پنجشنبه, ۱۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 30 May, 2024
مجله ویستا
ماهی کوچولوی تنها
روزی روزگاری توی یک برکه قشنگ چند تا ماهی کوچولو در کنار هم زندگی می کردند.
هر روز صبح که از خواب بیدار می شدند با هم بازی می کردند تا شب که آن قدر خسته می شدند و نمی دانستند که کجا خوابشان می برد.
بین این ماهیهای کوچولو یکی از آن ها خیلی با بقیه تفاوت داشت و رنگ هایش هم همرنگ دیگر ماهی ها نبود .
این ماهی کوچولو همیشه بهانه گیری می کرد و سر هر چیز کوچولو قهر بود. تا این که ماهی های دیگر برکه تصمیم گرفتند ماهی کوچولو را توی بازی شان راه ندهد تا شاید درس بگیرد و اخلاقش عوض شود.
ماهی کوچولو قبل از این که بهانه گیری کند دوستانش با او قهر کردند و او تنها ماند. سرش را پایین انداخت و از بازی بیرون آمد ولی خیلی زود حوصله اش سررفت و آرام آرام به طرف ساحل رفت.
نزدیک ساحل قورباغه ای دید که روی یک تپه بلند نشسته بود و گریه می کرد.ماهی کوچولو پرسید چرا داری گریه می کنی؟ نکنه تو هم تنهایی؟ تو هم مثل من با دوستات قهر کرده ای؟ دوستات تو را توی بازی راه نمی دهند؟
قورباغه جواب داد: من از بلندی و ارتفاع می ترسم! همه قورباغه ها پریدند توی آب ولی من این جا مانده ام و نمی توانم بپرم توی آب!
ماهی کوچولو فکری به سرش زد و به قورباغه گفت: من برای کمک کردن به تو فکری دارم!
قورباغه گفت: چه فکری؟
ماهی کوچولو رفت از لاک پشت پیر که در گوشه ای از برکه داشت چرت می زد خواهش کرد که به کنار ساحل یعنی جایی که قورباغه نشسته بیاید تا قورباغه روی پشت او سوار شود و به داخل آب بیاید.
لاک پشت پیر که همیشه از انجام دادن کارهای خیر و مفید استقبال می کرد، قبول کرد و این طوری بود که قورباغه بر پشت لاک پشت سوار شد و رفت توی آب کنار بقیه قورباغه ها و باز دوباره ماهی کوچولو تنها ماند!
ماهی کوچولو راه افتاد و رفت به طرف یک دسته ماهی دیگر اما بعد از مدتی فهمید که دوستی و بازی با دوستان خودش خیلی بهتر است ولی فایده ای نداشت چون دوستان ماهی کوچولو به خاطر رفتار بد ماهی کوچولو با او قهر کرده بودند و ماهی کوچولو تنهای تنها شده بود.
در گوشه ای نشست وبه اطرافش نگاه کرد و دید چند تا اسب آبی دارند با هم بازی می کنند!آن طرف دیگر چند تا هشت پا داشتند با همدیگر مسابقه دو می دادند!
آن طرف تر چند تا مار ماهی داشتند برای همدیگر خاطرات روز عید را تعریف می کردند.... ماهی کوچولو فهمید که دوستان خودش بهترین دوستان هستند که می تواند در کنار آن ها شادی کند برای همین رفت و از دوستانش معذرت خواهی کرد و قول داد رفتارش را درست کند!
تقی زاده
منبع : روزنامه خراسان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ایران انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 شورای نگهبان دولت مجلس دوازدهم مجلس شورای اسلامی سید ابراهیم رئیسی مجلس رئیس جمهور سیدابراهیم رئیسی
تهران بازنشستگان قتل هواشناسی شهرداری تهران وزارت بهداشت پلیس سلامت قوه قضاییه سازمان هواشناسی سرقت خانواده
بانک مرکزی هوش مصنوعی دلار خودرو قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان بورس ایران خودرو مسکن
رسانه تصادف سینمای ایران تلویزیون شهید سینما سریال بازیگر قرآن کریم هنرمندان
ژاپن ماهواره دانشگاه تهران
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح جنگ غزه آمریکا روسیه نوار غزه حماس اوکراین چین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ برتر بازی باشگاه پرسپولیس شمس آذر قزوین لیگ برتر فوتبال ایران باشگاه استقلال لیگ برتر ایران جواد نکونام رئال مادرید
تبلیغات سامسونگ ساخت و ساز ایلان ماسک گوگل فیلترینگ
دیابت سرطان عشق رژیم غذایی ویتامین سازمان غذا و دارو افسردگی استرس پروتئین