دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

حمله نظامی به ایران تهدید یا واقعیت؟


حمله نظامی به ایران تهدید یا واقعیت؟
ایالات متحده آمریکا در برخورد با پرونده هسته ای ایران و نیز بحران های منطقه ای، دچار ناکامی های زیادی شده و همین امر باعث تشدید روند مخاصمات این کشور با جمهوری اسلامی ایران شده است. دولت نومحافظه کار جرج بوش ادعا می کند ایران علاوه بر آنکه در پی دستیابی به سلاح هسته ای می باشد، منشا اصولگرایی و تروریسم در منطقه است و به بحران عراق و لبنان و فلسطین دامن می زند. بنابراین طبیعی است که موضوع حمله نظامی به ایران بیش از گذشته توجه محافل مختلف داخلی و خارجی را به خود جلب نماید. کسانی که قائل به هجوم نظامی علیه ایران در آینده دور یا نزدیک هستند، در تثبیت این انگاره به دلایلی چند استناد می کنند:
۱) آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی متحمل شکست سختی شد و احساس کرد یکی از پایگاه های مهم خود را در منطقه از دست داد، چراکه رژیم سابق از پشتوانه های مهم سیاسی و امنیتی و اقتصادی آمریکا در منطقه محسوب می شد و با سقوط شاه این پایگاه مهم از دست آمریکا خارج شده و بلکه تبدیل به جبهه مخالف گردید. در مراحل پس از پیروزی نیز آمریکا ناکامی ها و شکست های سختی را از سوی ایران آزمود از جمله اشغال سفارت آمریکا در تهران و یا قضیه مک فارلین.
۲) از جنبه ایدئولوژیک، آمریکا انقلاب اسلامی را به هیچ وجه برنمی تابد چون منشأ الهام سایر کشورها و گروه های ضد آمریکایی و صهیونیستی شده است و جان تازه ای به کالبد حرکت های انقلابی دمیده است. لذا به هر نحو ممکن باید با این منبع انقلابی که از آن به اسلام سیاسی تعبیر می کنند، مقابله کرد و در جایی که شیوه های سیاسی و تحریم اقتصادی کارگر نبوده به ناچار باید به گزینه نظامی روی آورد.
۳) آمریکا در گرداب عراق گرفتار شده و ایران را مسئول بخش مهمی از ناکامی های خود در این کشور می داند و مدعی است ایران از گروه های افراطی شیعه در عراق حمایت کرده و به ناامنی در این سرزمین دامن می زند. این در حالی است که دولت آمریکا به توصیه های کمیته بیکر- هامیلتون وقعی ننهاده و استراتژی جدید بوش در عراق حاکی از ادامه سیاست مشت آهنین می باشد. افزایش نیرو و تجهیزات در خلیج فارس نیز حاکی از آن است که آمریکا به ایران چنگ و دندان نشان داده و آماده نبرد می شود.
۴) به زعم آمریکایی ها اگر ایران به سلاح هسته ای مجهز شود، خطر انقلاب اسلامی چندین برابر می شود و به طور طبیعی اصولگرایی و افراطی گری در منطقه مضاعف خواهد شد و چه بسا منطقه شاهد تحولات جدیدی شده و کشورهایی که در حال حاضر هم پیمان آمریکا هستند، تصمیم بگیرند راه جمهوری اسلامی ایران را ادامه دهند. گفته می شود دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا که به جنگ طلبی مشهور است، زمام امور را در کاخ سفید در دست گرفته است چون معتقد است فرصت زیادی تا ژانویه ۲۰۰۹ برای حضور بوش در کاخ سفید باقی نمانده است.
۵) آمریکا عامل اصلی بن بست در روند صلح خاورمیانه را ایران می داند چون جمهوری اسلامی ایران با حمایت از حزب الله لبنان و جنبش حماس نه تنها راه سازش و شناسایی اسرائیل را بسته است، بلکه امنیت این رژیم را به خطر افکنده است و چه بسا در آینده جنگ های نیابتی دیگری همچون نبرد سی وسه روزه به راه اندازد.
۶) برخی از مراکز پژوهشی نظامی در آمریکا به این جمع بندی رسیده اند که تنها راه مهار ایران هسته ای، حمله هوایی به مراکز هسته ای این کشور همانند حمله به راکتورهای عراق در سال ۱۳۶۰ می باشد. البته این مراکز توصیه می کنند بمباران نباید منحصر به مراکز هسته ای باشد، بلکه مراکز نظامی حساس و سیستم های دفاعی ایران باید مورد هدف قرار گیرد.
مجموعه دلایل فوق، قائلین به حمله نظامی را به این نتیجه رسانده است که آمریکا جهت دستیابی به اهداف راهبردی و تاکتیکی خود، در هدف قرار دادن ایران تردیدی نخواهد کرد، خصوصا آن که در مواضع ایران هیچ گونه سازش و یا عقب نشینی به چشم نمی خورد و علیرغم صدور قطعنامه های شورای امنیت، همچنان به راه خود ادامه می دهد.
اما در مقابل کسانی هستند که احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران را ناچیز و حتی معدوم می شمرند. دلایل این گروه عبارت است از:
۱) آمریکا برای هرگونه حمله نظامی نیازمند تایید افکار عمومی شهروندان آمریکایی و یا حداقل موافقت کنگره می باشد که در حال حاضر جو عمومی حاکم بر آرای عمومی و کنگره آکنده از مخالفت های ضد جنگ می باشد. یکی از نظرسنجی های اخیر در آمریکا که شامل شخصیت های برجسته ای همچون مادلین آلبرایت (وزیرخارجه اسبق) و حیمز ولسی (رئیس اسبق سی آی ای) شده است. نشان می دهد ۸۹ درصد از آمریکایی ها با حمله نظامی به ایران مخالفند. قطعا بوش با از دست دادن افکار عمومی داخل آمریکا، برای انجام تصمیم به هر گونه اقدام نظامی علیه ایران، دچار تزلزل خواهد شد.
۲) بسیاری از کارشناسان آمریکایی (حتی کارشناسان نظامی) معتقدند حملات برق آسا و محدود نمی تواند پروژه بزرگی همچون فعالیت های هسته ای ایران را متوقف سازد. این کارشناسان به فعالیت های هسته ای عراق اشاره می کنند که علیرغم بمباران راکتور «تموز» متوقف نشد و پس از جنگ کویت معلوم شد رژیم عراق بیش از گذشته به مرز تولید سلاح هسته ای نزدیک شده است.
۳) ایران در برابر آمریکا برگه های برنده زیادی دارد و برای نمونه می تواند از سلاح نفت در خلیج فارس بهره گیرد. همچنین ایران طی سال های گذشته در تسلیحات و تجهیزات دفاعی کلاسیک پیشرفت های چشمگیری داشته است و به ویژه موشک های دوربرد را در رزمایش های اخیر آزموده است. از سویی جمهوری اسلامی ایران به آسانی می تواند هم پیمانان شیعه خود در عراق و لبنان را علیه آمریکا و اسراییل بشوراند و معرکه ای خونین را رقم زند.
۴) آمریکا هنوز پرونده عراق را به پایان نبرده و بلکه در تحقق اهداف خود در این کشور دچار ناکامی شده است. بی تردید حمله نظامی به ایران نه تنها اوضاع عراق را بهتر نخواهد کرد بلکه این سرزمین را به معرکه ای طاقت فرسا تبدیل خواهد ساخت که بیشترین قربانیان آن ده ها هزار سرباز آمریکایی مستقر در این کشور خواهند بود.
۵) صرف نظر از زمینه های خارجی از جمله قطعنامه های شورای امنیت و یا تئوری ضربه پیش دستانه، هرگونه حمله نظامی مستلزم فراهم بودن زمینه های داخلی در کشور مورد هدف می باشد.
این زمینه ها عمدتا در گسست داخلی و یا بحران مشروعیت خلاصه می شود که در کشوری چون افغانستان و یا عراق وجود داشت. اما در جمهوری اسلامی ایران چنین بستری وجود ندارد و به تعبیر ناظران هرگونه تهاجم نظامی به ایران موجب تحکیم بیشتر وحدت داخلی و انزجار بیشتر ایرانی ها و بلکه سایر ملت ها از آمریکا خواهد شد.
این وضعیت بی تردید ایالات متحده را با ناکامی بزرگی در عرصه تصاحب افکار عمومی مواجه خواهد کرد، عرصه ای که محافظه کاران جدید آمریکا تلاش زیادی برای تسخیر آن با عناوین متعددی چون مبارزه با تروریسم و بسط صلح و دمکراسی به خرج داده اند، اما همواره ناکام بوده اند.
فرزان شهیدی
منبع : روزنامه کیهان