دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
عجب (خودپسندی)
![عجب (خودپسندی)](/mag/i/2/arf4s.jpg)
عُحب عبارت است از بزرگ دانستن نعمت و تکیه بر آن و فراموش کردن نسبت نعمت با نعمتدهنده.
در کتاب کافی از علی بن سوید روایت شده که از حضرت ابن الحسن امام موسیٰ کاظم (علیهالسلام) دربارهٔ عُحبی که عمل را باطل میکند پرسیدم.
حضرت فرمود: عُجب دارای درجاتی است، بعضی از آن درجات این است که کارهای زشت انسان در نظرش زیبا جلوه کند و او آنها را نیکو ببیند، درجه دیگرش آن است که انسان به خدا ایمان آورد و به خاطر ایمانش بر خدا منّت گذارد در حالی که خدا بر او منّت دارد.
اما اگر کسی از زوال نعمت در هراس باشد یا بترسد که نعمتش مکدّر شود یا از این جهت که نعمت را از جانب خدا میداند خوشحال باشد، در این صورت دچار عُجب نشده چون گفتیم عجب بزرگداشت نهمت یا فراموش کردن نسبت آن به خداست.
اگر اضافه بر عُجب این حالت در انسان پیدا شود که خود را نزد خدا مُحِقّ بداند و فکر کند که نزد خدا منزلتی دارد بطوری که در دنیا از عملش توقع کرامت داشته باشد و بیش از آن که فاسقان را مستحقّ ناملایمات میداند خود را مستحق بداند که به هیچ ناخوشایندی گرفتار نشود این حالت ادلال نامیده میشود.
چنین شخصی به خاطر وجاهتی که برای خویش در نزد خدا قائل است بر آن ذات مقدس جرئتی پیدا میکند.
▪ یک مثال برای عجب و ادلال:
گاهی انسان به دیگری هدیهای میدهد که در نظرش بسیار با اهمیت جلوه میکند و لذا بر او منّت مینهد، این شخص در این صورت دچار عُجب و خودپسندی شده است.
اگر علاوه بر منّت او را به خدمت گیرد و از او انتظاراتی داشته باشد یا به نظرش بعید باشد که آن شخص در خدمت او کوشش نکند دچار ادلال شده است.
آفات و مضرات عُجب بسیار است.
عُجب است که انسان را به کبر میخواند (چه اینکه عجب یکی از عوامل کبر است) و از کبر آفات بسیار به وجود میآید از جمله باعث میشود انسان گناهان خویش را فراموش کرده به آنها اهمیت ندهد زیرا خود را از بررسی اعمال خود بینیاز میداند.
دیگر اینکه طاعات و عبادات را در نظر انسان بزرگ میکند و باعث میشود که انسان به خاطر عباداتش بر خدا منّت نهد و همین برای نقصان یک انسان کافی است.
همچنین عجب و خودپسندی اگر به واسطهٔ عبادات حاصل شود، انسان را از دریافت آفات آنها کور میکند کسی که دچار عجب است خود را فریب میدهد و با پروردگارش خدعه میکند و خود را از مکر خدا (عذاب الهی) در امان میداند و از عقاب خدا غافل میشود.
در صورتی که قرآن عظیم میفرماید:
از عقاب الهی غافل نمیشوند مگر زیانکاران.
(لٰایَأْمَنُ مِنْ مَکْرِ اللهِ اِلَّا القَوْمُ الخٰاسِرُونَ) (سورۀ اعراف، آیه ۹۹)
همچنین انسان را از مشورت، استفاده از دیگران و یادگیری باز میدارد و سبب میشود که همیشه در ذلّت جهل باقی بماند.
و چه بسا کسانی که از نظریه اشتباهی خود در اصول یا فروع دچار عجب میشوند و سبب هلاکت خود را فراهم میکنند.
● آیات و روایاتی که در نکوهش عجب وارد شده
خدای متعالی در مقام ردّ و مذمّت میفرماید:
و روز حنین که فریفته و مغرور کثرت خود شدید.
(وَ یَوْم حُنَیْن اِذْ اَعْجَبَتْکُمْ کَثْرتُکُمْ) (سورۀ توبه، آیه ۲۵)
و میفرماید:
آنها گمان میکردند حصارهایشان ایشان در مقابل خدا حفظ خواهد کرد ولی خدا از جانبی به سراغشان آمد که آنها گمان نمیکردند.
(وَظَنُّوا اَنَّهُمْ مٰا نِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللهِ فَاَتاهمُ اللهُ مِنْ حَیْثُ لِمْ یَحْتَسِبُوا) (سوره حشر، آیه ۲)
در این آیه کفار را مذمت میکند که از قلعهها و شوکت خود دچار عجب شده بودند.
و میفرماید:
زیانکارترین مردم کسانی هستند که کوشش آنها در راه زندگی دنیا تباه شده ولی گمان میکنند که نیکوکاری میکنند.
(الَّذیِنَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِیالْحَیٰاهِٔ الدّنْیٰا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُون صُنْعاً) (سورهٔ کهف، آیه ۱۰۴)
و میفرماید:
آیا کسی که کردار زشتش در نظرش زینت داده شده و آن را نیکو پنداشته است؟
(اَفَمَنْ زُیّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً) (سورهٔ فاطر، آیه ۸)
حالتی که در این آیه شریفه مطرح شده ناشی از عجب است.
نبیّ گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) میفرماید: سه چیز است که باعث هلاکت میشوند.
بخلی که از آن اطاعت شود، هوی و هوسی که از آن پیروی شود، خودپسندی.
(ثَلٰاثُ مُهْلِکٰاتٌ شُحٌّ مُطٰاعٌ وَ هَوَیّ متّبع وَ اِعْجٰابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ.)
و میفرماید:
اگر گناه نکنید بزرگتر از گناه بر شما میترسم: خودپسندی خودپسندی.
(لَوْلَمْ تُذّنِبُوا لَخَشیتُ عَلَیْکُمْ مٰا هُوَ اَکْبَرُ مِنْ ذٰلِکَ العُجبُ العُجبُ)
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
خدای تعالی میدانست که گناه از عُجب و خودپسندی برای مؤمن بهتر است و اگر چنین نبود هرگز مؤمنی را به گناه مبتلا نمیکرد.
(اِنَّ اللهَ تَعٰالیٰ عَلِمَ اَنَّ الذَّنْبَ خَیْرٌ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعُجْبِ وَ لَوْلٰا ذٰلِکَ مَا ابْتَلیٰ مُؤْمِناً بِذَنْبٍ اَبَداً)
و میفرماید:
هرکس دچار عجب شود هلاک شده است.
(مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَکَ)
و میفرماید: گاهی انسان گناه میکند و پشیمان میشود سپس عملی نیک انجام میدهد و خوشحال میشود، به علت همین سرور و شادمانی از حالی که قبل از عمل نیک داشت تنزّل میکند پس اگر بر آن حال گناه باقی میماند برایش بهتر بود.
و میفرماید: عالمی نزد عابدی آمده از او پرسید: نمازت چگونه است؟
عابد گفت: آیا از چون منی دربارهٔ نمازش سؤال میکنی در حالی که از فلان وقت خدا را عبادت میکنم.
پرسید: گریهات چگونه است؟
جواب داد: میگریم تا اشکم جاری میشود.
عالم گفت: اگر در حال ترس از خدا میخندیدی از این گریهٔ در حال ادلال بهتر بود زیرا چیزی از عمل شخص مدلّ بالا نمیرود.
از امام باقر (علیهالسلام) یا امام صادق (علیهالسلام) است: دو نفر وارد مسجد شدند در حالی که یکی عابد بود و دیگری فاسق سپس از مسجد خارج شدند در حالی که فاسق به مرتبه صدیقین رسیده بود و عابد فاسق گشته بود زیرا عابد در حالی داخل مسجد شد که با فکر در عبادتش دچار ادلال بود ولی فکر فاسق در پشیمانی از کرده خود بود و از گناهان خود استغفار میکرد.
از امام صادق (علیهالسلام) است که رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
حضرت موسی (علیهالسلام) نشسته بود که ابلیس با شنلی رنگارنگ نزد او آمد وقتی نزدیک موسی رسید شنل را برداشت و سلام کرد
موسی (علیهالسلام) فرمود: کیستی؟
عرض کرد: ابلیس.
فرمود: خدا تو را به کسی نزدیک نکند.
عرض کرد: به خاطر منزلتی که نزد خدا داری برای عرض سلام آمدهام.
پرسید این شنل چیست؟
عرض کرد: بوسیله آن قلوب مردم را میربایم.
فرمود: چه گناهی است که اگر انسان آن را انجام دهد تو بر او مسلّط و مستولی میشوی.
عرض کرد: هنگامی که دچار عجب و خودپسندی شود و عباداتش در نظرش زیاد جلوه کند و گناهانش در نظرش کوچک شود.
و باز آن حضرت میفرماید:
خدای تعالی به داود (علیهالسلام) فرمود: ای داود گناهکاران را مژده بده که من توبه پذیرم و گناهان را میبخشم و صدّیقین را بترسان که از اعمالشان دچار عجب نشوند بدرستی که هر بندهای را برای حساب نگاه دارم هلاک خواهد شد.در کتاب مصباحالشریعهٔ از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده:
تعجب میکنم از کسی که دچار عُجب و خودپسندی میشود درحالی که نمیداند عاقبتش چگونه خواهد بود کسی که دچار عجب شود از راه هدایت و ارشاد منحرف شده و ادعای بیجا کرده است و کسی که ادعای ناحقّ کند دروغگوست اگرچه ادعای خود را مخفی کند و هرچند زمان بسیار بر او بگذرد. اولین معاملهای که با خودپسند انجام میشود این است که آنچه را که بدان مینازد از او میگیرند تا بداند که عاجز فقیری بیش نیست و بر علیه خود شهادت دهد تا حجت خدا دربارهاش محکمتر شود همانگونه که با ابلیس عمل شد.
عجب گیاهی است که دانهاش کفر و زمینش نفاق و آبش سرکشی و شاخههایش جهل و برگهایش گمراهی و میوهاش لعنت و خلود در آتش است.
پس کسی که عُجب را برگزیند بذر کفر در مزرعهٔ نفاق پاشیده و چارهای ندارد جز آنکه میوهٔ آن را بچیند.
● اقسام عجب و علاج تفصیلی آن
آنچه که انسان بدان عجب میورزد بر دو قسم است:
۱. آنهایی که در کبر دخالت دارند و انسان به خاطر آنها تکبر میورزد علاج این قسم در بحث تکبر ذکر خواهد شد.
۲. آنهایی که در تکبر دخالت ندارند یعنی انسان نمیتواند به خاطر آنها فخر کند مثل نظریات اشتباه که در اثر جهل، صائب و نیکوه جلوه میکنند و باعث عُجب میشوند.
▪ این قسم از وسائل عجب را میتوان به هشت قسم تقسیم کرد:
۱. این که به خاطر امور جسمانی چون جمال، ترکیب، صحّت، قوت، تناسب اعضاء و زیبائی چهره دچار عُجب شود.
علاج این قسم، تفکر دربارهٔ کثافاتی است که در نهان انسان وجود دارد و همینطور اندیشه در اول خلقتش که نطفهای بود و آخر کارش که تبدیل به جیفهای میشود و دیگر عبرت گرفتن از صورتهای زیبا و بدنهای لطیفی که وجود داشته و اکنون چنان پوسیدهاند که طبع عقلاء از آنها متنفر است.
۲. قدرت و سطوت.
همانطور که قرآن کریم از قومی نقل میکند که گفتند:
قوم عاد گفتند: کیست از ما نیرومندتر؟
(مَنْ اَشَدُّ مِنّٰا قُوَّهَّٔ) (سورهٔ فصلت، آیه ۱۵)
علاج این قسم به این است که بداند یک روز تب کافی است که قدرتش را تبدیل به ضعف کند و یک ساس یا پشه یا یک خار میتواند او را عاجز نماید.
۳. عُجب به عقل و زیرکی در فهم امور دقیق مربوط به مصالح دین و دنیا علاج این قسم به این است که خدا را به خاطر عقلی که به او عطا کرده شکر گزارد و بیندیشد که با کوچکترین مرضی که بر مشاعرش عارض شود چنان عقلش مختلّ میشود که وسیله خنده و بازیچهٔ دیگران شود.
۴. عُجب به اصل و نسب شریف.
مثل این که یک نفر سیّد هاشمی به خاطر اینکه منسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است دچار عجب شود علاج این قسم به این است که بداند این کمال نادانی است که در اخلاق و افعال مخالف سیرهٔ پدرانش باشد و با این حال گمان کند که از آنهاست.
سزاوار است به این گونه اشخاص که تنها افتخارشان شرافت پدرانشان میباشد گفته شود.
اگر به پدران با شرافت و بلند مرتبهات افتخار میکنی واقعاً راست میگویی آنها انسانهای خوبی بودند ولی چه بد فرزندی از خود به جای نهادند.
لَئِنْ فَخَرْتَ بِآباءٍ ذَوِی شَرَفٍ لَقَدْ صَدَقْتَ وَلٰکِنْ بِئْسَمٰا وَ لَدُوا
۵. عُجب به اصل و نسبت قدرتمند مثل خاندان سلاطین و ظلمه و یاران ایشان - نه خاندان علم و تقوی - علاج این قسم عُجب این است که به رسواییها و زشتکاریهای آنان بیندیشد و ببیند که چگونه مغضوب درگاه الهی شده، و مستحق آتش گردیدهاند و چه بد جایگاهی دارند.
۶. عُجب به زیادی نفرات.
انسان گاهی به خاطر این که دارای افراد و اطرافیان زیادی چون خدمه، فرزند، نزدیکان، قوم، قبیله، دوستان و یاران است خود را از دیگران برتر داشته دچار عُجب میشود، همانطور که کافران میگفتند:
گفتند: ما دارای اموال و فرزندان بیشتری هستیم.
(نَحْنُ اَکْثَرُ اَمْوٰالاً وَ اَوْلٰاداً) (سورۀ سباء، آیه ۳۵)
علاج این قسم، این است که در ضعف خود و آنها بیندیشد و بداند که همهٔ آنها بندگان ضعیف و عاجزی هستند که نفع و ضرر، موت و حیات و نشر و حشر خود را در اختیار ندارند.
چه بسا گروههای کوچکی که با اذن خدا بر طوائف بزرگ غالب شدهاند.
(و کَمْ مِنْ فِئَهٍٔ قَلِیلَهٍٔ غَلَبَتْ فِئَهًٔ کَثیرهًٔ بِاِذْنِ اللهِ) (سورهٔ بقره، آیه ۲۴۹)
● خلاصهای در معالجهٔ عُجب
عُجب مرضی است که جز نادانی محض علت دیگری ندارد بنابراین درمانش علم و معرفت است زیرا علاج هر مرض با ضد علت آن ممکن است . در این بحث عجب را فقط در مورد افعالی فرض میکنیم که تحت اختیار انسان هستند مثل عبادات که از آنها به ورع و تقوی و عبادت تعبیر میشود. زیرا عجب به واسطه این افعال بیشتر از افعالی است که چون جمال و قدرت و اصل و نسب از اختیار انسان خارجند.
عُجب انسان به خاطر عمل یا از آن جهت است که خود را محل تحقق و مجزای وقوع آن عمل میداند یا از آن جهت است که خود را سبب آن عمل میپندارد و آن عمل را ناشی از قوت و قدرت خود میداند.
اگر انسان از جهت اول دچار غُجب شده باید بداند که گرفتار جهل شده است زیرا محل همیشه در تسخیر ارادهٔ دیگری است و از جهت دیگری است که عمل در او پیدا میشود و انجام مییابد و او دخالتی در ایجاد عمل ندارد پس چگونه به خاطر چیزی که به او مربوط نمیشود عُجب میورزد.
و اگر از جهت دوم دچار خودپسندی شده سزوار است بیندیشد که قوّه و قدرت، و اراده و اعضا و اسباب دیگری که موجب ایجاد عمل میشوند از مجا به او اعطاء شدهاند و اگر پی بُرد که تمام اینها نعمتهائی هستند از جانب خدای تعالی که بدون استحقاق قبلی به او عطا شده سزاوار است عُجبش به خاطر جود و کرم و فضل خدای تعالی باشد که بدون استحقاق این همه نعمت به او بخشیده.
گاهی انسان گمان میکند چون نسبت به خدا محبّت داشته است خدای تعالی او را به عبادت موفّق کرده است راه علاج این مورد این است که از خود بپرسد محبّت را چه کسی در قلبش آفریده.
اوست که محبت خود را در قلب انسان جای میدهد پس همانطور که عبادت نعمتی است از خدا محبت هم نعمتی است از او که بدون استحقاق به بندهاش عطاء میکند زیرا که بنده را در کسب آنها و در حفظ آنها دخالتی نیست پس سزاوار است که عجب به خاطر وجود خدای تعالی باشد که وجود انسان و صفات و اعمال و اسباب و علل عملش را به او عطاء کرده است.
عجیب است که انسان به خود عجب ورزد و به کسی که تمام امور به دست اوست و به وجود و کرم و فضل و انعام او بستگی دراد عُجب نورزد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست