جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

با «گوی» هرم ساختن


با «گوی» هرم ساختن
روزی که علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی و مدیریت و مسوولیت پرونده مذاکرات هسته یی استعفا کرد در معرض این پرسش قرار گرفت که «آیا این کناره گیری به خاطر آن بوده است که قصد دارد کاندیدای انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی شود؟» پاسخ لاریجانی درباره ارتباط این دو موضوع منفی بود و اینگونه استدلال کرد که «برای کاندیداتوری مجلس نیازی به استعفا از دبیری شورای عالی امنیت ملی نیست.» او درست می گفت کما اینکه از دکتر حسن روحانی نیز به عنوان یکی از نامزدها یاد می شد اما هیچ کس در پی استعفای او از عضویت در شورای عالی امنیت ملی نبود. با این حال و با اینکه آنچه لاریجانی می گفت واقعیت داشت اما «تمام واقعیت» نبود. زیرا این واقعیت دو وجه دیگر نیز داشت؛ یکی اینکه لاریجانی از دبیری شورا و سمتی استعفا می داد که حکم آن را محمود احمدی نژاد صادر کرده بود و ظاهراً محافظه کاری که نسبت های خانوادگی مستحکمی با همفکران خود دارد نمی خواست به اصولگرایی که در قامت رقیب او در انتخابات ریاست جمهوری ظاهر شده و بازی را از او برده بود همچنان گزارش دهد و تنها یکی از اعضای تیم رئیس جمهور اصولگرا به حساب آید. وجه دیگر اما همان زمزمه یی است که این روزها می شنویم؛ اینکه لاریجانی در سودای ریاست مجلس شورای اسلامی است و اگر هم اراده غالب به این تعلق گیرد که غلامعلی حدادعادل کماکان بر کرسی ریاست بنشیند، او رئیس سیاسی مجلس هشتم باشد. علی لاریجانی هر بار که در برابر پرسش های مربوط به ریاست مجلس قرار می گیرد نه تایید می کند و نه تکذیب و آن را به رسانه ها نسبت می دهد. جالب این است مردی که ۱۰ سال تمام عهده دار ریاست مهم ترین رسانه دیداری- شنیداری بوده چندان علاقه یی و میانه یی با رسانه ها ندارد. در آستانه انتخابات اخیر نیز هنگامی که از جدایی لاریجانی از جبهه متحد اصولگرایان - دست کم در تهران- و بیانیه های مشترک او با محمدباقر قالیباف و محسن رضایی به عنوان ظهور کارگزاران جدید یاد کردند این تشبیه را به سخره گرفت و گفت نمی تواند مانع خیال پردازی های رسانه ها شود. اکنون او درباره عزم یا انصراف خود برای ریاست مجلس سخنی نمی گوید اما پیداست اگر هم ریاست حدادعادل قطعی شود لاریجانی باز نقشی فراتر از دیگر نمایندگان را مطالبه خواهد کرد. کما اینکه نه حاضر شد در لیستی که سرفهرست آن حدادعادل بود نام او بیاید و نه به میهمانی او به افتخار راه یافتگان مجلس تازه رفت.
● رئیس یا سخنگو؟
رئیس مجلس شورای اسلامی در ایران هرچند رئیس یکی از سه قوه در جمهوری اسلامی است اما دقیقاً روشن نیست آیا شورای نگهبان نیز جزیی از قوه مقننه است یا نه. اگر هست چگونه این شورا می تواند مصوبات مجلس را وتو کند و اگر نیست آیا خود قوه یی دیگر است. خاصه اینکه با تفسیر استصوابی از واژه نظارت، شورای نگهبان از ابتدا تا انتها فعال مایشاء است. از سوی دیگر ساختار سیاسی در ایران نه ریاستی است نه پارلمانی. به بیان درست تر نه ریاستی مطلق است نه پارلمانی مطلق. نه رئیس جمهوری از دل پارلمان زاده می شود و نه پارلمان را او می تواند منحل کند.
با این حال شخصیت خود رئیس جمهور در میزان اقتدار و نفوذ آن نقش وافری داشته است.
در نظام های پارلمانی مثل بریتانیا، هند یا ترکیه حزب پیروز، دولت تشکیل می دهد و اگر شمار کرسی های به دست آمده کافی نباشد ناگزیر از ائتلاف با حزب یا احزاب دیگر است. در ایران اما خصوصاً با حذف سمت نخست وزیر ریاست دولت با رئیس جمهوری است و او با آرای مستقیم مردم در یک یا دو مرحله انتخاب می شود.
ضمن اینکه رئیس دولت برای اخذ رای اعتماد به مجلس نیاز دارد. هرچند تجربه نشان داده است که رئیس جمهور می تواند وزیران پیشنهادی خود را بقبولاند. در این ساخت، اکثریت پارلمان به جای آنکه در اندیشه تشکیل دولت باشد به ترکیب هیات رئیسه مجلس می اندیشد و بر این اساس رئیس مجلس بیش از آنکه رئیس نمایندگان باشد سخنگوی آنان است. دایره انتصابات رئیس مجلس بسیار محدود و معدود به چند مورد خاص است. ضمن اینکه انتخاب رئیس مجلس هر سال صورت می پذیرد و ممکن است در طول چهار سال چهار رئیس متفاوت بر کرسی ریاست پارلمان بنشینند. هرچند این اتفاق نیفتاده و تاکنون در جمهوری اسلامی انتخاب ها هر ساله تجدید شده است مگر اینکه مانند سال ۱۳۶۸ رئیس مجلس به ریاست جمهوری برسد و نمایندگان ناگزیر از انتخاب جانشین او باشند. ریاست مجلس معمولاً با اجماع قبلی صورت پذیرفته و شکل رقابت به خود نگرفته است. پیش از این تنها یک بار بر سر کرسی ریاست پارلمان رقابت درگرفته است؛ در مجلس پنجم که هم ناطق نوری قصد ریاست کرد و هم عبدالله نوری. در ادوار دیگر معمولاً روشن بوده که رئیس چه کسی خواهد شد. حتی در مجلس ششم که جبهه مشارکت یا فراکسیون مشارکت، اکثریت پارلمان را در پی انتخاباتی دموکراتیک در اختیار گرفت وارد رقابت با مهدی کروبی که در آن مقطع دبیرکل مجمع روحانیون مبارز بود نشد و در طول چهار سال او رئیس بود و نمایندگان ارشد مشارکت و مجاهدین انقلاب (محمدرضا خاتمی، بهزاد نبوی و محسن آرمین) بر کرسی نیابت نشستند.
در مجلس هفتم اما اتفاق تازه یی افتاد. از یک سو به سبب حذف های پیش از تشکیل مجلس دچار قحط الرجال شد و از جانب دیگر هم روحانی در اندازه سه رئیس روحانی قبلی (هاشمی رفسنجانی، کروبی و ناطق نوری و باز کروبی) یافت نشد. این گونه بود که قرعه به نام غلامعلی حدادعادل افتاد. نماینده آخر تهران در مجلس ششم (در لیست شورای نگهبان و بیرون از فهرست وزارت کشور) نماینده اول مجلس هفتم شد. رئیس فراکسیون اقلیت مجلس ششم حمایت اکثریت هفتمی ها را به دست آورد و رئیس مجلس شد. با این همه هدایت سیاسی درون پارلمان را خصوصاً پس از به قدرت رسیدن احمدی نژاد، محمدرضا باهنر برعهده گرفت. در مجلس هشتم لاریجانی سه گزینه دارد؛ یکی اینکه همچون عبدالله نوری در مجلس پنجم به رقابت با دیگری بپردازد. گزینه دوم این است که با رایزنی از درون یا توافق در بیرون رئیس مجلس هفتم را از این کرسی منصرف کند و سوم اینکه نقش باهنر در مجلس هفتم را او در مجلس هشتم ایفا کند. با این تفاوت که تمام تلاش باهنر حمایت از دولت احمدی نژاد بود ولی لاریجانی رشته های خود با دولت نهم را گسسته هرچند همچنان به ساختار و اندرونی قدرت پیوسته است.
● وجه مشترک با منتقدان دولت
روزی که سعید حجاریان تشکیل ائتلافی گسترده در برابر دولت احمدی نژاد را پیش بینی کرد که شاید یک سر طیف نهضت آزادی ایران باشد و سر دیگر آن حزب موتلفه اسلامی برخی خرده گرفتند که این تعبیر اغراق آمیز یا تناقض مند است اما امروز می بینیم علی لاریجانی که نامزد موتلفه در انتخابات ریاست جمهوری بود نیز در علن یا خفا از نقد دولت و شخص رئیس آن فروگذار نمی کند. با این نگاه عجیب نیست برخی از فعالان سیاسی بی میل نباشند که به جای حدادعادل منفعل در قبال دولت، علی لاریجانی بنشیند. هرچند بیم آن هم می رود که رقابت تصنعی در کار باشد. یا اینکه به این نتیجه رسیده اند سیاست در ایران «واحد» شدنی نیست و به هر رو تقسیم بر دو می شود و حال که چنین است بهتر آن است که این رقابت درون اصولگرایان باشد و نه اصولگرایان با اصلاح طلبان. کما اینکه حسین شریعتمداری نیز از اصلاح طلبان خواست درون این طیف رقابت کنند. البته نه همه آنها بلکه آنان که غیرتندرو خوانده می شوند.
واقعیت این است که خاطر اصلاح طلبان از عملکرد رسانه ملی در دوران ریاست آقای لاریجانی بر صدا و سیما چنان مکدر و آزرده است که با کناره گیری او از همکاری با دولت نهم و دعوت رئیس آن به آرامش و طمانینه هم دچار فراموشی نشوند. بر این اساس بود که در آستانه انتخابات اخیر که علی لاریجانی شعار آشتی ملی سر داد محسن آرمین عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به یاد او آورد که صدا و سیمای تحت مدیریت و پیشنهاددهنده آشتی ملی چگونه با اصلاح طلبان رفتار کرد. پخش برنامه هایی چون هویت، چراغ، کنفرانس برلین و نحوه پوشش اخبار دولت خاتمی و شخص رئیس جمهوری که با ۲۰ میلیون رأی در بار اول و ۲۲ میلیون رای در مرتبه بعد بر سر کار آمده بود تنها بخش هایی از فهرست اختلافات اصلاح طلبان با اوست. با این حال هم عجیب است و هم نیست که حضور لاریجانی به عنوان رئیس مجلس نزد برخی یا بسیاری خوشایندتر باشد هر چند که احتمال آن قوی نیست. عجیب است به سبب سیاهه یی که برشمرده شد و نشد و عجیب نیست زیرا مجلسی که با ادعای حمایت از دولت عملاً در مشت آن بود می تواند بخش هایی از شخصیت نظارتی خود را بازیابد.
با این انگاره ها است که یک روزنامه اصولگرا از حمایت دبیرکل حزب اعتماد ملی از ریاست او خبر داد. خبری که هم این طرف و هم آن سوی ماجرا هر دو تکذیب کردند و گفتند نه نامه یی صادر شده و نه طبعاً نامه یی واصل.
با این همه و به رغم تمام جفاها که در حق شخص سیدمحمد خاتمی و اصلاح طلبان و هر دو دولت هفتم و هشتم شد رشته پیوند اصلاح طلبان و علی لاریجانی به تمامی نگسسته است. او داماد استاد شهید مرتضی مطهری است که نزد اصلاح طلبان نیز بسیار مورد احترام و مقبول است. داماد خانواده لاریجانی، آیت الله دکتر سیدمصطفی محقق داماد است که در نگاه و روش و منش بسیار به سیدمحمد خاتمی شباهت دارد. موضوع سوم نسبت هر دو با هاشمی رفسنجانی است. حامیان احمدی نژاد یاران و دوستان هاشمی را برنمی تابند چه علی لاریجانی باشد و چه حسن روحانی. با این حال و از این سه مهم تر زاویه یی است که مشترکاً با احمدی نژاد و اصولگرایان رادیکال و جوان دارند. درست است که لاریجانی همچنان بر پاره یی شعارها تاکید می ورزد اما دو سال و اندی مذاکره فشرده با رهبران اروپایی خصوصاً خاویر سولانا به او آموخت آنچه پیش از او انجام شده معاوضه دïر غلتان با آب نبات نبوده است. قطعاً در مذاکرات خارج از کشور دریافته است که گفتار و رفتار کدام یک از رئیسان جمهور سابق و لاحق منافع ملی را بیشتر تامین کرده است. این لاریجانی قطعاً نه آن است که در جام جم بود و نه حتی او که به مذاکرات هسته یی می رفت. واقع بین تر شده و اگر هم در علن نگوید در جلسات خصوصی به نشان تایید سر تکان نخواهد داد.
● از ماست که بر ماست
در روزهای انتخابات ریاست جمهوری در بهار سال ۸۴ که بازار مصاحبه پررونق بود و کاندیداها بسیار گفت وگو می کردند علی لاریجانی هم در یکی از همین مصاحبه ها درباره خود و دیدگاه های خود گفت. در این مصاحبه این دانش آموخته فلسفه علاقه خود را به مارتین هایدگر پنهان نمی سازد و از او به عنوان فیلسوف بزرگ غرب یاد می کند که «آدمی را به عالم حیرت می رساند.» اندیشه های هایدگر در نقطه مقابل دموکراسی خواه لیبرالی چون کارل پوپر قرار می گیرد. ترجمان این دو در ایران احمد فردید و عبدالکریم سروش هستند. عجیب نیست که در دوران ریاست لاریجانی بر صدا و سیما بیشتر اندیشه هایدگر ترویج می شد ولو گاه با لعاب های ایدئولوژیک. این اشاره بدان سبب است که وجه دیگری از اختلافات فکری اصلاح طلبان خصوصاً آنها که از سروش تاثیر پذیرفته اند با او روشن شود که علاقه خود را به هایدگر پنهان نمی سازد. لاریجانی در همان گفت وگو و در بخش دیگری که از او خواسته می شود یک بیت شعر تاثیرگذار را بخواند به سراغ علاقه های فلسفی و حکمی خود و سراغ ناصرخسرو می رود و این بیت از شعر مشهور «عقاب» را می خواند؛
چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست
احتمالاً این روزها نیز لاریجانی این شعر را زمزمه می کند و در اندیشه آن یا مامور به این است تدبیری بیندیشد.
● لاریجانی کیست؟
رئیس عبوس صدا و سیما در سال های ۷۳ تا ۸۳ و کاندیدای خوش اخلاق بهار ۱۳۸۴ که با شعار «دولت امید و هوای تازه» وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شد در سال ۱۳۳۶ در شهر نجف عراق به دنیا آمده است. با این حال هیچ کس تولد در نجف را با ایرانی تبار بودن در تعارض ندانست و او به فرجام جلال الدین فارسی در انتخابات ریاست جمهوری زمستان ۱۳۵۸ مبتلا نشد. تفاوت در این است که همه می دانند او فرزند آیت الله حاج میرزاهاشم آملی است که نسل در نسل ایرانی بوده است. اما در سفر به عتبات عالیات نوزادان بسیاری به دنیا می آمده اند بدون آنکه در عراق ببالند و بپرورند. حال آنکه پدر جلال الدین فارسی از هرات افغانستان به ایران کوچیده و تا سال ها شناسنامه ایرانی نیز نگرفته بود. هر چند که افغانستان نیز تا کمتر از دویست سال پیش به ایران اتصال داشت.
شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی که با هدایت ناطق نوری تشکیل شده بود علی لاریجانی را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرد. محمود احمدی نژاد اما قبل از آن حساب خود را از این شورا و محافظه کاران جدا ساخته بود. او خود را به آبادگران و اصولگرایان متعلق می دانست نه محافظه کارانی که پایگاهی در جامعه نداشتند. انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ به رغم موفقیت نهایی محمود احمدی نژاد یک شکست کامل برای راست سنتی بود هر چند پس از آن کوشیده اند تحت نام رئیس جمهور اصولگرا ندا دردهند که «انا شریک» و البته شریک و سهیم هم شده اند. اما کاندیدای جناح راست شخص لاریجانی بود که از کل ۲۹ میلیون و ۳۱۷ هزار و ۴۲ رای به صندوق ریخته شده در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری(۲۷ خرداد ۱۳۸۴) تنها یک میلیون و ۷۴۰ هزار و ۱۶۳ رای به دست آورد. به عبارت دیگر ۵۰۰ هزار بیش از آرای باطله (یک میلیون و ۲۲۱ هزار و ۹۴۰ رای باطله اعلام شد) یا کمتر از ۵۰۰ هزار رای بیشتر از محسن مهرعلیزاده که هیچ حزب و گروهی از او حمایت نمی کرد.با این پشتوانه بعید است لاریجانی بخواهد از بهارستان به پاستور (از مجلس به ریاست جمهوری) برسد مگر آنکه در نقد دولت نهم گوی سبقت را از دیگران برباید.در آنچه این فرضیه را قوت می بخشد که برای لاریجانی مجلس مهم تر از ریاست جمهوری یا دست کم قابل وصول تر و نقدتر است بر سه موضوع می توان انگشت نهاد؛ اول اینکه لاریجانی از یاد نبرده که سهم او از ۲۹ میلیون و ۳۰۰ هزار رای تنها یک میلیون و ۷۴۰ هزار رای بوده است.
دیگر اینکه او باید یا از پسرخاله خود حمایت کند که به روال گذشته در دور دوم هر رئیس جمهوری با او رقابت می کند (با هاشمی رفسنجانی در سال ۷۲ در حالی که رئیس جمهوری وقت بود و با سیدمحمد خاتمی در سال ۸۰ در حالی که او نیز رئیس جمهور بود) و براساس هر ۸ سال این بار نوبت به رقابت احمد توکلی با محمود احمدی نژاد می رسد. یا اینکه به حمایت از متحد جدید خود محمدباقر قالیباف برخیزد. با این اوصاف می توان نتیجه گرفت از دولت امید و هوای تازه در بهار ۸۸ خبری نخواهد بود. البته نباید ناگفته گذاشت که لاریجانی از تصمیم خود در کاندیداتوری از قم مثل ریاست جمهوری ناکام نماند و از مجموع ۳۲۷ هزار و ۸۱۸ رای، ۲۳۹ هزار و ۴۳۶ رای به دست آورد.او در ۲۰ فروردین ۱۳۵۶ و در حالی که ۲۰ سال بیشتر نداشت با فرزند مرحوم مطهری ازدواج کرد و داماد او شد. جالب است بدانیم صدا و سیما امسال به بهانه سالگرد استاد مطهری به سراغ لاریجانی رفت تا خاطره بگوید. سخنران پیش از خطبه های نماز جمعه تهران نیز به همین مناسبت رئیس سابق صدا و سیما بود.
در طول ۲۹ سالی که از ترور اولین رئیس شورای انقلاب می گذرد کمتر سابقه داشته به سراغ لاریجانی بروند. این اتفاق حتی در دوران ۱۰ ساله ریاست وی بر صدا و سیما نیز رخ نداد. فاصله ۲۰ فروردین ۵۶ تا ۱۱ اردیبهشت ۵۸ تنها دو سال است. هرچند به گفته او اولین دیدار با مطهری در سال ۵۳ در قم و در جریان ملاقات با پدرش اتفاق افتاده است. با اینکه فرزند استاد فقید نیز امسال به عنوان یکی از اصولگرایان به مجلس هشتم راه یافته اما ترجیح دادند مردم با مطهری از زبان داماد آشنا شوند. جالب اینکه آقای لاریجانی خود در مصاحبه با ویژه نامه نوروزی همشهری در ابتدای سال ۸۴ هنگام اشاره به فعالیت های دانشجویی اذعان می کند که در آن سال ها (۵۶ و ۵۷) چندان اهل فعالیت سیاسی نبوده است. او در آن روزگار دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه صنعتی شریف بوده و خود تعریف می کند از میان دانشجویان، او چندان کار سیاسی نمی کرده و بیش از همه محمدابراهیم اصغرزاده در این ماجراها بوده است. لاریجانی که پس از پایان تحصیل در رشته ریاضیات به فلسفه روی می آورد در جایی دیگر به نقل از «برتراند راسل» که او نیز هم ریاضیدان بود و هم فیلسوف می گوید؛ «تا چهل سالگی که ذهنم خوب کار می کرد به ریاضیات پرداختم. از ۴۰ تا ۶۰ سالگی که مغزم نیم بند کار می کرد فلسفه خواندم و از آن به بعد که ذهنم کار نمی کرد به سیاست پرداختم.»
● حمایت مهدوی کنی و سنتی ها
دیگر نماینده قم به نقل از آیت الله مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز گفته است که او از کاندیداتوری لاریجانی برای ریاست مجلس حمایت می کند. هرچند این سخن تکذیب نشده اما لاریجانی خود نیز اصرار دارد به عنوان چهره مورد وثوق و اعتماد مراجع و روحانیون شناخته شود. همین که رهسپار قم شد و پس از دیدار با مراجع اعلام کاندیداتوری کرد از نشانه های دیگر است. به نظر می رسد حدادعادل نتوانست این نقش را به تمامی ایفا کند. هرچند همواره تابع و خاضع بوده اما برخی محافل مایلند دست بالا را داشته باشند. بعید هم نیست حمایت ها یا توصیه هایی نیز از جانب هاشمی رفسنجانی صورت پذیرد.
● تا بهار ۸۸
چه علی لاریجانی سودای ریاست مجلس در سر داشته باشد و چه ترجیح دهد حدادعادل را در این سمت مشاهده کند، این داستان می تواند به انتخابات بهار ۸۸ مرتبط باشد. اگر محمود احمدی نژاد دوباره به ریاست جمهوری برسد محافظه کاران سنتی به پایگاهی نیاز دارند که در برابر خواسته های تازه او مقاومت کند. لحن نامه احمدی نژاد به حدادعادل و پاسخ ضعیف رئیس مجلس از این واقعیت حکایت می کند که رئیس کنونی مرد این کارزار نیست. از سوی دیگر اگر قرار باشد قالیباف را در طیف اصولگرا به میدان بفرستند باز هم شهردار تهران به مردی چون لاریجانی در مجلس نیاز دارد. در این دو حالت علی لاریجانی برای اصلاح طلبان قابل تحمل تر است تا هر شخص دیگر.
هرچند او اصلاحات را «فکر خوب، عمل بد، با سرانجام غیرقابل دفاع» می داند اما این سخن را پیش از روی کار آمدن دوستان اصولگرای خود بر زبان آورده بود و معلوم نیست از فرجام این نوع اصولگرایی بتواند دفاع کند.او بیش از هر واژه دیگر در واژگان خود از اصطلاح «رصد» استفاده می کند. جست وجو برای مشاهده اجرام آسمانی را «رصد» و کاوشگر را «رصدگر» می خوانند. علم نجوم ربطی به سیاست ندارد اما سیاستمدار هم باید بتواند رصد کند. آن قدر که دوست دارد از پشت تلسکوپ ببیند و رصد کند شاید به دوربین علاقه مند نباشد. این روزها فرصت دارد رصد کند تا ببیند شرایط برای کاندیداتوری ریاست مجلس مهیاست یا نه. یک سال دیگر نیز فرصت دارد تا همچنان دولت اصولگرا را رصد کند. این را دیگر همه اذعان می کنند که مدیریت دچار بحران است. علی لاریجانی در یکی از همان مصاحبه های تبلیغات انتخاباتی در سه سال پیش گفته بود؛ «مدیریت در مملکت ما مثل ساختن هرم است با چند گوی،» مرد موبور محافظه کار در سی امین سال انقلاب اسلامی این بخت را می یابد که به عنوان نماینده قم وارد ساختمان هرمی مجلس شورای اسلامی شود. این هرم نه با گوی های گردان و لغزان که برپایه دو انقلاب بزرگ بنا شده است. هم در انقلاب مشروطه و هم در انقلاب ۵۷ قرار بود پارلمان نقش ممتازی را برای حاکمیت قانون ایفا کند و مردم را در بازی قدرت وارد سازد.نمایندگان مشروطه در بهارستان گردآمدند و نمایندگان مجلس اول پس از انقلاب در ساختمان سابق سنا با آن نماد معروف زنجیر نوشیروانی. هرم ساخته شد تا یادآور مشروطه و خاطرات مدرس و مصدق و بهارستان باشد. اکنون اما واقعیت این است که به مرور مجلس به حاشیه رانده شده است. یکصد سال از اجرای اولین قانون انتخاباتی ایران که در ماه رجب ۱۳۲۴ قمری (پاییز ۱۲۸۵ خورشیدی) تصویب شد، می گذرد و شگفتا هر بار که نسیمی از اصلاحات می وزد یکی از اهداف اصلی این است که قانون انتخابات دموکراتیک شود و این اتفاق نمی افتد و همچنان قانون یکصد سال قبل در ایران بدون رسانه فراگیر و توسعه نیافته دموکراتیک تر است. یکی از مهم ترین اهداف مصدق در دولت ملی و محمد خاتمی در دولت اصلاحات و نیز مجلس ششم دموکراتیزه کردن قانون انتخابات بود. گویی هرچه زمان می گذرد به جای انطباق بیشتر فاصله می گیریم. اگر لاریجانی بتواند نماینده نهاد مرجعیت و روحانیت باشد و آن گونه که اصرار دارد این گونه القا کند که تنها نماینده مردم قم نیست بلکه این دو را نیز به نوعی نمایندگی می کند باز گامی برای آرمان های پارلمان در ایران برداشته است. ولو نمایندگان نهادها و طبقات و صنوف دیگر غایب باشند.
او اگر بخواهد می تواند از ذهن تربیت شده و فلسفی خود یاری بگیرد و حتی اگر علاقه یی و باوری به دموکراسی ندارد در صدد احیای سنت پارلمانی در صدر مشروطه ایرانی برآید. این امر مستلزم آن است که درصدد بازتولید رفتار و گفتار دوران صدا و سیما نباشد و با واژگان خود از یک «موقف» دیگر «رصد» کند.
هیچ یک از اینها اما جای دو دریغ را پر نمی کند؛ دریغ اول انبوه سرشناسانی که با تیغ تیز ردصلاحیت ها حذف شدند و از ورود به مجلس بازماندند. حال آنکه اگر چنین نمی شد از چهره های شاخص سیاسی و دبیران کل احزاب و گروه ها با گرایش های مختلف نامزدهایی برای ریاست مجلس آماده می شدند و رقابت می کردند و نه دو کاندیدا که ظاهراً رسماً عضو هیچ حزب سیاسی نیستند هرچند که تعلق خاطر روشنی به یک جناح دارند. طرفه اینکه یک روزنامه اصولگرای صبح ذره بین برداشته و در جست وجوی «مدرس» در مجلس هشتم است غافل از اینکه برخی تنها بدین سبب حذف شدند که می خواستند یا می پنداشتند می خواهند مدرس وار وکالت کنند.
دریغ دوم این است که پایگاه اجتماعی در شهرهای بزرگ نیروهای سیاسی را یاری نرساند. هرچند که دقیقاً روشن نیست ادعای اکثریت اصولگرا در مجلس هشتم تا چه اندازه قرین به صحت است و آرایش پارلمان چگونه است. چه از حیث نحوه راهیابی که از حوزه های رقابتی آمده اند یا با حذف امکان رقابت عملاً چینش قبلی رخ داده است و نیز به لحاظ گرایش سیاسی که اگر اصولگرا خوانده می شود حامی و همفکر دولت نهم هستند یا به صف منتقدان پیوسته اند. کفه اصلاح طلبان نیز قطعاً با گرایش منفردها و کمتر شناخته شده ها می تواند سنگین تر از آنچه شود که اکنون هست.
با گوی های گردون نمی توان هرم ساخت اما در زیر هرم پارلمان می توان اندک صدایی از جامعه را طنین انداخت یا دست کم شنید.
مهرداد خدیر
منبع : روزنامه اعتماد