دوشنبه, ۲۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 10 June, 2024
مجله ویستا

رایس؛ پیروی از «دکترین مارشال»


رایس؛ پیروی از «دکترین مارشال»
شش ماه پس از ورود به وزارت امور خارجه آمریكا، «كاندولیسا رایس» در حال حاضر كنترل كامل وزارت امور خارجه را به دست گرفته است. هم اكنون او برای پیدا كردن راه خروج از عراق با سخت ترین آزمایش مواجه است. هنگامی كه دیدار كنندگان در طبقه هفتم وزارت امور خارجه آمریكا به دیدن رایس می روند، روی صندلی های راهرو منتهی به دفتر كارش می نشینند. اتاق پذیرایی به قالی، مبلمان «جورجیان» و یك ساعت پاندولی مزین است. بالای یكی از مبل ها، یك سند چهار صفحه ای اصلی، از سخنان «جورج مارشال» در سال ۱۹۴۷ كه بعدها به قانون بازسازی اروپا تبدیل شد، قرار دارد. با استاندارد فعلی، سخنان مارشال هم از نظر كوتاه بودن و هم از نظر جاه طلبی جالب توجه است. متن به گونه ای است كه گویی خانم رایس در آن زمان چنین سخنانی را ایراد كرده است. مارشال می گوید: سیاست ما علیه هیچ كشوری نیست، بلكه علیه گرسنگی، فقر، یأس و هرج و مرج است. هدف از آویختن سخنرانی مارشال در دفتر كار وزیر خارجه، یادآوری دورانی است برای میهمانان و آن این كه، یك دیپلمات عالی رتبه آمریكا در آن مقطع توانست جهان را تغییر دهد.
رایس بر این باور است كه الآن زمان اوست. او در سخنرانی خود برای كاركنان دولت، طرح پیاده كردن دموكراسی در خاورمیانه را با سیاست های مارشال پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه با كمونیسم مقایسه می كند. او اكثر سخنانش را، به جای سالن های وزارتخانه اش، در حیاط دانشگاه ها ایراد می كند تا شنوندگان خارجی را از هدف اخلاقی خود آگاه نماید. او به دانشجویان فرانسوی گفت: «ما باید شاهد كامیابی های بزرگتری در بین مردم جهان باشیم». وی در «توكیو» گفت: «ما از تمایلات دموكراتیك مردم جهان حمایت می كنیم». و در دانشگاه قاهره اعلام كرد: «او در راهی است كه به عنوان پرسفرترین وزیر خارجه تاریخ آمریكا تبدیل شود».
براساس اظهارات یكی از كاركنانش، وی تاكنون از ۳۸ كشور دیدن و ۱۷۰ هزار و ۲۷۰ مایل راه را طی كرده است. هنگامی كه رایس با تایم در وزارت خارجه مصاحبه داشت، ابایی از این كه اطمینان خود را نسبت به ساختن تاریخ بیان كند، نداشت. وی با لبخند می گوید: «اگر كسی مسائل سال ۱۷۸۹ یا ۱۸۶۴ و یا سال ۱۹۵۴ آمریكا را مرور كرده باشد، وزیر شدن یك زن سیاه پوست بعد از یك مرد سیاه پوست و یا پیش از او، یك زن، را بیشتر به جوك می نگرد تا یك واقعیت».
حضور اكثر اوقات رایس در وزارت خارجه شگفت انگیز است. اشتیاق او به سفر، چهره او را از یك مشاور دور دست رئیس جمهور به یك شخصیت جهانگرد با نام كوچك مبدل كرده است. در مادرید، آرایشگری، او را «تلنگر كندی» لقب داد. سناتور «بیدن» می گوید: «كه او كمی از قدرت هنرپیشگی برخوردار است كه چیز بدی نمی تواند باشد و در عین حال، او خیلی خشن نیز عمل می كند. در سودان، وقتی كه نیروهای امنیتی با یكی از همراهانش برخورد بدی كرد، از دولت سودان خواست كه عذرخواهی كند. یك ساعت بعد، او شاهد عذرخواهی دولت سودان بود. در آمریكا، رایس سیاست خارجی را در كنترل گرفته و آن را از حالت دولت جنگی تندروها خارج و برخورد خشن یكجانبه را مهار كرده است. وی بوش را ترغیب به حمایت از مذاكرات با كره شمالی و ایران در رابطه با برنامه های هسته ای كرد. در روند كار، رایس توانسته است موقعیت خود را به عنوان معتمدترین فرد به رئیس جمهور تحكیم ببخشد؛ موقعیتی كه او را قدرتمندترین وزیر خارجه در بیش از یك دهه كرده است.» رابرت «زولیك» معاون خانم رایس می گوید: «در سیاست خارجی، شما همه را درگیر می كنید. اگر شما تا حدودی اعتماد رئیس جمهور را نداشته باشید، نمی توانید مؤثر و بازیگر باشید. خواه كیسینجر باش و خواه جیمز بیكر و یا رایس، داشتن اعتماد رئیس جمهور، مقدمه كار است.»ولی رایس به عنوان مغز متفكر و رئیس دستگاه دیپلماسی، مسؤولیت پاكسازی بزرگ ترین فاجعه یعنی جنگ عراق، كه چندی پیش جان ۲۹ سرباز آمریكا را گرفت و مجموع كشته های آمریكا را از مرز ۱۸۲۹ گذراند، را نیز برعهده دارد. رایس در مصاحبه با تایم اعلام كرد كه در میان فرماندهان، این اتفاق نظر وجود دارد كه سربازان آمریكا توان مقابله با شورشیان عراق را ندارند. وی افزود: «اگر فكر می كنید چگونه می توانید شورش را شكست دهید، باید هم از نظر نظامی و هم سیاسی این كار را انجام دهید».
مقابله با شورشیان، كار را بر رایس كه بتواند برای ترتیبات سیاسی از اهل سنت بی علاقه درخواست كمك نماید و در نهایت، عقب نشینی آبرومندانه آمریكا از عراق را ترتیب دهد، سخت تر می كند.
یك مقام ارشد كاخ سفید می گوید: رایس درباره عراق همیشه گوش به زنگ است. چهارشنبه گذشته وقتی كه رایس با بوش در تگزاس بود، خبر كشته شدن ۱۴ سرباز آمریكایی را شنید. در طول هفته گذشته، او به دفعات با «خلیل زاد» سفیر تازه آمریكا در بغداد در تماس بود تا راهی برای به توافق رسیدن فراكسیون های سیاسی مختلف عراق بر سر پیش نویس قانون اساسی این كشور در ۱۵ آگوست پیدا كند. این زمانی است كه آمریكا سال گذشته تعیین كرده بود.
وقتی كه رایس با تایم مصاحبه می كرد، مخالف آن بود كه تنها موضوع افزایش كشته ها در عراق مورد توجه قرار گیرد. او معتقد است: «دیدن خشونت و بمب گذاری انتحاری خیلی آسانتر از رؤیت پیشرفت آرام سیاسی، كه به موازات خشونت در عراق پیش می رود، خواهد بود».
مشكل اینجاست كه نه رایس می داند كه سرمنزلگه سیاست آمریكا در عراق دقیقاً به كجا ختم می شود و نه كس دیگری در دولت بوش. تلاش رایس و خلیل زاد برای به نتیجه رساندن پیش نویس قانون اساسی با همه هزینه هایش به این معنی است كه موضوعات مهمتر دیگر كه منجر به تفرقه عراقی ها می شود، فعلاً كنار گذاشته شده است. همین طور مدت حضور نیروهای آمریكا در عراق هنوز مشخص نیست. حتی خلیل زاد در خصوص خروج بخشی از نیروهای آمریكا از عراق در اوایل سال آینده با عراقی ها گفت وگو كرد. در همین حال، بوش زمانبندی خروج آمریكا از عراق را بی معنی می داند. رایس به تایم گفت كه او معتقد است كه شورشیان به عنوان عنصر سیاسی «در حال از دست دادن توان خود هستند». و این در حالی است كه توان آنها در كشتن و معلول كردن افراد در هر لحظه كه اراده كنند، بالاست. هنگامی رایس صحبت از «توسعه سیاسی آرام» می كند كه عراق در آشوب به سر می برد. یك عضو جمهوریخواه می گوید: «درك نمی كنم كه رایس در عراق به كجا می رود.» ارادتمندان رایس، به هوش و كمال گرایی او اشاره دارند و این طور نتیجه می گیرند كه كسی جز رایس نمی تواند مشكل عراق را حل كند. یك مقام انگلیسی می گوید كه رایس همه راه ها را مطالعه كرده و آدم مطمئن است كه او همه زوایا را مورد توجه قرار داده است. اگر درخواست ها برای كاری زیاد باشد، او اصلاً به روی خود نمی آورد. آنهایی كه او را قبل از پیوستن به دولت بوش می شناسند، تعجب می كنند كه چطور واشنگتن تأثیری بر او نگذاشته است.
از نظر شخصی، رایس مهارتی منحصر به خود را داراست. پیش از این كه پرسشی از وی شود، با سؤالی در مورد زندگی، به طرف مقابل آرامش می بخشد. وی پرسش ها را با گفتن بلی به گوش می سپارد و سپس به سرعت پاسخ می دهد كه گویی پیشتر آنها را تمرین كرده است. این بدان معنی است كه او بیش از هر كسی كار می كند.
از وقتی كه او به واشنگتن آمده، ساعت ۴‎/۴۵ صبح بیدار و با ماشین بیضوی شكل كه در آپارتمان واترگیت دارد، ورزش می كند. او پس از خوردن صبحانه ای اندك در ساعت ۶‎/۳۰ پشت میز كارش است. ولی او هرگز با چالشی مانند عراق مواجه نبوده است.
اگرچه او به عنوان یك آرمان گرا، سیاست خارجی تدریس می كرده، ولی سیاست خارجی مبتنی بر ریاضیات خشك و سرد برای دفاع از منافع ملی به جای پیشرفت، اهداف ایدئولوژیكی را به چالش می كشیده است. رایس اخیراً بیشتر به سیاست بوش، مبتنی بر ترویج اصلاحات سیاسی به عنوان بهترین تسكین دهنده ممكن برای مقابله با تروریسم درجهان عرب، اعتقاد پیداكرده است. رایس در رابطه با مسائل عراق می گوید: دو گزینه در دست است، «نخست، به نوعی نهادینه كردن مجدد سیستم كنترل، كه در تضاد با اصول ماست و دوم، ایمان به تشكیلات دموكراتیك كه كاملاً توان فائق آمدن بر اختلافات را داراست.»به هرحال، خیلی از آمریكایی ها با تمایل رایس در ترویج دموكراسی در خاورمیانه اشتراك نظر دارند. عده ای نیز هنوز بر این باورند كه برای رسیدن به دموكراسی در عراق، ارزش هزینه كردن بیشتر اشكالی ندارد. بزرگترین پرسشی كه مورد توجه دیپلمات ارشد آمریكاست، این نیست كه رایس توان ترویج دكترین بوش را دارد یا خیر، بلكه این است كه آیا او می تواند این دكترین را حفظ كند؟ رایس نقشه ای برای این نقش در دست ندارد. برخی از دوستان می گویند: در نوامبر گذشته وقتی رایس به ۵۰ سالگی نزدیك می شد، تصمیم گرفت كه واشنگتن را به مقصد استانفورد ترك كند.
یكی از همكاران سابق و دوست نزدیك رایس عنوان می كرد «رایس برایمان به وضوح روشن كرد كه برای فعالیتهای بیشتر به استانفورد بازمی گردد. اما پس از به قدرت رسیدن مجدد بوش، او به رایس پیشنهاد وزیرخارجه شدن داد. بنا به دلایل زیادی مسؤولیت رایس به عنوان مشاور امنیت ملی یك دوران ناموفقی بود؛ دورانی كه كاخ سفید از اطلاعات تحریف شده برای تشدید تهدید برنامه سلاحهای كشتارجمعی عراق بهره برداری كرد ودر طراحی مقابله با شورش در عراق با شكست مواجه شد. در اوج جنگ عراق، رایس درمیان اقدامات پی درپی «دیك چنی» و «رامسفلد» غوطه ور بود.این دو كسانی بودند كه اقدامات رایس را در به كنترل درآوردن اوضاع نادیده می گرفتند. در نوشته: «تاریخچه شورای امنیت ملی» توسط «دیوید روسكوف» یك مقام سابق دولت بوش، آمده است كه «پاول» و «ریچارد آرمیتاژ» معاون وی بر این باور بودند كه تحت مشاور امنیتی خانم رایس «رئیس جمهور در مواجهه با چالشهای سیاست خارجی پس از ۱۱ سپتامبر خوب توجیه نمی شود.» یكی از دوستان رایس، انتقال او از كاخ سفید به وزارت خارجه را آزادسازی این وزارتخانه تلقی می كند.«جورج شولتز» وزیرخارجه سابق و مرشد رایس می گوید: «رایس هم اكنون وزارتخانه ای را برای مدیریت دراختیاردارد. واقعاً او الآن لذت می برد». رایس درپی آن است كه فضایی برای كارهای فرمالیته در وزارتخانه وجودنداشته باشد. او كار با ای میل زدن را فاقد ارزش می داند. لذا از این ابزار استفاده نمی كند و به ارتباطات تلفنی فرد به فرد روآورده است. اگر كاری با یك آمریكایی و یا یك مقام خارجی داشته باشد، افراد را از اتاق بیرون وبه طور خصوصی، حرفهای موردنظرش را منتقل می كند.«نیكولاس برنز» معاون وزیرخارجه می گوید: «از اینكه رایس، گوشی تلفن را بردارد و به هوش طبیعی خود اعتماد و مذاكره كند، ترسی ندارد.» رایس دیپلمات به دنیا نیامده است، ولی او توان این را دارد كه سبك سخنرانی را یكنواخت كند و یا توانسته است قسمت زیادی از اصطكاكهای به وجود آمده در دوره نخست ریاست جمهوری بوش را ترمیم نماید. یك دیپلمات اروپایی می گوید: «از همان زمان كه او كنترل وزارت امورخاجه را به عهده گرفته است، ما احساس می كنیم كه دولت بوش به جای رهبری اروپا، خواه اروپایی ها آن را بپسندند و یا خیر، تمایل به همكاری با اروپا دارد.» بزرگترین دستاورد او، خانگی بوده است. مقامات دولت بوش بر این باورند كه او توانست كنترل سیاست سازی را از دست بازهای نزدیك به چنی و رامسفلد خارج كند.
برنز می گوید: «رایس باردیگر سیاست خارجی آمریكا را در وزارت خارجه متمركزكرد». كه این امر به وضوح در سیاست دولت درقبال كره شمالی دیده می شود.اگرچه رایس نسبت به آمادگی «كیم جونگ ایل» درقبال دریافت كمكهای مالی و تجاری به تسلیم كردن زرادخانه تردید كرده است، با این وجود، وی تأییدیه كاخ سفید را برای تبادل نظر مستقیم «كریستوفر هیل» نماینده آمریكا در مذاكرات ۶جانبه، با «پیونگ یانگ» را ازكاخ سفید كسب كرد. كاری كه هیچگاه اجازه انجام آن در زمان پاول داده نشد. علاوه بر آن، او با عضو دیگر تیم مذاكره كننده لابی كرد تا تلاشهای كریستوفر هیل خنثی نكند. پس ازاینكه كره شمالی از مذاكره پیشنهادی در آینده را رد كرد، رایس تلفنی دراین باره با وزیرخارجه چین گفت وگو كرد.حتی اگر مذاكره ۶ جانبه پكن به شكست بینجامد، دولت آمریكا نشان داده است كه از دیپلماسی حمایت می كند و این اهرمهای بزرگتری به دست آمریكا می دهد تا متحدین را ترغیب به اقدامات تندتری علیه پیونگ یانگ اتخاذكنند. برنز می گوید: «ما در ۳۰ روز اخیر، پیشرفت های بیشتری نسبت به ۴ سال گذشته در رابطه با كره شمالی داشته ایم.»علی رغم همه تلاشهای شخصی او، روابط با بوش كماكان شاخص ترین سرمایه رایس است. یك مقام اسرائیلی درگفت وگوی خصوصی گفت: تنها ۵ دقیقه طول می كشد كه نشان دهد چقدر رایس به بوش نزدیك است.»
۴ماه پس از اینكه بوش، شغل جدید را به رایس واگذاركرد، بوش او را دست می انداخت و هرزمان كه او وارد اتاقش می شد، به طور غلوآمیزی او را «مادام وزیر» صدامی كرد. یك مقام ارشد كاخ سفید می گوید: بوش دوست دارد كه سربه سر او بگذارد. در دنیای بوش، این نشانه مهربانی است.هردوی آنها به اعتمادی كه در دوره اول نسبت به هم پیداكرده اند، متكی اند. آنها هفته ای یكبار در جلسات كوچك همدیگر را می بینند. ولی به دفعات، عموماً در وقت شام و نهار، مذاكره پیرامون مسائل سیاسی با هم جلسه خصوصی دارند.
یك مقام كاخ سفید می گوید: «هنگامی كه او در راه است، پی درپی، بوش به رایس تلفن می زند. پس از بازگشت سفر غیرمترقبه یك روزه رایس از بغداد، او در پاسخ به توجهات بوش به خودش به دفتركار رئیس جمهور رفت تا موفقیت خود را در متقاعدساختن شیعیان برای دادن نقش بیشتر به اهل سنت در تدوین پیش نویس قانون اساسی گزارش دهد. دراین جلسه بوش به شدت او را مورد تشویق قرارداد.» اما رایس برای جابازكردن در عراق خیلی كند بوده است. منتقدین در اوایل سال می گفتند كه توجه رایس به روند سیاسی عراق فاقد تمركزبوده و این منجر به هدررفتن فرصتها شده است. سناتور بیدن هم اكنون اعتقادداردكه خرابی های گذشته درحال ترمیم است و می افزاید: «پس از برگزاری انتخابات در عراق عملاً دست ما كوتاه شده است. لذا نقش زیادی برای رایس در رابطه با سیاست عراق قائل نیستم.» ازسوی دیگر، دستیاران رایس تأكید دارند كه وی فعالانه درگیر مسائل عراق است و روزانه در رابطه با روند پیشرفت قانون اساسی، توزیع هزینه بازسازی و استراتژی نظامی درعراق توجیه می شود. سركشی مزمن در عراق منجر به این شده كه رایس وارد مسائل ریز داخلی عراق شود. برای مثال، ماه گذشته، او یك تیم دیپلماتیك از جمله رابرت دوش، یكی از مشاورین ارشد درامور عراق، را مأمور كرد تا از رهبران كرد بخواهد تا زمانی كه ۴ پست دولتی را به سایر قومیتها ندهند از گرفتن كمك برای بازسازی شهر آماده انفجار «كركوك» و سایر شهرهای تابعه محروم خواهندبود.
درنهایت، كردها موافقت كردند سه پست را به سایر قومیتها واگذاركنند. یكی ازدستیاران رایس می گوید: با آمدن خلیل زاد به بغداد و توافق احزاب بر سر تعیین رئوس پیش نویس قانون اساسی اوضاع نشانگر آن است كه آمریكا یك سفیر فعال در عراق دارد.» اما مشخص نیست هر آنچه رایس انجام داده، آمریكا را به رهایی از عراق نزدیك كرده است و یا مانع لغزیدن عراق به جنگ داخلی شده باشد. هنگامی كه از وی خواسته می شد كه چه اقدامی برای مهار شورش خواهد كرد؟ او به جای ارائه طرح جامع و مستحكم، یكسری طرحهای روبنایی و تخیلی مانند تنظیم مجدد روند الكتروال برای تضمین حضور بیشتر اهل سنت در دولت و یا تلاش برای مذاكره با كشورهای عربی برای حل و فصل مسائل با گروههای تندرو اهل سنت عراق ارائه كرد.
رایس به تایم می گوید: «من فكر می كنم كه یاغیگری در عراق با مشكل روبرو خواهد بود و آن اینكه اگر روند سیاسی بالغ شود و عراقی ها روز به روز قبول كنند كه این روند سیاسی سرنوشت آینده آنهاست، شورشیان بیش از پیش منزوی می شوند و آنها چیزی جز یك گروه خرابكار نخواهند بود.» اما این یك آرزوست نه یك استراتژی. دموكراتها و برخی از جمهوریخواهان، شكست خانم رایس را در شركت ندادن كشورهای همسایه عراق در بازسازی این كشور می دانند. یكی از مقامات سابق آمریكا كه اخیراً پس از بازگشت رایس از عراق با وی گفت وگو كرده است، می گوید: وی در مقابل نگرانی هایش مبنی بر روشن نبودن سیاست آمریكا در عراق بی توجه است. وقتی با رایس گفت وگو می كنی، فقط به شما نگاه می كند و معلوم نیست كه او به حرفهایت گوش می دهد یا خودش را برای سخنرانی دیگر آماده می كند. حتی برخی از حامیان رایس در حیرتند كه نكند قضاوت وی در قبال مسائل عراق بر اثر تعهد او نسبت به دكترین بوش تخریب شده است. گذشته از مقیاس مشكلات آمریكا در عراق، امیدواری زیاد به ایده آوردن دموكراسی به جوامعی كه هنوز اثبات نشده كه آیا این امر بهترین استراتژی برای امن تر كردن آمریكاست و یا خیر، خود معضل مستقل دیگری به شمار می رود.
یكی از دستیاران «برنت اسكوكرافت» در دولت نخست بوش می گوید: رایس هیچگاه شكیبا نبوده است. او اسكوكرافت را به دلیل برداشتن گام های احتیاط آمیز برای ترغیب اروپای شرقی و اتحاد شوروی به دموكراسی به ستوه درآورده بود. ولی مدل اروپای شرقی را به آسانی نمی توان در جهان اسلام تكراركرد. از مناطق اشغالی فلسطین گرفته تا پاكستان و حتی در عراق، در صورت برگزاری انتخابات آزاد، دولتهایی را به وجود می آورد كه برای آمریكا مشكل آفرین تر خواهند بود تا فائق آمدن آمریكا بر اسلامگراهای تندرو.
بیشترین سرمایه كیفی خانم رایس، خوشبینی و اعتقاد اوبه قدرت آرمانهای آمریكاست، ایمان او به آرمان های آمریكا است كه به او این اعتبار را داده است كه از شهر «آلاباما» به پست بالای دولت آمریكا برسد. ممكن است كه او به بالاتر از این پست نیز نائل آید. برخی از عناصر نزدیك به رایس سر و صدای زیادی برای نامزد كردن او در انتخابات ریاست جمهوری سال۲۰۰۸ به راه انداخته اند. همه اینها بستگی به آن دارد كه آیا او می تواند راهی برای اعلان پیروزی آمریكا در عراق پیدا كند یا خیر.
در پایان مصاحبه با تایم، خانم رایس اعلام كرد كه آماده است تا شانس خود را امتحان كند: «من در جایی زندگی كرده ام كه در آن بردباری نبود و اختلافات مجوزی برای كشتن بود. من در جایی زندگی كرده ام كه با اصول دموكراتیك آمریكا همخوانی نداشت. نهادهایش برخواسته از همین مردم بود، مردم تنها مجاز بودند كه در چارچوب این نهادها دادخواست بدهند. مردم سعی كردند تا به نهادها و ارزشها و اصول دموكراتیك آمریكا رو آورند. به مرور زمان، ما به آن اصول نزدیك و نزدیكتر شدیم. بنابراین وقتی كه مشاهده می كنم كه مردم عراق و افغانستان برای انجام دادن كارهایی به شدت تلاش می كنند شاید به سختی بتوانم بگویم كه آنها نمی توانند این كارها را انجام دهند. من به تاریخ خودمان نگاه می كنم. من می گویم چیزی كه در یك زمان غیرممكن بود، در زمان دیگر اجتناب ناپذیر شد. بنابراین اینها راه تغییرات بزرگ تاریخی است. به همین دلیل، اعتقاد راسخ دارم كه مردم افغانستان و عراق روزی تغییرات تاریخی را انجام دهند.»
هفته نامه تایم ترجمه سلیمان حیدرپور
منبع : روزنامه ایران