یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
ترسوها با مخ میخورند زمین
![ترسوها با مخ میخورند زمین](/mag/i/2/ebqkr.jpg)
این جور صحنهها و اینگونه دیالوگها روزی چند بار در کنار رستوران فستفود تازه افتتاحشده احمدرضا عابدزاده در نزدیکی میدان تجریش شنیده و دیده میشود. یکی از کارمندهای مغازه به شوخی میگوید: «اگه هر کدوم از اونایی که با احمدآقا عکس میگیرن یا امضا میخوان یه سیبزمینی از ما میخریدن ما الان میلیونر شده بودیم.» اما خود احمد عابدزاده به این حرفها کاری ندارد، برخورد او با مراجعان و رهگذران باورنکردنی است.
مهربانانه و با صبر و حوصله، و البته مردم هم بهشدت هوای ستاره محبوب سالهای نهچندان دور خودشان را دارند.
احمد عابدزاده پس از آن بیماری مهلک خیلی فرق کرده است. حرف زدن او در لحظاتی بسیار خوب است و لحظاتی نامفهوم میشود. گاه مشخص است که هیچ واژهای را در آن لحظه نمییابد و گاه هم معلوم است که به دنبال خاطرهای میگردد که انگار پاک شده است. اما از لحاظ رفتاری، احمد عابدزاده مطلقاً مردمداری نمونه شده است.
او با تمام وجودش میکوشد که هیچ درخواستی را رد نکند. خودش میگوید که این ادای دین او است به مردمی که ساعتها و روزها برایش شمع روشن کردند، نذر کردند و دعا خواندند. احمد عابدزاده هنوز پس از چند سال دور بودن از فوتبال محبوب است. هنوز او برای همه علاقهمندان فوتبال ایران «عقاب» است.
▪ چرا فستفود؟
ـ شما اگر جای من بودی چه کار میکردی؟ وقتی نمیخواهند در فوتبال باشم و هر وقت هم که خودم پا پیش میگذارم آنها به نحوی مانع میشوند، چهکار میتوانم بکنم. باید یکجوری درآمد داشته باشم و سرگرم هم باشم.
▪ چه کسانی نمیگذارند در فوتبال کار کنید؟
ـ همه مدیرانی که میدانند که عابدزاده از آنها محبوبتر است و برای همین میترسند زیر محبوبت او محو شوند. برای همین هیچ تیمی حاضر نیست مرا به عنوان مربی قبول کند.
▪ بعضیها هستند که مثل عابدزاده محبوب هستند اما در فوتبال هم هستند.
ـ خب خیلی از آنها چاپلوس هستند. آنها با هر کس کار میکنند و با هر مربی و مدیری حاضر هستند کار کنند.
▪ حالا درآمد احمد عابدزاده خوب هست؟
ـ خدا را شکر که زمان فوتبال ما پول وارد شد و ما توانستیم در جاهای دیگر سرمایهگذاری کنیم، وگرنه معلوم نبود در این آشفتهبازار فوتبال ایران و با این باندهای مافیایی که هستند، چه بر سر آنهایی میآمد که عضو هیچ باندی نیستند. حداقل الان وضع مالی خوبی دارم که هم خودم مشغول هستم و هم چند نفر کنارم کار میکنند و نان برای خانوادهشان میبرند، با اینکه این کار فاصله من را با فوتبال زیادتر کرده است.
▪ استقبال مردم از رستوران چطور است؟
ـ دو یا سه هفته است اینجا را راهاندازی کردیم. در کار مواد غذایی باید ماهها بگذرد تا جا بیفتد، اما نسبت به مغازههای مشابه اطراف بیشتر مشتری داریم. البته خیلیها هم تا دم در میآیند تا فقط با من عکس بگیرند و بعد میروند. اما مردم لطف دارند، هم اینکه یاد ما هستند برایم از همه چیز مهمتر است.
▪ دروازهبانهای فعلی چطور هستند؟
ـ به نظرم همه در یک سطح هستند و زیاد تفاوت آنچنانی با هم ندارند، فقط هر کس بهتر تمرین کند موفقتر است. الان هم اگر میبینید دروازهبانی بهتر کار میکند، بهخاطر این است که بهتر تمرین میکند.
▪ پرسپولیس در حال حاضر چهار دروازهبان دارد به نظر تو کدام آنها بهتر است؟
ـ هر چهار دروازهبان در یک سطح هستند، اما به دلیل حضور واعظی در شش بازی پشت سر هم او دارای روحیه بالاتری است، اما اگر پرسپولیس میخواهد آیندهاش تأمین باشد، باید به حقیقی بیشتر بازی دهد.
▪ تعداد دروازهبانهای پرسپولیس زیاد نیست؟
ـ نه، در یک تیم چه دو دروازهبان باشد چه ۴۰ دروازهبان، هر کس باید به فکر تمرین کردن خودش باشد. بهطور قطع رقیب خوب باعث بالاتر رفتن انگیزه میشود، اما متأسفانه دروازهبانهای ما بیشتر به فکر توطئهچینی و زیرآبزنی هم هستند تا تمرین.
▪ وحید طالبلو چطور است؟ میتواند یک عابدزاده دوم شود؟
ـ طالبلو تمام فاکتورهای لازم را برای یک دروازهبان ششدانگ شدن دارد، اما بعد از اینکه در مسابقات جام ملتهای آسیا نیمکتنشین شد، دچار افت روحی شدید شد و گلهای بدی هم خورد.
▪ علت افت طالبلو نداشتن یک رقیب خوب نیست؟
ـ خب چرا، رفتن رحمتی باعث شد طالبلو انگیزه لازم را نداشته باشد و میداند حتی اگر ۲۰ درصد از رقیبان فعلیاش کمتر باشد باز هم فیکس است.
▪ خودت برای دروازهبانی الگوی خاصی داشتی؟
ـ اولین بار که درون دروازه ایستادم، ۱۲ سالم بود، هیچکس را هم نداشتم تا به من آموزش بدهد و فقط فیلمهای بازی شوماخر دروازهبان تیم ملی آلمان بود که به من کمک کرد و باعث شد خیلی چیزها یاد بگیرم. البته دروازهبانی خیلیها بوده که مورد پسندم بوده است، مثل اشمایکل و میشل پرودوم.
▪ دروازهبان ایرانی؟
ـ نمیخواهم بیاحترامی کنم، اما هیچکس دروازهبانیاش برایم دلچسب نبوده است.
▪ حتی ناصر حجازی؟
ـ سؤال انحرافی قرار نبود بپرسی! این نظر بنده است، اما خیلیها دروازهبانی ناصرخان را بیشتر از من دوست دارند. ناصر حجازی بزرگ من است و احترام زیادی برای او قایل هستم.
▪ رقیبان زیادی داشتید، هیچوقت مشکلی با هم نداشتید؟
ـ من با هیچ کس مشکل نداشتم، هیچوقت، اما بعضیها فکر میکردند که اگر برایم دردسر درست کنند و بروند در روزنامهها مصاحبه کنند، بزرگ و محبوب میشوند. اما در عمل دیدیم که اینطور نشد، آنها بعد از اینکه من کنارهگیری کردم، کجا رفتند؟ حتی نامی هم از آنها نیست. اما هنوز مردم به من لطف میکنند و برایشان هنوز محبوب هستم.
▪ با کدام یک از همدورهایهای خودت رابطه دارید؟
ـ با همه. خیلی از بچهها میآیند مغازه و با هم صحبت میکنیم. هر چند نادر محمدخانی و محمد خاکپور که باهم خیلی جور بودیم ایران نیستند، اما هنوز رابطهام با آنها را حفظ کردم، هر کدام هم بیایند اینجا در خدمتشان هستم.
▪ کدام بازی برایت بیشتر خاطرهانگیز بوده است؟
ـ بازیهای ملی خیلی لذتبخش بود و اگر با برد همراه بودند خاطرهانگیزتر میشدند، ولی سه بازی همیشه در ذهنم است.
▪ کدام بازیها؟
ـ بازی ایران-کرهشمالی که سه پنالتی گرفتم. باورم نمیشد، پیش خودم فکر میکردم اگر حداقل یک پنالتی بگیرم بچهها حتماً پنالتیهای خودشان را گل میکنند اما سه تا گرفتم. بازی ایران – استرالیا که خب همه میدانند که چه اتفاقهایی افتاد، واقعاً اگر در آن بازی تیمی میخواست برنده باشد آن تیم استرالیا بود، اما خدا به ما کمک کرد و توانستیم بازی باخته را مساوی کنیم.
سومی هم بازی ایران-آمریکا بود. جام جهانی همیشه جذاب است، حتی اگر دو تیم بسیار ضعیف بازی کنند، چه برسد به اینکه دو تیمی که مشکل سیاسی داشته باشند، روبهروی هم باشند. یک صحنه آن بازی خیلی برایم جذاب بود و آن لحظهای بود که پریدم رو توپ و توپ به پاهایم خورد، در آن لحظه خیلی وحشتناک بود.
▪ حالا که ۱۰ سال از بازی ایران- استرالیا میگذرد خداوکیلی فکر میکردی بازی دو بر صفر عقب را مساوی کنید؟
ـ بله، حتی بعد از گل دوم که حملههای استرالیا ادامه داشت، یک چیزی ته دلم میگفت ما برنده هستیم. موقعی که یک بر صفر عقب بودیم، این امید را نداشتم، اما بعد از گل دوم واقعاً همه چیز دست به دست هم داد تا بازی دست ما بیفتد و ما حداکثر استفاده را کردیم.
▪ صحنه خاصی هست که در ذهنتان نقش بسته باشد از آن بازی؟
ـ صحنهای که میخواستم ضربه آخر را به توپ بزنم مثل یک تابلو در ذهنم است، قبل از آن برگشتم به محمد خاکپور گفتم محمد دیدی داور ساعت دستش باشه؟ خاکپور گفت: آره اما فکر کنم ساعتش خوابیده.
▪ و بعد از سوت چی شد؟
ـ باور کنید زیباترین صحنه زندگیام بود، باورم نمیشد، بچهها هر کدام طرفی رفتند، آنلحظه میدانستم که ما برای مردم ایران جاودانه شدیم و به قهرمانان ملی ایران پیوستیم. یک چیزی میخواهم بگویم.
▪ چه؟
ـ بعد از بازی بارها فیلم بازی را دیدم، فکر کنم هر کس به جای خیابانی آن بازی را گزارش میکرد، به این زیبایی نمیشد. آن گزارش مکمل بازی بود. اگر نبود انگار یک چیزی از بازی کم بود.
▪ بعد از جام جهانی برای شما چه اتفاقی افتاد؟
ـ مصدومیت کهنه که داشتم، دیگر برایم قابل تحمل نبود و بارها بهخاطر همین از بازیهای ملی کنار گذاشته شدم. الان پاها، کتفها و دستهایم مصدوم است، وگرنه هنوز هم بهترین دروازهبان ایران بودم و در تیم ملی بودم، حیف که نشد.
▪ یعنی بعد از تمام افتخاراتی که بهدست آوردید هنوز هم دوست داشتی برای تیم ملی بازی میکردید؟
ـ بله، برایم بازی ملی مهمترین اتفاق زندگیام است. چه یک بازی ملی، چه ۱۰۰ بازی، بازی ملی فرق دارد.
▪ شما که تیم ملی برایتان خیلی مهم است، الان نظرتان درباره تیم ملی چیست؟
ـ تیم ملی صاحب ندارد، پس هر کس میتواند در موردش اظهارنظر کند. اما به عنوان یک بازیکن که سالها در تیم ملی حضور داشتم، باید بگویم افتضاح بود. بازیهای تیم ملی با بازی باشگاهی فرق دارد، ولی کسانی که مسئول تیم ملی بودند، این فرق را نمیفهمیدند.
▪ نظرتان درباره سرمربی تیم ملی چیست؟
ـ مربیگری در تیم ملی مثل بالا رفتن از یک درخت است. بعضیها جرأت دارند و بالا میروند، ولی بعضیها میترسند بالا نمیروند، یک دسته دیگر هم هستند که بالا میروند اما بعد میترسند و با مخ زمین میخورند.
▪ منظورتان قلعهنویی است؟
ـ به هیچ وجه (با خنده).
▪ دربی نزدیک است. شما که هم در استقلال بودی و هم در پرسپولیس، به نظرت چه کسی برنده است؟
ـ این بازی فرق میکند. قوی و ضعیف بودن در این بازیها مطرح نیست. هر کس باروحیهتر باشد برنده میشود. اصلاً معلوم نیست چه تیمی برنده شود، فکر میکنم اگر شرایط عادی باشد، پرسپولیس برنده بازی است.
▪ راستی پسر احمدرضا عابدزاده هم مشغول تمرین دروازهبانی کردن است؟
ـ امیر تازه ۱۴ سال دارد و در باشگاههای انگلیس در حال تمرین کردن است، اما فکر کنم از دروازهبانهای حال حاضر بیشتر تمرین میکند، ولی حالا زود است در مورد آینده پسرم بخواهم بزرگنمایی کنم.
▪ چند سال پیش شما بیمار شدید، بعد از آن رابطههایتان با مردم فرق کرد؟
ـ مردم همیشه با من بامحبت برخورد کردند، چه قبل از مریضی، چه بعدش. اما خودم بعد از مریضی فرق کردم. وقتی فیلمهای آنموقعی را که مریض بودم میبینم ... (بغض میکند و سکوت)... مردم برایم در خارج از بیمارستان دعا میکردند و شمع روشن میکردند و گریه میکردند. یکی از روزنامههای ورزشی آن موقع با من خیلی بد بود، اما وقتی تیتر «احمد بلند شو» آن روزنامه را در دست مردم دیدم، فهمیدم که هر چقدر با هم بد باشیم، اما موقع گرفتاری همیشه در کنار هم هستیم. رفتار من عوض شد. سعی کردم بهتر با مردم برخورد کنم. تا قبل از آن شاید بعضی وقتها با مردم خوب برخورد نمیکردم یا برای طرفداران وقت کافی نمیگذاشتم، اما بعد از آن رفتارم را عوض کردم.
▪ بدترین خاطره احمدرضا عابدزاده چیست؟
ـ زمانی که مادرم فوت کرد. مادرم برای مریضی من خیلی ناراحت بود و عذاب زیادی کشید، کاش مادرم قبل از مریض شدن من فوت میکرد و اینهمه درد نمیکشید.
▪ بزرگترین آرزویت؟
ـ این که حالم از این بهتر شود.
▪ راستی پنالتی زدن را دوست داری؟
ـ بله، خیلی، حیف که پاهام اجازه نمیدهد که پنالتی بزنم.
▪ احمد عابدزاده یک لقب خاصی داشت.
ـ در بازی با کرهشمالی به من لقب «عقاب آسیا» را دادند، راستش حالا هم هر جا که عقاب ببینم، ناخودآگاه یاد دروازهبانی خودم میافتم.
نویسنده : پویان امیری
منبع : چلچراغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست