دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به ماهیت سریال‌های تلویزیونی در چند سال اخیر


نگاهی به ماهیت سریال‌های تلویزیونی در چند سال اخیر
● دیگر کسی به عشق نیندیشید
مخاطب‌شناسی در عرصه رسانه از آن دسته مباحثی است که درباره‌اش بسیار گفته و نوشته‌اند و به رغم برگزاری نشست‌ها ، همایش‌ها، سخنرانی‌ها،‌ نقد‌ها، مقالات و کتب ترجمه شده و تالیفی همچنان جای کار دارد. سرعت روز‌افزون تکنولوژی و دنیای رسانه‌ها و متعاقب آن فراگیری و جهانی شدن مضامین و بحث‌ها در رسانه‌ها بویژه رسانه‌های دیداری به گونه‌ای است که دیگر مخاطب نه مخاطب منطقه و کشور و قاره‌ای خاص که باید مخاطب جهانی فرض شود.
این ارتباط تنگاتنگ خواسته یا ناخواسته سلیقه مخاطبان را در هر جای دنیا که باشند تحت تاثیر قرار داده و البته صاحبان رسانه به واسطه همین تاثیر‌پذیری و وقوف از قدرت تاثیرگذاری بنگاه‌های خود، در شکل‌گیری جریان‌های فکری، اجتماعی، سیاسی، تجاری و فرهنگی نقش بسزایی ایفا می‌کنند.
نیاز مخاطب و آنچه او بدان علاقه‌مند است و نحوه تاثیر‌گذاری بر جامعه‌ای که او عضوی از آن است جزو اولویت‌های رسانه‌ها قرار می‌گیرد و سیاستگذاران و مدیران اجرایی به فراخور همین خواسته‌ها برای تامین خوراک فکری و روحی مخاطبان وارد رقابتی سخت برای جذب مخاطب و در واقع جریان‌سازی‌های مرسوم می‌شوند. تهاجمی که بارها از آن یاد می‌کنند حالا دیگر بیش از پیش و با سرعتی بیشتر به درون جوامع و کشورها راه می‌یابد و بالطبع نه تنها فرهنگ که خرده فرهنگ‌ها را هم تحت‌‌الشعاع قرار می‌‌دهد.
در دنیای کنونی و بویژه با قدرت رسانه‌ها و بنگاه‌های خبری، درک مخاطب، شناخت نیاز او و آنچه در هر برهه از زمان باید به عنوان خوراک فکری برای او تهیه شود اهمیت دارد. تنها و به نظر منطقی‌ترین راه برای پیشبرد اهداف آن نهاد است، با توجه به این رویکرد عمومی و فراگیر، راه برخورد برای تاثیر سوء این هجوم می‌تواند بازیابی تمامی آنچه باشد که تحت عنوان فرهنگ و هویت ملی و دینی طبقه‌بندی می‌شود.
به همین دلیل سال‌هاست که شبکه‌های مختلف مـاهواره‌ای، سایت‌های اینترنتی و حتی رسانه‌های نوشتاری درصدند با رویکردی آرام و به تدریج درون فرهنگ‌های اصیل رخنه کرده و به قولی جهانی شدن در عرصه فرهنگ را نه از راه زور و با اعمال فشار که به شیوه‌ای اصیل کاملا فرهنگی وارد بازار جهانی کنند. نحوه زندگی، محصولات متفاوت با پخش و اکران فیلم‌ها، ساخت و تولید سریال‌ها، در موسیقی، بخش‌های خبری و ... بی‌آن‌که مخاطب متوجه شود کم‌کم صادر شده و در زندگی او رخنه می‌کند. احتیاج‌های کاذب به بسیاری از تجملات و اصولا تجملات‌گرایی، زرق و برق و راحتی در زندگی حتی در تبلیغ‌ها و آگهی‌های بازرگانی ما نیز ردپایی از همین تهاجم و رخنه را دارد.
سال‌ها پیش دیدن و دنبال‌کردن سریال دوستان‌)Friends( ، حالاLost و الگوبرداری از فیلم‌ها و برنامه‌های موفقی که توانسته با مخاطب ارتباط وسیعی برقرار کند، نه‌تنها در کشور ما که در دیگر کشورها نیز تاثیر مدنظر سازندگان را در درازمدت گذارده و همچنان می‌گذارد. گرته‌برداری از مسابقات و برنامه‌های موفق و به اصطلاح ایرانیزه کردن آنان به نحوی که بتواند با مخاطب داخلی ارتباط برقرار کند خود گواه این تاثیر است، ادامه این رویکرد بی‌شک رشد افراد مستعد و خلاق را دچار خلل کرده و ذهن بـرنامه‌سازان و طراحان برنامه را به سوی ساخت برنامه‌هایی سوق می‌‌دهد که دست‌کم اگر نگوییم تکراری، چندان بدیع و خلاقه نیست و مهم‌تر از اینها مخاطب را با آن بحث هویتی و فرهنگی روبه‌رو نمی‌کند یا آن‌طور که شایسته است مخاطب را درگیر مسائل جدی‌تر و عمیق‌تر نمی‌سازد.
۶ سال‌ها قبل،‌ پیش از فراگیر شدن ماهواره و برداشته‌شدن مرزهای جغرافیایی در دنیای اینترنت و دسترسی آسان به اقصی نقاط دنیا سریال‌هایی تهیه و پخش می‌شدند که دیدن چندباره آنها خالی از لطف نیست. از بهترین‌های آنها، «مثل‌آباد»، «هزاردستان»، «محله بهداشت» و «محله برو بیا» در برنامه کودک و نوجوان، «سلطان و شبان»، «مدرس»،‌ «کوچک جنگلی» تا نمونه‌هایی چون «در پناه تو»، «در قلب من»، «مدار صفر درجه»، «قصه‌های مجید» باز هم در برنامه کودک و نوجوان و... بود؛ از پخش «مدار صفر درجه» چندان نگذشته، اتفاقا موضوع هم چندان کلیشه‌ای و دم‌دستی نبود مثل آنچه در سریال «نرگس» دستمایه قرار داده شده بود، اما نحوه پرداخت به روایت داستان، تاریخ و... با تمام کاستی‌هایش به شکلی بود که پس از سال‌ها توانست نظر تمام مخاطبان را به سوی خود جلب کند، تا جایی که بسیاری از منتقدان سخت‌گیر تلویزیون نیز با تلویزیون آشتی و سریال را دنبال کردند.
قطعا شناخت حسن فتحی از نیاز مخاطب، شناخت مخاطب و سلیقه او توانست در کنار دیگر عوامل، به توفیق مجموعه یاری رساند. مجموعه‌‌ای که در ارتباط با مخاطب جهانی نیز حداقل توانست واکنش‌هایی مثبت و منفی‌ را به همراه داشته باشد،‌ به تعبیری خنثی نبود! در مورد سریال‌های طنز نیز همین فرضیه به کار می‌آید. مرضیه برومند، مهران مدیری و رضا عطاران طی سال‌های اخیر توانسته‌اند با مخاطب خوب رابطه برقرار کنند، آنان از جامعه و اتفاقات و رخدادهای آن آگاهاهند و به فراخور نیاز مخاطب وارد عمل می‌شوند، در این میان آن سرعت و تغییر روز افزون را هم مدنظر قرار می‌دهند و به همین واسطه به راحتی قادرند با قشر وسیعی از مخاطب ارتباط برقرار سازند و به آنها یادآوری کنند که صاحب تمدن و تاریخی کهن‌اند.
اصولا تولید و تهیه هر برنامه‌ای باید به فراخور نیازهای آن زمان مخاطبان باشد، چنانچه در بخش سریال‌ها، توفیق سریال «در پناه تو( »حمید لبخنده در سال‌های ۷۴ ــ ۷۳)‌ به سبب خواسته مخاطب و مضمون سریال بود. لبخنده به خوبی دریافته بود که جامعه خسته آن روزگار به ملودرام و مضامین عاشقانه،‌ جوانمردی، تقابل سنت و مدرنیته و... احتیاج دارد، در این سریال بسیاری از مرزها و محدوده‌ها یا به اصطلاح خط قرمزها شکسته شد. در آن دهه و فضای آن دوران به نمایش گذاشتن روابط دانشجویان، عشق، ناکامی، مبارزه با سنت‌های مرسوم و متداول جامعه ــ آنچه تاکنون هم دیده می‌شود و قابل لمس است ــ کاری خلاف محسوب می‌شد و سریال با تمام جرح و تعدیل‌ها به یکی از ماندگارترین سریال‌های آن دهه بدل شد. استفاده از چهره‌های جدید در کنار چهره‌های قدیمی مطرح کردن موضوعاتی چون طلاق، شکست‌های عاطفی،‌ عشق پنهان و گذشت و جوانمردی برای دیگری در آن سال‌ها در واقع کمی محدوده‌ها و خطوط قرمز را زیر پا می‌گذاشت.
در کنار اینها بازی استادانه سعید پورصمیمی، ثریا قاسمی، ایرج راد، حبیب دهقان‌نسب و... در کنار نسلی از جوانان چون لعیا زنگنه، حسن جوهرچی، پارسا پیروزفر و رامین پرچمی و... توانست به انتقال این مضامین و مفاهیم کمک کند. چهره معصومانه لعیا زنگنه در نقش دختری که شکست را در ابتدای راه زندگی زناشویی تجربه می‌کند، جوانمردی حسن جوهرچی، تناقض‌ها و تضادهای درونی و بیرونی شخصیت‌ها با یکدیگر، مبارزه جوهرچی به گونه‌ای با سنت‌های مرسوم و رایج عاشقی که در کتمان عشق، استادانه نقش ایفا کرد و تمام سعی خود را به رغم خواسته درونی‌اش در حفظ و بقای زندگی دختری / زنی به کار گرفت، وکیلی که علی‌رغم حاذق بودن در دعاوی خانوادگی و رعایت انصاف نمی‌دانست در ارتباط با زندگی یگانه پسرش چگونه تصمیم گیرد و... برای مخاطب آن زمان نه‌تنها جذاب و دیدنی که قابل تامل و بررسی بود. به هر حال او در جامعه‌ای زندگی می‌کرد که می‌توانست جای هر کدام از شخصیت‌ها باشد و فضای حاکم بر زندگی مخاطب تقریبا همانی بود که در سریال به تصویر درآمد.
موفقیت «در پناه تو» لبخنده را به ساخت سریالی دیگر در سال‌های ۷۷ ــ ۷۶ سوق داد. سریال «در قلب من»؛ حال جامعه، شرایط اجتماعی، دیدگاه‌ها، انتخابات ریاست جمهوری همه و همه، فضای عمومی جامعه را نسبت به سال‌های ۷۴ ــ ۷۳ تغییر داده بود و دیگر استفاده از بازیگران امتحان پس داده و مضمون سریال هم نمی‌توانست آنچنان که «در پناه تو» توفیق کسب کرد، «در قلب من» را در خاطره‌ها و یادها حک کند. لبخنده این بار روابط دو خانواده را به تصویر کشید که به واسطه‌ای ــ ازدواج ــ قرار است با هم پیوند برقرار کنند.
علی دهکردی، فریده صابری، ایرج راد، رزیتا غفاری و پویا امینی در یک سو و جمال اجلالی، ثریا قاسمی، لعیا زنگنه و پارسا پیروزفر در سوی دیگر. جمال اجلالی (آقا کریم)‌ راننده ایرج راد (مهندس اسفندیاری)‌ است، با دو سبک زندگی متفاوت، دیدگاه‌های مختلف و اختلاف طبقاتی فراوان، در این میان برادر همسر اسفندیاری (علی دهکردی)‌ دل در گروه محبت دختر کریم (لعیا زنگنه)‌ می‌بندد و این دو به رغم تمامی این ناهمگونی‌ها به عقد هم درمی‌آیند.
قصه‌های فرعی دیگری نیز در این میان وجود دارد. روابط از هم گسیخته خانوادگی مهندس اسـفـندیاری، تجمل‌گرایی بی‌حد و حصرشان، عدم برقراری ارتباط عاطفی با فرزندانشان، چنانچه سارا (رزیتا غفاری)‌ شب‌ها در خواب راه می‌رود و پزشکان معتقدند که او از بیماری روحی رنج می‌برد، در کنار اینها مسائل برادر از خارج برگشته همسر اسفندیاری (علی دهکردی)‌ به عنوان آدمی رها، به دور از تعلقات مادی و دنیوی و به قولی اهل سلوک از یک طرف و خانواده‌ای منسجم، ساده و بی‌پیرایه، بشدت به هم وابسته و اصیل از سوی دیگر، تقابل فکری، فرهنگی، اجتماعی و... بررسی مسائل روان‌شناختی سارا و لجبازی‌های پویا امینی، پسر اسفندیاری در مقابل اطاعت کامل پارسا پیروزفر، پسر کریم از پدر، قادر نبود چونان «در پناه تو» تمام زوایای موضوعات را در بر گیرد، بی‌شک در آن دوره کسی به ازدواجی این چنینی و بیماری روحی، تلاش برای برقراری عروسی باشکوه و... فکر نمی‌کرد، فضای جامعه کاملا تغییر کرده بود و حالا این سینما بود که مردم را با خود آشتی داد. فروش بالای «دوزن»، «آژانس شیشه‌ای»، تولید «شوکران» و... اقدامات فرهنگی و تلاش برای ساخت فضایی امن برای اهل فرهنگ در راس تمام سیاستگذاری‌ها بود، حال خوراک فکری مردم، نه دیدن سریال که مصاحبه و استیضاح و دادگاه شهردار و... بود، دیگر کسی به عشق نیندیشید و همه دنبال به اصطلاح آزادی از پی جماعتی روان شدند! بگذریم؛ اما آنچه سریال را تحت‌الشعاع قرار داد همین فضای سیاسی و حواشی آن بود، مخاطب آن روزگار به «آژانس شیشه‌ای» نیاز داشت نه «در قلب من.» در این میان اما بازی‌های کما فی‌السابق خوب ثریا قاسمی، ایرج راد و جمال اجلالی و نیز لعیا زنگنه، رزیتا غفاری ــ‌که تمام بخش مربوط به او در سریال «در پناه تو» به نقش خواهر پارسا پیروزفر حذف شده بود‌ ــ علی دهکردی و پارسا پیروزفر دست‌کم توانست سریال، را در حدی معقول نگه دارد. بعد از این سریال لبخنده فیلم «آبی»، سریال «با من بمان»، «کارآگاهان» و فیلم تلویزیونی «ساعت بدون عقربه»‌را در کارنامه کاری خود ثبت کرد. کارنامه‌ای که سیر نزولی‌اش را پیموده و همان طور که قبل‌ترها هم نوشتم ای کاش می‌شد ترتیب و اولویت سال‌های ساخت را در کارنامه کاری بسیاری عوض کرد.
شبنم میرزین‌العابدین
منبع : بازیاب