چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
زنان در شهر مردان
شهرها را مردان برایمان ساختهاند. میگویی نه؟ با من به کتابخانه بیا؛ از آن کتابخانههایی که طرحهای شهری را در آن نگهداری میکنند. مگر نه آنکه اساس برنامهریزی و مدیریت هر شهر طرح مصوب آن است؟ پس یک گزارش طرح هادی شهری یا طرح جامع را نگاه کنیم. همه مطالعات، عمومی است و گروههای اقلیت در آن نادیده گرفته شدهاند.
فرض شده همه انسانهای ساکن در شهر همگن هستند. زنها کجای پژوهش دیده شدهاند؟ هیچ کجا! کجای آیندهنگریها دیده شدهاند؟ باز هم هیچ کجا! شاید ورق بزنی، صفحههای مربوط به مطالعات و پیشبینیهای جمعیتی را بیاوری و بگویی: اینجا است! هرم جمعیتی بر مبنای جنسیت است، آمارهای جمعیتی هم بر مبنای جنسیتند.
میگویم: خب، باشد. نشان میدهد در این شهر چند درصد زن وجود دارد و چقدر دیگر در افق برنامه به آنها اضافه خواهد شد. نتیجه چیست؟ کجا از نیازهای این تعداد زن سخن گفته شده یا از برآوردن نیازهای آنها؟ هیچ کجا! این همه سیاست و استراتژی و راهبرد و راهکار، کجا تقسیمبندی هرچند مختصری را بر مبنای نیازهای هر جنس میبینی؟
از کتابخانه بیرون برویم. برویم در شهر بگردیم. با اتوبوس برویم؟ چه وسیلهای مطمئنتر از آن؟ قسمت مردانه خلوت و زنانه بسیار شلوغ است. خب، اکنون ظهر است، آقایان سر کار هستند و اتوبوسسواری نمیکنند. اما خانمها... نگفتم شهر را مردها ساختهاند؟ بیا پیاده برویم. آخر وقتی در الگوهای ترافیکیشان، عدد قرار میدادند و حجم رفت و آمدها را حساب میکردند، به یاد نداشتند که سفرهای شهری مردان با زنان فرق دارد.
میدانی شهرسازی مردانه، یادش میرود که ما زنها نمیتوانیم صبح سر کار برویم و عصر برگردیم، چون به جز شغل رسمیمان، دهها کار غیررسمی داریم که به خاطر آن باید در طول روز بارها جابهجا شویم. یادش میرود کار زنان به دو گروه با دستمزد و بیدستمزد تقسیم میشود. کار با دستمزد را میبیند و در محاسباتش منظور میکند که فعالیتی اقتصادی است، ارزش افزوده ایجاد میکند، بود و نبودش در کیفیت اشتغال شهری موثر است، در کیفیت شهر هم موثر است، اما کار بدون دستمزد چه میشود؟ خانهداری و بچهداری را میگویم.
شهرسازی مردانه یادش میرود که نفع اقتصادی و ارزش افزوده اجتماعی فعالیتهای خانگی زنان را به حساب آورد و موانع و مشکلات بر سر راه آن را ببیند. یادش میرود که در یک تقسیم کار طبیعی، وظیفه پروراندن کودکان به زنان محول شده است. یادش میرود که زنها بر سر یک دوراهی ناخواستهاند. اگر سر کار نروند، پس تکلیف این همه درس خواندن و کلاس کنکور رفتن و دانشگاه قبول شدن و هر ترم با جدیت رفتن و برگشتن و امتحانات آخر ترم را گذراندن چه میشود؟ مگر میتوانند فراموش کنند که همیشه نیم بیشتر کلاس را همجنسان آنان تشکیل میدادهاند؟
از سوی دیگر وقتی شاغل باشند، مجبورند بخش قابل توجهی از وظایف داخلیشان، یعنی همان بار اجتماعی نگهداری از خانه و فرزندان را به دیگران بسپارند. پس باید به دنبال یک مهدکودک به درد بخور یا یک پرستار بچه قابل اعتماد، سرویس مدرسه، وسیله رفت و آمد خودشان، خشکشویی، غذاهای آماده طبخ غیرمسموم، یک نظافتچی که لااقل هفتهای یکبار به دادشان برسد و... بدوند. در آخر به چه میرسند؟ بدنی فرسوده و روحی فرسودهتر.
در شهر به این بزرگی با این همه پولی که در آن هزینه میشود، امکاناتی نیست که آنقدر خیال یک زن، همسر و مادر را آسوده نگاه دارد که بتواند اوقات کاریاش را بدون نگرانی سپری کند؟ با ترس نگاهم نکن، شاید یاد ناامنی این شهر افتادی.
درست است برای مردان هم ناامن است. اما راستش را بگو، تو شهامت داری با هم از پلههای این زیرگذر پایین برویم؟ شهرداری آن را ساخته که ما به جای عبور از عرض خطرناک خیابان، از آن عبور کنیم. ولی آخر چه میدانیم در آن تاریکی چه چیز چشم به راهمان است که خطر آن کمتر از تصادف با اتومبیلها باشد. شهامت داری از کوچه پسکوچهها برویم؟
میدانم ترجیح میدهی از خیابان اصلی برویم، گرچه اصلا پیادهرو ندارد. نگاه کن! آن جلوتر دارند ساختمانسازی میکنند، پر از مصالح ساختمانی و کارگر است. جرات میکنی به راهمان ادامه دهیم؟ شاید بگویی بیا تاکسی بگیریم. مدتها میایستیم و با به یاد آوردن انواع خفاشهای شب و روز به مسافرکشها اعتماد نمیکنیم و متلکهای رانندگان عبوری را نشنیده میگیریم. شاید بگویی مرکز خریدی را میشناسی که پرنور است و خوشعطر، بوی فقر و خطر و آشوب نمیدهد. یک کافیشاپ هم دارد. شاید بگویی آنجا امنتر است برای نشستن، چیزی خوردن و دو کلمه بیدغدغه حرف زدن. پس به آنجا میرویم. هنگام پیاده شدن راننده تاکسی کرایه را چند برابر طلب میکند. اعتراض میکنی اما با چشمان خون گرفته به عقب برمیگردد و براندازت میکند. از ترس، همه پولی را که خواسته به سمتش دراز میکنی.
وارد مرکز خرید میشویم. ما زنها خرید کردن را دوست داریم. یادت هست خیلی وقتها حوصلهات که سر میرفت میگفتی برویم مغازهها را تماشا کنیم؟ حالا اما با مزاحمت مردان و پسران جوان چیزی از لذت تماشا کردن برایمان باقی نمانده است. شهرسازی مردانه و مدیریت شهری ما به مردان فکر میکند و علیا مخدرههای خیالی!
با تردید نگاهم نکن؛ اگر چنین نبود یادشان نمیرفت تمام مشکلات زنان شاغل را، مشکل زنان و ایمنی در شهر را، زنان و مساله عبور و مرور و حمل و نقل را، زنان و وظیفه و دلمشغولی خرید را، یادشان نمیرفت زنان چگونه باید اوقات فراغتشان را در شهرها سپری کنند، گرچه زنی که شاغل باشد دیگر اوقات فراغتی ندارد و زنی که بیکار باشد هم غالبا حقی برای داشتن آن ندارد!
بیتا جمالپور
دانشجوی دکترای شهرسازی دانشگاه تهران
دانشجوی دکترای شهرسازی دانشگاه تهران
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست