جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


صدهزار میلیاردشعر


صدهزار میلیاردشعر
رمون کنو (۱۹۷۶- ۱۹۰۳) از جمله نویسندگانی است که با مهارت کامل و تسلط در زبان ادبی، ادبیات متصنع و دشوار را به باد تمسخر می گیرد. او در کنار لویی فردینان سلین، به قواعد دستوری زبان تاخته و به دفاع از زبان محاوره می پردازد؛ تا آنجا که می تواند اصول زبان را به هم می ریزد، از کلمات آرگو استفاده می کند و هر کجا که لازم باشد، دست به ابداع کلمات می زند. او حتی به املای دشوار زبان فرانسه هم اعتراض کرده و کلمات را برخلاف املای سخت و قانونی شان، آن طور که خوانده می شوند، می نویسد.
کنو پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه سوربن در رشته فلسفه و تخصص در آثار هگل، در جمع سوررئالیست ها پذیرفته شد. او در سال ۱۹۲۴ رسماً به عضویت این گروه درآمد. اما شش سال بعد، از این جمع طرد شد و هجونامه یی با عنوان «جنازه» و مقاله یی به نام «دًه دًه» در مخالفت با آندره برتون نوشت. او همچنین عصبانیت و تجربه بد خود از سوررئالیسم را بعدها در قالب رمانی با عنوان«اودیل» شرح داده و با طنز و بازی زبانی، به تفکرات و ایده های سوررئالیسم تاخت؛ یکی از شخصیت های این کتاب که آنگلاره نام دارد، به نوعی خصوصیات برتون را به تصویر می کشد. قهرمان اول داستان مدت ها به این فکر می کند که «ابرها در حرکتند یا باد آنها را پیش می راند؟»۱ پس از قطع رابطه با سوررئالیست ها، کنو به مطالعه و تحقیق درباره «دیوانه های ادبی» روی آورد و «دایره المعارف علوم غیردقیقه» را نوشت؛ «من یک دایره المعارف نوشته ام، نه خودم تنها، بلکه با همکاری دیوانه ها، که اغلب شان هم دیوانه های مرحوم اند.» این کتاب که هیچ ناشری حاضر نشد آن را منتشر کند، بعدها پایه و اساس یکی از رمان های کنو شد؛ «بچه های گل و لای». کنو دایره المعارف خود را در قالب اثر یکی از شخصیت های رمان، در «بچه های گل و لای» جای داد.
● دوران سربازی کنو در الجزایر و مراکش
(۱۹۲۷- ۱۹۲۵) فرصتی بود تا زبان عربی و آرگو را به خوبی یاد بگیرد. کمی بعد، سفری به یونان، او را به فکر فرو برد؛ خطر دور شدن زبان ادبی از زبان محاوره. از آن پس، یکی از دغدغه های اصلی کنو آشتی دادن این دو قطب زبانی و نوشتن مقالاتی در این باره شد. آن سفر به همراه افکاری که با خواندن کتاب های متعدد و نوشتن یادداشت هایش در ذهن او رسوخ کرده بود، پایه گذار اثری دیگر شد؛ «سفر به یونان» که مجموعه یی از مقالات کنو در باب ادبیات و هنر و طنز را دربر دارد.
در سال ۱۹۳۳ رمون کنو اولین رمان خود را با نام «خار راه» منتشر کرد. او در این اثر سعی کرد کتاب معروف دکارت، یعنی «گفتار در روش» را به زبان فرانسه امروزی درآورد. این کتاب، اولین جایزه «دو- ماگو» را برای او به ارمغان آورد؛ «در هر حال انسان باید کاری بکند... و تردیدی نیست که من کرم نوشتن داشتم... و در مقابل این مرض کاری نمی شود کرد. دست به نوشتن زدم. نوشتم و نوشتم تا به کتاب خار راه منتهی شد.» درست پس از انتشار این کتاب، چهار رمان اتوبیوگرافیک از کنو منتشر شد؛ «آخرین روزها»، «اولید»، «بچه های گل و لای» و «درخت بلوط و سگ» که رمانی است که تماماً شعر و زندگی کامل کنو را شرح می دهد. این رمان با لحنی طنزگونه به تمسخر و مبتذل ساختن برخی ایده ها پرداخته است؛ «... در مدرسه اعداد و چوب خط ها و حروف را یاد می گیرند/ در حالی که با انگشت دماغ خود را پاک می کنند.» زبان مضحک و دستکاری شده این رمان، ابداع کلمه های تازه، تغییر املای کلمات و... حکایت از انتقاد صریح کنو از زبان پرطمطراق فرانسه دارد. پس از کار در عرصه روزنامه نگاری و همچنین انتشار آثاری که بحث های فراوانی را به دنبال داشت، در سال ۱۹۳۸ بود که کنو رسماً به عنوان ویراستار و مترجم زبان انگلیسی پا به انتشارات گالیمار گذاشت و بعدها دبیر مجموعه «پله یاد» شد. همزمان نشریه «ولنته»۲ را منتشر کرد. کنو بالاخره در سال ۱۹۴۲، با رمان پر از ابهام و معمایی«دوست من پیرو» توانست موفقیت بسیاری کسب کند. او خود درباره این کتاب چنین می گوید؛ «نویسنده ضمن نوشتن دوست من پیرو اندیشیده است که بی شک رمان کارآگاهی مطلوب، رمانی است که نه تنها قاتل آن معلوم نیست، بلکه حتی مشخص نیست که جنایتی روی داده است یا نه و کارآگاه آن کیست.» کمی بعد، رمانی تحت عنوان«آدم همیشه زیادی به زن ها خوبی می کند» با نام مستعار«سالی مارا» منتشر شد که مشاجره ها و انتقادات زیادی در پی داشت و همچنین برای سانسور کردن قسمت هایی از کتاب درگیری هایی به وجود آمد. کنو این رمان را به زبان مادری نوشت و میشل پرل آن را به زبان فرانسه ترجمه کرد. در این میان، به انتشار مجموعه شعر«اگر تصور می کنی» دست زد. اشعار این مجموعه با ابتکار ژان پل سارتر و توسط ژوزف کسما آهنگین شد. پس از آن ژولیت گرکوی خواننده با خواندن یکی از اشعار آن، باعث شهرت مجموعه شد. دیگر اشعار این کتاب با خواندن برادران ژاک به شهرت رسید. کنو قطعاتی برای کمدی های موزیکال و نیز دیالوگ هایی برای چند فیلم نوشت؛ از جمله فیلم«آقای ریپوآ» به کارگردانی رنه کلمان. او خود فیلمی به نام«روز بعد» را کارگردانی کرده و همزمان در آن به ایفای نقش پرداخت.
از سال ۱۹۴۴ به بعد، چند رمان بر پایه اتفاقات عجیب و غریب و وقایع باورنکردنی از زندگی حومه نشینان نوشت؛ «دور از لویی» (۱۹۴۴) و«یکشنبه زندگی» (۱۹۵۲) که عنوان آن را از هگل وام گرفت؛ «هگل در گفت وگو از نقاشی هلندی و صحنه های سرشار از نشاط ساده و خودجوش آن، از«یکشنبه زندگی» صحبت می کند و می افزاید؛ مردمی با چنین خلق و خوی با نشاط نمی توانند ذاتاً بد و خبیث باشند.»
در این میان، یادداشت ها و نوشته های خود را از سال ۱۹۳۴ به بعد، در قالب رمانی تجربی با عنوان «سن گلن گلن» منتشر کرد.
کنو که علاقه بسیاری به علوم محض داشت، در سال ۱۹۴۸ پا به جامعه ریاضیات فرانسه گذاشت و این علم را تا حد زیادی وارد آثارش کرد؛ تا جایی که حتی در تعداد فصل های رمان یا تعداد بخش های یک فصل، از اعداد و ارقام کمک می گرفت؛ مجموع ۱۳ عدد اول سلسله اعداد، یعنی ۹۱ را تقسیم بر ۱۳ کرده و عدد هفت را به دست آورده و رمانش را به ۱۳ فصل و هفت بخش نوشت، در سال ۱۹۵۰ نیز اثری با عنوان«کیهان شناسی کوچک قابل حمل» نوشت که در آن از نظریه های علمی استفاده کرد؛ «چرتکه ها، جدول های محاسبه خط کش ها را له می کنند/ مادران شان جداکننده ، پدرانشان دو واحدی/ و عمو الکترونیک با نگاه عقاب آسا/ با وحشت این ورزشکاران متواضع را تحسین می کنند/ که درهم می شکنند رکوردهای ایجاد شده به دست/ دو پایانی که به هر حال شمردن و سخن گفتن می دانند.» در جایی دیگر از هر پدیده زیبایی که در عالم هستی وجود دارد با شاعرانگی خاصی سخن گفته و در آخرین بیت آورده است که «پس چرا از الکترومغناطیس سخن نگویند.» یک سال بعد عضو آکادمی گنکور شد و در کنارش به نوشتن سناریو، برپایی کنفرانس و نیز کارگردانی پرداخت. در این میان دست از نوشتن برنداشت و در سال ۱۹۵۹ «زازی در مترو» را منتشر کرد. موفقیت این رمان که با عبارت «دوکیپودونکتان» آغاز می شود، حتی خود کنو را هم غافلگیر کرد. از آن پس او به عنوان یک نویسنده محبوب و مردمی شناخته شد. این اثر، توسط الیویه هوسنو به صحنه تئاتر و توسط لویی مال به سینماها راه یافت.
در سال ۱۹۶۱ و با مجموعه شعر«صدهزار میلیارد شعر»، رمون کنو شاهکار ادبی دیگری از خود بر جای گذاشت. این کتاب به خواننده اجازه می دهد که با دست خود جای ابیات را با هم عوض کند و قطعه یی جدید به گونه کلاسیک و چهارده مصرعی بسازد. دو رباعی که با دو قطعه سه مصرعی در کنار هم قرار می گیرند، غزلی را تشکیل می دهند که چهارده مصرع دارد. آن طور که خود کنو محاسبه کرده است، با این روش ۱۰۱۴ (۱۰ به توان چهارده) قطعه یا صد هزار میلیارد شعر به دست می آید؛ به گفته خودش این کتاب یک ماشین شعرسازی است و اگر خواننده یی بیست و چهار ساعت در هر شبانه روز وقتش را به خواندن آنها اختصاص دهد، دویست میلیون سال طول می کشد تا تمام اشعار ساخته شده را بخواند،
چهار سال بعد، رمان«گل های آبی» را منتشر کرد که باز هم برایش محبوبیت و شهرتی فراوان به ارمغان آورد. این رمان افسانه یی، اندیشمندی چینی به نام چوانگ- تسه را به تصویر کشیده است که همواره از خود می پرسد آیا او چوانگ- تسه است که خواب پروانه می بیند یا پروانه یی است که خواب می بیند چوانگ- تسه است... این رمان ثابت کرد که کنو هر گاه اراده کند، می تواند رمانی با ساختار و ایده جدید خلق کند. در همین سال کنو مجموعه یی از مقالات خود را با عنوان«چوب خط ها و اعداد و حروف» منتشر کرد. او در مقاله یی با عنوان«نوشته سال ۱۹۵۵» از زبان محاوره جدید دفاع کرده و نوشته است؛ «اگر فرانسوی ها ماضی استمراری وجه التزامی و ماضی مطلق را به کار نمی برند، نمی توان آنها را به این کار واداشت. به خصوص دستورزبان نویس ها نمی توانند این کار را بکنند. اصلاً اینها قدرت دستور دادن خود را از کجا آورده اند؟»
کنو آثار شاعرانه خود را با«پرسه در کوچه ها» و«شکافتن امواج» ادامه داد؛ رمون کنو در اکتبر سال ۱۹۷۶ درگذشت.
از رمون کنو تنها یک رمان به نام«پرواز ایکار» توسط کاوه سیدحسینی (نشر نیلوفر) به فارسی برگردانده شده است.
سمیه نوروزی
پی نوشت ها
۱- جملاتی که نقل قول شده است از کتاب «فرهنگ آثار»، به سرپرستی رضا سیدحسینی، انتشارات سروش وام گرفته شده اند.
۲- به معنای اراده
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید