چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نمایش ملل آواره جهان
نمیتوان از نمایش های دورگرد و آواره سخن گفت و یادی از کولیها نکرد. نام آنان با نمایشهای دورهگرد، نمایش عروسکی، موسیقی جیبسی و... پیوند خورده است. گرچه خاستگاه و زادگاه نخستین آنها را هند میدانند، ولی مهاجرتهای متعدد و امتزاج شان با جوامعی که درکنارشان زندگی میکردند، هویتی چندگونه، در عین حال کولیوار به ایشان بخشیده است. آنها یکی از اصلیترین کسانی بودند که نمایش عروسکی را به سراسر جهان وارد کردند. علاوه بر برخی نمایشها که در سیرک نیز متداول است، به نمایشهای دیگری هم میپردازند. فالگیری کولیها را با عینک استعاره، می توان نوعی نمایش نیز تأویل کرد; که در آن پیشگو با قیافه و حرکاتی رازگونه، نمایشی را جلوی دیدگان حضار بازی میکند تا قدرت آیندهنگری او را باور کنند.
در اواسط و اواخر سده های میانه، به رغم مخالفت کلیسا با هر نمایشی که بیان کننده داستان های مذهبی نباشند، و با وجود آزار و تعقیب هنرمندان غیرمذهبی، نمایش به وسیله هنرپیشگان دوره گرد و تحت تعقیب در دهکده ها، خیابان ها و میادین شهرها بر پا نمی شد؛ حتی با وجود سوزاندن بسیاری از شعبده بازان به جرم جادوگری، نمایش هایشان هرگز متوقف نشد. به نظر می رسید، هیچ چیز نمی تواند مانع از آن شود که نوع بشر دست از نمایش بردارد؛ حتی اگر هستی و زندگیِ انسان را تهدید کند. اما در نمایش های دوره گردان و آوارگان، نقش قاطر را در کشیدن گاری نمایش نباید نادیده گرفت. آنان از جوامع برده دار باستان و قرون وسطی تا پیش از اختراع ماشین، نمایش های سیّار را با جدیّت به هر سوی می چرخاندند. تنها هنرپیشه ای که همواره هم نقش اش نادیده گرفته شد و هم گاه به زور تازیانه ایفای نقش می کرد و هرگز کنار نکشید تا آن که دیگران آن را کنار گذاشتند! (به این عبارات با نگاه کمدی ننگرید، آن را با زاویه تراژدی حس کنید).
نمایش نزد یهودیان دقیقاً محصول آوارگی بود و پیش از آن، نشانهای که به نوعی حکایت از بعد نمایشی کند، دیده نمیشود. چرا کهخاخامهای یهودی، تئاتر و سیرک را از نشانههای کفر دانسته و طیف بازیگران را جمع مسخرگان مینامیدند. یهودیان به اسارت برده شده در بابل، اولین علایم بازی را نشان میدهند. روایاتی پراکنده از بازیهای صحنهای نزد یهودیان بابل سو سو میزند. در جشن پوریم که در پاسداشت موفقیت ماجرای مشهور استر و مردخای با خشایارشاه و وزیرش برگزار میشد، مراسم شکنجه و اعدامهامان، وزیر خشایارشاه بازآفرینی میگردید. مردخای پس از دفع توطئه هامان، نامههایی به همه یهودیان ساکن ولایات میفرستد و به آنان توصیه میکند تا روز پوریم را با جشن و سرور، هدیه دادن به یکدیگر و گشاده دستی با فقیران پاس دارند. اما عید پوریمی که بعدها یهودیان شکل دادند، چیز دیگری بود. در جشن پوریم، بسیاری از منعیات و عرفیات زیر پا گذاشته میشد. در این جشن هر کاری که به سور و شادمانی جشن کمک کند، مجاز است. در دو روز جشن و به ویژه در شب دومین روز، یهودیان به گونهای بسیار افراطی در میگساری، رقص، پایکوبی، آوازخوانی و بازی غرق میشدند. در تلمود توصیه شده بود که یهودیان در عید پوریم باید چنان مست کنند که تفاوت «رحمت بر مردخای» و «لعنت بر هامان» را نفهمند! از این روی کارناوالی یهودی نام خود را «آدشلویادا» گذاشته است که معنای آن چنین است: «تا جایی که هیچ چیز نفهمی». جشن پوریم هر ساله در بسیاری از مناطق دنیا توسط یهودیان برگزار میشود.
مهمتر از آن، عید فصح یا پصح بود. در جشن فصح، وقایع خروج یهودیان از مصر، آزادی از بردگی تا تشکیل یک ملت به چشم میخورد. دعاها، منظومهها و آوازها غالباً با مایههای شرقی نیمه عبری و نیمه آرامی اند، که آوارگان تحت تأثیر مناطقی (عربی، اسپانیایی، آلمانی و...) که ساکن شدهاند، موضوع هایی را به آنها افزودهاند. در نمایشها شخصی که نقش رئیس خانواده را بازی میکند و بردهای است که به شاه بدل میشود و رفتاری چون او اتخاذ میکند. اما ناگهان پادشاه به همان برده پیشین بدل میشود و نقش همراهی با فراریان قوم را بازی میکند!; آیا او نقش پیشیناش را فراموش کرده است؟ دقیقاً برعکس، باید آوارگیاش را هرگز فراموش نکند. چرا که یهوه در تورات است که به او ندا میدهد: «و بر شخص غریب ظلم منمائید، زیرا که از دل غریبان خبر دارید، چون در سرزمین مصر بیگانه بودید». از این روست که باید آن را بر دوش کشد تا هرگز آوارگی خود از یاد نبرد و خاطره آن را نسل اندر نسل منتقل سازد.
آوارگی در آن سوی دیوار به گونه دیگری پردهبرداری میشود. آن چیزی ورای نمایش است یا شاید بتوان گفت نمایشی به معنای دقیق کلمه "واقعی" است. اردوگاههایی با امکانات اندک، یک زندگی بگیر و ببند را نشان میدهند.هر کسی آن را به شکلی میبیند. کودک فلسطینی که از هنگام تولد در چنان فضایی بزرگ شده، مدام خودروهایی را دیده که گاه مردانی با اسلحه از آن بیرون میآیند. نوجوانان و چه بسا برادرانش را هنگام سنگپرانی و نوعی موش و گربهبازی مشاهده کرده است که گاه چنانجدی میشود که به قیمت جان تعدادی از آنها تمام میشود. سپس صدای صفیر شیون و فریاد بلند میشود، که گاه بسیار نزدیک است. هنگامی که بچهها بزرگتر میشوند، این صحنهها به زندگی زیسته ی آنان بدل میشود و خود به نمایشگران واقعی آن. سرباز اسرائیلی از زمانی که در مناطق فلسطینینشین مأمور انجام وظیفه بوده، مردمی را دیده که هرگز آرام نگرفتند; جوانان، نسلها و اشخاص مختلفی آمدند و رفتند، اما نقش ها و صحنه تغییر نکرده است: سنگ پراکنی به سوی آنان و شلیکاش به سوی کسانی که نمیشناسد و دستگیری و تنبیه جوانان فلسطینی، با آن شالهای خاصشان، که انگار پیراهن محکومیتشان نیز هست. آیا این نمایش پایانی ندارد؟! انگشت اتهام هر یک از آنان، خود را محق دانسته و دیگری را گناهکار جلوه می دهد. رسانهها نیز این صحنهها را برای جهانیان به نمایش گذاشتهاند و زوایای مختلفی از آن را آشکار ساختند. مردم پس از مدتی در مییابند، پرسش اساسی این نیست که این صحنهها کی پایان میپذیرد، مسئله این است که آن چگونه پایان میپذیرد؟!
*دکتر کاوه احمدی علی آبادی
*دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از تگزاس آمریکا
*دکترای فلسفه و مطالعات ادیان از تگزاس آمریکا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست