پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقش با شکوه توخالی, نای نغمه ساز بی دردی


نقش با شکوه توخالی, نای نغمه ساز بی دردی
در قدیم هنرمندان و آثارشان چون چشمه های زاینده ای بودند که دلهای خسته را روشنی و روح های سرگردان را آرامش می بخشیدند.
مهارت و تخصص هنرمند در خدمت بیان سر نهفته در روح او بود و در نهایت نگاهی نو به عالم هستی و رخدادهای آن را در دل مخاطب آثارش زنده می کرد.
در مقایسه آثار هنری امروزی با آثار گذشتگان و کسانی که بنام هنر اعتبار بخشیدند و هنرشان به نوعی هنر مرجع محسوب می شود, به وضوح در می یابیم که عامل عمده ای که در تنزل کیفیت آثار هنری جدید موثر می باشد, نداشتن درک کافی و حکیمانه هنرمندان از دنیای اطراف و زندگی عادی و یا بی اهمیت دانستن آن است.
و تاثیر این مسئله در مقوله هنر به گونه ایست که, علاوه بر محدود کردن زاویه دید هنرمند, بروز نوعی اشرافی گری مدرن در رشته های مختلف هنری را سبب شده است, که از تبعات آن دور شدن هنرمندان از جامعه و زندگی عادی, موروثی شدن هنر و ایجاد تقدس های توخالی می باشد.
نکته اول در مورد مسئله هنر اینست که متاسفانه در دنیای امروز آن حس نیاز اولیه هنرمند در بوجود آوردن اثر اصلا مورد توجه قرار نمی گیرد, بنابراین نیاز به ارتباط داشتن هنرمند با سایر حوزه ها اعم از حوزه های اجتماعی, سایر هنرها و حتی حوزه های فرهنگی نیز چندان احساس نمی شود.
با نگاهی به آثار هنری قدیمی, چه هنرهای تجسمی, چه موسیقی و چه معماری, می توان دریافت که جامعیت روح پدیدآورندگان این آثار به چه حد والایی از تکامل نسبت به دنیای اطراف خود رسیده بوده است.
اینان کسانی بودند که با اجتماع پیرامون خود ارتباطی صمیمانه و در عین حال روشنگر داشته اند و هنرشان در پیوند با روح اجتماع شکل می گرفته است.
در دنیای قدیم که هنوز هنر به یک کالای تولیدی و تبلیغاتی تبدیل نشده بود, هنرمندان هم مانند دیگر مردمان جامعه در تمامی شئون زندگی عادی با قلب و روح خود حضور داشتند, اما روح آنان چنان جوینده حکمت و زیبایی ناب بود که آثار هنری خود را از دل همان روزمرگی ها و رخدادهای عادی زندگی اطراف خود بوجود می آوردند و به لطف مهارت هنری خود آن را نقش می کردند و یا به نوای خوش نای بازگو می نمودند.
(نمی توانم در اینجا از اشاره به نام رضا عباسی نگارگر دوره صفویه, که آثار او نمود کامل این مسئله است صرفنظر کنم, هنرمندی که اگر در اروپا متولد می شد, هنرشناسان اصیل بطور حتم آثار او را در رده هنرمندان بزرگی چون داوینچی قرار می دادند ولی صد افسوس که.....)
البته این موضوع کاملا صحیح است که یک هنرمند اثر هنری را برای دل خود بوجود می آورد , اما اگر این دل تافته ای جدا بافته از اجتماع اطرافش باشد, چه حرف مشترکی برای ابراز و همنوایی با مخاطبانش خواهد داشت و این هنر جز هنری خودخواهانه و منحصر به قشری خاص, چه چیز دیگری خواهد بود؟
نکته دیگر اینکه هنرمندان قدیم در کنار همه این مسائل, تا حدود لازمی نیز از سایر هنرها و حوزه های دیگر آگاه بودند و بواسطه همین شناخت و آگاهی, در جریان سیر پیشرفت و تکامل آنها قرار داشتند که در نهایت باعث رشد افزون تر ایده های هنری آنان بود.
یک هنرمند جدای از هنری که در آن متبحر است باید قادر به فهم تناسبات و زیبایی های بیان شده توسط هنر های دیگر نیز باشد,
و این حاصل تفکری عمیق و درکی حکیمانه است و درک عمیق تنها با تمرکز بر رشته ای خاص بوجود نمی آید بلکه میزانی از اشراف به امور دیگر نه به حد تخصص که به حد تعمق را طلب می کند.
این موضوعات در نهایت باعث یکپارچگی مجموعه هنر هایی میشد که برخاسته از یک فرهنگ خاص بود, برای مثال در ایران آنچه از گذشتگان به صورت مجموعه آثار هنری به ما رسیده است, دارای جامعیت بسیاری در این زمینه است.
موسیقی که متناسب با معماریست و معماری تنیده شده با نقوش نگارگری, خطاطی و نگارگری کاملا هماهنگ که هر یک بطور متقابل می توانند در یک اثر هنری در حاشیه و اصل قرار گیرند.
و حتی ظروفی که متناسب با معماری خانه های قدیم و برای چنین فضاهایی طراحی و ساخته می شدند.
و از همه مهمتر مجموعه هنرهایی که برخاسته از روح اجتماعی و فرهنگی ایرانیان بوده است و در پیوندی عمیق با رخدادهای تاریخی و اجتماعی این سرزمین شکل گرفته اند.
سرزمین ایران متاسفانه در طول تاریخ مورد تهاجم بسیاری قرار گرفته و ظلم و ناآرامی های بیشماری بر مردم این دیار رفته است, پس آنچه که باعث آرامش, دلگرمی و تسلی خاطر این مردم بوده و هست, هنریست برخاسته از روح صاحبدلی خسته و همنوا با روح آنان, و نه هنر اشرافی و لوکس.
هنر اصیل ایرانی برخلاف هنرهایی که ملهم از فضاهای اشرافی و یا انتزاعی هستند, در میان تمام وقایع تلخ و شیرین تاریخ این مرز و بوم با شکوه و افتخار تمام بالیده است و در غمگین ترین و شادترین لحظه ها همواره در کنار مردم بوده است و پر مایه ترین افتخار آن ارتباط یافتن با عمیق ترین لایه های روح انسان و بخصوص ما ایرانیان می باشد.
به همین جهت هر بار که زمزمه ای از نواهای موسیقی ایرانی را می شنویم و یا به آثار معماری به جا مانده از گذشتگان می نگریم, دیگر بار زنده می شویم.
اما مشکل اینجاست که هنرمندان امروز همین آثار را هم در بسته بندی های لوکس و بعضا اروپایی به مخاطبانشان عرضه می کنند.
در قدیم هنرمندان زیبایی های جاری و ساری در زندگی انسان را برای همه اقشار جامعه از عام گرفته تا خاص با لطافتی مثال زدنی, ارائه می کردند.
اما متاسفانه امروز هنر تبدیل به یک کالای اشرافی شده است, کالایی که اشراف برای اشراف تولید می کنند و سهم مردم عادی و دنیای واقعی زندگی آنان از نظاره این داد و ستد جز آزردگی خاطر و کسالت چیز دیگری نمی باشد.
در قدیم هنرمندان به جهت بیان زبیایی و حقیقت و معطوف کردن ذهن انسانها به مسائل متعالی, اثر هنری خود را خلق می کردند.
امروز هنر به ابزاری برای بیان خود شیفتگی کسانی که اصرار دارند خود را هنرمند بدانند تبدیل شده است تا با فریب اذهان ناآگاه و ساختن بت های پوشالی از وجود بی مایه خود, تجارت پر سود خویش را تضمین نمایند.
در قدیم هنرمندان برای آنچه از دنیای اطراف خود شهود می کردند, شهودی که دستمایه هنریشان محسوب میشد, خود را مدیون لطف پنهان اجتماع پیرامون خود می دانستند, و این در حالی بود که اعتبار مادی آثار هنری در حد بسیار ناچیزی بود.
هنرمندان امروز با وجود کسب منابع مالی فراوان از هنر, همچنان از جامعه طلبکار بوده و با نگاهی منت آمیز به آنان می نگرند و برای هنر انتزاعی, لوکس و دست نیافتنی خود گویی به مخاطبان فخر می فروشند.
و جای تاسف بیشتر آنجاست که این مسائل در سطوح بالای هنر, جایی که هنرمندان صاحب نام و کسانی که خواسته یا ناخواسته به عنوان الگو و اسطوره مطرح می شوند, در جریان است,
متاسفانه کسانی که انتظار سامان دادن به این آشفتگی از آنان می رود, خود به الگویی برای فرصت طلبان و سود جویان و نهایتا قشر جوان و بی تجربه, در جهت هر چه نابسامان تر کردن اوضاع جاری بدل گشته اند.
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم
فرهنگ و هنر هر ملتی برداشت صادقانه ای است که مردم آن دیار در نهایت خلوص از حقیقت داشته اند و کوشیده اند به هر وسیله از نثر و نظم و موسیقی تا معماری و نقاشی آن را بیان کرده و برای نسل های آینده خود بجا بگذارند و این میراثی است پر بها که متاسفانه امروز بدست برخی تجارت پیشگان متخصص در امور هنری افتاده است که انحصارطلبی و سوء استفاده از هنر را به حد اعلای خود رسانده اند.
ای کاش روزی فرا برسد که مردم ایران اصالت و حقیقتی را که به بهایی گزاف در طول تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین بدست آورده اند را دیگر بار در خاطر خویش زنده کنند و دست های پنهان و آشکار بداندیشان, ناصالحان و طمع کاران را از فرهنگ و هنر این دیار کوتاه نمایند.
مرضیه امامی