پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا

مهدویت و مذاهب اسلامی (مشترکات و تفاوتها)


مهدویت و مذاهب اسلامی (مشترکات و تفاوتها)
مهدویت و مذاهب اسلامی (مشتركات و تفاوتها) در مقاله یاد شده نخست به دوازده مورد از مشتركات پیروان مذاهب اسلامی در مسئله مهدویت اشاره شده است.
بدنبال آن هفت مورد از نقاط افتراق مذاهب در مسئله مهدویت مورد بحث قرار گرفته است. از جمله نقاط مهم افتراق، نوعی بودن یا شخصی بودن مسئله مهدویت است. این بحث به دلیل اهمیت آن یا تفصیل بیشتری مورد بررسی قرار گرفته، و دلایل هر دو گروه، یعنی هم دلایل طرفداران مهدویت شخصی، و هم دلیل طرفداران مهدویت نوعی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
و سرانجام با بیان هشت دلیل، نظریه مهدویت نوعی نقد، و نظریه مهدویت شخصی به اثبات رسیده است.
پیروان مذاهب مختلف اسلامی با همه اختلاف‏هایی كه در زمینه‏های دیگر اعتقادی با یكدیگر دارند، در این مسئله متحدند كه آینده بشریت و امّت بزرگ اسلامی، سرانجام به حكومت جهانی مهدی موعود منتهی خواهد شد. آنان با وجود این كه در كلیات مسئله مهدویت با هم مشتركند، در جزئیات این مسئله میانشان اختلاف نظر وجود دارد. این قضیه به مذاهب گوناگون محدود نشده، بلكه گاه در میان پیروان یك مذهب نیز این تفاوت‏ها به چشم می‏خورد.
تنها مذهبی كه از این درگیری بركنار مانده و میان پیروان آن در مسایل مهدویت اختلاف چندانی دیده نمی‏شود، مذهب شیعه دوازده امامی است. در این نوشتار نظر خوانندگان گرامی را به مواردی از مشتركات و تفاوت‏های مذاهب اسلامی در مسئله مهدویت جلب می‏كنم.
● نقاط اشتراك:
▪ پیروان مذاهب اسلامی در زمینه مهدویت در چند اصل دارای وحدت نظرند:
۱) مهدی هم نام پیامبر:
نام مهدی همانند نام مبارك پیامبر اكرم (صلی اللّه علیه و آله) است.
لا تقوم الساعَهُٔ حتی یلی رَجُل من اهل بیتی یواطی‏ء اسمه اسمی(۱)
قیامت به پا نخواهد شد تا آن كه مردی از اهل بیت من فرا رسد كه نام او همانند نام من است.
۲) مهدی از اهل بیت است:
به تصریح احادیث رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) مهدی از اهل بیت آن حضرت است.
لو لم یبق من الدهر الاّ یوم لبعث اللّه رجلاً من اهل بیتی یملأها عدلاً كما ملئت جورا(۲)
اگر باقی نماند از جهان جز یك روز، به طور حتم خداوند مردی از اهل بیت مرا برمی‏انگیزد تا جهان را از عدل پُر سازد همان گونه كه از ظلم پُر شده باشد.
۳) مهدی فرزند فاطمه (علیها السلام):
«المهدی حق و هو من ولد فاطمه؛(۳) مهدی حق است و او از فرزندان فاطمه است».
۴) قیام ناگهانی و پیروزی سریع:
مقدمات قیام مهدی به سرعت فراهم می‏شود و پیروزی او سریع خواهد بود.
المهدی منّا اهل البیت، یصلحه اللّه فی لیلهٔ.(۴)
مهدی از ما اهل بیت است. خداوند مقدمات قیام و پیروزی او را در مدت كوتاهی فراهم خواهد كرد.
) فزونی ستم پیش از قیام مهدی:
پیش از قیام مهدی، جهان را نابرابری و ستم فرا خواهد گرفت؛
لا تقوم الساعهٔ حتی تمتلی‏ء الارض ظلما و عدوانا، ثم یخرج رجل من عترتی....(۵)
قیامت به پا نمی‏گردد تا آن كه زمین از ستم و تجاوز پر شود. سپس مردی از عترت من قیام می‏كند...
۶) قیام دادگستر:
امام مهدی با قیام خود عدالت را در سراسر جهان حاكم خواهد ساخت.
... فیملأ الارض قسطا و عدلاً...؛(۶) ... سپس زمین را از عدل و داد پر می‏سازد.
۷) عُمران و آبادانی در عصر حكومت مهدی:
... فیبعث اللّه رجلاً من عترتی من اهل بیتی فیملأ به الارض قسطا... یرضی عنه ساكن السماء و ساكن الارض، لاتدع السماء من قطرها شیئا الا صبتّهُ مدرارا و لاتدع الارض من مائها شیئا الا اخرجتهُ، حتی تتمنی الاحیاء الاموات....(۷)
... پس خداوند مردی از اهل بیتم را بر می‏انگیزد و جهان را بدست او از عدل و داد پُر می‏سازد.... چنان كه ساكنان آسمان و زمین از او راضی می‏شوند. آسمان قطرات باران را پی در پی بر زمین می‏ریزد و زمین آب‏های نهفته در خود را بیرون می‏سازد، چنان كه زنده‏ها آرزو می‏كنند كه مردگان زنده شوند....
۸) نمونه كامل مردم سالاری دینی:
در احادیث رسول خدا آمده است كه مهدی در حكومت خود رضایت خاطر مردم را جلب می‏كند؛ به گونه‏ای كه نه تنها ساكنان زمین، بلكه اهل آسمان نیز از حكومت او رضایت خواهند داشت؛ «... یرضی بخلافته اهل السماء و اهل الارض...».(۸)
۹) فزونی نعمت:
«یخرج رجل من امتی یعمل بسنتی، ینزل اللّه له البركهٔ من السماء، و تخرج له الارض بركتها....(۹)
مردی از امتم قیام نموده و بر اساس سنت من عمل می‏كند. خداوند بركات خود را از آسمان بر او فرو می‏فرستد و زمین بركات خود را برای او خارج می‏سازد.
تنعم امتّی فی زمن المهدی نعمهٔ لم ینعموا مثلها قطّ....(۱۰)
و امتم در عصر حكومت مهدی از نعمت‏هایی بهره‏مند می‏شود كه پیش از آن هرگز از چنان نعمت‏هایی برخوردار نبوده است.
۱۰) بخشش‏های بی‏شمار:
یخرج فی آخر الزمان خلیفهٔ یعطی المال بغیر عدد.(۱۱)
در آخر الزمان خلیفه‏ای قیام می‏كند كه اموال را بدون آن كه بشمارد، می‏بخشد.
۱۱) مقتدای مسیح:
فرود آمدن مسیح و نماز گذاردن وی پشت سر مهدی (علیه السلام) رخدادی است كه مذاهب اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند.
«منّا الذی یصلّی عیسی بن مریم خلفَهُ؛(۱۲) از ماست كسی كه عیسی بن مریم پشت سر او نماز می‏گذارد».
۱۲) مكان بیعت:
با مهدی در كنار خانه كعبه، میان ركن و مقام بیعت خواهد شد؛ «یُبایَع المهدی بین الركن و المقام...».(۱۳)
● نقاط افتراق:
▪ نمونه هایی از اختلافات مذاهب در مسئله مورد نظر این گونه است:
۱) شخصی یا نوعی بودن مهدی:
یعنی شخصیتی معین و شناخته شده است یا شخصیتی غیر معین و ناشناخته كه با این نام و اوصاف خواهد آمد، در میان دانشمندان اهل سنت اختلاف است. بسیاری از آنان مهدویت را نوعی دانسته و گفته‏اند: پس از این در آخرالزمان، در زمانی نامشخص، فردی نامعیّن، از پدر و مادری ناشناخته، با این نام و اوصاف متولد خواهد شد و انجام وظیفه خواهد كرد.(۱۴)
شماری از آنان نیز همانند شیعه امامیه مهدی را شخصی؛ یعنی فردی شناخته شده و معین می‏دانند و معتقدند او پیش از این متولد شده و همكنون به زندگی خود ادامه می‏دهد.
از جمله‏اند: مسعودی(۱۵)، محی‏الدین عربی(۱۶)، ابن طلحه شافعی(۱۷)، سبط ابن جوزی(۱۸)، گنجی شافعی،(۱۹) ابراهیم بن محمد جوینی شافعی(۲۰)، ابن صباغ مالكی(۲۱)، عبدالوهاب شعرانی(۲۲)، قرمانی حنفی(۲۳)، و حنفی قندوزی(۲۴).
۲) ولادت:
در ولادت حضرت مهدی میان اهل سنت اختلاف است. بسیاری از آنان بر این باورند كه مهدی هنوز متولد نشده است، بلكه در آخرالزمان زاده می‏شود و رسالت الهی خویش را به انجام خواهد رسانید.(۲۵)
شماری از آنان نیز همانند شیعه امامیه معتقدند كه مهدی (عج) متولد شده و به زندگی خود ادامه می‏دهد تا روزگار قیامش فرا رسد. (اندكی پیش، از برخی از آنان یاد شد).
۳) سال ولادت:
در سال ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) میان آن دسته از دانشمندان اهل سنت كه ولادت مهدی را پذیرفته‏اند، اختلاف‏هایی روی داده است. بسیاری از آنان همانند دانشمندان شیعه امامیه، سال ولادت حضرت را ۲۵۵ ه دانسته‏اند. مانند:
مسعودی(۲۶)، ابن اثیر(۲۷)، ابن عربی(۲۸)، سبط ابن جوذی حنفی(۲۹)، صلاح الدین صفدی(۳۰)، ابن صباغ مالكی(۳۱)، ابن طولون دمشقی(۳۲)، ابن حجر مكی(۳۳)، ابن عماد حنبلی(۳۴)، محمد امین بغدادی(۳۵)، برخی نیز ولادت وی را در سال ۲۵۸ هـ دانسته‏اند. مانند: عبداللّه بن محمد مفارقی(۳۶)، ابن طلحه شافعی(۳۷)، دیار بكری(۳۸) و....
۴) ماه ولادت:
ماه ولادت مهدی موعود نیز نزد معتقدان به ولادت آن حضرت تا حدودی مورد اختلاف واقع شده است.
برخی ولادت حضرت را در نهم ربیع‏الاول دانسته‏اند. مانند عبداللّه بن محمد مفارقی(۳۹).
شماری ولادت وی را در بیست و سوم رمضان دانسته‏اند، مانند: ابن طلحه شافعی(۴۰) و دیاربكری(۴۱).
ولی بیش‏تر معتقدان به ولادت از میان دانشمندان اهل سنت، همانند دانشمندان شیعه، ولادت آن حضرت را در ماه شعبان دانسته‏اند.
۵) روز ولادت:
روز ولادت پیشوای موعود نیز مورد اختلاف است. اكثر قریب باتفاق معتقدانِ به ولادت مهدی از پیروان مذاهب مختلف، روز ولادت آن حضرت را روز نیمه شعبان دانسته‏اند. شماری نیز، هشتم شعبان، بیست و سوم رمضان، و نهم ربیع‏الاول را روز ولادت گفته‏اند.
۶) پدران مهدی:
در این كه مهدی از نسل كدامیك از فرزندان علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام اللّه علیها) است (حسن (علیه‏السلام) یا حسین (علیه‏السلام)) میان اهل سنت اختلاف است. برخی آن حضرت را از نسل امام حسن (علیه السلام)(۴۲) و بسیاری از نسل امام حسین (علیه السلام)(۴۳) دانسته‏اند.
در این گیرودار برخی از طرفداران دودمان عباسی نیز با جعل احادیثی كوشیده‏اند چنین وانمود كنند كه مهدی از نسل عباس است.(۴۴)
۷) نام پدر مهدی:
درباره نام پدر حضرت مهدی نیز اختلاف وجود دارد. شماری از دانشمندان سنی، همانند عالمان شیعه امامیه، نام پدر مهدی را «حسن» و آن حضرت را فرزند امام حسن عسكری (علیه السلام) دانسته‏اند.(۴۵) برخی نیز بر اساس زایده‏ای كه در یك حدیث(۴۶) وجود دارد، نام پدر آن حضرت را همانند نام پدر رسول اكرم (صلی اللّه علیه و آله) «عبداللّه» دانسته‏اند.(۴۷)
دانشمندان شیعه امامیه در همه موارد گذشته متحد و هماهنگ بدون هیچ اختلافی از عصر ولادت حضرت تا كنون همین یك نظر را بیان كرده‏اند. اینان مهدویت را شخصی، مهدی را از نسل حسین (علیه السلام) و فرزند امام حسن عسكری (علیه السلام)، سال تولد او را ۲۵۵ هـ، ماه تولد را شعبان و روز تولد را پانزدهم شعبان دانسته‏اند.(۴۸)● مهدی، شخصی یا نوعی:
چنان كه پیش‏تر اشاره شد، دانشمندان اهل سنت در بحث مهدویت به دو دسته تقسیم شده‏اند. بیش‏تر آنان، مهدی مطرح شده در احادیث رسول خدا را ـ كه پیامبر بشارت آمدن او را در آخر الزمان داده‏اند ـ شخصی ناشناخته و نامعین دانسته‏اند. اینان معتقدند مهدی هنوز زاده نشده و پس از این در آخرالزمان، در زمانی نامعیّن از پدر و مادری ناشناخته، زاده می‏شود و در زمانی نامشخص قیام خواهد كرد و اوضاع نابسامان جهان را سامان خواهد داد. اینان بر این باورند كه مهدویت مسئله‏ای نوعی است نه شخصی. به عبارت دیگر، مهدی شخص خاص، فرزند پدر و مادری شناخته شده و دارای تاریخ تولدی مشخص نیست، بلكه فردی است به این نام اما نامعلوم، از پدر و مادری ناشناخته و دارای تاریخ تولدی نامشخص. در مقابل، شماری از آنان نیز به مهدویت شخصی معتقدند. و بر این باورند كه مهدی، شخصی است شناخته شده و معیّن، او زاده شده و جهان از فیض وجود او بهره‏مند است. معتقدان به شخصی بودن مهدویت، مصداق بشارت‏های رسول خدا درباره مهدی را همان مهدی موعود، فرزند امام حسن عسكری (علیه السلام) دانسته‏اند. این دسته از دانشمندان اهل سنت، در بحث شخصی بودن مهدی تا اندازه زیادی با دانشمندان شیعه هم عقیده‏اند.
● مهدویت شخصی و دلایل آن
در بررسی احادیث مهدی و اسناد و مدارك دیگر اسلامی، به دلایل و شواهدی برمی‏خوریم كه از میان دو قول گذشته، نظر دوم؛ یعنی مهدویت شخصی را تأیید می‏كند. شماری از دلایل مورد نظر چنین است:
۱) حدیث خلفای اثنا عشر
صحابی رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) جابر بن سمره از آن حضرت نقل می‏كند كه فرمود:
لایزال الدین قائما حتی تقوم الساعهُٔ او یكون علیكم اثنا عشر خلیفهٔ كلهم من قریش.(۴۹)
همواره دین پابرجاست تا آن كه قیامت فرا رسد یا دوازده نفر خلیفه بر شما خلافت كنند كه همگیِ آنان از قریش‏ند.
یكون لهذه الامهٔ اثنا عشر خلیفهٔ كلهم من قریش».(۵۰)
برای این امّت دوازده نفر خلیفه وجود خواهند داشت كه همگی آنان از قریش‏ند.
همان گونه كه می‏بینید، خلفای امت اسلامی و جانشینان رسول خدا دوازده نفرند، آنان خلفای كل امت‏اند و همگی آنان از قریش‏ند.
شماری از دانشمندان اهل سنت به صراحت حضرت مهدی را یكی از خلفای دوازده‏گانه مورد نظر رسول خدا در حدیث یاد شده دانسته‏اند. از آن جمله‏اند: ابی داود سجستانی(۵۱)، جلال الدین سیوطی(۵۲)، ابن كثیر(۵۳)، شیخ سلیمان حنفی قندوزی(۵۴)، و....
حدیث خلفای اثنا عشر چنان‏كه دیدیم دارای ویژگی‏هایی است كه آن ویژگی‏ها جز بر امامان دوازده‏گانه اهل بیت رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) بر كس دیگری قابل تطبیق نیست؛ چرا كه بجز امامان معصوم، هیچ گروهی را در میان امت اسلامی نمی‏شناسیم كه برای آنان ادعای خلافت شده باشد.، خلفای پیامبر باشند، همگی آنان از قریش باشند، تعدادشان دوازده نفر باشد، خلفای كل امت اسلامی باشند و جهان هیچ‏گاه از وجود یكی از آنان خالی نباشد.
افزون بر حدیث امامان اثناعشر و اظهارات دانشمدان اهل سنت، شخص رسول خدا نیز در احادیث دیگری به صراحت حضرت مهدی را یكی از خلفای امت اسلامی معرفی كرده است. به نظر می‏رسد اقدام دانشمندان یاد شده در تعیین مهدی به عنوان یكی از مصادیق خلفای اثناعشر برگرفته از این احادیث باشد.
من خلفائكم خلیفهٔ یحثو المال حثیا لا یعدّه عددا.(۵۵)
یكی از خلفای شما خلیفه‏ای است كه اموال را می‏بخشد بدون آن كه آن را بشمارد.
یكون فی آخر امتی خلیفهٔ یحثی المال حثیا لا یعدّه عددا.(۵۶)
در پایان دوران امتم خلیفه‏ای خواهد بود كه اموال را می‏بخشد بدون آن كه آن را بشمارد.
و به شهادت تاریخ صحیح، از سلسله امامان دوازده‏گانه، دوران امامت یازده نفر آنان تا میانه‏های سده سوم هجری قمری پایان یافته است و اكنون دوران امامت دوازهمین امام از سلسله امامان معصوم یعنی حضرت مهدی موعود (علیه السلام) است. لازمه احادیث بالا و سخن آن دسته از عالمان اهل سنت كه حضرت مهدی (علیه السلام) را جزء خلفای دوازده گانه رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) دانسته‏اند، پذیرفتن مهدویت شخصی است نه نوعی.
۲) اولی الأمر
قرآن كریم به صراحت در آیه ۵۹ سوره نساء اعلام می‏دارد در هر عصری تا قیامت، برای مؤمنانی كه در آن عصر زندگی می‏كنند اولی‏الأمر واجب الاطاعه‏ای وجود دارد كه همه مؤمنان موظفند بدون هیچ قید و شرطی از اولی‏الامر زمان خویش پیروی كنند؛
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منكم...»
همان‏گونه اجماع مفسران شیعه و جمعی از مفسران اهل سنت تصریح كرده‏اند، فرمان خداوند به پیروی بی‏قید و شرط مؤمنان از اولی‏الامر، بیانگر عصمت اولی‏الامر است.(۵۷)
هم چنین از دیدگاه سنت رسول خدا و دلایل عقلی، این امر مسلم است كه مصداق اولی الامر در هر عصری یك نفر بیش‏تر نمی‏تواند باشد.(۵۸)
از آن جا كه امر خلافت و امامت در جامعه اسلامی تا قیامت به قریش اختصاص دارد(۵۹)، بدین جهت مصداق اولی الامر باید فردی از تبار قریش و از دودمان رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله) باشد هم چنین نظر به این كه واژه «اَمر» در كلمه اولی الامر به معنای خلافت است(۶۰)، باید مصداق اولی الامر كسی باشد كه در سنت رسول خدا برای او ادعای خلافت شده و از خلفای امت اسلامی به شمار آمده باشد.
حال وقتی به جهان معاصر نگاه می‏كنیم، اولی الامری كه از تبار قریش و دارای ویژگیِ عصمت باشد، در سراسر جهان یك نفر باشد، و برای او در احادیث صحیح رسول خدا ادعای خلافت شده و از خلفای امت اسلامی به شماره آمده باشد(۶۱)، جز حضرت مهدی (علیه‏السلام) كسی دیگری نیست. اگر حضرت مهدی (علیه السلام) را مصداق آیه مورد نظر ندانیم، برای آیه در جهان معاصر مصداق دیگری نخواهیم یافت و این قبیح و محال است كه خداوند به همه مؤمنان، در سراسر جهان و در اعصار و قرون مختلف دستور دهد كه بی‏هیچ قید و شرطی از اولی‏الامر پیروی كنند، ولی در جهان خارج چنین اولی‏الامری وجود نداشته باشد. پس هیچ راهی وجود ندارد جز آنكه حضرت مهدی (علیه السلام) را موجود و ایشان را مصداق اولی الامر در آیه مورد نظر بدانیم.
۳) حدیث ثقلین
رسول گرامی اسلام در حدیث معروف ثقلین به صراحت اعلام داشته است كه پس از خود، دو شیی‏ءگران‏بها در میان امت، باقی می‏گذارد؛ «كتاب خدا و اهل بیت» ایشان. او تصریح كرده است كه این دو هرگز از یكدیگر جدانخواهند شد تا در قیامت با هم در كنار حوض كوثر بر پیامبر وارد شوند؛ «و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الاحوض».
با توجه به صراحت حدیث بالا، در همه روزگاران از درگذشت رسول خدا تا قیامت همان‏گونه كه قرآن در میان جامعه اسلامی وجود دارد، فرد معصومی از اهل بیت آن حضرت نیز باید همراه قرآن باشد.
ابن حجر هیثمی مكی پس از آوردن حدیث ثقلین، می‏نویسد:
و فی احادیث الحثّ علی التمسك باهل البیت اشارهٔ الی عدم انقطاع متأهل منهم للتمسك به الی یوم القیامه، كما ان الكتاب العزیز كذلك و لهذا كانوا امانا لأهل الأرض كما یأتی. و یشهد لذلك الخبر السابق: فی كل خلف من امتی عدول من اهل بیتی.(۶۲)
احادیثی كه ما را به تمسك به اهل بیت ترغیب می‏كند، اشاره دارد به این كه همان‏طور كه قرآن كریم همواره اهلیّت تمسك دارد، اهل بیت نیز این گونه‏اند و از آنان همواره كسی وجود دارد كه از شایستگی و قابلیتِ تمسك برخوردار باشد. به همین خاطر است كه اهل بیت مایه امان اهل زمینند و خبر گذشته كه می‏گفت: «در میان هر نسلی از امتِ من افراد عادلی از اهل بیت من وجود دارند»، گواه این مدعاست.
اكنون كه به جهان اسلام نگاه می‏كنیم و آثار امت اسلامی را مورد بررسی قرار می‏دهیم می‏بینیم از میان اهل‏بیت پیامبر (كسی كه به نص سخن آن حضرت جزء اهل بیت ایشان باشد)(۶۳) كسی جز حضرت مهدی (علیه السلام) باقی نمانده است.
حال اگر فرض كنیم همان‏گونه كه بخشی از دانشمندان اهل سنت می‏گویند حضرت مهدی متولد نشده باشد، از اهل بیت پیامبر كسی در جهان وجود نخواهد داشت. در نتیجه میان كتاب خدا و عترت پیامبر جدایی خواهد افتاد و سخن پیامبر در حدیث ثقلین تكذیب خواهد شد. حال آن كه صحت حدیث ثقلین مورد پذیرش دانشمندان فریقین است و به صراحتِ حدیث یاد شده میان قرآن و عترت هرگز جدایی نخواهد افتاد.
نتیجه آن كه حضرت مهدی (علیه السلام) متولد شده و در جهان وجود دارد.
او در میان جامعه اسلامی، تنها كسی است كه از شایستگیِ لازم برخوردار است تا مصداق «ثقل اصغر» و همتای قرآن در حدیث ثقلین قرار گیرد.
۴) خلیفه قریش تبار
در احادیث صحیح رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) آمده است كه خلافت پس از ایشان تا قیامت به قریش اختصاص دارد، و هیچ قوم و قبیله دیگری را از آن بهره‏ای نیست؛
لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان.(۶۴)
همواره خلافت در میان قریش است تا آن گاه كه دو نفر انسان در جهان باقی باشند. هم‏چنین در سخنان پیامبر آمده است كه عدد خلفای قریشی تبار برای كل امت اسلامی، دوازده نفر است.
لا یزال الدّین قائما حتی تقوم الساعهُٔ، او یكون علیكم اثنا عشر خلیفهٔ كلهم من قریش.(۶۵)
همواره دین پابرجاست تا آن كه قیامت فرا رسد، یا دوازده نفر خلیفه بر شما خلافت كنند كه همگیِ آنان از قریشند.
یا این سخن پیامبر: یكون لهذه الامهٔ اثنا عشر خلیفهٔ كلهم من قریش.(۶۶)
برای این امّت دوازده نفر خلیفه وجود خواهند داشت كه همگی آنان از قریش‏اند.
تنها كسی كه در عصر حاضر دارای شرایط بالا است از تبار قریش و از دودمان رسول خدا، از امامان دوازده‏گانه اهل بیت پیامبر و هم طبق (نص سخن رسول خدا از خلفای امت اسلامی است) تنها، حضرت مهدی (علیه‏السلام) می‏باشد. اگر كسی حضرت مهدی(علیه‏السلام) را مصداق احادیث یاد شده نداند، برای احادیث مصداق دیگری در جهان كنونی نخواهد یافت. چون در جهان اسلام به جز امام مهدی كس دیگری نیست كه هم به نص احادیث رسول خدا از خلفای امت اسلامی باشد و هم از تبار قریش.
در این صورت احادیث رسول خدا نیز تكذیب خواهد شد؛ در حالی كه صحت احادیث رسول خدا مورد پذیرش فریقین بوده و ساحت مقدس پیامبر از دروغ منزه است.
به همین دلیل، لازمه پای‏بندی به احادیث یاد شده این است كه حضرت مهدی (علیه السلام) در جهان كنونی وجود داشته باشد تا مصداق این احادیث قرار گیرد.۵) ضرورت وجود امام در هر زمان
حافظان اهل سنت، از رسول خدا احادیث بسیاری نقل كرده‏اند كه بر اساس آن در هر زمانی برای مسلمانان امامی وجود دارد و آنان وظیفه دارند آن امام را بشناسند و بیعت او را به گردن بگیرند.
تفتازانی از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) نقل كرده است:
من مات و لم یعرف امام زمانِهِ مات میتهٔ جاهلیه.(۶۷)
هر كس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
عبداللّه بن عمر از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) نقل كرده است:
من مات بغیر امام مات میتهٔ جاهلیه....(۶۸)
هر كس بمیرد بدون آن كه امامی داشته باشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
از حدیث‏های بالا به روشنی می‏توان به این نكته رسید كه در هر زمانی برای جامعه اسلامی امامی وجود دارد كه از نظر اهمیت، شناخت او عین دین و عدم شناخت او عین جاهلیت است. بی‏تردید مقصود از این امامان، حاكمان جور نمی‏توانند باشند؛ چون قرآن، مؤمنان را از نزدیك شدن به آنان برحذر داشته است؛ «و لاتركنوا الی الذین ظلموا فتمسكم النار»(۶۹)
از سوی دیگر، چنان‏كه پیش‏تر دیدیم، خلافت بر امت اسلامی مخصوص قریش است. بنابراین، امامی كه در روایات بالا نام برده شده باید قریشی باشد و امروز در میان امت اسلامی، تنها مذهبی كه دارای امام و خلیفه‏ای قریشی است، مذهب شیعه امامیه است و این پیشوای قرشی، امام مهدی موعود (علیه السلام) است. كسی كه به نص سخن رسول خدا، هم جزء اهل بیت آن حضرت است و هم جزء خلفای امت اسلامی.
اگر كسی معتقد باشد كه حضرت مهدی (علیه‏السلام) متولد نشده است، برای احادیث بالا مصداق و راه‏حلی نخواهد یافت و سخن رسول خدا نیز تكذیب خواهد شد. از آن جا كه ساحت مقدس رسول خدا از هر دروغی منزه است، پس باید احادیث ایشان درست و دارای مصداق خارجی باشد و مصداق خارجیِ این سلسله از احادیث در جهان معاصر جز حضرت مهدی (علیه السلام) كس دیگری نمی‏تواند باشد.
۶) افزون بر مباحث گذشته، شماری از دانشمندان اهل سنت، مهدیِ مورد بشارت احادیث رسول خدا در آخرالزمان را همان امام دوازدهم شیعیان یعنی فرزند امام حسن عسكری (علیه‏السلام) دانسته و به ولادت ایشان در سال ۲۵۵ هـ (یا اندكی بعد) تصریح كرده‏اند. شماری از اینان عبارتند از:
▪ محی‏الدین ابن عربی(۷۰)،
▪ عبدالوهاب شعرانی(۷۱)،
▪ قرمانی حنفی(۷۲) ،
▪ گنجی شافعی(۷۳)،
▪ حنفی قندوزی(۷۴)،
▪ سبط ابن جوزی حنفی(۷۵) و....
نظر دانشمندان یاد شده تنها با نظریه مهدویت شخصی سازگار است.
۷) محدود كردن بیت امام حسن عسكری (علیه السلام)
تاریخ نشان می‏دهد كه با نزدیك شدن روزگار ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) حاكمان وقت محدودیت بیش‏تری برای امامان معصوم پدید آورده‏اند. به طوری كه در روزگار امام هادی و امام عسكری، محدودیت‏های وضع شده از سوی حكومت برای این دو امام به اندازه‏ای رسیده بود كه ارتباط مردم با این دو امام، به كم‏ترین اندازه ممكن كاهش یافته بود. حاكمان وقت جاسوسانی بر خانه امام حسن عسكری گمارده بودند تا زندگی آن حضرت را زیر نظر گرفته و به حكومت گزارش دهند. هدف از همه این اقدامات این بود كه از ولادت مصلح كل جلوگیری كنند و به گمان خویش، حكومت‏های ستمگرانه خود را از قیام عدالت‏گستر آن مُنجیِ بزرگ ایمنی بخشند.
این اقدام حاكمان، به درستی نشان می‏دهد كه آنان مصداق احادیث مهدی را كه رسول خدا به آمدن او بشارت داده بود، امام دوازدهم شیعیان، مهدی موعود فرزند امام حسن عسكری (علیه‏السلام) می‏دانستند. وگرنه، این همه اقدامات پیش‏گیرانه آنان برای جلوگیری از پدید آمدن چنین فردی معنا نداشت.(۷۶)
امام حسن عسكری (علیه‏السلام) نیز در مقابل حكومت اقدامات پیش‏گیرانه دقیقی به اجرا گذاشته بود تا فعالیت‏های حكومت را بی‏اثر كند؛ به گونه‏ای كه ولادت حضرت مهدی به صورت كاملاً سرّی انجام پذیرفت بی‏آن‏كه حكومت از این واقعه باخبر گردد.
حضرت عسكری (علیه السلام) خبر تولد حضرت مهدی را چند روز پس از تولد ایشان به تنی چند از یاران خاص خود داد و از آنان نیز خواست كه رازداری نمایند و از نقل آن برای دیگران خودداری كنند.
قرینه فوق به روشنی گواه مهدویت شخصی است؛ زیرا اگر مهدی، فردی نا معین بود، پدر و مادر او مشخص نبودند و تاریخ ولادت او نیز معلوم نبود. انجام تدابیر پیش‏گیرانه برای جلوگیری از ولادت آن حضرت از سوی حاكمان عباسی اقدامی منطقی و خردمندانه نبود.
۸) یكی از صفاتی كه در روایات رسول خدا برای مهدی ذكر شده لقب «منتَظَر» است. منتظر یعنی كسی كه مردم چشم به راه آمدن او هستند و این معنا با مهدی شخصی تناسب بیش‏تری دارد تا با مهدیِ نوعی. چون منتظر و چشم به راهِ كسی بودن، با شخصی كه پیش‏تر متولد شده و زندگی می‏كند و مردم در انتظار آمدن او هستند سازگارتر است، تا كسی كه هنوز متولد نشده و زمان ولادت او نیز روشن نیست. مجموعه دلایل و شواهد گذشته به روشنی نشان می‏دهد كه مهدی، شخصیتی كاملاً شناخته شده است؛ این شخصیتِ بزرگِ الهی پیش از این متولد شده و هم اكنون جهان از فیض وجود او بهره‏مند است.
● دلیل مهدویت نوعی
تنها دلیل طرفداران مهدویت نوعی، حدیثی است كه ابی داود سجستانی در سنن خود نقل كرده است
لو لم یبق من الدنیا الایوم لطّول اللّه ذلك الیوم حتی یبعث فیه رجلاً من اهل بیتی یواطئی اسمُه اسمی، و اسم ابیه اسم ابی.(۷۷)
اگر باقی نماند از دنیا جز یك روز، به طور حتم خداوند آن روز را (آن قدر) طولانی خواهد كرد تا مردی از اهل بیت مرا برانگیزد كه نام او همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است.
طرفداران نظریه مهدویّت نوعی می‏گویند: جمله «و اسم ابیه اسم ابی» نشان می‏دهد كه مهدیِ مورد نظر در احادیث رسول خدا، امام دوازدهم شیعیان نیست، چون این مهدی نام پدرش عبداللّه است، ولی مهدیِ امام دوازدهم شیعیان نام پدرش حسن است. و این دو با هم تفاوت دارند.
در پاسخ به هواداران نظریه یاد شده می‏گوییم:
حدیث بالا را حافظان حدیث از طرق مختلفی نقل كرده‏اند. در دیگر طرق، جمله «و اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد و حدیث بدون این زایده، ذكر شده است تنها در یك نقل از نقل‏های حدیث، زایده فوق دیده می‏شود.
از جمله:
۱) خود «ابی داود» در نقل دیگری حدیث یاد شده را بدون آن زیاده آورده است.(۷۸)
۲) «ترمذی» در صحیح خود همین حدیث را دو بار از دو طریق بدون زیادی فوق نقل كرده است.(۷۹)
۳) احمد بن حنبل حدیث را در كتاب خود «مسند» پنج بار با پنج سند، بدون زیادی فوق نقل كرده است.(۸۰)
۴) بزار در مسندش حدیث را چند بار از چند طریق، بدون زیاده نقل كرده است.(۸۱)
۵) ابو نعیم در حلیهٔ الاولیاء حدیث را بدون آن زیاده ذكر كرده است.(۸۲)
۶) خطیب بغدادی نیز حدیث را بدون آن زیاده نقل كرده است.(۸۳)
چنان كه می‏بینید از نقل‏های گوناگون حدیث، تنها در یك نقل آن، زیاده فوق وجود دارد و در دیگر نقل‏ها اثری از آن زیاده به چشم نمی‏خورد.
از میان ۳۱ تن از حافظان بزرگ حدیث كه حدیث مورد نظر را نقل كرده‏اند، تنها در نقل یك نفر از آنان زایده فوق‏الذكر دیده می‏شود و ۳۰ نفر دیگر حدیث را بدون آن زایده نقل كرده‏اند.(۸۴)
بدینسان برای افراد خردمند تردیدی باقی نمی‏ماند كه آن زیاده هیچ اعتباری ندارد.
البته احتمال دارد این زیاده از ساخته‏های بنی‏عباس باشد؛ چرا كه این امر با رویه آنان در به خدمت گرفتن افراد دروغ‏گو برای جعل احادیثی كه تأمین كننده اهداف سیاسی آنان باشد سازگار است.
شاید زیاده فوق از ساخته‏های پیروان عبداللّه بن محض باشد بدین گونه كه آن‏ها برای پیشبرد دعوت به مهدویت فرزند او، محمد بن عبداللّه بن محض، مقلب به نفس زكیه این انحراف را پدید آورده باشند. گواه این مدعا این كه «محمد بن علی بن طباطبا» معروف به ابن طقطقی (متوفی ۷۰۹ هـ) در تاریخ خود «الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه»(۸۵) آورده است:
... و كان فی ابتداء الأمر قد شُیّع بین الناس انّه المهدی الذی بُشّر به، و اثبت ابوه هذا فی نفوس طوائف من الناس. و كان یُروی ان الرسول (صلی اللّه علیه و آله) قال: لو بقی من الدنیا یوم لطوّل اللّه ذلك الیوم حتی یبعث فیه مهدیّنا او قائمنا، اسمه كاسمی و اسم ابیه كاسم ابی.
در آغاز كار میان مردم شایع شده بود كه نفس زكیه همان مهدی است كه رسول خدا به آمدن وی بشارت داده است. پدر نفس زكیه نیز این مطلب را برای گروه‏هایی از مردم نقل و تأیید می‏كرد و روایت می‏نمود كه رسول خدا فرموده است «اگر از دنیا یك روز باقی بماند، خداوند آن روز را (آن قدر) طولانی خواهد كرد تا این كه در آن روز مهدی و قائم ما را برانگیزد. نامش همانند نام من و نام پدرش همانند نام پدر من است».
چنان كه می‏بیند، در آن روزگار پدر نفس زكیه و طرفدارن وی حدیث پیامبر را با زیاده یاد شده نقل كرده و مصداق آن را محمد نفس زكیه می‏دانسته‏اند. پس این احتمال وجود دارد كه زیاده یاد شده را آنان به حدیث مورد نظر افزوده باشند تا مهدویت نفس زكیه را اثبات كنند.
از این گذشته، چنان كه پیش‏تر دیدیم، دلایل گوناگونی ثابت می‏كرد كه مهدی موعود، متولد شده و در میان جامعه اسلامی حضور دارد. جمعی از دانشمندان اهل سنت نیز به ولادت حضرت مهدی در سال ۲۵۵ هـ (یا اندكی پس از آن) تصریح كرده و به صراحت اعلام داشته‏اند كه او، همان مهدی موعودی است كه رسول خدا آمدن او را بشارت داده است. همه عالمان و مورخان شیعه نیز آنان را در این عقیده همراهی كرده‏اند.هم چنین، روشن شد كه مسئله ولادت حضرت مهدی از پدر و مادری شناخته شده و در زمانی مشخص، مؤید نظریه مهدویت شخصی است و با مهدویت نوعی به هیچ روی سازگاری ندارد.
نیز گفتیم: مهدویت نوعی پیامدی‏های منفی فراوانی نیز دارد؛ چون بر اساس آن در جهان كنونی، اولی الامری معصوم، امام و خلیفه قریشی‏تبار و فرد معصومی از اهل بیت كه همراه قرآن باشد وجود نخواهد داشت. در نتیجه، شمار زیادی از احادیث صحیح رسول خدا تكذیب خواهد شد و از آن جا كه ساحت مقدس رسول گرامی از هر گونه دروغی منزه است، پس باید اولی‏الامر معصوم، خلیفه‏ای قرشی‏تبار، و فرد معصومی از اهل بیت در جهان وجود داشته باشد. این فرد در روزگار حاضر مصداقی جز مهدی منتظر نمی‏تواند داشته باشد؛ تنها كسی كه می‏تواند مصداق آیه اولی‏الامر و احادیث «ثقلین»، «سفینه»، «امامان اثناعشر»، «خلیفه قرشی» و «ضرورت وجود امام در هر زمان» باشد، مهدی موعود است.
بدینسان در اسناد و مدارك و منابع امت اسلامی هیچ جایی برای اندیشه مهدویت نوعی كه گروه بسیاری از دانشمندان اهل سنت آن را پذیرفته‏اند، وجود ندارد و مهدویّت شخصی، اصلی مسلّم و تردید ناپذیر است.
غلامحسین زینلی
۱. مسند احمد ۱/۳۷۶؛ مسند بزار ۱/۲۸۱؛ سنن ترمذی ۴/۵۰۵، باب ۵۲؛ معجم كبیر طبرانی ۱۰/۱۶۵؛ تاریخ بغداد، خطیب ۴/۳۸۸؛ الحاوی للفتاوی ۲/۵۹؛ غیبهٔ الطوسی ص ۱۱۳؛ كشف الغمهٔ ۳/۲۲۸؛ بحار ۵۱/۷۵.
۲. مسند احمد ۱/۹۹؛ مسند بزار ۱/۱۰۴؛ جامع الاصول، ابن اثیر ۱۱/۴۹؛ سنن ابی داود ۴/۱۰۷؛ دارالمنثور ۶/۵۸؛ مستدرك حاكم ۴/۵۵۷؛ تاریخ بخاری ۳/۳۴۶؛ مجمع البیان ۷/۶۷.
۳. تاریخ بخاری ۳/۳۴۶؛ سنن ابی داود، كتاب المهدی، ۴/۱۰۷؛ سنن ابن ماجه ۲/۱۳۶۸؛ معجم كبیر طبرانی ۲۳/۲۶۷؛ مستدرك حاكم ۴/۵۵۷؛ الصواعق المحرقه ص ۱۶۳؛ غیبت طوسی ص ۱۱۴؛ مجمع البیان ۷/۶۷.
۴. مسند احمد ۱/۸۴؛ تاریخ بخاری ۱/۳۱۷؛ سنن ابن ماجه ۲/۱۳۶۷؛ مسند ابو یعلی ۱/۳۵۹؛ كمال الدین ۱/۱۵۲؛ دلائل الامامه، طبری ۲۴۷؛ كشف الغمهٔ، اربَلی ۳/۲۶۷.
۵. مسند احمد ۳/۳۶؛ مسند ابویعلی ۲/۲۷۴؛ مستدرك حاكم ۴/۵۵۷؛ دلائل الامامه ص ۲۴۹، منتخب الاثر ص ۱۴۸؛ كشف الغمه ۳/۲۵۸.
۶. مسند احمد ۳/۲۸؛ مستدرك حاكم ۴/۵۵۸؛ كشف الغمه ۳/۲۵۸؛ بشارهٔ المصطفی ص ۲۵۰.
۷. مصنف عبدالرزاق ۱۱/۳۷۱؛ مستدرك حاكم ۴/۴۶۵؛ شرح مقاصد ۱/۳۰۷؛ الحاوی للفتاوی ۲/۶۵؛ اثبات الهداه ۳/۶۰۸؛ بحار ۵۱/۱۰۴؛ مجمع الزوائد ۷/۳۱۷.
۸. ذخائر العقبی ص ۱۳۴، لسان المیزان ۵/۲۳، جامع الصغیر سیوطی ۲/۶۷۲، الصواعق المحرقه ص ۱۶۴؛ فیض القدیر: مناوی ۶/۲۷۹، نورالابصار ص ۱۸۷، كشف الغمه ۳/۲۵۹.
۹. مجمع الزوائد ۷/۳۱۷؛ الحاوی للفتاوی ۲/۶۲؛ البرهان، متقی هندی ص ۱۶۴؛ كشف الغمه ۳/۲۶۲؛ اثبات الهداهٔ ۳/۵۹۵؛ بحار ۵۱/۸۲؛ القول المختصر ص ۵.
۱۰. همان.
۱۱. مسند احمد ۳، ۵ ،۳۸ ، ۴۸، ۴۹، ۶۰، ۹۸، ۳۱۷، ۳۳۳؛ صحیح مسلم ۴/۲۲۳۴؛ و ۲۲۳۵؛ مسند ابو یعلی ۲/۴۲۱؛ مستدرك حاكم ۴/۴۵۴؛ دلائل‏النبوهٔ بیهقی ۶/۳۳۰؛ امالی طوسی ۲/۱۲۶، كشف الغمه ۳/۲۷۲؛ اثبات الهداهٔ ۳/۵۱۸؛ بحار ۲۸/۱۸.
۱۲. الحاوی للفتاوی، سیوطی ۲/۶۵؛ جامع الصغیر ۲/۵۴۶؛ كنزالعمال ۱۴/۲۶۴؛ ینابیع الموده ص ۱۸۷؛ فیض القدیر ۶/۱۷؛ كشف‏الغمهٔ ۳/۲۶۴؛ اثبات الهداهٔ ۳/۵۹۶؛ بحار ۵۱/۸۴.
۱۳. القول المختصر، ابن حجر ص ۱۹؛ مسند ابی داود طیالسی، ص ۳۱۲، ۳۱۳؛ مستدرك حاكم ۴/۴۵۲؛ مسند احمد ۶/۳۱۶؛ سنن ابی داود ۴/۱۰۷؛ مجمع الزوائد ۷/۳۱۴؛ دارالمنثور ۵/۲۵۱؛ عون المعیود ۱۱۳۰، ص ۳۷۵؛ كشف الغمه ۳/۲۶۹؛ غیبت طوسی ص ۲۷۴.
۱۴. المهدی المنتظر فی ضوء الاحادیث و الآثار الصحیحه ج ۱ ص ۱۳، عبدالعظیم بستوی.
۱۵. اثبات الوصیه ص ۲۷۲.
۱۶. الیواقیت و الجواهر، عبدالوهاب شعرانی ۲/۱۴۳.
۱۷. مطالب السؤل فی مناقب الرسول ۲/۱۵۲.
۱۸. تذكرهٔ الخواص، ص ۳۲۵، بیروت ۱۴۰۱.
۱۹. البیان فی اخبار صاحب الزمان ص ۱۴۸.
۲۰. فرائد السمطین، ۲/۳۳۷، بیروت، ۱۴۰۰ هـ.
۲۱. الفصول المهمه ص ۲۸۸، مؤسسه اعلمی، بیروت.
۲۲. الیواقیت و الجواهر، ۲/۵۶۱.
۲۳. اخبار الدُول ص ۳۵۳ و ۳۵۴، فصل ۱۱.
۲۴. ینابیع المودهٔ، ج ۳ ص ۱۱۴، باب ۷۹.
۲۵. الاحادیث الوارده فی المهدی فی میزان الجرح و التعدیل، عبدالعظیم بستوی، ۱/۶۰.
۲۶. مروج الذهب، ۴/۱۹۹.
۲۷. الكامل فی التاریخ، ۷/۲۷۴.
۲۸. الیواقیت و الجواهر، ۲/۱۴۳.
۲۹. تذكرهٔ الخواص، ص ۳۲۵.
۳۰. الوافی بالوفیات، ۲/۳۳۶.
۳۱. الفصول المهمه، ص ۲۸۸.
۳۲. الائمهٔ الاثنا عشر، ص ۱۱۷.
۳۳. الصواعق المحرقه، ص ۲۰۷ و ۲۰۸.
۳۴. شذرات الذهب، ۲/۱۴۱.
۳۵. سبائك الذهب، ص ۳۴۶.
۳۶. وفیات الاعیان، ۲/۳۱۷.
۳۷. مطالب السؤل، ۲/۱۵۲.
۳۸. تاریخ الخمیس، ۲/۲۸۸.
۳۹. وفیات الاعیّان، ۲/۳۱۷.
۴۰. مطالب السؤل، ۲/۱۵۳.
۴۱. تاریخ الخمیس، ۲/۲۸۸.
۴۲. الملاحم و الفتن، ابن كثیر، ۱/۳۰؛ منهاج السنته ۲/۱۳۲؛ عقیده اهل السنته و الاثر، سمهودی ص ۱۴۴.
۴۳. الیواقیت و الجواهر، شعرانی ج ۲، ص ۵۶۲ چاپ بیروت، تذكرهٔ الخواص ص ۳۲۵؛ فرائد السمطین ۲/۳۲۵ ـ ۳۲۶؛ ذخائر العقبی ص ۱۳۶ و ۱۳۷؛ القول المختصر ابن حجر ص ۷؛ سیره حلبی ۱/۱۹۳؛ كشف الغمه ۳/۲۵۹؛ الفصول المهمه ص ۲۹۵؛ دلائل الامامه، طبری ص ۲۳۴؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی ص ۱۱۹.
۴۴. تاریخ بغداد، ۱/۶۳؛ تاریخ دمشق، ۴/۱۷۸ ـ ۱۷۹؛ مجمع الزوائد ۵/۱۸۷؛ تهذیب تاریخ دمشق ۷/۲۳۶؛ میزان الاعتدال ۱/۸۹؛ الفتن، ابن حماد، ص ۱۱۰؛ مستدرك حاكم، ۴/۵۱۴، دلائل‏النبوهٔ بیهقی، ۶/۵۱۳.
۴۵. محی‏الدین ابن عربی و عبدالوهاب شعرانی حنفی، الیواقیت و الجواهر ج ۲، ص ۵۶۲، ینابیع الموده ج ۳، ص ۱۶۶ باب ۹۴؛ تذكرهٔ الخواص ص ۳۲۵؛ اخبار الدول، قرمانی، ص ۳۵۳ و ۳۵۴.
۴۶. در یكی از احادیثی كه ابی داود در سنن خود نقل كرده، آمده است:
عن النبی (صلی اللّه علیه و آله) انه قال: لو لم یبق من الدنیا الایوم لطوه اللّه ذلك الیوم حتی یبعث اللّه رجلاً منّی او من اهل بیتی یواطی‏ء اسمه اسمی «و اسم ابیه اسم ابی» یملأ الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا. (سنن ابی داود كتاب المهدی) حدیث بالا از راه‏های مختلفی نقل شده است. در بیش‏تر نقل‏های حدیث آمده است. «یواطئی اسمه اسمی» و جمله اضافه «و اسم ابیه اسم ابی» در آن دیده نمی‏شود. از جمله «ترمذی و احمد بن حنبل» حدیث نام برده را از راه‏های گوناگونی نقل كرده‏اند و در هیچ یك از نقل‏های آنان جمله اضافی «و اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد. (سنن ترمذی ج ۴، ص ۵۰۵، مسند احمد ۱/۳۷۶، ۳۷۷، ۴۳۰، ۴۴۸) و تنها در یك نقل، زایده فوق وجود دارد كه به نظر می‏رسد حاكمان عباسی یا پیروان عبداللّه بن محض، پدر محمد نفس زكیه آن را ساخته و بر حدیث افزوده‏اند.
۴۷. منهاج السنته، ابن تیمیه، ۴/۲۱۱.
۴۸. گفتنی است، در بحث گذشته ما در صدصد بیان همه موارد اتفاق و افتراق نبوده‏ایم، بلكه تنها به ذكر مواردی كه از اتقان و شهرت بیش‏تری برخوردار است، بسنده نموده و از بیان دیگر موارد خودداری كرده‏ایم.
۴۹. صحیح مسلم، كتاب اماره، باب ۱، مسند احمد ۵/۹۹.
۵۰. مسند احمد ۵/۱۰۶، معجم كبیر طبرانی، ۲/۱۹۸؛ كنزالعمال، ج ۱۲، ص ۳۳، الرساله.
۵۱. سنن ابی داود، كتاب المهدی.
۵۲. تاریخ الخلفاء، ص ۲۰، دارالقلم، بیروت ۱۴۰۶ هـ.
۵۳. تفسیر ابن كثیر ج ۲، ص ۳۲، ذیل آیه و بعثنامنهم اثنی عشر نقیبا.، مائده / ۱۲.
۵۴. ینابیع الموده، حنفی قندوزی، ج ۳، ص ۱۰۵، باب ۷۷.
۵۵. صحیح مسلم، كتاب فتن ۶۸۶۸۳، مسند احمد ۳/۵، ۳۷، ۴۹، ۶، ۹۶، ۳۱۷؛ كنزالعمال ج ۱۴، ح ۳۸۶۷۲ مسند ابویعلی موصلی ۱/۴۲۱؛ مستدرك حاكم ۴/۴۵۴؛ درالمنثور ۶/۵۸؛ الصواعق المحرقه ص ۱۶۴.
۵۶. صحیح مسلم، كتاب فتن، ۶۷۳؛ مستدرك حاكم ۴/۴۵۴؛ كنز العمال ۳۸۶۵۹.
۵۷. تفسیر كبیر، فخر رازی، ج ۴ ص ۱۱۳؛ تفسیر المنار، ج ۵ ص ۱۸۱.
۵۸. صحیح مسلم، كتاب اماره باب ۱۰ به شرح صحیح مسلم، نووی ۱۲/۴۷۴؛ احكام السلطانیه ماوردی ص ۹؛ المحلی، ابن حزم ۹/۳۶۰؛ مجمع الزوائد ۵/۳۵۹؛ سنن كبری بیهقی ۸/۱۴۴؛ اتحاف السادهٔ المتقین ۲/۲۳۲.
۵۹. صحیح مسلم، كتاب اماره باب ۱؛ صحیح بخاری ۴/۲۱۸ و ۹/۷۸ دارالجیل؛ فتح الباری ۱۳/۱۱۴.
۶۰. معالم المدرستین، مرتضی عسكری ۱/۱۶۲؛ صحیح بخاری، فتن باب ۲؛ صحیح مسلم، اماره باب ۸؛ الموطا، مالك، كتاب الجهاد باب ۱، سنن ابن ماجه، جهاد باب ۴۱؛ مسند احمد ۳/۴۴۱ و ۳۱۶/۳۱۴؛ فتح الباری ۱۳/۸.
۶۱. صحیح مسلم كتاب فتن ۶۸۳؛ مسند احمد ۳/۵، ۳۷، ۴۹، ۶۰، ۹۶، ۳۱۷، ذ۳۳؛ مستدرك حاكم ۴/۴۵۴؛ جامع الاصول، ابن اثیر ۱۱/۸۴؛ الحاوی للفتاوی ۲/۶۰؛ دارالمنثور ۶/۵۸؛ الصواعق المحرقه ص ۱۶۴.
۶۲. الصواعق المحرقه، ابن حجر، ص ۱۵۱، چاپ مصر.
۶۳. سنن ابی ماجه، كتاب الفتن، باب ۳۴؛ مسند احمد ۱/۸۴؛ مستدرك حاكم ۴/۵۵۷؛ درالمنثور ۶/۵۸؛ المصنف ابن شیبه ۱۵/۱۹۷؛ الحاوی للفتاوی سیوطی ۴/۲۲۴؛ كنز العمال ۱۴/۲۶۴ مؤسسه الرساله.
۶۴. صحیح مسلم، كتاب اماره باب ۱؛ فتح الباری ۱۳/۱۱۷؛ سنن بیهقی ۸/۱۴۱؛ المحلی ابن حزم ۹/۳۵۹.
۶۵. صحیح مسلم، كتاب اماره باب ۱؛ مسند احمد ۵/۹۹.
۶۶. مسند احمد ۵/۱۰۶، معجم كبیر طبرانی ۲/۱۹۸، كنز العمال ج ۱۲ ص ۳۳ الرسالهٔ.
۶۷. شرح المقاصد، ج ۵ ص ۲۳۹، انتشارات رضی قم.
۶۸. مسند ابی داود طیالسی ص ۲۵۹، دار المعرفهٔ، مسند احمد ۳/۴۴۶؛ تاریخ بخاری ۶/۴۴۵؛ معجم كبیر طبرانی ۵/۲۲۴.
۶۹. سوره هود، آیه ۱۱۳.
۷۰. الیواقیت و الجواهر، شعرانی ۲/۱۴۳.
۷۱. همان.
۷۲. اخبار الدُول ص ۳۵۳ و ۳۵۴، فصل ۱۱.
۷۳. البیان فی اخبار صاحب الزمان ص ۱۴۸، باب ۲۵.
۷۴. ینابیع الموده ج ۳ ص ۱۱۴ باب ۷۹.
۷۵. تذكرهٔ الخواص ص ۳۲۵.
۷۶. ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۳۶، مؤسسه آل البیت ۱۴۱۳ هـ.
۷۷. سنن ابی داود، كتاب المهدی.
۷۸. سنن ابی داود كتاب المهدی.
۷۹. سنن ترمذی ج ۴ ص ۵۰۵.
۸۰. مسند احمد ج ۱ ص ۳۷۶، ۳۷۷، ۴۳۰، ۴۴۸.
۸۱. مسند بزار ج ۱ ص ۲۸۱ و ۲۸۴.
۸۲. حلیهٔ الاولیاء ج ۵ ص ۷۵.
۸۳. تاریخ بغداد ج ۴ ص ۳۸۸.
۸۴. البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی ص ۹۶.
۸۵. الفخری ص ۱۶۵ و ۱۶۶، چاپ رضی قم ۱۴۱۴ هـ.
منبع : مجله انتظار