سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
مجله ویستا
مکتب زرین هنرهای ملی ایران
سرزمین ما به لحاظ كتابهای هنری و شرح حال بزرگان هنری این سرزمین به ویژه در زمینه هنرهای تجسمی ( واز همه كمتر درباره فرش دستباف ) سرزمین فقیری است : به دلایل این مسأله نمیپردازیم كه جز بار اندوهی بر دل نمیگذرد، ولی لازم به تكرار تاریخی كه در آن هنر همواره ناچار از عبور از دریچه تنگ محدودیتها و تعصبات اجتماعی بوده، نیست زیرا كه در همین قرن اخیر شاید كمتر كسی میداند كه چه تعداد هنرمند برجسته و بی بدیل با حداقل بهره مندی از شهرت و امكانات در حیات اجتماعی ایران درخشیدهاند و چه سان در انزوا و خاموشی روی از نقاب خاك كشیدهاند . با این وصف اگر بر تاریخ هنر و زندگی هنرمندان این سرزمین سایهی تحریم و بیاعتنایی افكنده شده ، ولی نگاهی به آثار و یادگارهایی كه بهرحال از آسیب جاهلان رسته و برای ما به یادگار مانده و هر یك بنوعی تجسمی از عشق به زیبائیها و ارزشهای جاودانه این مرز و بوم است، همواره احساسی از شادی و غرور را در دل ، زنده می سازد .حكایت دو مدرسه بزرگ هنری اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم حكایت این افسانه غم آلود و شورانگیز است ." مدرسه صنایع مستظرفه " برای آموزش هنرهای تجسمی مدرن كه به همت هنرمند والا و بزرگ ایران كمال الملك پا گرفت و " مدرسه صنایع قدیمه" كه در آغاز قرن اخیر در خدمت احیاء هنرهای ملی و سنتی به ارزشهای بیبدیلی دست یافت، دو مدرسه هنری برجسته ای هستند كه متأسفانه آنچنان كه شایسته ارزش آنهاست، قدر نیافتهاند . شاید كمتر كسی میداند كه آنچه، امروز به عنوان نقاشی مدرن و یا مجسمهسازی و بعضاً قابل عرضه در عرصههای جهانی داریم و یا آنچه امروز به صورت زیباترین و با ارزشترین دست ساختهها در قالب مینیاتور و خاتم و منبت و نهایت فرش در كاخها و موزههای كشور میدرخشد، مدیون دو مدرسهای است كه در انتهای قرن تاریك گذشته پنجرهای بر هنر و زیبایی در فضای ایران گشودند . در اینجا به مدرسه صنایع مستظرفه كه در آن هنرهایی نظیر مجسمهسازی و نقاشی آموزش داده میشد و با تربیت هنرمندانی برجسته كه پیشگام ترویج هنرهای مدرن در جامعه ایران شدند نخواهیم پرداخت، بلكه هدف ما پرداختن به مدرسه یا( مؤسسه ) صنایع قدیمه است كه وارث مؤسسه قالی (زیر پوشش وزارت صنایع ) بود كه سپس در سال ۱۳۱۵ تبدیل به هنرستان عالی هنرهای ایرانی ( وابسته به اداره هنرهای زیبا ) گردید .گر چه آثار هنری بازمانده این گذشته نه چندان دور، به وجود آورنده یكی از دلكشترین فصول تاریخ هنری كشور ماست، ولی یاد هنرمندان و خالقان این آثار را باید در جستجویی دشوار از یاد و ذهن معدود افراد باقیمانده و از تصاویری رنگ پریده باز یابیم . به بخشهایی از كتاب " طراحان بزرگ فرش ایران" نگاه كنیم :
"در جایی گفتیم كه لحظاتی تلخ در زندگی هر ملتی وجود دارد كه دوست دارد فراموش كند . همچنین لحظاتی نیز در تاریخ هست كه باید تكرار شود . تكرار شود تا دوباره نگریسته شود و شناخته شود و اگر خطایی رفته است جبران شود و اگر میراثی مانده است ارج یابد .داستان مربوط به هنركدهای است به نام هنرستان عالی هنرهای ایرانی كه در دهه بیست به شرحی كه گفته شد به فعالیت پرداخت .
هنرستان هنرهای عالی ایرانی یكی از آن مراكز واقعی هنری بوده است كه در مقام قیاسی تاریخی، شاید، فقط بتوان مراكز عالی هنری هرات و تبریز و اصفهان عصر تیموری و دوره صفویه ، را در برابر آن قرار داد . روشی كه برای انتخاب استادان و هنرمندان هنرستان مذكور اجرا میشد، یعنی انجام مسابقه بین هنرمندان شهرستانها، خود بهترین دلیل ارزش بالای این مجتمع بوده است . به هر حال این هنرمندان پس از انتخاب به تهران آمدند و زیر نظر طاهرزاده بهزاد به تدریس و فعالیتهای هنری مشغول شدند . ما فرصت و شانس این را نداشتیم تا به طور كامل در مورد این هنرستان و هنرمندان آن تحقیق كنیم، ولی لازم است عاشقان و علاقمندان واقعی هنر این سرزمین سری به موزههای كشور، به ویژه هنرهای ملی كه معمولاً بخشی از هنرهای مربوط به این هنرمندان را به نمایش می گذارد، بزنند تا دریابند كه ذهن غنی انباشته از صدها سال تجربهی فرهنگی و دست آموخته از تكرار هزار بارهی یادگارهای گذشتگان، به خلق چگونه هنرهایی قادر بوده است و ما چه ندانسته پهنهی پربار سرزمینمان را تهی از این هنرمندان، به دست یكهتازیهای رهاورد غرب سپردیم . اما به راستی بر سر خالقان این آثار چه آمد . هدف از گرد آوردن آن هنرمندان در واقع چه بود ؟ آیا واقعاً هدف احیای هنرهای سنتی بود؟ آیا هدف بافتن فرشهایی برای كاخها و ساختن درهای منبت و میزهای خاتم و دیوارهای گچبری و سقفهای آینهكاری بود ؟ آیا نیاز به هنرمندانی در دسترس بود تا در زمان نیاز هنر آنها را نمایش دهند و هدایایی برای مهمانان خارجی تهیه كنند . در غیر اینصورت چه شد كه درخشش خوش هنرستانی كه با آن پشتوانهی گرانبار فرهنگی و هنری پدید آمد و حتی به تأسیس مراكزی در شهرستانها منجر شد، دولتی مستعجل گردید . برسر هنرمندان آن مراكز چه آمد ؟ چرا پس از استفاده از آنان و قطع ریشههای بومی و فرهنگی، به امان خدا رها شدند؟ متأسفانه سیر حوادث بیانگر چنین واقعیتی است . درگذری شتابزده بر زندگی این هنرمندان دریافتیم كه اغلب آنها به شدت در تنگدستی فقر میزیستهاند طراح بزرگی نظیر رضا وفا كه هنرمندی بی بدیل بود، در حالی درگذشت كه برای به خاك سپردنش پولی در بین نبود و آخرین آنها هادی اقدسیه، یك هفته پیش از آنكه او را بیابیم و به قصد دیدار و گفت و گویی به سراغش رویم، در شهركی در جادهی ساوه در عین گمنامی درگذشت . از خانوادههای غالب هنرمندان آن هنرستان دانستیم كه این سرنوشت كمابیش تمام آنها بوده است . داستان به ظاهر شكوهمندی كه با آوردن این هنرمندان در یك مجتمع هنری در تهران و بهرهگیری اولیه از آنها با به اسارت درآوردن استعداد و توانایی آنها در زنجیر احكام و مواجب اداری شروع شد و به فرجام غم انگیزی در زندگی این هنرمندان و از دست رفتن یاد و خاطره این هنركده بزرگ منجر شد . به هرحال در مورد گروهی از این هنرمندان كه در ارتباط با نقش قالی بودهاند، اگر چه آنچه دانستیم بسیار كمتر از آنچه بود كه باید بدانیم ،و حتی در این مورد نتوانستیم از مراكزی كه سوابق محدود این هنرمندان نزد آنها بودكمكی بگیریم، ولی وظیفه داریم با ذكری و لوحداقل از آنها، راه را برای تحقیق بیشتر نه فقط دربارهی این گروه، بلكه تمام هنرمندان برجستهای كه در خدمت فرش دستباف بودهاند باز كنیم . شاید كه سبب خیری شویم كه از این پس به گنجینههای هنری این مرز و بوم نه به سان میراثی خصوصی بل به صورت ثروتی ملی نگریسته شود و در راه شناخت، حفظ و حمایت و شناساندن آنها همت بیشتری بشود و بخصوص كسانی كه اطلاعات و سوابقی از این بزرگان دارند ارایه آن را برای عموم وظیفه خویش بدانند . مجموعهی آنچه در ارتباط با خانوادههای این افراد دریافتیم و آنچه از گفت و گو با هنرمندان با سابقهای نظیر محمد علی زاویه ، علی كریمی ، علی مطیع ، جمشید امینی و عبدالله باقری ( كه در ارتباط مستقیم با این مركز هنری بودهاند ) بر ما روشن شد و رجوع به برخی مدارك و مجلات قدیمی نظیر مجلهی نقش و نگار و مجلهی وزین هنر و مردم و افراد یا سازمانهایی كه احتمالاً اطلاعاتی در اختیار داشتند، نتایجی به دست آمد كه هر چند میدانیم ناقص است و به هیچ وجه گویای ارزش كار این هنرمندان نیست ولی به هر حال میتواند نقطه شروعی باشد برای روشن كردن یكی از فصلهای زیبای هنر ایران . چه تا آنجا كه دانستهایم مجموعههای بسیار با ارزشی از هنرها اعم از فرش، خاتم، منبت مینیاتور و به طور كلی هنرهای سنتی كه در موزهها و كاخها و مراكز مختلف وجود دارند و عمدتاً از آنِ هنرمندانیاند كه به نحوی با این مركز در ارتباط بودهاند . در ارتباط با فرش، اتودهایی كه به نام هنرمندان طراح فرش در اختیار سازمان میراث فرهنگی هستند ( ما متأسفانه توفیق دسترسی به آنها را نیافتیم ) ، برخی مربوط به مجموعهای از زیباترین و با ارزش ترین فرشهای ایرانی ، آن بافتههای زرینی اند كه زینت بخش كاخهای سلطنتی و مجلس شورا و سنا و موزه فرش بسیاری دیگر از عمارات حكومتی و خانههای اعیانی هستند . طرحهایی كه غالباً با نظارت این هنرمندان تبدیل به آثار هنری بینظیری شده است . اكنون در سیری اجمالی یادی از برخی این بزرگان می كنیم:به تصدیق غالب كسانی كه با آنها گفت و گو داشتیم، سهم بزرگی از تأسیس و گسترش و پویایی هنرستان عالی هنرهای ایرانی و گردآوری هنرمندان شاغل در آن هنرستان ، از آنِ حسین طاهرزاده بهزاد است . وی در سال ۱۳۰۹ به دعوت دولت ، برای ادارهی هنرستان هنرهای ایرانی كه شرح آن گفته شد، از تركیه به ایران آمد . وی در تذهیب ، مینیاتور و نقش قالی مهارت داشت . زحمات او در گزینش استادان هنرمند و اجرای طرحهای هنری و بعد ایجاد موزهی هنرهای ملی در جوار هنرستان (كه در گچبری و تزیینات آن از هنرمندان برجستهی آن عصر كمك گرفته شد . ) مورد تأیید همگان است . مؤسسه قالی كه تبدیل به ادارهی صنایع قدیمه و سپس هنرستان عالی هنرهای ایرانی شد، سهم بزرگی در احیای هنرهای سنتی ایران دارد . با این وصف در زندگی این هنرمند نكات ابهامی وجود دارد كه شاید در آینده با بررسیهای بیشتر بتوان آن را روشن كرد . اجازه ندادن به هنرمندان خالق آثار هنری، كه امضای خود را پای اثرشان بگذارند و سپس انتقال این طرحها پس از بازنشستگی به تركیه ، از جمله نكاتی است كه سایهی زشتی بر زندگی این هنرمند افكنده است . ( هر چند بعدها وی اظهار داشت كه این طرحها را از هنرمندان خریده است ، در حالیكه آن بزرگان غالباً در استخدام هنرهای زیبا بوده و طبیعتاً آثار هنری آنان متعلق به دولت بوده است .) چه بسا این امر خود مایهی دلسردی و گمنامی بعدی این هنرمندان شده باشد . بازنشستگی وی نیز كه ظاهراً بر اساس مخالفت و ناسازگاری سایر همكارانش با او بود، مسئلهای است كه چگونگی آن روشن نیست . به هر حال خدمات وی همان گونه كه گفته شد در احیای هنرهای سنتی، به ویژه نقوش و طرحهای قالی قابل انكار نیست . طاهر زاده بهزاد در سال ۱۳۲۴ بازنشسته شد و به تركیه رفت و سپس در سالهای آخر عمر، به ایران بازگشت و در سال ۱۳۴۱ درگذشت . برجستهترین استادان نقش قالی این هنرستان بر اساس شنیدهها و آثار باقیمانده، عیسی بهادری است كه امیدآن داریم در بخش دیگری به یاد و آثار او بپردازیم و در قیاس با او طراحان بزرگ دیگرینظیر رضا وفا و غلامحسین صدیق اسكندانی قرار داشتهاند .
از رضا وفا كاشانی كه استادی چیرهدست و هنرمند بوده است، چیزی نمیدانیم جز آنكه در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد . پدر او میرزا علی اكبر، هنرمند كاشانی است و عموی او میرزا احمد هنرمند دیگری است كه پدر میرزا نصرالله صانعی ( نقاش زاده ) هنرمند برجستهی نقش قالی كاشان بوده است . وی در كاشان به استخدام مؤسسه قالی درآمد و سپس برای تدریس در هنرستان هنرهای زیبا به تهران آمد . در حدود سالهای ۳۰ در حالی كه چندان مسن نبود در گذشت .
عبدالله باقری هنرمند برجستهی طرح قالی و تذهیب از جمله شاگردان اوست . هنرمند برجستهی دیگر از این جمع، غلامحسین صدیق اسكندانی است كه در سال ۱۲۸۰شمسی در تبریز متولد شد . پدرش خوشنویس بود . وی تذهیب و نقش قالی را در مدرسهی صنایع مستظرفهی تبریز آموخت و سپس به هنرستان عالی هنرهای ایرانی كه قبلاً ادارهی صنایع قدیمه بود راه یافت . جهت كسب معلومات بیشتر به اصفهان رفت تا از روی نقوش و تصاویر و كاشیكاریهای مساجد و بناهای زیبای اصفهان نسخه برداری كند . در ضمن آموزش خود به تعلیم هنرجویان نیز میپرداخت . وی در سال ۱۳۱۹ از هنرستان فارغالتحصیل شد و سپس درمقام استاد طراحی در هنرهای تزیینی در هنرستانهای پسران و دختران وابسته به هنرهای زیبای كشور استخدام شد . پس از بازنشسته شدن مدتها به صورت مشاور در قسمت طراحی شركت فرش به كار تعلیم طراحی و نقطهچین و همچنین رسم نقشههای هنرمندانه مشغول بود و در سال ۱۳۶۵ درگذشت . "
۱-متآسفانه تا این زمان بزرگانی نظیر محمد زاویه ، علی کریمی ، جمشید امینی و عبدالله باقری این جهان را وا گذارده اند.
ناشر:مجله نقش و فرش
"در جایی گفتیم كه لحظاتی تلخ در زندگی هر ملتی وجود دارد كه دوست دارد فراموش كند . همچنین لحظاتی نیز در تاریخ هست كه باید تكرار شود . تكرار شود تا دوباره نگریسته شود و شناخته شود و اگر خطایی رفته است جبران شود و اگر میراثی مانده است ارج یابد .داستان مربوط به هنركدهای است به نام هنرستان عالی هنرهای ایرانی كه در دهه بیست به شرحی كه گفته شد به فعالیت پرداخت .
هنرستان هنرهای عالی ایرانی یكی از آن مراكز واقعی هنری بوده است كه در مقام قیاسی تاریخی، شاید، فقط بتوان مراكز عالی هنری هرات و تبریز و اصفهان عصر تیموری و دوره صفویه ، را در برابر آن قرار داد . روشی كه برای انتخاب استادان و هنرمندان هنرستان مذكور اجرا میشد، یعنی انجام مسابقه بین هنرمندان شهرستانها، خود بهترین دلیل ارزش بالای این مجتمع بوده است . به هر حال این هنرمندان پس از انتخاب به تهران آمدند و زیر نظر طاهرزاده بهزاد به تدریس و فعالیتهای هنری مشغول شدند . ما فرصت و شانس این را نداشتیم تا به طور كامل در مورد این هنرستان و هنرمندان آن تحقیق كنیم، ولی لازم است عاشقان و علاقمندان واقعی هنر این سرزمین سری به موزههای كشور، به ویژه هنرهای ملی كه معمولاً بخشی از هنرهای مربوط به این هنرمندان را به نمایش می گذارد، بزنند تا دریابند كه ذهن غنی انباشته از صدها سال تجربهی فرهنگی و دست آموخته از تكرار هزار بارهی یادگارهای گذشتگان، به خلق چگونه هنرهایی قادر بوده است و ما چه ندانسته پهنهی پربار سرزمینمان را تهی از این هنرمندان، به دست یكهتازیهای رهاورد غرب سپردیم . اما به راستی بر سر خالقان این آثار چه آمد . هدف از گرد آوردن آن هنرمندان در واقع چه بود ؟ آیا واقعاً هدف احیای هنرهای سنتی بود؟ آیا هدف بافتن فرشهایی برای كاخها و ساختن درهای منبت و میزهای خاتم و دیوارهای گچبری و سقفهای آینهكاری بود ؟ آیا نیاز به هنرمندانی در دسترس بود تا در زمان نیاز هنر آنها را نمایش دهند و هدایایی برای مهمانان خارجی تهیه كنند . در غیر اینصورت چه شد كه درخشش خوش هنرستانی كه با آن پشتوانهی گرانبار فرهنگی و هنری پدید آمد و حتی به تأسیس مراكزی در شهرستانها منجر شد، دولتی مستعجل گردید . برسر هنرمندان آن مراكز چه آمد ؟ چرا پس از استفاده از آنان و قطع ریشههای بومی و فرهنگی، به امان خدا رها شدند؟ متأسفانه سیر حوادث بیانگر چنین واقعیتی است . درگذری شتابزده بر زندگی این هنرمندان دریافتیم كه اغلب آنها به شدت در تنگدستی فقر میزیستهاند طراح بزرگی نظیر رضا وفا كه هنرمندی بی بدیل بود، در حالی درگذشت كه برای به خاك سپردنش پولی در بین نبود و آخرین آنها هادی اقدسیه، یك هفته پیش از آنكه او را بیابیم و به قصد دیدار و گفت و گویی به سراغش رویم، در شهركی در جادهی ساوه در عین گمنامی درگذشت . از خانوادههای غالب هنرمندان آن هنرستان دانستیم كه این سرنوشت كمابیش تمام آنها بوده است . داستان به ظاهر شكوهمندی كه با آوردن این هنرمندان در یك مجتمع هنری در تهران و بهرهگیری اولیه از آنها با به اسارت درآوردن استعداد و توانایی آنها در زنجیر احكام و مواجب اداری شروع شد و به فرجام غم انگیزی در زندگی این هنرمندان و از دست رفتن یاد و خاطره این هنركده بزرگ منجر شد . به هرحال در مورد گروهی از این هنرمندان كه در ارتباط با نقش قالی بودهاند، اگر چه آنچه دانستیم بسیار كمتر از آنچه بود كه باید بدانیم ،و حتی در این مورد نتوانستیم از مراكزی كه سوابق محدود این هنرمندان نزد آنها بودكمكی بگیریم، ولی وظیفه داریم با ذكری و لوحداقل از آنها، راه را برای تحقیق بیشتر نه فقط دربارهی این گروه، بلكه تمام هنرمندان برجستهای كه در خدمت فرش دستباف بودهاند باز كنیم . شاید كه سبب خیری شویم كه از این پس به گنجینههای هنری این مرز و بوم نه به سان میراثی خصوصی بل به صورت ثروتی ملی نگریسته شود و در راه شناخت، حفظ و حمایت و شناساندن آنها همت بیشتری بشود و بخصوص كسانی كه اطلاعات و سوابقی از این بزرگان دارند ارایه آن را برای عموم وظیفه خویش بدانند . مجموعهی آنچه در ارتباط با خانوادههای این افراد دریافتیم و آنچه از گفت و گو با هنرمندان با سابقهای نظیر محمد علی زاویه ، علی كریمی ، علی مطیع ، جمشید امینی و عبدالله باقری ( كه در ارتباط مستقیم با این مركز هنری بودهاند ) بر ما روشن شد و رجوع به برخی مدارك و مجلات قدیمی نظیر مجلهی نقش و نگار و مجلهی وزین هنر و مردم و افراد یا سازمانهایی كه احتمالاً اطلاعاتی در اختیار داشتند، نتایجی به دست آمد كه هر چند میدانیم ناقص است و به هیچ وجه گویای ارزش كار این هنرمندان نیست ولی به هر حال میتواند نقطه شروعی باشد برای روشن كردن یكی از فصلهای زیبای هنر ایران . چه تا آنجا كه دانستهایم مجموعههای بسیار با ارزشی از هنرها اعم از فرش، خاتم، منبت مینیاتور و به طور كلی هنرهای سنتی كه در موزهها و كاخها و مراكز مختلف وجود دارند و عمدتاً از آنِ هنرمندانیاند كه به نحوی با این مركز در ارتباط بودهاند . در ارتباط با فرش، اتودهایی كه به نام هنرمندان طراح فرش در اختیار سازمان میراث فرهنگی هستند ( ما متأسفانه توفیق دسترسی به آنها را نیافتیم ) ، برخی مربوط به مجموعهای از زیباترین و با ارزش ترین فرشهای ایرانی ، آن بافتههای زرینی اند كه زینت بخش كاخهای سلطنتی و مجلس شورا و سنا و موزه فرش بسیاری دیگر از عمارات حكومتی و خانههای اعیانی هستند . طرحهایی كه غالباً با نظارت این هنرمندان تبدیل به آثار هنری بینظیری شده است . اكنون در سیری اجمالی یادی از برخی این بزرگان می كنیم:به تصدیق غالب كسانی كه با آنها گفت و گو داشتیم، سهم بزرگی از تأسیس و گسترش و پویایی هنرستان عالی هنرهای ایرانی و گردآوری هنرمندان شاغل در آن هنرستان ، از آنِ حسین طاهرزاده بهزاد است . وی در سال ۱۳۰۹ به دعوت دولت ، برای ادارهی هنرستان هنرهای ایرانی كه شرح آن گفته شد، از تركیه به ایران آمد . وی در تذهیب ، مینیاتور و نقش قالی مهارت داشت . زحمات او در گزینش استادان هنرمند و اجرای طرحهای هنری و بعد ایجاد موزهی هنرهای ملی در جوار هنرستان (كه در گچبری و تزیینات آن از هنرمندان برجستهی آن عصر كمك گرفته شد . ) مورد تأیید همگان است . مؤسسه قالی كه تبدیل به ادارهی صنایع قدیمه و سپس هنرستان عالی هنرهای ایرانی شد، سهم بزرگی در احیای هنرهای سنتی ایران دارد . با این وصف در زندگی این هنرمند نكات ابهامی وجود دارد كه شاید در آینده با بررسیهای بیشتر بتوان آن را روشن كرد . اجازه ندادن به هنرمندان خالق آثار هنری، كه امضای خود را پای اثرشان بگذارند و سپس انتقال این طرحها پس از بازنشستگی به تركیه ، از جمله نكاتی است كه سایهی زشتی بر زندگی این هنرمند افكنده است . ( هر چند بعدها وی اظهار داشت كه این طرحها را از هنرمندان خریده است ، در حالیكه آن بزرگان غالباً در استخدام هنرهای زیبا بوده و طبیعتاً آثار هنری آنان متعلق به دولت بوده است .) چه بسا این امر خود مایهی دلسردی و گمنامی بعدی این هنرمندان شده باشد . بازنشستگی وی نیز كه ظاهراً بر اساس مخالفت و ناسازگاری سایر همكارانش با او بود، مسئلهای است كه چگونگی آن روشن نیست . به هر حال خدمات وی همان گونه كه گفته شد در احیای هنرهای سنتی، به ویژه نقوش و طرحهای قالی قابل انكار نیست . طاهر زاده بهزاد در سال ۱۳۲۴ بازنشسته شد و به تركیه رفت و سپس در سالهای آخر عمر، به ایران بازگشت و در سال ۱۳۴۱ درگذشت . برجستهترین استادان نقش قالی این هنرستان بر اساس شنیدهها و آثار باقیمانده، عیسی بهادری است كه امیدآن داریم در بخش دیگری به یاد و آثار او بپردازیم و در قیاس با او طراحان بزرگ دیگرینظیر رضا وفا و غلامحسین صدیق اسكندانی قرار داشتهاند .
از رضا وفا كاشانی كه استادی چیرهدست و هنرمند بوده است، چیزی نمیدانیم جز آنكه در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد . پدر او میرزا علی اكبر، هنرمند كاشانی است و عموی او میرزا احمد هنرمند دیگری است كه پدر میرزا نصرالله صانعی ( نقاش زاده ) هنرمند برجستهی نقش قالی كاشان بوده است . وی در كاشان به استخدام مؤسسه قالی درآمد و سپس برای تدریس در هنرستان هنرهای زیبا به تهران آمد . در حدود سالهای ۳۰ در حالی كه چندان مسن نبود در گذشت .
عبدالله باقری هنرمند برجستهی طرح قالی و تذهیب از جمله شاگردان اوست . هنرمند برجستهی دیگر از این جمع، غلامحسین صدیق اسكندانی است كه در سال ۱۲۸۰شمسی در تبریز متولد شد . پدرش خوشنویس بود . وی تذهیب و نقش قالی را در مدرسهی صنایع مستظرفهی تبریز آموخت و سپس به هنرستان عالی هنرهای ایرانی كه قبلاً ادارهی صنایع قدیمه بود راه یافت . جهت كسب معلومات بیشتر به اصفهان رفت تا از روی نقوش و تصاویر و كاشیكاریهای مساجد و بناهای زیبای اصفهان نسخه برداری كند . در ضمن آموزش خود به تعلیم هنرجویان نیز میپرداخت . وی در سال ۱۳۱۹ از هنرستان فارغالتحصیل شد و سپس درمقام استاد طراحی در هنرهای تزیینی در هنرستانهای پسران و دختران وابسته به هنرهای زیبای كشور استخدام شد . پس از بازنشسته شدن مدتها به صورت مشاور در قسمت طراحی شركت فرش به كار تعلیم طراحی و نقطهچین و همچنین رسم نقشههای هنرمندانه مشغول بود و در سال ۱۳۶۵ درگذشت . "
۱-متآسفانه تا این زمان بزرگانی نظیر محمد زاویه ، علی کریمی ، جمشید امینی و عبدالله باقری این جهان را وا گذارده اند.
ناشر:مجله نقش و فرش
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست