شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


هنر در شرق


هنر در شرق
مقایسه‌ی تحول هنر در چین با مصر و ایران
نخستین اشکال هنری به آسیا و کرت و مصر تعلق دارد. هنر مصری را به علت دوام طولانی و دامنه نفوذش می‌توان به عنوان نمونه‌ای هنر کلی در نظر گرفت. سرزمین مصر به مدت هفتاد قرن شرایط اقتصادی خاصی داشت که سبب شده بود یک فرهنگ مستمر و مداوم داشته باشد نژاد مصری کمتر از بسیاری نژادهای دیگر با عناصر خارجی درآمیختگی دارد. بنابراین در میان همه دگرگونی‌هایی که برای نژاد مصری پیش آمده باید بتوان رگه‌های ثابتی را کشف کرد که ناشی از تأثیرات ثابت خون و خاک باشد استمرار تمدن مصری زاییده‌ی عوامل اقتصادی است مخصوصاً احیا شدن حاصل خیزی زمین به دلیل طغیان نیل - محدود بودن این حاصل خیزی و در عین حال مداوم بودن آن همراه با رودخانه‌ای که باعث آن بود، ثبات و قرار خاصی پدید آورد.اگر چه این ثبات و قرار، مادی و اقتصادی بود اما در دیانت و هنر کاملاً انعکاس یافت.
در مصر ممکن است ۲۰۰۰ سال بگذرد و هیچ تغییر مشهودی در سبک‌های هنری پیش نیاید. در مصر قدیم دو سنخ هنر در کنار یکدیگر قرار داشته‌اند:
ـ هنر کاهنی که به دست یک طبقه کاملاً مسدود از کاهنان ساخته می‌شد و دیگر هنر توده‌ای که در کنار هنر کاهنی اما مستقل از آن به دست مردم به وجود می‌آمد. متأسفانه آثاری که از هنر توده‌ای مصر باقی مانده بسیار ناچیز است. زیرا که این آثار برخلاف آثار کاهنان در مقابر و معابد نگاهداری نمی‌شده ولی می‌دانیم که این هنر وجود داشته است و از حیث تغزل و صفا از هنر کاهنی برتر بوده. در عهد (توت عنخ آمن) که در تاریخ هنر مصری یک دوره کوتاه رومانتیک را تشکیل می‌دهد احساس تغزلی هنر توده‌ای بر هنر کاهنی تسلط یافته و سبب انحطاط آن گردید.
در دوره‌ی قبطی که در پایان قرن چهارم میلادی آغاز می‌شود هنر مصری از اصول کاهنی خلاص می‌شود. در این دوره یک دین توده‌ای یعنی مسیحیت کم‌کم الهام‌بخش هنر مردم می‌شود و آن را به مراحلی می‌رساند که پیش از آن هرگز به آن مراحل نرسیده بود. اما این هنر با آن که هنر مسیحی است اما در مصر همچنان هنری مصری باقی می‌ماند.
«استیون گازلی» که کتابی درباره هنر مصری نوشته درباره‌ی دوره قبطی به صورت خاصی که مسیحیت در مصر به خود گرفته اشاره می‌کند، و خاطرنشان می‌سازد که در این دوره مسیحیت مصری به رهبانیت و ترک دنیا گرایش تام دارد و این گرایش سبب می‌شود که یک دوره انحطاط هنری مصر را فراگیرد و سرانجام پس از پنجاه (۵۰) قرن خشکی و جمود غیرانسانی، نخستین نشانه‌های آزادی در تزیین و تخیل که در پیکرهای عاجی و پارچه‌ها و کتاب‌های تذهیب شده دوره قبطی دیده می‌شود، انسان نفس راحتی می‌کشد. پرورش کامل این تمایلات در دوره اسلامی صورت می‌گیرد که در قرن نهم آغاز می‌شود. شهر قاهره در سال ۹۶۹ تأسیس شد. از آن زمان تا شروع نفوذ مهلک هنر اروپائی در آغاز قرن نوزدهم هنر مصری بار دیگر از یک تکامل مستمر برخوردار بود.
تاریخ هنر چین یک دست‌تر و مداوم‌تر از هنر مصر است هنر چینی از حدود قرن سیزدهم پیش از میلاد آغاز می‌شود و با عبور از بعضی دوره‌های تاریک و نامطمئن تا امروز ادامه می‌یابد. هیچ سرزمینی در تمام جهان از لحاظ فعالیت هنری به غنای چین نیست. البته هنر چینی هم محدودیتهای خاص خود را دارد. به عنوان مثال هنر چینی هرگز در صدد خلق آثار عظیم بر نیامده و از جمله معماری چینی هرگز قابل مقایسه با معماری گوتیک یا یونانی نبوده است. در همه هنرهای دیگر از جمله نقاشی و پیکرسازی هنر چینی بارها از حیث زیبائی صوری تا حدود زیادی به کمال نزدیک شده است - برای مردم عادی غرب، مشرق زمین همواره سرزمینی اسرارآمیز بوده است و با وجودی که وسایل ارتباطی قرون جدید مانند دوربین عکاسی و سینما و نیز امکانات نقل خبر،‌ ظواهر تمدن شرقی را برای مردم مغرب زمین آشنا ساخته اما روح درونی این تمدن همچنان رازآلود و دور از دسترس می‌نماید.
وقتی که ما درباره اموری روحانی مانند تائوئیسم یا بودیسم اندیشه و بحث می‌کنیم در نهایت به این واقعیت می‌رسیم که این فلسفه‌ها و تفکرها از قدرت فهم کامل غرب بیرون است. در حالی که وقتی غربی‌ها با آثار مادی و از جمله آثار هنری این تمدن‌ها برخورد می‌کنند(مجسمه، سفال، نقاشی و...) تصور می‌کنند آن‌ها را به آسانی هنر خود درک می‌کنند زیرا که تصورشان این است که زبان هنر «جهانی» است شک نیست که غرب در درک هنر شرقی با این نگرش، دچار اشتباه می‌شود زیرا برای فهم هنر شرقی باید با نگاه شرقی به دنیا نگاه کرد.
نزدیک شدن به هنر شرقی برای غربی‌ها از دو مسیر مقدور است:
ـ یکی شناخت صناعت شرقی و دیگری درک جنبه‌های مابعدالطبیعی هنر شرقی، آموختن صناعت هنر شرقی البته کار دشواری است این آموزش مستلزم به دست آوردن دانش درباره نظریه‌ رنگ‌ها و امتزاج مواد رنگی و بطور کلی مستلزم آموختن نکات علمی فراوانی است. البته در مورد نقاشی چینی وضع چنین نیست زیرا صناعت نقاشی چینی بسیار ساده است: فقط طرز کار کردن با یک قلم مو و یک رنگ را باید آموخت. اما این قلم با چنان ظرافتی و این رنگ با چنان دقتی به کار می‌رود که در نقاشی چینی فقط پس از سالیان سال شاگردی و تمرین می‌توان به آستانه‌ی استادی رسید. چینی‌ها معمولاً با قلم‌مو می‌نویسند و قلم‌مو به دست آنان همان قدر آشناست که قلم یا مداد به دست ما، در حقیقت نقاشی چینی ادامه خط چینی است در چین عقیده بر این است که تمامی کیفیت زیبائی می‌تواند در یک خط زیبا متمرکز شود و اگر کسی بتواند خط را خوب بنویسد از عهده نقاشی خوب هم بر می‌آید.
درواقع چینی‌ها ارزش هنرمند را اغلب از روی ظرافت خط او و قدرت بیان بی‌پایان خط تشخیص می‌دهند. البته این نگرش چینی‌ها به هنر تا آنجا که مربوط به نقاشی می‌شود درکش آسان است. اما اینان در پیکرسازی، سفالگری، مفرغگری و ... نیز با کیفیت صناعتی نظیر کیفیت خط برخورد می‌کنند. در سفالگری، این کیفیت در خطی که حدود خارجی ظرف را تشکیل می‌دهد و در تناسب این خط با ضخامت و حجم ظرف منعکس می‌شود. وقتی که گل روی میزی دوار از میان انگشتان سفالگر می‌گذرد حساسیت او را به همان قدرت و ظرافتی بیان می‌کند که قلم‌مو در دست نقاش.
راه دیگر در درک هنر شرقی راه مابعدالطبیعی است. آنچه به عنوان صناعت تا کنون توصیف شد در حقیقت با یک محتوای بسیار غیرشخصی و انتزاعی ترکیب می‌شود. گفته‌اند که هنرمند چینی می‌خواهد هماهنگی کائنات را در اثر خود بیان کند و این با منظور هنر غربی که عبارت از بازنمائی خصوصیات ظواهر طبیعت است، هیچ وجه مشترکی ندارد. به این معنی که همواره در پی جزئیات که نقاش چینی در بازنمائی یک منظره از طبیعت می‌کشد، کلیات فراوانی نهفته است. البته روح هنر شرقی در تاریخ طولانی هنر چینی تحولاتی هم پیدا کرده مثلاً در اوایل سلسله «تانگ» آن روحی که غالب بر همه چیز بود، روح وحشت بود اما نزد هنرمندان با فرهنگ‌تر دوره‌ی «سونگ» آن روح کلی روحی ظریف و تغزلی بود بنابراین هنر چینی در سراسر تاریخ خود طبیعت را ملهم از یک نیروی پنهانی تصور می‌کند و هدف هنرمندان این است که با این نیرو تماس گرفته کیفیت آن را به بیننده منتقل کنند. در هنر غربی چنین هدفی به انواع و اقسام رومانتیسم و عرفانیات مشکوک منجر می‌شود، اما هنر چینی همیشه به گونه‌ای اعجاب‌آور از این انحرافات برکنار می‌ماند، اگر یک هنرمند چینی از شرافت فکری سنت خود منحرف شود دستخط او راز انحراف او را فاش خواهد ساخت.
هنر چینی در طول تاریخ خود دگرگونی‌های فراوانی را از سر گذرانده؛ اقوام وحشی از شمال و غرب به چین حمله کردند و مدتها عنصر سبک هندسی هنر آنان در هنر چینی داخل شد. اما بیشترین تأثیرات ناشی از نفوذ ادیان بودائی و کنفوسیوسی بوده است.
این ادیان، هر چند شور و حرکت عظیمی در فعالیت‌های هنری پدید آوردند، اما در عین حال زیان‌های فراوانی هم وارد آوردند، مثلاً آئین کنفوسیوس پرستش اجداد را تبلیغ می‌کرد و پرستش اجداد در زمینه هنر به این صورت تعبیر می‌شد که هنرمندان به سنت‌های گذشته بچسبند و به تقلید صرف از آثار گذشتگان بپردازند در عین حال شاید به واسطه وجود همین مذاهب بود که هنر چینی توانست جنبه حیاتی خود را حفظ کند و در دوره سونگ به اوج خود برسد. دوره‌ی سونگ از لحاظ سبک کم و بیش نظیر آغاز دوره گوتیک در هنر اروپائی است.
ایران بیش از هر کشور دیگری نارسا بودن تقسیمات جغرافیائی را در تاریخ هنر نشان می‌دهد. مرزهای ایران در قرن هفتم پیش از میلاد (ابتدای تاریخ ایران) تاکنون تغییرات فراوان کرده سرزمین ایران بارها مورد هجوم قرار گرفته و اقوام مختلف به ایران مهاجرت کرده‌اند یا از ایران به خارج رفته‌اند و حدود ۱۵ قرن ایران در دست حکام خارجی بود به همه‌ی این دلایل امکان آشفتگی در هنر ایران در حد بالایی است. البته منظور این نیست که وقتی که بر یک اثری هنری نام ایران را می‌گذاریم باید در هویت آن شک کنیم اما تا قرن پانزدهم و مخصوصاً تا سلسله صفویه، عنوان ایرانی معنی دقیقی پیدا نمی‌کند.
پیش از این زمان دوره‌های هنری بزرگی پیش می‌آید که ایران در آن دخالت دارد. مخصوصاً دوره ساسانی که چنان که از آثار باقی‌مانده آن به نظر می‌رسد، از لحاظ جهان شناختی بزرگترین دوره تاریخ هنر ایران بوده است. اما هر چه این دوره را بیشتر مطالعه کنیم بیشتر پی می‌بریم که هنرمندان آن از ذخایر بزرگ آسیای مرکزی الهام می‌گرفته‌اند. در هر حال شاهنشاهی ساسانی از حدود مرزهای خود ایران بسیار فراتر می‌رفت. تشخیص دادن یک عنصر نژادی در هنر خاص دوره‌ی ساسانی که در دوره‌های بصری هنر ایران ادامه یافته باشد، صرفاً ناشی از ملت‌پرستی و تعصب خواهد بود.
هر چند که در دوره‌های بعدی هنر ایران هنرمندان، بسیاری از قراردادهای هنرساسانی را به کار برده‌اند زیرا که هنرمند قراردادهای مرسوم را به همان ترتیبی به کار می‌برد که شاعر در بحور متداول شعر می‌سراید. اما همانطور که بحور شعری ممکن است برای چند زبان طبیعی باشند قراردادهای هنری هم ممکن است بین چند ملت مشترک باشند و مسلماً معیار ملیت نیستند.
برگفته از ماهنامه‌ی ماندگار
منبع : مجتمع فرهنگی آموزشی علامه طباطبایی