سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
امام علی(ع) و آزادی اجتماعی
مفهوم آزادی
واژه آزادی، از زیباترین واژگانی است كه ذهن انسان، از روز نخست، با آن آشنایی دارد. آزادی، امیدبخشترین مفهوم را شكل میدهد. این واژه، تنها برای انسان دلپذیر نیست، بلكه دلپذیر هر موجود زنده است. زندگی، با آزادی، همراه است كه زندگی بدون آزادی، زیبایی و جاذبه و امیدآفرینی ندارد. مفهوم آزادی، همان رهایی از بندها، قیدها، اسارتها، محدودیتهای نارواست، با كاربردهای گوناگون. كاربرد آزادیاین وایه، در اصل مفهوم هماهنگ است; لیكن كاربردهای گوناگون دارد: آزادی عقیده، آزادی رفتار، آزادی در برابر بردگی و آزادی اجتماعی. آزادی عقیده: انسان از نگر تكوین در پذیرش هر باوری، آزاد است. باور عقیده، با جبر پدید نمیآید، گرچه باطل باشد.
آزادی رفتار: انسان در رفتار خویش گزینش كار، آزاد است و هیچقدرتی وی را به انجام كاری وا نمیدارد. آزادی در برابر بردگی: انسان در شؤون زندگی، خود تصمیم میگیرد و نیروی برتر، او را به تصمیم در این باب وادار نمیكند.
آزادی اجتماعی: بین انسانها و گروهها، در فرایند فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شكل میگیرد و روشن است كه اینگونه آزادی، پیوند تنگاتنگی با نهاد سیاسی جامعه دارد. این نوع آزادی، بسته به گونه نگاه و مشی و رفتار حكومتهاست كه پارهای از آنها در راه نهادینه كردن و پا بر جایی آن تلاش میورزند و پارهای از آنها، آن را نادیده میانگارند.
آزادی اجتماعی
ازویژگیهای نظام مردمی، پرتو افشانی و وجود آزادی اجتماعی است.
با پاگیری و استواری آزادی در جامعه، زمینه حضور مردم و همكاری و همراهی آنان در عرصههای گوناگون، فراهم میشود. نظام بسته به مردم و تنیده با اندیشهها و آرای مردم، از حضور مردم در عرصهها نیرو میگیرد و بنیانهای خود را توانا میسازد؟ از این روی، از حضور آنان در هر كجا و در هر عرصه، استقبال میكند و با پدید آوردن رقابتسالم، در راستای جهتدهی جامعه به سوی تكامل و استواری ارزشها بهره میبرد.
نظام سیاسی كه به فرهنگ و بالندگی جامعه، دلبستگی دارد و به آن گرایش نشان میدهد، یك نظام ارزشی است و آزادی اجتماعی در راستای هدفهای ارزشی آن شكل میگیرد. از این روی، آزادی اجتماعی، از مهمترین و درخشانترین شاخصههای یك نهاد سیاسی مردمی است. در برابر، نظامها و رییمهای غیر مردمی، از پا گرفتن آزادی اجتماعی، سخت در هراسند و تلاش میورزند آن را محدود سازند; زیرا در چنین رییمها و نظامهایی، جامعه، زمینه مساعد برای چالشگری دارد و آزادی اجتماعی سبب میشود كه قدرتهای سیاسی به گردش درآیند و دستبه دستشوند. از این روی محدود نمودن آزادی، دلیل بر بی پایگی نهاد سیاسی و گسترش آن، گواه استبر استواری و یرفای مردمی بودن حكومت.
امام علی(ع) و ارزشهای اجتماعی
نظامی كه امام علی(ع) در راس هرم آن قرار داشت، چون یك نظام مردمی و ارزشی بود، در زوایای گوناگون، ارزشهای اجتماعی را استقرار بخشید. نظام سیاسی علوی، به گونه مردمی پاگرفت و ادامه یافت; به گونهای كه با شكل گرفتن ساختار حكومت و پاگرفتن نهادهای سیاسی، قضایی، اقتصادی و فرهنگی، ارزشهای اجتماعی، مانند: آزادی اجتماعی، عدالت اجتماعی، امنیت ملی، وحدت ملی شكوفا شدند و پایه و پیكر نظام علوی را پوشش دادند. در این نوشتار برآنیم، یكی از این ارزشهای والای نظام علوی كه همانا آزادی اجتماعی باشد، به بوته بررسی نهیم. آزادی اجتماعی، همانگونه كه در رفتار علی(ع) جلوه گراست، در اندیشه آن امام همام، به زیباترین شكل، نقش بسته بوده كه كتاب بزرگ و جاودانه نهجالبلاغه گواه آن است. بدین خاطر، بحث را در دو گزاره اندیشه و رفتار امام پی میگیریم:
الف. اندیشه: اندیشه تابناك امام(ع) فراسوی اندیشههای بشری است; اندیشه زلال وحی است و الهام گرفته از آن. از این روی، مرور زمان در آن راه ندارد، بلكه گذر زمان، مفهوم آن را پویا و شكوفا میسازد.
امام در باب كرامت نفس و ارزش والای آن میفرماید: نفس كریم خویش را به هیچ ذلت و آلاینده آلوده مساز. از هر رفتاری كه پستی نفس را در پی دارد; بپرهیز. خواهشهای نفسانی، تو را به ذلت نكشاند. هوشیار باش اگر كرامتخویش را از كف نهی، چیزی كه همپای آن باشد، و وجود ندارد كه به كف آری! خویشتن را اسیر دیگران مساز كه خدای سبحان تو را آزاد آفریده است:
«اكرم نفسك من كل دنیهٔ وان ساقتك الی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا ولاتكن عبد غیرك وقد جعلك الله حرا.» (۱)
ماین اندیشه والا، عامل اسارت انسان را در دو چیز میجوید: درونی و بیرونی.خواهشهای نفسانی، از درون انسان را به زبونی وا میدارند و قدرتهای بیگانه از بیرون، كرامت و آزادی انسان را تهدید میكنند.
امام همام، به هر دو آسیب، هشدار میدهد كه انسان هوشمند، نباید اسیر هیچ یك گردد.
نیز میفرماید:
«یا ایها الناس ان آدم لمیلد عبدا ولا امهٔ وان الناس كلهم احرارا.» (۲)
هان ای مردمان، پدر شما آدم، مرد، یا زن برده متولد نساخت. همه انسانها آزادند.
ب. رفتار: امام این اندیشه والا و ناب را در رفتار خود، موبهمو پیاده كرد. همانگونه كه در اصل حكومت، تحمیل را بر مردم روا نداشت، در مدیریت و ارائه آن نیز، ارزشهای اجتماعی را پیاده و جلوهگر ساخت. امام، آزادی را گستراند و هیچگونه تنگنایی كه ارزشها را تهدید كند، پدید نیاورد. در رفتار سیاسی خویش این حقیقت را شكوفان ساخت، تا برای همگان الگو باشد و سرمشق حركت و رفتار سیاسی. شاخصههای آزادی اجتماعی را در محورهای زیر میتوان جست:
۱. مشاركت و بیعت: از شاخصههای حكومت امام، آزادی دادن به مردم در نقشآفرینی در عرصه سیاست و مشاركت اجتماعی در تعیین سرنوشت و پذیرش نهاد سیاسی.
امام، با این كه خود را از سوی خداوند سبحان، گمارده شده بر سریر رهبری میدانست و حق خود و خود را شایستهترین فرد برای آن پست، خرسندی مردم را در شكلگیری حكومت، معیار بنیادین به شمار میآورد. پس از كشته شدن عثمان، در پاسخ مردم كه به او روی آورده بودند و از او میخواستند كه رهبری امت اسلامی را بپذیرد، فرمود: «دعونی والتمسوا غیری» (۳) مرا رها كنید و به سراغ دیگری بروید. این بازپس زدن و نپذیرفتن بدان خاطر نبود كه رهبری را حق خود نمیدانست، بلكه بدین جهتبود كه در ضمن شفاف نمودن موضعگیریهای احزاب و گروهها، مردم فرصت اندیشه داشته باشند و با هوشمندی كامل و با توجه به پیچیدگیهای موجود، به حضرت دستبیعتبدهند. از این روی، امام، پس از مدتی، مراسم بیعت مردم با خویش را، آشكارا و در حضور همگان و خرسندی و خشنودی مردم برگذار كرد و خود در اینباره میفرماید:
«ولا تكون بیعتی الا عن رضا المسلمین.» (۴)
بیعت من، جز با رضا و خشنودی مسلمانان نبود.
در گزینش كارگزاران و استانداران، حضرت تلاش میورزید افراد برخاسته از متن تودهها را برگزیند و بر این پستها برگمارد و به شدت از گزینش وابستگان به طایفهها و اشراف و آنان كه با مردم پیوندی نداشتند و یا نشان داده بودند كه اهلبرتری دادنهای ناروایند، پرهیز میكرد. به مالك اشتر فرمود: بدترین همكاران تو، آنان خواهند بود كه با ستمپیشگان و اشرار همراه و همكار بودهاند. این همراهان ستمكاران و گسستگان از ملت و آنان كه زمانی در جبهه مقابل مردم قرار داشتهاند، نباید محرم اسرار تو باشند. مالكا! باید كسانی را بر گزینی كه شایسته باشند و از چاپلوسی به دور. آنانی كه نه تنها چاپلوسی نمیكنند كه تلخترین انتقاد را علیه تو روا میدارند:
«ثم لیكن آثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك.» (۵)
و آن كس را بر دیگران بگزین كه سخن تلخ حق را به تو، بیشتر بگویند.
۲. مشاوره: اصل مشاوره، یكی از شاخصههای آزادی اجتماعی است. امام، این اصل را پاس میداشت و در رفتار سیاسی و اجرای امور، بر رایزنی با صاحب نظران، نخبگان، باتجربگان و خبرگان تكیه داشت.
زیرا این اصل، معیار دیگری استبرای سهیم شدن مردم در امور و سبب میشود اندیشهها رشد كنند و بالنده گردند و كارها استواری یابند.
از آنجا كه این اصل مهم است و كارگشا و سبب استواری كارها میشود خداوند میفرماید: «وامرهم شوری بینهم.» (۶)
امام به این اصل اساسی و كارامد، هم در اندیشه و هم در رفتار توجه دقیق فرمود:
الف. اندیشه:
«لامظاهرهٔ اوثق من المشاوره.» (۷)
هیچ پشتیبانی استوارتر از رای زدن نیست.
«من شاور الرجال، شاركها فی عقولها.» (۸)
هركس با مردمان رای زد، خود را در خرد آنان شریك ساخت.
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء.» (۹)
آن كه پیشاپیش رایها تاخت، درست از خطا بازشناخت.
«والاستشاره عین الهدایهٔ.» (۱۰)
و رای زدن، دیده راه یافتن است.
«لاتكفوا عن مقالهٔ بحق او مشورهٔ بعدل.» (۱۱)
پس از گفتن حق، یا رای زدن در عدالتباز مایستید.
ب. رفتار: امام در انجام كارها، با اهلنظر، خبرگان و یاران به رایزنی میپرداخت كه در تاریخ نمونه بسیار دارد. از جمله با عبدالله بن عباس، با یاران درگاه جنگ صفین و شنیدن رای و نظر موافقان و مخالفان جنگ. (۱۲)۳. آزادی گفتار: آزادی گفتار از شاخصههای مهم آزادی اجتماعی است. گفتار به عنوان ابزار ابراز عقیده، اگر از آزادی بایسته و شایسته برخوردار باشد و در گرهگشاییهای اجتماع به كارآید و در بیان كاستیها نقش آفرین باشد و روشنگر، جامعه نمونه و سالم و متعالی شكل میگیرد و تمدن اسلامی درخشش خویش را میآغازد. اگر مردم، بویژه صاحبنظران، خبرگان، كارشناسان، اهلدانش و بینش در میان كاستیها و آسیبها، آزاد باشند و بتوانند ضعفها را در فرآیندهای گوناگون پیوهشی، مدیریتی و فرهنگی بیان كنند، جامعه، همه سویه رشد میكند و میشكوفد و به سوی تعالی و كمال پیش خواهد رفت. فضای آزادی كه در زمان حضرت امیر(ع) پدید آمده بود، سبب گردید جریانهای فكری بسیاری پدید آیند. همان گونه كه گروه و تشكل همسو با امام، ابراز عقیده میكرد و در جامعه دیدگاههای خود را مطرح میساخت، گروههای دیگر نیز، دیدگاههای خود را آشكارا مطرح میساختند كه عبارت بودند از: قومیتحمراء، حزب عثمانیه، اشراف، بیتفاوتها، ناكثین، مارقین و قاسطین.
۱. گروه همسو: مهمترین و نقشآفرینترین گروه در زمان امام علی(ع) یاران صمیمی و همراه امام بودند كه خاستگاه جریان زمان رسول خدا است و این جریان، در دوران رسول خدا پدید آمد و اندیشه و آرمانش از زلال وحی سرچشمه گرفت و پیش رفت، تا پس از قتل عثمان، مجال ظهور در عرصه را یافت و قدرتمندانه حضور یافت. و در دوران حكمروایی حضرت، به عنوان نیرویی قدرتمند، بر هرم قدرت جای گرفت و بازوی علی(ع) شدند در عدلگستری و ستمستیزی و آبادگری.
این جریان، همان جریان بزرگ و باشوكتی است كه پس از قتل عثمان، از هر سوی به سوی علی(ع) بسان سیل سرازیر شد.
امام علی(ع) در این باره میفرماید:
«ینثالون علی من كل جانب.» (۱۳)
مردم از هر سوی، روی به من نهادند.
این جریان بزرگ، در دو محور اساسی، بازوی امام قرار گرفت.
ء در استقرار بخشیدن به نهادهای سیاسی، مدیریتی و قضایی نظام سیاسی.
ء مقابله و رویارویی با فتنهانگیزان.
برجستگان و پیشقراولان و پیشاهنگان این جریان ناباندیش ارزشگرا، افزون بر فرزندان امام: (حسن و حسین (ع)، محمدبن حنفیه) عبارت بودند از:
مالكاشتر، محمدبن ابوبكر، اویس قرنی، عبدالله بن عباس، عمار یاسر، قیسبن سعد، سهلبن حنیف، عثمانبن حنیف، زیدبن صوحان، عدیبن حاتم، حجربن عدی، عمروبن حمق، عبدالله بن جعفر، مخنفبن سلیم، ابو ایوب انصاری، خزیمهٔبن ثابت، مالكبن حمزه و.... (۱۴)
۲. بیتفاوتها: جریانی كه در زمان امام به گونه روشنو با موضعگیری آشكار، خود را نمایاند، گروه بیتفاوت نسبتبه مسائل مهم سیاسی و عمومی جامعه بود. این ویژگی و گونه رفتار، بیشتر، ریشه در طبیعت رفاهطلبی انسان دارد; لكن فرصتبروز تشكلگونه در لوای حكومتهایی مییابند كه به مردم آزادی اجتماعی میدهند. امام، چون به همه آزادی عمل داد، هر كسی برابر خصلتی كه داشت، به سویی گرایش یافت، یكی حق را برگزید و یكی باطل را و گروهی این پسندیدند و گروهی آن را. امام، بارها از این گروه گلایه كردند و زبان به شكوه گشوده است. سرشناسان و چهرههای مشهور این جریان، اینانند: عبداللهبن عمر، سعدبن ابیوقاص، اسامهٔبنزید، محمدبن سلم، حسانبن ثابت، قدامهٔبن مظعون، عبداللهبن سلام، مغیرهٔبن شعبه، سلمهٔبن وقش (۱۵) و....
۳. قومیتحمراء: اینگروه مهاجر غیر عرب، پیش از حكومت امام علی(ع) در كوفه و پیرامون آن روزگار میگذراندند; اما در دوران فرمانروایی امام، فرصت تشكل یافتند.
این گروه ، همواره ابزار دستبنیامیه بودند و در زمان امام حسنمجتبی(ع)، نقش ویرانگری علیه اهلبیت(ع) داشتند.
زیادبن ابیه، از اینان به عنوان نیروی سركوبگر اهلبیت(ع) بهره میبرد.
اینان، با پستی، رذلی، خشونتطلبی و جیرهخواری، خوگرفته بودند. چنان قدرت گرفتند و چتر سیاه سركوبگری و ستم خویش گستراندند كه كوفه را به نام آنان، یاد میكردند: (كوفهالحمراء) این قوم غدارهبند، گرچه در زمان حضرت امیر(ع) آشكارا حركتی علیه امام انجام ندادند و به طور طبیعی هم، امام با آنان كاری نداشت، ولی از آزادی دوران امام و فرصتی كه پیش آمده بود، استفاده كردند و حزب مخوف خویش را تشكل دادند (۱۶) و خود را برای مجالی دیگر آماده ساختند.
۴. حزب عثمانیه: جریانی كه در زمان عثمان، در حجاز پدید آمد و با كمكهای بی دریغ عثمان، گسترش یافت. حز ب عثمانیه، در تمام شهرها ریشه دواند و مدیریتهای كلان را عهدهدار شد و با دستبرد به بیتالمال، ثروتها اندوخت و زمینه را از هر جهتبرای تشكیل حكومت اموی فراهم ساخت. در دوران حكومت امام علی(ع) سران این حزب در حجاز و عراق به سر میبردند و تنها مهره اصلی آنان; یعنی معاویه در شام به سر میبرد. این گروه در جریانهای اجتماعی و سیاسی دوران امام علی(ع) نقش مهم و كلیدی داشت و توطئهها و فتنههای علیه امام را رهبری میكرد. در فتنه ناكثین و قاسطین، در مركز توطئه قرار داشت. در زمان امام مجتبی(ع) كه تشكل همسوی با امام ضعیف شد، این گروه، فرصت جولان و مانور یافت و حكومت اموی را بنیان گذارد.سران این گروه عبارتند از:
حكم بن عاص، مروان بن حكم، ولیدبن عقبه، عبدالله بن ابیسرح، عبداللهبن عامر، سعیدبن عاص، یعلیبن منیه، عبدالله بن عمرو حضرمی، عبداللهبن قاسم ربیعه، عمروبن حریث، عمارهٔبن ولید، حجربن عمر، عمربن سعد، ابوبرده، پسر ابوموسی، اسماعیل و اسحاق، دو پسر طلحه. (۱۷)
۴. خوارج: این جریان، با كیاندیشیهایی كه داشت، در حكومت امام علی(ع) به گونه سازمانیافته، پا به عرصه اجتماع گذاشت و علیه امام و آرمانهای بلند آن عزیز، دستبه كار شد و در صفین، خدمتشایانی به معاویه كرد و رخنه در جبهه علوی افكند و سپاه حق را در اوج پیروزی، زمینگیر ساخت!
این گروه كیاندیش، پس از صفین به سازماندهی خود پرداخت. امام باكیاندیشیها، غوغاسالاریها، گستاخیها و بدزبانیهای وابستگان به این گروه، مدارا كرد، تا این كه جامعه اسلامی را ناامن كردند و دستبه فتنهگری یازیدند و گروهی از مردم را با خود همراه ساختند و در نهروان گردآمدند. علی(ع) با آنان برخورد نظامی كرد و به تعبیر زیبای خودش، چشم فتنه را از حدقه بیرون افكند: «فانا فقات عین الفتنهٔ.» (۱۸)
جریانها و گروههای فتنهانگیز دیگر هم بودند كه حضرت، به آنها میدان عمل داده بود و عرصه را بر آنها تنگ نگرفته بود، تا این كه دستبه توطئه و ترفند زدند و امام در برابرشان ایستاد و با تدبیر آتشی كه بر میافروختند، خاموش میكرد. امام انتقاد از خود را و از مدیریتسیاسی، اقتصادی و اجتماعی نظامی كه خود در راس هرم آن قرار دارد، بر میتابد و حتی مردم را به این كار بر میانگیزد و تشویق میكند و میفرماید: از گفتن سخن حق درباره من دریغ نكنید: «ولاتكفوا عن مقالهٔ بحق.» (۱۹) و به كارگزاران خویش سفارش میكند: از چاپلوسان بپرهیزند و آنان را به كاری برنگمارند و افراد جسور منتقد را برگزینند كه سخن تلخ حق را بیشتر بگویند: «ثم لیكن آثر هم عندك اقولهم بمر الحق لك.» (۲۰) امام در اوج فرمانروایی و اقتدار، چنان فروتن بود كه مردم در زیر لوای آن مرد خدا، احساس آرامش میكردند و با وی به گفتوگو میپرداختند و رای و نظر و گاه انتقاد خویش را به آن حضرت اعلام میداشتند و حضرت با روی گشاده به پرسشهای آنان پاسخ و ابهامها را توضیح میداد. در گیرودار جنگ جمل، حارثبن حوت، در محضر امام اظهار داشت: آیا طلحه و زبیر، با آن پیشینه درخشان قدم در راه باطل مینهند؟ پرسش بسیار عمیق در هنگامه بسیار حساس ابراز شده بود; زیرا از یك سوی حق بودن امام را زیر سؤال میبرد و از دیگر سوی، در گاه نبرد و در برههای سخت ابراز شده بود. امام، از طرح این پرسش و با انتقاد، برنیاشفت، بلكه پاسخی دقیق، تحلیلی و شفاف به وی داد كه تو وایگون میاندیشی، افراد را معیار حق قرار دادهای و میخواهی از راه كسان به حق دستیابی. باید نخست، حق را شناخت، آن گاه پیروان آن را و باطل را باید شناخت، آنگاه پیروان آن را. «یا حارث انك نظرت تحتك ولمتنظر فوقك فحرت انك لمتعرف الحق فتعرف من اتاه ولمتعرف الباطل فتعرف من اتاه. » (۲۱) یا پس از لیلهٔ الهریر جنگ صفین، مردی از اصحاب او برخاست و گفت:
«نهیتنا عن الحكومهٔ ثم امرتنا بها فما ندری ای الامرین ارشد.»
ما را از داوری بازداشتی، سپس خود، داور گماشتی. ما نمیدانیم كدام یك از دو كار، راست و استوار است. امام، از انتقاد وی، با استدلال و برهان پاسخ میدهد (۲۲) و در ضمن چهره او را میشناساند كه در خطبه ۱۹ نهجالبلاغه، بازتاب یافته است.
نهادینه شدن آزادی
درگستراندن، پیاده كردن، رواج و استقرار آزادی در جامعه، نباید از آسیبهایی كه چه بسا با بد استفاده كردن از این عمتبزرگ، گریبانگیر مردم، جامعه و دین و آیین مردم میشود، چشمپوشید و آن را نادیده انگاشت. آزادی، از دو سوی ممكن است آسیب ببیند:
۱. خود كامگیها.
۲. ولنگاری.
خودكامگی و استبداد، آزادی، این حق فطری، طبیعی و انسانی انسان را محدود میسازد و ولنگاری و بد استفاده كردن از آزادی، به خطر افكندن و دستاندازی به آزادی دیگران است.
هر جامعه انسانی، معیارها، ارزشها و ترازهایی برای خود دارد و به آنها پایبند است. مردم باورهایی دارند مورد احترام و با تمام وجود به آنها علاقهمند، از این روی، نباید ولنگاری، هرجومرجطلبی، دامنزدن به ناهنجاریها، تقدسزداییها، در پرتو نامآزادی، به این معیارها، ترازها و ارزشهایی كه قوام جامعه به آنهاست، آسیب بزنند. در جامعههای دینی، دین حدومرزها را روشن میكند و نباید هیچگونه حركتی در لوای آزادی، با ارزشها و مرزهایی كه دین ترسیم میكند و كارشناسان خبره، ترسیمگری دین را به آگاهی مردم میرسانند، ناسازگاری داشته باشد و به آن آسیبی برساند. این كه شماری میپندارند محدود كردن خودكامگیها و قلدرمآبیها و جلوگیری از غوغاسالاریها، تهمتها، افتراها، بدگوییها، شبههپراكنیها، دروغگوییها، مخالف آزادی است، نگرشی یكسویه از آزادی اجتماعی دارند و خود این اندیشه و این گونه نگرش، از جمله بزرگترین بازدارندههای استقرار آزادی است و اینان در صف مخالفان آزادی قرار میگیرند و این پندار آنان آفتبزرگی استبرای آزادی اجتماعی و باید با این آفت مقابله شود. امام علی(ع) با تلاش بنیادین و برنامهریزی شده خود، آزادی اجتماعی را نهادینه و به روشنی مرز آن را از توطئه و فتنهانگیزی جدا كرد و بر این باور بود كه با قانونمند شدن آزادی، زمینه استقرار آن فراهم میشود.
اكنون به چند مورد در این باره اشاره میشود:
الف. درجریان بیعت مردم با امام، امام هشیارانه این نكته را برای مردم، به گونه شفاف بیان كرد: بیعت، اختیاری است، همگان باید با رضامندی و خرسندی كامل، در میثاق ملی شركتبجویند. هیچنیرویی حق ندارد كسی را وادار به بیعت كند; اما پیمانشكنی، پس از بیعت، ممنوع است; زیرا پیمانشكنی گونهای توطئه، علیه مدیریتسیاسی است، باعث تشتت و ضعف جامعه میگردد. امام، پیشاپیش، زمینه این توطئه را از بین میبرد:
«ان الخیار للناس قبل ان یبایعوا فاذا بایعوا فلاخیار لهم.» (۲۳)
اختیار، پیش از بیعت و پیمان است، پس از بیعت اختیاری در پیمانشكنی وجود ندارد.ب. در مورد گروه خوارج، امام همام، تا زمانی كه آنان در حد یك جریان انحرافی و كیاندیش، اندیشه خرافی خود را نشر میدادند و این جا و آنجا از آن سخن میگفتند، آنان را تحمل كرد و كیاندیشی آنان را با برهان و تحلیلهای نورانی، شفاف و روشن ساخت. لیكن از برههای كه پا از این فراتر نهادند و به فتنهگری و فتنهانگیزی و ناامن كردن جامعه اسلامی روی آوردند، امام با این جریان انحرافی برخورد قاطع كرد و چشم فتنه را در آورد.
ج. در جریان رویكرد مردم پرشور مدینه به حضرت و شركتسران احزاب و تشكلهای سیاسی برای بیعتبا حضرت، شماری از سران احزاب، مانند ناكثین، اصرار بر بیعتبا حضرت داشتند، لیكن به گونه سری و پنهانی.
امام، از این اصرار بر بیعت و آن هم به گونه پنهانی و نه در انظار مردم، احساس توطئه و ترفند كرد. به خوبی میدانست كه طلحه و زبیر میخواهند با بیعت پنهانی، از یك سوی، با حضرت بیعت كرده باشند و از سوی دیگر، در فرصت مناسب، بیعتخود را انكار كنند. امام چنین بیعتی را نپذیرفت و از آنان خواست، اگر میخواهند پیمان ببندند و دستبیعتبه وی بدهند، در انظار مردم و به گونه آشكار باشد:
«ان بیعتی لاتكون سرا فاخرجوا الی المسجد، فمن شاء بایعنی فخرج الی المسجد.» (۲۴)
مراسم بیعتبا من، سری و به دور از چشم مردم برگزار نمیشود. به سوی مسجد بشتابید. هر كسی میخواهد با من بیعت كند، به مسجد برود. امام، با این برخورد خردمندانه، موضع احزاب را شفاف میسازد كه اگر برآنند تا همراه و همگام با نهاد سیاسی باشند، باید آشكارا اعلام كنند و اگر نمیخواهند همراه باشند، باز هم آشكارا و به گونه شفاف و روشن اعلام كنند. زیرا با روشنگری و موضع روشن گرفتن، زمینه فریبكاری از بین میرود و مردم گرفتار نیرنگ و ترفند آنها نمی شوند. امام با دوراندیشی و حركت مدبرانه، راه را بر بهرهبرداریهای نادرست و ترفندها بست. از این روی، ناكثین، همیشه در برابر این پرسش مهم، كه چرا پیمان شكستید؟ شرمسار بودند و پاسخ نداشتند. یكی از علتهایی كه این حزب، كستخورد و در برنامه خود ناكام ماند، همین موضوع بود كه سران آن آشكارا بیعت كردند و پیمان شكستند.
د. حنظلهٔبن ربیع، در جلسه رایزنی درباره جنگ صفین، آزادانه در مخالفتبا جنگ سخن گفت. علی(ع) نه تنها با او هیچ برخوردتندی نكرد كه اجازه داد هركجا میخواهد برود. ولی او از این مجال بهره نادرستبرد و شبانه به معاویه پیوست. امام وقتی دریافت كه حنظلهٔبن ربیع، توطئه كرد، دستور داد خانهاش را خراب كنند. (۲۵)
امام، مخالفتحنظله را در هنگامه جنگ، بر میتابد و به او اجازه میدهد به هر كجا كه میخواهد برود; اما توطئه او را بر نمیتابد و خیلی زود و بیدرنگ در برابر توطئه موضعمیگیرد.
ه. امام بر منبر كوفه، خطبه میخواند، در سخن او جملهای آمد: (هذا جزاء من ترك العقد. این سزای كسی است كه جانب دوراندیشی را نپاید) اشعثبن قیس بر او خرده گرفت و گفت: این سخن به زیان توست، نه به سود تو. امام، نگاه خود را بر او دوخت و فرمود:
«تو را كه آگاهانید كه سود من كدام است و زیان من كدام؟ لعنتخدا و لعنتكنندگان بر تو باد. ای متكبر متكبرزاده، منافق كافرزاده، یك بار در عهد كفر اسیر گشتی، بار دیگر در حكومت اسلام، به اسیری درآمدی و هر دوبار، نه مال تو، تو را سودی بخشید و نه تبارت به فریادت رسید.» (۲۶)
این فراز، حكایت از برخورد امام، با انتقاد توطئه آمیز دارد. امام كه به نیت اشعثپیبرد، با سخنان برنده خویش، رسوای عام و خاصش ساخت و نقشه و ترفند او را برای یاران برملا كرد و با این حركت زیبا و بجا، بین آزادی اجتماعی و توطئه جدایی افكند و به مسلمانان فهماند، مرز این دو كجاست. این روش امام، همان نهادینهسازی آزادی اجتماعی است. در این مرام، آزادی نباید زمینهساز توطئهگردد. آزادی برای شكوفایی و بالندگی جامعه است، نه برای فسردگی و از همگسستگی آن.
برآیند سخن
امام از طرح اندیشهها، تجربهها، گوناگون نظرها، راهحلها، پیشنهادها، انتقادها و... هیچدلنگرانی و دغدغهای نداشت و از آن بیدها نبود كه به این بادها بلرزد، در یادش همه موجها را هر چند سهمگین و خشماگین، بر میتافت; اما همه این بردباریها و تحملها و برتابیدنها و گوشفرادادنها، در گاه توطئه و ترفند، هوشیارانه بر میخاست و توطئه را از هر كس و هر گروه، در نطفه خفه میكرد.
امام، با این روش زیبا و خردمندانه، آزادی را نهادینه میساخت و توطئه را میشناساند و بر میانداخت.
پینوشتها:
۱. «نهجالبلاغه»، صبحی صالح، نامه۳۱/۴۰۱، بیروت.
۲. «روضه كافی»، محمد كلینی، ج۸/۶۹، آخوندی.
۳. «نهجالبلاغه»، خطبه ۹۲/۱۳۶.
۴. «تاریخ الرسل والملوك»، جریر طبری، ج۴/۱۵۲ ۱۵۳، مؤسسه علمی، بیروت.
۵. «نهجالبلاغه»، نامه ۵۳.
۶. سوره «شوری»، آیه ۳۸.
۷. «نهجالبلاغه»، حكمت۱۱۳/۴۸۸.
۸. همان، حكمت ۱۱۶/۵۰۰.
۹. همان، حكمت ۱۷۳/۵۰۱.
۱۰. همان، حكمت، ۲۱۱، ۵۰۶.
۱۱. همان، خطبه ۲۱۶/۳۳۵.
۱۲. «وقعه صفین»، نصربن مزاحم منقری/۹۲ ۹۹.
۱۳. «نهجالبلاغه»، خطبه۳/۴۹.
۱۴. «تاریخ الرسل والملوك»، جریر طبری، ۴/۲۴۸; «فتوحالبلدان»، ح۱/۵۵۹; «وقعه صفین»/۲۰۵، ۲۴۱.
۱۵. «تاریخ الرسل والملوك»، ج۴/۱۵۴ ۱۵۶.
۱۶. «صلح الحسن»، شیخ راضی آلیاسین/۷۲، منشورات الشریف الرضی.
۱۷. «مروجالذهب»، مسعودی، ج۲/۳۳۴، دار الهجرت; «تاریخ یعقوبی»، ج۲/۷۴، اعلمی; «صلح الحسن»/۶۸; «فتوح البلدان»، ج۲/۴۶۱.
۱۸. «نهجالبلاغه»، خطبه ۹۳/۱۳۷.
۱۹. همان، خطبه۲۱۶/۳۳۵.
۲۰. همان، نامه مالكاشتر.
۲۱. «شرح نهجالبلاغه»، ابن میثم بحرانی، ج۲/۵۸۶، حكمت ۲۴۴، دارالاحیاء التراث العربی.
۲۲. «نهجالبلاغه»، خطبه۱۲۱/۱۷۷.
۲۳. «ارشاد»، شیخ مفید، ج۱/۲۴۳، مؤسسه آلالبیت.
۲۴. «انساب الاشراف»، احمدبن یحی بلاذری، ج۳/۱۱، دارالفكر، بیروت; «تاریخ الرسل والملوك»، ج۴/۱۵۲.
۲۵.«وقعهٔ صفین» /۹۷
۲۶.«شرح نهجالبلاغه»،ابنمیثم، ج۱،خطبه ۱۸/۲۱۲; «نهجالبلاغه»، صبحی صالح، خطبه ۱۹.
حبیب الله احمدی
واژه آزادی، از زیباترین واژگانی است كه ذهن انسان، از روز نخست، با آن آشنایی دارد. آزادی، امیدبخشترین مفهوم را شكل میدهد. این واژه، تنها برای انسان دلپذیر نیست، بلكه دلپذیر هر موجود زنده است. زندگی، با آزادی، همراه است كه زندگی بدون آزادی، زیبایی و جاذبه و امیدآفرینی ندارد. مفهوم آزادی، همان رهایی از بندها، قیدها، اسارتها، محدودیتهای نارواست، با كاربردهای گوناگون. كاربرد آزادیاین وایه، در اصل مفهوم هماهنگ است; لیكن كاربردهای گوناگون دارد: آزادی عقیده، آزادی رفتار، آزادی در برابر بردگی و آزادی اجتماعی. آزادی عقیده: انسان از نگر تكوین در پذیرش هر باوری، آزاد است. باور عقیده، با جبر پدید نمیآید، گرچه باطل باشد.
آزادی رفتار: انسان در رفتار خویش گزینش كار، آزاد است و هیچقدرتی وی را به انجام كاری وا نمیدارد. آزادی در برابر بردگی: انسان در شؤون زندگی، خود تصمیم میگیرد و نیروی برتر، او را به تصمیم در این باب وادار نمیكند.
آزادی اجتماعی: بین انسانها و گروهها، در فرایند فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شكل میگیرد و روشن است كه اینگونه آزادی، پیوند تنگاتنگی با نهاد سیاسی جامعه دارد. این نوع آزادی، بسته به گونه نگاه و مشی و رفتار حكومتهاست كه پارهای از آنها در راه نهادینه كردن و پا بر جایی آن تلاش میورزند و پارهای از آنها، آن را نادیده میانگارند.
آزادی اجتماعی
ازویژگیهای نظام مردمی، پرتو افشانی و وجود آزادی اجتماعی است.
با پاگیری و استواری آزادی در جامعه، زمینه حضور مردم و همكاری و همراهی آنان در عرصههای گوناگون، فراهم میشود. نظام بسته به مردم و تنیده با اندیشهها و آرای مردم، از حضور مردم در عرصهها نیرو میگیرد و بنیانهای خود را توانا میسازد؟ از این روی، از حضور آنان در هر كجا و در هر عرصه، استقبال میكند و با پدید آوردن رقابتسالم، در راستای جهتدهی جامعه به سوی تكامل و استواری ارزشها بهره میبرد.
نظام سیاسی كه به فرهنگ و بالندگی جامعه، دلبستگی دارد و به آن گرایش نشان میدهد، یك نظام ارزشی است و آزادی اجتماعی در راستای هدفهای ارزشی آن شكل میگیرد. از این روی، آزادی اجتماعی، از مهمترین و درخشانترین شاخصههای یك نهاد سیاسی مردمی است. در برابر، نظامها و رییمهای غیر مردمی، از پا گرفتن آزادی اجتماعی، سخت در هراسند و تلاش میورزند آن را محدود سازند; زیرا در چنین رییمها و نظامهایی، جامعه، زمینه مساعد برای چالشگری دارد و آزادی اجتماعی سبب میشود كه قدرتهای سیاسی به گردش درآیند و دستبه دستشوند. از این روی محدود نمودن آزادی، دلیل بر بی پایگی نهاد سیاسی و گسترش آن، گواه استبر استواری و یرفای مردمی بودن حكومت.
امام علی(ع) و ارزشهای اجتماعی
نظامی كه امام علی(ع) در راس هرم آن قرار داشت، چون یك نظام مردمی و ارزشی بود، در زوایای گوناگون، ارزشهای اجتماعی را استقرار بخشید. نظام سیاسی علوی، به گونه مردمی پاگرفت و ادامه یافت; به گونهای كه با شكل گرفتن ساختار حكومت و پاگرفتن نهادهای سیاسی، قضایی، اقتصادی و فرهنگی، ارزشهای اجتماعی، مانند: آزادی اجتماعی، عدالت اجتماعی، امنیت ملی، وحدت ملی شكوفا شدند و پایه و پیكر نظام علوی را پوشش دادند. در این نوشتار برآنیم، یكی از این ارزشهای والای نظام علوی كه همانا آزادی اجتماعی باشد، به بوته بررسی نهیم. آزادی اجتماعی، همانگونه كه در رفتار علی(ع) جلوه گراست، در اندیشه آن امام همام، به زیباترین شكل، نقش بسته بوده كه كتاب بزرگ و جاودانه نهجالبلاغه گواه آن است. بدین خاطر، بحث را در دو گزاره اندیشه و رفتار امام پی میگیریم:
الف. اندیشه: اندیشه تابناك امام(ع) فراسوی اندیشههای بشری است; اندیشه زلال وحی است و الهام گرفته از آن. از این روی، مرور زمان در آن راه ندارد، بلكه گذر زمان، مفهوم آن را پویا و شكوفا میسازد.
امام در باب كرامت نفس و ارزش والای آن میفرماید: نفس كریم خویش را به هیچ ذلت و آلاینده آلوده مساز. از هر رفتاری كه پستی نفس را در پی دارد; بپرهیز. خواهشهای نفسانی، تو را به ذلت نكشاند. هوشیار باش اگر كرامتخویش را از كف نهی، چیزی كه همپای آن باشد، و وجود ندارد كه به كف آری! خویشتن را اسیر دیگران مساز كه خدای سبحان تو را آزاد آفریده است:
«اكرم نفسك من كل دنیهٔ وان ساقتك الی الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا ولاتكن عبد غیرك وقد جعلك الله حرا.» (۱)
ماین اندیشه والا، عامل اسارت انسان را در دو چیز میجوید: درونی و بیرونی.خواهشهای نفسانی، از درون انسان را به زبونی وا میدارند و قدرتهای بیگانه از بیرون، كرامت و آزادی انسان را تهدید میكنند.
امام همام، به هر دو آسیب، هشدار میدهد كه انسان هوشمند، نباید اسیر هیچ یك گردد.
نیز میفرماید:
«یا ایها الناس ان آدم لمیلد عبدا ولا امهٔ وان الناس كلهم احرارا.» (۲)
هان ای مردمان، پدر شما آدم، مرد، یا زن برده متولد نساخت. همه انسانها آزادند.
ب. رفتار: امام این اندیشه والا و ناب را در رفتار خود، موبهمو پیاده كرد. همانگونه كه در اصل حكومت، تحمیل را بر مردم روا نداشت، در مدیریت و ارائه آن نیز، ارزشهای اجتماعی را پیاده و جلوهگر ساخت. امام، آزادی را گستراند و هیچگونه تنگنایی كه ارزشها را تهدید كند، پدید نیاورد. در رفتار سیاسی خویش این حقیقت را شكوفان ساخت، تا برای همگان الگو باشد و سرمشق حركت و رفتار سیاسی. شاخصههای آزادی اجتماعی را در محورهای زیر میتوان جست:
۱. مشاركت و بیعت: از شاخصههای حكومت امام، آزادی دادن به مردم در نقشآفرینی در عرصه سیاست و مشاركت اجتماعی در تعیین سرنوشت و پذیرش نهاد سیاسی.
امام، با این كه خود را از سوی خداوند سبحان، گمارده شده بر سریر رهبری میدانست و حق خود و خود را شایستهترین فرد برای آن پست، خرسندی مردم را در شكلگیری حكومت، معیار بنیادین به شمار میآورد. پس از كشته شدن عثمان، در پاسخ مردم كه به او روی آورده بودند و از او میخواستند كه رهبری امت اسلامی را بپذیرد، فرمود: «دعونی والتمسوا غیری» (۳) مرا رها كنید و به سراغ دیگری بروید. این بازپس زدن و نپذیرفتن بدان خاطر نبود كه رهبری را حق خود نمیدانست، بلكه بدین جهتبود كه در ضمن شفاف نمودن موضعگیریهای احزاب و گروهها، مردم فرصت اندیشه داشته باشند و با هوشمندی كامل و با توجه به پیچیدگیهای موجود، به حضرت دستبیعتبدهند. از این روی، امام، پس از مدتی، مراسم بیعت مردم با خویش را، آشكارا و در حضور همگان و خرسندی و خشنودی مردم برگذار كرد و خود در اینباره میفرماید:
«ولا تكون بیعتی الا عن رضا المسلمین.» (۴)
بیعت من، جز با رضا و خشنودی مسلمانان نبود.
در گزینش كارگزاران و استانداران، حضرت تلاش میورزید افراد برخاسته از متن تودهها را برگزیند و بر این پستها برگمارد و به شدت از گزینش وابستگان به طایفهها و اشراف و آنان كه با مردم پیوندی نداشتند و یا نشان داده بودند كه اهلبرتری دادنهای ناروایند، پرهیز میكرد. به مالك اشتر فرمود: بدترین همكاران تو، آنان خواهند بود كه با ستمپیشگان و اشرار همراه و همكار بودهاند. این همراهان ستمكاران و گسستگان از ملت و آنان كه زمانی در جبهه مقابل مردم قرار داشتهاند، نباید محرم اسرار تو باشند. مالكا! باید كسانی را بر گزینی كه شایسته باشند و از چاپلوسی به دور. آنانی كه نه تنها چاپلوسی نمیكنند كه تلخترین انتقاد را علیه تو روا میدارند:
«ثم لیكن آثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك.» (۵)
و آن كس را بر دیگران بگزین كه سخن تلخ حق را به تو، بیشتر بگویند.
۲. مشاوره: اصل مشاوره، یكی از شاخصههای آزادی اجتماعی است. امام، این اصل را پاس میداشت و در رفتار سیاسی و اجرای امور، بر رایزنی با صاحب نظران، نخبگان، باتجربگان و خبرگان تكیه داشت.
زیرا این اصل، معیار دیگری استبرای سهیم شدن مردم در امور و سبب میشود اندیشهها رشد كنند و بالنده گردند و كارها استواری یابند.
از آنجا كه این اصل مهم است و كارگشا و سبب استواری كارها میشود خداوند میفرماید: «وامرهم شوری بینهم.» (۶)
امام به این اصل اساسی و كارامد، هم در اندیشه و هم در رفتار توجه دقیق فرمود:
الف. اندیشه:
«لامظاهرهٔ اوثق من المشاوره.» (۷)
هیچ پشتیبانی استوارتر از رای زدن نیست.
«من شاور الرجال، شاركها فی عقولها.» (۸)
هركس با مردمان رای زد، خود را در خرد آنان شریك ساخت.
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء.» (۹)
آن كه پیشاپیش رایها تاخت، درست از خطا بازشناخت.
«والاستشاره عین الهدایهٔ.» (۱۰)
و رای زدن، دیده راه یافتن است.
«لاتكفوا عن مقالهٔ بحق او مشورهٔ بعدل.» (۱۱)
پس از گفتن حق، یا رای زدن در عدالتباز مایستید.
ب. رفتار: امام در انجام كارها، با اهلنظر، خبرگان و یاران به رایزنی میپرداخت كه در تاریخ نمونه بسیار دارد. از جمله با عبدالله بن عباس، با یاران درگاه جنگ صفین و شنیدن رای و نظر موافقان و مخالفان جنگ. (۱۲)۳. آزادی گفتار: آزادی گفتار از شاخصههای مهم آزادی اجتماعی است. گفتار به عنوان ابزار ابراز عقیده، اگر از آزادی بایسته و شایسته برخوردار باشد و در گرهگشاییهای اجتماع به كارآید و در بیان كاستیها نقش آفرین باشد و روشنگر، جامعه نمونه و سالم و متعالی شكل میگیرد و تمدن اسلامی درخشش خویش را میآغازد. اگر مردم، بویژه صاحبنظران، خبرگان، كارشناسان، اهلدانش و بینش در میان كاستیها و آسیبها، آزاد باشند و بتوانند ضعفها را در فرآیندهای گوناگون پیوهشی، مدیریتی و فرهنگی بیان كنند، جامعه، همه سویه رشد میكند و میشكوفد و به سوی تعالی و كمال پیش خواهد رفت. فضای آزادی كه در زمان حضرت امیر(ع) پدید آمده بود، سبب گردید جریانهای فكری بسیاری پدید آیند. همان گونه كه گروه و تشكل همسو با امام، ابراز عقیده میكرد و در جامعه دیدگاههای خود را مطرح میساخت، گروههای دیگر نیز، دیدگاههای خود را آشكارا مطرح میساختند كه عبارت بودند از: قومیتحمراء، حزب عثمانیه، اشراف، بیتفاوتها، ناكثین، مارقین و قاسطین.
۱. گروه همسو: مهمترین و نقشآفرینترین گروه در زمان امام علی(ع) یاران صمیمی و همراه امام بودند كه خاستگاه جریان زمان رسول خدا است و این جریان، در دوران رسول خدا پدید آمد و اندیشه و آرمانش از زلال وحی سرچشمه گرفت و پیش رفت، تا پس از قتل عثمان، مجال ظهور در عرصه را یافت و قدرتمندانه حضور یافت. و در دوران حكمروایی حضرت، به عنوان نیرویی قدرتمند، بر هرم قدرت جای گرفت و بازوی علی(ع) شدند در عدلگستری و ستمستیزی و آبادگری.
این جریان، همان جریان بزرگ و باشوكتی است كه پس از قتل عثمان، از هر سوی به سوی علی(ع) بسان سیل سرازیر شد.
امام علی(ع) در این باره میفرماید:
«ینثالون علی من كل جانب.» (۱۳)
مردم از هر سوی، روی به من نهادند.
این جریان بزرگ، در دو محور اساسی، بازوی امام قرار گرفت.
ء در استقرار بخشیدن به نهادهای سیاسی، مدیریتی و قضایی نظام سیاسی.
ء مقابله و رویارویی با فتنهانگیزان.
برجستگان و پیشقراولان و پیشاهنگان این جریان ناباندیش ارزشگرا، افزون بر فرزندان امام: (حسن و حسین (ع)، محمدبن حنفیه) عبارت بودند از:
مالكاشتر، محمدبن ابوبكر، اویس قرنی، عبدالله بن عباس، عمار یاسر، قیسبن سعد، سهلبن حنیف، عثمانبن حنیف، زیدبن صوحان، عدیبن حاتم، حجربن عدی، عمروبن حمق، عبدالله بن جعفر، مخنفبن سلیم، ابو ایوب انصاری، خزیمهٔبن ثابت، مالكبن حمزه و.... (۱۴)
۲. بیتفاوتها: جریانی كه در زمان امام به گونه روشنو با موضعگیری آشكار، خود را نمایاند، گروه بیتفاوت نسبتبه مسائل مهم سیاسی و عمومی جامعه بود. این ویژگی و گونه رفتار، بیشتر، ریشه در طبیعت رفاهطلبی انسان دارد; لكن فرصتبروز تشكلگونه در لوای حكومتهایی مییابند كه به مردم آزادی اجتماعی میدهند. امام، چون به همه آزادی عمل داد، هر كسی برابر خصلتی كه داشت، به سویی گرایش یافت، یكی حق را برگزید و یكی باطل را و گروهی این پسندیدند و گروهی آن را. امام، بارها از این گروه گلایه كردند و زبان به شكوه گشوده است. سرشناسان و چهرههای مشهور این جریان، اینانند: عبداللهبن عمر، سعدبن ابیوقاص، اسامهٔبنزید، محمدبن سلم، حسانبن ثابت، قدامهٔبن مظعون، عبداللهبن سلام، مغیرهٔبن شعبه، سلمهٔبن وقش (۱۵) و....
۳. قومیتحمراء: اینگروه مهاجر غیر عرب، پیش از حكومت امام علی(ع) در كوفه و پیرامون آن روزگار میگذراندند; اما در دوران فرمانروایی امام، فرصت تشكل یافتند.
این گروه ، همواره ابزار دستبنیامیه بودند و در زمان امام حسنمجتبی(ع)، نقش ویرانگری علیه اهلبیت(ع) داشتند.
زیادبن ابیه، از اینان به عنوان نیروی سركوبگر اهلبیت(ع) بهره میبرد.
اینان، با پستی، رذلی، خشونتطلبی و جیرهخواری، خوگرفته بودند. چنان قدرت گرفتند و چتر سیاه سركوبگری و ستم خویش گستراندند كه كوفه را به نام آنان، یاد میكردند: (كوفهالحمراء) این قوم غدارهبند، گرچه در زمان حضرت امیر(ع) آشكارا حركتی علیه امام انجام ندادند و به طور طبیعی هم، امام با آنان كاری نداشت، ولی از آزادی دوران امام و فرصتی كه پیش آمده بود، استفاده كردند و حزب مخوف خویش را تشكل دادند (۱۶) و خود را برای مجالی دیگر آماده ساختند.
۴. حزب عثمانیه: جریانی كه در زمان عثمان، در حجاز پدید آمد و با كمكهای بی دریغ عثمان، گسترش یافت. حز ب عثمانیه، در تمام شهرها ریشه دواند و مدیریتهای كلان را عهدهدار شد و با دستبرد به بیتالمال، ثروتها اندوخت و زمینه را از هر جهتبرای تشكیل حكومت اموی فراهم ساخت. در دوران حكومت امام علی(ع) سران این حزب در حجاز و عراق به سر میبردند و تنها مهره اصلی آنان; یعنی معاویه در شام به سر میبرد. این گروه در جریانهای اجتماعی و سیاسی دوران امام علی(ع) نقش مهم و كلیدی داشت و توطئهها و فتنههای علیه امام را رهبری میكرد. در فتنه ناكثین و قاسطین، در مركز توطئه قرار داشت. در زمان امام مجتبی(ع) كه تشكل همسوی با امام ضعیف شد، این گروه، فرصت جولان و مانور یافت و حكومت اموی را بنیان گذارد.سران این گروه عبارتند از:
حكم بن عاص، مروان بن حكم، ولیدبن عقبه، عبدالله بن ابیسرح، عبداللهبن عامر، سعیدبن عاص، یعلیبن منیه، عبدالله بن عمرو حضرمی، عبداللهبن قاسم ربیعه، عمروبن حریث، عمارهٔبن ولید، حجربن عمر، عمربن سعد، ابوبرده، پسر ابوموسی، اسماعیل و اسحاق، دو پسر طلحه. (۱۷)
۴. خوارج: این جریان، با كیاندیشیهایی كه داشت، در حكومت امام علی(ع) به گونه سازمانیافته، پا به عرصه اجتماع گذاشت و علیه امام و آرمانهای بلند آن عزیز، دستبه كار شد و در صفین، خدمتشایانی به معاویه كرد و رخنه در جبهه علوی افكند و سپاه حق را در اوج پیروزی، زمینگیر ساخت!
این گروه كیاندیش، پس از صفین به سازماندهی خود پرداخت. امام باكیاندیشیها، غوغاسالاریها، گستاخیها و بدزبانیهای وابستگان به این گروه، مدارا كرد، تا این كه جامعه اسلامی را ناامن كردند و دستبه فتنهگری یازیدند و گروهی از مردم را با خود همراه ساختند و در نهروان گردآمدند. علی(ع) با آنان برخورد نظامی كرد و به تعبیر زیبای خودش، چشم فتنه را از حدقه بیرون افكند: «فانا فقات عین الفتنهٔ.» (۱۸)
جریانها و گروههای فتنهانگیز دیگر هم بودند كه حضرت، به آنها میدان عمل داده بود و عرصه را بر آنها تنگ نگرفته بود، تا این كه دستبه توطئه و ترفند زدند و امام در برابرشان ایستاد و با تدبیر آتشی كه بر میافروختند، خاموش میكرد. امام انتقاد از خود را و از مدیریتسیاسی، اقتصادی و اجتماعی نظامی كه خود در راس هرم آن قرار دارد، بر میتابد و حتی مردم را به این كار بر میانگیزد و تشویق میكند و میفرماید: از گفتن سخن حق درباره من دریغ نكنید: «ولاتكفوا عن مقالهٔ بحق.» (۱۹) و به كارگزاران خویش سفارش میكند: از چاپلوسان بپرهیزند و آنان را به كاری برنگمارند و افراد جسور منتقد را برگزینند كه سخن تلخ حق را بیشتر بگویند: «ثم لیكن آثر هم عندك اقولهم بمر الحق لك.» (۲۰) امام در اوج فرمانروایی و اقتدار، چنان فروتن بود كه مردم در زیر لوای آن مرد خدا، احساس آرامش میكردند و با وی به گفتوگو میپرداختند و رای و نظر و گاه انتقاد خویش را به آن حضرت اعلام میداشتند و حضرت با روی گشاده به پرسشهای آنان پاسخ و ابهامها را توضیح میداد. در گیرودار جنگ جمل، حارثبن حوت، در محضر امام اظهار داشت: آیا طلحه و زبیر، با آن پیشینه درخشان قدم در راه باطل مینهند؟ پرسش بسیار عمیق در هنگامه بسیار حساس ابراز شده بود; زیرا از یك سوی حق بودن امام را زیر سؤال میبرد و از دیگر سوی، در گاه نبرد و در برههای سخت ابراز شده بود. امام، از طرح این پرسش و با انتقاد، برنیاشفت، بلكه پاسخی دقیق، تحلیلی و شفاف به وی داد كه تو وایگون میاندیشی، افراد را معیار حق قرار دادهای و میخواهی از راه كسان به حق دستیابی. باید نخست، حق را شناخت، آن گاه پیروان آن را و باطل را باید شناخت، آنگاه پیروان آن را. «یا حارث انك نظرت تحتك ولمتنظر فوقك فحرت انك لمتعرف الحق فتعرف من اتاه ولمتعرف الباطل فتعرف من اتاه. » (۲۱) یا پس از لیلهٔ الهریر جنگ صفین، مردی از اصحاب او برخاست و گفت:
«نهیتنا عن الحكومهٔ ثم امرتنا بها فما ندری ای الامرین ارشد.»
ما را از داوری بازداشتی، سپس خود، داور گماشتی. ما نمیدانیم كدام یك از دو كار، راست و استوار است. امام، از انتقاد وی، با استدلال و برهان پاسخ میدهد (۲۲) و در ضمن چهره او را میشناساند كه در خطبه ۱۹ نهجالبلاغه، بازتاب یافته است.
نهادینه شدن آزادی
درگستراندن، پیاده كردن، رواج و استقرار آزادی در جامعه، نباید از آسیبهایی كه چه بسا با بد استفاده كردن از این عمتبزرگ، گریبانگیر مردم، جامعه و دین و آیین مردم میشود، چشمپوشید و آن را نادیده انگاشت. آزادی، از دو سوی ممكن است آسیب ببیند:
۱. خود كامگیها.
۲. ولنگاری.
خودكامگی و استبداد، آزادی، این حق فطری، طبیعی و انسانی انسان را محدود میسازد و ولنگاری و بد استفاده كردن از آزادی، به خطر افكندن و دستاندازی به آزادی دیگران است.
هر جامعه انسانی، معیارها، ارزشها و ترازهایی برای خود دارد و به آنها پایبند است. مردم باورهایی دارند مورد احترام و با تمام وجود به آنها علاقهمند، از این روی، نباید ولنگاری، هرجومرجطلبی، دامنزدن به ناهنجاریها، تقدسزداییها، در پرتو نامآزادی، به این معیارها، ترازها و ارزشهایی كه قوام جامعه به آنهاست، آسیب بزنند. در جامعههای دینی، دین حدومرزها را روشن میكند و نباید هیچگونه حركتی در لوای آزادی، با ارزشها و مرزهایی كه دین ترسیم میكند و كارشناسان خبره، ترسیمگری دین را به آگاهی مردم میرسانند، ناسازگاری داشته باشد و به آن آسیبی برساند. این كه شماری میپندارند محدود كردن خودكامگیها و قلدرمآبیها و جلوگیری از غوغاسالاریها، تهمتها، افتراها، بدگوییها، شبههپراكنیها، دروغگوییها، مخالف آزادی است، نگرشی یكسویه از آزادی اجتماعی دارند و خود این اندیشه و این گونه نگرش، از جمله بزرگترین بازدارندههای استقرار آزادی است و اینان در صف مخالفان آزادی قرار میگیرند و این پندار آنان آفتبزرگی استبرای آزادی اجتماعی و باید با این آفت مقابله شود. امام علی(ع) با تلاش بنیادین و برنامهریزی شده خود، آزادی اجتماعی را نهادینه و به روشنی مرز آن را از توطئه و فتنهانگیزی جدا كرد و بر این باور بود كه با قانونمند شدن آزادی، زمینه استقرار آن فراهم میشود.
اكنون به چند مورد در این باره اشاره میشود:
الف. درجریان بیعت مردم با امام، امام هشیارانه این نكته را برای مردم، به گونه شفاف بیان كرد: بیعت، اختیاری است، همگان باید با رضامندی و خرسندی كامل، در میثاق ملی شركتبجویند. هیچنیرویی حق ندارد كسی را وادار به بیعت كند; اما پیمانشكنی، پس از بیعت، ممنوع است; زیرا پیمانشكنی گونهای توطئه، علیه مدیریتسیاسی است، باعث تشتت و ضعف جامعه میگردد. امام، پیشاپیش، زمینه این توطئه را از بین میبرد:
«ان الخیار للناس قبل ان یبایعوا فاذا بایعوا فلاخیار لهم.» (۲۳)
اختیار، پیش از بیعت و پیمان است، پس از بیعت اختیاری در پیمانشكنی وجود ندارد.ب. در مورد گروه خوارج، امام همام، تا زمانی كه آنان در حد یك جریان انحرافی و كیاندیش، اندیشه خرافی خود را نشر میدادند و این جا و آنجا از آن سخن میگفتند، آنان را تحمل كرد و كیاندیشی آنان را با برهان و تحلیلهای نورانی، شفاف و روشن ساخت. لیكن از برههای كه پا از این فراتر نهادند و به فتنهگری و فتنهانگیزی و ناامن كردن جامعه اسلامی روی آوردند، امام با این جریان انحرافی برخورد قاطع كرد و چشم فتنه را در آورد.
ج. در جریان رویكرد مردم پرشور مدینه به حضرت و شركتسران احزاب و تشكلهای سیاسی برای بیعتبا حضرت، شماری از سران احزاب، مانند ناكثین، اصرار بر بیعتبا حضرت داشتند، لیكن به گونه سری و پنهانی.
امام، از این اصرار بر بیعت و آن هم به گونه پنهانی و نه در انظار مردم، احساس توطئه و ترفند كرد. به خوبی میدانست كه طلحه و زبیر میخواهند با بیعت پنهانی، از یك سوی، با حضرت بیعت كرده باشند و از سوی دیگر، در فرصت مناسب، بیعتخود را انكار كنند. امام چنین بیعتی را نپذیرفت و از آنان خواست، اگر میخواهند پیمان ببندند و دستبیعتبه وی بدهند، در انظار مردم و به گونه آشكار باشد:
«ان بیعتی لاتكون سرا فاخرجوا الی المسجد، فمن شاء بایعنی فخرج الی المسجد.» (۲۴)
مراسم بیعتبا من، سری و به دور از چشم مردم برگزار نمیشود. به سوی مسجد بشتابید. هر كسی میخواهد با من بیعت كند، به مسجد برود. امام، با این برخورد خردمندانه، موضع احزاب را شفاف میسازد كه اگر برآنند تا همراه و همگام با نهاد سیاسی باشند، باید آشكارا اعلام كنند و اگر نمیخواهند همراه باشند، باز هم آشكارا و به گونه شفاف و روشن اعلام كنند. زیرا با روشنگری و موضع روشن گرفتن، زمینه فریبكاری از بین میرود و مردم گرفتار نیرنگ و ترفند آنها نمی شوند. امام با دوراندیشی و حركت مدبرانه، راه را بر بهرهبرداریهای نادرست و ترفندها بست. از این روی، ناكثین، همیشه در برابر این پرسش مهم، كه چرا پیمان شكستید؟ شرمسار بودند و پاسخ نداشتند. یكی از علتهایی كه این حزب، كستخورد و در برنامه خود ناكام ماند، همین موضوع بود كه سران آن آشكارا بیعت كردند و پیمان شكستند.
د. حنظلهٔبن ربیع، در جلسه رایزنی درباره جنگ صفین، آزادانه در مخالفتبا جنگ سخن گفت. علی(ع) نه تنها با او هیچ برخوردتندی نكرد كه اجازه داد هركجا میخواهد برود. ولی او از این مجال بهره نادرستبرد و شبانه به معاویه پیوست. امام وقتی دریافت كه حنظلهٔبن ربیع، توطئه كرد، دستور داد خانهاش را خراب كنند. (۲۵)
امام، مخالفتحنظله را در هنگامه جنگ، بر میتابد و به او اجازه میدهد به هر كجا كه میخواهد برود; اما توطئه او را بر نمیتابد و خیلی زود و بیدرنگ در برابر توطئه موضعمیگیرد.
ه. امام بر منبر كوفه، خطبه میخواند، در سخن او جملهای آمد: (هذا جزاء من ترك العقد. این سزای كسی است كه جانب دوراندیشی را نپاید) اشعثبن قیس بر او خرده گرفت و گفت: این سخن به زیان توست، نه به سود تو. امام، نگاه خود را بر او دوخت و فرمود:
«تو را كه آگاهانید كه سود من كدام است و زیان من كدام؟ لعنتخدا و لعنتكنندگان بر تو باد. ای متكبر متكبرزاده، منافق كافرزاده، یك بار در عهد كفر اسیر گشتی، بار دیگر در حكومت اسلام، به اسیری درآمدی و هر دوبار، نه مال تو، تو را سودی بخشید و نه تبارت به فریادت رسید.» (۲۶)
این فراز، حكایت از برخورد امام، با انتقاد توطئه آمیز دارد. امام كه به نیت اشعثپیبرد، با سخنان برنده خویش، رسوای عام و خاصش ساخت و نقشه و ترفند او را برای یاران برملا كرد و با این حركت زیبا و بجا، بین آزادی اجتماعی و توطئه جدایی افكند و به مسلمانان فهماند، مرز این دو كجاست. این روش امام، همان نهادینهسازی آزادی اجتماعی است. در این مرام، آزادی نباید زمینهساز توطئهگردد. آزادی برای شكوفایی و بالندگی جامعه است، نه برای فسردگی و از همگسستگی آن.
برآیند سخن
امام از طرح اندیشهها، تجربهها، گوناگون نظرها، راهحلها، پیشنهادها، انتقادها و... هیچدلنگرانی و دغدغهای نداشت و از آن بیدها نبود كه به این بادها بلرزد، در یادش همه موجها را هر چند سهمگین و خشماگین، بر میتافت; اما همه این بردباریها و تحملها و برتابیدنها و گوشفرادادنها، در گاه توطئه و ترفند، هوشیارانه بر میخاست و توطئه را از هر كس و هر گروه، در نطفه خفه میكرد.
امام، با این روش زیبا و خردمندانه، آزادی را نهادینه میساخت و توطئه را میشناساند و بر میانداخت.
پینوشتها:
۱. «نهجالبلاغه»، صبحی صالح، نامه۳۱/۴۰۱، بیروت.
۲. «روضه كافی»، محمد كلینی، ج۸/۶۹، آخوندی.
۳. «نهجالبلاغه»، خطبه ۹۲/۱۳۶.
۴. «تاریخ الرسل والملوك»، جریر طبری، ج۴/۱۵۲ ۱۵۳، مؤسسه علمی، بیروت.
۵. «نهجالبلاغه»، نامه ۵۳.
۶. سوره «شوری»، آیه ۳۸.
۷. «نهجالبلاغه»، حكمت۱۱۳/۴۸۸.
۸. همان، حكمت ۱۱۶/۵۰۰.
۹. همان، حكمت ۱۷۳/۵۰۱.
۱۰. همان، حكمت، ۲۱۱، ۵۰۶.
۱۱. همان، خطبه ۲۱۶/۳۳۵.
۱۲. «وقعه صفین»، نصربن مزاحم منقری/۹۲ ۹۹.
۱۳. «نهجالبلاغه»، خطبه۳/۴۹.
۱۴. «تاریخ الرسل والملوك»، جریر طبری، ۴/۲۴۸; «فتوحالبلدان»، ح۱/۵۵۹; «وقعه صفین»/۲۰۵، ۲۴۱.
۱۵. «تاریخ الرسل والملوك»، ج۴/۱۵۴ ۱۵۶.
۱۶. «صلح الحسن»، شیخ راضی آلیاسین/۷۲، منشورات الشریف الرضی.
۱۷. «مروجالذهب»، مسعودی، ج۲/۳۳۴، دار الهجرت; «تاریخ یعقوبی»، ج۲/۷۴، اعلمی; «صلح الحسن»/۶۸; «فتوح البلدان»، ج۲/۴۶۱.
۱۸. «نهجالبلاغه»، خطبه ۹۳/۱۳۷.
۱۹. همان، خطبه۲۱۶/۳۳۵.
۲۰. همان، نامه مالكاشتر.
۲۱. «شرح نهجالبلاغه»، ابن میثم بحرانی، ج۲/۵۸۶، حكمت ۲۴۴، دارالاحیاء التراث العربی.
۲۲. «نهجالبلاغه»، خطبه۱۲۱/۱۷۷.
۲۳. «ارشاد»، شیخ مفید، ج۱/۲۴۳، مؤسسه آلالبیت.
۲۴. «انساب الاشراف»، احمدبن یحی بلاذری، ج۳/۱۱، دارالفكر، بیروت; «تاریخ الرسل والملوك»، ج۴/۱۵۲.
۲۵.«وقعهٔ صفین» /۹۷
۲۶.«شرح نهجالبلاغه»،ابنمیثم، ج۱،خطبه ۱۸/۲۱۲; «نهجالبلاغه»، صبحی صالح، خطبه ۱۹.
حبیب الله احمدی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست