پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قطار اسرارآمیز - Mystery Train


قطار اسرارآمیز - Mystery Train
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جیم استارک
کارگردان : جیم جارموش
فیلمنامه‌نویس : جیم جاموش
فیلمبردار : روبی مولر
آهنگساز(موسیقی متن) : جان لوری
هنرپیشگان : ماساتوشی ناگاته، یوکی کودو، اسکریمین جی هاوکینز، نیکولتا براشی، الیزابت براکو، سای ریچاردسن، تام نونان، استیون جونز، جو استرامر، ریک ایولس، استیو بوسکمی، وینستن هافمن، واندی کورتیس هال و رویال جانسن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.


دور از یوکوهاما: دو توریست ژاپنی، «جون» (ناگاسه) (از طرفداران «کارل پرکینز») و «میتسوکو» (کودو) (از معتادان به «الویس پرسلی»)، با قطار به ممفیس تنسی می‌رسند و می‌خواهند از خانه «پرسلی» در گریس‌لند دیدن کنند. پس از آنکه با تنها چمدان‌شان در خیابان‌های خالی شهر پرسه می‌زنند، در هتل آرکاد اتاق می‌گیرند. در تمام اتاق‌ها عکس «الویس» را چسبانده‌اند، و «میتسوکو» خودش را با مجموعه‌ای از بریده‌های جراید و کتاب‌ها که در مورد تأثیر «الویس» بر هنر غرب تهیه کرده، سرگرم می‌کند. «جون» نیز از اثاثیه اتاق عکس می‌گیرد و از پنجره به بیرون خیره می‌شود؛ قطاری می‌گذرد؛ رادیو ابتدا «دامینو» و بعد «ماه آبی» را پخش می‌کند. صبح روز بعد، در حالی که وسایل‌شان را جمع می‌کنند که بروند، صدای شلیک گلوله‌ای را می‌شنوند؛ «جون» بی‌هیچ تعجبی می‌گوید: «اینجا آمریکاست». یک روح: «لوئیزا» (براشی) که منتظر پرواز هواپیماست تا همراه تابوت شوهرش از ممفیس به رُم بازگردد، گیج و پریشان در شهر پرسه می‌زند. هنگام شام، مرد آشفته‌ای (نونان) پیش او می‌آید و قصه‌ای تعریف می‌کند: موقع سفر به ممفیس، مدام مسافری کنار جاده برایش دست تکان می‌داده - که بعد معلوم شده «آلویس» را به او بدهد. مرد در مقابل شانه ده‌دلار طلب می‌کند و بعد ده دلار دیگر هم می‌گیرد تا از آنجا برود. وقتی «لویزا» مرد را می‌بیند که همچنان منتظرش ایستاده به هتل آرکات می‌رود و با دختری پریشان احوال به نام «دیدی» (براکو) هم اتاق می‌شود، و «دیدی» برایش تعریف می‌کند که با محبوب انگلیسی‌اش به هم زده و حالا می‌خواهد فردا بدون خداحافظی از برادرش «چارلی» (بوسکمی) شهر را ترک کند. در حالی که رادیو «ماه آبی» را پخش می‌کند آن دو می‌خوابند؛ در نیمه‌های شب «لوئیزا» بیدار می‌شود و روح «آلویس» را می‌بیند ولی با بیدار شدن «دیدی»، روح ناپدید می‌شود صبح هنگام جمع کردن وسایل، صدای شلیک گلوله‌ائی را می‌شنود و «لویزا» با خونسردی می‌گوید: «کالیور سی‌وپنج مدل آ». گم‌شده در فضا: در نوشگاهی، «جانی» (استرامر) (که حمله به دلیل مدل موهایش «آلویس» صدایش می‌زنند) با دوستش، «اد» (کورتیس هال) در مورد بیکار شدنش و قهر کردن محبوبه‌اش درد دل می‌کند. وقتی «جانی» شروع می‌کند به تاب دادن تپانچه‌اش، «اد»، «ویل» (ایولس) دوست «جانی» را صدا می‌زد و او هم برادر محبوبه جانی، «چارلی» را دعوت می‌کند. در یک مشروب‌فروشی، جروبحثی در می‌گیرد و «جانی» به صاحب مغازه شلیک می‌کند او و «چارلی» در حال مستی، با اتوموبیل دور شهر می‌چرخند (قطاری از روی پل می‌گذرد و رادیو «ماه‌آبی» را پخش می‌کند) و بعد به هتل آرکات می‌روند صبح روز بعد، «چارلی» جلوی خودکشی «جانی» را می‌گیرد، ولی تیر به پای خودش می‌خورد؛ «جانی» و «ویل» او را در کامیونشان می‌گذارند و می‌گریزند در فرودگاه، «لویزا» برای رسیدن به هواپیما می‌دود، در حالی که «میتسوکو» و «جون» با قطار منفیس را ترک می‌کنند. آن هم کوپه‌ائی که «دیدی» نیز سوارش است.
* نخستین فیلم رنگی جارموش، فیلمی موجز، جذاب و پیچیده تمدید همزمان کردن وقایع در مکانی واحد، به بهانه صدای یک گلوله همشهری کین (اورسن ولز، 1941) را به یاد می‌آورد مربوط کردن هرس اپیزود به هم از طریق ادای دین به آلویس فکری درخشان و هرمتی است به جا به خوانده‌ائی که شهری دور افتاده را به کعبه عامل دوست‌داران موسیقی بدل کرد. اپیزود دوم فیلم از همه جذاب‌تر است زیرا زن ایتالیائی تنها کسی است که به‌خاطره آلویس اهمیت نمی‌دهد اما دقیقاً فقط او است که روح آلویس را می‌بیند. و به این ترتیب «سلطان»، یک «منکر» را به «معتقد» بدل می‌کند!