پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ترور و معضل ناکارآمدی سیستمی


ترور و معضل ناکارآمدی سیستمی
عصر جدید، دستاوردها و خسارتهای فراوانی به همراه آورده است؛ دستاوردهای متنوع و متضادی كه این عصر را جلوه‌ای خاص بخشیده‌اند. سرعت و شدت تحولات در عرصه‌های گوناگون به‌گونه‌ای است كه تضادها و تنشهای بسیاری را زمینه‌سازی می‌كند. در چنین فضایی، بی‌ثباتی همچون عارضه‌ای مزمن، سیستمهای مختلف را فراگرفته و كاركرد تعادلی آنها را تحت‌الشعاع قرار داده است. گرایش به ترور در عصر جدید و به‌كاربردن «ایسم» برای آن، و استناد به مقوله‌ای تحت عنوان «تروریسم» از جمله معلولهای این دوران است.
نكته قابل تأمل آن است كه هرچه پیشرفتهای فنّی و تكنولوژیكی، نشانه‌ای از پیشرفت بشر در جهت آرمان غلبه بر طبیعت به‌شمار می‌روند، نگرانیهای جدی درخصوص ضعف قدرت تنظیمی روابط انسانی و ناكارآمدی سیستمهای سیاسی و اقتصادی موجود در ترمیم آسیبها، از تایید وضع موجود زندگی انسانها به مثابه آرمان و مطلوب، می‌كاهد. هرچند كثرت ترور در طی زمان آن را همچون پدیده‌ای تاریخی نمایان ساخته‌ است، تمایل به آن به‌عنوان ابزاری كارآمد در حذفهای فیزیكی و غیرفیزیكی مخالفان و دشمنان، نه‌تنها از بین نرفته، بلكه با ناكارآمدی سیستمهای موجود، افزایش بسیاری نیز داشته است،‌ اما باید در نظر داشته باشیم كه شیوه‌ها و دامنه ترور در عصر جدید به جهت تغییرات ساختاری و سازمانی این دوره، بسیار با آنچه در گذشته وجود داشته است، تفاوت دارد.
این تغییرات دردناك می‌توانند مسخ‌شدگی و انزوا را موجب گردند، و نیز ناسازگاری، اعتراض و خشونت را به بار ‌آورند، كه ترور یكی از نشانه‌های بارز آن می‌باشد. هشدارهای علمای علوم اجتماعی و متفكران و اندیشمندان در مورد این تاثیر ناگوار همواره از آ‎غاز عصر جدید تا به امروز مطرح بوده است. تنوع تحلیلی منبعث از تفاوت دیدگاهها و منافع تحلیلگران، باعث گردیده است ترور از جنبه‌های مختلفی، چون نگرش سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی ــ فرهنگی، شناسایی و معرفی گردد و لذا تعریف مشخصی كه بتواند مصادیق روشنی از ترور نشان دهد، حاصل نیامده است. آمیختگی اقتصاد و سیاست از سویی و ایدئولوژی و سیاست و فرهنگ از سوی دیگر سبب شده است، ترور، معلولی چند وجهی گردد، به‌نحوی كه مصادیق متضادی پیدا كند.
در هر حال می‌توان به صورت عام، ترور را ثمره ناكارآمدی سیستمهای سیاسی،‌ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در داخل كشورها و فراتر از آنها دانست كه موجبات تمایل به ترور به‌عنوان ابزاری كارآمد را تقویت می‌نماید. ناگفته نماند كه فقدان آمادگی، قابلیت و مهارت ارتباط و گفت‌وگو را نمی‌توان یكسره به سیستمهای موجود منتسب نمود، زیرا آنچه به عنوان ناكارآمدی ذكر كردیم، معادله‌ای یك مجهولی نمی‌باشد و بازیگران و كنشگران آن، بیش از یك جامعه و یك حكومت هستند، بنابراین در تعمیم این نظر باید تأثیر عوامل (بازیگران) خارجی و فراملّی را در تهییج و سازماندهی فعالیتهای تروریستی در درون كشورهای مخالف در نظر گرفت كه در این صورت‏، ترور، ناشی از مقابله غیرمستقیم كشور یا كشورهایی (بازیگر یا بازیگران فراملّی) است كه علیه كشور مخالف و دشمن انجام می‌شود، تا با استفاده از پیامدهای آن، كشور هدف را تحت فشار قرار دهند.
ضعف و نقص قواعد بازی، افزایش شكافهای گوناگون در دولت ــ ملت‌ها و میان آنها در سطوح منطقه‌ای و جهانی، تلقین ناامیدی برای ایجاد تغییرات عدالتخواهانه و شیوع باور به امكان‌ناپذیری كاهش و تخفیف تبعیضها، از دیگر عوامل و متغیرهایی است كه مقابله با مخالفان را به طرق غیرقانونی و ضدانسانی (ترور) پدید می‌آورد. بنابراین می‌توان ترور را ناشی از اختلالی مزمن در روابط انسانی دانست كه حاصل آن، كشتن و از بین بردن مخالفان است. نكته مهم در این زمینه آن است كه فراگیری سیستمهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در درون هر كشوری، از یك سو، و شكل‌گیری این سیستمها به صورتی شبكه‌ای در سطوح منطقه‌ای و جهانی، از سوی دیگر، سبب‌ساز افزایش قدرت تاثیرگذاری تغییرات گردیده است.
این در حالی است كه زندگی افراد در چنین روابط سیستمی و شبكه‌ای به صورت روزافزونی تحت‌تاثیر تغییرات محیطی قرار گرفته و دشواری انفكاك از آن، لاجرم افراد را درگیر مناسبات موجود می‌كند و آنها را به‌عنوان بازیگران سیستمهای مختلف، به عكس‌العمل وادار می‌نماید. لذا بیم آن می‌رود كه گسترش نفوذ و تاثیرگذاری متغیرهای دخیل، ترور را به صورتی وسیع‌تر و عمومی‌تر در كشورهای مختلف دامن زند و از كیفیت زندگی انسانی در قرن بیست‌ویكم بكاهد. آنچه در چنین شرایط مستعدِ تحریك و انفجار، تاثیری تسریع‌كننده دارد دست‌اندازی برنامه‌ریزی‌شده و عامدانه قدرتهای سلطه‌گر است. البته چندان دور از ذهن نیست كه وقتی ترور، همچون یك هدف در افكار عمومی جهانیان جای می‌گیرد، قدرتهای بزرگ از اولین مدعیان شكار و تسخیر آن هدف باشند. همچنین تاثیر مشروعیت‌بخش‌ ترور به اقدامات و تصمیمات مخالف آن، عرصه‌ای آزاد برای سلطه‌گران می‌گشاید كه با بهره‌گیری از این مشروعیت، مخالفان خود را تروریست معرفی كنند، و فعالیتهای تروریستی را علیه آنان سامان دهند. بنابراین می‌توان گفت كه در سطوح خرد و كلان با بحرانی سیستمی روبرو هستیم كه ترور یكی از نشانه‌های آن به شمار می‌رود.
آنچه برای نظامهای استقلال‌طلب، نظیر جمهوری اسلامی، مهم و حیاتی است، شناخت دقیق و صحیح وضعیت موجود از یك سو و پیگیری راهكارهای برون‌رفت از مشكلات پیش‌رو براساس امكانات سیستمی موجود از سوی دیگر می‌باشد؛ به‌عبارت دیگر، درك سیستمی از ترور باید جانشین درك مقطعی و تك‌بعدی از آن گردد تا به هنگام مقابله با آن بتوان از امكانات موجود نهایت بهره را برد.
منبع : ماهنامه زمانه