جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا

جهان خالی از باورهای دینی غیرممکن است


جهان خالی از باورهای دینی غیرممکن است
مارتا نوسباوم، فیلسوف مطرح معاصر کتاب جدیدی در باب «دفاع از سنت برابری دینی در آمریکا» نوشته که در آن به خوبی به ارتباط بین دین و سیاست پرداخته است.
یکی از نکته‌هایی که بحث‌های فراوانی در آمریکا به همراه داشته، بحث دین و جایگاه آن در اجتماع و سیاست است که به لحاظ اهمیت آن تمام کاندیداهای ریاست‌جمهوری این کشور باید موضع خود را در مقابل آن به‌طور شفاف بیان کنند.
در پی این اهمیت و همچنین انتشار کتاب جدید نوسباوم، مصاحبه تلویزیونی با او انجام شده که ترجمه آن را در اینجا می‌خوانید:
بیل مویر: پاپ در سفر اخیرش به آمریکا دو صحبت مهم داشت. نخست مردم آمریکا را به دلیل ریشه‌های عمیق مذهبی و تاریخچه مذهبی غنی ستود و دیگر، خطر سکولاریزم و تاثیرپذیری مردم از آن را گوشزد کرد. در عکس‌العمل به صحبت‌های پاپ برخی از افراد خصوصاً متخصصان علم سیاست، سر خود را خاراندند و گفتند در حکومت دموکراتی که بر مبنای سکولاریسم قرار گرفته، دین چه جایگاهی دارد!
براون: در اینجا سعی داریم نگاه‌های متفاوتی به این مقوله داشته باشیم.
بیل مویر: بله، در این سلسله نشست‌ها برای همه متفکران، در تمام زمینه‌های مرتبط، شانس صحبت کردن و اظهارنظر فراهم است. این متفکران حتی می‌توانند در جایگاه رئیس‌جمهور راه‌حل‌هایی نیز ارائه دهند.
براون: آقای میشام، شما در یکی از گفت‌وگوهایتان در سال گذشته گفتید که گاهی واقعاً حضور روح مقدس را احساس می‌کنید. انسان دقیقاً چه موقعی می‌تواند چنین احساسی داشته باشد؟
میشام: آیا باور دارید که خداوند می‌خواهد شما رئیس‌جمهور باشید؟
براون: اگر یکی از دخترانتان بپرسد: «بابا آیا واقعاً خداوند جهان را در شش روز خلق کرده» چه پاسخی برای او دارید؟
میشام: آیا شما بر این عقیده‌اید که مقصود خداوند از زمان و مکان همین درکی است که ما از زمان و مکان داریم؟
بیل مویر: تصور کنید که یکی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری بگوید: «من این تفکرات و سوال‌ها را چندان واقعی نمی‌بینم و ترجیح می‌دهم به زیربناهای اقتصادی و تقویت آنها بیندیشم». چقدر می‌توانیم به او و باورهایش اعتماد کنیم؟
مارتانوسبام، یکی از فیلسوفانی است که با صدای بلند می‌اندیشد و همه مردم فکرهای او را می‌شنوند. این استاد دانشگاه شیکاگو، یکی از فلاسفه درجه اول معاصر است که دغدغه‌های اجتماعی و سیاسی بسیاری را در آثارش مطرح می‌کند. او اخیرا در کتاب «آزادی وجدان: در دفاع از سنت آمریکایی برابری مذهب» با ارجاع به تاریخ بر این اعتقاد است که نباید با استناد بر یک دین یا یک سنت فکری از کشورمان دفاع کنیم. در گفت‌وگوی امروز، او مهمان ماست و خود درباره اندیشه‌های مطرح در این کتاب صحبت می‌کند.
شما در کتاب اخیر خود به سنت آمریکایی برابری دین پرداخته‌اید. به اعتقاد شما، ما چگونه می‌توانیم از این سنت حمایت کنیم؟
فکر می‌کنم باید بسیار سنجیده باشیم. همانگونه که جورج واشنگتن معتقد بود، باید انسان‌ها را با هر دینی که دارند، پذیرفت و به آنها احترام گذاشت. چرا انسان‌ها باید از این بترسند که دیگران آنها را به‌دلیل دینی که دارند، مسخره کنند؟ چگونه می‌توانیم ملتی با حفظ تمام برابری‌ها داشته باشیم؟
معمولا حکومت دینی بهترین دفاع برای برابری دینی است. این‌طور نیست؟
فکر می‌کنم همین‌گونه باشد. اگر به ادیان با دقت بنگرید، می‌بینید که همه آنها نگاه عمیقی به کرامت انسانی و ریشه این کرامت دارند و همه جست‌وجوی معنایی برای زندگی را فراهم می‌کنند. این یعنی احترام گذاشتن به انسان، چراکه اگر وجدان، بهترین منبع برای جست‌وجوی معنای زندگی باشد، پس تمام انسان‌ها بدون استثنا بدون توجه به موافقت یا مخالفت آنها، می‌توانند این معنا را جست‌وجو کنند.
اجداد شما هم در کشتی می‌فلور بوده‌اند؟
بله، اجداد مادری من از افراد کشتی می‌فلور بودند. اقدامی که افراد آن کشتی کردند اقدامی در جهت رسیدن به آزادی بود. آزادی‌ای که بعدها به طور قانونی در قانون آمریکا مطرح شد. این آزادی دین مساله حائز اهمیتی است که کرامت و شخصیت انسان را در درجه بالایی می‌بیند.
البته در ابتدای ورود به آمریکا، این افراد سرزمین آمریکاییان بومی را گرفتند و بر این باور بودند که مسیحی‌‌ها حق گرفتن زمین را دارند اما بعد سرنوشت به گونه‌ای دیگر رقم خورد.
قهرمان داستان این کتابم، راجر ویلیامز بر این عقیده است که این اندیشه یک دروغ جمعی است. به همین دلیل راجر با بومی‌ها ارتباط برقرار می‌کند و سعی دارد با آنها دوست باشد. او به دنبال آزادی دین، همه باورهای جمع را کنار می‌گذارد و دوست دارد جامعه‌ای بسازد که برپایه فهم و درک اخلاقی بنا شده باشد.
این قهرمان به چیزی تحت عنوان آزادی روح معتقد است. آزادی اندیشه، یا چیزی شبیه این؟
بله و من رویکرد او را به آزادی قبول دارم و بسیار می‌پسندم. دو استعاره در باب روح وجود دارد یکی بر زندانی کردن روح و دیگری به دزدیدن روح دلالت می‌کند. راجر معتقد است افرادی که سعی دارند دیگران را بر باوری متقاعد سازند به دزدیدن روح مشغولند و این نادیده انگاشتن کرامت انسانی است.
امروز همچنان مسیحیان و یهودیانی را می‌بینیم که سعی دارند قدرت خود را به همگان نشان دهند، شما این قدرت‌‌طلبی را چگونه می‌بینید؟
در قرن هجدهم مردم به درک درستی از آزادی اندیشه دست پیدا کردند. در آن زمان مدیسون اندیشمند خلاقی بود که به گونه‌ای اتحاد دینی اعتقاد داشت. او می‌گفت: انگار بعضی از آدم‌ها برابرتر از بقیه هستند» و خود با این نابرابری‌ها مخالف بود.
اما در قرن نوزدهم که مهاجران از جنوب اروپا به آمریکا آمدند دوباره اندیشه‌های آزادی کمرنگ شدند. ترس از رقابت شغلی و اقتصادی در این بین مزید بر علت بود و در دموکراسی تاثیر منفی برجای گذاشت. البته این قاعده زندگی اجتماعی است، سلطه‌جویی‌ای که ریشه‌های مختلفی دارد و به محدود کردن آزادی منجر می‌شود.
خب، چرا این کتاب را در این زمان نوشتید؟
در این کتاب آدم‌ها را در دو دسته تقسیم‌بندی کردم. یک گروه افرادی که سعی دارند عقاید دینی خود را (مشخصاً مسیحی) به همگان تحمیل کنند و دسته دوم کسانی که به جدایی دین و حکومت معتقدند. اما من فکر می‌کنم جدایی دین و حکومت راه حل خوبی نیست.
این مشکلی است که امروز جامعه ما را به خود مشغول کرده است، پیشنهاد من به افرادی که طرفدار جبهه دوم هستند این است که پیدا کردن زبانی مناسب برای دموکراسی و برابری راه‌حل بهتری می‌تواند باشد. به اعتقاد من حکومت بهتر می‌تواند این زبان را شناسایی و معرفی کند.
پس شما به دیواری که بین کلیسا و دولت کشیده شده اعتقادی ندارید؟
چیزی که امروز شاهد آن هستیم نادیده گرفتن دین و تکیه بر زبان آزادی و دموکراسی است، این در حالی است که به هیچ عنوان نمی‌توانیم جهانی خالی از باورهای دینی تصور کنیم.
عملکرد انسان‌ها را در باب آزادی دین بعد از گذشت چهار صد سال از آمدن اجداد مادری شما به آمریکا، چگونه می‌بینید؟
در این سال‌ها فراز و نشیب زیادی داشتیم اما در کل نگاه منفی‌ای نسبت به تجربیات گذشته ندارم. امروز آمریکا می‌داند که نباید مردم را به داشتن عقیده‌ای مجبور سازد.
آیا به نظر شما این دلیل خوبی برای پرهیز دولتمردان از ابراز اعتقادات دینی نیست؟
البته، بله من فکر می‌کنم وقتی سیاستمداران خیلی صریح می‌گویند: «هیچ دینی به طور مستقیم در تصمیمات دولتی آمریکا تاثیرگذار نیست» قطعا به همین دلیل است. آنها به این نکته سال‌ها اندیشیده‌اند و می‌دانند که تحمیل یک عقیده با شکست مواجه می‌شود. تنها مساله‌ای که باید بیشتر مورد توجه واقع شود چگونگی به عمل رساندن این باور است.
مترجم: مهدیه مفیدی
منبع: سایت اختصاصی بیل مویر
منبع : روزنامه تهران امروز