پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
هدفجوئی، هنر تحقق آرمانهای زندگی
همه ما در میان کلمات و جملاتی که برای بیان عقاید، اندیشهها و آمال و آرزوهای خود بهکار میبریم، کمابیش از واژه کوتاه و پرمحتوای ”هدف“ استفاده میکنیم. اما منظور از ”هدف“ چیست؟ هدف در واژهنامه ادبی بهعنوان نشانه، قصد و غرض، معنا شده است. اما در اصطلاح، هدف یعنی آن مقصود و نتیجه خاص و قابل سنجشی که ما تصمیم داریم. در زمان معینی از آینده آن را به ظهور برسانیم.
اهداف بهمنزله سکوی پرشی هستند که ما برای تحقق یافتن رؤیاها و آرمانهای زندگی خود از آنها استفاده میکنیم. اهداف یعنی تجربههائی که هنوز بهدست نیاوردهایم، مکانهائی که تا به حال ندیدهایم و موقعیت یا شرایطی که تاکنون از آن برخوردار نشدهایم. اهداف ما همچون رؤیاهایمان حد و مرزی ندارند و تعداد آنها را محدوده قوه تخیل ما تعیین میکند. هر چند که اهداف، قصد و نیت انجام فعالیتی در زمان آینده است ولی تعیین و انتخاب آنها در زمان حال صورت میگیرد.
هدفمندی یا هدفجوئی، تأثیر مثبتی بر جنبههای مختلف زندگی ما برجای میگذارد. اما اگر بهجای تلاش و فعالیت برای رسیدن به اهداف از پیش انتخابشده، صرفاً امیال و آرزوهایمان را مدنظر قرار دهیم، در واقع راه را برای ورود پریشانی، سردرگمی و ناامیدی در عرضه ذهن و روان خود گشودهایم. اهمیت هدفجوئی در کسب موفقیت و پیشرفت، همانند اهمیت خواب و خوراک در ادامه حیات است. با این تفاوت که بدون خواب و خوراک زندگی ادامه پیدا نمیکند اما بدون هدفجوئی هم فرآیند زندگی تداوم مییابد. ولی نکته مهم این است که بدون داشتن هدف، بسیاری از توانائیهای درونی ما برای ایجاد احساسات و انگیزشهای مثبت نظیر شور و هیجان، اشتیاق، شور زندگی و شعف و شادمانی از دست خواهند رفت. بدون هدفجوئی، همیشه فرصتها جای خود را به مشکلات و سردرگمیها میسپارند. ولی هدفجوئی و هدفگذاری نه تنها ما را در جهت رسیدن به فرصتها، هدایت میکنند بلکه به ما یاری میدهند تا با درهم شکستن موانع، راه را برای تحقق آرمانهای خود هموار سازیم.
گاهی پیش میآید که برای اجتناب از هدفجوئی، عذر و بهانههای مختلفی برای خود میتراشیم. مثلاً میگوئیم: ”خیلی گرفتارم“، ”هنوز خودم نمیدانم که از زندگی چه انتظاری دارم“، ”هدفهائی انتخاب کردهام اما از ظاهر امر روشن است که نتیجه و ثمری از آنها بهدست نمیآورم“ و ... با اینکه هر فردی آنقدر آزاد و مختار است که برای نداشتن هدف، دهها عذر و بهانه بتراشد اما این بهانهجوئیها کمترین نتیجه مثبتی برای او نخواهد داشت. زیرا اگر کوتاهی کنیم و سرنخهای زندگی حال و آینده خود را در اختیار افراد دیگر، حوادث و وقایع و استرسها و فشارهای روزمره قرار دهیم، نه تنها از دستیابی به پیشرفت و موفقیت محروم میشویم، بلکه عرصه ذهن خود را به تاخت و تاز فشارهای روانی، دلسردی و ناامیدی و دلمردگی میسپاریم.
تعیین و انتخاب اهداف، بهعنوان ابزار جهتیابی، ما را در مسیر زندگی آینده هدایت میکند و آنگاه که زندگی را برحسب اهدافمان تعریف کردیم، بهطور خودبهخودی میزان شور و هیجان، ذوق و اشتیاق، اعتمادبهنفس و خودانگیختگی ما افزایش مییابد. تجارب و شواهد زندگی افراد مختلف نشان میدهد کسانیکه برای دستیابی به اهداف از هرگونه جهد و کوشش شانه خالی میکنند معمولاً احساسات مشترکی دارند. متأسفانه این احساسات و هیجانات منفی شامل کسالت، پریشانی، خشم، فقدان شور و سرزندگی، ترس و گوشهگیری هستند. چنین افرادی علیرغم تلاش و سختکوشی، معمولاً اندوهگین و ناخشنودند و از آرامش و صفای درونی بیبهرهاند. زیرا بیهدفی موجب میشود که همیشه در سلطه احساسات و عواطف منفی و ویرانگر قرار بگیرند.
اما بهمحض اینکه هدفجوئی؛ یعنی هنر زیبائی تحقق بخشیدن به آرمانهای خود را بیاموزیم بهجای احساسات منفی و مخرب با احساسات مثبت و پویا همچون جنب و جوش، حس موفقیت، احساس کنترل داشتن به امور زندگی، افزایش اعتمادبهنفس و توانائی غلبه بر مشکلات، مواجه خواهیم شد.
گاهی از سوی برخی از جوانان این تصور پیش میآید که حتماً با تعیین اهداف مشخصی در زندگی برای همیشه از چنگال مسائل و مشکلات کلی و جزئی جاری زندگی رهائی مییابیم. چنین چیزی اصلاً واقعیت ندارد! بهطور کلی ارزش و اهمیت هدفجوئی در رهائی از مشکلات نیست، چهبسا که ممکن است موانع و مشکلات بیشتری سر راه ما قرار بگیرند و سعی کنند ما را از رسید به مقصد نهائی خود باز دارند. اما هدفمندی، ما را برمیانگیزد که با اشتیاق درونی زیاد و با سرعت بیشتری در جهت مقصد خود حرکت کنیم و کارهائی را که شاید طی دوازده ماه انجام میدادیم طی یک ماه به مرحله اجراء درآوریم. در حقیقت، هدفمندی شتاب و سرعت ما را در فعالیتها و کارهایمان بیشتر کرده، به تلاشهای ما معنا و مفهوم میبخشد و همواره ما را در یافتن مسیر اصلی از میان مسیرهای فرعی و حاشیهای زندگی هدایت و کمک میکند. اما بدون هدف و بدون مقصد احساس میکنیم که بیوقفه دور خود میچرخیم و ناامید و سرگردان به هیچ نقطهای نمیرسیم.
با توجه به اینکه کسب موفقیت و تجربه احساسات شاد و خوشایند مربوط به آن، با نحوه انتخاب هدف ارتباط مستقیم دارد، باید ببینیم که برای تعیین اهداف چه اصولی را باید بهکار ببریم و برای دستیابی به آن چگونه میتوانیم از حد بالای توانائی خویش بهره جوئیم؟
● اهدافی انتخاب کنیم که دقیق و قابل سنجش باشند
مجسم کنید که با ماشینی پر از بار و سرنشین، بدون طرح و برنامه و بدون مشخص ساختن مقصد، عازم یک سفر یک هفتهای شویم. مسلماً در چنین شرایطی، بهمحض حرکت، سردرگمی ما شروع میشود. چون صرفنظر از اینکه سرعت ماشین کم یا زیاد باشد به هیچ کجا نمیرسیم.
چرا که اساساً مقصدی نداریم تا اینکه بخواهیم پیشبینی کنیم که در پایان روز در کجا خواهیم بود و با چقدر مسافت را باید طی کنیم. در فرآیند زندگی هم، اهداف بهمنزله تابلوها و علایم و نشانههای میان راه هستند که سمت و جهت حرکت ما را برای رسیدن به رؤیاها و آرزوهایمان نشان میدهند. حالا برای اینکه راه اصلی زندگی را از سایر راههای فرعی تشخیص دهیم و سردرگم نشویم باید اهداف ما یعنی همان علایم بین راه دقیق و قابل سنجش و اندازهگیری باشند. هر چقدر اهداف ما دقیقتر و قابلسنجشتر باشند، سریعتر میتوان منابع موردنیاز را برای تحقق آن آفرید، شناخت، جابهجا کرد و بهکار گرفت. تحقق یافتن هر هدفی مستلزم بهرهگیری از منابع و راهکارهای مورد نیاز است. معمولاً منابع موردنیاز ما عبارتند از: وقت، پول و امکانات، اطلاعات و کمک دیگران. تمام این منابع باید در قالب برنامهای هماهنگ با یکدیگر مورد استفاده قرار گیرند. هر چقدر توانائی ما در سرعت تهیه این منابع و استفاده هماهنگ از آنها بیشتر باشد، زمان لازم برای دستیابی به هر هدف کوتاهتر میشود.
اگر هدف ما روشن و دقیق نباشد، فرآیندها و منابع لازم برای تحقق آن نیز مبهم بوده و راه رسیدن به آن هدف، اغلب تردیدآمیز و گیجکننده است. بهراستی چگونه میتوانیم به هدفی که حتی در ذهن خودمان نیز روشن و دقیق و تعریف شده نیست دست یابیم؟اگر هدف ما از تلاش و سختکوشی که انجام میدهیم، مبهم و غیرشفاف باشد و چنانچه مشخص نباشد که چقدر باید درس بخوانیم و چه دروسی را باید بیشتر و دقیقتر و حساستر بخوانیم، چگونه دستیابی به هدفی (ورود به دانشگاه) میسر و ممکن میگردد؟ در حقیقت اگر برای ما مشخص نباشد که بالاخره در چه مسیری باید توجه و تمرکز خود را معطوف کنیم، پیوسته دچار سردرگمی خواهیم بود. ولی زمانی که هدف و مقصد ما از درس خواندن و ورود به دانشگاه روشن، دقیق و مشخص باشد، دستیابی به آن آسان میشود. مثلاً اگر دوستی با بیان این عبارت، هدف خود را چنین توصیف کند که”واقعاً میخواهم در کنکور قبول شوم و حداکثر تلاشم را برای قبولی در رشته کشاورزی انجام میدهم“. تعریف روشن و ددقیقی از هدف تحصیلی خود ارائه داده است و حرکت در مسیر دستیابی به آن ایده نیز سریعتر، بامعناتر و منسجمتر صورت خواهد گرفت.
دانشمندان معتقدند که ما انسانها تنها از پنج درصد از نیروی ذهن خویش بهره میبریم. اما این سؤال مطرح است که چگونه میتوانیم از مابقی توانائیهای ذهنی و درونی خود استفاده کنیم؟
هدفجوئی، سادهترین پاسخ به این سؤال است. ذهن بهطور مداوم میکوشد تا آینده ما را برطبق برنامهای که در اختیار دارد، بسازد. اما بدون داشتن برنامهای دقیق، ذهن از ظهور و بهکارگیری توانائیهای باطنیاش ناتوان است. ما با شمصخ ساختن اهداف خود، کارها و وظایف خاصی را به نیروی ذهن واگذار میکنیم که زندگیمان مقصود و معنای خاصی مییابد.
● اهدافی انتخاب کنیم که منطقی و قابل دستیابی باشند
همیشه شک و تردید نقطه مقابل باور و یقین است. تردید، آن ناباوری زودگذری است که در توانائی خود برای تحقق کاری احساس میکنیم. در واقع تردید، توانائی ما را برای تحقق اهدافمان خنثی میکند. هر چه فاصله موقعیت کنونی و وضعیت دلخواه و آرمانی ما بیشتر باشد راه برای بروز تردید و دوگانگی فکر هموارتر میشود. بهطور مثال اگر سوار ماشینی باشیم و بهسوی مقصد معینی حرکت کنیم ایمان به رسیدن به هدف بهمنزله فشار بیشتر روی پدال گاز و تردید و ناباوری بهمنزله رها کردن پدال گاز و حتی فشار بر پدال ترمز است.
شک و تردید نسبت به هدفی که انتخاب کردهایم در قالب افکار مغشوش ظاهر میشود و این معنا را القاء میکند که امکان یا احتمال دستیابی به هدف در فاصله زمانی موردنظر اصلاً وجود ندارد. احساس تردید در دستیابی به هدف، موجب هدر رفتن و تحلیل انرژی و ضعف نیروی جسمی و افسردگی و خستگی اعصاب میشود. هر چقدر مسیر دستیابی به هدف را سختتر بدانیم، سادهتر دچار تردید و دوگانگی فکر میشویم. حال برای اینکه ذهن ما عرصه تاخت و تاز و شک و تردید نشود باید اهداف خود را با کلمات و عبارات منطقی باورکردنی و قابل دستیابی معرفی کنیم.
اگر ذهن ما بدون کمترین تردیدی به دستیابی اهداف متمرکز شود و شور و هیجان دستیابی به آن سراسر وجودمان را پر کند، یقین بدانیم که در مسیر درست و مناسبی گام برداشتهایم.
● اهداف خود را فهرستوار بنویسیم
هرگز به خود نگوئیم که ”اهداف خود را به خوبی میشناسم و نیازی به نوشتن آنها ندارم“.
هیچگاه هدف نوشتهنشده را نمیتوان هدف انگاشت، زیرا به لحاظ نامشخص و مبهم بودن هر بار که به آن فکر میکنیم در جزئیات آن دچار تردید میشویم. بهتر است در میان طرحها و برنامههای زندگی خویش، صفحهای را به فهرست اهداف اختصاص دهیم و هرگاه یکی از هدفهایمان تحقق یافت، آن را از فهرست حذف کنیم. زمانیکه فهرست اهداف خود را در جائی یادداشت میکنیم در واقع آن را برای خود دقیقتر، روشنتر، ملموستر و عملیتر میسازیم.
● تاریخ دستیابی به هدف را واقعبینانه انتخاب کنیم.
برای تحقق هر یک از اهدافی که فهرست آن را تهیه کردهایم لازم است که آن را به دقت زمانبندی کنیم. تاریخ دستیابی به هدف، در واقع زمانی است که هدف ما میتواند کامل شود و به نتیجه قطعی برسد. این تاریخ تا حدود زیادی به تمایلات ما، امکانپذیر و عملی بودن هدفمان مربوط است. بهتر است هنگامیکه هدفی را برای خود انتخاب میکنیم، زمان اولیه دستیابی به آن را نیز تعیین نمائیم.
معمولاً بیشتر افراد تمایل دارند که طی مدت کوتاهی به هدف خود دست یابند. البته بین تمایل داشتن و امکانپذیر بودن خط و مرز ظریفی وجود دارد. چهبسا ممکن است مایل باشیم طی یک روز یا یک هفته به هدف خود جامه عمل بپوشانیم. اما واقعیت این است که به ثمر رسیدن هر هدفی محتاج گذشت زمان و سمهصدر است.
با زمانبندی اهداف و تعیین تاریخ به ثمر رسیدن آنها میتوانیم سرعت موردنیاز برای تحقق هر هدف را تنظیم کنیم. همچنین اگر بدون محاسبه دقیق، وقت زیادی را به تحقق هر هدف اختصاص دهیم از رضایت و خرسندی خود به همان اندازه کاستهایم. بهعلاوه اگر تاریخ دستیابی به هدفمان واقعبینانه نباشد و به سبب مدت کوتاهی که برایش قائل شدهایم عملی بهنظر نرسد، موجی از پریشانی و دلزدگی سراسر وجودمان را فرا میگیرد و حتی ممکن است حس کنیم که توانائی تحقق چنین هدفی را نداریم چون که پیشرفت کارها نسبت به برنامه زمانبندی شده با تأخیر زیادی روبهرو میشود.
با تعیین واقعبینانه تاریخ دستیابی به اهداف میتوانیم از بروز اینگونه احساسات دلسردکننده خودداری کنیم. بنابراین اگر تاکنون از اندیشیدن درباره اهداف و مقاصد اصلی و مهم خود در زندگی خودداری کردهایم، در وهله نخست با تمرکز به وضعیت دلخواه، مکانیسم هدفجوی ذهنمان را تقویت کنیم. بهمحض اینکه اهدافمان از ذهنیت به فعلیت درآیند، این جریان هدفجوی ذهن استمرار خواهد یافت. ذهن ما در زمان واحد میتواند روی چند هدف فکر کند و آن را بهعمل درآورد. همینکه با صراحت و روشنی خواسته و هدف خود را بطلبیم، بهتدریج وقت و فرصت بیشتری در اختیارمان قرار میگیرد، چنانکه هرگز تصور نمیکردیم که برای پیگیری مهمترین جنبههای زندگی خود، چنین فرصتی در اختیار داشته باشیم. با برخورداری از اهداف دقیق، قابل سنجش، قابل دستیابی و تنظیم آن روی صفحه فهرست اهداف، میتوان تحقق آن را پیشبینی کرد.
● اهداف اصلی خود را در جائی نصب کنیم که هر روز بتوانیم آن را ببینیم
گاهی ممکن است در فراز و نشیب مشکلات زندگی، به سادگی از مسیر اصلی اهداف خود خارج شویم و از تمرکز وقت و نیرو در جهت مهمترین جنبههای زندگی یعنی اهداف خود در زمینه تحصیل، شغل و ازدواج، ناتوان بمانیم. برای اینکه در مسیر دستیابی به اهداف عمده خویش، ثابتقدم باشیم باید بیوقفه اهدافمان را مدنظر قرار دهیم. بهطوری که اهداف اصلی خود را روی کاغذی بنویسیم و آن را در محل مناسبی نصب کنیم تا هر روز بهطور منظم، صبح بهمحض بیدار شدن و شب پیش از خوابیدن با آن روبهرو شویم.
منبع : مجله موفقیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست