شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
عدالت اجتماعی مانعها و بازدارنده ها
آنچه عدالتخواهان و عدالت مداران را از رسیدن به جامعه آرمانی خود باز میدارد، بسیار است. گاه مانعها داخلیاند، گاه خارجی، گاه فردی و گاه جمعی.
مسؤولیت مبارزه با پارهای از مانعها، از جمله مانعهای خارجی به عهده رهبران و پارهای به عهده مردم و بخشی دیگر، مشترك است; یعنی دولت و مردم، باید در برداشتن آنها، همكاری كنند.
ولی چون هدف ما در این مقال، اشارهای گذرا به این بحث است، بدون بخشبندی، به پارهای از مهمترین مانعها اشاره میكنیم.
۱. دنیاگرایی
انسان موجودی دو بعدی است. بر همین اساس، نیازهای مادی و معنوی را با هم، دارد. شماری از انسانها بر اساس پارهای از عوامل، تنها و تنها به نیازهای مادی خود میاندیشند و به كلی از اندیشیدن نیازهای معنوی به دورند. اینگونه نگرش و رفتار زمینهساز بسیاری از دشواریها، گرفتاریها و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی میگردد. این چنین انسانهایی كه یك بعدی میاندیشند و بر این نسق حركت میكنند، همه چیز و همه كس را برای خود و در خدمتخود میخواهند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. بر همین اساس، در صدد فرا چنگآوردن هر چه بیشتر از تواناییهای مادی اجتماع بر میآیند. اینجاست كه تبعیض و بیعدالتی و محرومیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رخ نمینماید و حس خودخواهی و خودپرستی، تجملپرستی، راحتطلبی، عیش و نوش، رواج مییابد.
آنگاه زوایای فاجعه گسترده و یرفای آن هولانگیزتر میشود كه حاكمان و كارگزاران حكومتی به چنین روحیهای گرفتار آیند و به مال خدا و مردم دستیازند و دنیا را هم خود قرار دهند و از معنویتبه دور مانند.علی(ع) این بیماری خانمانسوز را میشناخت و به پیامدهای آن آگاه بود كه به كارگزاران خود، دردمندانه هشدار میداد. آن عزیز، آن طبیب دوار، در نامه معروف خود به عثمانبن حنیف، پس از شكوه از او، به بیان زندگانی سراسر زهد خود میپردازد:
«اگر میخواستم كه از عسل تصفیه شده و مغز گندم و لباس پرنیان بهره گیرم، برای من میسر بود، اما هیهات، كه هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز به گزینش غذاها وادارم سازد و شاید در حجاز یا یمامه كسی باشد كه به یك قرص نان نیاز داشته باشد و روی سیری را ندیده باشد. یا سیر بخوابم در حالی كه در اطراف من شكمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند.» (۱)
دنیاگرایی، در همه جامعهها، عصر و نسلها ویرانگر بوده است. این بیماری خطرناك و تباهیآفرین، امروز، به خاطر ابزاری كه بشر در اختیار دارد، بسیار یرفتر و گستردهتر از گذشته تباهی و نكبت میآفریند و بشر را در باتلاق مرگ فرو میبرد. رهاورد این پدیده شوم و خانمانبرانداز، ستمها و نابسامانیهای گسترده جهانی است كه بشریت را در كام خود فرو برده است. دنیاگرایی و افزونخواهی از دیدگاه امامان معصوم، پدیدهای شوم و شیطانی است كه با اصول و آموزههای پیامبران سازگار نیست و با رشد و تكامل انسان و زندگی عادلانه او نیز، در این دنیا سازگاری ندارد.
انسانهای دنیاگرا و افزونخواه، شیوهها و روشهایی كه در همه شرایع آسمانی ممنوع و حرام است، به كار میبرند و برای رسیدن به دنیا از هر وسیلهای استفاده میكنند. ستم، احتكار، رباخواری، استثمار، كمفروشی، گرانفروشی، غارت بیتالمال. به همین دلیل بود كه امام خمینی، از به كار گماری ثروتاندوزان از خدابیخبر و مترفان و افزونخواهان، در نظام جمهوری اسلامی بر میآشفت. آن بزرگوار در وصیتنامه سیاسی الهی خویش، توجه به محرومان و حفظ سادهزیستی و پرهیز از اشرافیگری را از ویژگیهای ضروری برای كارگزاران حكومتی، میداند. (۲)
آن مرد آسیبشناس، از این كه دنیاگرایان و سرمایهداران در حكومت راه بازكنند و در پستهای حكومتی قرار بگیرند، نگران بود و از مردم میخواست كه در انتخاب مسؤولان اجرایی و قانونگذاری هشیارانه و دقیق عمل كنند:
«رئیس جمهور و وكلای مجلس از طبقهای باشند كه محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمیتوانند بفهمند.» (۳)
به عنوان شاهد بر سخن امام، قصهای از تاریخ را در زیر میآوریم كه بیانگر حال و روز فرمانروایی است كه درد را درك نمیكند، و از گرفتاریها و حرمانها و مصیبتها و غمهای مردم خود، بر كنار است و به خود میاندیشد و آرایش تن خود:
«روزی موفق بن متوكل در حالی كه لباس بس زیبایی بر تن داشت و حسنبن مخلد، كنارش ایستاده بود چند بار بر جامهاش دست كشید و گفت: از این جنس جامه چند دست در خزانه دارم؟
حسن گفت: شش هزار دست.
موفق گفت: ای حسن! ما برهنهایم، چرا به فكر ما نیستی؟
زود به حاكمان شهرها بنویس، تا هر چه زودتر سیهزار دست از جنس این جامه تهیه كنند و بفرستند.» (۴)
فسوسا، پس از پیامبر اسلام(ص) دیری نپایید كه جامعه اسلامی دستخوش دگردیسی شد و به كیراهه در افتاد: ضد ارزشها ارزش شد، كاخهای سبز و سرخ جایگزین خانههای گلین محمد(ص) و علی(ع) شد، جامههای زیبا و نرم جایگزین جامههای وصلهدار و خشن شد و... بیگمان، از چنین جامعهای نمیتوان انتظار داشت كه مردم آن در جهتبرپایی عدالت تلاش ورزند و خود را به رنج درافكنند.
دنیاگرایی علت گریز از حكومت علی(ع)
بسیاری از مخالفتها با علی(ع) انگیزهای جز دنیاخواهی نداشت. (۵) علیبن محمدبن ابیسیف مداینی، از فضیل بن جعد، نقل میكند:
«مهمترین سبب خودداری عرب دریاری نكردن علی(ع) موضوع مال و ثروت بود; زیرا آن بزرگوار، هیچ شریفی را بر وضیع و هیچ عربی را بر عجم، برتری نمیداد و با بزرگان و امیران قبیلهها، هیچگونه سازشی نداشت و آنگونه كه پادشاهان در این گونه موارد عمل میكنند، عمل نمیكرد و هیچ كس را با مال و همانند آن، به سوی خود جذب نمینمود. شیوه معاویه، درست نقطه مقابل علی(ع) بود. به همین سبب، مردم علی(ع) را ترك كرده و به معاویه پیوستند.» (۶)
علی(ع)، روزی قصه غصههای خود را برای مالكاشتر بیان میكند. در این درددل، از كوتاهی شماری از یاران خویش، گریختن و پیوستن شماری از آنان به معاویه، شكوه سر میدهد.
مالكاشتر، در تحلیلی روشنگرانه از انگیزههای اینان سخن میگوید كه عبرتآموز است:
«وانت تاخذهم بالعدل، وتعمل فیهم بالحق وتنصف الوضیع من الشریف، فلیس للشریف عندك فضل منزلهٔ علی الوضیع، فضجت طائفهٔ ممن معك من الحق اذا عموا به، واغتموا من العدل اذا صاروا فیه.» (۷)
تو آنان را به عدل و داد گرفتهای و در میان آنان به حق عمل میكنی. و حق ناتوانان را از اشراف میگیری; زیرا در نگاه تو، اشراف بر ناتوانان، هیچگونه برتری ندارند. چون حق فراگیر شد و با همه یكسان برخورد كردی، صدای ناله و اعتراض گروهی از آنان كه با تو بودند، بلند شد و چون به عدالتبا آنان رفتار شد، از آن اندوهگین شدند....
مالك اشتر، سپس پیشنهاد و خیرخواهی خود را اینچنین ارائه میدهد:
«ای امیرمؤمنان! اگر شما نیز، بذل و بخششهای آنچنانی داشته باشید، مردم گرد شما جمع میشوند و از شما پیروی میكنند.
ای امیرمؤمنان! اگر چنین كنید، خداوند كار شما را سامان بخشد و امور ایشان را پراكنده سازد.»
امام(ع) در پاسخ مالك اشتر، فرمود:
«اما آنچه درباره عمل و سیره ما به عدالت گفتی، بدان كه خدا میفرماید:
«هركس كار شایستهای كند، به نفع خویش كرده است و هر كس بد كند علیه خویش باشد. پروردگار تو ستم به بندگان نمیكند.»
و من از این كه مبادا در انجام آنچه گفتی: (عدالت ورزی) كوتاهی كرده باشم، بیشتر ترسانم. و اما این كه گفتی: حق بر آنان سنگین بوده است و به همین سبب از ما جدا شدهاند. خداوند به خوبی آگاه است كه آنان به خاطر ستمی از ما جدا نشدهاند و پس از این جدایی نیز، به عدالتی پناه نبردهاند.
آری، تنها انگیزه آنان دنیایی است كه از آنان جدا شده است و به یقین در روز قیامت از آن پرسیده خواهند شد كه آیا برای دنیا چنین كردند و یا برای خدا؟و سپس آن بزرگوار به پیشنهاد مالكاشتر چنین پاسخ میدهد:
«واما آنچه درباره بذل و بخشش اموال در نتیجه جذب اشراف گفتی، بدان كه سیره ما چنین نیست كه به كسی از درآمد عمومی بیش از حقش بدهیم. خداوند میفرماید:
«چه بسا گروه اندك كه به اذن خدا، بر گروه بسیار پیروز نمود و خدا با صابران است.»
خداوند پیامبر را مبعوث كرد و پس از اندكی یاران، بر شمارشان افزود و به یارانش پس از ذلت عزت بخشید. اگر خداوند اراده كرده باشد كه ما این امر را سرپرستی كنیم، دشواری آن را بر ما آسان كند و ناهمواریش را هموار سازد و من از رای و پیشنهاد تو، تنها آن را میپذیرم كه سبب خشنودی خداوند باشد.» (۸)
تحلیل مالكاشتر، و پاسخ علی(ع) را به شرح آوردیم چون جان كلام در این گفتوگو آمده بود.
۲. وابستگان به مراكز قدرت
پیوندهای خونی و عاطفی با مراكز قدرت، گاه همچون خود قدرت خطرناك است. حكومت نباید اجازه دهد كه خویشان و پیرامونیان آنان به عنوان وابستگی به مركز قدرت، با استفاده خیانتبار از بیتالمال و دیگر تواناییهای اجتماع، حقوق ملت را تباه سازند كه بدنامی آن برای مسؤولان است و بهره نامشروع آن برای فرصتطلبان و حاشیهنشینان. بسیاری از زورگوییها، چپاولگریها، ستمها و... كه در طول تاریخ بشر صورت گرفته از سوی حاشیهنشینان حكومتها و پیرامونیان حاكم و درباریان بوده است.
بنابراین، برای برقراری عدالت، كافی نیست كه زمامداران و مسؤولان حكومتی از صالحان باشند و از زورگویی و ستم و نیرنگ به دور، بلكه لازم است در برپایی عدالت اجتماعی و طرفداری از حقوق ملتبرخوردی به دور از مسامحه با هوسها، خواستها، گرایشها، ثروتاندوزیها و برخوردها و رفتار نابهنجار و نادرستخویشان و پیرامونیان خود نیز داشته باشند و اجازه ندهند كه پیوند با مراكز قدرت، تبدیل به ملاكی برای بهرهبرداری بیقید و شرط از اموال عمومی گردد و خویشان و پیرامونیان حكومتگران، به تافتههای جدا بافتهای تبدیل شوند كه شان آنان بالاتر از پیروی از قانون باشد و دیگران، چه مردم عادی و چه ادارات دولتی، در برابر آنان و خواستههایشان تسلیم بیقید و شرط باشند:
«نیز والی را نزدیكانی است و خویشاوندان كه خوی برتری جستن دارند و گردن فرازی كردن و معاملت انصاف را كمتر به كار بستن.
ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن برآر و به هیچیك از اطرافیان و خویشاوندانت، زمینی را به بخشش وامگذار و مبادا در تو طمع كنند، با بستن پیمانی كه مجاور آن زیان رساند، در بهره كه از آب دارند، یا كاری كه باید با هم به انجام رسانند و رنج آن را بر عهده دیگران نهند، پس بر آنان تنها گوارا افتد و عیب آن در دنیا و آخرت، بر تو ماند.» (۹)
این سخن بلند، پیش از گفتار، در رفتار علی(ع) نمود داشت و همان شیوهای بود كه بر آن سوگند یاد كرده بود:
«سوگند به خدا كه داد مظلوم از ظالم بستانم و گریبان ظالم را گرفته به آبشخور حق میكشانم گرچه نفرت داشته باشد.» (۱۰)
سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم بویژه علی(ع) چنین بود. (۱۱) او، نه تنها نزدیكان و یاران خود را بر دیگران برتری نداد كه با هرگونه امتیازخواهی و استفاده نادرست و خلاف قانون آنان، به شدت برخورد كرد. زمانی كه یكی از كارگزارانش كه خویشاوند آن حضرت نیز بود، به بیتالمال خیانت كرد، امام در نامهای به او نوشت:
«از خدا بترس و اموال این مردم را به آنان بازگردان كه اگر این كار را انجام ندهی و خدا به من امكان دهد، وظیفهام را در برابر خدا، درباره تو انجام خواهم داد. و با این شمشیرم كه هیچكس را با آن نزدم، مگر این كه داخل دوزخ شد، بر فرق تو خواهم كوبید. به خدا سوگند اگر حسن و حسین این كار را كرده بودند، هیچ پشتیبان و هواخواهی از سوی من نداشتند و در اراده من تاثیری نمیگذاشتند، تا آن كه حق را از آنان بستانم و باطلی كه به ستم آنان پدید آمده بود، نابود گردانم.» (۱۲)
افزون بر این، علی(ع) با كارگزارانی كه دستخویشان، وابستگان و پیرامونیان خود را در استفاده، از بیتالمال و دستاندازی به حقوق دیگران باز میگذاشتند به شدت برخورد میكرد و هیچگونه بخشش و یا كوتاهی در كیفر آنان را روا نمیدانست.
مصقلهبن هبیره شیبانی، از سوی علی(ع) فرماندار اردشیر خره (شهری در فارس) بود، غنائم را میان بستگان پیرامونیان خود پخش كرد. امام علی(ع) همین كه از كار زشت كارگزار خود، آگاهی یافت، در نامهای تند به او نوشت:
«به من درباره تو گزارش رسیده است كه اگر درستباشد و این كار را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده و امامت را نافرمانی كردهای. گزارشی رسیده كه تو غنائم مسلمانان را، كه با سلاح و اسبان و با ریخته شدن خون آنان گرد آمده،، بین عربهایی كه خویشاوند تواند و تو را برگزیدهاند پخش میكنی. سوگند به كسی كه دانه را در زیرخاك شكافته و جاندار را آفریده، اگر این گزارش درستباشد، تو در نزد من خوار خواهی شد و ارزش تو كم خواهد بود. پس حق پروردگارت را سبك مشمار و دنیای خود را با نابودی دینت، آباد مگردان كه از جمله زیانكاران باشی.» (۱۳)
یادآوری: وابستگی و پیوند با طبقه حاكم، به خودی خود، ناپسند نیست، بویژه برای كسانی كه درصدد انجام خدمت و یا خدماتی هستند. آنچه ناپسند است، سودجویی و استفادههای نامشروع از این پیوندهاست.
علی(ع) در نامهای به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) ضمن سفارشهای گرانبهایی به آن بزرگوار، درباره تقسیم مسؤولیتها، این مطلب را نیز یادآور شده است. (۱۴)
۳. برخوردهای دوگانه
معیارگرایی، از وییگیهای حكومتهای الهی است. اینگونه حكومتها، موضعگیریهای سیاسی را در چهارچوب و دایره حق و عدل و به دور از خواستههای جناحی و باندی، درخور طرح میدانند. كشاندن نزاعهای سیاسی و باندی به صحنه تبلیغ و عمل، مانع بزرگی در دستیابی به آرمانها، جامعه عادلانه است.
علی(ع) در جاهای گوناگون بر معیارگرایی، تاكید ورزیده و به روشنی از كارگزاران حكومتی خواسته كه به حق و عدل بیندیشند و همه مردم را به یك چشم ببینند. در نامهای به اسودبن قطبه، فرماندار و رئیس سپاه حلوان مینویسد:
«فان الوالی اذا اختلف هواه منعه ذلك كثیرا من العدل، فلیكن امر الناس عندك فی الحق سواء; فانه لیس فی الجور عوض من العدل، فاجتنب ماتنكر امثاله، و ابتذل نفسك فیما افترض الله علیك، راجیا ثوابه و متخوفا عقابه واعلم ان الدنیا دار بلیهٔ لمیفرغ صاحبها فیها قط ساعهٔ الا كانت فرغته علیه حسرهٔ یوم القیامهٔ، وانه ان یغنیك عن الحق شیء ابدا; و من الحق علیك حفظ نفسك، والاحتساب علی الرعیهٔ بجهدك، فان الذی یصل الیك من ذلك افضل من الذی یصل بك.» (۱۵)
هرگاه میل و خواست والی نسبتبه همه یكسان نباشد، این روش او را در بیشتر جاها از عدالتباز میدارد. پس باید كار مردم در نزد تو یكسان باشد; زیرا هیچگاه جور و ستم جانشین عدالت نخواهد شد. پس از آنچه برای خویش نمیپسندی پرهیز كن و نفس خود را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب كرده است، به امید پاداش و ترس از كیفرش، به خضوع و تسلیم وادار ساز. و بدان كه دنیا سرای آزمایش است كه هر كس ساعتی در آن بیاساید و دست از تلاش بردارد، همین ساعت آسودگی مایه حسرت و پشیمانی او در قیامتخواهد شد. و هرگز هیچ چیز تو را از حق بینیاز نگرداند. و از جمله حقها كه بر توست این است كه نفس خود را نگهبان باشی و به اندازه توان در كار مردم كوشش نمایی; زیرا سود و پاداشی كه از این راه به تو میرسد، بیشتر از سودی است كه به وسیله تو به مردم میرسد.
گرایشهای حزبی و باندی، كه از هوای نفس ریشه میگیرد، حاكم و كارگزاران حكومتی را از معیارگرایی و توجه به حق و عدل، دور میسازد. از این روی، باید نفس را كنترل و خواستههای آن را با خواستههای خداوندی هماهنگ كرد. امام علی(ع) به ضمانت اجرای این دستور نیز اشاره كرده و آن، ترس از كیفر خداوند و در اندیشه ثواب آخرت بودن است و بس.۴. برخوردهای تبعیض آمیز
از آفتها و بازدارندههای برپایی عدالت، برخورد تبعیضآمیز حاكم اسلامی و یا كارگزاران حكومتی با مردم است. با نگاهی به سیره پیامبر(ص) و علی(ع) در مییابیم كه آن بزرگواران از زوایای گوناگون به استوارسازی مبانی عدالت پرداخته و با تبعیض به مبارزه برخاستهاند.
از این نگاه، همه انسانها از حقوق اجتماعی برابری برخوردارند. هیچنژادی بر نژاد دیگر، و هیچطبقهای بر طبقه دیگر برتری ندارد. متاسفانه پس از پیامبر اسلام(ص) در روزگار خلیفه دوم، این اصل بلند خدشهدار شد و عرب بر غیر عرب برتری داده شد كه جریان آن در این مختصر نمیگنجد. تبعیض، اقسام گوناگونی دارد كه به پارهای از آنها اشاره میكنیم:
الف. تبعیض در برابر قانون: همگان: حاكم، توده مردم، عرب و عجم، سفید و سیاه، همه و همه، در برابر قانون یكسانند. پیامبر اسلام(ص) و علی(ع) پاسداری از این اصل را مایه حفظ سلامت جامعه و عدول از آن را مایه تباهی و هلاكت آن میدانستند و در رفتار قضایی، به آن سخت پایبند بودند. دستور پیامبر، به اجرای حد دزدی بر زنی از اشراف و نپذیرفتن حضرت شفاعتها و واسطهگریهای اصحاب را برای اجرا نشدن این حكم، نشان از همان پایبندی دارد۱۷ و پرهیز از برتری گروهی برگروه دیگر.
علی(ع) درهمین راستا به كارگزاران خود یادآور میشود: به گونهای رفتار كنید و چنان به مساوات، مشیكردن را سرلوحه كار خود قرار دهید، كه نه نزدیكان شما، به چشم طمع به شما بنگرند و نه دشمنان شما از عدل شما ناامید گردند:
«ثم واس بین المسلمین بوجهك و منطقك و مجلسك حتی لایطمع قریبك فی حیفك ولاییاس عدوك من عدلك.» (۱۸)
در میان مسلمانان در نگاه، گفتار و نشستبا مردمان به مساوات رفتار كن. تا نزدیكانتبه ستم چشم طمع ندوزند و دشمنات نیز، از عدالت تو ناامید نگردد.
از نمونههای زیبای این جلوه از بینش و رفتار مساواتگرایانه، اعتراض علی(ع) به خلیفه دوم است كه آن حضرت را در جلسه دادگاه، بیش از طرف یهودی دعوا، احترام كرده بود. علی(ع) نمیتواند تاب بیاورد كه در جلسه دادگاه، شاكی او كه شخص یهودی بود، از طرف خلیفه به اسم صدا شود و آن حضرت با كنیه! (۱۹)
این در برههای بود كه امام زمامدار نبود. در دوران زمامداریش نیز، این شیوه به زیباترین وجه ادامه یافت. (۲۰)
ب. تبعیض در تقسیم بیتالمال: پس از رسولخدا(ص) در روزگار عمر و در پی درآمدهای كلان ناشی از كشورگشاییها، عمر بنای تبعیض را در تقسیم غنائم گذاشت (۲۱) و به شیوه نظام مالی ایران و روم دفترهایی را سامان داد و پس از طبقهبندی مردم، به تقسیم بیتالمال بر اساس آن پرداخت. در روزگار عثمان، این مساله به انحرافهای اساسی اقتصادی انجامید و شماری از بستگان و خویشان وی، به ثروتهای هنگفتی دستیافتند و به آلاف و الوف رسیدند. «بالاخره سومی بپاخاست. او، همانند شتر پرخور و شكم برآمده، همتی جز گردآوری و خوردن بیتالمال نداشت. بستگان پدری او به همكاریش برخاستند. آنها همچون شتران گرسنهای كه بهاران به علفزار بیفتند و با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند، برای خوردن اموال خدا دست از آستین درآوردند.» (۲۲) در این برهه، حكومتگران، به جای هزینه كردن بیتالمال درجهت مصالح و رشد امت اسلامی، آن را وییه خود ساختند و دستبه دست گرداندند. این در حالی بود كه محرومیت جامعه هر روز بیشتر و بیشتر شد و پیامدهای برتری گروهی بر گروهی دیگر در بهرهمندی از بیتالمال و ثروتهای عمومی، روزبهروز، بیشتر و هولانگیزتر، چهره كریه خود را مینمایاند و تودهها را در فقر و فلاكت فرو میبرد.
این روش ناسالم و به دور از خرد و اسلام، چنان ریشه دوانیده بود كه روش علی در دوران حكومت، برای عدهای، روش نامانوسی بود. هنگامی كه آن حضرت زمام امور را به دست گرفت و اعلام كرد: به سیره رسول خدا، یعنی مساوات در تقسیم بیتالمال عمل خواهد كرد، شماری از بهرهمندان دستگاه خلیفه سوم، روش علی را بر نتابیدند و صف خود را از وی جدا ساختند و به این نیز بسنده نكردند و با آن حضرت رودررو شدند. (۲۴)
ج. تبعیض در واگذاری پستها: از جمله بازدارندههای برقراری عدالت در جامعه و آفتهای بنیانبرافكن آن، تبعیض در واگذاری پستهاست. وقتی افراد ناشایست، تنها به خاطر دوستی، آشنایی، خویشی، هم جناحی و همیاری با طبقه حاكم، در پستهای حكومتی قرار میگیرند، نخستین چیزی كه لگدمال شده و در هم كوفته میشود، عدالت است. وقتی كسی نا عادلانه و براساس تبعیض، روی كار آمده باشد، چه انتظاری میتوان از او در اجرای عدالت داشت. عدالت، با اینگونه كارگزاران به هیچروی پا نمیگیرد. از این روی علی(ع) وقتی طلحه و زبیر از ایشان درخواست پستی وییه میكنند، درخواست آنان را نمیپذیرد كه آنان را شایسته آن پستها نمیداند.
۵. درگیری و تشنج در میان امت اسلام
یادآور شدیم كه دستیابی به عدالت نیاز به برنامههای كوتاه مدت و درازمدت دارد، با وجود درگیری و تشنج امكان برنامهریزی درست نیست; از این روی علی(ع) میفرماید:
«والامر واحد، الا ما اختلفنا فیه من دم عثمان، و نحن منه براء. فقلنا، تعالوا نداوی مالایدرك الیوم باطفاء النائره و تسكین العامه، حتی یشتد الامر و یستجمع، فنقوی علی وضع الحق فی مواضعه. فقالوا: بل نداویه بالمكابره. فابوا حتی جنحت الحرب وركدت، ووقدت نیرانها و سمحت.» (۲۶)
در تمام كارها یكی بودیم، جز در خون عثمان، كه ما را در آن گناهی نبود. اختلافی نداشتیم، پس پیشنهاد كردیم كه بیایید با خاموشی آتش جنگ و آرام كردن انبوه مردم، به چارهجویی و درمان بنشینیم، تا كار مسلمانان قوام و انسجام یابد و ما برای اجرای حق و عدالت نیرومند شویم. اما آنان در پاسخ گفتند: جز ستیز با دشمنان چارهای نیست. در نتیجه، جنگ آغاز شد و پا گرفت و آتش زبانه كشید.
۶. ستم و ستمگری
ستم و ستمگری، پدیده شومی است كه در بدنه هر نظامی راه یابد، هیچكور سوی عدالتی در آن نظام نور نخواهد افشاند. ستم، همه چیز را به تباهی میكشد: فرهنگ، اقتصاد، خرد، استعداد، ذوق، ابتكار و... و بزرگترین سد و مانع برپایی عدالت است. عدالت تا درجامعه سالم و با مردمانی رشد یافته، خردورز، رشید و خو كرده به فرهنگ انسانی قرار نگیرد و بر پایه و سكوی استواری استقرار نیابد، پا نخواهد گرفت و شكوفا نخواهد شد. سرزمین ستمزده، با مردمی تحقیر شده و به دور مانده از فرهنگ انسانی و متعالی، نمیتواند مهد عدالتشود. جامعه باید در مرحله نخست از زیر ستم بنیان برافكن و زندگیسوز به درآید و مردم آن با فرهنگ انسانی و متعالی ببالند و رشد كنند، تا عدالت زمینه استقرار بیابد.نیرویی از بیرون به تنهایی نمیتواند عدالت را پیاده كند، بلكه باید مردم آمادگی بیابند و با ندای عدالتخواهانه همراه و بازدارندهها را از سر راه بردارند و این بدون رهایی از ستم و جامعه گرفتار به فتستم ممكن نیست. از این روی،اسلام به این پدیده شوم و ویرانگر از زوایای گوناگون نگریسته و آنها را برای پیروان خود نمایانده و رویارویی با ستمگران را اصلی مقدس و ستودنی در زندگی مسلمانان قرار داده است. در بینش اسلامی، نظامی كه برابر معیارهای اسلامی پا میگیرد، نه تنها كارگزاران آن، نباید به مردم ستم روا دارند كه باید از گسترش ستم، با گوناگون چهرههای آن نیز، جلوگیری كند و دشمن سرسختستمگر و یاور ستمدیده باشند. (۲۷)
علی(ع) به زیادبن ابیه كارگزار خود در خطه فارس فرمان میدهد:
«استعمل العدل واحذر العسف والحیف، فان العسف یعود بالجلاء والحیف یدعو الی السیف.» (۲۸)
كار به عدالت كن و از ستم و بیداد، بپرهیز كه ستم، رعیت را به آوارگی وا دارد و بیدادگری شمشیر را در میان آرد.
مسلمان وظیفه دارد در برابر ستم سكوت نكند و اگر دید به كسی ستمی روا داشته میشود، باید به دفاع برخیزد كه اگر در برابر ستم سكوت كرد و به دفاع از ستمدیده بر نخاست، در حكم ستمكار است.
امام علی(ع) در یكی از خطبههای خود، با اشاره به فتنه جمل، میفرماید:
«فو الله لو لمیصیبوا من المسلمین الا رجلا واحدا معتمدین لقتله بلاجرم جره، لحل لی قتل ذلك الجیش كله اذ حضروه فلم ینكروا ولمیدفعوا عنه بلسان ولابید.
دع ما انهم قد قتلوا من المسلمین مثل العدهٔ التی دخلوا بها علیهم.» (۲۹)
به خدا، اگر از مسلمانان، جز یك تن را از روی عمد و بیآن كه او را جرمی باشد، نكشته بودند، كشتن همه آن لشكر بر من روا بود، چه، حاضر بودند و انكار ننمودند و به زبان و دست، به دفاع برنخاستند، تا چه رسد بدان كه، آنان از مسلمانان كشتند، همچند لشكریانی كه بدان شهر درآمدند. از این فراز بلند و سخنناب به دست میآید كه سكوت در برابر ستم، خیانت است و گناه آن بس سنگین، بسان گناه كسی كه دستبه ستم یازیده است. (۳۰) این ناروایی و ناشایستگی سكوت و خیانتبار بودن آن در برابر ستم، در مرحلهای از دونی و پستی و ویرانگری و تباهیآفرینی است كه مولا، كشتن سكوت كنندگان در برابر ستم بر مسلمانان و قتل آنان را، روا میداند. به درستی هم كه فاجعهای از این هولانگیزتر وجود ندارد كه گروهی از مسلمانان، ببینند كه مسلمانی به دستستم پیشهای بیگناه كشته میشود، در برابر آن سكوت كنند و به دفاع برنخیزند. یادآوری این نكته لازم است كه سخنان یاد شده درباره كافران ومشركان نیست، بلكه درباره اصحاب جمل است كه مسلمان بودند و شماری از آنان از صحابه پیامبر(ص) چون طلحه و زبیر. این نشان میدهد كه هرگاه اسلام سنگر نفاق، انحراف، فساد و جهالتشد، چه فاجعههایی را به بار میآورد و با پدیدآورندگان آن چه باید كرد. از آیاتی كه در قرآن درباره درگیری پیامبران با مترفان وجود دارد، استفاده میشود كه خداوند متعال همگامی با مستمندان و ستیز با ستمپیشگان را به عنوان یك وظیفه مسلم پیامبران الهی قرار داده است. از آنجا كه سیره پیامبران بویژه خاتم پیامبران دلیل بر حكم الهی است، میتوان نتیجه گرفت: مبارزه با ستم و جلوگیری از دستاندازی به حقوق دیگران، جایگاه وییهای در شریعت اسلامی دارد و از اصول حاكم در نظامهایی است كه برابر معیارهای شرع شكل گرفتهاند. از این روی، هر گامی كه به گونهای بیانگر ستم و تجاوز به حقوق دیگران باشد، در خلاف جهت رسالت پیامبران الهی و مخالف حكم خداوندی است و همگان باید از آن پرهیز كنند.
۷. امتیاز جویی و امتیاز دهی
جامعه گرفتار امتیازجویی و امتیاز دهی، روی عدالت را نخواهد دید و عدالت در زیر گامهای امتیازخواهان و امتیازدهان، درهم كوبیده خواهد شد.
از بزرگترین بازدارنده و آفتهای عدالت، پدیده امتیاز دهی و امتیاز خواهی است. وقتی طبقه حاكم، برای استوار كردن پایههای حكومتخود و در امان ماندن از مخالفتها و پوشاندن ضعفها و كاستیها به امتیازدهی روی میآورند و شماری هم برای امتیازگیری به آنان نزدیك میشوند و بدهو بستان در حاكمیت نظام رواج مییابد، انتظاری نیست كه عدالت در جامعهای با این حاكمیت دامنگسترد. عدالت در سرزمین حجاز، با طلوع اسلام و رهبریهای پیامبر گرامی اسلام(ص) پرتو افكند و پس از رحلت آن عزیز، دیری نپایید كه زمینههای افول آن، یكی پس از دیگری پدیدار شدند. در زمان خلیفه دوم، به شماری امتیازهایی داده شد (۳۱) و این پدیده زشت، خیلی زود گسترش یافت و در زمان خلیفه سوم، به فاجعه بزرگ بدل شد و خود خلیفه را نیز از پای در آورد. (۳۲) خویشان خلیفه سوم، سرزمین اسلامی را عرصه تاختوتاز خود قرار دادند و بیتالمال را به غارت بردند و ثروتها انباشته، حقهایی را از بین بردند و خانمانهایی را در آتش هواها و هوسهای خود سوختند.
خلیفه سوم، تمام خمس گرفته شده از آفریقا را یك جا به مروان بخشید و فدك را به اقطاع وی در آورد. (۳۳)
همه غنائم آفریقا، از طرابلس تا طنجه را به عبداللهبن ابیسرح اهدا كرد. (۳۴)
به حارث بن حكم، داماد خود و برادر مروان، سیصدهزار درهم بخشید (۳۵) و....
سعیدبن عاصبن امیه را با صدهزار درهم (۳۶) ، ابوسفیان را با دویستهزار درهم و مروان را با صدهزار درهم نواخت.
ابن عقبه، برادر مادری خود را به امارت كوفه گمارد. سرزمینی كه سعیدبن عاص، جانشین ولید، آن را بستان قریش و بنیامیه میدانست. (۳۹)
عبداللهبن سعدبن ابیسرح، برادر رضاعی خود را، كه رسول خدا او را مهدورالدم اعلام كرده بود، بر مصر گمارد و پس از فتح آفریقا، خمس غنائم جنگ اول را به او بخشید. (۴۰)
عبداللهبن عامهٔ بن كویز، پسر دایی خود را به بصره گمارد. (۴۱)
عبدالله بن خالد داماد خود را، با چهار صدهزار درهم (۴۲) و به نقلی ششصدهزار درهم نواخت. (۴۳)
نقل كردهاند:
«زیدبن ارقم، كلیددار بیتالمال، كه از جایزه دویستهزار درهمی به ابوسفیان و صدهزار درهمی به مروان به خشم آمده بود كلیدها را پیش عثمان گذارد و گریست. عثمان گفت: چون صله رحم كردهام میگریی؟
گفت: نه. اما گمان دارم كه این مالها را به عوض انفاقهایی كه در راه خدا، زمان حیات رسول خدا(ص) كردی، بر میداری. اگر صد درهم به مروان میدادی، باز هم زیاد بود.
عثمان گفت: پسر ارقم! كلیدها را بگذار و برو. فرد دیگری را مسؤول بیتالمال خواهم كرد.» (۴۴)
از دیگر امتیازگیران، طلحه (۴۵) ، زبیر (۴۶) و عبدالرحمنبن عوف (۴۷) بودند كه مال و ثروت بسیار اندوختند. گزارشگران و تاریخ نگاران از خانههای مجلل بسیار، كنیزكان، اسبها، شترها، طلا و نقره و گوسفند آنان گزارشهای شگفتانگیزی ارائه دادهاند كه بیانگر فاصله طبقاتی عمیقی است كه در دوران خلیفه سوم پدید آمده و رویه و روش نادرستی كه پا گرفته و نهادینه شده است.
این بخششها و دهشها و ثروت اندوزیهای خلیفه و پیرامونیان و بستگان وی، سبب شد كه مردم علیه خلیفه و دستگاه عدالتسوز و خانمان برانداز او، قدبرافرازند و خانه او را به محاصره خود درآورند.
در این هنگامه و بلوای بزرگ، علی(ع) رابط بین قیام كنندگان و خلیفه بود. با دلسوزی تمام، به خلیفه پیشنهاد كرد: برای برآوردن خواستههای بحق مردم، دستبه كار شود و امور را رسیدگی كند.
خلیفه، مهلتخواست.
امام در پاسخ گفت: آنچه به مدینه مربوط است، در آن مهلتی نیست كه آنچه بیرون از مدینه است، مهلت آن، رسیدن نامه خلیفه به آنان است.خلیفه، یا نخواستبه این پیشنهاد جامه عمل بپوشاند، یانتوانست كاری از پیش ببرد و كشته شد. ناشایستهسالاری، برتری جوییو برتری دهی، ثروتاندوزی، دستاندازی به بیتالمال و... فرهنگ شده بود. از این روی، با رفتن خلیفه سوم كه از جمله پدید آورندگان این فرهنگ بود، مشكل جامعه اسلامی حل نمیشد و این فاجعههای دیگری را در پی داشت و هر یك از امتیازجویان و امتیاز گیرندگان علم باطلی را افراشتند علیه مرد حق، مرد خدا، علی، آن یگانه روزگار، صفآراستند و وی را از اصلاح بنیادین ویرانگریهای خلیفه سوم و كارگزارانش بازداشتند.
دوران سیزده ساله خلافتخلیفه سوم و امتیازهای او، وضع روحی و مالی بسیاری از مسلمانان را دگرگون ساخته بود، به گونهای كه حاضر نبودند علی(ع) با آنان، بسان دیگران رفتار كند و سهم مساوی از بیتالمال به آنان بدهد و در مقام و موقعیتیك شهروند عادی روزگار بگذرانند. به همین جهت، طلحه و زبیر خواستار امارت بصره و كوفه شدند. (۴۹)
عبداللهبن عمرو یكی از فرزندان ابیبكر و سعدبن ابیوقاص نیز، خواستار بهره بیشتری نسبتبه دیگران بودند.
اما علی(ع) به خوبی روی نیروها شناخت داشت و از روحیه طلحه و زبیر آگاه و شاهد دگرگونی زندگی آنان بود و میدانست كه اگر آنها به حاكمیتبرسند، بیتالمال را غارت و صالحان را خانهنشین خواهند كرد; از این روی، آنان را شایسته پست و مقام در حكومتشایستهسالار خود، ندید و به آنان پستی وانگذارد. علی(ع) پس از آن كه از دگردیسی زندگی بهرهمندان از خوان بیتالمال سخن میگوید،۵۰ به چند نكته اساسی زیراشاره میكند:
۱. در پاسخ آنان كه میگفتند: علیبن ابیطالب بر ما ستم روا داشته و حقوق ما را قطع كرده است، میفرماید:
ادامه سیره گذشته و برتری شماری خاص، آن هم بدون دلیل، بر دیگران ستم است، نه جلوگیری از آن كه عین عدالت است.
۲. بر هر مسلمانی حكم خدا و حدود الهی را اجرا خواهم كرد. هیچ مسلمانی بر مسلمان دیگر، برتری ندارد، مگر به تقوا.
۳. برتریهای معنوی، همچون: تقوا و مصاحبتبا رسولخدا(ص) هرگز ملاك برتریهای مادی و مالی نیست.
۴. شما خواهان انحراف من از راه عدالت هستید، ولی بدانید كه من با اصلاح دنیای شما، دین خود را فاسد نخواهم كرد.
از این روی، علی(ع) در برابر پیشنهاد ابنعباس، كه بهتر استبرای مدت كوتاهی آنان را حكومت دهی فرمود:
«وای بر تو، بصره و كوفه جای مردان جنگجو و اموال فراوان است. زمانی كه آنان بر مردم مسلط شوند، مردم سفیه و احمق را با تطمیع به خود جذب میكنند و ضعیفان را گرفتار بلا و مصیبت مینمایند. و بر مردم قوی، با زور سلطه مییابند. اگر میخواستم كسی را به سبب سود و زیانش به كار گیرم، معاویه را بر شام میگماردم. در هر صورت اگر این نبود كه حرص و آز آن دو بر من آشكار شده، نسبتبه آنان نظر موافقی پیدا میكردم و ممكن بود از آناندر مناصب حكومتبهره ببرم.» (۵۱)
امتیازجویان، یكی پس از دیگری به معاویه پیوستند و یا به گردآوری نیرو در برابر آن حضرت ایستادند:
به علی(ع) خبر دادند كه گروهی از مردم مدینه به معاویه پیوستهاند. امام(ع) در اینباره نامهای به سهلبن حنیف انصاری، كارگزار خود در مدینه بدین شرح نوشت:
«به من خبر رسیده كه مردانی چند به معاویه پیوستهاند. از دست دادن اینان تو را غمگین نسازد. برای گمراهی آنان و تسلی قلب تو همین بس كه آنان از هدایت و حقگریزان شده و به كور دلی و جهل شتاب گرفتهاند. اینها اهل دنیا هستند و به سوی آن شتابان رفتهاند. آنها عدل را شناخته و دیدهاند و شنیدهاند و فهمیدهاند و دریافتهاند كه مردم از نگاه ما از جهتحق یكسانند، آنگاه به تبعیض و سوء استفاده روی آوردهاند. نفرین باد بر اینان. به خدا اینان از ستم نگریخته و به عدل پناهنده نشدهاند.» (۵۲)
اشعثبن قیس كندی كه كارگزار عثمان در آذربایجان بود، سالانه صدهزار درهم از خراج آذربایجان را دریافت میكرد. وی در زمان علی(ع) نیز، چنین انتظاری داشت كه حضرت با آن مخالفت كرد و در نامهای به او نوشت:
«واعلم ان عملك لیس لك بطعمه ولكنه فی عنقك امانه.» (۵۳)
بدان كه حكومت طعمهای برای رزق و خوراك تو نیست، بلكه امانت و سپردهای در گردن توست.
یا عبدالله زمعه، كارگزار حضرت، درخواستسهم بیشتری از بیتالمال كرد، حضرت نپذیرفت و فرمود:
«ان هذا المال لیس لی ولالك وانما هی فیء للمسلمین وجلب اسیافهم.» (۵۴)
این مال، نه از آن من و نه از آن توست، بلكه از آن مسلمانان است و سبب جلب شمشیرهای آنان.
۸. تكاثر
تكاثر (مالاندوزی، زیادهطلبی، تفاخر به ثروتمندی) و انباشته شدن ثروت در نزد گروهی خاص و محدود، نه تنها ضد عدالت و مانع اجرای آن است كه ضد انسانیت است; چرا كه انسان فزون خواه، جز به انباشتن ثروت به چیز دیگری نمیاندیشد. از این روی، در قرآن و روایات به عنوان پدیدهای ضد ارزشی و ویرانگر فضائل اخلاقی، از آن یاد شده است. (۵۵) امام صادق(ع) در حدیث معروف لشگریان عقل و جهل، قوام (اعتدال) را از لشگریان عقل و مكاثره (فزونخواهی) را از سپاهیان جهل میشمارد (۵۶) كه جامعه را به سوی ضد ارزشها سوق میدهد و از پیروی عقل و دینباز میدارد. در جامعهای كه این پدیده وجود داشته باشد، ثروتهای كلان و زندگی مسرفانه در یك سوی، فقر و ناداری و حرمان در سوی دیگر.
حكومت اسلامی باید به گونهای سیاستگذاری و برنامهریزی كند كه نتیجه آن به انباشت ثروت نینجامد. برابر نص صریح قرآن، خداوند پیامبر(ص) را موظف میكند ثروتهای عمومی را به گونهای پخش كند كه تنها در «ما افاء الله علی رسوله من اهلالقری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساكین وابنالسبیل كیلایكون دولهٔ بین الاغنیاء منكم.» (۵۷)
آنچه را خداوند از اهلاین آبادیها به رسولش بازگردانده است، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، یتیمان، مستمندان و در راه ماندگان است، تا این اموال دستبه دست میان ثروتمندان شما نگردد.
آیه شریفه به یك اصل اساسی كه مایه تعدیل ثروت است، اشاره میكند و آن این است كه اموال و ثروتها نباید در دست گروهی محدود متمركز باشد و دستبه دستبگردد و در برابر گروهی فقیر و درمانده وجود داشته باشد. در اصل، وجود فقر و محرومیت در جامعه، نشانه ستم و بیعدالتی از سوی گروهی برگروه دیگر است.
امام حسن عسكری(ع) این حقیقت را چنین بازگو میكند:
«اغنیاؤهم یسرقون زاد الفقرا.» (۵۸)
توانگران جامعه، توشه و ثروت فقیران را میربایند.
گروه ثروتاندوز و رفاهگرای بیدرد، فقر را به جامعه بار میكنند. ثروت جامعه، باید همانند خون در پیكر جامعه در گردش باشد، اگر در یك جا جمع گردد و در نزد گروهی اندك درگردش باشد و دستبه دستبگردد، حیات جامعه به خطر میافتد. مامون خلیفه عباسی از امام رضا(ع) درخواست كرد تا حدود و قوانین اسلام را به گونهای فشرده، برای او بنویسد.امام رضا(ع) در بخشی از آن نامه مینویسد:
«... والبرائهٔ ممن نفی الاخیار... وجعل الاموال دولهٔ بین الاغنیاء.»
[از ایمان است] بیزاری جستن از كسانی كه نیكان را از جامعه اسلامی تبعید كردند... و اموال مسلمانان را میان ثروتاندوزان به گردش درآوردند.
روایت، این نكته را بیان میكند كه انباشته شدن ثروت در دست گروهی خاص، نشانهای از حكومت طاغوتی و غیرالهی است. اینگونه حكومتها، معیارهای درست را به كار نمیگیرند و اموال عمومی و ثروت جامعه را در دستشماری از ثروتاندوزان به جریان میاندازند و در بخش خصوصی میانبارند و بخش عمومی و مردم را از آن محروم میسازند.
شیوه حكومت اسلامی باید عكس این باشد. یعنی جریان ثروت به سود عموم باشد، نه شماری خاص. از این روی، امام علی(ع) ضمن شمارش بدعتها و فتنههایی كه باید از بین بروند، میفرماید:
«... ولماجعلها دولهٔ بین الاغنیاء.» (۶۰)
من اموال را میان ثروتاندوزان به گردش نینداختم.
بیگمان، هنگامی كه دستبه دستشدن ثروت جامعه در بین ثروتاندوزان، در قرآن و احادیث، ناشایستشمرده شد و در كلام امام رضا(ع) از عملكردهای حكومتهای طاغوتی و غیراسلامی به شمار آمد و بیزاری جستن از پدیدآورندگان این جریان غیر اسلامی تكلیف شد، میتوان پیبرد كه خود این عمل و جریان از هر راه و با هر شیوه و به هر نامی كه باشد و به دست هر كس كه انجام گیرد، كاری است ناشایست و خلاف اسلام. هر برنامه و روشی كه اموال را از عمومی بودن و بهرهبرداری عمومی به در آورد، و به سوی شماری اندك از خاصگان، اشراف و وابستگان قدرت سرازیر سازد، هیچسازگاری با اسلام ندارد. از سوی دیگر اسلام، برای ترازسازی ثروت، ابزارهای گوناگونی قرار داده است. به دست آوردن درآمد از راههایی چون ربا، غصب، رشوه، اختلاس، دزدی، بهرهبرداری نادرست از مقاطعهكاریها، دادوستدهای دولتی، فروش زمینهای موات و... را نامشروع میداند و با اینگونه ثروتاندوزیها، به طور شدید و قهرآمیز برخورد میكند. همچنین در هزینه كردن درآمدها، مسلمان آزاد نیست كه هر چه به دست میآورد، در هر راه و به هرگونه كه خواست هزینه كند. از هزینه كردن مال درراههای نامشروع و اسراف و تبذیر منع شده است. افزون بر اینها، اسلام به مسلمانان دستور داده كه مقداری از درآمد خود را از بابتخمس و زكات بپردازند و... این، غیر از مالیاتی است كه حكومت اسلامی برای عمران و آبادانی شهرها، جنگ و آنچه به مصلحت اسلام و مسلمانان است از مسلمانان میگیرد.
۹. آگاه نبودن از ابعاد عدالت اجتماعی
كسانی كه عدالت و زوایای آن را به درستی نمیشناسند، و از عدالت اجتماعی تصور كامل و درستی ندارند، نمیتوانند مجری عدالتباشند.
امام موسی كاظم(ع) میفرماید:
«لایعدل الا من یحسن العدل.» (۶۱)
عدالت را نمیتواند اجرا كند، مگر كسی كه آن را به بهترین وجه بشناسند.
این روایتبه گونهای دیگر نیز معنی شده است:
«عدالت را اجرا نتواند كرد، مگر كسی كه آن را به بهترین وجه اجرا كرده باشد.» (۶۲)
در این صورت، روایتبیانگر شرایط و وییگیهای مجریان عدالت است; یعنی هر كسی نمیتواند مجری عدالتباشد، بلكه فرد و یا افرادی لازم است كه از خود ضعف نشان ندهند تبعیض قائل نشوند و یا از مخالفان عدالت در هراس نیفتند.
ممكن است كسانی به اصل ضرورت اجرای عدل در جامعه، باور داشته باشند و به تلاش برای اجرای آن نیز بپردازند; ولی به درستی از زوایای آن آگاه نباشند و عدالت اجتماعی را در پدیدآوردن یكسری اصلاحات روبنایی خلاصه كنند و گمان برند كه دستیابی به عدالت اجتماعی، كاری است آسان، از این روی، برای انجام آن، گام جدی فرا پیش ننهند.
كسی كه فقر و سرمایهداری شكاف طبقاتی، افزونخواهی و... را از بازدارندهها و مانعهای بزرگ و یاناسازگار با عدالت نشناسد، چگونه میتواند برای از بین بردن آنها برنامهریزی كند.
در پایان این مقال، یادآوری این نكته بایسته است: اگر در دنیای امروز، كه جولانگاه زورمندان و خودخواهان و افزونخواهان زراندوز است، به اجرای عدالت میاندیشیم، باید در راه آن با همه توان بكوشیم و با زورمندان و قدرتهای بزرگ دشمن عدالت درافتیم و مستضعفان جهان را در این حركتبزرگ به یاری طلبیم. تلاش برای برپایی عدالت اجتماعی، نیازمند همتی بلند، عزمی استوار وراسخ و ارادهای پولادین است و همپا و همراه این حركتبزرگ، نیازمند پیوهشهای علمی و تحقیقی و میدانی بسیار. این تلاشها و پیوهشهای همهجانبه، زمینه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی، به خواستخدا، فراهم میآورد.
پینوشتها:
۱. «نهجالبلاغه»، نامه /۴۵.
۲. «صحیفه نور»، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج۲۱/۱۹۰، وزارت ارشاد اسلامی.
۳. همان، ج۲۰/۱۲۸; ج۲۱/۱۸۷; ج۱۷/۲۱۸.
۴. «طرفهها»، اقبال یغمایی/۶۹، انتشارات آفرین; روزنامه «كیهان»، سال ۱۳۷۷، شماره ۱۶۳۵۹/۶.
۵. امام صادق(ع) میفرماید: شیطان آدمی را گرد هر چیز میگرداند، اگر گول نخورد، با مال در برابر او قرار میگیرد و از این راه او را گول میزند. ر.ك: «اصول كافی»، ج۲/۳۱۵، دارالتعارف، بیروت.
۶. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۲/۱۹۷۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۷. همان.
۸. همان/۱۹۸.
۹. «نهجالبلاغه»، صبحی صالح، ترجمه شهیدی، نامه۵۳.
۱۰. همان، خطبه۱۳۶.
۱۱. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۷/۳۶ ۴۳.
۱۲. «نهجالبلاغه»، نامه۴۱.
۱۳. همان نامه/۴۳.
۱۴. همان، نامه/۳۱.
۱۵. همان، نامه/۵۹.
۱۶. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۸/۱۱۱. «الطبقات الكبری»، ابنسعد، ج۳/۳۴۵; ج۷/۱۲۷، دارصادر، بیروت; «كافی»، ج۵/۳۱۸.
۱۷. «مستدرك الوسائل»، ج۱۸/۷.
۱۸. «تهذیب الاحكام»، شیخ طوسی، ج۶/۲۲۶، «دار التعارف، بیروت; «كافی»، ج۷/۴۱۲; «وسائل الشیعه»، شیخ حر عاملی، ج۱۸/۱۵۵.
۱۹. «مجموعه آثار»، استاد شهید مرتضی مطهری، ج۱۸/۲۴۶، صدرا.
۲۰. «الغارات»، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال معروف به ابنهلال ثقفی، ترجمه آیتی/۴۷، وزارت ارشاد اسلامی.
۲۱. «الطبقات الكبری»، ج۳/۲۹۵، ۳۰۴; شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۸/۱۱۱; «تاریخ یعقوبی»، ج۲/۱۵۳ ۱۵۴، دار صادر، بیروت.
۲۲. «نهجالبلاغه»، خطبه۳.
۲۳. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۸ ۱۹۹.
۲۴. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۷/۳۶ ۴۳.
۲۵. همان /۴۰ ۴۳.
۲۶. «نهجالبلاغه»، نامه۵۸.
۲۷. همان، نامه۳۱.
۲۸. همان، ترجمه شهیدی، كلمات قصار ۴۷۶.
۲۹. همان، خطبه ۱۷۲.
۳۰. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹۷/۹۶، مؤسسهٔ الوفاء، بیروت.
۳۱. «الطبقات الكبری»، ابنسعد، ج۳/۳۴۵; ج۷/۱۲۷; «شرح نهجالبلاغه»، ابنالحدید، ج۸/۱۱۱.
۳۲. «نهجالبلاغه»، خطبه ۳; «الغدیر»، علامه امینی /۲۸۲ ۲۸۸، دار الكتب العربی.
۳۳. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۸.
۳۴. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۱/۱۹۹.
۳۵. «الغدیر»، علامه امینی، ج۸/۲۸۶.
۳۶. همان.
۳۷. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۱/۱۹۹.
۳۸. همان/۲۷۰.
۳۹. همان، ج۲/۱۲۹.
۴۰. «سیمای كارگزاران علیبن ابیطالب»، علی اكبر ذاكری، ج۲/۲۹، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
۴۱. «تاریخ الامم والملوك»، جریر طبری، ج۳/۳۱۹.
۴۲. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۸.
۴۳. «تاریخ یعقوبی»، ج۲/۱۶۸.
۴۴. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۹.
۴۵. «الغدیر»، ج۸/۲۸۲ ۲۸۶.
۴۶. «الغدیر»، علامه امینی، ج۸/۲۸۳.
۴۷. همان، ج۸/۲۸۴.
۴۸. «نهجالبلاغه»، خطبه۱۶۳.
۴۹. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱۱/۱۷.
۵۰. «اصول كافی»، ج۸/۳۶۰.
۵۱. «سیمای كارگزاران»، ج۲/۲۷۷، به نقل از «الامامه والسیاسه»، ج۱/۵۲.
۵۲. «نهجالبلاغه»، نامه ۷۰.
۵۳. همان، نامه ۵.
۵۴. همان، خطبه/۲۲۳.
۵۵. سوره «توبه»، آیه ۳۴، ۳۵; «بحارالانوار»، ج۴۷/۱۱۹. گروهی از خراسان نزد امام صادق رفتند. امام به آنان فرمود: «من جمع مالا یحرسه عذبه الله علی مقداره».
آنان گفتند: به فارسی بفرمایید كه ما عربی نمیدانیم.
آن حضرت فرمود: هر كس درم اندوزد جایش دوزخ باشد.
۵۶. «اصول كافی»، ج۱/۲۲.
۵۷. سوره «حشر»، آیه ۷.
۵۸. «مستدرك الوسائل»، ج۱۱/۳۸۰.
۵۹. «عیون اخبار الرضا»، شیخ صدوق، ج۲/۱۲۶، كتابفروشی طوس.
۶۰. «كافی»، ج۸/۶۱.
۶۱. «اصول كافی»، ج۱/۵۴۲.
۶۲. «جامعه سازی قرآنی»، محمد رضا حكیمی۱۶۷، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
مسؤولیت مبارزه با پارهای از مانعها، از جمله مانعهای خارجی به عهده رهبران و پارهای به عهده مردم و بخشی دیگر، مشترك است; یعنی دولت و مردم، باید در برداشتن آنها، همكاری كنند.
ولی چون هدف ما در این مقال، اشارهای گذرا به این بحث است، بدون بخشبندی، به پارهای از مهمترین مانعها اشاره میكنیم.
۱. دنیاگرایی
انسان موجودی دو بعدی است. بر همین اساس، نیازهای مادی و معنوی را با هم، دارد. شماری از انسانها بر اساس پارهای از عوامل، تنها و تنها به نیازهای مادی خود میاندیشند و به كلی از اندیشیدن نیازهای معنوی به دورند. اینگونه نگرش و رفتار زمینهساز بسیاری از دشواریها، گرفتاریها و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی میگردد. این چنین انسانهایی كه یك بعدی میاندیشند و بر این نسق حركت میكنند، همه چیز و همه كس را برای خود و در خدمتخود میخواهند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. بر همین اساس، در صدد فرا چنگآوردن هر چه بیشتر از تواناییهای مادی اجتماع بر میآیند. اینجاست كه تبعیض و بیعدالتی و محرومیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی رخ نمینماید و حس خودخواهی و خودپرستی، تجملپرستی، راحتطلبی، عیش و نوش، رواج مییابد.
آنگاه زوایای فاجعه گسترده و یرفای آن هولانگیزتر میشود كه حاكمان و كارگزاران حكومتی به چنین روحیهای گرفتار آیند و به مال خدا و مردم دستیازند و دنیا را هم خود قرار دهند و از معنویتبه دور مانند.علی(ع) این بیماری خانمانسوز را میشناخت و به پیامدهای آن آگاه بود كه به كارگزاران خود، دردمندانه هشدار میداد. آن عزیز، آن طبیب دوار، در نامه معروف خود به عثمانبن حنیف، پس از شكوه از او، به بیان زندگانی سراسر زهد خود میپردازد:
«اگر میخواستم كه از عسل تصفیه شده و مغز گندم و لباس پرنیان بهره گیرم، برای من میسر بود، اما هیهات، كه هوای نفس بر من چیره شود و حرص و آز به گزینش غذاها وادارم سازد و شاید در حجاز یا یمامه كسی باشد كه به یك قرص نان نیاز داشته باشد و روی سیری را ندیده باشد. یا سیر بخوابم در حالی كه در اطراف من شكمهای گرسنه و جگرهای تشنه باشند.» (۱)
دنیاگرایی، در همه جامعهها، عصر و نسلها ویرانگر بوده است. این بیماری خطرناك و تباهیآفرین، امروز، به خاطر ابزاری كه بشر در اختیار دارد، بسیار یرفتر و گستردهتر از گذشته تباهی و نكبت میآفریند و بشر را در باتلاق مرگ فرو میبرد. رهاورد این پدیده شوم و خانمانبرانداز، ستمها و نابسامانیهای گسترده جهانی است كه بشریت را در كام خود فرو برده است. دنیاگرایی و افزونخواهی از دیدگاه امامان معصوم، پدیدهای شوم و شیطانی است كه با اصول و آموزههای پیامبران سازگار نیست و با رشد و تكامل انسان و زندگی عادلانه او نیز، در این دنیا سازگاری ندارد.
انسانهای دنیاگرا و افزونخواه، شیوهها و روشهایی كه در همه شرایع آسمانی ممنوع و حرام است، به كار میبرند و برای رسیدن به دنیا از هر وسیلهای استفاده میكنند. ستم، احتكار، رباخواری، استثمار، كمفروشی، گرانفروشی، غارت بیتالمال. به همین دلیل بود كه امام خمینی، از به كار گماری ثروتاندوزان از خدابیخبر و مترفان و افزونخواهان، در نظام جمهوری اسلامی بر میآشفت. آن بزرگوار در وصیتنامه سیاسی الهی خویش، توجه به محرومان و حفظ سادهزیستی و پرهیز از اشرافیگری را از ویژگیهای ضروری برای كارگزاران حكومتی، میداند. (۲)
آن مرد آسیبشناس، از این كه دنیاگرایان و سرمایهداران در حكومت راه بازكنند و در پستهای حكومتی قرار بگیرند، نگران بود و از مردم میخواست كه در انتخاب مسؤولان اجرایی و قانونگذاری هشیارانه و دقیق عمل كنند:
«رئیس جمهور و وكلای مجلس از طبقهای باشند كه محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات كه تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمیتوانند بفهمند.» (۳)
به عنوان شاهد بر سخن امام، قصهای از تاریخ را در زیر میآوریم كه بیانگر حال و روز فرمانروایی است كه درد را درك نمیكند، و از گرفتاریها و حرمانها و مصیبتها و غمهای مردم خود، بر كنار است و به خود میاندیشد و آرایش تن خود:
«روزی موفق بن متوكل در حالی كه لباس بس زیبایی بر تن داشت و حسنبن مخلد، كنارش ایستاده بود چند بار بر جامهاش دست كشید و گفت: از این جنس جامه چند دست در خزانه دارم؟
حسن گفت: شش هزار دست.
موفق گفت: ای حسن! ما برهنهایم، چرا به فكر ما نیستی؟
زود به حاكمان شهرها بنویس، تا هر چه زودتر سیهزار دست از جنس این جامه تهیه كنند و بفرستند.» (۴)
فسوسا، پس از پیامبر اسلام(ص) دیری نپایید كه جامعه اسلامی دستخوش دگردیسی شد و به كیراهه در افتاد: ضد ارزشها ارزش شد، كاخهای سبز و سرخ جایگزین خانههای گلین محمد(ص) و علی(ع) شد، جامههای زیبا و نرم جایگزین جامههای وصلهدار و خشن شد و... بیگمان، از چنین جامعهای نمیتوان انتظار داشت كه مردم آن در جهتبرپایی عدالت تلاش ورزند و خود را به رنج درافكنند.
دنیاگرایی علت گریز از حكومت علی(ع)
بسیاری از مخالفتها با علی(ع) انگیزهای جز دنیاخواهی نداشت. (۵) علیبن محمدبن ابیسیف مداینی، از فضیل بن جعد، نقل میكند:
«مهمترین سبب خودداری عرب دریاری نكردن علی(ع) موضوع مال و ثروت بود; زیرا آن بزرگوار، هیچ شریفی را بر وضیع و هیچ عربی را بر عجم، برتری نمیداد و با بزرگان و امیران قبیلهها، هیچگونه سازشی نداشت و آنگونه كه پادشاهان در این گونه موارد عمل میكنند، عمل نمیكرد و هیچ كس را با مال و همانند آن، به سوی خود جذب نمینمود. شیوه معاویه، درست نقطه مقابل علی(ع) بود. به همین سبب، مردم علی(ع) را ترك كرده و به معاویه پیوستند.» (۶)
علی(ع)، روزی قصه غصههای خود را برای مالكاشتر بیان میكند. در این درددل، از كوتاهی شماری از یاران خویش، گریختن و پیوستن شماری از آنان به معاویه، شكوه سر میدهد.
مالكاشتر، در تحلیلی روشنگرانه از انگیزههای اینان سخن میگوید كه عبرتآموز است:
«وانت تاخذهم بالعدل، وتعمل فیهم بالحق وتنصف الوضیع من الشریف، فلیس للشریف عندك فضل منزلهٔ علی الوضیع، فضجت طائفهٔ ممن معك من الحق اذا عموا به، واغتموا من العدل اذا صاروا فیه.» (۷)
تو آنان را به عدل و داد گرفتهای و در میان آنان به حق عمل میكنی. و حق ناتوانان را از اشراف میگیری; زیرا در نگاه تو، اشراف بر ناتوانان، هیچگونه برتری ندارند. چون حق فراگیر شد و با همه یكسان برخورد كردی، صدای ناله و اعتراض گروهی از آنان كه با تو بودند، بلند شد و چون به عدالتبا آنان رفتار شد، از آن اندوهگین شدند....
مالك اشتر، سپس پیشنهاد و خیرخواهی خود را اینچنین ارائه میدهد:
«ای امیرمؤمنان! اگر شما نیز، بذل و بخششهای آنچنانی داشته باشید، مردم گرد شما جمع میشوند و از شما پیروی میكنند.
ای امیرمؤمنان! اگر چنین كنید، خداوند كار شما را سامان بخشد و امور ایشان را پراكنده سازد.»
امام(ع) در پاسخ مالك اشتر، فرمود:
«اما آنچه درباره عمل و سیره ما به عدالت گفتی، بدان كه خدا میفرماید:
«هركس كار شایستهای كند، به نفع خویش كرده است و هر كس بد كند علیه خویش باشد. پروردگار تو ستم به بندگان نمیكند.»
و من از این كه مبادا در انجام آنچه گفتی: (عدالت ورزی) كوتاهی كرده باشم، بیشتر ترسانم. و اما این كه گفتی: حق بر آنان سنگین بوده است و به همین سبب از ما جدا شدهاند. خداوند به خوبی آگاه است كه آنان به خاطر ستمی از ما جدا نشدهاند و پس از این جدایی نیز، به عدالتی پناه نبردهاند.
آری، تنها انگیزه آنان دنیایی است كه از آنان جدا شده است و به یقین در روز قیامت از آن پرسیده خواهند شد كه آیا برای دنیا چنین كردند و یا برای خدا؟و سپس آن بزرگوار به پیشنهاد مالكاشتر چنین پاسخ میدهد:
«واما آنچه درباره بذل و بخشش اموال در نتیجه جذب اشراف گفتی، بدان كه سیره ما چنین نیست كه به كسی از درآمد عمومی بیش از حقش بدهیم. خداوند میفرماید:
«چه بسا گروه اندك كه به اذن خدا، بر گروه بسیار پیروز نمود و خدا با صابران است.»
خداوند پیامبر را مبعوث كرد و پس از اندكی یاران، بر شمارشان افزود و به یارانش پس از ذلت عزت بخشید. اگر خداوند اراده كرده باشد كه ما این امر را سرپرستی كنیم، دشواری آن را بر ما آسان كند و ناهمواریش را هموار سازد و من از رای و پیشنهاد تو، تنها آن را میپذیرم كه سبب خشنودی خداوند باشد.» (۸)
تحلیل مالكاشتر، و پاسخ علی(ع) را به شرح آوردیم چون جان كلام در این گفتوگو آمده بود.
۲. وابستگان به مراكز قدرت
پیوندهای خونی و عاطفی با مراكز قدرت، گاه همچون خود قدرت خطرناك است. حكومت نباید اجازه دهد كه خویشان و پیرامونیان آنان به عنوان وابستگی به مركز قدرت، با استفاده خیانتبار از بیتالمال و دیگر تواناییهای اجتماع، حقوق ملت را تباه سازند كه بدنامی آن برای مسؤولان است و بهره نامشروع آن برای فرصتطلبان و حاشیهنشینان. بسیاری از زورگوییها، چپاولگریها، ستمها و... كه در طول تاریخ بشر صورت گرفته از سوی حاشیهنشینان حكومتها و پیرامونیان حاكم و درباریان بوده است.
بنابراین، برای برقراری عدالت، كافی نیست كه زمامداران و مسؤولان حكومتی از صالحان باشند و از زورگویی و ستم و نیرنگ به دور، بلكه لازم است در برپایی عدالت اجتماعی و طرفداری از حقوق ملتبرخوردی به دور از مسامحه با هوسها، خواستها، گرایشها، ثروتاندوزیها و برخوردها و رفتار نابهنجار و نادرستخویشان و پیرامونیان خود نیز داشته باشند و اجازه ندهند كه پیوند با مراكز قدرت، تبدیل به ملاكی برای بهرهبرداری بیقید و شرط از اموال عمومی گردد و خویشان و پیرامونیان حكومتگران، به تافتههای جدا بافتهای تبدیل شوند كه شان آنان بالاتر از پیروی از قانون باشد و دیگران، چه مردم عادی و چه ادارات دولتی، در برابر آنان و خواستههایشان تسلیم بیقید و شرط باشند:
«نیز والی را نزدیكانی است و خویشاوندان كه خوی برتری جستن دارند و گردن فرازی كردن و معاملت انصاف را كمتر به كار بستن.
ریشه ستم اینان را با بریدن اسباب آن برآر و به هیچیك از اطرافیان و خویشاوندانت، زمینی را به بخشش وامگذار و مبادا در تو طمع كنند، با بستن پیمانی كه مجاور آن زیان رساند، در بهره كه از آب دارند، یا كاری كه باید با هم به انجام رسانند و رنج آن را بر عهده دیگران نهند، پس بر آنان تنها گوارا افتد و عیب آن در دنیا و آخرت، بر تو ماند.» (۹)
این سخن بلند، پیش از گفتار، در رفتار علی(ع) نمود داشت و همان شیوهای بود كه بر آن سوگند یاد كرده بود:
«سوگند به خدا كه داد مظلوم از ظالم بستانم و گریبان ظالم را گرفته به آبشخور حق میكشانم گرچه نفرت داشته باشد.» (۱۰)
سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم بویژه علی(ع) چنین بود. (۱۱) او، نه تنها نزدیكان و یاران خود را بر دیگران برتری نداد كه با هرگونه امتیازخواهی و استفاده نادرست و خلاف قانون آنان، به شدت برخورد كرد. زمانی كه یكی از كارگزارانش كه خویشاوند آن حضرت نیز بود، به بیتالمال خیانت كرد، امام در نامهای به او نوشت:
«از خدا بترس و اموال این مردم را به آنان بازگردان كه اگر این كار را انجام ندهی و خدا به من امكان دهد، وظیفهام را در برابر خدا، درباره تو انجام خواهم داد. و با این شمشیرم كه هیچكس را با آن نزدم، مگر این كه داخل دوزخ شد، بر فرق تو خواهم كوبید. به خدا سوگند اگر حسن و حسین این كار را كرده بودند، هیچ پشتیبان و هواخواهی از سوی من نداشتند و در اراده من تاثیری نمیگذاشتند، تا آن كه حق را از آنان بستانم و باطلی كه به ستم آنان پدید آمده بود، نابود گردانم.» (۱۲)
افزون بر این، علی(ع) با كارگزارانی كه دستخویشان، وابستگان و پیرامونیان خود را در استفاده، از بیتالمال و دستاندازی به حقوق دیگران باز میگذاشتند به شدت برخورد میكرد و هیچگونه بخشش و یا كوتاهی در كیفر آنان را روا نمیدانست.
مصقلهبن هبیره شیبانی، از سوی علی(ع) فرماندار اردشیر خره (شهری در فارس) بود، غنائم را میان بستگان پیرامونیان خود پخش كرد. امام علی(ع) همین كه از كار زشت كارگزار خود، آگاهی یافت، در نامهای تند به او نوشت:
«به من درباره تو گزارش رسیده است كه اگر درستباشد و این كار را انجام داده باشی، پروردگارت را به خشم آورده و امامت را نافرمانی كردهای. گزارشی رسیده كه تو غنائم مسلمانان را، كه با سلاح و اسبان و با ریخته شدن خون آنان گرد آمده،، بین عربهایی كه خویشاوند تواند و تو را برگزیدهاند پخش میكنی. سوگند به كسی كه دانه را در زیرخاك شكافته و جاندار را آفریده، اگر این گزارش درستباشد، تو در نزد من خوار خواهی شد و ارزش تو كم خواهد بود. پس حق پروردگارت را سبك مشمار و دنیای خود را با نابودی دینت، آباد مگردان كه از جمله زیانكاران باشی.» (۱۳)
یادآوری: وابستگی و پیوند با طبقه حاكم، به خودی خود، ناپسند نیست، بویژه برای كسانی كه درصدد انجام خدمت و یا خدماتی هستند. آنچه ناپسند است، سودجویی و استفادههای نامشروع از این پیوندهاست.
علی(ع) در نامهای به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) ضمن سفارشهای گرانبهایی به آن بزرگوار، درباره تقسیم مسؤولیتها، این مطلب را نیز یادآور شده است. (۱۴)
۳. برخوردهای دوگانه
معیارگرایی، از وییگیهای حكومتهای الهی است. اینگونه حكومتها، موضعگیریهای سیاسی را در چهارچوب و دایره حق و عدل و به دور از خواستههای جناحی و باندی، درخور طرح میدانند. كشاندن نزاعهای سیاسی و باندی به صحنه تبلیغ و عمل، مانع بزرگی در دستیابی به آرمانها، جامعه عادلانه است.
علی(ع) در جاهای گوناگون بر معیارگرایی، تاكید ورزیده و به روشنی از كارگزاران حكومتی خواسته كه به حق و عدل بیندیشند و همه مردم را به یك چشم ببینند. در نامهای به اسودبن قطبه، فرماندار و رئیس سپاه حلوان مینویسد:
«فان الوالی اذا اختلف هواه منعه ذلك كثیرا من العدل، فلیكن امر الناس عندك فی الحق سواء; فانه لیس فی الجور عوض من العدل، فاجتنب ماتنكر امثاله، و ابتذل نفسك فیما افترض الله علیك، راجیا ثوابه و متخوفا عقابه واعلم ان الدنیا دار بلیهٔ لمیفرغ صاحبها فیها قط ساعهٔ الا كانت فرغته علیه حسرهٔ یوم القیامهٔ، وانه ان یغنیك عن الحق شیء ابدا; و من الحق علیك حفظ نفسك، والاحتساب علی الرعیهٔ بجهدك، فان الذی یصل الیك من ذلك افضل من الذی یصل بك.» (۱۵)
هرگاه میل و خواست والی نسبتبه همه یكسان نباشد، این روش او را در بیشتر جاها از عدالتباز میدارد. پس باید كار مردم در نزد تو یكسان باشد; زیرا هیچگاه جور و ستم جانشین عدالت نخواهد شد. پس از آنچه برای خویش نمیپسندی پرهیز كن و نفس خود را در برابر آنچه خداوند بر تو واجب كرده است، به امید پاداش و ترس از كیفرش، به خضوع و تسلیم وادار ساز. و بدان كه دنیا سرای آزمایش است كه هر كس ساعتی در آن بیاساید و دست از تلاش بردارد، همین ساعت آسودگی مایه حسرت و پشیمانی او در قیامتخواهد شد. و هرگز هیچ چیز تو را از حق بینیاز نگرداند. و از جمله حقها كه بر توست این است كه نفس خود را نگهبان باشی و به اندازه توان در كار مردم كوشش نمایی; زیرا سود و پاداشی كه از این راه به تو میرسد، بیشتر از سودی است كه به وسیله تو به مردم میرسد.
گرایشهای حزبی و باندی، كه از هوای نفس ریشه میگیرد، حاكم و كارگزاران حكومتی را از معیارگرایی و توجه به حق و عدل، دور میسازد. از این روی، باید نفس را كنترل و خواستههای آن را با خواستههای خداوندی هماهنگ كرد. امام علی(ع) به ضمانت اجرای این دستور نیز اشاره كرده و آن، ترس از كیفر خداوند و در اندیشه ثواب آخرت بودن است و بس.۴. برخوردهای تبعیض آمیز
از آفتها و بازدارندههای برپایی عدالت، برخورد تبعیضآمیز حاكم اسلامی و یا كارگزاران حكومتی با مردم است. با نگاهی به سیره پیامبر(ص) و علی(ع) در مییابیم كه آن بزرگواران از زوایای گوناگون به استوارسازی مبانی عدالت پرداخته و با تبعیض به مبارزه برخاستهاند.
از این نگاه، همه انسانها از حقوق اجتماعی برابری برخوردارند. هیچنژادی بر نژاد دیگر، و هیچطبقهای بر طبقه دیگر برتری ندارد. متاسفانه پس از پیامبر اسلام(ص) در روزگار خلیفه دوم، این اصل بلند خدشهدار شد و عرب بر غیر عرب برتری داده شد كه جریان آن در این مختصر نمیگنجد. تبعیض، اقسام گوناگونی دارد كه به پارهای از آنها اشاره میكنیم:
الف. تبعیض در برابر قانون: همگان: حاكم، توده مردم، عرب و عجم، سفید و سیاه، همه و همه، در برابر قانون یكسانند. پیامبر اسلام(ص) و علی(ع) پاسداری از این اصل را مایه حفظ سلامت جامعه و عدول از آن را مایه تباهی و هلاكت آن میدانستند و در رفتار قضایی، به آن سخت پایبند بودند. دستور پیامبر، به اجرای حد دزدی بر زنی از اشراف و نپذیرفتن حضرت شفاعتها و واسطهگریهای اصحاب را برای اجرا نشدن این حكم، نشان از همان پایبندی دارد۱۷ و پرهیز از برتری گروهی برگروه دیگر.
علی(ع) درهمین راستا به كارگزاران خود یادآور میشود: به گونهای رفتار كنید و چنان به مساوات، مشیكردن را سرلوحه كار خود قرار دهید، كه نه نزدیكان شما، به چشم طمع به شما بنگرند و نه دشمنان شما از عدل شما ناامید گردند:
«ثم واس بین المسلمین بوجهك و منطقك و مجلسك حتی لایطمع قریبك فی حیفك ولاییاس عدوك من عدلك.» (۱۸)
در میان مسلمانان در نگاه، گفتار و نشستبا مردمان به مساوات رفتار كن. تا نزدیكانتبه ستم چشم طمع ندوزند و دشمنات نیز، از عدالت تو ناامید نگردد.
از نمونههای زیبای این جلوه از بینش و رفتار مساواتگرایانه، اعتراض علی(ع) به خلیفه دوم است كه آن حضرت را در جلسه دادگاه، بیش از طرف یهودی دعوا، احترام كرده بود. علی(ع) نمیتواند تاب بیاورد كه در جلسه دادگاه، شاكی او كه شخص یهودی بود، از طرف خلیفه به اسم صدا شود و آن حضرت با كنیه! (۱۹)
این در برههای بود كه امام زمامدار نبود. در دوران زمامداریش نیز، این شیوه به زیباترین وجه ادامه یافت. (۲۰)
ب. تبعیض در تقسیم بیتالمال: پس از رسولخدا(ص) در روزگار عمر و در پی درآمدهای كلان ناشی از كشورگشاییها، عمر بنای تبعیض را در تقسیم غنائم گذاشت (۲۱) و به شیوه نظام مالی ایران و روم دفترهایی را سامان داد و پس از طبقهبندی مردم، به تقسیم بیتالمال بر اساس آن پرداخت. در روزگار عثمان، این مساله به انحرافهای اساسی اقتصادی انجامید و شماری از بستگان و خویشان وی، به ثروتهای هنگفتی دستیافتند و به آلاف و الوف رسیدند. «بالاخره سومی بپاخاست. او، همانند شتر پرخور و شكم برآمده، همتی جز گردآوری و خوردن بیتالمال نداشت. بستگان پدری او به همكاریش برخاستند. آنها همچون شتران گرسنهای كه بهاران به علفزار بیفتند و با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند، برای خوردن اموال خدا دست از آستین درآوردند.» (۲۲) در این برهه، حكومتگران، به جای هزینه كردن بیتالمال درجهت مصالح و رشد امت اسلامی، آن را وییه خود ساختند و دستبه دست گرداندند. این در حالی بود كه محرومیت جامعه هر روز بیشتر و بیشتر شد و پیامدهای برتری گروهی بر گروهی دیگر در بهرهمندی از بیتالمال و ثروتهای عمومی، روزبهروز، بیشتر و هولانگیزتر، چهره كریه خود را مینمایاند و تودهها را در فقر و فلاكت فرو میبرد.
این روش ناسالم و به دور از خرد و اسلام، چنان ریشه دوانیده بود كه روش علی در دوران حكومت، برای عدهای، روش نامانوسی بود. هنگامی كه آن حضرت زمام امور را به دست گرفت و اعلام كرد: به سیره رسول خدا، یعنی مساوات در تقسیم بیتالمال عمل خواهد كرد، شماری از بهرهمندان دستگاه خلیفه سوم، روش علی را بر نتابیدند و صف خود را از وی جدا ساختند و به این نیز بسنده نكردند و با آن حضرت رودررو شدند. (۲۴)
ج. تبعیض در واگذاری پستها: از جمله بازدارندههای برقراری عدالت در جامعه و آفتهای بنیانبرافكن آن، تبعیض در واگذاری پستهاست. وقتی افراد ناشایست، تنها به خاطر دوستی، آشنایی، خویشی، هم جناحی و همیاری با طبقه حاكم، در پستهای حكومتی قرار میگیرند، نخستین چیزی كه لگدمال شده و در هم كوفته میشود، عدالت است. وقتی كسی نا عادلانه و براساس تبعیض، روی كار آمده باشد، چه انتظاری میتوان از او در اجرای عدالت داشت. عدالت، با اینگونه كارگزاران به هیچروی پا نمیگیرد. از این روی علی(ع) وقتی طلحه و زبیر از ایشان درخواست پستی وییه میكنند، درخواست آنان را نمیپذیرد كه آنان را شایسته آن پستها نمیداند.
۵. درگیری و تشنج در میان امت اسلام
یادآور شدیم كه دستیابی به عدالت نیاز به برنامههای كوتاه مدت و درازمدت دارد، با وجود درگیری و تشنج امكان برنامهریزی درست نیست; از این روی علی(ع) میفرماید:
«والامر واحد، الا ما اختلفنا فیه من دم عثمان، و نحن منه براء. فقلنا، تعالوا نداوی مالایدرك الیوم باطفاء النائره و تسكین العامه، حتی یشتد الامر و یستجمع، فنقوی علی وضع الحق فی مواضعه. فقالوا: بل نداویه بالمكابره. فابوا حتی جنحت الحرب وركدت، ووقدت نیرانها و سمحت.» (۲۶)
در تمام كارها یكی بودیم، جز در خون عثمان، كه ما را در آن گناهی نبود. اختلافی نداشتیم، پس پیشنهاد كردیم كه بیایید با خاموشی آتش جنگ و آرام كردن انبوه مردم، به چارهجویی و درمان بنشینیم، تا كار مسلمانان قوام و انسجام یابد و ما برای اجرای حق و عدالت نیرومند شویم. اما آنان در پاسخ گفتند: جز ستیز با دشمنان چارهای نیست. در نتیجه، جنگ آغاز شد و پا گرفت و آتش زبانه كشید.
۶. ستم و ستمگری
ستم و ستمگری، پدیده شومی است كه در بدنه هر نظامی راه یابد، هیچكور سوی عدالتی در آن نظام نور نخواهد افشاند. ستم، همه چیز را به تباهی میكشد: فرهنگ، اقتصاد، خرد، استعداد، ذوق، ابتكار و... و بزرگترین سد و مانع برپایی عدالت است. عدالت تا درجامعه سالم و با مردمانی رشد یافته، خردورز، رشید و خو كرده به فرهنگ انسانی قرار نگیرد و بر پایه و سكوی استواری استقرار نیابد، پا نخواهد گرفت و شكوفا نخواهد شد. سرزمین ستمزده، با مردمی تحقیر شده و به دور مانده از فرهنگ انسانی و متعالی، نمیتواند مهد عدالتشود. جامعه باید در مرحله نخست از زیر ستم بنیان برافكن و زندگیسوز به درآید و مردم آن با فرهنگ انسانی و متعالی ببالند و رشد كنند، تا عدالت زمینه استقرار بیابد.نیرویی از بیرون به تنهایی نمیتواند عدالت را پیاده كند، بلكه باید مردم آمادگی بیابند و با ندای عدالتخواهانه همراه و بازدارندهها را از سر راه بردارند و این بدون رهایی از ستم و جامعه گرفتار به فتستم ممكن نیست. از این روی،اسلام به این پدیده شوم و ویرانگر از زوایای گوناگون نگریسته و آنها را برای پیروان خود نمایانده و رویارویی با ستمگران را اصلی مقدس و ستودنی در زندگی مسلمانان قرار داده است. در بینش اسلامی، نظامی كه برابر معیارهای اسلامی پا میگیرد، نه تنها كارگزاران آن، نباید به مردم ستم روا دارند كه باید از گسترش ستم، با گوناگون چهرههای آن نیز، جلوگیری كند و دشمن سرسختستمگر و یاور ستمدیده باشند. (۲۷)
علی(ع) به زیادبن ابیه كارگزار خود در خطه فارس فرمان میدهد:
«استعمل العدل واحذر العسف والحیف، فان العسف یعود بالجلاء والحیف یدعو الی السیف.» (۲۸)
كار به عدالت كن و از ستم و بیداد، بپرهیز كه ستم، رعیت را به آوارگی وا دارد و بیدادگری شمشیر را در میان آرد.
مسلمان وظیفه دارد در برابر ستم سكوت نكند و اگر دید به كسی ستمی روا داشته میشود، باید به دفاع برخیزد كه اگر در برابر ستم سكوت كرد و به دفاع از ستمدیده بر نخاست، در حكم ستمكار است.
امام علی(ع) در یكی از خطبههای خود، با اشاره به فتنه جمل، میفرماید:
«فو الله لو لمیصیبوا من المسلمین الا رجلا واحدا معتمدین لقتله بلاجرم جره، لحل لی قتل ذلك الجیش كله اذ حضروه فلم ینكروا ولمیدفعوا عنه بلسان ولابید.
دع ما انهم قد قتلوا من المسلمین مثل العدهٔ التی دخلوا بها علیهم.» (۲۹)
به خدا، اگر از مسلمانان، جز یك تن را از روی عمد و بیآن كه او را جرمی باشد، نكشته بودند، كشتن همه آن لشكر بر من روا بود، چه، حاضر بودند و انكار ننمودند و به زبان و دست، به دفاع برنخاستند، تا چه رسد بدان كه، آنان از مسلمانان كشتند، همچند لشكریانی كه بدان شهر درآمدند. از این فراز بلند و سخنناب به دست میآید كه سكوت در برابر ستم، خیانت است و گناه آن بس سنگین، بسان گناه كسی كه دستبه ستم یازیده است. (۳۰) این ناروایی و ناشایستگی سكوت و خیانتبار بودن آن در برابر ستم، در مرحلهای از دونی و پستی و ویرانگری و تباهیآفرینی است كه مولا، كشتن سكوت كنندگان در برابر ستم بر مسلمانان و قتل آنان را، روا میداند. به درستی هم كه فاجعهای از این هولانگیزتر وجود ندارد كه گروهی از مسلمانان، ببینند كه مسلمانی به دستستم پیشهای بیگناه كشته میشود، در برابر آن سكوت كنند و به دفاع برنخیزند. یادآوری این نكته لازم است كه سخنان یاد شده درباره كافران ومشركان نیست، بلكه درباره اصحاب جمل است كه مسلمان بودند و شماری از آنان از صحابه پیامبر(ص) چون طلحه و زبیر. این نشان میدهد كه هرگاه اسلام سنگر نفاق، انحراف، فساد و جهالتشد، چه فاجعههایی را به بار میآورد و با پدیدآورندگان آن چه باید كرد. از آیاتی كه در قرآن درباره درگیری پیامبران با مترفان وجود دارد، استفاده میشود كه خداوند متعال همگامی با مستمندان و ستیز با ستمپیشگان را به عنوان یك وظیفه مسلم پیامبران الهی قرار داده است. از آنجا كه سیره پیامبران بویژه خاتم پیامبران دلیل بر حكم الهی است، میتوان نتیجه گرفت: مبارزه با ستم و جلوگیری از دستاندازی به حقوق دیگران، جایگاه وییهای در شریعت اسلامی دارد و از اصول حاكم در نظامهایی است كه برابر معیارهای شرع شكل گرفتهاند. از این روی، هر گامی كه به گونهای بیانگر ستم و تجاوز به حقوق دیگران باشد، در خلاف جهت رسالت پیامبران الهی و مخالف حكم خداوندی است و همگان باید از آن پرهیز كنند.
۷. امتیاز جویی و امتیاز دهی
جامعه گرفتار امتیازجویی و امتیاز دهی، روی عدالت را نخواهد دید و عدالت در زیر گامهای امتیازخواهان و امتیازدهان، درهم كوبیده خواهد شد.
از بزرگترین بازدارنده و آفتهای عدالت، پدیده امتیاز دهی و امتیاز خواهی است. وقتی طبقه حاكم، برای استوار كردن پایههای حكومتخود و در امان ماندن از مخالفتها و پوشاندن ضعفها و كاستیها به امتیازدهی روی میآورند و شماری هم برای امتیازگیری به آنان نزدیك میشوند و بدهو بستان در حاكمیت نظام رواج مییابد، انتظاری نیست كه عدالت در جامعهای با این حاكمیت دامنگسترد. عدالت در سرزمین حجاز، با طلوع اسلام و رهبریهای پیامبر گرامی اسلام(ص) پرتو افكند و پس از رحلت آن عزیز، دیری نپایید كه زمینههای افول آن، یكی پس از دیگری پدیدار شدند. در زمان خلیفه دوم، به شماری امتیازهایی داده شد (۳۱) و این پدیده زشت، خیلی زود گسترش یافت و در زمان خلیفه سوم، به فاجعه بزرگ بدل شد و خود خلیفه را نیز از پای در آورد. (۳۲) خویشان خلیفه سوم، سرزمین اسلامی را عرصه تاختوتاز خود قرار دادند و بیتالمال را به غارت بردند و ثروتها انباشته، حقهایی را از بین بردند و خانمانهایی را در آتش هواها و هوسهای خود سوختند.
خلیفه سوم، تمام خمس گرفته شده از آفریقا را یك جا به مروان بخشید و فدك را به اقطاع وی در آورد. (۳۳)
همه غنائم آفریقا، از طرابلس تا طنجه را به عبداللهبن ابیسرح اهدا كرد. (۳۴)
به حارث بن حكم، داماد خود و برادر مروان، سیصدهزار درهم بخشید (۳۵) و....
سعیدبن عاصبن امیه را با صدهزار درهم (۳۶) ، ابوسفیان را با دویستهزار درهم و مروان را با صدهزار درهم نواخت.
ابن عقبه، برادر مادری خود را به امارت كوفه گمارد. سرزمینی كه سعیدبن عاص، جانشین ولید، آن را بستان قریش و بنیامیه میدانست. (۳۹)
عبداللهبن سعدبن ابیسرح، برادر رضاعی خود را، كه رسول خدا او را مهدورالدم اعلام كرده بود، بر مصر گمارد و پس از فتح آفریقا، خمس غنائم جنگ اول را به او بخشید. (۴۰)
عبداللهبن عامهٔ بن كویز، پسر دایی خود را به بصره گمارد. (۴۱)
عبدالله بن خالد داماد خود را، با چهار صدهزار درهم (۴۲) و به نقلی ششصدهزار درهم نواخت. (۴۳)
نقل كردهاند:
«زیدبن ارقم، كلیددار بیتالمال، كه از جایزه دویستهزار درهمی به ابوسفیان و صدهزار درهمی به مروان به خشم آمده بود كلیدها را پیش عثمان گذارد و گریست. عثمان گفت: چون صله رحم كردهام میگریی؟
گفت: نه. اما گمان دارم كه این مالها را به عوض انفاقهایی كه در راه خدا، زمان حیات رسول خدا(ص) كردی، بر میداری. اگر صد درهم به مروان میدادی، باز هم زیاد بود.
عثمان گفت: پسر ارقم! كلیدها را بگذار و برو. فرد دیگری را مسؤول بیتالمال خواهم كرد.» (۴۴)
از دیگر امتیازگیران، طلحه (۴۵) ، زبیر (۴۶) و عبدالرحمنبن عوف (۴۷) بودند كه مال و ثروت بسیار اندوختند. گزارشگران و تاریخ نگاران از خانههای مجلل بسیار، كنیزكان، اسبها، شترها، طلا و نقره و گوسفند آنان گزارشهای شگفتانگیزی ارائه دادهاند كه بیانگر فاصله طبقاتی عمیقی است كه در دوران خلیفه سوم پدید آمده و رویه و روش نادرستی كه پا گرفته و نهادینه شده است.
این بخششها و دهشها و ثروت اندوزیهای خلیفه و پیرامونیان و بستگان وی، سبب شد كه مردم علیه خلیفه و دستگاه عدالتسوز و خانمان برانداز او، قدبرافرازند و خانه او را به محاصره خود درآورند.
در این هنگامه و بلوای بزرگ، علی(ع) رابط بین قیام كنندگان و خلیفه بود. با دلسوزی تمام، به خلیفه پیشنهاد كرد: برای برآوردن خواستههای بحق مردم، دستبه كار شود و امور را رسیدگی كند.
خلیفه، مهلتخواست.
امام در پاسخ گفت: آنچه به مدینه مربوط است، در آن مهلتی نیست كه آنچه بیرون از مدینه است، مهلت آن، رسیدن نامه خلیفه به آنان است.خلیفه، یا نخواستبه این پیشنهاد جامه عمل بپوشاند، یانتوانست كاری از پیش ببرد و كشته شد. ناشایستهسالاری، برتری جوییو برتری دهی، ثروتاندوزی، دستاندازی به بیتالمال و... فرهنگ شده بود. از این روی، با رفتن خلیفه سوم كه از جمله پدید آورندگان این فرهنگ بود، مشكل جامعه اسلامی حل نمیشد و این فاجعههای دیگری را در پی داشت و هر یك از امتیازجویان و امتیاز گیرندگان علم باطلی را افراشتند علیه مرد حق، مرد خدا، علی، آن یگانه روزگار، صفآراستند و وی را از اصلاح بنیادین ویرانگریهای خلیفه سوم و كارگزارانش بازداشتند.
دوران سیزده ساله خلافتخلیفه سوم و امتیازهای او، وضع روحی و مالی بسیاری از مسلمانان را دگرگون ساخته بود، به گونهای كه حاضر نبودند علی(ع) با آنان، بسان دیگران رفتار كند و سهم مساوی از بیتالمال به آنان بدهد و در مقام و موقعیتیك شهروند عادی روزگار بگذرانند. به همین جهت، طلحه و زبیر خواستار امارت بصره و كوفه شدند. (۴۹)
عبداللهبن عمرو یكی از فرزندان ابیبكر و سعدبن ابیوقاص نیز، خواستار بهره بیشتری نسبتبه دیگران بودند.
اما علی(ع) به خوبی روی نیروها شناخت داشت و از روحیه طلحه و زبیر آگاه و شاهد دگرگونی زندگی آنان بود و میدانست كه اگر آنها به حاكمیتبرسند، بیتالمال را غارت و صالحان را خانهنشین خواهند كرد; از این روی، آنان را شایسته پست و مقام در حكومتشایستهسالار خود، ندید و به آنان پستی وانگذارد. علی(ع) پس از آن كه از دگردیسی زندگی بهرهمندان از خوان بیتالمال سخن میگوید،۵۰ به چند نكته اساسی زیراشاره میكند:
۱. در پاسخ آنان كه میگفتند: علیبن ابیطالب بر ما ستم روا داشته و حقوق ما را قطع كرده است، میفرماید:
ادامه سیره گذشته و برتری شماری خاص، آن هم بدون دلیل، بر دیگران ستم است، نه جلوگیری از آن كه عین عدالت است.
۲. بر هر مسلمانی حكم خدا و حدود الهی را اجرا خواهم كرد. هیچ مسلمانی بر مسلمان دیگر، برتری ندارد، مگر به تقوا.
۳. برتریهای معنوی، همچون: تقوا و مصاحبتبا رسولخدا(ص) هرگز ملاك برتریهای مادی و مالی نیست.
۴. شما خواهان انحراف من از راه عدالت هستید، ولی بدانید كه من با اصلاح دنیای شما، دین خود را فاسد نخواهم كرد.
از این روی، علی(ع) در برابر پیشنهاد ابنعباس، كه بهتر استبرای مدت كوتاهی آنان را حكومت دهی فرمود:
«وای بر تو، بصره و كوفه جای مردان جنگجو و اموال فراوان است. زمانی كه آنان بر مردم مسلط شوند، مردم سفیه و احمق را با تطمیع به خود جذب میكنند و ضعیفان را گرفتار بلا و مصیبت مینمایند. و بر مردم قوی، با زور سلطه مییابند. اگر میخواستم كسی را به سبب سود و زیانش به كار گیرم، معاویه را بر شام میگماردم. در هر صورت اگر این نبود كه حرص و آز آن دو بر من آشكار شده، نسبتبه آنان نظر موافقی پیدا میكردم و ممكن بود از آناندر مناصب حكومتبهره ببرم.» (۵۱)
امتیازجویان، یكی پس از دیگری به معاویه پیوستند و یا به گردآوری نیرو در برابر آن حضرت ایستادند:
به علی(ع) خبر دادند كه گروهی از مردم مدینه به معاویه پیوستهاند. امام(ع) در اینباره نامهای به سهلبن حنیف انصاری، كارگزار خود در مدینه بدین شرح نوشت:
«به من خبر رسیده كه مردانی چند به معاویه پیوستهاند. از دست دادن اینان تو را غمگین نسازد. برای گمراهی آنان و تسلی قلب تو همین بس كه آنان از هدایت و حقگریزان شده و به كور دلی و جهل شتاب گرفتهاند. اینها اهل دنیا هستند و به سوی آن شتابان رفتهاند. آنها عدل را شناخته و دیدهاند و شنیدهاند و فهمیدهاند و دریافتهاند كه مردم از نگاه ما از جهتحق یكسانند، آنگاه به تبعیض و سوء استفاده روی آوردهاند. نفرین باد بر اینان. به خدا اینان از ستم نگریخته و به عدل پناهنده نشدهاند.» (۵۲)
اشعثبن قیس كندی كه كارگزار عثمان در آذربایجان بود، سالانه صدهزار درهم از خراج آذربایجان را دریافت میكرد. وی در زمان علی(ع) نیز، چنین انتظاری داشت كه حضرت با آن مخالفت كرد و در نامهای به او نوشت:
«واعلم ان عملك لیس لك بطعمه ولكنه فی عنقك امانه.» (۵۳)
بدان كه حكومت طعمهای برای رزق و خوراك تو نیست، بلكه امانت و سپردهای در گردن توست.
یا عبدالله زمعه، كارگزار حضرت، درخواستسهم بیشتری از بیتالمال كرد، حضرت نپذیرفت و فرمود:
«ان هذا المال لیس لی ولالك وانما هی فیء للمسلمین وجلب اسیافهم.» (۵۴)
این مال، نه از آن من و نه از آن توست، بلكه از آن مسلمانان است و سبب جلب شمشیرهای آنان.
۸. تكاثر
تكاثر (مالاندوزی، زیادهطلبی، تفاخر به ثروتمندی) و انباشته شدن ثروت در نزد گروهی خاص و محدود، نه تنها ضد عدالت و مانع اجرای آن است كه ضد انسانیت است; چرا كه انسان فزون خواه، جز به انباشتن ثروت به چیز دیگری نمیاندیشد. از این روی، در قرآن و روایات به عنوان پدیدهای ضد ارزشی و ویرانگر فضائل اخلاقی، از آن یاد شده است. (۵۵) امام صادق(ع) در حدیث معروف لشگریان عقل و جهل، قوام (اعتدال) را از لشگریان عقل و مكاثره (فزونخواهی) را از سپاهیان جهل میشمارد (۵۶) كه جامعه را به سوی ضد ارزشها سوق میدهد و از پیروی عقل و دینباز میدارد. در جامعهای كه این پدیده وجود داشته باشد، ثروتهای كلان و زندگی مسرفانه در یك سوی، فقر و ناداری و حرمان در سوی دیگر.
حكومت اسلامی باید به گونهای سیاستگذاری و برنامهریزی كند كه نتیجه آن به انباشت ثروت نینجامد. برابر نص صریح قرآن، خداوند پیامبر(ص) را موظف میكند ثروتهای عمومی را به گونهای پخش كند كه تنها در «ما افاء الله علی رسوله من اهلالقری فلله وللرسول ولذی القربی والیتامی والمساكین وابنالسبیل كیلایكون دولهٔ بین الاغنیاء منكم.» (۵۷)
آنچه را خداوند از اهلاین آبادیها به رسولش بازگردانده است، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او، یتیمان، مستمندان و در راه ماندگان است، تا این اموال دستبه دست میان ثروتمندان شما نگردد.
آیه شریفه به یك اصل اساسی كه مایه تعدیل ثروت است، اشاره میكند و آن این است كه اموال و ثروتها نباید در دست گروهی محدود متمركز باشد و دستبه دستبگردد و در برابر گروهی فقیر و درمانده وجود داشته باشد. در اصل، وجود فقر و محرومیت در جامعه، نشانه ستم و بیعدالتی از سوی گروهی برگروه دیگر است.
امام حسن عسكری(ع) این حقیقت را چنین بازگو میكند:
«اغنیاؤهم یسرقون زاد الفقرا.» (۵۸)
توانگران جامعه، توشه و ثروت فقیران را میربایند.
گروه ثروتاندوز و رفاهگرای بیدرد، فقر را به جامعه بار میكنند. ثروت جامعه، باید همانند خون در پیكر جامعه در گردش باشد، اگر در یك جا جمع گردد و در نزد گروهی اندك درگردش باشد و دستبه دستبگردد، حیات جامعه به خطر میافتد. مامون خلیفه عباسی از امام رضا(ع) درخواست كرد تا حدود و قوانین اسلام را به گونهای فشرده، برای او بنویسد.امام رضا(ع) در بخشی از آن نامه مینویسد:
«... والبرائهٔ ممن نفی الاخیار... وجعل الاموال دولهٔ بین الاغنیاء.»
[از ایمان است] بیزاری جستن از كسانی كه نیكان را از جامعه اسلامی تبعید كردند... و اموال مسلمانان را میان ثروتاندوزان به گردش درآوردند.
روایت، این نكته را بیان میكند كه انباشته شدن ثروت در دست گروهی خاص، نشانهای از حكومت طاغوتی و غیرالهی است. اینگونه حكومتها، معیارهای درست را به كار نمیگیرند و اموال عمومی و ثروت جامعه را در دستشماری از ثروتاندوزان به جریان میاندازند و در بخش خصوصی میانبارند و بخش عمومی و مردم را از آن محروم میسازند.
شیوه حكومت اسلامی باید عكس این باشد. یعنی جریان ثروت به سود عموم باشد، نه شماری خاص. از این روی، امام علی(ع) ضمن شمارش بدعتها و فتنههایی كه باید از بین بروند، میفرماید:
«... ولماجعلها دولهٔ بین الاغنیاء.» (۶۰)
من اموال را میان ثروتاندوزان به گردش نینداختم.
بیگمان، هنگامی كه دستبه دستشدن ثروت جامعه در بین ثروتاندوزان، در قرآن و احادیث، ناشایستشمرده شد و در كلام امام رضا(ع) از عملكردهای حكومتهای طاغوتی و غیراسلامی به شمار آمد و بیزاری جستن از پدیدآورندگان این جریان غیر اسلامی تكلیف شد، میتوان پیبرد كه خود این عمل و جریان از هر راه و با هر شیوه و به هر نامی كه باشد و به دست هر كس كه انجام گیرد، كاری است ناشایست و خلاف اسلام. هر برنامه و روشی كه اموال را از عمومی بودن و بهرهبرداری عمومی به در آورد، و به سوی شماری اندك از خاصگان، اشراف و وابستگان قدرت سرازیر سازد، هیچسازگاری با اسلام ندارد. از سوی دیگر اسلام، برای ترازسازی ثروت، ابزارهای گوناگونی قرار داده است. به دست آوردن درآمد از راههایی چون ربا، غصب، رشوه، اختلاس، دزدی، بهرهبرداری نادرست از مقاطعهكاریها، دادوستدهای دولتی، فروش زمینهای موات و... را نامشروع میداند و با اینگونه ثروتاندوزیها، به طور شدید و قهرآمیز برخورد میكند. همچنین در هزینه كردن درآمدها، مسلمان آزاد نیست كه هر چه به دست میآورد، در هر راه و به هرگونه كه خواست هزینه كند. از هزینه كردن مال درراههای نامشروع و اسراف و تبذیر منع شده است. افزون بر اینها، اسلام به مسلمانان دستور داده كه مقداری از درآمد خود را از بابتخمس و زكات بپردازند و... این، غیر از مالیاتی است كه حكومت اسلامی برای عمران و آبادانی شهرها، جنگ و آنچه به مصلحت اسلام و مسلمانان است از مسلمانان میگیرد.
۹. آگاه نبودن از ابعاد عدالت اجتماعی
كسانی كه عدالت و زوایای آن را به درستی نمیشناسند، و از عدالت اجتماعی تصور كامل و درستی ندارند، نمیتوانند مجری عدالتباشند.
امام موسی كاظم(ع) میفرماید:
«لایعدل الا من یحسن العدل.» (۶۱)
عدالت را نمیتواند اجرا كند، مگر كسی كه آن را به بهترین وجه بشناسند.
این روایتبه گونهای دیگر نیز معنی شده است:
«عدالت را اجرا نتواند كرد، مگر كسی كه آن را به بهترین وجه اجرا كرده باشد.» (۶۲)
در این صورت، روایتبیانگر شرایط و وییگیهای مجریان عدالت است; یعنی هر كسی نمیتواند مجری عدالتباشد، بلكه فرد و یا افرادی لازم است كه از خود ضعف نشان ندهند تبعیض قائل نشوند و یا از مخالفان عدالت در هراس نیفتند.
ممكن است كسانی به اصل ضرورت اجرای عدل در جامعه، باور داشته باشند و به تلاش برای اجرای آن نیز بپردازند; ولی به درستی از زوایای آن آگاه نباشند و عدالت اجتماعی را در پدیدآوردن یكسری اصلاحات روبنایی خلاصه كنند و گمان برند كه دستیابی به عدالت اجتماعی، كاری است آسان، از این روی، برای انجام آن، گام جدی فرا پیش ننهند.
كسی كه فقر و سرمایهداری شكاف طبقاتی، افزونخواهی و... را از بازدارندهها و مانعهای بزرگ و یاناسازگار با عدالت نشناسد، چگونه میتواند برای از بین بردن آنها برنامهریزی كند.
در پایان این مقال، یادآوری این نكته بایسته است: اگر در دنیای امروز، كه جولانگاه زورمندان و خودخواهان و افزونخواهان زراندوز است، به اجرای عدالت میاندیشیم، باید در راه آن با همه توان بكوشیم و با زورمندان و قدرتهای بزرگ دشمن عدالت درافتیم و مستضعفان جهان را در این حركتبزرگ به یاری طلبیم. تلاش برای برپایی عدالت اجتماعی، نیازمند همتی بلند، عزمی استوار وراسخ و ارادهای پولادین است و همپا و همراه این حركتبزرگ، نیازمند پیوهشهای علمی و تحقیقی و میدانی بسیار. این تلاشها و پیوهشهای همهجانبه، زمینه را برای دستیابی به عدالت اجتماعی، به خواستخدا، فراهم میآورد.
پینوشتها:
۱. «نهجالبلاغه»، نامه /۴۵.
۲. «صحیفه نور»، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج۲۱/۱۹۰، وزارت ارشاد اسلامی.
۳. همان، ج۲۰/۱۲۸; ج۲۱/۱۸۷; ج۱۷/۲۱۸.
۴. «طرفهها»، اقبال یغمایی/۶۹، انتشارات آفرین; روزنامه «كیهان»، سال ۱۳۷۷، شماره ۱۶۳۵۹/۶.
۵. امام صادق(ع) میفرماید: شیطان آدمی را گرد هر چیز میگرداند، اگر گول نخورد، با مال در برابر او قرار میگیرد و از این راه او را گول میزند. ر.ك: «اصول كافی»، ج۲/۳۱۵، دارالتعارف، بیروت.
۶. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۲/۱۹۷۵، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
۷. همان.
۸. همان/۱۹۸.
۹. «نهجالبلاغه»، صبحی صالح، ترجمه شهیدی، نامه۵۳.
۱۰. همان، خطبه۱۳۶.
۱۱. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۷/۳۶ ۴۳.
۱۲. «نهجالبلاغه»، نامه۴۱.
۱۳. همان نامه/۴۳.
۱۴. همان، نامه/۳۱.
۱۵. همان، نامه/۵۹.
۱۶. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۸/۱۱۱. «الطبقات الكبری»، ابنسعد، ج۳/۳۴۵; ج۷/۱۲۷، دارصادر، بیروت; «كافی»، ج۵/۳۱۸.
۱۷. «مستدرك الوسائل»، ج۱۸/۷.
۱۸. «تهذیب الاحكام»، شیخ طوسی، ج۶/۲۲۶، «دار التعارف، بیروت; «كافی»، ج۷/۴۱۲; «وسائل الشیعه»، شیخ حر عاملی، ج۱۸/۱۵۵.
۱۹. «مجموعه آثار»، استاد شهید مرتضی مطهری، ج۱۸/۲۴۶، صدرا.
۲۰. «الغارات»، ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال معروف به ابنهلال ثقفی، ترجمه آیتی/۴۷، وزارت ارشاد اسلامی.
۲۱. «الطبقات الكبری»، ج۳/۲۹۵، ۳۰۴; شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج۸/۱۱۱; «تاریخ یعقوبی»، ج۲/۱۵۳ ۱۵۴، دار صادر، بیروت.
۲۲. «نهجالبلاغه»، خطبه۳.
۲۳. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۸ ۱۹۹.
۲۴. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۷/۳۶ ۴۳.
۲۵. همان /۴۰ ۴۳.
۲۶. «نهجالبلاغه»، نامه۵۸.
۲۷. همان، نامه۳۱.
۲۸. همان، ترجمه شهیدی، كلمات قصار ۴۷۶.
۲۹. همان، خطبه ۱۷۲.
۳۰. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۹۷/۹۶، مؤسسهٔ الوفاء، بیروت.
۳۱. «الطبقات الكبری»، ابنسعد، ج۳/۳۴۵; ج۷/۱۲۷; «شرح نهجالبلاغه»، ابنالحدید، ج۸/۱۱۱.
۳۲. «نهجالبلاغه»، خطبه ۳; «الغدیر»، علامه امینی /۲۸۲ ۲۸۸، دار الكتب العربی.
۳۳. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۸.
۳۴. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۱/۱۹۹.
۳۵. «الغدیر»، علامه امینی، ج۸/۲۸۶.
۳۶. همان.
۳۷. «شرح نهجالبلاغه»، ابن الحدید، ج۱/۱۹۹.
۳۸. همان/۲۷۰.
۳۹. همان، ج۲/۱۲۹.
۴۰. «سیمای كارگزاران علیبن ابیطالب»، علی اكبر ذاكری، ج۲/۲۹، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
۴۱. «تاریخ الامم والملوك»، جریر طبری، ج۳/۳۱۹.
۴۲. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۸.
۴۳. «تاریخ یعقوبی»، ج۲/۱۶۸.
۴۴. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱/۱۹۹.
۴۵. «الغدیر»، ج۸/۲۸۲ ۲۸۶.
۴۶. «الغدیر»، علامه امینی، ج۸/۲۸۳.
۴۷. همان، ج۸/۲۸۴.
۴۸. «نهجالبلاغه»، خطبه۱۶۳.
۴۹. «شرح نهجالبلاغه»، ابن ابیالحدید، ج۱۱/۱۷.
۵۰. «اصول كافی»، ج۸/۳۶۰.
۵۱. «سیمای كارگزاران»، ج۲/۲۷۷، به نقل از «الامامه والسیاسه»، ج۱/۵۲.
۵۲. «نهجالبلاغه»، نامه ۷۰.
۵۳. همان، نامه ۵.
۵۴. همان، خطبه/۲۲۳.
۵۵. سوره «توبه»، آیه ۳۴، ۳۵; «بحارالانوار»، ج۴۷/۱۱۹. گروهی از خراسان نزد امام صادق رفتند. امام به آنان فرمود: «من جمع مالا یحرسه عذبه الله علی مقداره».
آنان گفتند: به فارسی بفرمایید كه ما عربی نمیدانیم.
آن حضرت فرمود: هر كس درم اندوزد جایش دوزخ باشد.
۵۶. «اصول كافی»، ج۱/۲۲.
۵۷. سوره «حشر»، آیه ۷.
۵۸. «مستدرك الوسائل»، ج۱۱/۳۸۰.
۵۹. «عیون اخبار الرضا»، شیخ صدوق، ج۲/۱۲۶، كتابفروشی طوس.
۶۰. «كافی»، ج۸/۶۱.
۶۱. «اصول كافی»، ج۱/۵۴۲.
۶۲. «جامعه سازی قرآنی»، محمد رضا حكیمی۱۶۷، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست