دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نمایش فرهنگی


نمایش فرهنگی
به دنبال طرح برخی ادعاها از جانب چهره هایی که زمانی اداره ماهنامه کیهان فرهنگی را در اختیار داشتند و بعد تبدیل به صحنه گردانان اصلی ماهنامه کیان شدند در هفته نامه شهروند امروز، حجت الاسلام محمدعلی معلی که در مقطع مدیریت این افراد بر نشریه کیهان فرهنگی، عضو شورای سردبیری روزنامه بوده و حضوری مؤثر در تحولات مؤسسه کیهان داشته به منظور روشن شدن برخی حقایق تاریخی مصاحبه ای با کیهان فرهنگی انجام داده است. روزنامه کیهان به جهت اهمیت مباحث مطرح شده در این گفت وگو و جلوگیری از جعل تاریخ توسط مدعیان روشنفکری دینی متن کامل مصاحبه ایشان را منتشر می کند.
«شهروند امروز» هفته نامه ای خبری- تحلیلی است به صاحب امتیازی شرکت پیوند سلیم و مدیرعاملی حمید عطریان فر. ریاست شورای سیاستگذاری این نشریه را محمد عطریان فر و سردبیری آن را محمد قوچانی به عهده دارند.
شصتمین شماره پیاپی این نشریه در بخش تاریخ اندیشه، حاوی مطلبی است با عنوان «مدرسه روشنفکری دینی تعطیل شد» که در آن تلاش شده است که اعضای حلقه کیان رامرکز فعالیت های روشنفکری دینی معاصر قلمداد کنند و خود را تنها وارث روشنفکرانی همچون سیدجمال الدین اسدآبادی و ادامه دهندگان مسیر دکتر شریعتی، آیت الله طالقانی و شهید مطهری معرفی کنند. همچنین همراهان خود را در این مسیر افرادی چون شهیدبهشتی، میرحسین موسوی و طاهره صفارزاده و... در کانون نهضت اسلامی می شمارند. تأسیس حوزه هنر و اندیشه اسلامی و سپس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی را به خود نسبت می دهند آنگاه مدعی تأسیس کیهان فرهنگی می شوند و ادعا می کنند در سال ۶۹ کیهان فرهنگی با رفتن آنها تعطیل شده است و ادامه تفکر آنها در مجله کیان و بعد از تعطیلی کیان در فصلنامه «مدرسه» منتشر شده است. کیهان فرهنگی با آن که ورود در مجادلات سیاسی را جزو وظایف خود نمی شمارد در عین حال خود را مکلف به تصحیح ادعاهای مذکور درباره این نشریه فرهنگی می داند.
در ذیل مواردی از این ادعاها از شهروند امروز شماره ۶۰ مورخ ۲۵ آذر، نقل می شود:
«رضا تهرانی، کمال حاج سیدجوادی، مصطفی رخ صفت و ماشاءالله شمس الواعظین از چهره های فعال در این نشریه فرهنگی ]کیهان فرهنگی[ بودند که فعالیت خود را در سال ۱۳۶۲ آغاز کردند.» (به نقل از کیان پارسا، ص ۶۱)
«دوستانی که کیهان فرهنگی را راه اندازی کردند آقایان رخ صفت و تهرانی و شمس بودند. آن سه نفر کیهان فرهنگی را با ایده های نو و پخته خود منتشر کردند. (به نقل از گفت وگو با دکتر عبدالکریم سروش، ص ۶۶).
«کیهان فرهنگی، مجله گروهی از شاگردان دکتر عبدالکریم سروش بود که همچون خود او دل در گرو سنت داشتند. این مجله از آغاز سال ۶۳ شروع به چاپ کرد» (به نقل از علیرضا کیان، ص ۶۵)
«رضا تهرانی مدیرمسئول کیان و کیهان فرهنگی به جلساتی در سال ۵۶ اشاره می کند. در آن جلسات کسانی چون میرحسین موسوی، دکتر بهشتی، دکتر پیمان، دکتر توسلی، طاهره صفارزاده و... شرکت می کردند حاصل این جلسات تشکیل کانون فرهنگی نهضت اسلامی در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ بود.» (به نقل از متین غفاریان، ص ۶۳)
کیهان فرهنگی:هفته نامه شهروند امروز، در شماره ۲۵ آذر، تحت عنوان «روشنفکری دینی تعطیل شد» طی گزارشی تفصیلی شامل مصاحبه هایی با آقایان: رضا تهرانی، دکتر عبدالکریم سروش، ماشاءالله شمس الواعظین، مراد ثقفی و تاریخ نویسی آقایان کیان پارسا، متین غفاریان، علی رضا کیان و رضا خجسته رحیمی، دبیر تحریریه نشریه تعطیل شده «مدرسه»، ضمن اشاره به پیشینه نشریه «کیان» و چگونگی انتشار آن، به تاریخچه انتشار کیهان فرهنگی هم پرداخته است. در این گزارش، مطالب مختلفی گفته و ادعاهای چندی مطرح شده است، شما به عنوان مدیرمسئول کیهان فرهنگی و کسی که از نزدیک شاهد شکل گیری این نشریه و حضور آقایان رضا تهرانی، شمس الواعظین، هادی خانیکی و جمعی دیگر در موسسه کیهان بوده اید، چه تحلیلی از ارایه این گزارش در شرایط فعلی دارید؟
حجت الاسلام محمدعلی معلی: بسم الله الرحمن الرحیم، در این گزارش، بعضی ها سخنانی مطرح کرده اند که اصل و ریشه ای ندارد. به نظر می رسد آقایان خواسته اند برای خودشان در این شرایط، سابقه، ریشه و اصلی فراتر از نشریه، کیان و مدرسه درست کنند و خودشان را مرکز و محور تحولات فرهنگی پس از انقلاب معرفی کنند.
کیهان فرهنگی: شهروند امروز،با معرفی رضا تهرانی مدیرمسئول کیان و کیهان فرهنگی به جلساتی در سال ۵۶ اشاره می کند که در آن جلسات کسانی چون میرحسین موسوی، دکتر بهشتی، دکتر پیمان، دکتر توسلی، طاهره صفارزاده شرکت می کردند و این مجله می افزاید حاصل این جلسات تشکیل کانون فرهنگی نهضت اسلامی در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷بود.
▪ نظرتان درباره این ادعاها چیست؟
ـ معلی: دو نکته قابل تأمل است. اول این که رضا تهرانی به شهادت تمامی شماره های کیهان فرهنگی، هیچ گاه مدیرمسئول کیهان فرهنگی نبوده و این ادعا کذب محض است. دیگر این که بین افرادی که نام برده اند، کمتر قرابت فکری وجود دارد. متأسفانه امروز شخصیت ارزنده شهیدبهشتی، در بین ما نیستند و چهره در خاک کشیده اند و نمی توانیم نظر ایشان را در این مورد داشته باشیم، اما خانم دکتر طاهره صفارزاده هستند و می توانند در مورد این ادعای آقای تهرانی توضیح بدهند.
▪ تیتر مطلب شهروند امروز هم جالب است، «مدرسه روشنفکری دینی تعطیل شد» آیامقصود محفلی روشنفکری است که در آن دین درس می دادند یا مدرسه دینی است که در آن روشنفکری تدریس می شده است؟
ـ معلی: این تیتر هم به دلیل کاربرد نابجای واژه «دینی» در کنار روشنفکر خلاف واقع است. آقای مراد ثقفی در گفت وگوی خود به عنوان یک نگاه بیرونی که در همان گزارش شهروند امروز چاپ شده به ناروایی این پسوند ناچسب اشاره می کند و می گوید:
«یکی از انتقادات من به دوستان روشنفکر دینی آن بود که با گذاشتن پسوند به نام شان بر این شکاف ]شکاف بین روشنفکران[ صحه گذاشته اند. البته آنها هم می گفتند: چاره ای نیست.
من هم می گفتم: شما این پسوند را برای حفاظت از خودتان گذاشته اید و این کار شما از دیگران سلب حفاظت می کند.»
خود این گفت وگو، نشان می دهد که این مدعیان، از پسوند «دین» تنها به عنوان یک پوشش استفاده کرده اند. بعضی از افراد حلقه کیان به صراحت بیان کرده اند که چون مردم ما مسلمان هستند، باید برای استفاده از فضای دینی جامعه مطلب خودمان را با پوشش دینی ارایه کنیم.
خب، این طور استفاده از دین، اگر خوشبینانه نگاه کنیم، نوعی دورویی و نیرنگ با جامعه است و اگر بدبینانه نگاه کنیم، به اصطلاح، همچون کسانی هستند که مؤمن نیستند و در فضای دینی جامعه، خودشان را مؤمن معرفی می کنند. قرآن از عمل آنها با لفظ «نفاق» یاد می کند و خصوصیاتی را برای آنها برمی شمارد که می توان با شناخت ویژگی های منافقین آنان را از دورویان باز شناخت. قرآن صراحت دارد که منافقین علیه مسلمانان توطئه می کنند و تشکیل گروه می دهند و این گروه با کفار و دشمنان ظاهری اسلام هم رابطه دارند و هدفشان مبارزه با اسلام و باورهای مردم است. منافقین در واقع لشکر بی نشان دشمنان بیرونی مسلمانان اند.
▪ در این گزارش ادعا شده که آقای تهرانی و آقای شمس الواعظین از آغاز در کیهان فرهنگی بوده اند. در این مورد چه نظری دارید؟
ـ معلی: این آقایان در روزنامه کیهان بودند نه در کیهان فرهنگی و همیشه تظاهر چپ گرایانه و ضدآمریکایی داشتند. این فریبکاری در موضع گیری های آنها مشخص بود. زمانی که این آقایان در شورای سردبیری روزنامه کیهان بودند، مواضع شان به مواضع گروهک مهدی هاشمی بسیار نزدیک بود. آن زمان مهدی هاشمی در بعضی مراکز احساس کشور آدم گماشته بود، با اینها هم ارتباط داشت. اطلاعیه های گروه مهدی هاشمی هم خیلی منافقانه بود که، آن زمان تحت عنوان «روحانیت بیدار» منتشر می شد و بالای این عنوان تصویر دو اسلحه به هم تکیه داده بود به این معنی که اگر به اطلاعیه، ما توجه نکنید با گلوله به شما پاسخ می دهیم. جالب است که همین گروهک، شهیدبهشتی مدافع آزادی و یاحزب جمهوری اسلامی را به خشونت طلبی متهم می کردند!
سال ۶۵ که مهدی هاشمی دستگیر و محاکمه شد، من به مناسبت اعترافاتش مقاله ای برای روزنامه کیهان فرستادم- آن زمان من در کیهان نبودم و روزنامه دست همین آقایان بود- حاضر نشدند آن مقاله را چاپ کنند. وقتی هم قانونی در مجلس شورای اسلامی گذرانده شد که سرپرستی نهضت های آزادی بخش از مهدی هاشمی گرفته شود و در اختیار وزارت امورخارجه قرار بگیرد، همین آقایان به شهادت موضع گیری های روزنامه کیهان آن زمان، مدافع این بودند که امور نهضت های آزادی بخش تحت نظر مهدی هاشمی باقی بماند.
▪ در گزارش شهروند امروز گفته شده: «سعید حجاریان سالیان دراز با نام مستعار «جهانگیر صالح پور» در مجله کیان به نقد آرای سروش می پرداخت، همچنان که اکبر گنجی با نام مستعار «حمید پایدار» چنین می کرد.»
به نظر شما چه ضرورتی گردانندگان کیان را واداشته بود که از طریق دو نفر از همفکران خودشان با نام مستعار به نقد آثار سروش بپردازند؟
ـ معلی: گردانندگان کیان بعد از یاس از یافتن حریفی از حوزه علمیه، می خواستند به صورت ظاهر، چهره ای آزاد و دموکراتیک به خود بدهند و چنین وانمود کنند که نشریه شان چند صدایی است و تنها تریبون سروش نیست. اگر آقای حجاریان و گنجی با اسم واقعی خودشان بر آرای سروش نقد می نوشتند، برای مردم روشن می شد که این نقدها، نقدهای واقعی، اصیل و تنفیضی نیستند؛ بلکه نقدهایی ترویجی اند که هدفشان ترویج آراء و اندیشه های شخص مورد نظر است.
▪ اگر اینها کیهان فرهنگی را راه نینداخته اند پس این مجله حاصل ابتکار چه کسی بود؟
ـ معلی: شهید شاهچراغی سرپرست وقت مؤسسه کیهان می گفت: در آرشیو مؤسسه کیهان جست وجو می کنم، کارها و فعالیت های ناتمام و تعطیل شده مؤسسه را مرور می کنم تا در صورت نیاز جامعه، آن فعالیت ها را از سربگیریم و ادامه بدهیم. شهید شاهچراغی همت بلندی داشت و در سفرهای خارجی هم می کوشید از تجربیات دیگران در زمینه مطبوعات استفاده کند. یادم هست در سال ۶۲ که همسفر مکه و مدینه منوره بودیم، نشریات آنجا را مرتب می خرید تا از صفحه بندی و آرایه های آنها الهام بگیرد. حتی طرح قراردادن «لگو»ی روزنامه کیهان در وسط صفحه را از نشریات معتبر دنیا در آن موقع اقتباس کرد. قبل از آن لگو در صفحه می چرخید. که این کار بعدا در اطلاعات و سپس اکثر روزنامه ها تقلید شد.
▪ در کتاب خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی هم آمده است که زنده یاد شاهچراغی از ایشان درباره راه اندازی کتاب ماه کیهان نظر خواسته بود.
ـ معلی: همان طور که گفتم، شهید شاهچراغی مرتب در حال مطالعه بود؛ آن زمان نشریه ای با عنوان «کیهان فرهنگی» در آرشیو مؤسسه پیدا کرده بود که در اوایل دهه چهل منتشر می شد. البته کیهان فرهنگی آن زمان صبغه صنفی و آموزش و پرورشی داشت و با کمک دکتر امین ریاحی، قاسم طاهباز و پرفسور مولانا منتشر می شد و از برخی جهات هم شباهت هایی با کیهان فرهنگی پس از انقلاب داشت. مثلا مصاحبه با برخی شخصیت های فرهنگی، معرفی یک نهاد فرهنگی- آموزشی در برخی شماره ها و اخبار فرهنگی- آموزشی. به هر حال، این نشریه در آن زمان زیاد نپایید. دوره این نشریه در آرشیو مؤسسه کیهان موجود است سابقه کیهان فرهنگی به آن نشریه برمی گردد.
▪ همکاران اولیه شهید شاهچراغی در انتشار کیهان فرهنگی چه کسانی بودند؟
ـ معلی: در شروع و ادامه کیهان فرهنگی ابتدا با مرحوم حسن منتظر قائم صحبت شد. این هم به خاطر سابقه طولانی دوستی شهید شاهچراغی با حسن منتظر قائم و برادر شهیدش محمد منتظر قائم بود. حسن منتظر قائم از چهره های بسیار فعال سیاسی- فرهنگی در رژیم شاه بود و سابقه مبارزاتی و زندان داشت. او از اعضاء سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن زمان بود. سازمان با آنچه که امروز است کاملا متفاوت بود، با این حال حسن منتظر قائم پس از مدتی نسبت به فعالیت سیاسی در آن سازمان سرد شد و به یزد نزد پدرش رفت و مدتی آنجا ساکن شد.
▪ این موضوع مربوط به چه زمانی است؟
ـ معلی: احتمالا سال۶۱ یا ۶۲ و همین زمان بود که شهید شاهچراغی از او دعوت کرد برای شرکت در یک کار فرهنگی مستمر به تهران بیاید و در انتشار کیهان فرهنگی به او کمک کند، در کنار این دو نفر، دو نفر دیگر هم قرارگرفتند، آقای کمال حاج سیدجوادی و آقای سیدمصطفی رخ صفت. شهید شاهچراغی کیهان فرهنگی را با این سه نفر آغاز کرد.
▪ منظورتان این است که آقایان رضا تهرانی و شمس الواعظین به طور رسمی در کیهان فرهنگی نبودند؟
ـ معلی: آنها در روزنامه بودند، شما اگر شماره های مختلف کیهان فرهنگی را از اولین شماره در سال ۶۳تا ۶۹ ورق بزنید، اسمی از آقای تهرانی و آقای شمس الواعظین نمی بینید؛ اما این دو به همراه آقایان: رضا تهرانی، هادی خانیکی، محمدرضا عطریانفر و غفاری در شورای سردبیری روزنامه کیهان بودند. کیهان فرهنگی از آغاز مستقل شروع کرد. اگر شناسنامه کیهان فرهنگی آن دوره را نگاه کنید، تنها اسامی آقایان: کمال حاج سیدجوادی، رخ صفت و مرحوم منتظر قائم را می بینید. بنابر گفته آقای شاهچراغی وی از این جمع، حضور آقای شمس الواعظین و آقای عطریانفر را در شورای سردبیری روزنامه کیهان مناسب ندید. دلایلش بماند. عذر آنها را خواست. شمس الواعظین به لبنان رفت و مدتی آنجا بود. آقایان: رضا تهرانی، هادی خانیکی و غفاری در کیهان ماندند. در سال۶۴ به فاصله کمی، ابتدا حسن منتظر قائم و بعد سیدحسن شاهچراغی، یکی همراه خانواده در جاده و روی زمین و دیگری همراه چهل نفر دیگر، در آسمان، در مسیر پرواز به جبهه به دیدار حق شتافتند.
سال۶۴ حسن منتظر قائم در تصادفی همراه کل خانواده به رحمت ایزدی پیوست. شهید شاهچراغی هم در سفری که با چهل نفر دیگر از برگزیدگان ملت عازم جبهه های نبرد دفاعی ایران در مقابل صدام بودند، هواپیمایشان از داخل ایران توسط عوامل مزدور بیگانه لو رفت و در آسمان مورد هدف دشمن قرارگرفت و روح بلندشان به ملکوت اعلی پرکشید. حالا کدام مرکز نفاق از ایران این پرواز را به دستگاه اطلاعاتی عراق گزارش داده بود، چیزی است که وزارت اطلاعات باید کشف کند. به هر حال، پس از شهادت شهید شاهچراغی و در گذشت حسن منتظر قائم، کیهان فرهنگی در اختیار دونفر قرارگرفت: کمال حاج سیدجوادی و سیدمصطفی رخ صفت، بعد از مدتی آقای حاج سیدجوادی به وزارت ارشاد رفت و رخ صفت به تنهایی نشریه را اداره می کرد. البته همچنان اسم حسن منتظر قائم و حاج سیدجوادی در شناسنامه مجله درج می شد: به همت...
▪ بعد از شهید شاهچراغی چه کسی سرپرستی مؤسسه کیهان را به عهده گرفت؟
ـ معلی: بعد از شهادت شهید شاهچراغی آقای خاتمی که نماینده حضرت امام(ره) در مؤسسه کیهان بودند، آقای اصغری را به عنوان سرپرست مؤسسه معرفی کردند. آقای خاتمی از شهادت آقای شاهچراغی خیلی متأسف شده بود، چون او را بسیار دوست می داشت.
▪ با درگذشت مرحوم حسن منتظر قائم و شهادت آقای شاهچراغی، در خط مشی کیهان فرهنگی تغییری حاصل نشد؟
ـ معلی: نخیر، کیهان فرهنگی تا سال ها به همان روال سابق اداره می شد، یعنی یک چهره فرهنگی روی جلد و مصاحبه تجلیلی با او، همراه با معرفی مختصر آثار، در آن سال ها هم کیهان فرهنگی نشریه ای ادبی- فرهنگی بود، تا این که دکتر سروش کلاس هایش را شروع و از آن طریق یارگیری کرد. البته همکاری سروش با کیهان فرهنگی به صورت آزاد، از شماره دوم نشریه شروع شد. اولین مقاله او «غربیان و حسن و قبح شؤن و اطوار آنان» بود.
این مقاله در نقد مقاله ای بود که دکتر رضا داوری با عنوان «نفسانیت، جوهر غرب» در شمال اول کیهان فرهنگی در فروردین ۶۳ و در نقد غرب نوشته بود. در حقیقت، اولین مقاله سروش، نقد ناقدین غرب بود، تفکر او در آنجا، همین تفکر امروز اوست. دکتر سروش از همان آغاز، موضع ثابتی داشته و تنها وجه تفاوت اش با مشی فعلی، این است که از اجمال به تفصیل و از انکار به اعتراف رفته است؛ ولی هیچ گاه واضع مختلف نگرفته و هدف گیری متناقض نکرده است، گویی همیشه از یک سروش غیبی دستور گرفته و پیش آمده تا سرانجام جایزه خدمات خود را علنی و رسمی دریافت کرد! اولین مقاله او با ادبیاتی خشن همراه است. به هر حال، روال کیهان فرهنگی همچنان ادامه داشت تا این که به تدریج در سال۶۷ با چاپ مقالات «قبض و بسط تئوریک شریعت» کیهان فرهنگی به تریبون سروش تبدیل شد و گویی رسالت این نشریه فرهنگی تنها در طرح و بسط افکار سروش خلاصه شد، همان چیزی که در قضاوت درست خوانندگان، کیهان فرهنگی را به طنز «سروش نامه» گفتند.
▪ در آن شرایط، آقایان: رضا تهرانی، هادی خانیکی و شمس الواعظین کجا بودند؟
ـ معلی: آنها در روزنامه کار می کردند. در سال۶۶ آقای نصیری طلبه ای در قم بود که گهگاه مقاله ای برای روزنامه کیهان می فرستاد و بعد مسئول جذب مقالات حوزه علمیه قم برای روزنامه و سپس مسئول صفحه مقالات کیهان شد و به تهران آمد. بعد از مدتی به خاطر ابراز لیاقت و شایستگی در کار، آقای اصغری حکم شرکت در شورای سردبیری را هم به او داد. آن موقع، آقایان: رضا تهرانی، هادی خانیکی و بعضی های دیگر، در شورای سردبیری روزنامه کیهان، یک گروه بسته بودند و تفکر و سازماندهی خاصی بر ذهن آنها حاکم بود، به نحوی که حاضر نبودند در جمع شان شخص یا تفکر دیگری حاضر شود، آنها در مقابل این تصمیم آقای اصغری، ابتدا خیلی مقاومت کردند، اما آقای اصغری بر سر حکم اش ایستاده بود. آنها می گفتند: اگر آقای نصیری به شورای سردبیری روزنامه بیاید ما استعفا می کنیم. تصورشان این بود که آقای نصیری جوان و کم تجربه است و در صورت کناره گیری آنها، نمی تواند روزنامه را منتشر کند. به همین خاطر شورای سردبیری روزنامه را ترک کردند تا روزنامه تعطیل شود. الحق در آن شرایط دشوار، آقای نصیری مقاومت خوبی از خودش نشان داد، چون اعضای تحریریه روزنامه، همراه سه نفر یادشده، علیه او کارشکنی می کردند. اما آقای نصیری مقاومت کرد و نگذاشت روزنامه تعطیل شود. در آن شرایط، آقایان: تهرانی، خانیکی و شمس الواعظین که خودشان را از روزنامه حذف کرده بودند، جایی نداشتند، اما چون با رخ صفت سابقه دوستی داشتند، بدون هیچ سمت و حکمی، به صورت غیررسمی به کیهان فرهنگی آمد و شدمی کردند و بر مشی کیهان فرهنگی تأثیر سوء گذاشتند. در این زمان بود که کیهان فرهنگی مبلغ اندیشه های سروش شد. از سوی دیگر مهدی نصیری به عنوان تنها سردبیر روزنامه کیهان و طلبه ای که درس دینی خوانده بود، مقالات سروش را خلاف دین و آیین می دید و در روزنامه به نقد آن مقالات می پرداخت.
اصحاب کیهان فرهنگی از این روال و نقدهای روزنامه به شدت ناراحت بودند زیرا آقای نصیری با هوشیاری دریافته بود که طرح مقالات سروش در کیهان فرهنگی و دعوت از علمای حوزه علمیه قم برای پاسخگویی به این مقالات، یک توطئه فرهنگی برای تقابل حوزه و دانشگاه است. او می دانست که این آقایان می خواهند سروش را به عنوان نماینده روشنفکران دانشگاهی در مقابل حوزویان برجسته قرار دهند. از این جهت، کوشش می کرد تا با نقدهایی خارج از حوزه علمیه، به شبهات سروش پاسخ بدهد و نقشه آنها را خنثی کند، چیزی که آنها هرگز دوست نداشتند. در حقیقت آقای نصیری با این کار توطئه آنها را برهم زد. آقایان می خواستند کسی که پاسخ سروش را می دهد، به نمایندگی از حوزه علمیه قم وارد این بازی شود. آنها نمی خواستند منطق سخن حاکم باشد، می خواستند جناح و گروهی پشت ماجرا قرار بگیرد، تا هر گروهی تعصب «صنفی» را پشت سر خودش داشته باشد و در حقیقت، درگیری فکری، به یک درگیری قبیله ای تبدیل شود، نه اندیشه ای، نه درگیری دو منطق. به همین دلیل است که می بینید در آخرین شماره کیهان فرهنگی قبل از تعطیلی در سال ۶۹ نوشته اند که ما سراغ اساتید درجه یک حوزه علمیه قم رفتیم که بیایند به دکتر سروش پاسخ بدهند، کسانی که برخی از آنها حالا در موقعیت مرجعیت هستند، اما تقریباً کسی دعوت آنها را نپذیرفت، چون به توطئه آنها پی برده بودند... این طیف به مدیریت مؤسسه فشار می آوردند که روزنامه پاسخ مقالات سروش را ندهد، اما موفق نشدند، نقدهای مستدل روزنامه کیهان توطئه آنها را با شکست مواجه کرد، این بود که ناگزیر کیهان فرهنگی را به تعطیلی کشاندند و در نشریه ای دیگر بلندگوی افکار سروش شدند و خط خاصی پیدا کردند.
▪ بعد از استعفای رخ صفت کار کیهان فرهنگی به کجا کشید؟
ـ معلی: برای این که کیهان فرهنگی دوباره منتشر شود، از گروه فرهنگ و ادب روزنامه که دبیر سرویس اش آن موقع آقای محمود اسعدی بود خواستیم که با همکارانش بار دیگر آن را منتشر کنند و کیهان فرهنگی پس از وقفه ای تقریباً ۱۵ ماهه منتشر شد.
▪ معلوم نیست که چر حلقه کیان در شرایط فعلی که تفکرشان در جامعه خریداری ندارد به معرفی خود و ارائه سوابق می پردازند؟
ـ معلی: این سؤال بعد از دیدن صفحات متعدد معرفی حلقه کیهان در شهروند امروز برای اینجانب نیز پیش آمد، با خود می گفتم این گروه در ایران برای اهل نظر لااقل شناخته شده است و همه می دانند که این افراد هیچ حرف نویی در زمینه دینی و روشنفکری بومی ندارند تنها کسی که در بین اینها به تعبیر آن عالم بزرگوار «فیلسوف نمایی» می کند حاج فرج دباغ با اسم مستعار سروش است که وی نیز افکار تئوریسین سازمان سیای آمریکا در مبارزه با انقلاب های جهانی «پوپر» را همراه با چند حدیث و آیه و احیاناً چند شعر از مولانا بومی سازی و به اسم خود منتشر می کند.
از خود می پرسیدم این جمع برای فریب چه کسانی نیای فکری خود را سیدجمال الدین اسدآبادی معرفی می کنند و نویسنده شهروند امروز دو نوشته «چگونه منبر به مجله تبدیل شد» «آیت الله سیدمحمود طالقانی و «شیخ مرتضی مطهری» را سرسلسله اینان معرفی می کند؟
سه روز بعد از انتشار مجله یک اطلاعیه سیاسی با امضای اکثر افراد حلقه کیهان که با دستپاچگی تنظیم شده بود همه چیز را لو داد.
▪ آیا منظور اطلاعیه درخواست تعلیق غنی سازی اورانیم از مسئولین ایران است؟
ـ معلی: بله، این اطلاعیه نیاز فوری دولت بوش بود.
▪ فکر می کنید که صدور این اطلاعیه به سفارش دولت آمریکا صورت گرفته است؟
ـ معلی: ببینید ۱۴ آذر ۸۶ گزارش ۱۶ آژانس اطلاعاتی آمریکا برخلاف نظر بوش منتشر می شود و در آن صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران تأیید می گردد. این گزارش به تعبیر ایندیپندنت طوفانی بر پیکر بوش بود. در چنین شرایطی دولت نومحافظه کار بوش نیاز پیدا کرد صدایی متفاوت از ایران شنیده شود. این معرفی های غلوآمیز از خویشتن و تبارتراشی ها پژواکی است در برابر این صدای ضعیف. یک هفته بعد از بیانیه حلقه کیان طرح سناتور آمریکایی برای حمایت از تندروها در ایران ارائه می شود و دو هفته بعد از آن یعنی در ۱۵ دی ماه، جورج بوش در آستانه سفر به خاورمیانه در نطق رادیویی حمایت خود را از باصطلاح اصلاح طلبان اعلام کرد و همه پرسش ها پاسخ یافت.
▪ آیا به نظر شما برای حلقه کیان و دیگر امضاءکنندگان بیانیه تعلیق، می توان از تعبیر منافق استفاده کرد؟
ـ معلی: آقای مراد ثقفی که به عنوان یک روشنفکر نظرات صریح و صادقانه ای در مصاحبه خود با شهروند مطرح می کند همین نظر را تأیید می کند و حلقه کیان را همتای منافقین می شمارد و آنها را دو ستون یک جریان می نامد که هر دو با یک چالش اصلی روبرویند و آن این که ما با تفکر دینی چه باید بکنیم. برای رفع هرگونه شبهه متن گفته های مراد ثقفی را عیناً از روی نوشته می خوانم: «از چالش هایی که این جریان در درون جریان کلی نواندیشی دین داشت می توان به چالش آن با ستون دیگر آن که البته اسطقس تئوریک کمتری داشت یعنی بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق اشاره کنم. به هر حال آنها هم البته با پایه نظری ضعیف تری در مطالب تئوریک شان این بحث را مطرح می کردند که ما با تفکر دینی چه باید بکنیم.»
البته چون سازمان باسطلاح مجاهدین خلق به مبازره سخت و مسلحانه با انقلاب اسلامی روی آورد، تعبیر منافقین از آنها درست نیست، آنها محاربند نه منافق برخلاف این گروه که به محاربه نرم و فرهنگی با نظام رو آورده اند.
▪ اگر مطالب دیگری درباره گزارش شهروند امروز دارید که در پرسش های ما نیامده بگویید.
ـ معلی: حرف و سخن بسیار است. از جمله این که تعبیر حلقه براین گروه با تسامح قابل پذیرش است چون حلقه برای جمعی صاحب تفکر بیان می شود. همانطور که واژه دگراندیش برای گروهی که اندیشه ندارد نارواست.
دیگر آن که در شهروند امروز سعی شده نام کسانی مثل آقای هادی خانیکی را پنهان کنند و یا عمداً به فراموشی بسپرند. در این گزارش نه اسمی از او هست و نه دیدار و گفت وگویی با وی داشتند، در حالی که نقش آقای خانیکی همانند نقش آقای رضا تهرانی و آقای شمس الواعظین در آن مقطع در مؤسسه کیهان بوده است و باهم ادامه مسیر دادند . پنهان کردن نام او در این جریان معنادار است.
▪ اگر بخواهید مقایسه ای بین کیهان فرهنگی سال های اولیه انتشار با آنچه اکنون منتشر می شود داشته باشید، چه تشابهات و تفاوت هایی احساس می کنید؟
ـ معلی: کار ما در حال حاضر، ادامه راه و روالی است که شهید شاهچراغی، مرحوم حسن منتظر قائم برای نشریه ترسیم کرده بودند. سعی داریم در هر شماره چهره ای را روی جلد بنشانیم که به نوعی، شگفتی زا باشند. بعد هم به زندگی، خانواده و اثرگذاری و تأثیرپذیری های آن شخصیت می پردازیم و سعی می کنیم آثار وی را حتی المقدور به صورت مجزا و مختصر معرفی کنیم. در روال اولیه کیهان فرهنگی، رسم براین بود که خیلی زود از معرفی چهره ها فارغ می شدند و وارد بحث های علمی می شدند، ما امروز معتقدیم که بحث های علمی هر شخصیتی در آثارش منعکس است و مشتاقان می توانند به آن آثار مراجعه کنند، بنابراین شخصیت سوژه است که مورد کند و کاو قرار می گیرد. به همین دلیل کار را با شخصیت فرد و خاستگاه های فکری اش شروع می کنیم تا به مراحل شکل گیری و استادیش برسیم و سپس گفت وگو را به تخصص و احیاناً نظریات علمی اش ختم می کنیم. کیهان فرهنگی در حال حاضر به فرهنگ این مملکت تعلق دارد. ما بلندگوی ویژه هیچ جناحی نیستیم، سعی می کنیم بی حاشیه و فارغ از جنجال و هیاهو، حرکت سالم و سازنده ای در جامعه علمی، فرهنگی و مطبوعاتی کشورمان داشته باشیم.
گفت وگو با حجت الاسلام محمد علی معلی مدیر مسئول کیهان فرهنگی
پیرامون پیشینه کیهان فرهنگی در پاسخ به گزارش شهروند امروز
گفت وگو از مهدی پروین زاد
منبع : کیهان فرهنگی
دی و بهمن ۸۶-شماره۲۵۶-۲۵۵
http://kayhannews.ir/۸۶۱۲۰۵/۱۲.htm#other۱۲۰۰
مرتضی علیدوست