پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هجرت امام رضا (ع) به ایران


هجرت امام رضا (ع) به ایران
حضرت امام رضا - علیه السلام - پس از شهادت پدر بزرگوارش، در سال‏۱۸۳ هجری در ۳۵ سالگی، عهده‏دار مقام مامت‏شد. دوره امامت ایشان بیست‏سال بود كه ده سال نخست آن با خلافت «هارون‏الرشید»، پنج‏سال با خلافت «محمد امین‏» و پنج‏سال آخر با خلافت «عبدالله المامون‏» معاصر بود.
با شهادت امام موسی كاظم(ع)، سیاست ضد علوی عباسیان با شكست مواجه شد. مردم بیش از پیش به اهل بیت عصمت(ع) گرایش پیدا كردند و این گرایش حتی در میان خانواده خلفا و درباریان نیز رسوخ كرد. چنانكه گویند: زبیده، همسر رشید و نوه منصور و بزرگترین زن عباسی، شیعه شد و چون هارون الرشید از آن آگاهی یافت، سوگند خورد كه طلاقش دهد. روایت‏شده است كه وقتی جسد مطهر امام كاظم(ع) را به جمع پاسبانان حكومت آوردند و با سخنان زشت‏خبر مرگ آن بزرگوار را اعلام كردند، سلیمان، پسر منصور دوانیقی، فرزندان و غلامانش را فرمان داد جلوی این كار را بگیرند. او، خود، با پای برهنه در پی جنازه حركت كرد و قضیه را كتبا به اطلاع هارون الرشید رساند. هارون در پاسخ گفت: ای عمو، صله رحم كردی، خداوند به تو پاداش نیك دهد; به خدا سوگند، سندی بن‏شاهك این كار را به دستور ما انجام نداده است.
همه این كارها به خاطر هراس از شورش علویان سامان یافت. چه اینكه سلیمان بن ابی‏جعفر نیز از برگزیدگان دولت عباسی بود. مؤید این سخن اظهارات هارون در پاسخ به یحیی بن‏خالد برمكی است. یحیی نخست در باره امام كاظم(ع) سعایت كرد و مقدمات شهادت آن حضرت را فراهم آورد; آنگاه در باره امام رضا(ع) به هارون گفت: پس از موسی بن‏جعفر پسرش جای او نشسته، ادعای امامت می‏كند.
هارون، از عواقب قتل موسی بن‏جعفر(ع) بیم داشت، به یحیی گفت: آنچه با پدرش كردیم كافی نیست؟ می‏خواهی یكباره شمشیر بردارم و همه علویان را بكشم؟
امام رضا(ع) با استفاده از فرصت‏بدست آمده، آشكارا اظهار امامت كرده; در حالی كه می‏دانیم امام صادق(ع)، پنج نفر را وصی خود خواند تا وصی برگزیده از گزند دشمنان در امان ماند.
بدین ترتیب باید گفت كه عباسیان طی ۱۵ سال آغازین امامت امام رضا(ع) یا در هراس از علویان به سر می‏بردند و یا به منازعات داخلی بین دو برادر، امین و مامون، مشغول بودند. سرانجام، پنج روز پیش از پایان محرم سال ۱۹۸ ق، امین از خلافت‏خلع و به قتل رسید. در این دوره حكومتهای مستقلی چون «ادارسه‏» و «اغالبه‏» پای گرفتند و قیام ابوالسرایا روی داد. در این قیام بیش از بیست‏هزار نفر شركت داشتند و شهرهای زیادی به تصرف قیام‏كنندگان در آمد. در سال‏۱۹۹ هجری، ابوالسرایا به دست نظامیان مامون كشته شد.
● نام برخی از والیان شهرهای تصرف شده چنین بود:
والی كوفه; اسماعیل بن‏علی بن‏اسماعیل بن‏امام جفعرصادق(ع)والی یمن; ابراهیم بن‏موسی بن‏جعفر(ع)والی اهواز; زید بن‏موسی بن‏جعفر(ع) (زیدالنار)والی بصره; عباس بن‏محمد بن‏عیسی بن‏محمد بن‏علی بن‏عبدالله بن‏جعفر بن‏ابیطالب‏والی مكه; حسن بن‏حسن افطس‏والی واسط; جعفر بن‏محمد بن‏زید بن‏علی‏واسط; حسین بن‏ابراهیم بن‏امام حسن(ع)
● ولایتعهدی امام رضا(ع)
تزلزل شخصیت مامون و قیامها و حكومتهای مستقلی كه در اندك مدتی جان گرفته بود، او را بر آن داشت تا به همان سیاست پیشین عباسیان، كه با شعارهایی به نفع علویان حكومت عباسی را از آن خود ساختند، تمسك جوید و رژیم عباسی را با تدبیری زیركانه از سقوط حتمی نجات بخشد.
بیشتر حكومتهای به استقلال رسیده و عموم قیام كنندگان و رهبران آنها از خاندان پیامبر بودند. چنانكه در قیام ابوالسرایا دو تن از برادران امام رضا(ع) ولایت‏یمن و اهواز را به دست گرفته بودند. مامون، كه پس از شهادت امام كاظم(ع) از امامت علی بن‏موسی الرضا(ع) آگاهی داشت، وی را ولیعهد خود ساخت تا آتش انقلابها و شورشهای شیعی را فرو نشاند.
احمد شبلی می‏گوید: ... چه بسا انگیزه بیعت گرفتن مامون برای ولایتعهدی امام رضا(ع) آن بود كه می‏خواست‏به آمال اهل خراسان پاسخ بدهد; زیرا آنان به اولاد علی(ع) تمایل بیشتری داشتند.
▪ علامه جعفر مرتضی حسینی می‏گوید:
در ارزیابی شورشهای ضد عباسی به این نكته پی می‏بریم كه از سوی علویان خطری جدی آنان را تهدید می‏كرد; زیرا این شورشها در مناطق بسیار حساسی برمی‏خاست و رهبریشان نیز در دست افرادی بود كه از استدلال قوی و شایستگی غیر قابل انكاری برخوردار بودند و بدان لحاظ هرگز با عباسیان قابل مقایسه نبودند.
اینكه مردم رهبران این شورشها را تایید می‏كردند و دعوتشان را به سرعت پاسخ می‏گفتند، خود دلیلی بود بر میزان درك طبقات مختلف ملت از خلافت عباسیان و نیز شدت خشمشان كه بر اثر استبداد، ظلم و رفتارشان با مردم و بویژه با علویان برانگیخته شده بود.
در این میان، مامون بیش از هر كس دیگری می‏دانست كه اگر امام رضا(ع) بخواهد از آن فرصت استفاده كند و به تحكیم موقعیت و نفوذ خویش بر ضد حكومت جاری بپردازد، چه فاجعه‏ای در انتظارش است.
با توجه به موقعیت پیش آمده، مامون باید دست‏به كاری می‏زد تا از ورطه هلاكت رهایی یابد. فرو نشاندن شورشهای علویان، مشروعیت‏بخشیدن‏به حكومت عباسی، از میان بردن محبوبیت علویان، جلب اعتماد و مهر اعراب، خشنود ساختن عباسیان، مستمر ساختن تایید ایرانیان، تقویت‏حسن اطمینان مردم به خلیفه‏ای كه برادر خود را كشته است و از میان بردن خطر قیام رضوی بخشی از حقایقی بود كه مامون را در اندیشه نیرنگ فرو برد. او چنان اندیشید كه برای خلافت امام رضا(ع) از مردم بیعت‏بگیرد، تا امام را خلیفه مسلمانان و امیر بنی‏هاشم، اعم از عباسیان و طالبیان، قرار دهد. حضرت امام رضا(ع) با پیشنهاد مامون مخالفت كرد. اصرار مامون و خودداری امام دو ماه به طول انجامید. سرانجام خلیفه به حضرت رضا(ع) چنین پیام داد:
«... تو همیشه به گونه ناخوشایندی با من برخورد می‏كنی، در حالی كه تو را از سطوت خود ایمنی بخشیدم. به خدا سوگند، اگر ولیعهدی را پذیرفتی كه هیچ، و گر نه مجبورت خواهم كرد كه آن را بپذیری، اگر باز همچنان امتناع بورزی، گردنت را خواهم زد».
ناگفته پیداست كه پیشنهاد خلافت هرگز جدی نبود، چگونه ممكن بود مامون، كه برای به دست آوردن خلافت‏برادرش را از میان برد و عباسیان را از خود رنجاند، آن را به امام(ع) واگذار كند؟
● این برنامه، مقدمه مساله ولایتعهدی امام رضا(ع) بود; مساله‏ای كه حضرت(ع) دلایل پذیرش آن را چنین بیان كرده است:
۱) روزی «ابن‏عرفه‏» از امام پرسید: به چه انگیزه‏ای وارد ماجرای ولعیهدی شدی؟ امام جواب داد: به همان انگیزه‏ای كه جدم علی(ع) را به ورود در شورا وادار كرد.
۲) امام در پاسخ ریان، یكی از یارانش، فرمود: ... خدا می‏داند چقدر از این كار بدم می‏آمد. ولی چون مرا مجبور كردند كه میان كشته شدن یا ولایتعهدی یكی را برگزینم ... در واقع این ضرورت بود كه مرا به پذیرفتن آن كشانید و من تحت فشار بودم.
در این روایت امام پذیرش ولایتعهدی را به پذیرش خزانه‏داری از سوی حضرت یوسف مانند می‏كند.
مامون در برابر اعتراض عباسیان به مساله ولایتعهدی امام رضا(ع) چنین گفت: «این مرد كارهای خود را از ما پنهان كرده، مردم را به امامت‏خود می‏خواند. ما او را بدین جهت ولیعهد قرار دادیم كه مردم را به خدمت ما بخواند و به ملك و خلافت ما اعتراف كند. در ضمن شیفتگانش بدانند كه او چنانكه ادعا می‏كند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او. همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در كار ما شكافی به وجود آورد كه نتوانیم آن را پر كنیم و اقدامی علیه ما بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اكنون كه این شیوه را پیش گرفته، در كارش مرتكب خطا شدیم، و با بزرگ كردن او خود را در لبه پرتگاه قرار دادیم، نباید در كارش سهل‏انگاری كنیم. بدین جهت‏باید كم‏كم از شخصیت و عظمت او بكاهیم; باید او را پیش مردم به صورتی درآوریم كه از نظر آنها شایستگی خلافت نداشته باشد. سپس در باره او چنان چاره‏اندیشی كنیم كه از خطرات احتمالی‏اش جلوگیری كرده باشیم‏».
● هجرت امام رضا(ع) به ایران
وقتی كار امین پایان یافت و حكومت مامون استقرار پذیرفت. مامون ضمن نامه‏های متعدد از امام رضا(ع) خواست تا همراه بزرگان علوی به خراسان بیاید و چون با مخالفت امام رو به رو شد، پیكی برای انتقال امام رضا(ع) روانه مدینه كرد.
صدوق از محول سجستانی نقل می‏كند: زمانی كه پیكی برای بردن امام رضا(ع) به خراسان وارد مدینه شد، من آنجا بودم. امام برای خداحافظی از رسول خدا(ص) به حرم آمد. او را دیدم كه چندین بار از حرم بیرون آمده، دوباره به سوی آرامگاه رسول خدا(ص) بازگشت و با صدای بلند گریست. من به امام نزدیك شده، سلام كردم و علت این امر را جویا شدم.
▪ امام در جواب فرمود: «من از جوار جدم بیرون می‏روم و در غربت از دنیا خواهم رفت...»
▪ حسن بن‏علی وشاء نقل می‏كند كه، امام به من فرمود:
وقتی خواستند مرا از مدینه بیرون ببرند، اعضای خانواده‏ام را جمع كردم و دستور دادم برایم چنان گریه كنند كه صدایشان را بشنوم. سپس میان آنها دوازده هزار دینار تقسیم كردم و گفتم: من دیگر به سوی شما باز نخواهم گشت.
مامون دستور داد امام رضا(ع) را از مسیر بصره، اهواز و فارس به مرو ببرند. چون بیم آن داشت اگر امام از راه كوفه، جبل و قم حركت كند، مهرورزی شیعیان شهرهای فوق، حكومت مامون را به خطر اندازد. «تاریخ قم‏»، كه از كهن‏ترین كتب موجود جهان تشیع است.
▪ هجرت امام رضا(ع) را چنین نقل می‏كند:
«... مامون رضا را از مرو به مدینه در صحبت رجاء بن‏الضحاك به راه بصره و فارس و اهواز [به طوس آورد]و از برای او در آخر سنه ماتین بیعت‏به ولایت عهد بستند و امام علی بن‏موسی الرضا علیهما السلام را به طوس زهر داد و روز دوشنبه، شش روز از ماه صفر مانده، سنه ثلاث و ماتین مدفون آمد و عمر او چهل و نه سال و چند ماه بوده است، و مدت ولایت عهد دو سال و چهار ماه و قبر و تربت او به دیهیست از دیههای طوس كه آنرا سناباد می‏خوانند، به نزدیك نوقان در سرای حمید بن‏عبدالحمید الطائی الطوسی در پهلوی رشید...».
هجرت امام رضا(ع) یك مهاجرت سیاسی اجباری بود كه در سال ۲۰۰ هجری به دستور خلیفه وقت انجام شد.
● مسیر هجرت امام از مدینه به مرو چنین است:
۱) مدینه
۲) مكه (برخی این شهر را مسیر هجرت نمی‏دانند).
۳) نباج‏
۴) بصره ‏
۵) اهواز
۶) اربق (اربك)
۷) ارجان (بهبهان)
۸) ابركوه (ابرقوه)
۹) ده شیر (فراشاه)
۱۰) یزد
۱۱) قدمگاه خرانق (مشهدك)
۱۲) رباط پشت‏بادام
۱۳) نیشابور
۱۴) قدمگاه نیشابور
۱۵) ده سرخ‏
۱۶) طوس
۱۷) سرخس‏
۱۸) مرو
● در جریان هجرت حضرت رضا(ع) سه مساله عمده روی داد كه به ترتیب عبارت است از:
۱) بیماری آن بزرگوار در اهواز
۲) استقبال مردم در نیشابور
۳) بیان حدیث‏سلسلهٔ الذهب و زندانی شدن در سرخس.
با توجه به استقبال بی‏نظیر مردم نیشابور از امام رضا(ع) و بیان حدیث‏سلسلهٔ الذهب از سوی آن حضرت، رژیم عباسی چنان شایع كرد كه امام رضا(ع) ادعای الوهیت كرده، او را بدین اتهام در سرخس زندانی ساخت. اینكه امام(ع) چه مدت در زندان بود، معلوم نیست. ولی این واقعه نشان می‏دهد كه پذیرش ولایتعهدی امری تحمیلی بود. با ورود امام به مرو، مامون برای انجام یافتن نقشه‏اش استقبال باشكوهی از وی به عمل آورد و پس از پذیرش ولایتعهدی از سوی امام، به نام آن جناب سكه زد.
منبع : خبرگزاری فارس