دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن؛ مهمترین مبحث اجتماعی در آغاز هزاره سوم


جهانی شدن؛ مهمترین مبحث اجتماعی در آغاز هزاره سوم
مهمترین تحول اجتماعی که در حدود دهه آخر قرن بیستم (۱۹۹۰ میلادی) جلوه‌گری کرد، هر چند که سوابق آن را در مقیاس محدودتری به قرن‌های پیش می‌توان بازگرداند، همین پدیده جهانی شدن یا GLOBALIZATION بود که در قرن بیست و یکم، با شدت و قوت بیشتری تداوم دارد. لااقل ۱۲ عامل مهم در پیدایش این جریان یا این روند یا این فرایند تازه، موثر بوده است:
۱) اکتشافات جغرافیایی در پهنه زمین که در قرن گذشته تکمیل شد و بعد نگاه فضانوردان از درون سفینه‌های فضایی که پیوستگی و یکپارچگی کره خاکی را به وضوح بیشتر مکشوف داشت.
۲) رشد سریع جمعیت جهان از قرن نوزدهم به بعد، که متدرجا آهنگ تندتری پیدا کرد و صفحه زمین را از ۶/۵ تا ۷/۵ میلیارد نفوس، پرکرد، در حالی که پیش از آن یعنی از بدو تاریخ تا قرن مذکور تعداد نفوس هنوز به ۱/۵ میلیارد نفر، نرسیده بود.
۳) انقلاب صنعتی، که از اواخر قرن هجدهم آغاز شد و از قرن ۱۹ به بعد، قوت و وسعت گرفت و به انقلاب دوم و سوم صنعتی، انجامید.
۴) پیشرفت شگرف وسایل حمل و نقل و ارتباط از قرن ۱۹ با استفاده از نیروی بخار و بعد زغال سنگ و بعد برق و اختراع انواع هواپیما‌ها و ترن‌های سریع السیر و...
۵) انقلاب الکترونیکی و دگرگونی کامل در تکنولوژی مخابرات خاصه از اواخر قرن بیستم ICT( و )IT
۶) توسعه شدید تجارت که از همان ابتدای قرون جدید، آغاز شد و «وابستگی، همبستگی و پیوستگی» اقتصادی کشورها به یکدیگر را متدرجا، به کمال رساند.
۷) غلبه کامل نظام سرمایه‌داری و تسلط نئولیبرالیسم اقتصادی، خاصه از زمانی که هژمونی شوروی متلاشی گردید و این مانع بزرگ از سر راه برداشته شد.
۸) تشکیل سازمان‌های بین حکومت‌ها با دیگر سازمان‌های بین‌المللی که از نیمه دوم قرن ۱۹ به بعد، مانند جمعیت اتفاق ملل و بعد خود سازمان ملل متحد و شعبات آن در نیمه دوم قرن ۲۰ و نیز تاسیس شرکت‌های فوق ملی و چند ملیتی، بخصوص در ممالک توسعه یافته.
۹) ابعاد جهانی یافتن مسائل خطیری چون آلودگی محیط زیست، کاهش منابع تجدید ناپذیر طبیعت، گرمای روز افزون جو زمین، رواج بیماری‌های مسری و در ورای مرزها، گسترش قاچاق مواد مخدر و نظایر آن مانند مسئله جهانی تروریسم وخشونت درحد اعلای آن.
۱۰) بسط ارتباطات علمی و فرهنگی، میان مردم و جوامع مختلفه، از قرن ۱۹ به بعد و پدید آمدن نوعی «اشتراک فکری» در مورد برخی از ارزش‌های معنوی، چون حرمت و احترام به حقوق انسانی.
۱۱) نقش استعمار که در زمان خود یعنی اواخر قرن ۱۹ تا نیمه قرن ۲۰، عامل ارتباط میان دول و ملل شد و بعد هم از نقش سلطه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی مابعد استعمار می‌توان یاد کرد.
۱۲ ) نقش ادیان بزرگ، که در بن و بنیادشان، همواره جهانی فکر کرده و می‌کنند.
● مفاهیم جهانی شدن از نظر تعاریف حقیقی؟!
۱) با آنکه جهانی شدن )GLOB( پدیده‌ای محسوس و عینی است، معذالک، در تعریف آن به هیچ وجه، میان متفکران توافق وجود ندارد، فرهنگنامه‌های جدید فرانسوی در سال ۲۰۰۷، اندیشه جامعه شناسی را در مقابل GLOBALIZATION قرار دادند و معادل آن را به نام ( MONDIALISATIONمون دیالیزاسیون) که بیشتر به معنای حریم اقتصادی جهانی شدن می‌باشد، به کار گرفتند که دقیقا عبارت از «توسعه بی‌سابقه مبادلات تجاری و معاملات مالی در فضایی به وسعت همه کره ارضی می‌باشد.»
۲) یان آرت شولت SCHOLTE -JAN -AaRT-SCHOLTE که اثری از او تحت عنوان «نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانی شدن» منتشر شده است، از این اصطلاح، چند معنی مختلف، را استنباط کرده است:
ـ اول: INTERNATIONALIZATION یعنی توسعه مبادلات بین‌المللی و رشد بی‌سابقه تجارت و جریان آزاد و به کار افتادن سرمایه در سراسر کشورها و ازدیاد وابستگی متقابل اقتصادها.
ـ دوم: Liberalization یعنی برداشته شدن محدودیت‌ها و موانع تجاری و قیود ارزی و پدید آمدن یک اقتصاد جهانی آزاد و بدون مرز و پیدا شدن یکپارچگی اقتصادی بین‌المللی که در هدف‌های سازمان جهانی تجارتمنعکس است.
ـ سوم: Universalization یعنی گسترش جهانی فرهنگ‌ها و روش‌ها و شیوه‌های زندگی مثل رواج انواع لباس غربی نزد جوانان و متداول شدن انواع غذاهای سریع آماده شده، چون پیتزاها و همبرگرها و غذاهای مدرن چینی در همه سرزمین‌ها.
ـ چهارم: Westernalization یا Modernization یعنی بسط جهانی تجدد غرب با ویژگی‌های آن، چون عقل گرایی، اتکا بر صنعت، سرمایه‌داری، تشکیلات اداری و بوروکراسی و..
ـ پنجم: Deterri Toralization یعنی قلمرو زدایی، که همان حذف مرزهای بین ممالک و برقراری روابط اجتماعی و مبادلات و شبکه ارتباطات و مخابرات به حدی است که مک لوهان کانادایی، جهان را یک دهکده جهانشمول، می‌داند.
۳) نگاه دیگر متعلق به لومبورگ نروژی )LOMBORG( - Lomborg -Bjorn مولف کتاب «بحران جهانی و راه حل‌های جهانی۲۰۰۴ »، می‌باشد که لومبورگ، جهانی شدن را به مسائل اقتصادی محدود نمی‌کند بلکه عقیده دارد که مسائل محیط زیست، مسائل اجتماعی، فقر عمومی، بی‌سوادی جماعات کثیر انسانی، فساد حکومت‌ها، مسائل سیاسی چون منازعات قومی و مللی ومسائل جمعیتی مانند مهاجرت‌های آشوب انگیز درحیطه امور جهانی یا جهان فراگیر را، در بر می‌‌گیرد.
۴) ژاکی آسایاگ ASSAYAG مولف مشهور هندی در کتاب معروفش به نام «نگاه به جهانی شدن از جایگاه دیگر۲۰۰۵ »، هندوستان را به عنوان یکی از کشورها در فضای جهانی شدن مثال می‌زند، هند ره گم کرده، تضاد میان پناه بردن اکثریت جمعیت هند، به سنن بومی وآداب کهنه و فرهنگ هندوی خود، برای حفظ هویت خویش، در مقابل مجذوبیت و مسحوریت اقلیتی از جامعه هند، در برابر همه الگوهای مدرنیته غربی، اروپایی، چینی و ژاپنی، ژاکی آسایاگ این تضاد را در فضای جهانی شدن، به خوبی در اثر شگرفش، نشان می‌دهد.
۵) علی لائیدی در کتاب مشهورش «چگونه جهانی شدن منشاء تروریسم شده است» جهانی شدن را تصادم میان منافع اقتصادی ممالک مقتدری می‌داند که از جهان دو قطبی جنگ سرد، پس ازسقوط دیوار برلین و انهدام هژمون شوروی، سر برآورده‌اند، این پژوهشگر جهانی جهان عرب، معتقد است که جهانی شدن به هیچ وجه مانند فضای جهانی ساموئل هانتینگتون که آن را تصادم میان فرهنگ‌ها یا تمدن‌ها تعریف می‌کند نیست، بلکه تصادم میان منافع اقتصادی ممالک ابر مقتدر است.
● نیاز به تعریفی تازه از مفهوم جهانی شدن است!؟
اینکه مفهوم جهانی شدن را واگذار به هر یک از ابعاد اقتصادی یا فرهنگی یا تکنولوژیکی و غیره نمودند، درست نیست و دقیقا حق با افرادی همچون ر- رابیتسون و م- آلبرو که عقیده دارند، باید چارچوب فکری تازه‌ای در علوم اجتماعی، برای بررسی جهانی شدن و فهم و درک درست جهان، به عنوان «منظومه واحد، یا ارگانیسم واحد» جستجو و پیدا کرد، زیرا تحولات تازه‌ای که در ورای محدوده کشورها و ملت‌ها و مرزها روی داده و می‌دهد، خود نشان از پایان عصر مدرنیته غربی (تجدد) و ورود به عصری کاملا بدیع و نوین دارد که نیازمند «تغییر تازه‌ای» است.
‌● موافقان و مخالفان پدیده جهانی شدن، چه کسانی هستند؟
۱ ) مولفان کتاب «مون دیالیسم یا طلب یک نظام جهانی» پریلیه، و تور می‌باشند. Tur/Perillier که موانع جهانی شدن را به دو دسته تقسیم نموده‌اند. اول عوامل رخوت و دوم عوامل خصومت در فضای جهانی شدن را مشخص نموده‌اند.
الف) از عوامل رخوت در فضای جهانی شدن، بی‌اطلاعی و بی‌سوادی، فقر جماعات کثیر، تفاوت‌ درجه رشد و توسعه در ممالک مختلف، فقدان انگیزه‌ها یعنی تکرار پروسه زندگی در جهت جهانی شدن و وجود برخی از آداب و رسوم و سنن عرفی و دینی که در را بر استقرار یک «نظم نوین جهانی به عنوان جهانی شدن» می‌بندد.
ب) از عوامل خصومت در فضای جهانی شدن، سوء استفاده گروهی از وضع نابسامان کنونی، تعصبات افراطی چون پای بندی مطلق به حاکمیت مطلق ملی، تعلق افراطی به نهضت‌های فکری افراطی چپ و راست، بوم گرایی مطلق و... است.
▪ مخالفان جهانی شدن؛
این گروه مخالف جهانی شدن در معنای اقتصادی آنکه غلبه اقتصاد آزاد و سرمایه‌داری آزاد باشد، معمولا از تندروهایی چون مارکسیست‌ها، طرفداران دولت‌های ملی به طور افراطی، حمایت گرایان و هواداران دگرگونی کامل اوضاع جهانی، مانند آنارشیست‌ها، ترکیب شده‌اند، امروزه کمتر گروهی، به صراحت، دم از مخالفت و ضدیت با جهانی شدن که «تحولی اجتناب ناپذیر است» می‌زند، بلکه خود را«Altermon Dialistes»می‌نامد یعنی «طرفدار جهانی شدن اجتماعی» به موازات جهانی شدن اقتصادی، رعایت محیط زیست، که در منطق نئولیبرال‌ها، محلی از اعراب، ندارد.
▪ اما موافقان جهانی شدن؛
این گروه موافقان جهانی شدن عبارت هستند از نئولیبرال‌ها، بین‌المللی گرایان، سوسیال دموکرات‌های جهان وطنی، جانبداران اصلاحات نهادی در نظام کنونی جهانی بخصوص اصلاح نهادی در سازمان ملل متحد.
▪ چرا مخالفت؟
ترکیب مخالفان جهانی شدن، عواملی را نیز که موجب مخالفت با این جریان می‌شود به وضوح، نشان می‌دهد؛
الف) مخالفت با کاپیتالیسم
ب) طرفداری از حاکمیت ملی
ج) دشمنی با آمریکا
د)حپناه جستن در هویت قومی در برابر سلطه فرهنگی غرب، چنان که در بعضی جوامع مسلمان دیده می‌شود.
ح) اعتراض بر حکومت پول که همه ملاحظات انسانی، اکولوژیکی و... را از میان برده است.
ط) مقاومت در برابر هر نوع امپریالیسم
ی) انتقاد از فرهنگ اقتصادی و تجاری عامه پسند که فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیون غرب خاصه آمریکا، حامل آن به جهان سوم است.
و) تضادها و تعارض‌هایی که در بین برخی ادیان از نظر احکام، وجود دارد، که این تضادهای ادیان، حرکت به سوی تفکر و باور و اعتقاد به «جهان واحد» را مشکل می‌‌کند.
صاحب نظر مشهور ادبیات دینی اجتماعی، هانس کونگ، در اینجا جمله معروف خود را بیان می‌کند که: «بدون صلح میان ادیان، صلح جهان، امکان پذیر نیست.»
ن) افزایش شکاف درآمدی میان ثروتمندان صاحب حداکثر و فقرای دارنده حداقل است، و به هم ریختگی نظام زندگی خانوادگی توده وسیع کارگران که گاه با پدیده جابه‌جایی موسسات مواجه می‌شوند از آغاز مبحث جهانی شدن، تاکنون بر تعداد میلیاردرهای جهان نه فقط در آمریکا و اروپا، بلکه در قاره آسیا افزوده شده و شکاف درآمدهای بالا و پایین به مراتب بیشتر شده است.
«فقدان عدالت اجتماعی» از عواملی است که صاحبان درآمدهای قلیل را که حتی کار و شغلشان در خطر ادغام موسسات یا جابه‌جایی سازمان‌‌های اقتصادی نیست، به طغیان و عصیان، برانگیخته است که شدت برخی از تظاهرات مخالفان جهانی شدن نسبت به اجلاسیه‌های سازمان تجارت جهانی )WTO(، بر این امر گواهی می‌دهد.
● لزوم یک تعریف جامع و نوین از جهانی شدن
تعاریف گذشته برای درک صحیح این پدیده درهم پیچیده و متعدد الابعاد «Complexity Multy Dimentation» نارساست. جهانی شدن، محدود به بین‌المللی شدن در معنای برقراری یک شبکه بین‌المللی ارتباطات و مخابرات نیست، بلکه براستی فرای آن رفته و خواهد رفت. آنان که جهانی شدن را، غربی شدن یعنی پذیرفتن الگوهای تمدن غرب می‌انگارند، از این نکته غافل هستند که تمدن غرب، نقطه نهایی سیر تکامل فرهنگی بشریت نیست، بلکه منزلی در این مسیر پایان ناپذیر است، همچنین، جهانی شدن را تسلط اقتصاد سرمایه‌داری و نئولیبرالیسم و حکومت جهانی بازار، نمی‌توان تعریف کرد، و لو در حال حاضر به صورت ظاهر چنین تسلطی واقعیت داشته باشد، تاکید می‌نماییم که جهانی شدن، محتاج تعریف نوینی است که همه جنبه‌های آن را در بر گیرد، کاری که ادبیات حقیقی الهی، جهانی و انسانی انجام داده است.
الف) جهانی شدن محدود به وجود شبکه ارتباطات و مخابرات بین‌المللی نیست.
باید تاکید کرد که طبق نوشته دیوید هلدو آنتونی مک گرو، تنها رفتار گرایان به جنبه جهانی شدن، اهمیت می‌دهند و می‌گویند که جهانی شدن ناظر به حرکت در مسیر گسترش هر چه بیشتر «ارتباطات انسانی در عرصه جهانی است» یعنی تشدید و تقویت روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، در فرای مرزهای جغرافیای ملی که البته تکنولوژی نوین مخابراتی آن را تسهیل و تسریع کرده است. (مک گرو و رابرتسون) معتقدند این روابط، ناچار بر اساس ارزش‌ها و مبانی فکری مخصوص و در چارچوب مشخص سازمانی و قانونی، جوش می‌خورد و نباید، خارج از آنها پدیده جهانی شدن مورد بررسی قرار گیرد، ضمنا جهان بیش از پیش «حالت یک منظومه کلان به هم پیوسته» را پیدا می‌کند که مرحله نخستین آن، تشکیل سازمان‌های منطقه‌ای بزرگ همچون اتحادیه اروپاست، چنین منظومه‌ای، قابل تقلیل )Reduetion( به شبکه ارتباطات نیست.
شبکه ارتباطات - مخابرات، درحکم وسیله‌ است، امام مهم این است که این شبکه، چگونه و برای چه هدفی به کار گرفته شود، تنها به «منافع یکی ناظر» باشد، یا در ورای آن مصلحت همه نوع بشر را باید در نظر گیرد، چنان که در حفظ محیط زیست ناچار این دید جهانی نگر، مطرح می‌شود.
ب) جهانی شدن به معنی سلطه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی اجتماعی غربی نیست.
کسانی که جهانی شدن را با طرح نئولیبرال جهانشمول حکومت آمریکایی کنونی، اشتباه می‌کنند و می‌گویند این پدیده فقط ایجاد نوعی بازار آزاد جهانی، برای تحکیم گسترش سرمایه‌داری آمریکایی- اروپایی در مناطق مختلف جهان است، ناچار غافل از نقش روز افزونی هستند که بعد از ژاپن و تا حدی برزیل و دو سرزمین دیگر، چین و هندوستان در اقتصاد جهان ایفاء می‌کنند و واهمه غلبه انحصاری سرمایه‌داران آمریکا و انگلیس را ناچار از میان، می‌برند.
البته دولت آمریکا مدافع سازمان تجارت بین‌المللی و طرفدار حذف و الغای موانع گمرکی است، اما این بدان معنی نیست که نقش اصلی «جهانی شدن» در دست دولت‌ها باشد، زیرا بی‌تردید شرکت‌های چند ملیتی چه در آمریکا و چه در اروپا و چه در قاره آسیا، قدرت و تاثیرشان در بسط اقتصاد جهانی کمتر از دولت‌ها نیست،
برخی از ارزش‌های فرهنگی غربی که میراث دوره روشنگری هستند، در خود ممالک غرب و درخارج از آن مورد انتقاد شدید هستند، ولو جهانی شدن در بستر تاریخی تجدد، ولادت یافته و در نتیجه ریشه‌ای غربی داشته باشد object( عینی)، تقلیل داد و در نتیجه والایی مقام انسان و ارتباط انسان را با جهان بالا، مردود کرد، دولت مدرن را بر سر کار آورد و حتی قلمرو خصوصی زندگی روزمره افراد را تحت سلطه و کنترل دولت قرار داد، مردم را درخدمت نظام اقتصادی گرفت و به مدد ابزارهای فرهنگی چنان که مارکس به موقع خود، نشان داده بود و اینک آدرنو و هورکهایمر، از اصحاب مکتب فرانکفورت آن را تائید و تصدیق می‌کنند، هر نوع مقاومت افراد را، در برابر نظام مذکور در هم شکست. پس جهانی شدن، ناچار باید نوع انسان را به مرحله‌ای، ورای ارزش‌های روشنگری هدایت کند، این میراث دوره روشنگری بوده که بسیاری از متفکران غرب، از مارکس و نیچه، هایدگر، اشپنگر تا آرنولد توئین‌بی، سوروکین و اصحاب مکتب فرانکفورت، معتقد به لزوم «تجدید نظر و حتی دگرگونی بنیادی» بسیاری از ارزش‌های تجدد (مدرنیته) و روشنگری هستند، پس نمی‌توان گفت که غرب آنچنان که امروز هست، پایان حرکت تحولی جامعه بشری یا به قول فرانسیس فوکویاما، پایان تاریخ باشد. آنچه که اینک در عراق و افغانستان روی می‌دهد، موانعی مهم هستند که بر سر تسلط اقتصادی و سیاسی غرب وجود دارد و استقرار دموکراسی هماهنگ با سنن غربی را در این فضاها بس دشوار می‌کند.
اینک این مقاله پژوهشی تعریف جامع جهانی شدن را ارائه می‌دهد:
در آثار حقیقی الهی، جهانی و انسانی تعریفی جامع از جهانی شدن به عنوان «سرنوشت محتوم جامعه بشری در مرحله جدید تحول و تکامل خود» ارائه داده است، تعریفی که ابعاد گوناگون این پدیده را در بر می‌گیرد. کافی است که در این مورد به تصویر و پارادایم جامعه فردا، توجه نماییم؛
تشکیل یک جامعه متحد جهانی با تشکیلات مشترک جهانی، با قوانین مشترک جهانی، با دستگاه ارتباطات و مخابرات بین‌المللی با زبان مشترک و معیارهای مشترک که تحت نظم و انضباط در آوردن منابع اقتصادی جهان، طرد تعصبات افراطی، قومی و ملی، اعتدال معیشت جهانی، خادمیت علم در جهت تحقق اهداف والای حیات انسانی، پایان دادن به جنگ‌ها و مسابقات تسلیحاتی، شناسایی خداوند یگانه و پیروی از یک دین عمومی الهی و.. است.
● موضع ادبیات حقیقی الهی، جهانی و انسانی در برابر این «پدیده»
۱ ) پس از این مقدمات، هنگام آن رسیده است که موضع حقیقی در برابر پدیده جهانی شدن را به اجمال بازگو کنیم. چنین پدیده‌ای «منطبق، با منطق تحول تاریخ است و احتراز ناپذیر می‌باشد.»
۲) جهانی شدن را با تسلط هیچ اقتصاد خاص یا جامعه سیاسی مشخصی یا حتی تسلط مطلق تمدن غرب، مشتبه نمی‌کند، بلکه مسیر جهان به سوی «تمدنی تازه که ارزش‌ها، مقررات، سمبل‌ها و سازمان‌های نوین آن جوابگوی عصر جهانی شدن است» می‌باشد.
۳) جهانی شدن به معنای یک رنگ و هم شکل شدن همه تمدن‌ها نیست، بلکه به لزوم «تحقق وحدت در عین کثرت» ناظر است و امکان تلفیق میان وطن پرستی و جهان دوستی، میان دلبستگی به سنن و آداب نیک و خوب محلی و ارزش‌های مشترک جهانی را به روشنی می‌بیند.
۴) حرکت به سوی جهانی شدن را نباید با تصادم تمدن‌های ساموئل ‌هانتینگتون، اشتباه کرد و نباید آن را با اقتصاد یا نظام سیاسی خاصی در حال حاضر اشتباه کرد و نباید آن را با پایان تاریخ آن گونه که فوکویاما، به عنوان اوج اعتلاء و انتهای تکامل می‌داند اشتباه کرد.
۵) جهانی شدن از موضع حقیقی ادبیات الهی، جهانی و انسانی، یک انتزاع فکری نیست، بلکه «طرحی اجرایی» است که در صحنه جهان در قالب جامعه بین‌المللی الهی شکل می‌گیرد.
۶ ) نحوه مواجهه با این «جریان قهری تاریخ» توسط موضع حقیقی ادبیات الهی جهانی و انسانی ، از طریق اتخاذ روش‌های نوین، شیوه‌های فکری نوین، احساس و رفتاری نوین، سازمان بندی جدید جهان عرضه شده و یک «نظام جهانی» عاری از نقص‌ها و معایبی که مخالفان یا شکاکان، بیان کرده‌اند.
۷) جهانی شدن از موضع حقیقی ادبیات الهی، جهانی و انسانی، یک «واقع بینی» است که؛
الف) جهان قطعه واحده مشاهده گردد.
ب) جهان یک وطن، علاوه بر وطن ملی مشاهده گردد.
ج) یکپارچگی جهانی ناشی از بسط و توسعه ارتباطات بشری و وجود وسایل و وسایط اتحاد ملی و جهانی و حرکت جهان به سوی «جامعه فراگیر جهانی.»
د) اتحاد نوع انسانی، یعنی مقصد نهایی تکامل جامعه انسانی امری ضروری، حتمی، یقین الوصول و قریب الوقوع است.
● برنامه جهانی شدن حقیقی، یک برنامه درست و سودمند؛
۱) اتحادی که مطمح نظر اهل جهان است، ارتباط جغرافیایی، تنها زمینه‌ساز آن است، وحدت منافع سرمایه‌داران بزرگ نیست، بلکه بعد اجتماعی و اعتدال و هماهنگی موقعیت معیشتی مردم جهان است.
۲) اتحادی که مطمح نظر ادبیات حقیقی الهی، جهانی وانسانی است، بی‌اعتنایی به طبیعت و جهان خلقت و محیط زیست نیست، بلکه محیط زیست، آیینه اوصاف الهی است و مقرون به تخریب محیط زیست و منابع گران بهای آن نیست، بلکه حافظ و غنی کننده آن است.
۳) نوع حکومتی که مطمح نظر ادبیات حقیقی، برای فضای جهانی شدن درنظر گرفته شده است، حکومت امپریالیستی کشوری یا هژمون تک قدرتی در فضای جهانی نیست، بلکه حالت یک نظام فدرال با مشارکت همه ممالک ملی قوی و همه ممالک ضعیف است.
۴) جهانی شدن از نظر ادبیات حقیقی، سلطه بی‌چون و چرای تمدن غرب نیست، زیرا موضع حقیقی ادبیات الهی، جهانی و انسانی، تنها بعضی دستاوردهای مادی تمدن غرب یعنی «علوم و فنون» را ستوده است، اما ضمنا در نقد نتایج ناخوش آن هم یعنی ساخت انواع سلاح‌های مهلک، داد اعتراض نوشتاری استدلالی داده است. تمدن مطلوب جهانی شدن حقیقی، غیر از تمدن کنونی غربی است، تمدنی که جهات مکمل فرهنگ‌ها و تمدن‌های گذشته را می‌جوید و آنها را برای ساختن نظام جامع‌تر، کامل‌تر، با همبستگی و پیوستگی فرا می‌خواند، معنویت ومادیت در تمدن مطلوب، با هم تلفیق می‌شوند. (مکمل گذشته+مطلوبیت.)
۵) علم حقیقی و دین حقیقی در فضای جهانی شدن حقیقی با هم آشتی کرده و همکاری با هم را ادامه می‌دهند.
۶) همه توان قدرت وسیله خدمت می‌گردد.
۷) تحقیقات علمی و پیشرفت‌های مخابرات را باید وسیله بالا بردن سلامت جسمی و ذهنی و بهبودی حیات جسمانی، فکری، معنوی و اقتصادی اجتماعی انسان‌ها نمود.
۸) موضع حقیقی جهانی شدن، تاکید دارد که پذیرفتن جهان گرایی به معنای دل کندن از سرزمین وطنی و بی‌مهری به آب و خاک نیست، تابعیت و اطاعت مشروع و وفاداری صادقانه و همراه داشتن شعله وطن دوستی به عنوان حرکتی سالم و خردمندانه محسوب می‌گردد، چرا که کلیدرمز موضع جهانی شدن حقیقی، «وحدت در کثرت است.»
این مقاله پژوهشی تاکید دارد که از جمله عوامل رخوت که جلوی فرایند جهانی شدن را گرفته است، نبودن انگیزه‌ای برای پذیرش این پدیده است، ملاحظه فرمایید در موضع ادبیات حقیقی، چگونه «شوق وصول به این مرحله از تحول تاریخ» را دامن زده است.
▪ تحقق عملی و اجرایی جهانی شدن، این چنین آغاز می‌گردد؛
۱) انسان برای اصلاح جهان، مسئول است و باید امر خدمت به دیگران را به عنوان بزرگترین ارزش، در نظر بگیرد.
۲ ) انسان علاوه بر نفع شخصی باید به نجات، به اصلاح، به اتحاد، به اتفاق، به راحت، به نفع همه جهانیان اقدام نماید. (خدمت اصلاح و آسایش همه عالم)
● ارزش‌های مناسب و مطلوب برای یک جامعه حقیقی جهانی
از جمله رسالت‌های که موضع حقیقی ادبیات الهی، جهانی و انسانی (جهانی شدن) مطرح می‌نماید، توصیه و تعلیم ارزش‌های ملی و جهانی است که مناسب و موافق حال یک جهان جهانی شده است.
۱) خیر خواهی نسبت به همه انسان‌ها، با محبت به کل انسان‌ها همراه گردد.
۲) ایثار و فداکاری در طریق نوعدوستی همه انسان‌ها
۳) خود را با دیگران همسان دیدن و ترک غرور و اندیشه برتری نمودن
۴) باور و اعتقاد به اتحاد اصلی نوع انسان و همبستگی سرنوشت همه انسان‌ها
۵) طرد هر نوع تعصب افراطی و خودکامگی قومی، ملی و دینی
۶) به جای اخلاقیات اسطوره‌ای گناه جاودانه آدمیزاد، باید به کرامت انسانی و رسالت او در ساختن جهانی بهتر، باور و اعتقاد داشت.
۷) به راه‌های استقرار عملی یک «نظام اخلاقی- حقوقی تازه»، باید همت گماشت.
از طریق «وضع قوانین معطوف به تالیف» منافع بین کارگران با کارفرمایان، بین ثروتمندان با فقرا و بین ملل غرب و شرق جهان
۸ ) ایجاد نظام‌های حل اختلاف به صورت مسالمت‌آمیز و همکاری میان جوامع، تمدن‌ها و سیاست‌ها.
منبع : روزنامه رسالت