شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
دغدغه قصهگویی

«همخانه» یک کمدی رمانتیک، مفرح و سرگرمکننده است. فرید در این فیلم با طنز بازیگوشانهاش با مسائل اجتماعی و بعضی سنتها شوخی میکند و کاملا از فیلمساز جدی و تلخاندیش «آرامش در میان مردگان» فاصله میگیرد. «همخانه» کوششی است برای
نزدیک شدن به نمونههای جذاب و تماشایی ژانر دوستداشتنی کمدی رمانتیک.
▪ حتما این سوال را بارها از شما پرسیدهاند که چرا بین «آرامش در میان مردگان» و «همخانه» این میزان تفاوت هست. آیا شرایط باعث شد فیلم دوم را در فضایی کاملا متفاوت با «آرامش...» بسازید؟
ـ دلایل تفاوت این دو فیلم زیاد است. فیلمنامه «همخانه» را قبل از «آرامش در میان مردگان» و در سال ۱۳۷۸ نوشتم، اما ترجیح دادم اول «آرامش در میان مردگان» را بسازم. این فیلم را با ویژگیهای یک فیلم اول ساختم. ممکن است کارگردانی فقط یک بار فرصت فیلم ساختن داشته باشد، این موضوع ربطی به قوت و ضعف فیلم هم ندارد. امتیازهای فیلم اول تضمینکننده ادامه راه یک کارگردان نیست. به همین دلیل کارگردانهای فیلم اولی سعی میکنند همه حرفهایشان را در همان فیلم بزنند.
من هم در «آرامش...» سعی کردم از این فرصت استفاده کنم. این فیلمنامه را انتخاب کردم چون احساس میکردم حرفهایم را به وسیله آن میتوانم بزنم.
▪ بخش تولیدی فیلمنامهها هم تاثیری در انتخابتان داشت؟ فیلمنامه «همخانه» از «آرامش...» پرهزینهتر است.
ـ بله، به قصهای فکر میکردم که تولید آسان و کمهزینهای داشته باشد. من در گام اول باید سینما را میآموختم و دانش و تجربهام را محک میزدم، به پروژهای فکر میکردم که توانم را تحلیل نبرد.
▪ پس قدم اول را محتاطانه برداشتید.
ـ شرایط را در نظر گرفتم. به این فکر میکردم که فیلمی برای مخاطب خاص بسازم که اعتباری برایم به وجود بیاورد تا بر پایه آن فیلم دوم را بسازم. این اتفاق هم افتاد و زمانی که درگیر تولید «همخانه» بودم سابقه و اعتباری که ساخت «آرامش...» برایم به همراه داشت، کمکم کرد.
فیلمنامه هر دو فیلم را خودتان نوشتهاید، تمایلی به استفاده از فیلمنامه نویسندههای دیگر ندارید.
اصراری ندارم که نویسنده فیلمهایم باشم. دوست دارم از پتانسیل ذهنی دیگران استفاده کنم و مکمل فکرهای دیگران باشم. من به عقل جمعی اعتقاد دارم و از نظرها و پیشنهادها استقبال میکنم.
▪ اصراری هم بر این ندارید که درباره موضوعهای خاصی فیلم بسازید؟
ـ فکر میکنم این را با دو فیلمم ثابت کردهام. البته آنهایی که هر دو فیلم را دیدهاند معتقدند میشود رگهها و عناصر مشترکی در آنها پیدا کرد.
▪ معمولا به فیلمهایی که جدی و پر از پیام هستند، بیشتر توجه میشود تا کمدیها. نگران نبودید «همخانه» به دلیل فضای مفرحش جدی گرفته نشود.
ـ در «همخانه» عمدا خواستم پیامهای فرهنگی فیلم را پنهان کنم. اگر نمادی هم در فیلم وجود دارد، تماشاگر باید آن را کشف کند و از این مکاشفه لذت ببرد. هدف و خواسته من این بود که تماشاگر در درام و قصه غرق شود. اما الان کمی نگرانم که شاید قصه، مانع شود که پیامهای فرهنگی به مخاطب منتقل شود.
▪ پس هدف شما تنها خنداندن مخاطب نبوده؟
ـ خندیدن وسیله است. وظیفه من خنداندن مردم نیست، من فکر میکنم از این طریق حرفهایی را که دوست دارم بزنم.
▪ اقامت دختر و پسری جوان در یک خانه، به شکلی که در «همخانه» مطرح شده در سینمای ایران نمونهای ندارد. این موضوع میتوانست مشکلاتی برای فیلم به وجود بیاورد.
ـ فیلمسازها باید بتوانند به سراغ فضاهای متفاوت و دوایر ملتهب بروند. شاید این نگاه به خاطر سوابق مطبوعاتی من است. در مطبوعات است که خبر ارزش دارد و مهم است. به نظر من رسالت فیلمساز این است که مسائل مهم و ملتهب زندگی مردم را پیدا کند و آنها را نشان بدهد. این شاید به طرح مسائل و مشکلات مردم کمک کند. مطمئن بودم کار سختی در پیش دارم، اما میدانستم چطور در این مسیر حرکت کنم.
البته زمانی که در وزارت ارشاد فیلمنامه مطرح شد، هیچکس روی خوش به من نشان نداد. در فارابی هم از من حمایت نشد. سوژه فیلم باعث میشد خیلیها از ساخت «همخانه» استقبال نکنند.
مخاطب «آرامش در میان مردگان» به دلیل موضوع و فضای فیلم محدود است، اما در «همخانه» قصهگویی و جذب مخاطب برایتان مهمتر شده است.
در «آرامش...» هدف من سرگرم کردن مخاطب نبود. واژه سرگرمی از غفلت میآید و این فیلم مخاطبش را هوشیار میکرد و شرایط سخت زندگی در جهان امروز را به او نشان میداد، اما «همخانه» در مسیر سینماست، اینجا با درامی قوی روبهروییم. موقعیتهای کمیک، عشق و ... را داریم که در جهت سرگرم کردن مخاطب است. این هم تعمدی بود. من در هر دو پروژه میدانستم که برای چه مخاطبی فیلم میسازم.
▪ داستان «همخانه» بر پایه کلیشههای محبوب کمدی رمانتیک بنا شده. فیلمهای زیادی مثل «گرین کارت» قصه و فضایی شبیه به فیلم شما دارند، اما سعی کردهاید بر مسائلی تاکید کنید که فضایی ایرانی و قابل باور در فیلم به وجود بیاورند.
ـ موقعیتهای داستانی همه روایت شدهاند و قصه تازهای وجود ندارد. فیلمهای زیادی را میتوانم برایتان مثال بزنم که سوژهای شبیه «همخانه» دارند. نکته مهم این است که قصه را طوری روایت کنیم که پر از خردهفرهنگهای ایرانی باشد و حرفهایی از جنس زندگی ایرانی داشته باشیم.
▪ تا فیلم را برای مخاطب قابل باور کند.
ـ و منعکسکننده شرایط زندگی ما برای مخاطب باشد. حتی مخاطبی که سالها بعد فیلم را میبیند، حس کند که در زمان روایت این فیلم، شرایط اجتماعی ـ فرهنگی چطور بوده است.
▪ ترس دختر از جمشید و ورودش به اتاق، یا مسالهای که درباره روسری مطرح میشود، حضور ناگهانی پدر و دستپاچگی مهسا، جزئیاتی هستند که به باورپذیرشدن فضای فیلم کمک کرده. بهنوعی الگوهای هالیوودی کمدی رمانتیک را با مختصات زندگی شرقی ترکیب کردهاید.
ـ اگرچه کلیت قصه شبیه فیلمهای دیگر است اما جزئیاتی آن را متفاوت کرده. ما در جشنواره، «همخانه» را برای مهمانان خارجی بازار فیلم اکران کردیم. تماشاگران اروپایی گفتند فیلم «همخانه» منطقهای است و ما شوخیهایش را درک نمیکنیم اما فیلم برای آسیاییها جذاب بود. جشنواره کلکته، «همخانه» را برای شرکت در بخش مسابقه دعوت کرده. فضای فیلم و جنس روابط شخصیتها برای مخاطب شرقی آشنا و جذاب است.
▪ پایان فیلم را در زندان تمام کردید. خوشبختانه سرنوشت مهسا و جمشید را با قطعیت نشان ندادهاید. به این فکر نکردید فیلم با عروسی تمام شود؟
ـ ما در این فیلم به اندازه کافی عروسی داشتیم (میخندد) تعمدا پایان قصه با تعلیق همراه است. بهنظر تماشاگر بدبین، جمشید و مهسا از هم دور شدهاند و بینشان فاصله افتاده اما از نگاه تماشاگر خوشبین باتوجه به کاراکتر مهسا و زیرکیهایش، او پدر را متقاعد میکند تا با جمشید ازدواج کند. شخصیت و ذهنیت تماشاگر پایان فیلم را رقم میزند.
▪ بایرام فضلی معمولا در فیلمهایی حضور دارد که لوکیشنهای طبیعی و چشمنواز زیادی دارند. عجیب است که برای چنین پروژهای به او فکر کردهاید که معمولا کارهای سختی انجام میدهد.
ـ قبل از فیلمبرداری، بایرام فضلی میگفت این فیلم نمیتواند پروژه متفاوتی برایش باشد و فیلمی آپارتمانی جای مانور برایش ندارد اما او به من اعتماد کرد و سابقه دوستی چند ساله باعث شد ترغیب شود در این فیلم همکاری کند. زمان کار خوشبختانه توانستیم در فضاهای داخلی کارهای متفاوتی انجام بدهیم. فضلی، یک کرین دستساز برای این فیلم طراحی کرده بود که ۷ متر طول داشت. ما از این کرین در اتاقها به دشواری حرکت میگرفتیم. در پلانهای نیمهموزیکال که دوربین بهصورت عمودی حرکت میکند، از این کرین استفاده کردیم تا نماهای متفاوتی داشته باشیم.
▪ با دکوپاژ کامل سر صحنه میروید؟
ـ من مجری طرح و سرمایهگذار فیلمهایم هستم و بهدلیل صرفهجویی در وقت و هزینه از دکوپاژ استفاده میکنم. دکوپاژ مانع از بیبرنامگی و بینظمی و هدررفتن وقت و هزینه میشود. شاید بهخاطر همین آقای فضلی میگوید این یکی از راحتترین کارهایی بود که انجام داده. در حالی که برای بعضی پلانها دو روز برنامهریزی میکردیم.
▪ کدام پلان، خاطرتان مانده؟
ـ مثلا پلان انتظار دختر برای بازگشت جمشید که پلانی طولانی است و ۳ دقیقه است. یک روز تمرین کردیم و یک روز این پلان را فیلمبرداری کردیم.
▪ موقع نوشتن فیلمنامه به این فکر میکردید که دو بازیگر جوان نقشهای اصلی را بازی کنند؟ از این انتخابها راضی هستید؟
ـ از چیزی که اتفاق افتاده، کاملا راضیام. وقتی فیلمنامه را مینوشتم، به بازیگری فکر نمیکردم. زمان پیشتولید چون از فیلم قبلی صدمه خورده بودم، به این فکر میکردم که از ستارهها استفاده کنیم و فیلمنامه هم برایشان فرستادیم اما بنا به دلایل مختلف، آنها نتوانستند در این پروژه حضور پیدا کنند. میدانید که در دوره سنی ۲۰ تا ۲۵ سال، بازیگر حرفهای زیادی نداریم و پس از مدتی فکر کردم از دو چهره ناشناخته استفاده کنم. بهخاطر اعتمادی که به قصه داشتم، حس کردم میشود بدون بازیگر ستاره و سرشناس هم فیلم جذاب و پرمخاطبی ساخت.
▪ بیتا سحرخیز قبلا در فیلمی از علیرضا امینی و «راه بیپایان» بازی کرده بود. بازیهایش را دیده بودید؟
ـ در مدرسه بازیگری آقای تارخ، به بیتا سحرخیز رسیدیم. چند نما از حضور او در «راه بیپایان» را هم به لطف آقای همایون اسعدیان دیدم. با علیرضا امینی هم درباره حضور این بازیگر در فیلمش صحبت کردم. وقتی با خانم سحرخیز صحبت کردم، احساس کردم گزینه مناسبی است؛ هم از نظر چهره مناسب نقش بود و هم در تستها جواب داد.
▪ و چطور به علیرضا اشکان رسیدید؟
ـ وقتی حضور خانم سحرخیز قطعی شد، انتخاب نفر دوم سادهتر بود. باید دنبال بازیگری میگشتیم که با قصه و بازیگر همخوانی داشت و مهمتر اینکه در نگاه اول این احساس در مخاطب بهوجود بیایدکه جمشید ممکن است آدم صادقی نباشد.
▪ موسیقی فیلم کاملا ویژه و متفاوت و مانند اغلب آثار محسن نامجو، حس و حال خاصی دارد که با فضای فیلم میخواند. دلیل انتخاب نامجو چه بود؟
ـ قصه ما چنین آهنگسازی را میخواست. مهسا، دانشجویی است که هنجارهای موجود را برنمیتابد و چندان تابع نظم و قانون نیست. وضعیت محسن نامجو در موسیقی همینطور است. او که از دل موسیقی سنتی آمده، سعی کرده طرحی نو در اندازد و چارچوبها و قواعد کلی را تغییر دهد. به همین دلیل است که موسیقی اینقدر با فضای فیلم همخوان است.
▪ برای فیلم بعدی فکری دارید؟ فیلم سوم قرار است با «آرامش در میان مردگان» و «همخانه» تفاوت داشته باشد؟
ـ من هیچ تلاشی برای متفاوتشدن ندارم. سوژه و قصه قالبش را تحمیل میکند و سعی میکنم فرم را درست انتخاب کنم. فیلم بعدی، کمدی نیست و شخصیت اصلی آن یک خبرنگار است. البته فیلمنامه را ننوشتهام، میخواهم همراه تماشاگر پیش بروم و واکنشها را نسبت به «همخانه» ببینم. این چراغی است که راه آینده من را روشن میکند.
محدثه واعظی پور
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست