سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


«تلویزیون متولی انقلاب فرهنگی نیست»


«تلویزیون متولی انقلاب فرهنگی نیست»
تلویزیون به مثابه یک رسانه طی یک دهه اخیر در ماه های مبارک رمضان از حیث برنامه های سرگرم کننده و گذران اوقات فراغت دستخوش تغییراتی شده است که در یکی دو سال اخیر مباحث جدی را از حیث محتوا و شکل برنامه در بین اهالی رسانه های جمعی دامن زده است. دکتر فردین علیخواه محقق، مدرس دانشگاه و کارشناس رسانه های جمعی دراین باره نظراتی را طرح کرده است که در زیر می خوانید.
▪ قبل از آنکه وارد بحث اصلی شویم ، می خواهم این سوال را مطرح کنم که ارزیابی شما از خط مشی سریال سازی تلویزیون در ماه مبارک رمضان چیست؟
ـ قبل از آنکه به شما پاسخ دهم باید بگویم به عنوان مدرس جامعه شناسی ارتباطات و محققی که درباره تلویزیون و ماهواره تحقیق می کند نظراتم را می گویم و امیدوارم این نوع مصاحبه ها به بهتر شدن وضعیت رسانه یی در کشور بینجامد. درباره این خط مشی؛ هم جای خوشحالی وجود دارد و هم نگرانی. در مقایسه با گذشته و دهه قبل، همین که در این ماه تلویزیون برنامه های عادی خود را ساعت ۹ یا ۱۰ شب قطع نمی کند و به اصطلاح رادیو و تلویزیون تعطیل نیست، بسیار قابل ستایش است. در گذشته در کشور ما این طور نبود که در این ماه سریال یا فیلمی پخش شود.
▪ چه توجیهی وجود داشت؟
ـ استدلال می شد که پخش برنامه های جذاب، مردم را از عبادات خاص این ماه دور می کند. این نوع نگاه به رادیو و تلویزیون تغییر کرد و امروزه می بینیم نه تنها رسانه ملی تعطیل نیست بلکه بودجه قابل توجهی را هم برای تنوع برنامه ها و سرگرم کردن مخاطب در این ماه اختصاص می دهد. به نظر من این تغییر؛ مثبت است.
▪ فکر کنم در سایر کشورهای مسلمان وضع این گونه نبود؟
ـ درست است. سیاست رسانه یی سایر کشورهای مسلمان به گونه دیگری بود. آنها آن سال ها خط مشی امروز ما را داشتند.
▪ جنبه نگران کننده پخش سریال ها چیست؟
ـ در خصوص پخش سریال ها می توان یک نگاه کلان نگر و اقتصادی هم داشت. مساله آن است که در سایر کشورهای مسلمان برای آنکه برخی از بخش های اقتصادی و معیشت برخی از گروه های آسیب پذیر جامعه صدمه نبیند، صنعت فراغت دست به کار شده و برنامه های فرهنگی تعریف می شود تا شهروندان را به فضاهای عمومی بکشانند. برای مثال در جایی مثل استانبول شهرداری های مناطق سعی می کنند انواع جشنواره ها مثل غذا و لباس محلی را بعد از افطار برگزار کنند تا مردم در فضاهای عمومی حاضر شوند.
▪ یعنی با هدف اقتصادی؟
ـ دقیقاً و البته اجتماعی فرهنگی. به هر حال برگزاری جشنواره لباس های محلی بدون پیام فرهنگی و هویت سازی نیست. ولی از نظر اقتصادی استدلال شان آن است که در طول روز برخی مشاغل نظیر آب معدنی فروش ها، بلال فروش ها، بادکنک فروش ها و سایر مشاغلی که در دست اقشار آسیب پذیر است دچار رکود هستند و این مساله باید به نوعی جبران شود. این مشاغل قاعدتاً معیشت شان روزانه است. درآمد هر روز را به مخارج آن روز زندگی اختصاص می دهند پس به این شکل باید ضرر آنها جبران شود. ما در شهرهای بزرگ کشورمان هم این مساله را داریم. برای مثال فرض کنید بیشتر درآمد بستنی فروشی های شهرها در ماه شهریور است. روشن است که اگر قرار است مردم شب ها بیرون نیایند و به پارک ها نروند و جلو تلویزیون بنشینند صنعت بستنی سازی ورشکسته خواهد شد. به همین طریق شما به بلال فروشی های جلو پارک ها، بادکنکی ها، رستوران ها و سایر مشاغل فکر کنید. خب این وضع نگران کننده است. به نظر من با برنامه ریزی باید بین اقتصاد و فرهنگ نوعی هماهنگی به وجود آورد. فکر کنید وقتی عید می شود دولت انواع کمک ها را به خانواده ها دارد چون همه می دانیم شب عید همه خانواده ها هزینه هایی دارند. در ماه مبارک هم باید این نوع پیش بینی ها وجود داشته باشد. نباید گذاشت در این ماه بخش خصوصی به ویژه گروه های آسیب پذیر صدمه اقتصادی ببینند. به هر حال این قشر که نمی تواند از دولت بن خواربار دریافت کند. خودش باید برای خودش فکری بکند. این وضعیت جنبه نگران کننده پخش سریال است.
▪ با توجه به این نگرانی، معتقدید که تلویزیون در ماه مبارک برنامه های جذاب پخش نکند؟
ـ نه، من این را نمی گویم. من می خواهم زوایای پنهان یا تاثیر جنبی یک سیاست فرهنگی را نشان دهم. من به سایر سازمان های دولتی و فرهنگی به ویژه به شهرداری ها پیشنهاد می کنم قرار نیست آنها رقیب تلویزیون شوند. تلویزیون کار خودش را بکند. وظیفه تلویزیون همین است که دارد انجام می دهد. می گویم آنها هم در راستای فعالیت هایشان برای مردم برنامه فرهنگی و فراغتی تعریف کنند. آنها هم تلاش کنند شهر تعطیل نشود. در هیچ جای دنیا رونق تلویزیون با بی رونقی شهر همراه نیست. اگر تلویزیون می تواند برنامه شاد و طنز داشته باشد در شهر هم می توان داشت. به نظر من اگر این خط مشی تقویت شود شهرها از حالت تعطیلی و رخوت بیرون می آیند. به هر حال همه شهروندان که بیننده مدام سریال های تلویزیون نیستند. برخی خانواده ها به دلیل ماه مبارک در طول روز بیرون نمی آیند. شب هم به این خاطر بیرون نمی آیند که می گویند شهر تعطیل است؛ شهر سوت و کور است. ولی والدین از ناحیه کودکان شان برای بیرون آمدن تحت فشار هستند. اگر شهر تعطیل نباشد مردم بیرون خواهند آمد. تکرار سریال ها را هم روز بعد خواهند دید و در نهایت آنکه برخی مشاغل هم از رکود خارج می شوند.
▪ چون بحث ما تلویزیون و سریال سازی است از بحث قبلی خارج می شویم و به بحث اصلی می پردازیم. آیا شما سریال های مناسبتی ماه مبارک رمضان تلویزیون را تماشا کردید؟
ـ خب طبیعی است که هر چهار سریال را به شکل منظم دنبال نمی کنم ولی بنا به کنجکاوی های علمی و تحقیقاتی ام بیشترین قسمت های این سریال ها را دیده ام.
▪ شما فکر می کنید از نظر محتوایی هر سریال باید یک پیام داشته باشد؟
ـ من همان طور که گفتم به عنوان یک محقق ارتباطات حرف می زنم. من با پیچیدگی های نویسندگی کاری ندارم و در تخصص ام نیست ولی علمای ارتباطات معتقدند مشخص بودن رگه اصلی در هر پیام ارتباطی؛ اثرگذاری آن را تسهیل می کند. ویژگی دیگر متناقض نبودن آن و سوم پرهیز از تعدد پیام هاست. ببینید یک سریال توان و تحمل مشخصی دارد. اساساً تلویزیون به عنوان یک رسانه توانی دارد که بعداً درباره آن صحبت می کنم. نمی توان در اثری که با این عجله درست می شود به پیام های متعدد فکر کرد و به عبارت دیگر پیام های مختلفی را در یک اثر گنجاند. این را برای طنز می گویم. مثل آن است که شما در خانه وقتی برمی خیزید تا به آشپزخانه بروید یکی از اعضای خانواده از شما تقاضا می کند که یک لیوان آب بیاورید. هنوز راه نیفتاده اید می گوید حالا که به آشپزخانه می روی یک چای، بعد میوه، بعد شیرینی و... هم بیاور. سریال های ما هم چنین حالتی پیدا می کنند. نکته آن است که این پیام ها مهندسی نشده اند. این ضعف هم درباره یک سریال صدق می کند و هم اینکه شما هر شب در چهار سریال پیام های متعددی برای مخاطب ارسال کنید. یعنی انتظار بر آن است تا هر شب با چهار سریال از نظر زمانی به هم چسبیده و در هر سریال هم با پیام های مختلف، مخاطب را تحت تاثیر قرار دهید. آیا با این وضعیت مخاطب خسته نخواهد شد؟ آیا او از نظر دریافت پیام گیج و آشفته نخواهد شد؟ اینها سوالاتی است که قابل تامل است.
▪ پس به عنوان یکی از اصلی ترین مشکلات، شما معتقدید محتوای این سریال ها نامشخص، تودرتو و بعضاً متناقض است.
ـ بله و البته از تزریق پیام های مختلف در یک قالب نحیف به نام سریال، سریال ها در حال انفجارند. سریال روز حسرت را در نظر بگیرید. آیا محتوا یا تم اصلی سریال موضوعی دینی است؟ آیا مساله اصلی اعتیاد است؟ آیا مساله اصلی خیانت است؟ قرار است در ارتباط با کدام یک از این تم ها در مخاطب اتفاقی بیفتد؟ از نظر محتوایی این را هم اضافه کنم وقتی گره و کشمکش داستانی سریال های ماه مبارک رمضان را بررسی می کنیم، می بینیم برای مثال گره دو سریال در شبکه های دو و سه به موضوع ارثیه ربط دارد. این موضوع در یکی در قالب طنز و در دیگری با جدیت و کشمکش بیشتر همراه است. در حالی که امکان آن بود با توجه به مسائل و مشکلات عدیده یی که جامعه ما با آن درگیر است به موضوع دیگری پرداخته شود.
▪ منظورتان از متناقض بودن پیام چیست؟ آیا مثالی دارید؟
ـ ببینید، در یک رسانه نمی شود دو پیام متناقض پخش کرد. فرض کنید از یک طرف درباره وجدان کار، پرهیز از انجام امور شخصی در ساعات اداری، سخنرانی مقامات کشور و شخصیت های مذهبی را پخش کنید و از طرف دیگر روزی چندین بار یک آگهی درباره تلفن همراه نشان دهید که در آن دختر بچه یی در خانه خوابش نمی برد و به پدرش تلفن می کند. پدر در وسط دریا و روی اسکله نفتی در حال نظارت بر کار استخراج نفت کارگران است. او با زنگ تلفن از کارگران دور می شود و شروع می کند به تعریف قصه؛ یکی بود، یکی نبود. پس یک رسانه نباید به مخاطب پیام های متناقض ارسال کند چرا که در این صورت نمی تواند مخاطب را به وضعیت مشخصی برساند. اتفاقاً یکی از تکنیک هایی که در موضوع جنگ روانی استفاده می شود ارسال پیام های متناقض است تا گیرنده پیام یا مخاطب نتواند عقیده مشخصی درباره پدیده مورد تبلیغ کسب کند. تاکید می کنم اگر رسانه ملی می خواهد بر مخاطب تاثیر بگذارد باید پیام هایش را به خوبی مدیریت کند تا به طور ناخواسته پیام ها متناقض نباشند.
▪ مشکل دیگر؟
ـ نکته دیگر بحث مخاطب و مخاطب شناسی این سریال هاست. متاسفانه می بینیم همه شبکه ها گروه هدف و مخاطب شان را همه مردم تعریف کرده اند یعنی هنوز به مخاطب توده یا انبوه فکر می شود. ظاهراً وضعیت مطلوب آن است که همه مردم همه سریال ها را ببینند. خب، من فکر می کنم این نوع نگاه درست نیست. پس جای مخاطب خاص کجاست؟ برای مخاطب خاص چه فکری شده است؟
▪ اگر به تنوع مخاطبان فکر شود باید سریال های بیشتری پخش شود. این طور نیست؟
ـ نه، می توان میانگین مخاطبان را تعریف کرد. فرض کنید شبکه چهار برنامه یی داشت یا دارد به نام سینما ماورا . آیا امکان آن نیست که فیلم هایی با استاندارد پخش در این برنامه در این ماه پخش شود؟ مخاطب خاص با این فیلم ها راحت تر کنار می آمد.
