چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا


مسیح،سینما،تکنولوژی


مسیح،سینما،تکنولوژی
● مقدمه‌ای بر سینمای مذهبی
اگر بپذیریم‌ سینما هنر غالب‌ در عصر تکنولوژی‌ است‌ لاجرم‌ باید پذیرفت‌ ماهیت‌ آن‌ جز تعرض‌ نیست. هایدگر برای‌ اولین‌ بار در مقاله‌ مهم‌ خود <پرسش‌ از تکنولوژی> به‌ بازشناسی‌ و تعمق‌ در ماهیت‌ بنیادین‌ تکنولوژی‌ اقدام‌ ورزید و نتیجه‌ گرفت‌ که‌ تکنولوژی‌ جز تعرض‌ و انکشاف‌ هستی‌ به‌ مثابه‌ منبع‌ ذخیره‌ انرژی، چیز دیگری‌ نیست. اگر کمی‌ در داعیه‌های‌ هایدگر دقیق‌ شد به‌ خوبی‌ واضح‌ می‌شود که‌ تکنولوژی‌ امری‌ است‌ که‌ با جهان‌ فرهنگ‌ انسانها در افتاده‌ است‌ و باعث‌ تغییرات‌ بنیادین‌ در تصور آنها گردیده‌ است.
و سینما هم‌ به‌ لحاظ‌ وجودی‌ در جغرافیای‌ زمانی‌ مکانی‌ تسلط‌ ماهیت‌ تکنولوژی‌ای‌ که‌ هایدگر آن‌ راGestell نام‌ می‌نهد به‌ ظهور رسیده‌ است‌ و خود به‌ نحو بسیار بارز و واضحی‌ نماد و نماینده‌ تکنولوژی‌ و تسلط‌ آن‌ بر جهان‌ شده‌ است.
در سینما به‌ خوبی‌ می‌توان‌ ماهیت‌ تعرض‌آمیز تکنولوژی‌ را شهود کرد و با تمام‌ وجود ادراک‌ نمود.به‌ همین‌ قصد که‌ تجلیات‌ ماهیت‌ تعرض‌آمیز تکنولوژی‌ را نشان‌ دهیم‌ به‌ سراغ‌ سه‌ اقتباس‌ سینمایی‌ از زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ می‌رویم، که‌ در سه‌ بستر متفاوت‌ فرهنگی‌ تولید شده‌اند. این‌ سه‌ اثر به‌ ترتیب‌ ذیل‌ مورد مداقه‌ قرار خواهند گرفت: انجیل‌ به‌ روایت‌ متی‌ (پیر پائولو پازولینی)، عیسای‌ ناصری‌ (فرانکوز فیره‌لی) و آخرین‌ وسوسه‌ مسیح‌ (مارتین‌ اسکورسیزی). در این‌ قسم‌ آثار (که‌ به‌ زندگی‌ قدیسان‌ دینی‌ می‌پردازند) به‌ خوبی‌ می‌توان‌ ماهیت‌ تعرض‌آمیز سینما/ تکنولوژی‌ را شهود و ادراک‌ نمود.
● انجیل‌ به‌ روایت‌ متی‌ (پیرپائولو پازولینی)
این‌ اثر برجسته‌ سینماگر ایتالیایی، پیر پائولوپازولینی‌ قرائتی‌ کلاً زاهدانه‌ و متشرعانه‌ از زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ است. در طول‌ اثر کمتر لحظات‌ عاشقانه‌ و معنوی‌ تجربه‌ می‌شود. سکانسهای‌ بسیاری‌ از فیلم‌ که‌ مدت‌ قابل‌ توجهی‌ از اثر را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهند (البته‌ به‌ نسبت‌ وقایع‌ و رویدادهای‌ دیگر زندگی‌ حضرت‌ مسیح) سینماگر مسیح‌ را در قاب‌ دوربین‌ و رو به‌ جانب‌ ما تصویر می‌کند، گویی‌ ما مخاطبان‌ اصلی‌ مسیح‌ هستیم‌ و پیام‌ او در لحظه‌ای‌ که‌ از دهانش‌ خارج‌ می‌شود خطاب‌ به‌ ما بیان‌ شده‌ و ما طرف‌ کلام‌ او هستیم. مسیح‌ تنها یک‌ پیام‌آور است‌ و مبلغ.
زندگی‌ او آنگونه‌ که‌ در فیلم‌ تصویر می‌شود یک‌ زندگی‌ کاملاً زاهدانه‌ است، در طول‌ فیلم‌ در هیچ‌ سکانسی‌ مسیح، نه‌ مشغول‌ خوردن‌ است‌ و نه‌ مشغول‌ نوشیدن‌ و نه‌ هیچ‌ تفریح‌ و سرگرمی‌ دیگر. او یک‌ ابر انسان‌ است‌ که‌ رسالتش‌ تنها ابلاغ‌ پیام‌ است‌ و پازولینی‌ هیچ‌ تلاش‌ خاصی‌ برای‌ بازسازی‌ جغرافیای‌ تاریخی‌ و افق‌ وجودی‌ حضرت‌ مسیح‌ به‌ خرج‌ نمی‌دهد. نه‌ شهر فلسطین‌ به‌ اورشلیم‌ ۲۰۰۰ سال‌ پیش‌ شباهت‌ دارد و نه‌ بازیگران‌ نقشها آدمهایی‌ در شکل‌ شمایل‌ بومیان‌ منطقه‌ فلسطین‌ هستند. این‌ قصه‌ سینماگر به‌ نحو بسیار بارزی‌ در مواجه‌ سینماگر با مسیح‌ عیان‌ می‌شود.
مسیح‌ فیلم، هیچ‌ نشانه‌ آشنایی‌ ندارد تا ما او را به‌ عنوان‌ مسیح‌ بازشناسیم. می‌توان‌ در اینجا احتمالی‌ را طرح‌ کرد؛ پازولینی‌ در این‌ اثر به‌ خوبی‌ نشان‌ داده‌ است‌ پرداختن‌ به‌ زندگی‌ چهره‌هایی‌ متعالی‌ همچون‌ مسیح‌ در حوزه‌ تصویر تا حدودی‌ محال‌ است‌ و به‌ همین‌ لحاظ‌ تلاش‌ خاصی‌ صورت‌ نمی‌گیرد تا به‌ چهره‌ای‌ ملموس‌ و عینی‌ از مسیح‌ رسید، بلکه‌ پازولینی‌ تاکید را بر جنبه‌های‌ کلامی‌ زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ قرار می‌دهد. با این‌ حال‌ نمی‌توان‌ انکار کرد که‌ مسیح‌ پازولینی‌ برآمده‌ از افکار شخصی‌ او است.
در نهایت‌ اثر او به‌ خوبی‌ تسلط‌ او را بر رسانه‌ای‌ که‌ با آن‌ کار می‌کند بروز می‌دهد و به‌ همین‌ خاطر موفق‌ می‌شود اثری‌ در خور توجه‌ و تأ‌مل‌ بیافریند.
● عیسای‌ ناصری‌ (فرانکو زفیره‌لی)
زفیره‌لی‌ پیش‌ از این‌ اثرش، داستان‌ قدیسی‌ را مقابل‌ دوربین‌ برده‌ بود. <برادر خورشید، خواهر ماه> به‌ تحول‌ شخصیت‌ قدیس‌ فرانسیس‌ آسیسی‌ پرداخته‌ بود و در آن‌ به‌ طرح‌ دیدگاههای‌ خود در باب‌ مذهب‌ و نسبت‌ آن‌ با دنیا پرداخت. ته‌ مایه‌ <عیسای‌ ناصری> به‌ لحاظ‌ دیدگاه‌ همان‌ زفیره‌لی‌ ایده‌هایی‌ هستند که‌ در <برادر خورشید خواهر ماه> ارائه‌ می‌شوند می‌توان‌ بن‌ مایه‌های‌ پروتستانی‌ گرایش‌ زفیره‌لی‌ را در پس‌ این‌ دو اثر رد جست.
سعی‌ زفیره‌لی‌ در این‌ اثر آن‌ است‌ تا چهره‌ای‌ پیامبرانه‌ به‌ مسیح‌ ببخشد و در طی‌ آن‌ به‌ طرح‌ دیدگاههای‌ خود در باب‌ مسیحیت‌ و نسبتش‌ با شرایط‌ اجتماعی‌ مبادرت‌ ورزد. اما مدت‌ زمان‌ تدوین‌ سینمایی‌ فیلم‌ حوصله‌ مخاطب‌ را بسر می‌برد و اثر نمی‌تواند جذبه‌ و گیرایی‌ لازم‌ را برای‌ همراهی‌ مخاطب‌ با فیلم‌ تمهید کند. زفیره‌لی‌ سعی‌ داشته‌ تا چهره‌ای‌ زمینی‌ / آسمانی‌ از شخصیت‌ مسیح‌ عرضه‌ نماید. او به‌ هیچ‌ وجه‌ تلاش‌ نکرده‌ است‌ تا از روایات‌ منقول‌ در کتاب‌ مقدس‌ فرارود. به‌ همین‌ لحاظ‌ اثر او کاملاً سنتی‌ و متکی‌ بر ارزشهای‌ متعارف‌ جامعه‌ مسیحیان‌ است.
قوام‌ شخصیت‌ سینماگر از خلال‌ این‌ دو اثر به‌ خوبی‌ هویداست‌ امّا می‌توان‌ به‌ وضوح‌ این‌ نکته‌ را دریافت‌ که‌ عیسای‌ ناصری‌ فیلم‌ زفیره‌لی‌ آنچنان‌ که‌ باید، شخصیت‌ (متعارف) سینمایی‌ ندارد بلکه‌ چهره‌ای‌ است‌ کاملاً غیرسینمایی‌ و خالی‌ از عواطف‌ یک‌ بازیگر سینما. سعی‌ زفیره‌لی‌ معطوف‌ آن‌ بوده‌ است‌ تا تأ‌کیدات‌ مسیح‌ را بر زندگی‌ این‌ جهانی، به‌ صورت‌ فعال‌ و پرنشاط، بروز دهد و به‌ تصویر درآورد. شرکت‌ مسیح‌ در مراسم‌ جشن‌ و شادنوشی‌ متّی‌ به‌ خوبی‌ این‌ جنبه‌ تلقی‌ او را بروز می‌دهند. امّا در نهایت‌ همانگونه‌ که‌ گفته‌ شد مسیح‌ زفیره‌لی‌ نمی‌تواند تبدیل‌ به‌ یک‌ شخصیت‌ جاندار سینمایی‌ شود و ناقص‌ باقی‌ می‌ماند (در حد یک‌ تیپ)
تمام‌ تلاش‌ سینماگر در ارائه‌ چهره‌ای‌ قدیس‌گونه‌ و فرازمینی‌ از مسیح‌ (با تمام‌ تمهیدات‌ سینمایی) بی‌نتیجه‌ می‌ماند و مسیح‌ نمی‌تواند تا حد چهره‌ای‌ جاندار از یک‌ قدیس‌ فرا رود.
● آخرین‌ وسوسه‌ مسیح‌ (مارتین‌ اسکورسیزی)
مارتین‌ اسکورسیزی‌ در این‌ اثر خود به‌ سراغ‌ متنی‌ رفته‌ است‌ که‌ در زمان‌ انتشارش‌ تعارضات‌ زیادی‌ با کلیسای‌ جامع‌ برانگیخت. خود اثر هم‌ در زمان‌ نمایش‌ آن‌ با انتقادات‌ بسیار تند و حتی‌ اقدامات‌ عملی‌ خشن‌ از سوی‌ جامعه‌ مسیحیان‌ مواجه‌ شد.
به‌ واقع‌ هم‌ باید اذعان‌ کرد اسکورسیزی‌ بی‌باکی‌ فراوانی‌ به‌ خرج‌ داد تا این‌ اثر تولید شود. به‌ زعم‌ نگارنده‌ (به‌ رغم‌ انتقاداتی‌ که‌ می‌توان‌ به‌ رویکرد گستاخانهِ‌ او به‌ شخصیت‌ دینی‌ داشت) شاخص‌ترین‌ پرداخت‌ سینمایی‌ به‌ زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ در این‌ اثر بروز یافته‌ است. در دو اثر پیشین‌ فضاسازیها بسیار غیرعربی‌اند.
چهره‌های‌ قهرمانها و شخصیتها در منطقه‌ خاورمیانه‌ کاملاً غیر بومی‌اند و حتی‌ موسیقی‌ این‌ آثار هم‌ چندان‌ سنخیتی‌ با فضای‌ فلسطین‌ / عربی‌ ندارد. امّا برخلاف‌ این‌ دو، در فیلم‌ اسکورسیزی‌ با وسواس‌ تمام‌ سعی‌ شده‌ است‌ افق‌ جغرافیایی‌ روایت‌ بازسازی‌ شود که‌ این‌ افق‌ مکانی‌ / جغرافیایی‌ با موسیقی‌ بسیار اثرگذار پیتر گابریل‌ بیش‌ از پیش‌ ما را در فضای‌ جغرافیایی‌ / مکانی‌ داستان‌ همراه‌ و همدل‌ می‌کند. مسیح‌ اسکورسیزی‌ چهره‌ای‌ است‌ کاملاً زمینی‌ و متعارف‌ تجارب‌ عادی‌ ما.
او وسوسه‌ می‌شود، می‌ترسد، ازدواج‌ می‌کند و... . تلاش‌ اسکورسیزی‌ معطوف‌ آن‌ است‌ تا چهره‌ای‌ از مسیح‌ عرضه‌ کند که‌ بیش‌ از آنکه‌ فرازمینی‌ و متعال‌ باشد کاملاً زمینی‌ و این‌ جهانی‌ و در یک‌ کلام‌ انسانی‌ باشد. او در مجلس‌ عروسی‌ می‌ می‌نوشد و به‌ رقص‌ و پایکوبی‌ مشغول‌ می‌شود و یا حتی‌ از سر ترس‌ برای‌ سربازان‌ رومی‌ صلیب‌ می‌سازد تا مخالفان‌ را به‌ صلیب‌ بکشند، او حتی‌ در بیابان‌ از میوه‌ ممنوعی‌ که‌ شیطان‌ برای‌ فریب‌ او مهیا کرده‌ است‌ تناول‌ می‌کند و... .در این‌ اثر اسکورسیزی‌ (که‌ بیش‌ از آنکه‌ مدیون‌ متن‌ کازانتزاکیس‌ باشد برآمده‌ از دیدگاه‌ سینماگر و فیلمنامه‌نویس‌ اوست) ما شاهد تقابل‌ دو دیدگاه‌ مذهبی‌ هم‌ هستیم‌ که‌ به‌ اثر، جنبه‌ای‌ کاملاً سیاسی‌ و معاصر می‌دهد.
نظرگاهی‌ که‌ یحیی‌ تعمیددهنده‌ آن‌ را ترویج‌ می‌کند و دیدگاهی‌ دیگر که‌ مسیح‌ در فیلم‌ آن‌ را در خاتمه‌ بروز می‌دهد و جامه‌ عمل‌ به‌ آن‌ می‌پوشاند. این‌ نظرگاه‌ شاید لُب‌ و اساس‌ همّ و غمی‌ است‌ که‌ اسکورسیزی‌ در ساختن‌ این‌ اثر در پی‌ آن‌ بوده‌ است.در ورود مسیح‌ به‌ اورشلیم‌ که‌ با استقبال‌ پرشور مردم‌ همراه‌ است‌ مسیح‌ و یارانش‌ به‌ جان‌ دلالانی‌ می‌افتند که‌ فضای‌ هیکل سلیمان‌ را مبدل‌ به‌ بازار مکاره‌ کرده‌اند و به‌ معامله‌ ربوی‌ مشغولند.
مسیح‌ در این‌ سکانسها چهره‌ای‌ فاتحانه‌ می‌یابد و کاملاً زمینی‌ امّا ناگهان‌ جذبه‌ای‌ او را فرا می‌گیرد و از حالت‌ طبیعی‌ خارج‌ می‌کند. مسیح‌ در این‌ مکاشفه‌ که‌ همراه‌ است‌ با بیرون‌ زدن‌ خون‌ از کف‌ دستان‌ و مواضع‌ دیگری‌ از بدنش‌ متوجه‌ می‌شود هدف‌ و رسالت‌ او آنگونه‌ که‌ از یحیی‌ تعمیددهنده‌ به‌ ارث‌ برده‌ بود جنگ‌آوری‌ و جدال‌ نیست‌ بلکه‌ رسالت‌ او تسلیم‌ است‌ و رضامندی‌ به‌ رنجی‌ که‌ باید تحمل‌ کند.
این‌ دیدگاه‌ کاملاً کاتولیکی‌ و منفی‌ است‌ که‌ دیدگاه‌ اصلی‌ اثر است.اسکورسیزی‌ در نهایت‌ اصالت‌ را به‌ گناه‌ می‌دهد و وسوسه، به‌ طور کلی‌ او انسان‌ بودن‌ را در کنار مفهوم‌ گناه‌ تعریف‌ می‌کند و در سطحی‌ دیگر به‌ نوعی‌ جدایی‌ دین‌ از حوزه‌ دنیا فتوا می‌دهد.
با این‌ تفاسیر می‌توان‌ به‌ خوبی‌ به‌ تفاوتهای‌ بنیادی‌ سه‌ پرداخت‌ مذکور به‌ زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ رسید. در تجربه‌ پازولینی‌ از این‌ روایت‌ تاریخی‌ توجه‌ و تأ‌کید خاص‌ او به‌ تعالیم‌ و کلام‌ مسیح‌ معطوف‌ بود که‌ با آنکه‌ بن‌مایه‌های‌ کاتولیکی‌ از سراسر آن‌ هویدا بود، امّا به‌ نوعی‌ دین‌گرایی‌ مثبت‌ و فعال‌ فتوا می‌داد. در تجربه‌ زفیره‌ای، امّا چهره‌ای‌ عارفانه‌ و متعادل‌ از مسیح‌ عرضه‌ می‌شود.
چهره‌ای‌ با مایه‌های‌ پروتستانی. وجه‌ نگاه‌ مسیح‌ زفیره‌لی‌ به‌ دنیا مثبت‌ است؛ او تأ‌کید بر حضور اجتماعی‌ فعال‌ و نقد نهادهای‌ فرادست‌ دارد و خود در این‌ امر پیشتاز است. در تجربه‌ آخر دیدی‌ کاملاً منفی‌ از مسیح‌ و مسیحیت‌ که‌ مبتنی‌ بر نگاهی‌ کاتولیکی‌ سکولارتیه‌ و کاملاً منفی‌ است‌ شهود و بروز یافته‌ است. مسیح‌ اسکورسیزی‌ مسیحی‌ اخته‌ شده‌ است‌ و این‌ تقدیر دین‌داری‌ و دین‌ورزی‌ است‌ در عصر معاصر از نگاه‌ سینماگر. اسکورسیزی‌ چندان‌ به‌ حضور فعال‌ و تا حدی‌ بنیادگرایانه‌ در حوزه‌ جامعه‌ و جهان‌ معاصر رضا ندارد.امّا با این‌ تحلیلها تا به‌ اینجا چه‌ چیزی‌ را تعقیب‌ کرده‌ایم؟ نگارنده‌ از این‌ سطور در پی‌ استفاده‌ نکته‌ای‌ بوده‌ است‌ که‌ ما را کمک‌ می‌کند تا هر چه‌ بیشتر به‌ ماهیت‌ سینما و فهم‌ آن‌ نزدیک‌تر شویم.اگر آن‌ مقدمه‌ای‌ که‌ در اول‌ مقاله‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شد بپذیریم، که‌ سینما در ماهیت‌ خود جز مظهر جهان‌ تکنولوژی‌ نیست‌ و تکنولوژی‌ هم‌ جز تعرض‌ چیز دیگری‌ نیست.
باید پذیرفت‌ سینما از این‌ لحاظ‌ هنری‌ است‌ که‌ پایه‌ و اساسش‌ بر نوعی‌ بی‌اخلاقی‌ و بی‌مذهبی‌ بنا شده‌ است.در این‌ سه‌ تجربه‌ سینمایی‌ از زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ -- که‌ بعضاً حتی‌ بسیار مذهبی‌اند در نحوه‌ پرداخت‌ به‌ زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ به‌ خوبی‌ تعرض‌ نمود دارد. مسیح‌ در این‌ سه‌ اثر به‌ یک‌ کاراکتر سینمایی‌ مبدل‌ شده‌ است‌ و در هیأ‌تی‌ آشنا و زمینی‌ تصویر می‌گردد و به‌ بیان‌ بهتر و صریح‌تر، بازیگری‌ مسیح‌ را بازسازی‌ می‌کند.
این‌ امر خود نحوی‌ از تعرض‌ است؛ تعرض‌ به‌ شخصیتی‌ فرازمینی‌ و متعال: این‌ تعرض‌ در تمثیل‌ بخشیدن‌ به‌ او در هیأ‌تی‌ انسانی‌ -- که‌ حداقل‌ در فقه‌ اسلامی‌ امری‌ است‌ ناجایز تحقق‌ می‌یابد. با این‌ حال‌ این‌ تعرض‌ است‌ که‌ به‌ این‌ آثار قابلیت‌ آن‌ را می‌دهد که‌ ما امروز آنها را به‌ مثابه‌ آثاری‌ سینمایی‌ به‌ نظاره‌ بنشینیم‌ و به‌ عنوان‌ آثاری‌ سینمایی‌ در باب‌ آنها داوری‌ کنیم. اگر این‌ تعرض‌ صورت‌ نمی‌گرفت‌ و مسیح‌ در قالبی‌ که‌ عرضه‌ شده‌ است‌ نمی‌افتاد چگونه‌ می‌توانست‌ در قالب‌ رسانه‌ سینما عرضه‌ شده‌ و تشخص‌ بیابد.
با این‌ ملاک‌ به‌ گمان، به‌ سختی‌ بتوان‌ منکر آن‌ شد که‌ مسیحی‌ که‌ توسط‌ اسکورسیزی‌ بازسازی‌ شده‌ است‌ سینمایی‌ترین‌ مسیحی‌ است‌ که‌ تاکنون‌ ساخته‌ و پرداخته‌ شده‌ و به‌ این‌ لحاظ‌ اثر اسکورسیزی‌ بیشتر به‌ ماهیت‌ رسانه‌ سینما نزدیک‌ است. مسیح‌ اسکورسیزی‌ به‌ لحاظ‌ سینمایی‌ قابل‌ لمس‌تر و تجربه‌پذیرتر است. یعنی‌ در قالب‌ او تعرض‌ تکنولوژیکال‌ سینما تحقق‌ یافته‌ و مسیح‌ او را مبدل‌ به‌ یک‌ پرسوناژ اثرگذار سینمایی‌ کرده‌ است.
از این‌ مقدمه‌ کوتاه‌ نتیجه‌ای‌ که‌ اخذ می‌شود آن‌ است‌ که‌ سینما رسانه‌ای‌ است‌ کاملاً زمینی‌کننده‌ (سکولاریته) و هر کسی‌ که‌ سراغ‌ مضامین‌ خاص‌ مذهبی‌ می‌رود باید به‌ این‌ نکته‌ اساسی‌ توجه‌ و دقت‌ کافی‌ داشته‌ باشد و بر اساس‌ آن‌ در انتخاب‌ موضوع‌ موردنظر خود اقدام‌ نماید. در نهایت‌ ذکر این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ اگر به‌ ماهیت‌ سینما احترام‌ گذاریم‌ و با نگاهی‌ از سروارستگی‌ در آن‌ نظر کنیم‌ سینما خود را در اختیار ما قرار خواهد داد و محمل‌ مقاصد و اندیشه‌های‌ ما خواهد گردید و در غیر این‌ صورت‌ نباید با دیده‌ خوش‌بینانه‌ به‌ صداقت‌ سینما در نگریست‌ و به‌ او اطمینان‌ کرد.
مصطفی‌ مرشدلو
پی‌نوشت:
۱-- در خصوص‌ آرای‌ هایدگر در باب‌ تکنولوژی‌
ر.ک‌ خلاصه‌ای‌ از <پرسش‌ از تکنولوژی>به‌ قلم‌ راقم‌ سطور در روزنامه‌ جام‌ جم‌ مورخ‌ ۱۴ / ۱۱ / ۸۱ هم‌ پرسش‌ از تکنولوژی‌ هایدگر/ شاپور اعتماد / ارغنون‌ ۱
۲-- در خصوص‌ نسبت‌ تعرض‌ با سینما نگارنده‌ امید دارد بتواند در آینده‌ مقاله‌ای‌ در خصوص‌ نسبت‌ تکنولوژی‌ و سینما با تعرض‌ بنگارد.
۳-- این‌ قرائت‌ کاملاً کاتولیکی‌ از زندگی‌ حضرت‌ مسیح‌ مشحون‌ است‌ از زهدورزیهایی‌ که‌ مسیح‌ و یارانش‌ از خود بروز می‌دهند و به‌ طور کلی‌ فضای‌ کلی‌ اثر سرشار است‌ از نشانه‌های‌ زاهدانه‌ و کاتولیستی‌ / ساختار فیلم‌ با محتوا مچ‌ شده‌ است.
۴-- خواسته‌ یا ناخواسته‌ این‌ اثر هالیوود برآمده‌ از یک‌ دیدگاه‌ صهیونیستی‌ / سیاسی‌ است‌ که‌ به‌ تعبیر بهتر از مسیحیت‌ به‌ دنبال‌ چهره‌ای‌ کاملاً خنثی‌ و نگاتیو است‌ و حضور فعالی‌ از آن‌ نمی‌خواهد.
ر.ک: تبارشناسی‌ اخلاق. نیچه/ داریوش‌ آشوری‌
منبع : سورۀ مهر