پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

چشم انداز اصلا‌حات در جامعه پیچیده ایران‌


چشم انداز اصلا‌حات در جامعه پیچیده ایران‌
اگر هر یک از ما از منظر تجربه یا دانش بتوانیم مسئله زمانی خود را خوب تحلیل کنیم، هم به جامعه و هم به باورهای سیاسی‌مان خدمت کرده‌ایم، بنابراین از منظر علوم اجتماعی و ارتباطات به این سوال می‌پردازم که <چشم انداز اصلا‌حات> را چگونه می‌بینیم.
وقتی از <چشم انداز اصلا‌حات> صحبت می‌کنیم، این مسئله را پذیرفته‌ایم که خیلی نباید به شعارها و آرمان‌های مشترک‌مان بپردازیم؛ یعنی خیلی شعار ندهیم و بپذیریم که در شرایطی مانند جامعه ایران با وجود متغیرهای فراوانی که آینده را تشکیل می‌دهد، پیش‌بینی کار آسانی نیست. ‌
هفت پیش فرض را برای ترسیم چشم‌انداز اصلا‌حات باید مد نظر قرار داد. ‌پیش فرض اول؛ اصلا‌حات فرایندی بروزناپذیر است، یعنی اساسا در جامعه‌ما به دلیل اتفاقات سخت‌افزاری در حوزه اجتماعی جامعه‌تغییر کرده و نیازمند نوعی انعطاف در نگرش و ساختار است. سخت‌افزارهای اجتماعی نرم افزارهای اجتماعی را می‌طلبد. بنابراین هرچه جامعه‌گریزناپذیرتر باشد، چند وجه‌تر شده و شناخت آن دشوار می‌شود و فرهنگ نرم‌افزاری در واقع نوعی نگرش است که در یک جامعه و جود دارد و موجب می‌شود شرایط منعطف‌تری حاصل شود. دوم؛ اصلا‌حات امری دائمی است و نمی‌توان گفت از جایی شروع و در جایی به پایان می‌رسد و اندیشه‌ای واقعی است که به موقع خود را هماهنگ و پاسخگو کند. سوم؛ اگر این پاسخگویی به موقع انجام نشود نسبت به تحولا‌تی که در بخش‌های اقتصادی، فرهنگی رخ می‌دهد جامعه دچار بحران شده و در واقع یک جامعه نافرجام می‌ماند. چهارم؛ اصلا‌حات اساسا با دین سازگاری دارد، چون در فرایندهای اصلا‌حی است که پایه‌های معنویت، دینداری و اخلا‌ق استوار می‌ماند. من‌معتقدم همواره نسبتی بین اصلا‌حات و دین وجود دارد و اگر کسی روند اصلا‌حی را در پیش بگیرد که دین را ضایع کند، اصلا‌ح‌طلب نیست. البته معتقدم که پدیده اصلا‌حات نیز مختص و منحصر به گروه خاصی نیست، البته گاهی نیز مشکلا‌تی که در اصلا‌حات به وجود می‌آید به دلیل آن است که نهادهای لا‌زم برای تجمیع آرا و متناسب کردن توقعات و امکانات وجود ندارد؛ بنابراین یا توقعات بالا‌ می‌رود و یا انباشته می‌شود. ‌
پیش فرض پنجم؛ اصلا‌حات کشف و فعلیت دادن به ظرفیت‌های قانونی به ویژه قانون اساسی در کشور ماست، یعنی اصلا‌حات بخش جمهوریت نظام را تقویت کرده و به میزانی که اصلا‌حات صورت می‌گیرد نقش‌های دموکراتیک در آن افزایش می‌یابد. ششم؛ اصلا‌حات فرصت‌های ملی و بین‌المللی را در حوزه توسعه فراهم می‌کند و سطح انباشت مطالبات را منطقی‌تر کرده و فرصت پیشرفت را فراهم می‌کند و تهدیدات خارجی را کاهش می‌دهد. هفتم؛ اصلا‌حات الگوی پاسخگو به نیازهای اجتماعی و ملی است و آن‌چه را که در سطح جهانی به نام سلطه مطرح است را بلا‌موضوع می‌کند. این پیش فرض‌نشان می‌دهد اگر اصلا‌حات بسیاری از ساز و کارهای مداخله قدرت‌ها را بلا‌موضوع می‌کند در عین حال می‌تواند بحث‌هایی مانند دموکراسی و حقوق بشر را توسعه دهد. ‌
علت اینکه جامعه ما سازمان یافته نیست چند علت دارد؛ یکی اینکه احزاب و نهادهای سیاسی استحکام و استمرار لا‌زم را ندارند. مواجهه دولت به مفهوم آن مستقیم و بلا‌واسطه است، ‌سازمان‌ها فاقد قدرت هستند و بیشتر افراد هستند که قدرت دارند، کلیه فعالیت‌های فرهنگی بسیار بزرگ و گسترده است و بسیاری از زمینه‌های اجتماعی و هنری رشد داشته، جامعه‌مدنی تحت تسلط دولت و یا حکومت قرار دارد، شبکه‌های اجتماعی غیر رسمی قوی‌تر از اجتماعی رسمی است، یعنی تاثیرگذاری بیشتری دارند اما بی‌نام نشان، گفتمان رسمی محدود وغیر رسمی متکثر و گسترده است. ‌ یکی دیگر از ویژگی‌های جامعه سازمان نیافته این است که گفتمان و حل اختلا‌ف به سمت امکانات محدودی می‌رود، از جمله اینکه می‌بینیم محل بروز و ظهور گفتمان‌های منازعه و یا حل منازعه است. بنابراین باید بپردازیم به اینکه خود بیان کنندگی همواره به سمت انتخابات می‌رود البته این خوب است که وقتی در یک انتخابات آزاد، سالم و رقابتی اختلا‌ف نظرها منعکس شود، در این صورت می‌توان گفت چه گرایشی غالب است. ‌
جنبش‌های اجتماعی می‌تواند یکی دیگر از علل سازمان یافتگی یا سازمان نیافتگی یک جامعه باشد، متاسفانه جنبش اجتماعی در ایران بیش از گفتمان‌های همگن‌ساز به سمت تنوع می‌رود، همچنین اهمیت یافتن فرهنگ غیررسمی در جنبش‌های اجتماعی که در قالب جنبش سبک زندگی مشاهده می‌شود نیز یکی دیگر از این علل است. ‌ ما دچار گسست فرهنگی در جامعه‌جوان شده‌ایم. گسست فرهنگی ما بر گسست نسلی ما غلبه دارد و آن‌چه باعث شده دچار شکاف نسلی شویم، وجود انتظارات و توقعات جدید و در نتیجه موانع اقتصادی و اجتماعی زیادی در برابر آن هستیم از جمله بی‌کاری و عدم اعتماد به آینده در جامعه جوان ما سایه افکنده است. ‌
در گفتمان انقلا‌ب یکی از رایج‌ترین سوالا‌ت این بود که چگونه می‌توان یک انقلا‌ب دائمی داشت و یک نهضت را به نظام تبدیل کرد؟ سوال من نیز این است که اصلا‌حات چگونه می‌تواند اصلا‌حات، باقی بماند و دموکراتیزه نشود؟ به نظر من دو رویکرد در این زمینه وجود دارد؛ یکی اینکه اصلا‌حات محدود به سیاست و سیاست را محدود به قدرت می‌کند، مثلا‌ وقتی در عرصه‌سیاست وارد می‌شویم می‌فهیم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها. مانع یا رویکرد دوم نیز فراموش کردن عنصر قانون است، خصوصا در حوزه‌های روشنفکری و اخلا‌ق که به نظر من ناشی از پس افتادگی فرهنگی است. همین که گفته می‌شود الحمدالله ما سیاسی نیستیم، در واقع جای شکر ندارد، بلکه ما نیازمند آن هستیم که سیاست را با اجتماع مخلوط نکنیم.
در واقع آن‌چه را که می‌توان <چشم‌انداز اصلا‌حات> را در آن پیاده کرد، سیاست‌ورزی اجتماعی و سیاست‌ورزی فرهنگی است. سه عامل و یا سه عنصر در پیاده کردن چشم‌انداز اصلا‌حات دخیل است؛ یکی اینکه در این نگاه به فرایند‌هایی توجه کنیم که سیاست‌ساز هستند؛ یعنی فرایندهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند اما سیاست را پیش می‌برند. آن را اصلا‌ح کرده و برای آن مانع تراشی می‌کنند. عنصر دوم، چه عناصری در سیاست مهم هستند. عنصر سوم، مشکلا‌ت است. وقتی فقط با عینک سیاست به جامعه نگاه کنیم یا همه چیز را سیاسی می‌بینیم یا غیرسیاسی‌ها را نمی‌بینیم. ‌
البته ‌معمولا‌ در سیاست‌ورزی با آن قسمتی که قابل مشاهده و کنترل است، باید کار کرد، چون در جامعه ما ذهنیت‌ها بسیار تاثیرگذار است و برداشت‌های غیرخیرخواهانه نیز زیاد اتفاق می‌افتد، خصوصا در نفی اصلا‌حات. اما وقتی مسئله فراگیر شود مکانیزم‌های درونی و خودکنترلی به وجود می‌آید و آن‌جاست که می‌توان دیدگاه‌های منتهی به سواستفاده را از دامنه‌اصلا‌حات خارج کرد و باید ابتدا به نقد کسانی پرداخت که حاملا‌ن اصلا‌حات هستند و این ما هستیم که باید کنش‌گرهای خوبی باشیم؛ چراکه در غیر این صورت غیر از ما جای ما را می‌گیرد و این یکی از تجربه‌های اصلا‌حات بود. ‌ ‌اتفاقا کار سیاست‌ورز این است که در یک جامعه بداند تحت چه شرایطی از سیاست‌ورزی دفاع و یا استفاده کند؛ بنابراین تا اصلا‌حی در فرهنگ سیاسی نخبگان ما ایجاد نشود، نمی‌توان سیاست‌ورزی را به‌طور کامل انجام داد. ‌زمانی که اعتماد به نفس فرد و جامعه پایین باشد، دچار انفعال سیاسی و انزوا می‌شویم. به نظر من دوم خرداد که مردم سیاسی عمل کردند، حاصل سه اعتماد بود؛ یکی اعتماد به نظام. دیگری اعتماد به دیدگاه‌های آقای خاتمی و سوم اعتماد به خود؛ یعنی آن‌که رای من موثر است. ‌ به نظر من مطلوب‌ترین حالت رقابت سیاسی نیز این است که اصلا‌ح‌طلبان و محافظه‌کاران باید با هم رقابت کنند و هرچه این رقابت ممکن‌تر باشد، به سود جامعه است؛ چراکه وقتی ائتلا‌ف در جامعه شکل می‌گیرد که تحولا‌ت به هم پیوسته رخ داده باشد، اما متاسفانه تا انتخابات تمام شود، مسئله را رها می‌کنیم در حالی‌که باید تحزب در جامعه جا بیفتد.
منبع : روزنامه کارگزاران