▪ پس مشکل دوم هدف گیری مخاطب عام و رها کردن مخاطب خاص است؟
ـ بله، فکر کنید که در زمان پخش سریال ها، تلویزیون برنامه مفید و جذاب دیگری ندارد و مخاطبانی که علاقه یی به این سریال ها ندارند هیچ گزینه دیگری هم ندارند. در واقع انتخاب بینندگان بسیار محدود می شود. آیا نمی توان در شبکه دیگری فیلم های سینمای ماورا را برای این گروه از مخاطبان پخش کرد؟ از نظر مخاطب شناسی موضوع دیگری هم وجود دارد. البته شاید طرح این موضوعات در کشور ما کمی لوکس و تجملی باشد ولی من نظر کارشناسی ام را می گویم و آن درباره مخاطبی به نام کودک و مساله محدوده سنی است که در شبکه های معتبر دنیا امری متعارف است. امسال ماه مبارک رمضان با فصل تابستان همراه است. در این فصل هم مدارس تعطیل است. چرا نباید هیچ شبکه یی برای کودکان برنامه خاصی داشته باشند. آیا به راستی کشمکش داستانی سریال بزنگاه که قبل از شام هم پخش می شود و کودکان هنوز به رختخواب نرفته اند قصه یی کودکانه است؟ چون در این زمینه فکری نمی شود و قرار است همه مردم همه سریال ها را ببینند مشکل پیش می آید. کودکان هم باید با موضوع ارثیه یا مسائل یک فرد معتاد آشنا شوند. واقعاً بررسی علمی شده است که آشنایی کودکان با مفاهیمی همچون دوزخ، جهنم و بهشت آن هم در قالب سریال فاقد اشکال است؟ آیا کودکان می توانند بیننده این سریال باشند؟ اگر قرار است کودکان این سریال ها را نبینند چرا هیچ گونه اطلاع رسانی نمی شود؟ چرا به خانواده ها هشدار داده نمی شود؟
▪ چه مشکلات دیگری می توان برشمرد؟
ـ در ادامه می خواهم به موضوع اثرگذاری بپردازم. روشن است حرف زدن درباره اثرگذاری این سریال ها نیازمند پژوهش است. من ملاحظات کلی ام را می گویم. تصور من آن است که ما هنوز در عصر یا دوره اثر قدرتمند رسانه یا آنچه صاحب نظرانی همچون مک کوئیل «all-powerful media» می نامند سیر می کنیم.
▪ ممکن است این عبارت را کمی باز کنید؟
ـ بله، البته من نگرانم که متن مصاحبه شما مثل جزوه درسی شود.
▪ اتفاقاً ما علاقه مندیم مسائل کاربردی با نظریه های مرتبط تحلیل شود.
ـ عالی است. اثر قوی یعنی آنکه فرض را بر این بگذاریم که رسانه می تواند نگرش ها را تغییر دهد. رسانه می تواند ارزش بسازد. سبک زندگی تعریف کند. جهان بینی شکل دهد.
▪ امروزه چقدر این امکان وجود دارد؟
ـ به هر حال کم شده است. با توجه به گسترش رسانه های جدید و رقیب، دیگر نمی توان نسبت به اثرگذاری رسانه یی اطمینان داشت. در واقع می خواهم بگویم امروزه ممکن است آثار ناخواسته یک سریال بیشتر از آثار در نظر گرفته شده باشد. بیراه نیست پست مدرن ها می گویند دیگر مولف مرده است. مولف وقتی اثر را بیرون داد دیگر وجود ندارد. اندیشمندی نظیر کاتز می گفت از این به بعد باید پرسید مردم با رسانه چه می کنند، نه اینکه رسانه با مردم چه می کند. تحلیل کلی من آن است که این سریال ها اثرگذاری قوی نخواهند داشت. دلیلم به همان مسائلی برمی گردد که در قسمت های قبلی عرایضم را گفتم. تعدد و ترافیک پیام ها یعنی چهار سریال در یک شب و در هر سریال هم پیام های مختلف، اثرگذاری را کاهش می دهد. من این موضوع را با اشاره به چند تئوری توضیح می دهم. یکی از آنها نظریه پیاتیلا است. او معتقد است اگر مخاطب تحت نفوذ رسانه های رقیب (در بحث ما ماهواره و اینترنت) قرار داشته باشد پس از مواجه شدن با رسانه الف و در زمینه موضوعی که آن رسانه تبلیغ می کند ممکن است یا به آن موضوع بی اعتقاد شود یا بی نظر بماند. طبق نظریه دیگر فشار مضاعف از طریق تعدد و انباشتگی پیام ها، می تواند به فقدان عقیده به موضوع تبلیغی منجر شود. فستینگر هم در نظریه ناهماهنگی شناختی اش معتقد است اگر فرد با اطلاعات ناهماهنگ و متناقض مواجه شود ممکن است برای حل ناهماهنگی شناختی اش، خودش را از مقابل مجرای ارتباطی که آن اطلاعات را ارائه می دهد، دور کند.
▪ فکر کنم در نظریه های ارتباطی مباحثی هم درباره علل دفع پیام وجود دارد.
ـ بله. از منظر تئوریک در نظر گرفتن علل دفع پیام هم برای بحث مفید است. در این خصوص عواملی چون غفلت فرستنده پیام از سطح سواد رسانه یی مخاطب، عدم تطابق کارکردی پیام با نیازهای نهفته در محیط مخاطب، غفلت از سازمان ذهنی مخاطب و در نهایت شکل و نحوه ارائه پیام دخیل است. سوال آن است که در سریال ها چقدر سواد رسانه یی مخاطبان نامتجانس در نظر گرفته می شود؟ آیا فرض بر آن است که بین مخاطبان شکاف اطلاعاتی وجود دارد یا ندارد؟ آیا همه مخاطبان به یک نحو از پیام رمزگشایی خواهند کرد یا به شکل های گوناگون؟ آیا تحقیق می شود که برای مثال یک فرد لیسانس و یک فرد دارای تحصیلات ابتدایی چه برداشتی از معانی برزخ یا روح خواهند داشت؟ در زمینه نحوه ارائه پیام هم سوالاتی وجود دارد. برای مثال آیا قرار دادن دیالوگ های طولانی درباره مساله آخرت در یک سریال و ضرباهنگ لاک پشتی سریال حوصله بیننده یی را که با تماشای سریال های غربی انتظار ضرباهنگ مناسبی دارد کاهش نخواهد داد؟ آیا می توان سریال را به یک میزگرد و گفت وگوی طولانی دو نفره تقلیل داد؟
▪ فکر کنم درباره سازمان ذهنی و تطابق کارکردی پیام توضیح ندادید؟
ـ سازمان ذهنی مخاطب یعنی آنکه در یک سریال پیامی که خاص بزرگسالان است برای کودکان ارسال شود یا بالعکس. پیامی که خاص عوام است برای خاص ارسال شود یا بالعکس. عدم تطابق کارکردی هم به این معناست که برای مثال قصه همه سریال ها مربوط به جنوب شهر و زندگی روزمره محلات جنوب شهر یا بالعکس شمال شهر باشد. خب در این صورت برخی از مخاطبان ریزش خواهند داشت. اگر تداوم تماشا هم داشته باشیم باید پیامدهایی نظیر احساس محرومیت نسبی را بررسی کنیم.
▪ در این خصوص هم نقدهایی به سریال های اخیر تلویزیون مثل سه در چهار یا بزنگاه شده است.
ـ بله. ولی اینکه تلویزیون در برنامه هایش واقعیت زندگی کدام طبقه اجتماعی را نمایش دهد مساله یی پیچیده و درخور مطالعه عمیق است. برای مثال تکیه کلام های جوانان یا ساکنان جنوب شهرها که این روزها برای جذب مخاطب و به عنوان جذابیت سریال به کار می رود ممکن است برای ساکنان شمال شهرها مصداق نداشته باشد و برعکس تکیه کلام های ساکنان مناطق مرفه شهرها مصداق رفاه زدگی و تن پروری یا آسوده طلبی باشد. اینکه تلویزیون چگونه با طبقات اجتماعی برخورد کند خیلی مهم است. معمولاً در دنیا شبکه هایی که برنامه هایشان جهت گیری عمومی دارند میانگین طبقات اجتماعی یا همان طبقه متوسط را در نظر می گیرند. در کل کم هستند تلویزیون هایی که خود را به یک طبقه محدود کنند. البته با توجه به رشد شبکه های تلویزیونی؛ در دهه اخیر یک راهکار دیگر ایجاد شبکه های مختلف توسط یک کمپانی است. شبکه هایی که در یک پکیج قرار می گیرند تا بتوانند بیشتر اقشار اجتماعی با علایق متنوع را جذب کنند. برای مثال کمپانی های فاکس، بی بی سی، آرتی ال، ام بی سی و... شبکه های به اصطلاح خاص دارند. یکی به ورزش، یکی به کارتون، یکی به سیاست، یکی به موسیقی، یکی به سبک زندگی، یکی به خانه داری و... اختصاص دارد. در این صورت اقشار کمی می مانند که علایق شان را در رسانه پیدا نکنند. این موضوع برای رسانه ملی مثل لبه تیغ است. اگر سعی کند مشکلات طبقه مرفه را به تصویر بکشد انتقاد می شود که چرا تجمل گرایی را اشاعه می دهد. اگر به مسائل طبقات کم درآمد و آسیب پذیر بپردازد ،می گویند چرا سیاه نمایی می کند. به هر حال اتخاذ سیاست روشن در این زمینه آسان نیست و من هم بدون تحقیق راحت نمی توانم قضاوت کنم.
▪ با این حساب دو عنصر باقی می ماند؛ چه کسی و از چه مجرایی؟ آیا در این زمینه هم مطلبی می توان گفت؟
ـ ببینید، مرحله «چه کسی» هم بر وضعیت این سریال ها تاثیرگذار است. معمولاً وقتی می گوییم چه کسی منظورمان مدیریت شبکه های تلویزیونی یا دست اندرکاران یا به اصطلاح فنی ارتباط گر است. در اینجا می توان درباره نویسندگان، کارگردانان و مدیران یک شبکه تلویزیونی صحبت کرد. من این بخش از مطلبم را هم سعی می کنم با سوال طرح کنم. آیا موضوعات متافیزیکی یا ماورایی که نیازمند به کارگیری سمبل های متعددی است به کارگردانان کارآزموده و مجرب سپرده می شود؟ واقعاً مشاوران و متخصصان چقدر در سریال ها نقش دارند؟ به عنوان یک محقق، همیشه وقتی مصاحبه های نویسندگان یا کارگردانان سریال های ماه مبارک رمضان را می خوانم از این همه عجله و نقش اندک تحقیق و پژوهش در سریال سازی تنم می لرزد.
▪ آیا در این زمینه مثالی دارید؟
ـ البته قرار بود وارد جزئیات سریال ها نشویم ولی خب مثالی می زنم. برای مثال مصاحبه نویسنده سریال بزنگاه را می خواندم. ایشان می گویند قصه سریال یک طرح ۲۲صفحه یی اولیه بود که با نویسنده قبلی به توافق نرسیده بودند و به ما گفتند شما بنویسید. ایشان می گوید ما هیچ فرصتی برای آشنایی با فضا نداشتیم. باید حین نوشتن می فهمیدیم چه خبر است. باز نکته جالب آنکه ایشان می گویند قسمت اول سریالی را می نوشتند که هیچ ذهنیتی نسبت به آن نداشتند و نمی دانستند قسمت دوم را چه کار کنند، وقتی نگارش کار به اینها سپرده شد ،تجهیزات فیلمبرداری از روز قبل آماده شده بود و فقط متن سریال آماده نبود و ما به عنوان نویسنده یک روز از کار عقب بودیم. باز ببخشید نکته جالب تر آنکه ایشان می گویند تهیه کننده از من می پرسید این فردی که قسمت اول بازی کرده اند آیا باز هم بازی خواهند کرد؟ ما فقط می گفتیم نمی دانیم. شاید باشد. یعنی نسبت به آینده هیچ ذهنیتی نداشتیم. با توجه به وضعیتی که توصیف شد سوال من به عنوان محقق و جامعه شناس آن است که این نویسندگان محترم چه زمانی با جامعه شناسان و روانشناسان مشورت کرده اند؟
▪ فکر کنید قرار است درباره اعتیاد صحبت شود و به مخاطب پیام آموزشی و تربیتی ارائه شود. واقعاً نقش تحقیق و پژوهش در این سریال یا سریال هایی اینچنین کجاست؟
ـ من نکته آخرم را هم به قسمت «از چه مجرایی» لاسول اختصاص دهم. منظور از این سوال نوع رسانه است که در بحث ما تلویزیون است. ببینید تلویزیون در همه دنیا توان مشخصی دارد. تلویزیون از ابتدای شکل گیری وسیله یی متوسط بوده است. از تلویزیون انتظار نمی رود انقلاب فرهنگی ایجاد کند. در همه جای دنیا وسیله یی برای سرگرمی است. شما نمی توانید از تلویزیون به عنوان رسانه اخلاق سازی استفاده کنید. در این صورت شاید به قول پیاتیلا به وضعیت بی اثری (no-effect) یا حتی واپس زنندگی از طرف مخاطب برسیم. لذا توصیه من به عنوان یک محقق رسانه ملی که علاقه دارم هر روز بهتر از قبل شود- و خوشبختانه در این مسیر هم حرکت می کند- آن است که قاب تصویر تلویزیون را قاب کم توان و ضعیفی ببینند. پیام های اخلاقی و دینی عمیق و ارزشمند را ابتدا تلویزیونی کنند بعد برای مخاطب پخش کنند. شما فکر کنید امروزه در کشورهای پیشرفته وقتی می خواهند سخنرانی های کاندیداهای ریاست جمهوری را هم پخش کنند ابتدا آن را تلویزیونی می کنند. یعنی برای آن فیلمنامه می نویسند. حرکات دوربین، نور، دکور، همه و همه طوری مدیریت می شود که مساله از سطح و توان تلویزیون به عنوان entertainment بیشتر نشود. در کل تجربه رسانه یی نشان می دهد که تلویزیون، تلویزیون است. تلویزیون نمی تواند به جای حزب، اماکن مقدس مذهبی، مدرسه و... بنشیند. هیچ کس برای فعالیت سیاسی، مومن شدن و درس خواندن به سمت تلویزیون نمی آید. مردم می خواهند تلویزیون ببینند،
▪ آیا نکته دیگری در مورد بحث اثربخشی باقی مانده است؟
ـ اگر اجازه بدهید در نهایت می توانم با دو واژه زمان و دوام تاثیر بحث اثرگذاری را تمام کنم. به نظر من ممکن است از نظر مدت زمان لازم برای تاثیرگذاری رسانه یی، در یک ماه بتوان تا حدی تاثیرگذار بود ولی محیط مخاطب امروزی به گونه یی شده است که دوام تاثیر بسیار کوتاه است. تلویزیون نمی تواند تاثیر شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مملکت را کنترل یا مسدود کند. سایر شرایط دربرگیرنده مخاطب حتی چیزی مثل تورم دوام تاثیر تلویزیون را کاهش می دهند. به قول اندیشمندان نظریه تکمله، تاثیر رسانه فقط دست خودش نیست. برای آنکه رسانه اثرگذار شود باید شرایط دیگری هم وضعیت را تکمیل کنند. این وضعیت در کشور ما چندان آماده نیست. ظاهراً من بدون آنکه طرح قبلی داشته باشم پاسخ هایم را طبق عناصر ارتباطی لاسول پیش برده ام یعنی سوال مشهور او؛ چه کسی، چه چیزی را؛ از چه مجرایی، به چه کسی، با چه اثری می فرستد؟ فکر کنم درباره چه چیزی یعنی محتوا؛ به چه کسی یعنی مخاطب ؛ با چه اثری یعنی اثر پیام صحبت کردیم.
منبع : مدیا نیوز


همچنین مشاهده کنید