سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


ناصر اویسی، آن که در طلسم رنگین خویش، جادو شده


ناصر اویسی، آن که در طلسم رنگین خویش، جادو شده
ناصر اویسی سال ۱۳۱۳ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را در سال ۱۳۳۵ در رشته حقوق و علوم سیاسی در دانشگاه تهران به پایان رساند سپس به ایتالیا رفت و نقاشی را در این سرزمین فرا گرفت. او از فعالان مکتب سقاخانه به شمار می آید و در آثارش به سنت ها و فرهنگ ایران و هنرهای کهن زادگاهش توجه ویژه دارد. اویسی برای خلق بسیاری از آثارش نگارگری ایرانی را مدنظر قرار داده است. او از سال ۱۹۵۷ میلادی تا امروز در نمایشگاه های گروهی و انفرادی بسیاری شرکت کرده است. این نقاش تاکنون جایزه های بسیاری از دوسالانه ها و نمایشگاه های بین المللی دریافت کرده است و کارهایش در مجموعه های خصوصی و موزه های هنری ایران، ایتالیا، اسپانیا، آمریکا، یونان، فرانسه، سوئد، ترکیه، اردن و مراکش نگهداری می شود .به بهانه گشایش نگارخانه ای به نام او جواد مجابی یادداشتی درباره آثارش نوشته که می خوانیم:
اویسی این موهبت را داشته که با قریحه ای خلاق از آغاز کار هنری اش، راه و رسم ویژه ای یافته و در درازای زمان به کمال شیوه خویش همت گمارده و از عهده آنچه آرزو می کرده بر آمده است. او به تاریخ نگارگری ایران توجه کرد: به مینیاتورهای نسخه های نفیس صفوی تا نقاشی های زند و قاجار، به گچبری های سلجوقی و قاب و قدح های منقش نیشاپور و ری، به نقش برجسته ها، سفالینه ها، بافته های باستانی و دستکاری هنری فلزینه، به اشیای دست ساخت مردم که آرایشی هنری داشتند، به هر آنچه از گذشته به ما می رسید و میراثی در بردارنده ذوق و معرفت اقوام پارسی بود.
ناصر اویسی این میراث بشری را خوب دید و دریافت و گوهر نامیرای آن را - که بینش عرفان عاشقانه نشانگرای ایرانی بود - از پوسته زمان و مکانی آن بیرون کشید و در ذهن گوارید، عناصر تزئینی دلربا و آشنای آن را به ترکیبی نو در سازوکار آفرینشی شخصی به کار بست. از اولین نمایش آثار او (در نمایشگاه نقاشان تهران - ۱۳۳۵) حالا که در سال ۸۷ هستیم، ۵۲ سال می گذرد. اویسی با همان شور و نیروی آغازین به آفرینش و ارائه آثارش می پردازد.
جوایز بسیار، نمایشگاه های پرشمار در هر سوی دنیا، کتاب هایی که به آثارش پرداخته، تحسین منتقدان و کارشناسان گالری ها و موزه ها تشنگی او را به آفرینش اثری دیگر در قلمروی تازه تر فرو ننشانده است.
هنوز چون روزهای نخستین که با دوستش ژازه تباتبایی به کشف فضاهای ایرانی می کوشیدند سر زنده و شاداب به کشف زوایای ذهن خود که جهانی را در آن خلاصه کرده، اشتیاق نشان می دهد.
هنوز اقلیم نیاگاه ذهن او برای کشف بسیار زیبایی های پنهان مانده از چشم خود و دیگران جای فتح کردن دارد.او کاشفی عاشق است؛ عاشق ایران و تاریخ صلح آمیز بزم هایش منهای رزم های کین توزانه، عاشق شعر و تغزل حکمت ایرانی، عاشق سنت عامیانه که در آن هر چیز که مردم بدان عشق می ورزند موردنظر نقاش است.
او همان قدر به عناصر آیینی و مذهبی مورد علاقه فرد ایرانی توجه دارد که به قصه های عامیانه و مضامین شعری و روایی آنها.
وقتی مهرهای چوبی بر پرده خویش می زند چون یک قلمکارساز افسانه پرداز یا برجسته کاری هایی بر کاغذ پدید می آورد که خط ناخنی را به یاد می آورد، زمانی که کلاژهای دلچسبش را سامان می دهد، نقشه های باستانی و سنگ نبشته ها را تکثیر می کند، هنگامی که حجم های فیروزه ای وزین را بازمی سازد در همه این مظاهر فرهنگی او به مثابه عاشقی ظاهر می شود که تمامی سرزمینش را البته در بهترین وضعیت آن با خطوط و رنگ های زیبایش می پرستد. زیباپرستی نهادخویانه اش و شوخ چشمی چالاکش آثار او را پر از رنگ ها و نقوش پرنور وجلای ایرانی ساخته است. این تصاویر زیر آفتاب درخشان ایران زنده می شوند و در این هوای افسانه ای درک شدنی اند. این رنگ های تابان، فضاهای شور و دلدادگی تاریخی را به عمقی می برد که در آن حالی غریب گذر دارد. او تاریخی می سازد از فرهنگ سرزمینش که دست هیچ آفریده ای به آن نمی رسد و از گزند و بدسگالی هر اهریمنی دور است. هنرمندان نادره کار در روشنای تخیل و تاملات انسانی و دنیای ویژه خودمختاری می آفرینند که متعلق به همه و دور از دسترس همه است.
در تابلوهای اویسی از آغاز، عناصری نمادین آشکار شدند که هنوز هم پس از ۵۰ سال معنای قدیم خود را در هر دوره ای به گونه ای دیگر تغییر و گسترش می دهند؛ زن های طناز، اسب ها، شعر و دعا و کتیبه های گوشه کنار تابلو، مهرهای وانگ ها و این اواخر پرچم ها و عاشقان بی تاب، حسرت های بنفش و امیدهای پوشش گرفته از طلا و لاجورد و فیروزه. اسب از تاریخ می آید؛ از تاریخ کهن ایرانی و جایی نماد مرد، عاشق، قدرت، پایداری و جنبش است. زن نماد ظرافت شعری و لطافت همدلی با طبیعت زایا و حضور همیشگی انسان در فضایی صلح آمیز و تغزلی است. کلمات در تابلوهای اویسی به مثابه رمزی و وردی جادویی کارآمد هستند. آیا با این همه تاکید بر زیبایی و آرامش و تغزل، اویسی از روزگاری که بر ما می گذرد بی خبر یا بدان بی توجه است. نه،
اسب های او که لمیده و محزون و دلگرم به تماشا بودند، اکنون سال هاست که راه افتاده اند، می تازند بر آفاق سرخ و سیاه و سفید و از متن پرچم ها و شمشیرها عبور می کنند بی آنکه نشانگر مبارزه ای خصمانه باشند از زلزله ای که حواس آنها زودتر دریافته است دیگران را باخبر می کنند. اویسی اندوهی پنهان و ژرف را با شادی آشکاری در سپهر تابلوهایش گره زده است. هر هنرمند اصیلی که با اتفاقات زودگذر از جا در نمی رود و چشم به آفاق دورتر دارد چنین می کند و راز خردمندی پرتغزل مولوی، فردوسی و بهزاد و محمودخان صبا در همین نگاه دوراندیش و جهان نگر است.
خوشحالم که آثار تازه دوست عزیزم- که همواره او را انسانی پرمهر، پیشرو، شادخو و مردم گرا یافته ام- پرده های هوشربای ناصر اویسی در وطنش در گالری مزین به نام او پیش روی ماست. او با تابلوهایش، با کارهای فرهنگی اش، چنان به تاریخ و هنر این سرزمین مهرورزیده و در زیباتر کردن این دنیای ناسازگار کوشیده است که دیرگاهی است بحق، در ژرفای جان مردم و در دل تاریخ ایران جای ارجمندی آکنده از زیبایی عاشقانه، یافته است.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید