شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا
ویراستار، نمونه خوان نیست
حقیقتا باید پذیرفت در ایران، ویراستار و ویرایش متون ادبی محلی از اعراب ندارد. در واقع این نگره ملهم از دو دیدگاه است. نخست آنکه جایگاه ویرایش و ویراستار چنانکه باید تعریف نشده و دو دیگر، نویسنده، مترجم و قاطبه ناشران، اعتقادی به ویرایش ندارند. در چنین شرایطی است که «نمونهخوان» حکم ویراستار پیدا میکند و میشود هر کسی را با داشتن حداقل سواد مطابقت متن اصلی و آنچه «تایپ» شده، ویراستار نامید. حال آنکه در کشورهای دیگر بدنه سترگ ادبیات را به هیچ روی با چنین اهمالکاریهایی نحیف و رنجور نمیکنند. به دو نمونه در این زمینه اشاره میکنیم تا بحث، از جغرافیای محلی خارج شود.
یکم) «جان هوویر آپدایک» فقید، نویسنده سرشناس آمریکا که به واقع او را یکی از ممتازترین نویسندگان نیمه دوم قرن بیستم آن کشور میدانند، گفتوگوی مفصلی انجام داده بود با مجله معتبر «پاریس ریویو». این گفتوگوها در قالب مجموعه «هنر داستان» انجام شد که بسیاری از آنها توسط مژده دقیقی و اسدلله امرایی به فارسی برگردان شد. آپدایک در گفتوگوی خود، آنجا که پای زحمت ویرایش داستان به میان میآید چنین میگوید: «من داستان را مینویسم. همین. یعنی وظیفه من ساخت قالبی است که داستان در آن خلق میشود. اما از آن به بعد دیگر برعهده من نیست. میسپارمش به ویراستار. ویراستار کسی است که شما او را نمیشناسید و به اندازه نویسنده عکس او را نمیبینید. اما باید گفت او کسی است که از من نویسنده به ساختار داستان واردتر است و دانش بسیطی در این زمینه دارد. اوست که تشخیص میدهد کجا باید حذف شود و چه جملاتی برازنده داستان نیست ...» آپدایک در ادامه این صحبت دستنوشته خود را به عکاس مجله نشان میدهد تا او بتواند عکس بگیرد و بدین سبب جایگاه شامخ ویراستار را در اوجگیریهایش نشان دهد. از متنی که آپدایک نوشته- چنین تصور کنید که یک صفحه کاغذ سفید A۴ پیش رویتان است- تنها چند سطر باقیمانده و مابقی به پیشنهاد ویراستار خط خورده. آپدایک چنین تجربهای را در رمان دهکده – رمانی که توسط شیامالان کارگردان به فیلمی با همان نام تبدیل شد- داشت؛ ویراستار بیش از ۳۰ صفحه از داستان را حذف کرد. ای کاش این رمان به فارسی ترجمه میشد تا خواننده ایرانی ذهنیت بهتری نسبت به آن داشته باشد اما نگارنده، این فرصت را داشت که رمان را به زبان اصلی بخواند. حقیقتا تصور اینکه اضافه شدن صفحات حذف شده به آن رمان میتوانست چه لطمه بزرگی به آن اثر بزند کار سختی نیست.
ویراستار، همانطور که آپدایک گفت، کسی است که از خود نویسنده به داستان مسلطتر است و از این رو است که در کشوری مانند آمریکا بسیاری از کتابهای معروف را گاه به دلیل درج نام یک ویراستار معروف، ذیل نام نویسنده میخرند و همین نکته میتواند دلیلی باشد بر اهمیت کار چنین افرادی.
در ایران اما چنین رویهای، نه تنها نیست که اصولا اعتقادی هم به آن وجود ندارد. ویراستاری در ایران خلاصه میشود در اعراب گذاری که گاه در پایان جمع اضداد است. تشخیص اینکه «را» کجا بنشیند هنوز برای نویسنده و ویراستار مشکل است چه برسد به مسائل دیگر. حال اگر بر سر چنین موضوعاتی توافقی حاصل شود مساله پذیرش نویسنده مطرح میشود. مولف یا مترجم در این مرحله کار ویراستار را قبول ندارد چرا که معتقد است- گاه حق با نویسنده یا مترجم است- ویراستار نثر یا لحن نوشتار را تغییر داده و این مساله به اثر لطمه زده است. اما گاه این اتفاق نمیافتد و حق با ویراستار است اما خالق اثر به هیچ روی زیر بار اشتباهات نمیرود و اصطلاحا مقابل هر کسی که دستی بر متن او برد «گارد» میگیرد. تجربه نگارنده که در پارهای از موارد مقابله متون اصلی را با ترجمه به درخواست معدود ناشرانی انجام میدهد حتی از این هم بدتر است. در متنی ترجمه، نگارنده روی کلماتی مانند« بر روی»، «به هنگام»، «بر علیه» خط کشید، چند جمله بدون فعل را تصحیح کرد و ۳۵ مورد «را»ی بعد از فعل را در جای درستش قرار داد. در پایان به درخواست ناشر جلسهای میان ویراستار و مترجم برگزار شد و جالب آنکه مترجم بزرگوار – در آن جلسه یکی از نویسندگان معروف نسل جوان هم حضور داشت- نه تنها زیر بار هیچکدام از آن اشتباهات نرفت که به مترجم گفت:« شما زبان انگلیسی را کجا خواندهاید؟» و این جمله نه به فارسی که به انگلیسی از ویراستار که خود نیز مترجم بود پرسیده شد!
دوم) گابریل گارسیا مارکز یا همان گابو یا گابیتو در کتاب« زندهام که روایت کنم»- با ترجمه کاوه میرعباسی- از ویراستارانش حرف میزند. او چنین توضیح میدهد (نقل به مضمون): «وظیفه من تراش قالب داستان است. موظف نیستم حواسم به این باشد که فلان کلمه را درست بنویسم یا غلط. این وظیفه ویراستار است و نمونهخوان است...» و در همان کتاب مینویسد: «... ستونی داشتم در روزنامه به نام ماچه زرافه. قرار بود برای چند روز بروم مسافرت و میخواستم چند متن را برای ستون آماده کنم. همین کار را کردم اما آنها را در تاکسی جا گذاشتم. بعد از چند روز که در روزنامه نوشتیم اگر کسی آن را پیدا کرده بیاورد، یک راننده تاکسی آن را آورد. او تمام اغلاط دیکتهای مرا درست کرده بود. من هنوز هم غلط دیکتهای دارم.»
بد نیست بدانید مارکز، شش ویراستار دارد و یک سر ویراستار اصلی که همه کاره داستانهای اوست. این سر ویراستار همان کسی است که بیش از ۸۰ صفحه از رمان صد سال تنهایی را حذف کرده. جای بسی خرسندی است که این کتاب به فارسی برگردان شده. آن را بار دیگر تورق کنید و ببینید میتوانید به آن رمان شسته رفته حتی یک کلمه اضافه کنید؟
سوم) به نظر، عادت ما ایرانیهاست که اگر شیر دهانمان را بسوزاند، به دود فوت میکنیم.
چهارم) این که چرا قاطبه ناشران برای ویرایش یا مقابله ( در متون ترجمه) کتاب هزینه نمیکنند، خود بحثی مفصل میطلبد.
منبع : روزنامه اعتماد ملی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دولت چین سیستان و بلوچستان انتخابات امیرعبداللهیان شورای نگهبان حسن روحانی مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس نیکا شاکرمی
سیل ایران هواشناسی تهران شهرداری تهران باران سازمان هواشناسی آتش سوزی یسنا فضای مجازی پلیس زلزله
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا مسکن تورم بانک مرکزی قیمت دلار حقوق بازنشستگان بازار خودرو دلار ارز ایران خودرو
صدا و سیما مسعود اسکویی سوئد مهران غفوریان رضا عطاران بی بی سی تلویزیون صداوسیما موسیقی سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه اسرائیل فلسطین روسیه آمریکا ترکیه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس
پرسپولیس فوتبال استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال علی خطیر جواد نکونام تراکتور بازی لیگ قهرمانان اروپا
آیفون اینستاگرام اپل ناسا گوگل صاعقه تلفن همراه عکاسی کولر
کبد چرب فشار خون گرما