شنبه, ۱۷ آذر, ۱۴۰۳ / 7 December, 2024
مجله ویستا

آزمون دشوار حماس


پیروزی چشمگیر و قاطع جنبش مقاومت اسلامی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطینی های مقیم اراضی اشغالی ۱۹۶۷ از جمله رویدادهای سیاسی است که به مثابه نقطه عطفی در تاریخ تحولات معاصر فلسطین از تأثیراتی درازمدت و عمیق برخوردار خواهد بود. در این نوشته کوتاه تلاش خواهد شد با چنین زاویه دیدی این رویداد در قالب چند ملاحظه اساسی واکاوی و تحلیل شود:
۱ - حماس که در سال ۱۹۸۷ از بطن جنبش اخوان المسلمین متولد شد و به عنوان جنبشی مبارز بر علیه اسرائیل و اشغال سرزمین فلسطین تأسیس شد و در تمامی این سال ها بر اساس شواهد مختلف از جمله نتایج انتخابات اتحادیه ها و سندیکاهای صنفی اراضی اشغالی ۶۷ معتقد بود نمایندگی بخش مهمی از افکار عمومی مردم فلسطین را حدود ۴۰ درصد- بر عهده دارد اما همواره این داعیه از سوی رهبری رسمی فلسطین ( ساف، خودگردان و جنبش فتح) ادعایی گزاف تلقی شده و این برداشت رهبری رسمی فلسطین در نزد بسیاری از دولت ها و نخبگان منطقه و جهان نیز عین واقعیت تلقی می شد. اما اینک با برگزاری نخستین انتخابات رقابتی در اراضی ۶۷ این برداشت بطور اساسی زیر سؤال رفته و داعیه حماس در ابعادی بزرگتر تأیید و تثبیت شده است. از این نظر مهمترین تأثیر انتخابات اخیر تثبیت و رسمیت یافتن جایگاه مهم و اساسی حماس در صحنه فلسطین است. واقعیت این است که این صحنه در پرتو تحولات ۲ دهه اخیر منطقه و فلسطین از ترکیب تک حزبی و سیطره مطلق جنبش فتح و چرخیدن سایر گروه ها در فلک قدرت این جنبش خارج شده و به مرور به سمت ترکیبی دو حزبی با محوریت فتح و حماس به عنوان دو ابر گروه، نماد دو جریان تاریخی ملی و اسلامی فلسطین حرکت نموده و با آشکار شدن نتایج انتخابات اخیر این تحول تدریجی به طور رسمی بروز یافته است. بر این اساس اگر تا به حال جنبش فتح نقش محوری در هر گونه تحول اساسی در صحنه فلسطین ایفا می نمود، از امروز به بعد هیچ تحول اساسی در فلسطین بدون حضور و ایفای نقش حماس (در کنار فتح) ممکن نخواهد بود.
۲ - جنبش فتح در حالی با شکست از این انتخابات خارج می شود که پیش از آن با از دست دادن ابوعمار رهبر تاریخی و کاریزمای خود و هم زمان بن بست شبه کامل در روند صلح که به عنوان گزینه استراتژیک فتح در بیش از یک دهه اخیر انتخاب شده بود و همچنین انحصار قدرت در اداره حکومت خودگردان فلسطین که به فساد گسترده و نارضایتی عمومی از حزب حاکم خودگردان منجر شده و بخش مهمی از سیطره تقریباً کامل خود بر صحنه فلسطین را از دست داده بود. با این حال نتایج انتخابات اخیر نباید بزرگنمایی شده و به تحلیل اشتباه از جامعه و سیاست فلسطین منجر شود. جنبش فتح اگرچه ضعیف شده و حاکمیت انحصاری خود بر صحنه فلسطین را از دست داده است اما از آنچنان میراث تاریخی و پایگاه داخلی و بیرونی ای برخوردار است که همچنان تا اطلاع ثانوی یکی از دو محور اساسی صحنه فلسطین باقی می ماند.
۳ - در ۲ دهه اخیر دو جریان اصلی در صحنه سیاست فلسطین بروز یافته و خودنمایی نموده است: یک جریان معتقد است تنها راه حل مسئله فلسطین مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک با اسرائیل و قدرت های بین المللی، به ویژه آمریکا است و مقاومت حداکثر می تواند تأثیری تاکتیکی در چارچوب تثبیت و اثربخشی گزینه استراتژیک صلح و مذاکرات داشته باشد. در مقابل جریان دومی معتقد است تجربه ۲ دهه اخیر در زمینه مذاکرات با اسرائیل و حامیان بین المللی آن نشان داد مذاکرات در توازن قوای فعلی و بدون وجود فعل میدانی و مقاومت ملت فلسطین از هیچ کارایی برخوردار نبوده و از تأمین حداقل حقوق فلسطینی ها عاجز است. از دید این گروه مقاومت گزینه اجباری و استراتژیک فلسطینی ها است و مذاکرات حداکثر می تواند تأثیری تاکتیکی در چارچوب اثربخشی گزینه استراتژیک مقاومت داشته باشد. فتح نماینده اصلی جریان نخست محسوب شده و حماس نماینده اصلی جریان دوم (البته در کنار جنبش جهاد اسلامی فلسطین که در این زمینه از نقشی پیشتازانه و به لحاظ تاریخی متقدم بر حماس برخوردار است) است.
۴ - در دوران انتفاضه اقصی نوعی تقارب و نزدیکی میان این دو جریان فکری و سیاسی پدید آمده و با کاهش فاصله ها میان دو طرف از عمق و شدت این دوقطبی حاد کاسته شده است. از یک سو حماس اگرچه همچنان راهبرد اصلی خویش یعنی مقاومت را حفظ نموده اما تعامل مثبت با برخی نتایج و اثرات بیرونی، راهبرد مذاکرات را در پیش گرفته است. پذیرش تأسیس دولت مستقل فلسطینی در اراضی اشغالی ۱۹۶۷ (کرانه باختری و نوار غزه) به عنوان هدف مرحله فعلی مبارزات ملت فلسطین و ورود به ساختار قدرت حکومت خود گردان از طریق مشارکت در انتخابات شهرداری ها و اخیراً مجلس قانونگذاری و برخی تغییرات در گفتمان سیاسی جنبش به ویژه در انتخابات اخیر و پس از پیروزی در آن از جمله اعلام اینکه حماس بر اساس منافع ملت فلسطین حداکثر واقعگرایی را در زمینه تعامل با توافقنامه های صلح امضاء شده اعمال خواهد نمود، برخی از علائم این سیاست جدید است. از دیگر سو فتح هم در سطح رهبری عالی متمثل در شخص یاسر عرفات و هم در سطح بدنه و ساختارهای فرودست جنبش، نگاه جدی تر به گزینه مقاومت و ارتقاء سطح نگاه به آن از یک تاکتیک صرف به نوعی استراتژی یا یک پایه از استراتژی دو پایه ای مقاومت و مذاکرات را تحت اجبار بن بست روند صلح در دستور کار خود قرار داده است. از این نظر انتفاضه اقصی تأثیری درازمدت بر صحنه فلسطین به جای گذاشته، فاصله عمیق میان جریان های فلسطینی را کاهش داده و زمینه را برای همکاری مثبت تر همه آن ها در چارچوب هدف واحد، تحقق حداقل حقوق مشروع فلسطینی ها، فراهم نموده است.
۵ - با پیروزی حماس در انتخابات فعلی و ورود قدرتمندانه این جنبش به مؤسسات حکومت خودگردان فلسطین حماس در معرض انواع فشارهای داخلی و خارجی قرار گرفته تا با بازگشت به شرایط پیش از انتفاضه اقصی تکلیف خود را به یکباره با یکی از این دو راهبرد روشن نماید. جریان سیاسی رسانه ای قویی در فلسطین اسرائیل، منطقه و جهان در صدد است با قرار دادن رهبری حماس در برابر این دو راهی این جنبش را مجبور به انتخاب نماید: یا مقاومت و در نتیجه تداوم جنگ همه جانبه با حماس و تلاش برای تکرار تجربه برخورد کودتایی ارتش الجزایر با جبهه نجات اسلامی این بار توسط فتح یا بخش هایی از آن بر علیه حماس (در صورت امکان) و در غیر این صورت اعمال ترکیبی از برخورد چند سال اخیر با رهبری حماس و فتح (محاصره و سرانجام حذف عرفات از طریق مسمومیت و ترور شیخ احمد یاسین و دکتر رنتیسی رهبران مؤسس و مؤثر حماس) و تحمیل راه حل یک جانبه مورد نظر اسرائیل در زمینه فلسطین یا پذیرش فقط مذاکرات و تکرار تجربه فتح که به معنای استحاله و دگردیسی عمیق جنبش حماس خواهد بود. پیش از این جنبش فتح این مسیر را طی نموده و در حالی که در دهه ۶۰ میلادی با برنامه ای انقلابی و مبتنی بر راهبرد مقاومت برای آزادی تمامی سرزمین تاریخی فلسطین رهبری به اصطلاح محافظه کار ساف را خلع و خود بر این سازمان سیطره یافته بود، در دو دهه اخیر و تحت تأثیر تحولات عمیق بین المللی به مرور برنامه خویش را تغییر داده و در نهایت در قالب توافقنامه اسلو با پذیرش حاکمیت اسرائیل بر ۷۸ درصد جغرافیای فلسطین تاریخی، سرنوشت ۲۲درصد باقیمانده (کرانه باختری و غزه) را به مذاکرات با اسرائیل سپرد. سیاستی که با بن بست مواجه شده و از عوامل شکل گیری انتفاضه اقصی و تحولات اخیر صحنه فلسطین گردید.
۶ - حماس و رهبری آن که با برنامه ای درازمدت و تدریجی کار خود را از صفر شروع نموده و حال با تحمیل حضور خویش به عنوان یک ابربازیگر صحنه مقاومت، انتفاضه و سیاست فلسطین بر دوست و دشمن راهی سخت را با موفقیت پشت سر گذاشته اند، اما اینک در معرض امتحانی سخت تر قرار گرفته است. امتحانی که موفقیت در آن موجب پیشبرد اهداف ملت فلسطین و تحقق حداقل بخشی از اهداف این ملت در زمینه استقلال و آزادی می شود و شکست در آن این جنبش و مسئله فلسطین را با عقبگردی بزرگ همراه با هزینه های بزرگتر مواجه خواهد ساخت. پیش بینی آینده تحولات و موفقیت یا عدم موفقیت حماس در این زمینه کاری بس دشوار است اما با توجه به ظرفیت های برجسته و هوشمندی آشکار رهبران حماس و همچنین برخی شرایط مساعد فلسطینی و منطقه ای از جمله وجود محوری در حمایت از مقاومت از ایران تا سوریه و لبنان این امید وجود دارد که این جنبش بتواند همانگونه که وجود خویش را بر همه بازیگران عرصه فلسطینی تحمیل نمود، قاعده جدید بازی مبتنی بر هم مقاومت و هم تلاش های سیاسی را نیز بر صحنه تحمیل نماید. از حق نباید گذشت که ابوعمار در واپسین فراز از زندگی خویش به سمت این قاعده جدید حرکت نمود اما گارد سخت محور متحد اسرائیل و آمریکا در مقابل این تلاش و از آن مهمتر پل هایی که عرفات پیش از آن خود در پشت سر خویش خراب نموده بود از جمله تاکتیک اشتباه جمع کلیه مسئولیت های رهبری یک جنبش آزادی بخش در یک نفر (هم رهبری فتح هم رهبری ساف و هم ریاست خودگردان) وی را از موفقیت در این مسئله بازداشت.
این امید هست که رهبری هوشمند حماس همانگونه که در روزهای اخیر به کرات اعلام نموده از تکرار تجربه های پیشین فتح اجتناب و با طراحی راهبردی دقیق و همه جانبه و بکارگیری همه ظرفیت های فلسطینی منطقه ای و بین المللی موجود، در این زمینه نیز راهگشای مدرسه ای جدید در انقلاب آزادیبخش فلسطین باشد. چنین باد
حسین انصاری
منبع : روزنامه همشهری