چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
گردش پذیری حداقل، جنبههای گردشگری حداکثر
اگر بخواهیم مقایسه کنیم مثلا بین فلان طرح بزرگ پتروشیمی و یک طرح جامع برای گردشگری یک منطقه و تاثیرات این دو را بر فرهنگ، سیاست، اجتماع، اقتصاد، روابط انسانی و... در نظر بگیریم، متوجه میشویم «جامعه هدف» ما که حاصل سیاستگذاریهای ما در حوزه گردشگری باید در آن خود را نشان دهد؛ بسیار وسیعتر و در مواقعی جغرافیای معنوی و هویت یک قوم و ملت است. از این نگاه هر تحولی که در شاخههای مختلف اقتصاد، سیاست، فکر و فرهنگ و بهطور کلی نوع زندگی آدمیان در نتیجه این سیاستها روی دهد، همه به دیدگاهها و استراتژیهای دانسته و ندانسته ما باز میگردد. بگذارید مقداری پرسش خود را بنیادیتر کنیم و بپرسیم آیا اصلا گردشگری میتواند چنین تاثیرات عمیقی بر فرهنگ میزبان بگذارد. «انسانشناسان حضور فزاینده گردشگران بینالمللی را در جهان سوم یکی از عناصر مهم در فرآیند فرهنگپذیری میدانند که به موجب آن مردم در برخورد با هم، میراث فرهنگی یکدیگر را بهتر میشناسند. در این مورد فرهنگ ضعیفتر میزبان، طی فرآیند فرهنگپذیری از عقاید و اعمال قویتر که توسط گردشگری مطرح شدهاند «شبیهسازی» میکند.
البته همیشه این اتفاق نمیافتد، چنانکه در مورد کشورهای تحت نفوذ مذاهب پرقدرت اسلامی (نظیر مالزی و اندونزی) میتوان دید که در آنها برای مقاومت در برابر نیروهای شبیهسازی گامهای فعالی برداشته میشود. »(۱)
شاید آنچه مهمتر از تاثیر گردشگران خارجی بر فرهنگ میزبان باشد، مسئله نوع گردشگری و هدف گردشگر از سیاحت باشد. گردشگری همانطور که میدانید مطابق با ذائقه گردشگر میتواند فرهنگی، هنری و تجاری و تاریخی، با تکیه بر طبیعت یا جنسی و روسپیگرانه و... باشد. نوع دیدگاه فکری، نوع روابط اجتماعی، هدف گردشگر از سفر و میزان بازتابهای هنجار یا نابهنجار در جامعه میزبان؛ به تناسب اینکه ما پذیرای کدامیک از این انواع گردشگران باشیم فرق میکند.
گردشگران و رابطهای که بین آنها و فرهنگ کشور میزبان واقع میشود، در واقع شکل توسعه یافته همان رابطهای است که یک انسانی که تصمیم به سفر میگیرد، با دیگران نشناخته و ندیده دارد.
مسافر شکل و نوع و مضمون ارتباط را خودش مشخص میکند. اگر به لحاظ فرهنگی و ارزشهای انسانی غنی باشد، بالطبع چنین اثری بر جامعه میزبان خواهد نهاد ولی اگر فقیر و ضعیف و بیفکر باشد و هیچ هدفی غیر از مصرف و لذت صرف در پشت پرده ارتباطش نباشد، جامعه را نیز مانند خود خواهد کرد- اگرچه میزان مقاومت جوامع مختلف در این مورد به تناسب بافت فکری و فرهنگیشان متفاوت است- و همانطور که یک بیمار آلوده به ایدز میتواند شهری را بیمار کند، او نیز میتواند بیماریاش را به تکتک سلولهای جامعه انتقال دهد. در این معنا گردشگری میتواند تیغی در گلوی فرهنگ باشد و آن را تا مرز مرگ پیش برد. یک نمونه برای این مسئله کشور گامبیاست؛ «کشور کوچکی در غرب آفریقا که بازار رشدیافته ناموزونی در اسکاندیناوی یعنی نزدیکترین مکان به اروپا که طی زمستان آب و هوای مطبوعی پیدا کرده. هارل باند (Harrel- Bond) درباره تاثیر گردشگری بر رفتار اخلاقی مردم گامبیا میگوید: در حالی که خودفروشی زنان در این کشور معمول است، خودفروشی مردان در بین جوانان گامبیایی به شدت رایج است. زنان اسکاندیناوی میانسال، یعنی گروه سنی که در میان گردشگران گروه غالبند، آشکارا خودفروشی میکنند، او در ادامه به این بحث میپردازد که چگونه ازدواج بین این گروهها منجر بدان میشود که بهصورت زوجهای متعددی به اسکاندیناوی بازگردند. این تجربه برای برخی مردان جوان یک فاجعه است، مشکلات آنها به حدی شدید است که برای گرفتن کمک به طرق مختلف، انجمنی تشکیل داده اند.»(۲)
این نمونه بهخوبی میتواند نشان دهد که گردشگری و توسعه آن چگونه میتواند موجب پدید آمدن مسائل دیگر و بحرانهای اجتماعی فرهنگی و انسانی شود؛ بحرانهایی که خیلی اوقات مهار آنها بهزودی از دستمان خارج میشود. خیلی اوقات دیکتاتوری پول ما را مجبور میکند که سیاستی را در بدو امر اتخاذ کنیم اما پس از مدتی آنچنان توسط پیامدهای سیاستهای خویش محاصره میشویم که انگار هیچ راهگشایی برایمان متصور نیست.
جالب است بدانید انجمن تحقیقات زنان فیلیپین (۱۹۸۵، ص ۸) گزارش داد که گردشگری جنسی، سومین منبع کسب ارز برای فلیپینیهاست. و اگرچه دست یافتن به آمار در این زمینه به دلایل بسیاری از جمله نارضایتی مقامات دولتی، پلیس و سیاستمداران بسیار دشوار است، اما تخمینزده میشود که ۸۰-۷۰ درصد گردشگران مرد که از ژاپن، ایالات متحده، استرالیا و اروپای غربی به آسیا مسافرت میکنند، منحصرا با انگیزه سرگرمیهای جنسی است.(۳)
با این وجود به راحتی میتوان فهمید که چرا این صنعت با وجود قبح انسانی و افت منزلتی که برای کشور و ملت میزبان به همراه دارد، همچنان به حیات زیرپوستی و پنهان خود ادامه میدهد. در واقع توجیه اقتصادی گردشگری جنسی و منافع تاجران مولتی میلیاردر است که میتواند مثل یک نیروی سیاسی قوی در برابر مخالفان این دیدگاه بایستد و جنایت و فحشا و پول و سیاست را به عنوان چرخهای این ماشین اقتصادی نامرئی به حرکت در آورد؛ ماشین غولپیکری که هر مقاومتی در برابرش بیهوده مینماید.
به این مورد دقت کنید، در سال ۱۹۸۹ وزارت بهداشت عمومی تایلند، مبارزه علیه فحشاگری و تبدیل تایلند به عنوان یک مقصد گردشگری جنسی را شروع کرد. دلیل اولیه برای این مبارزه این بود که بیماریهایی نظیر ایدز که از طریق ارتباطات نامشروع منتقل میشوند، ممکن است مشکلاتی برای صنعت گردشگری تایلند که به سرعت در حال رشد است بهوجود آورد. یک تحقیق دولتی نشان داد که ۱۰۳ هزار فاحشه در تایلند هستند و بنا بر گزارش سازمان بهداشت جهانی تعداد تقریبی افراد مبتلا به ویروس ایدز در تایلند بین ۴۵ تا ۵۰ هزار است که رقم رسمی حدود ۱۴هزار نفر است. در مراکز گردشگری نظیر چیانگهای آزمایشهایی که انجام شده، نشان میدهد که از هر دو فاحشه یکی ویروس ایدز دارد (رابین سن، ۱۹۸۹: ۱۱).
صنعت گردشگری سودمند تایلند یک عامل مزاحم در ارتقای آگاهی درباره ایدز بوده است. بیش از دوسوم دیدارکنندگان برونمرزی که به تایلند وارد میشوند مردان مجرد هستند و ماموران بهداشتی نیز از اعلام آمار دقیق ایدز به دلیل ترس از ضربه خوردن به تجارت گردشگری خودداری میکنند.(۴) اما با این وصف مسئله ایدز تاثیر خود را نهاد و تایلند یک دوره افت را از ۱۹۸۰ تجربه کرد، که علت عمده اثر همین تصور منفی از گردشگری جنسی و ابتلا به ایدز بود. تلاشها برای رفع این ذهنیت آغاز شد. «رئیس سازمان گردشگری تایلند و یکی از فعالان علیه ایدز، وزیر «مکای ویرا ویدا» طرح دیدار از زنان تایلند را در سال ۱۹۹۲ ارائه کردند. براساس نظر وزیر، از زنان خواسته شد که ببینند مردانشان چگونه زنان و کودکان بیسواد را به استثمار کشیدهاند. ما از زنانشان میخواهیم که بیایند و زنان خوب تایلندی را ببینند و آنان را تشویق کنند که برخاسته و در مقابل خشونت و بیحرمتی که به آنان شده، مقابله کنند. بیشترین کار باید از جانب خود زنان تایلندی صورت گیرد. دیدگاه وزیر موجب شد که شدیدا توسط بعضی از اعضای صنعت گردشگری مورد انتقاد واقع شود و متهم به «تضاد نقشها» شد (هیل، ۱۹۹۲).(۵)
روشن است در این نظام حتی مقابله با روندهایی که آشکارا بر ما ضررها و آسیبهای فردی و اجتماعی آن نیز مشخص است، باز بسته به توجیه اقتصادی و سودآور بودن و پولزایی آن است و همانطور که در نمونه بالا خواندید اگر ایدز مانع توسعه گردشگری و باعث پایین آمدن میزان گردشگری نمیشد؛ بیشک هیچ مقاومتی در برابر آن رخ نمیداد و هیچ ارادهای عزم آشکار ساختن آمارهای پنهان را نداشت. و حتی اگر سازمانی دولتی یا غیر دولتی ارادهای برای افشای آن داشت؛ حتما قیمتی برای خریدن یا نقطه ضعفی برای تهدید به از کار بیکار شدن داشت. آنچه گفته شد تنها شرح وضعیت موجود بود و اندیشیدن درباره اینکه این روندها زمینه را برای حضور چه بحرانهایی در حال و آینده یک ملت فراهم میکند بر عهده خواننده نهاده شده. اینکه در این جریانی که اقتصاد، توجیهکننده همه چیز است، بر سر آن کودکی که مادرش «برده جنسی» بوده چه میآید و تکلیف او چه میشود. و او با چه پشتوانهای میخواهد به عنوان یک انسان در جامعه سر بلند کند. تکلیف انسان و کرامت انسان چه میشود. تکلیف جامعه و خشونتها و مسائل روانی و بحرانهای فکری و فردی چه میشود. تکلیف فکر و فرهنگ و اندیشه چه میشود؟!! بیشک کنترل این روندها به سادگی حل معادله اولی نیست؛ معادلهای که در یک طرف آن بدن زن تایلندی و در طرف دیگر دلار خارجی آمریکایی و اروپایی وجود داشت. در واقع ما در اینجا با یک کوه سوال مواجهیم که همچون یک کلاف به هم پیچیده شدهاند؛ کلافی که در آن سر نخ بسیاری از مشکلات را در گذشته و بسیاری دیگر را در آینده باید جست. اما این همه گردشگری نیست. برای گردشگری به اندازه همه انسانها نوع وجود دارد. گردشگری کافی است نوع تفکر گردشگر و نوع میهمانداران میزبان متفاوت شود. اینجاست که ما هم با معادله و هم حاصل جمع دیگری سرو کار داریم. و مسئله دیگر به آن دشواری نیست که همه چیز را به هم بپیچد. گردشگری طبیعت، گردشگری روستایی، گردشگری کشاورزی، گردشگری فرهنگی، گردشگری از مکانهای تاریخی و... میتواند جایگزین خوبی برای پوشش دادن به فرصتهای موجود در اقتصاد گردشگری باشد. به هر حال هیچکس نمیتواند منکر تواناییهای فوقالعاده گردشگری برای حل مشکل اشتغال و ایجاد توسعه اقتصادی و حتی فرهنگی با ایجاد گفتوگوی درست بین فرهنگها باشد. (بهخصوص ما که با مشکل تبلیغات نادرست علیه خود و ارائه تصویر غلط از ایران در جهان مواجهیم). برای بسیاری از گردشگران جای شگفتی بسیار است. آنها وقتی وارد ایران میشوند بر خلاف تصور قبلی که باید با شتر به از اینجا به آنجا بروند، با یک جامعه متعادل و یک فرهنگ و تاریخ غنی مواجه میشوند. گردشگری برای ما میتواند به عنوان یک رسانه باشد، تا گردشگر مثل یک خبرنگار، گزارشها و مصاحبهها و برداشتهای عینی خود را به ملت و فرهنگ خود ابلاغ کند. اما آنچه در این مسیر ما شاهدش بودیم و هستیم فرصتسوزیهای پیدرپی است.
«وقتی ایران به لحاظ جنبههای گردشگری در ردیف ۱۰ کشور نخست جهان باشد ولی نام آن حتی در فهرست ۸۰ کشور گردشپذیر جهان نباشد و در مقایسه با کشوری مثل یونان که سهم گردشگری در تولید ناخالص ملی در حدود ۴۶ درصد میباشد، سهم گردشگری آن در تولید ناخالص ملی حدود ۰۷/۰ باشد و در مقایسه با خلق درآمد سرانه ۵/۳۷ دلاری برای هر فرد یونانی، سهم گردشگری برای هر فرد ایرانی ۵/۲ دلار عایدات حاصل نماید، علت چنین وضعیتی جز مبنای اندیشه حاکم بر توسعه گردشگری و جایگاه آن در نظام برنامهریزی چه میتواند باشد.(۶) صنعت گردشگری با تولید ۲۰۰ میلیون شغل مستقیم و غیرمستقیم بزرگترین صنعت اشتغالزا در سطح جهان به حساب میآید و ۱۰ درصد کل اشتغال جهانی را به خود اختصاص داده. آیا کشوری مثل ما با این همه فرصتهای موجود در این بخش نمیتواند مشکل اشتغال خود را تا حد زیادی حل کند. در همین شمال در ساحل دریای خزر به فاصله کوتاهی ما دریا را درکنار ساحل شنی و در کنارش جنگل را داریم. این بهترین فرصت برای توسعه گردشگری است. در دنیا یک چنین مجموعهای واقعا کمنظیر است. لازم به یادآوری است گردشگری طبیعت با مقتضیات فرهنگی ما و اصول توسعه پایدار نیز سازگاری کامل دارد. گردشگران طبیعت اغلب از قشر تحصیلکرده هستند و با انگیزه حفظ تنوع زیستی، مشارکت در تامین رفاه جوامع محلی، تقویت ویژگیهای خردهفرهنگها، فراهمآوری فرصتهای آموزشی و یادگیری تقویت اشتغالزایی از طریق فعال نمودن تشکلهای خرد در جذب اکوتوریست و ارائه خدمات مرتبط و التزام به مصرف کمتر منابع تجدیدناپذیر اقدام به سفر میکنند. آنها نه تهدیدی برای افزایش جرم و جنایت و فحشا و نه خطری برای نابودی هویت بومی و ملی ما به حساب نمیآیند. آنها در واقع همان سفیران فرهنگی واقعی ما هستند که با احترام به طبیعت و فرهنگ میزبان، به سیاحت اقدام کردهاند. آنها حتی این فرصت دوباره را به ما میدهند که زبان، فرهنگ، هویت، آداب و رسوم، معماری، هنر، ادبیات، موسیقی و زندگی ایرانی خود را احیا کنیم. یا اینکه حداقل روح ایرانی خود را در کالبد این مدرنیته غیربومی بدمیم و با آن احساس تعلق کنیم.
به هر حال همانطور که حضور قدرتمند گردشگری به عنوان یک اهرم اقتصادی قوی در جهان فردا قابل انکار نیست به نظر میرسد نبض اقتصاد فردا در جهان یکپارچه شده، در دستان فرهنگی است که تنوع خود را حفظ کرده باشد. بیندیشیم تا چه اندازه طبیعت در نظر ما یک موهبت الهی است و تا چه اندازه نابودش کردهایم. و با این سیاستگذاریهای پریشان در فرهنگ و هنر و ادبیات، آیا چیزی از حکایت گیل و ترک و کرد و لرد و بلوچ و مازن در آینده باقی خواهد ماند !
مهدی بازرگانی
پینوشتها
۱- گردشگری و توسعه در جهان سوم، جان لی، شرکت چاپ و نشر بازرگانی، ص ۹۴
۲- همان، ص ۹۲
۳- جامعهشناسی گردشگری، یورکوس آپوستولوپوس، ترجمه و اقتباس: دکتر بیژن شفیعی، پاییز ۸۳، نشر وارسته، ص ۱۷۷
۴- همان، ص ۱۸۷
۵- همان، صص ۱۸۹-۱۸۸
۶- بررسی کاربری اکوتوریسم در مناطق حفاظت شده استان گیلان، هومن پناهنده، آریامن قویدل، سازمان حفاظت محیط زیست استان گیلان، ص ۲۰.
پینوشتها
۱- گردشگری و توسعه در جهان سوم، جان لی، شرکت چاپ و نشر بازرگانی، ص ۹۴
۲- همان، ص ۹۲
۳- جامعهشناسی گردشگری، یورکوس آپوستولوپوس، ترجمه و اقتباس: دکتر بیژن شفیعی، پاییز ۸۳، نشر وارسته، ص ۱۷۷
۴- همان، ص ۱۸۷
۵- همان، صص ۱۸۹-۱۸۸
۶- بررسی کاربری اکوتوریسم در مناطق حفاظت شده استان گیلان، هومن پناهنده، آریامن قویدل، سازمان حفاظت محیط زیست استان گیلان، ص ۲۰.
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست