جمعه, ۲۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 14 March, 2025
مجله ویستا
مبانی و مزایای حقوق بشر در اسلام

بینش توحیدی اسلامی
از دیدگاه اسلام خدا موجودی مطلق، با قدرت كامله و مشیت ازلی است . تجرد الهی، او را از تمامی كائنات ممتاز میسازد، اعتقاد به ذات برتر لایتناهی، ازلی و ابدی، كه زندگی هر مسلمان را در خود گرفته و غالبا بر زبانها جاری است، به هیچ وجه بدان معنا نیست كه رابطه با خدا و توسل به او را دشوار كند . قرآن مانند كتب آسمانی پیش از خود، حجاب چهره جان را به یك سو میافكند و آدمی را با خدا مرتبط میسازد . خلقت انسان بنابر مشیت الهی به گونهای است كه توانایی ادراك مفهوم وجود مطلق را واجد است . برداشت اسلام از وجود خدا در رابطه با انسان، علی الاصول با اعتقاد مسیحیت كه عیسی را پسر خدا پنداشته و روح خدا را در كالبد آدمی، از راه حلول و از طریق تعمید وارد ساخته است، تفاوتی آشكار دارد . هیچ فرد مسلمانی در وجود خود این جرات را احساس نمیكند كه یك باره شریك خدا گردد . او پرتوی از عظمت الهی را در درون خود احساس میكند . پیروان مسیحیتبا پذیرش حلول، امیدوارند به سعادت ابدی نائل شوند و با تشبه به خدا، به قداست و عشق ازلی متصف گردند . پیروان اسلام، با وجودی كه به تجربهای از وجود زنده و ابدی، بنابر تعالیم قرآن، دستیافتهاند، در مساله رابطه خدا با انسان، با مسیحیت هم داستان نیستند . مسلمانان خود را از شناسایی ذات و حقیقتخدا ناتوان میدانند و بنا به توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله به جای تفكر در ذات خدا، در صفات او میاندیشند . شمار این صفات نودونه است كه «اسماءالحسنی» نامیده میشوند . به طور كلی اطلاق این اسامی به واجب الوجود، بیپایانی و عظمتخدا را توصیف میكند . و در حقیقتخدا مصداق كامل این صفات است و عظمت او در پایهای است كه مثل و نظیری برای او متصور نیست . به اعتقاد مسلمانان، عظمت مطلق خداوند; عنایت و رحمت او را به بندگان منع نمیكند . رحمت الهی شامل حال همه انسانهاست . شناخت رحمت الهی با معرفتبه قدرت كامله او مرتبط است . توجه به این نكته و درك این ارتباط است كه اسلام را نسبتبه سایر ادیان امتیاز میبخشد و چهره یك مسلمان را به روشنی تصویر میكند .تقدیر و اختیار
مساله تقدیر در كلیه ادیان توحیدی مطرح شده و اختصاص به اسلام ندارد . با این حال از تعمق در آیات قرآن بدین نتیجه میرسیم كه دین اسلام در باره آزادی و مسئولیت كامل بشر اصرار ورزیده و قاطعانه از این حق دفاع كرده است . بنابراین، عملا مساله تقدیر به صورت مطلق در این دیانت مصداق ندارد . قبول دخالت تقدیر در رفتار روزمره فرد مسلمان به دشواری هایی منجر میشود . واژه تقدیر كه در ابتدا (با توجه به آزادی بشر) مورد قبول عقل نیست، با این حال، از دیدگاه دیانت، انگیزه اصلی شمول رحمت الهی در حق انسان است . از این رو، در اسلام تا حدودی پذیرفته شده است . در قرون اولیه اسلام، مساله قضا و قدر، منشا بحث و گفتوگوی بسیار بوده است .
در این بحثها انگیزههای سیاسی نیز غالبا وارد شده است . بعضی از خلفا نیز در قبول تاثیر قضا و قدر و رد عقاید فلاسفه عقلی مذهب، اصرار ورزیدهاند . تا بدین وسیله اكمیتخود را بر مسلمین به گردن مشیت الهی بیندازند و به حكومت ظالمانه خود ادامه دهند .بدون شك، دلایلی كه متكلمان له یا علیه قضا و قدر در آثار خود ذكر كردهاند، نخستین شالوده بنیان تفكر، مبنی بر عقل و استدلال در فرهنگ اسلامی بوده است . بررسی رویدادهای تاریخی، تا حدودی قادر است گرایش مسلمین به قبول نظریه قضا و قدر را در دورههایی از تاریخ، توجیه كند و دلایل چشمپوشی پژوهندگان غرب در شناخت مظاهر تمدن و فرهنگ اسلامی و اصرار ورزیدن در انتساب عقیده جبر و تقدیر به اسلام را باز شناسد . امروزه اهل سنتبر این عقیدهاند كه وقوع تمام اتفاقات و حوادث عالم، منبعث از اراده و مشیت الهی است . هیچ حادثهای در جهان روی نمیدهد مگر آن كه قبلا در لوح محفوظ ثبتشده است . خداوند بشر را به ایمان و اطاعت و عمل صالح دستور میدهد . از سوی دیگر سرپیچی از دستورات الهی، شرارت و بیایمانی مخلوق، بنابر مشیتخداست . با این همه، شر مستقیما از اراده خدا سر نمیزند، چون با مصلحت انسان سازگار نیست، بلكه عامل ارتكاب شر، وسوسه است . آن كه عقیده دارد خداوند از معاصی آدمی خشمگین نمیشود، بیگمان مشرك است، همه اعمال آینده بشر از ازل در علم خداوند پیشبینی شده است و هر كه جز این پندارد، علم الهی را انكار كرده است . در قرآن آیات بسیاری در مسؤولیت و مجازات انسان و آزادی او در گزینش خیر و شر، وجود دارد، زیرا اگر جز این باشد، مجازات انسانی كه در رفتار خود مجبور است، خلاف عدالت الهی خواهد بود . علاوه بر این خداوند در مكتب اسلام، به عدالت متصف است . با این كه تقدیر در برابر عقل قرار دارد و مشیت الهی در نظام خلقت مؤثر است، با این وجود خداوند راه راست را به انسانها میشناساند تا مطابق عقل و وجدان خود رفتار كنند . بنابراین، آزادی انسان، اختیار اموری است كه قرآن آن را تایید كرده باشد و نظیر سایر موجودات تابع قانون موجبیت (۴) نیست . هر انسانی مسؤول عمل خویش است و در صورت ارتكاب گناه و انتخاب بدیها، روز قیامتبازخواست و مجازات میشود . خداوند دارای آزادی مطلق است، و آزادی انسان پرتوی از آزادی او است . دیانت اسلام، بین مشیت الهی و مسؤولیت انسان (بر مبنای خردمندی و آزادی) همآهنگی به وجود آورده استخداوند در آیات ۳۸ و ۳۹ سوره نجم میفرماید: «الاتزر وازرهٔ وزر اخری و ان لیس للانسان الا ما سعی» «برنخواهد داشت هیچ بردارندهای بار گناه دیگری را، و نرسد آدمی را مگر آن چه به جا آورده است .»
انسان در نگاه اسلام
قرآن در باره هیچ موضوعی بیشتر از انسان گفتوگو نكرده است . انسان را دارای روح غیرمادی و برخوردار از سعادت ابدی به معنای واقعی كلمه معرفی كرده است . در حقیقت، هویت انسان و سرنوشت پس از مرگ او را «روح» تعیین میكند . از دیدگاه اسلام، روح، واقعیتی است ناشناخته و وصفناپذیر .«و یسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاقلیلا .» «میپرسند تو را از روح، بگو روح از فرمان پروردگار من است و شما را ندادهاند از علم، مگر اندكی .» (۵) «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم .»«انسان با وجود ضعف به نیكوترین صورتی آفریده شده است .» (۶) داستان آفرینش آدم، پدر انسانیت روشنگر مقام والای آدمی است، او مستقیما با اراده خدا، از گل ساخته شده و سپس در آن «روح» دمیده شده است . از این داستان، رمز دوگانگی تن و جان آدمی را میتوان دریافت: روان متعالی او، كه به سوی خدا رهسپار است و طبیعت مادی او، كه در چنگال وسوسه گناه گرفتار آمده است: «و لقد كرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی كثیر ممن خلقنا تفضیلا .» «گرامی داشتیم فرزندان آدم را و برداشتیم ایشان را در بیابان و دریا و روزی دادیم ایشان را از پاكیزهها و برتری دادیم ایشان را بر بسیاری از آن چه آفریدهایم برتری دادنی .» (۷) قرآن، به انسانها، ارزشی والاتر از فرشتگان میبخشد، با این همه عنصر نخستین خلقت آدمی را خاك قرار داده است تا با وقوف به این حقیقت، از خود پرستی و غرور، دوری گزیند . نافرمانی آدم، موجب گردید كه از بهشتبیرون رانده شود . در باب انگیزه خروج آدم و حوا از بهشت، مفسران تعبیرات مختلفی كردهاند، ولی قدر مسلم، بیرون راندن آنها به خاطر سرپیچی از فرمان خدا بوده نه بدان گونه كه بعضی پنداشتهاند به علت چشیدن میوه درخت ادراك (معرفت .) زیرا مطابق آیات قرآن، خداوند هرگز با علاقه و اشتیاق ایشان به معرفت اشیا نه تنها مخالفتی ندارد، بلكه پیوسته آدمی را به علم آموزی و تفكر تشویق میكند . اسلام، اندیشه سقوط اخلاقی آدم در برابر تعرض شیطان و در نتیجه انحطاط اخلاقی انسانیت را، برخلاف نظر ادیان مسیحیت و یهود، مردود میشمارد . آن چه كه انسانیت را توجیه میكند، حیات اخلاقی انسانهاست . از دیدگاه اسلام، انسان موجود تیره بختی كه تنها با لطف معجزه آسای خدا از مهلكه نجات یابد، تلقی نمیشود، بلكه انسان موجود خردمندی است كه از آزادی و اختیار بهرهمند است و توانایی شناخت نیك و بد را داراست . او مسؤول سرنوشتخویش است و در برابر قانون الهی قرار دارد تا رفتار خود را با دستورات آن همآهنگ سازد . اسلام به انسان مقام «خلیفهٔ اللهی» بخشیده و به او توانایی و شایستگی ویژهای (نسبتبه سایر موجودات عالم) ارزانی داشته است . از دیدگاه قرآن، ایشان مظهر لطف و رحمت الهی در این عالم است . در حدیث قدسی، خداوند فرموده است: «من گنجی پنهان بودم كه میخواستم خود را آشكار سازم، از این رو بشر را آفریدم تا همگان مرا بشناسند .» بنابر مفاد این حدیث، خداوند بشر را آفرید تا خود را به جهانیان معرفی كند . تصوف (عرفان) اسلامی بر مبنای این حدیث پدید آمده و گسترش یافته است . انسان كامل، عالم اصغری است كه از درخشش عالم اكبر ظهور یافته، از این رو، نماینده خدا در این جهان خاكی است . وجود او، مظهر وجود مطلق است . این خویشاوندی بدان گونه كه مسیحیتباور دارد، انسان را با وجود مطلق، متحد نمیسازد، تنها پرتوی از آن مبدا بر او تابیده است; انسان نشانهای از آن ذات و حقیقت ناشناختنی است . آفرینش انسان، غایت و مقصودی در خود پنهان دارد و از سربیهودگی صورت نگرفته است . مقصود از خلقت انسان، سیر تكاملی روح است . موضوع بهشت و دوزخ و مجازات و پاداش در اسلام، به كلی برای تحقق این منظور و حصول این مقصود است، و این، همان خصوصیتی است كه دین اسلام را نسبتبه سایر ادیان ممتاز میسازد . قرآن نموداری از انسان برتر را به پیروان خود ارایه میدهد تا به مدد اندیشه و رفتار، بدان برتری دستیابند . همگی تدابیر اسلام در مورد بشر نظیر: اصل بیم و امید، پاداش و مجازات، به خاطر بالا بردن مقام انسان صورت میگیرد . حتی ترس از خدا به خاطر ایجاد اضطراب در دلها نیست، بلكه هشداری استبه انسان تا به خلافت الهی خود بیندیشد، مسئولیتخود را احساس كند و نیك و بد را باز شناسد .اسلام میكوشد تا بین فضیلت انسان در مقام جانشین خدا در زمین، و خلقتخاكی و بیمقدار او، كه موضوع بحث و مجادله فراوان فلاسفه است، نوعی سازش و همآهنگی به وجود آورد . بدین منظور بدیها و ندانم كاریهای بشر را امور عدمی میداند . نقص، فقدان كمال است و زشتی، فقدان زیبایی . بنابراین، انسان برای نیل به كمالانسانیت و خداگونه شدن، باید جنبههای مثبت وجود خود را تكامل بخشد; زیرا كمبودها از ارزش انسانی او خواهد كاست . از دیدگاه اسلام (برخلاف دو دیانتیكتاپرست دیگر، كه در پیریزی فلسفه سنتی مغرب زمین سهیم بودهاند) انسان و سایر مخلوقات، صفت و حالت واجب الوجود تلقی نمیشوند، روح خدا در پیكر مسیح حلول نكرده و او فرزند خدا نیست . انسانها در رابطه با خدا و مزیتهای دیگر، برابر آفریده شدهاند و این عقیده كه خداوند، به بعضی انسانها مقام فوق بشری بخشیده مورد قبول قرآن نیست . اسلام علاوه بر آن كه در ذات و صفات واجب الوجود با ادیان الهی پیش از خود اختلاف نظر دارد، در طریق وصول الی الله نیز با آن مذاهب همآهنگ و هم داستان نیست . هر فرد مسلمان با عبادت و پرهیزگاری و اطاعت از دستورات قرآن كه از وحی الهی سرچشمه گرفته است، خواهد توانستبه خدا تقرب جوید و این تقرب به افراد برگزیده و ممتاز، اختصاصی ندارد . خدای اسلام به همه انسانها یك سان مینگرد و همگان از عنایت و رحمت واسعه او بهرهمندند .اخلاق اسلامی
مكتب اسلام به جنبههای روحانی انسان بیشتر از خصوصیات غریزی و جنسی او اهمیت میدهد و زندگی بهتر را در ارضای شهوات و تسكین غرایز به هر صورت نمیداند . بر پایه این اعتقاد و پیوند ماده و معنا، تن و جان، عقل و غریزه، اسلام توانسته ستبعد تازهای به تعریف انسانیتبدهد و بشر را موجودی بداند كه مهمترین امتیاز او نسبتبه سایر جانوران، نگهداری تعادل بین نیروهای فعال وجود اوست . این حالت اعتدال را اطاعت از اوامر و نواهی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فراهم میآورد . اسلام به عنوان یك دین آسمانی در خیلی از موارد، سیستم فكری و اخلاقی مهمی را ارایه داده كه به مراتب از ایدئولوژیهای مغرب زمین كاملتر و عملیتر است . در مقام مقایسه با ایدئولوژیهای فلسفی مغرب زمین كه غالبا غیر عملی و خیال پردازانه است، دیانت اسلام از اصول اخلاقی بشر دوستانه و متكی بر وحی الهی پیروی میكند كه بر رهنمودهای عملی استوار است و نظم جامعه بشری را بیشتر از رهنمودهای فیلسوفان تضمین میكند .اسلام، دین عقل و اندیشه، و در عین حال اخلاق و فضیلت است و این امتیاز باعثشده است كه مسلمانان دین خود را كاملترین ادیان بدانند . اسلام، در عین این كه به دخالت عقل در رفتار آدمی بسیار اهمیت میدهد، او را به تحول اخلاقی و یژهای وا میدارد كه محبت نسبتبه غیر، پس از پرستش خدا، به صورت ارزندهترین و عالیترین عشق زندگانی او تجلی میكند . نظام اسلامی، به طور كلی بر پایه تعادل نیروها استوار است . خدای قرآن، موجود برتر و یگانه و جاویدانی است كه از یك سو دارای قدرت كامل و عدالت مطلق، و از سوی دیگر به صفت رحمت و رافت، از خدای سایر ادیان ممتاز است . بر پایه این اعتقاد است كه مسلمانان در قرآن، امت وسط و جامعه متعادل معرفی شده است و فضیلت در فرهنگ اسلامی، عبارت از تعادل و همآهنگی است . در فلسفه كلی اسلام، اعتدال و میانه روی در همه امور، یك اصل بنیادی و اساسی است . هدف دین اسلام، ایجاد همآهنگی بین ماده و معنا، تن و جان، حقیقت و واقعیت است . اسلام، تحولی در جهان پدید میآورد كه گرایشهای مادی انسان با انگیزههای معنوی و روحانی درهم میآمیزند و تعادلی در رفتار آدمی روی میدهد .خردگرایی انسان با اشراق و شهود، خودخواهی او با غیرخواهی و عشق درهم میآمیزد و از این آمیزش است كه عدالت، بر شالوده احسان تجلی میكند .در منطق محكم اسلام، عدالت و رافت مقصد اعلای انسانیت است كه برای رسیدن به آن، در اخلاق اسلامی به كار بستن هر دو باهم توصیه شده و نمیتوان رافتبدون عدالت، یا عدالتبدون رافت را اختیار كرد . این شیوه با اخلاق مسیحیت تفاوت آشكار دارد، زیرا در دین مسیح اعمال رافت از حد اعتدال میگذرد، و در اجرای عدالت نیز، حس انتقام و گذشت دخالت میكند . از دیدگاه اسلام، عدالت، رفتاری است كه بیش از هر رفتار دیگری به تقوا نزدیكتر است . «یا ایهاالذین امنوا كونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولاتجرمنكم شنئان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی . . .» «ای كسانی كه ایمان آوردهاید، برای خدا به قسط قیام كنید و دشمنی گروهی، شما را از عدالتباز ندارد، دادگر باشید كه عدالت از هر چیزی به تقوا نزدیكتر است .» (۸) تقوا و فضیلت اسلام با احساس ترحم مسیحیت تفاوتی آشكار دارد . بنابراین، اطاعت از خدای قادر متعال و اجرای قوانین الهی به منظور تامین سعادت بشر، كه عدالت نامیده میشود به هیچ وجه جنبه رافت و ترحم ندارد . در اخلاق معاصر، مفهوم رافت، به صورت برابر نهاد عدالت تجلی میكند . مردم نسبتبه مجازات اعدام فردی كه مرتكب قتل عمد گردیده احساس رافت میكنند و تبرئه او را نیكوكاری میپندارند، در حالی كه عدالتبر پایه دستورات الهی، به اعدام او، رای میدهد . در این جا این سؤال مطرح میشود كه آیا عدالت و رافت مفهومی یگانهاند یا به گونهای كه در مثال مذكور بیان شد در برابر هم قرار دارند؟ آیا عدالت و رافت از ایمان سرچشمه گرفتهاند، یا رافت، از احساس غیرخواهی برخاسته و عدالت از تعقل حاصل شده است؟ عدالت، عملی است كه رفتار انسانها را با معیار قانون میسنجد و هر كس را به تناسب رفتار نیك و بدی كه از او سر زده، پاداش میدهد و مجازات میكند . در حالی كه نیكوكار شخصی است كه نیازهای انسانها را بیهیچ توقع پاداشی بر طرف میسازد . از دیدگاه فلسفه اولی، (متافیزیك) عدالت و رافت منشا واحدی دارند كه همان وجدان بشری است . در فرهنگ اروپایی، مباحث مربوط به عدالت و نیكوكاری و رافت، به پیدایش دو مكتب اصالت معنای مسیحی (۹) و خردگرایی روشنفكرانه (۱۰) انجامیده است . در دیانت اسلام ظاهرا تضاد عمدهای بین این دو، مشاهده نمیشود; ولی توجه به اجرای عدالت تا آن پایه است كه تمام رفتارها و ارزشهای دیگر بر محور آن میچرخند . نظر برخی از پژوهندگان غربی كه نیكوكاری اسلام را رفتاری خشك و بیجاذبه و عدالت را در اسلام، كاری افراطی و بدون گذشت پنداشتهاند، دور از حقیقت است . فقهای اسلام، عدالت را منبعث از وحی الهی میدانند و مساله را از جهات ایدئولوژیك و اجتماعی بررسی كردهاند . اصل نیكوكاری در اسلام بدان گونه كه مسیحیت پنداشته، صرفا رفتاری به منظور كمك یا مهربانی به دیگران از روی ترحم نیست . قرآن، فرد نیكوكار را انسان با فضیلتی میداند كه عشق الهی انگیزه او در خدمتبه نوع و نیكوكاری به دیگران است . «و یطعمون الطعام علی حبه مسكینا و یتیما و اسیرا .» «به زعم كلیسا، خدا با بخشیدن روح خود به انسان، او را به نیكوكاری و رافت وا داشته است، ولی قرآن میگوید: انسان به این جهان آمده تا با مبارزه با فقر، بدبختی و آلام همنوعان خود، قیام كند . مخصوصا به دفاع از زنان و كودكان در برابر این بدبختیها بیشتر اهمیت میدهد .» (۱۱) در عدالت اسلامی، برای بدكاران بخشش پیشبینی شده است، ولی این بخشش بر پایه عاطفه و رافت، مبتنی نیست، زیرا اول باید آثار و پی آمدهای بخشایش در جامعه بررسی شود; اگر از این كار ضرر و زیانی متوجه نظم جامعه گردد، و احیانا گنهكار دوباره به عمل خود ادامه دهد و بر تجری او به گناه افزوده شود، عدالت اسلامی، بخشایش را با انگیزه رافت اجازه نمیدهد، بلكه در این گونه موارد مجازات مجرم را بر نیكوكاری ترجیح میدهد، زیرا از امنیت جامعه در برابر فساد و بینظمی حمایت میكند . نیكوكاری فضیلت اخلاقی است، ولی باید در مورد افرادی كه شایستگی آن را دارند اعمال شود . یكی از اهداف عدالت اسلام، برانگیختن وجدان نیكوكاری انسانها از راه به كارانداختن عقل و تامل و تفكر است . در حقیقت، رافت و نیكوكاری از عظمت روح بشر و حس زیباشناسی او سرچشمه میگیرد و بایستی تمام اعمال هر مسلمان در پرتو آن انجام شود . پیامبر صلی الله علیه و آله در این باب فرموده است: «همگی رفتارهای نیك، نظیر لبخندی كه از دیدار دوستی بر چهره شما نقش میبندد، محبتی كه به همسایه خود میكنید، نیكو كارانه است و برابر با بخشش و دستگیری از مستمندان است . كمك به راه گم كردهای، یاری به نابینایی، برداشتن پاره سنگی، بوته خاری و هر مانع دیگری از پیش پای رهنوردی، نیكوكاری است .» در فقه اسلامی، تقوا یا اطاعت و پیروی از امر خدا، همان عدالت اخلاقی است كه در اندیشه و رفتار فرد مسلمان باید رعایتشود . امانت، فروتنی و صداقت در روابط انسانها (كه دین اسلام پیوسته بدان اصرار میورزد) همان محبت و ایثاری است كه در همه حال باید به دیگران مخصوصا خویشاوندان و همسایگان رعایتشود .قرآن، به منزله كلید گشودن كاخ با شكوه اخلاق اسلامی است كه در اختیار هر مسلمانی گذاشته شده است . مكمل ارزشهای اخلاقی در اسلام عبادت خداوند است . به بیان دیگر، آن كه عبادت خدا را مطابق دستورات شرع به جا نیاورد، اصولا نمیتواند در نظر اسلام، انسان شایستهای به حساب آید .با این همه، عبادت اسلام كوركورانه و خارج از اعتدال نیست، و در عبادت هم اصل میانه روی رعایت گردیده است . همان گونه كه بشر دوستی اسلام نیز بر پایه اعتدال و میانه روی است . تنها در برابر خداست كه آدمی، همه مصلحتها، حتی هستی خود را از یاد میبرد . اسلام، با هدفهای متعالی و والای خود، حقوق و آزادی انسان را به بهترین صورتی مراعات كرده و به دنبال تاسیس جامعهای بوده كه در آن از برتری نژادی و امتیازات طبقاتی اثر و نشانهای نیست . عدالت اجتماعی اسلام پدیدهای فراگیر است كه از قانون متعالی الهی سرچشمه گرفته است . ارزشهایی را كه قرآن در باره آن سخن گفته، بدون كوچكترین تردیدی، هنوز دست نخورده باقی مانده و فعلیت نیافته است . بدین ترتیب، مسلما میتواند در روزگار ما برای ساختن دنیایی بهتر و انسانیتر، همكاریهای ارزندهای را برعهده گیرد .
فرد و جامعه
اسلام، برخلاف تمدنهای دیگر، فرد را جزئی از جامعه و پاره سنگی از ساختمان یك تمدن معرفی نمیكند، بلكه هر فرد مسلمان را اساس و بنیان نهاد فراگیر فرهنگ اسلامی میشناسد . انسان در فردیتخود، مقام ممتازی در مجتمع اسلامی دارد و نسبتبه سایر ملتها از موقعیت و حقوق اجتماعی بیشتری بهرهمند است . اسلام، به بشر به عنوان جزء ساده اجتماع، نمینگرد و او را عنصر سازندهای در جامعه متحول اسلام میداند، كه هر گاه نقش خود را به درستی ایفا نكند، جامعه را گرفتار بینظمی و اختلال میسازد . با این برداشت، اخلاق اجتماعی اسلام شكل میگیرد . هدف اخلاق اجتماعی، تنظیم روابط گروهی افراد جامعه است . هر مسلمانی، ملزم است تكالیف خود را نسبتبه افرادی كه با او نوعی رابطه دارند، مطابق تعالیم قرآن انجام دهد . به طور كلی بیشتر تكالیف و فرائض اسلامی جنبه اجتماعی دارند و برخلاف پارهای مذاهب، عبادت اسلام تنها ریاضتبدنی و مناسك فردی نیست . فرد مسلمان باید از تسلط بدی بر جامعه ممانعت كند، و در عوض، خوبی را هر چه بیشتر رواج دهد . این دستور اخلاقی، جامعه مسلمان را از سایر جوامع دینی ممتاز میسازد .
از نظر جامعهشناسی، امت مسلمان از تلفیق و همآهنگی دین و سیاستشكل میگیرد، و این همآهنگی، ضامن پیوند آگاهانه امت مسلمان و گرد آمدن آنها زیر یك پرچم و یك شعار است . هرگاه، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سیاست را به معنای وسیع آن: اداره حكومت، شركت در جنگها، خدمات اجتماعی و كلیه امور مربوط به زندگی انسان در جامعه، در دیانت دخالت نمیداد، پیروزی اسلام و توسعه آن در جهان، تا این پایه ممكن نبود . از نظر تاریخی، قبل از ظهور اسلام، دین، بیشتر جنبه پرستش و عبادت فردی داشته و حوزه نفوذ آن از مراكز مذهبی تجاوز نمیكرده است، در حالی كه قرآن، دیانت را حاوی سه خصوصیت دانسته است: ۱ . اقرار به یگانگی خدا و اطاعت از دستورات او كه مشاركت در فعالیتهای اجتماعی نیز از آن جمله است; ۲ . مجاهدات فرهنگی و شركت در هر گونه اقدامی كه سبب تقویت ایمان مذهبی و افزایش سطح فرهنگ و دانش عمومی و در نتیجه عامل گسترش نظم الهی و استحكام مبانی جامعه توحیدی میگردد; ۳ . اعتقاد به همآهنگی در نظام آفرینش و به طور كلی ایمان راسخ به دخالت مشیتالهی در كلیه حوادث و رویدادها، و سرانجام پیروی از اصول اسلامی تسلیم، شكر و توكل در هرگونه رفتار اجتماعی . دیدگاه توحیدی اسلام به گونهای است كه مبدا آفرینش را موجودی ازلی، ابدی، مجرد و یگانهای میداند كه همگی موجودات از پرتو وجود لایزال او هستی یافتهاند و بنابر استعداد خود از فیض وجود بهرهمند گردیدهاند . قبول این عقیده، به پذیرش نوعی نظام همآهنگ در كائنات میانجامد . به عبارت دیگر، عالم وجود را مشیت الهی با نظم و ترتیب ویژهای كه از علم او پدید آمده، اداره میكند و همگی چیزها در جای خود قرار دارد . بنابراین، تركیب جامعه بشری نیز جزئی از كل عالم امكانی است كه با نظم و همآهنگی اداره میشود . پس در جامعه بشری بینظمی و اختلاف، بیدادگری و تجاوز، عدم تعادل، باید نشانه رفتاری علیه نظام برتر جهان تلقی شود . اصل تقسیم كار و تعیین مسؤولیتها و وظایف افراد جامعه، ناشی از قبول اصل نظم و همآهنگی الهی در جامعه است . هر عملی كه بینظمی را از میان ببرد و در تقویت نظام جامعه مؤثر باشد، عملی نیك و خدایی است .اسلام، در طریق پرورش انسانها اجتماعی بودن را یك ضرورت حتمی میداند . از نظر قرآن، اراده همكاری در بشر، جزئی از مشیت كلی الهی است . از این رو، سهلانگاری در مشاركت و همكاری، مطرود و محكوم است و ابدا مورد قبول اسلام نیست . توصیه به امر به معروف یا خیرخواهی، از اصول مسلم قرآن است . این كتاب آسمانی در موارد بسیار، امر به معروف را به مسلمانان یادآور میشود . دیانت اسلام به دنبال تاسیس جامعهای است كه انسانها، خواه فردی و خواه گروهی، دستور دهنده نیكی و باز دارنده بدی بوده باشند . به كار بستن این روش، تغییرات مطلوبی در شخصیت افراد به وجود میآورد و او را وا میدارد كه در زندگی به ارزشهای معنوی، بیشتر ارج نهد . پویایی اسلام مرهون امر به معروف و نهی از منكر است، و بسیاری از اصول مهم دیگر از این اصل سرچشمه گرفته است كه مشاركت و تعاون از آن جمله است . طرح مشاركت اسلام از سایر مذاهب كاملتر و عملیتر است، مشاركت چیزی جز اجرای اصل امر به معروف و نهی از منكر نیست . اعتقاد به خیرخواهی جامعه، و قبول مسؤولیت اجتماعی، از ایمان به خدا حاصل میشود . در حقیقت دین است كه ضرورت مشاركت را به خاطر ایجاد جامعهای بیشتر توصیه میكند و آدمی را از گناه و تخلف از قانون الهی و در خور مجازات باز میدارد . تلاش اسلام در تشویق هر مسلمان به دخالت در امور جامعه، عامل جلوگیری از گناه است و از این دیدگاه به مشاركت مینگرد .باید توجه كنیم كه تعبیر «امت مسلمان» با جامعه مسیحی قرون وسطی یا ملتهای اروپا در قرن هیجدهم، هیچ گونه شباهتی ندارد . امت مسلمان به گروهی اطلاق میشود كه همگی پیرو وحی الهی و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله باشند و از قانون مشتركی به نام اسلام اطاعت كنند . در مسیحیت قرون وسطی، كشیشان به پیروان خود توصیه میكردند كه به تزكیه شخصی و زهد و عبادت مشغول باشند و برنامه روشنی برای فعالیتهای اجتماعی و مشاركت مردم در كارها ارایه نمیدادند . متفكران اروپایی در دوران پس از نوزایی، برعكس به مسایل اجتماعی اهمیت فوقالعاده دادهاند و نقش كلیسا را در رهبری انسانها كم و بیش انكار كردهاند . در این میان، قرآن، فرد مسلمان را به دو گرایش بالا فرا میخواند . یعنی ایمان دینی و تزكیه نفسانی با آمادگی و علاقهمندی، برای هرگونه فعالیتهای اجتماعی و مشاركت در امور عمومی . ساخت جامعه اسلامی بر ایمان راسخ به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله استوار است و در عین حال نقش اجتماعی انسان به عنوان عضو مسؤول جامعه پذیرفته شده است . اصالت دین اسلام و برتری آن نسبتبه مسیحیت و یهود، به خاطر جامعیت تعالیم قرآن در نگرش به احوال فردی و مصلحتهای گروهی امت مسلمان است . اسلام با وجودی كه ادیان نامبرده را تایید میكند، ولی پیروی از آنها را برای سعادت مردم كافی نمیداند و پیوسته در آرزوی اتحاد و همبستگی ملتهای یكتاپرست جهان است . به این آیه شریفه توجه فرمایید: «بگو ای پیامبر به اهل كتاب، اگر به تورات و انجیل عمل كنید، جزء دینداران محسوب میشوید، ولی ای پیامبر، آن چه بر تو نازل شده كاملتر از آنها است .» در دیانتیهود، برتری نژادی وجود دارد . و در برادری مسیحیت، رابطه الهی بر جنبههای عملی آن در زندگی اجتماعی غلبه یافته و در شرایط امروز قابل اجرا نیست . اما در دیانت اسلام، این افراط و تفریط به چشم نمیخورد . با ایمان به خدا، مسلمانی آغاز میشود، ولی این اعتقاد در فرد مسلمان اندیشهای پدید میآورد كه به صفای باطنی میانجامد، یك انگیزه اخلاقی و روانی او را به غیرخواهی و خدمتبه نوع سوق میدهد .در تفكر هر مسلمان، آرزوی جامعهای بهتر در جهان فردا كه بربنیان امر به معروف و نهی از منكر، شكل گرفته باشد، خلجان دارد . این تفكر كه در تعالیم قرآن نشات مییابد، به دیانت اسلام سودای جهان شمولی میبخشد .اسلام، به دنبال ساختن جهانی است كه همه مردم (حتی آن كسانی كه به دین سابق خود وفادار ماندهاند) با تفاهم و همكاری و برادری و برابری كامل زندگی كنند . قرآن و پیامبر، پیروان خود را به ایجاد رابطه و تفاهم با ملتهای دیگر در هر گوشه جهان، تشویق میكند، مشروط به این كه این پیوستگی، برای امت اسلامی مخاطراتی را به دنبال نداشته باشد . با وجود این كه وحی الهی یا كتاب آسمانی قرآن، راهنمای اخلاقی مسلمانان محسوب میشود، در عین حال حاوی مجموعهای از دستورالعملهای سیاسی - اجتماعی نیز هست . امتیاز اخیر باعث آن گردیده كه در اندك زمانی، جامعهای پیوسته و منسجم، متعهد و آگاه و مطلع به امور سیاسی، زیر پرچم اسلام تاسیس شود . جامعهای كه به همه افراد خود، امكان شركت در كارها و قبول مسؤولیتهای اجتماعی را میدهد . این جامعه به هم پیوسته و نگهبان قانون الهی، قبل از هر چیز به انسانهای مسلمان، هویت انسانی میدهد . هویتی كه متاسفانه در جوامع متمدن معاصر، از یاد رفته است و افراد این جامعهها زیر تاثیر تكنولوژی و ارزشهای مادی دیگر، از خود بیگانهاند . ایدئولوژی اسلام، توانسته است، ضمن ارج نهادن به هویت فردی انسان، نقش سازنده او را در فعالیتهای اجتماعی گوشزد كند . اعتقاد به هویت فردی انسان از اصل جاودانگی روح و دنیای پس از مرگ، پدید آمده است . هر فرد مسلمان در برابر خدا، مسؤول اعمال خویش است و در قیامتبد و نیك كارهای او به قضاوت نهایی گذاشته میشود و پاداش و مجازات میبیند . ایمان به یگانگی خدا، مهمترین عامل تاسیس جامعه مسلمان است جامعهای در ابعاد جهانی، متعهد و مسؤول، در یك چنین جامعهای فرد مسلمان رشد میكند، وابستگی خود را به امت مسلمان میشناسد و به هویت راستین خود پی میبرد .
اسلام و حكومت
هنگامی كه پیامبر از مكه به مدینه هجرت نمود، پس از ورود به این شهر، نخستین اقدام او، امضای قرارداد آشتی با دوازده قبیله عرب و ده قبیله یهودی ساكن در مدینه بود . در اهمیت این قراردادها كافی استبه آثار آن در تثبیت و گسترش اسلام در سالهای بعد اشاره كنیم . این قراردادها را به حق میتوان نخستین قرارداد اجتماعی در تاریخ تمدن بشری نامید . این تصمیم حقوقی، مزایایی به ساكنان مدینه اعطا نمود و اوج همكاری، برابری و تفاهم را بین دو گروه مهاجر و انصار از یك سو، و اقوام یهود از سوی دیگر، به وجود آورد .روشنفكران مسلمان در مطالعات خود به این نتیجه رسیدهاند كه تفكیك دین از سیاست، با ایدئولوژی اسلام ناهمآهنگ است . توجه مسلمانان امروز به حقایق اسلام و تعالیم قرآن، كه ۱۵ قرن پیش، ندای آزادی و برابری سرداده است، كاملا طبیعی است و گرایش به حكومت جهانی اسلام در افكار امت اسلام، رسوخ یافته است . دیانت اسلام، حاكمیت مطلق را از آن خدا میداند كه قسمتی از آن، بنابر مشیت الهی به پیامبر و جانشینان او تفویض میشود . رهبران سیاسی نماینده حاكمیتخداوند بر روی زمیناند، بنابراین باید واجد شایستگی و توانایی لازم باشند، تا بی چون و چرا، مورد قبول و تایید مردم واقع شوند . این جاست كه مساله آرای عمومی در اسلام، مطرح میشود . به كار بردن تعبیر خلافتبه جای حكومت، روشنگر جانشینی خدا در اداره امور است و مخصوصا در قرآن آیاتی وجود دارد كه به روشنی از تلفیق حكومتشرعی و سیاسی در وجود برگزیده است كه مآلا برگزیده خداست، حكایت میكند، از جمله این آیه: «دادیم كسان ابراهیم را كتاب و دانش و ایشان را دادیم فرمانروایی بزرگ .» (۱۲) در این آیه علوم دینی (كتاب) با آیین مملكت داری (حكمت) تلفیق شده و با واژه فرمانروایی بزرگ، به حكومتسیاسی تصریح شده است . شالوده حكومت اسلامی بر آزادیهای فردی و دخالت آزادانه اشخاص، در كارهای عمومی، ریخته شده و اتخاذ تصمیم در مسایل جامعه از طریق مشورت است . با این همه در قرآن و سنت، به ساخت و تركیب ویژه حكومت نظیر آن چه در كشورهای غربی معمول است، تصریح نشده و تنها به مسلمانان اختیار و آزادی داده شده تا شكل حكومتخود را بنا بر مقتضیات زمان، با رعایت اصول اسلامی برگزینند . پیوند امتبا مسؤولان حكومت، چونان روابطی كه هماكنون بر ملتهای آزاد جهان حكمفرماست، تنها حكومت اسلامی از این امتیاز برخوردار است كه رعایت مبانی و احكام الهی، مثل اجرای اصل امر به معروف و نهی از منكر را در راه گسترش و تداوم قسط اسلامی یا عدالت اجتماعی وجهه همت قرار داده است . اصول اداره مملكت، بر بنیان تعالیم قرآن و سنت پیامبر، ثابت و تغییرناپذیر است و حوزه نفوذ قوه مقننه تا بدان حد نیست كه قادر به تصرف در اصول الهی باشد، ولی در فروع، بنابر ضرورت و احتیاج، از طریق نظام شوراها و فتاوای فقیهان، تغییراتی به سود مردم صورت میگیرد . اسلام با آن چه كه امروزه در كشورهای غرب، حكومت جمهوری یا مشروطه نامیده میشود، متفاوت است . مهمترین اختلاف در كیفیت اعمال حاكمیت است . رهبر امت در اسلام، پیش از هر نیروی دیگری متكی به اعتقاد و اطمینان است كه مردم نسبتبه او دارند . اعتقاد مردم و گزینش او به عنوان حاكم، خلیفه یا جانشین خدا، در حقیقت قرار داد دو جانبهای است كه بین حاكم و مردم، منعقد میگردد و هر دو طرف باید به شرایط آن پابند باشند . از دیدگاه اسلام، همانگونه كه حاكمیت، متعلق به خداست، مالكیت و ثروت نیز از آن خداست . مردم در دوران زندگی، امانتدار خدایند . هرگز كسی نباید در داشتن چیزی كه متعلق به او نیست، احساس غرور كند یا گرفتار حرص و آز گردد . اگر الكیتخصوصی در اسلام پذیرفته شده، تنها به خاطر تشویق مسلمانان به كار بیشتر بوده كه سرانجام بهزیستی و نظم جامعه را تامین میكند . اسلام، به هیچ یك از دو ایدئولوژی كاپیتالیسم و كمونیسم، كوچكترین شباهتی ندارد، مثلا برخلاف كمونیسم، مالكیتخصوصی و كار مستقل را، از حقوق شناخته شده هر مسلمان دانسته، در عین حال این مالكیت، مرزهای مشخصی دارد . و برخلاف لیبرالیسم غرب و رژیمهای سرمایهداری دسترسی به ثروت و مالكیتبدون كار و ابراز لیاقت، مطلقا ممكن نیست . ضوابط كار در اسلام به گونهای تنظیم شده كه همه شهروندان از فرصتهای مساوی استفاده كنند و سیستم بهرهكشی و بیگاری منسوخ است . تشویق به نیكوكاری و ایجاد سازمانهای خیریه، نظیر وقف كه ثروتمندان را به خدمات عمومی و فرهنگی مشغول میسازد، در حد خود میتواند، ثروت را در جامعه متعادل سازد، پرداختهای قانونی نظیر زكات، علاوه بر آن كه از تراكم سرمایه جلوگیری میكند، با تنگ چشمی دنیا داران نیز پیكار میكند .
جایگاه و منشا قانون
هیچ دیانتی به روشنبینی اسلام، راه زندگی را به پیروان خود نیاموخته و احترام به قانون را تا این پایه، توصیه نكرده است . این روح اطاعت از قانون و عشق به عدالت است كه دیانت اسلام را به تاسیس جامعهای همآهنگ، وا داشته است . اسلام، من فردی را به من اجتماعی مبدل ساخته و مصلحت جامعه را بر سود شخصی برتری داده است . قوانین اسلام و اروپا، هم از نظر منشا حقوقی وهم از نظر هدف، با یكدیگر تفاوتهایی دارند . حقوقدانان اروپا، منشا پیدایش قانون را اراده ملت میدانند و هدف از اجرای قانون، احقاق حق و تامین عدالت است . در فقه اسلام، منشا قانون، مشیت الهی است كه در كتاب آسمانی و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله انعكاس دارد و هدف از اجرای آن علاوه بر تامین عدالت و حفظ حقوق ضعفا در برابر اقویا، تقرب به خدا نیز هست . هر فرد مسلمان اصولا تكالیف خود را در هر موردی كه مقتضی باشد، به خاطر تقرب به خدا انجام میدهد و این كمال مطلوبی است كه قرآن در برابر هر مسلمان قرار داده است . تعیین ضوابط و تدوین اصول واقعگرایانهای كه وظیفه و خط مشی میلیونها مسلمان را در گوشه و كنار جهان، مشخص كند، كار آسانی به نظر نمیرسد، و از این جهت هیچ ایدئولوژی، مذهب و فلسفهای، با اسلام برابری نمیكند . هیچ سازمان سیاسیای قادر نیست در اندیشه و رفتار انسانها نظارت خود را اعمال كند . و به راستی این نفوذ و كارآیی قرآن و پیامبر در اندیشه مسلمانان، شگفتآور است . نفوذ و قدرت رهبران اسلام، ناشی از ایمان دینی مردم است نه به خاطر ترس و مجازات قانون، از این جهت، رهبری روحانی و سیاسی در دیانت اسلام، تجزیهپذیر نیست . و این بدعت (جدایی رهبری روحانی از رهبری سیاسی) از دوران حكومت معاویه در اسلام ظهور كرده است . حكومت اسلامی از قبول و حمایت مردم بهرهمند است و قداست پیشوای دینی كه در عین حال رهبر سیاسی امت نیز هست، این موقعیت ممتاز را برای او فراهم ساخته است .اسلام شناسان غرب پیوسته اصرار ورزیدهاند تا نظام اداری و سیاسی اسلام را متناسب با الگوهای خود (در یكی از تعاریف علوم سیاسی) بگنجانند . این روش تحقیق به اصطلاح علمی، موضوع پیوستگی روح و ماده، اخلاق و قانون را كه از ویژگیهای نظام دینی و اجتماعی اسلام است، مورد پژوهش قرار نمیدهد و از كنار آن میگذرد . طبقهبندی سازمانها و نهادهای اسلام به صورتی كه امروزه متفكران اسلامی هم به پیروی از روشهای غرب، بدان پرداختهاند و ایدئولوژی اسلام را در قالب اصطلاحات محدودی نظیر تئوكراسی، منارشی، اتوكراسی، جمهوری، دموكراسی و سوسیالیسم تعریف میكنند، به هیچ وجه، توانایی معرفی و ارزیابی دیانت اسلام را نخواهد داشت . قلمرو پژوهش علمی محدود است و حقیقت ایدئولوژی اسلام را كه از وحی الهی و كتاب آسمانی و اعتقاد به جاودانگی روح و استمرار هستی در جهان دیگر، نشات یافته، نتواند شناخت . دلیل این ادعا، اظهارات و مطالب ضد و نقیض و نتیجهگیریهای نادرستشرق شناسانی است كه در برخورد با مبانی اعتقادی و برداشتهای سیاسی و اجتماعی اسلام، ابراز داشتهاند . این داوریها عمیقا با روح قرآن و رسالت پیامبر تناقضی آشكار دارد . اشتباه بزرگی كه این گروه مرتكب شدهاند، شاید به علت اعتقاد مسیحیت در تفكیك عوامل مؤثر در زندگی فردی و گروهی، از یكدیگر است .
حقوق اقلیتها
باید اذعان كنیم كه مبانی و اصول دیانت اسلام در حمایت از حقوق اقلیتها، در قرن هفتم میلادی برای نخستین بار، گام بزرگی بوده است كه در راه تامین عدالت و آزادی و برابری انسانها برداشته شده است .به شهادت تاریخ، در نخستین مراحل پیروزی اسلام، رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله با كسانی كه هنوز مسلمان نشده بودند، كاملا جوانمردانه بوده است . در دورانی كه سرنوشت انسانها را زر و زور تعیین میكرده و آزادی، تنها متعلق به زورمندان و توانگران بوده است، پیامبر اسلام در جزیرهٔالعرب، صدای آزادی و برابری در داده و امیدی در دلهای محرومان و ستمكشان پدید آورده است . با توجه به این نكته، بی انصافی است كه رفتار ناشایستیكی از فرمانروایان ستمگر را در گوشهای از قلمرو اسلام، بهانه كرده و در عدالت اسلامی تردید روا داریم . شك نیست كه حكام محلی، نسبتبه رفتار بیگانگان واكنشهایی نشان میدادهاند، ولی ملاك قضاوت باید ایدئولوژی اسلام و رفتار پیامبر و جانشینان او در سی سال اولیه ظهور این دیانتباشد، نه فیالمثل رفتار معاویه و فرمانروایانی از این قبیل كه متاسفانه به نام اسلام حكومت كردهاند . در فقه اسلامی فصلی به «ذمه» اختصاص داده شده كه به معنای امان یا حمایت آمده است .ذمه قراردادی بود كه مسلمانان پس از پیروزی بر دشمن، به منظور حمایت و اماندادن به او تنظیم میكردهاند و به امضای طرفین میرسیده است . بنابر قرارداد مذكور، پیروان ادیان دیگری كه سرزمینشان به تصرف سپاه اسلام در آمده بود، میتوانستند در بین امت مسلمان به آسودگی زندگی كنند و حكومت اسلام امنیت آنان را از هر جهت ضمانت مینمود در قبال این ضمانت، اصل ذمه، مبلغی به بیتالمال میپرداختند كه «جزیه» نامیده میشد . از نظر حقوقی، قرارداد با اهل ذمه را میتوان عهدنامه سیاسی (كنوانسیون) تلقی نمود كه پیروان یكی از ادیان الهی در سرزمین مغلوب، از سوی قوم غالب یعنی مسلمانان امان مییابند و هیچ كس حق تجاوز به حریم آنان را نخواهد داشت . در برابر این تعهد، قوم شكستخورده باید مبلغی را به صندوق حكومتبپردازد و مقررات عمومی اسلام را رعایت كند . این قرارداد دو جانبه، بیشتر به سود اقوام شكستخورده است تا اسلام، زیرا انگیزه انسانی و اخلاقی عامل موافقتبا آن بوده است . در این جا لازم استیادآور شویم كه تنظیم قرارداد صلح با شرایط ذمه یا تامین و حمایت ملتشكستخورده یكی از تجلیات انسان دوستانه اسلام است كه به كلی با آن چه در حقوق غرب نسبتبه رفتار با ملل مغلوب آمده، تفاوتی آشكار دارد . نكته جالب دیگر، روشنبینی و آشنایی مسلمانان با مسایل سیاسی در ۱۵۰۰ سال قبل است . یعنی در دورانی كه حقوق سیاسی وجود نداشته و حاكم بر مقدرات مردم، زورمندی و توانگری بوده است، در قرارداد اهل ذمه، با روشنی و صراحت، وظایف و تكالیف طرفین و حقوقی كه نسبتبه هم دارند، مشخص شده كه جای هیچ گونه ابهام و تفسیری را باقی نمیگذارد . «جزیه» در حقیقت نوعی مالیات سرانه بود كه از همه اقلیتها وصول میشد . تنها كودكان، زنان و افراد سالخورده و علیل از پرداخت آن معاف بودند . نرخ جزیه یا مالیات، به توانایی مادی افراد بستگی داشته و از طبقات كم درآمد مبلغ كمتری وصول میشده است . سرپرستخانواده یا رئیس قبیله، مسؤول وصول جزیه برای حكومتبودهاند . تحمیلاتی كه به گروه اقلیت میشده، در قبال حمایتی كه دولت اسلامی از آنها به عمل میآورد; در مقایسه با رفتار ملل فاتح نسبتبه افراد تابع كشور مغلوب، كاملا متعادل و انسانی بوده است . پرداخت مبلغی در ازای بهرهمندی از مزایای قانونی اقامت در بین مسلمانان و یا الزام به حفظ نظم و اطاعت از مقررات اجتماعی اسلام، به خاطر امنیت جامعه، رفتاری خلاف عدالت محسوب نمیشود . مخصوصا كه گروههای اقلیت، آزادی كامل داشتهاند كه در هر كجا مایلند اقامت گزینند و حكومت اسلام، حمایت از جان و مال و نوامیس آنان را متعهد بوده و حتی در برابر دشمن خارجی از آنان دفاع میكرده است . نشانههایی از بدرفتاری مسلمانان با گروههای اقلیت، موجود نیست، بر عكس، شواهد تاریخی در حسن سلوك و مهرورزی اسلام با این گروهها وجود دارد . پیامبر صلی الله علیه و آله در یكی از دستورات صریح خود فرموده است: «هركس یكی از افراد مورد حمایت اسلام را از پا در آورد، بهشت را نخواهد دید .» علی علیه السلام در خطبههای خود از برابری حقوق مسلمان و غیر مسلمان، یاد كرده و فرموده است: «اینان جزیه میپردازند، ولی با مسلمانان برابرند .» رهبران دینی یهودی و مسیحی، در انجام وظایف خود، آزادی كامل داشتهاند و رسمیت آنها مورد تایید حكومتبوده است . اعتمادی كه اهل كتاب به پیامبر و جانشینان او داشتند، در قراردادها منعكس است، و هیچ گونه دلیلی بر ناخشنودی اقلیت مدینه و شهرهای دیگر از مجریان قانون اسلام در دست نیست . تساهل دینی در اسلام، برخلاف برداشت اروپائیان از این واژه به بیبند و باری و سهلانگاری اطلاق نمیشود . دیانت اسلام به گروههای غیرمسلمانی كه در درون جامعه مسلمان، زندگی میكنند، آزادی انجام فرایض دینی و حفظ آداب و رسوم قومی را داده و آنها را در حمایتخود گرفته است . این رفتار مردمی، به تعبیر اسلام، «تساهل» نامیده شده و مجامع جهانی، امروزه این تفكر عالی اسلام را به مقررات حمایت از آزادیهای انسان، افزودهاند و از سختگیریهای اكثریت نسبتبه اقلیت، در میان افكار و عقاید خود، چشم پوشیدهاند .در تاریخ اروپا میخوانیم كه قرنها، آبای كلیسا نسبتبه غیر مسیحیان سختگیری و شكنجه روا میداشتهاند و حتی به متفكران و اهل علم، اجازه ابراز عقاید و نظریات خود را (به علت آن كه مخالف با مفاد انجیل است) نمیدادند . عدهای از دانشمندان در سراسر اروپا تحت فشار كشیشان قشری و جامعه متعصب بودهاند . برداشت اسلام از حقوق اقلیت، هرگز نباید پدیدهای قرون وسطایی و قدیمی جلوه كند . پذیرش حق آزادی بیان و آزادی رفتار، برای انسانها پدیدهای است كه از احترام به شخصیت و اعتقاد به اصالتبشر، سرچشمه گرفته و هنوز هم تفكری پیشرفته است، و میتواند كمال مطلوب ابدی، برای فرهنگ بشری باشد . علمای حقوق بینالملل، مسلما ناگزیر خواهند بود در فرضیههای خود به منظور پیریزی اساس تفاهم و همبستگی بیشتر ملتها، با اندیشههای مترقی اسلام آشنا شوند . این حقیقت مورد پذیرش تاریخ است كه قرآن با ارایه مقرراتی در حمایت از گروههای اقلیت، توانسته است ضرورت كاربرد اصل تساهل دینی را در برخورد عقاید و آرای امروز نیز اعتبار بخشد . اصلی كه در بسیاری از نظامهای سیاسی - اجتماعی معاصر رعایت نمیشود . حقوقدانان بینالمللی و بشر دوستان معاصر، هنوز به خاطر تدوین مقرراتی برای حفظ اقلیتهای بیگانه در درون جوامع اروپایی تلاش میكنند .
برابری و آزادی
آزادی، نخستین بنیاد تعلیم و تربیت عمومی در اسلام است و امكان شكوفایی استعدادها و پرورش نیروی تفكر را به همگان میدهد . این اصل، از لوازم اصل برابری در اسلام است، زیرا اصل، برابری پرخاش علیه ستمگری و تبعیض نژادی است . آزادی و برابری انسان در سایه اعتقاد به وحدانیت و قدرت كامله خداوند تحقق مییابد كه ضامن اجرای اصول برابری، آزادی و برادری است . مخصوصا اذعان به عظمت و وحدانیتخدا، اعتقادی در انسان به وجود میآورد كه عامل بازدارندهای در تسلیم به بردگی و اسارت و موجد مقاومت انسان در برابر تجاوز و ستم گری است . بنا به دستور قرآن، انسان منحصرا در برابر خدا باید احساس عبودیت كند و در سایر احوال، كاملا آزاد و مختار است . اعتقاد به عظمت و قدرت خدا، فكر تساوی و آزادی بشر را در ذهن هر مسلمانی پدید میآورد و غریزه تجاوز و بهرهكشی از انسانی دیگر را در وجود او سركوب میكند . بدون تردید، این خصوصیتیكی از امتیازات عمده دین اسلام و اصولا یكی از تجلیات عالی تمدن بشری است . بر اساس این اعتقادات كه فلسفه و قانون گذاری اسلام، گامهای مؤثری در راه تامین حقوق بشر برداشتهاست . دیانت اسلام، ذاتا بیش از سایر ادیان و فلسفهها به شخصیت انسان ارج نهاده و برای آزادی او حرمت قایل شده است . برابری در حقوق مخصوصا امكان بهرهمندی مساوی از تعلیم و تربیت و انتخاب مشاغل، اجرای كامل عدالت در قرار دادها و روابط اجتماعی، معاملات و . . . ، اسلام را دین مترقی و طرفدار آزادی و برابری انسانها معرفی میكند . اسلام، نخستین دیانتی بوده كه علیه بهرهكشی و استثمار، به مبارزه برخاسته و از پا ننشسته است و بنیان ستم را در همان سالهای نخستین، در بسیاری از سرزمینها در هم كوبیده است .در ادوار بعد نیز موفق شده نظام بردگی و ستمگری را با پی ریزی نظام اقتصاد توحیدی نابود سازد . درست در دورانی كه اروپاییان به پیروی از مبانی حقوق یونان و روم قدیم، سیستم بردگی، بیگاری و بهرهكشی را به عنوان حق طبیعی برای صاحبان زور و زر پذیرفته بودند . اصل مساوات، نخستین سنگ بنای نظام اجتماعی اسلام است . هیچ یك از ادیان و فلسفهها تا این حد به برابری انسانها ارج ننهادهاند . اصل برابری اسلام نسبتبه افرادی كه مسلمان نیستند، نیز، تسری دارد و این گروه میتوانند از تمامی حقوق و امتیازات مسلمان در یك جامعه اسلامی استفاده كنند و در احوال شخصیه تابع قوانین خود باشند . باید دانست كه برابری در اسلام بدان معنا نیست كه افراد سالم بدون آن كه زحمتبكشند از مزایای اقتصادی یكسان بهرهمند گردند . قرآن تفاوتهای فردی را از نظر هوش و شرایط بدنی و روانی میپذیرد و از مالكیت فردی در صورتی كه نتیجه فعالیت مشروع فرد بوده و سهم بیتالمال پرداختشده باشد، حمایت میكند . مفهوم حقوق بشر و به عبارت دیگر اعتقاد به ارزش و شایستگی انسان، متفرع از اصل توحید اسلام است، زیرا جنبه عالی و الهی انسان، به هر حال آزادی و برابری اوست . انسان، آزاد آفریده شده و باید جامعهای به وجود آید كه او هرگز از بردگی و استثمار، وحشتی به دل راه ندهد و مسؤول سرنوشتخود باشد . تنها خداوند شایسته عبادت و پرستش است . اصل مساوات اسلامی، به كلی با آن چه در فرهنگ مغرب زمین وجود دارد متفاوت است . از دیدگاه اسلام، انسان، اصولا موجود آلوده و گناه كاری نیست كه از فیض حلول به شایستگی مقام انسانیت را به دست آورد . قرآن، ارزش انسان را با مابعدالطبیعه نمیآمیزد، انسان برتر، موجودی است كه آزادانه دستورات الهی را به كار بندد و خدا را پرستش كند .
اسلام و حقوق زن
نزول كتاب آسمانی قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله، تنها به خاطر تغییر رسوم و دگرگونی اخلاق عرب جاهلیت نبوده است . قرآن، كتابی استحاوی دستورات منسجم و كامل كه اجرای آن در شرایط تاریخی و ضرورتهای اجتماعی گوناگون كاملا امكانپذیر است . در مورد حقوق زن، نخستباید دیدگاه اسلام را در باره طبیعت زن دانست . دیانت اسلام، زنان و مردان را برابر میداند و قوانین اسلام، عموما انسان را مورد حمایت قرار میدهد نه فرد یا گروه معینی را . با این همه در مواردی از حقوق زنان بیشتر پشتیبانی كرده و مخصوصا سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عدالت، مهربانی و نیك رفتاری با زنان را توصیه نموده و احادیثبسیاری در این باره موجود است . در مساله ازدواج كه از نظر اسلام، بعد اخلاقی و تربیتی آن اهمیت فوقالعادهای دارد، اگر به مهریه تاكید شده باز به خاطر احترام و تامین زندگی آینده زن بوده است.حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده كه زن را به موجود مقدس تعبیر كرده و در حدیث دیگر مالكیتخصوصی، حق استفاده از ارث و تساوی در برابر قانون را برای زن قایل شده است . فقهای اسلام، از تفاوتی كه در سهم ارث زن و مرد وجود دارد و مرد دو برابر زن ارث میبرد، بدین صورت دفاع كردهاند كه این امر نه تنها تضییع حقی نسبتبه زنان نیست، بلكه امتیازی هم برای آنان محسوب میشود . میدانیم كه در نظام اجتماعی اسلام، به طور كلی مرد مسؤول پرداخت هزینه خانواده از هر قبیل است . در حالی كه مسؤولیت و مدیریت زن در خانواده نسبتبه اموری است كه برای او مستلزم هزینهای نیست، بدین ترتیب ثروت و در آمد او مانند مرد، صرف مخارج خانواده نمیشود . حال اگر، بیشتر از او ارث میبرد، هرگز به خاطر برتری مرد نسبتبه زن نمیباشد، بلكه به علت مخارج بیشتری است كه اجبارا مرد در زندگی برعهده دارد.از بررسی قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله به این نتیجه میرسیم كه دین اسلام سه نوع امتیاز برای زنان قایل شده است: اول، حق زناشویی كه از نظر اسلام در عین این كه پیوند معنوی و پرشكوه مرد و زن مسلمان است، اقدامی در مسیر نظم جامعه و قرارداد عادلانهای بین طرفین است . دوم، رعایت احترام و ادب معاشرت در روابط زن و مرد است . با شناختی كه اسلام از طبیعتسركش مردان داشته، در این مورد راههای عملی ارایه داده و صرفا توصیه اخلاقی نكرده است . سوم، تنظیم روابط زناشویی است . زناشویی صرفا اقناع غریزه جنسی نباید تلقی شود . انگیزههای انسانی و تربیتی، علل و موجبات اساسی زناشویی است . دورنمای این مزایای سه گانه كه با یك دید كلی، میتوان آنها را به صورت اصل واحدی پذیرفت، نظر اسلام را نسبتبه ارزش مقام زن روشن میسازد . مطالعه تاریخ تمدنهای گذشته حاكی از پرداختن انسان به رسوم و عادات شرمآوری بوده كه انقلابات و تحولات اجتماعی نظیر اسلام، سرانجام آن را از میان برده است . از جمله این عادات، رفتار غیر انسانی مردان جاهلیتبا زنان و دختران عشیره بوده كه پیامبر با آن مبارزه كرده است . از دیدگاه قرآن، زن در جامعه مسلمان، از همگی حقوقی كه به مرد اختصاص داده شده، بهرهمند است و اصولا هیچ گاه تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد . «ما از هر چیز دوگونه آفریدیم، باشد كه یگانگی ما را پذیرا شوید .» (۱۳) افسانه اغواگری حوا و برانگیختن آدم به گناه كه در انجیل آمده، و زن را شاگرد شیطان نامیده است، مورد قبول اسلام نیست و این بیاحترامی نسبتبه زن نه تنها در قرآن دیده نمیشود، بلكه به شهادت بعضی آیات، برتری زن نسبتبه مرد، پذیرفته شده است . (۱۴) در آیات مذكور، آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران و مادر عیسی علیه السلام نمونه پاكدامنی و استقامت در برابر شداید و سختیها معرفی شدهاند . بنابر احادیث معتبر، خدیجه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه علیها السلام دختر پیامبر و همسر علی علیه السلام در بزرگواری همانند مریم و آسیهاند . (۱۵) باید دانست كه نظر قشریون و ظاهر گرایان مسلمان نسبتبه زن، مطلقا با تعالیم اسلامی ربطی ندارد و نشانه بیاطلاعی و بیخبری این گروههای متعصب و بیگانه از حقایق اسلام است .این گروهها برای زن همان حقوقی را قایلند كه اعراب دوره جاهلیت قایل بودند، اینان به دستور پیامبر و تعالیم قرآن در موضوع برابری زن و مرد تسلیم نمیشوند و تنها به ظواهر دین پایبندند و با برداشتسطحی و ناقصی كه از دین اسلام دارند، مقام عالی و با عظمتی را كه قرآن به انسان (اعم از مرد و زن) ارزانی داشته، هرگز درك نكردهاند و در نتیجه با تندرویهای ناشایستهای به قضاوت در باره زن میپردازند . سخنانی چون «بهشت زیر پای مادران است» یا «بهترین شما كسی است كه با همسر خود به مهربانی رفتار كند» ، هرگز بر زبان پیامبری كه برای زن ارزش ملكوتی قایل نباشد، جاری نمیشود .مبارزهای كه زنان مسلمان برای به دست آوردن حقوق و آزادی خود آغاز كردهاند، از پیكار زنان اروپا و آمریكا، آسانتر است، زیرا زن مسلمان برخلاف زنان مغرب زمین علیه قوانین ظالمانهای كه حقوق زنان را از یاد برده، قیام نكرده است، بلكه منحصرا با اندیشههایی مبارزه میكند كه گرفتار كوتهبینی و عصبیتهای جاهلیتاند و مانع رسیدن زنان به حقوق كه اسلام برای آنان پذیرفته است میگردند . دین اسلام، به مراتب بیشتر از مسیحیت و ادیان دیگر در مورد حقوق و آزادیهای زن سخنی گفته است مانند: مالكیتخصوصی زن، مهریه، ارث، دریافت هزینه زندگی از شوهر سابق پس از طلاق، و امتیازات بسیار دیگر . دشواری زن مسلمان و مقاومت مردانی است كه آماده اجرای احكام الهی در مورد او نیستند . در كدام سیستم اقتصادی، از حق مالكیت زن، نظیر اسلام حمایتشده است؟ شور و حرارتی كه پیامبر صلی الله علیه و آله در دفاع از آزادی و حقوق اقتصادی و اجتماعی زن، در هزار و چهارصد سال پیش، نشان داده است، واقعا شگفتانگیز است . ظهور اسلام، مقارن با فرمانروایی امپراطوران روم و ایران بود كه اصولا مرد و زن از آزادی و عدالتبیبهره بودند . اروپای قرن بیستم، هنوز حقوقی را كه اسلام برای زنان قایل شده است، به آنان نبخشیده است . با توجه به این حقایق، زنان روشنفكر مسلمان، بهتر استبرای مطالبه حقوق و آزادیهای خود از دولتها، به جای تكرار مطالب متفكران مغرب زمین، به اصول برابری و عدالت اسلام تمسك جویند . عدالت اسلام، از مطالعه در همآهنگی و نظم و ترتیب كائنات پدید آمده است . نظامی كه قدرت كامله خدا، ضامن استقرار و استمرار آن است . نظامی كه از اصل مهم «هر چیزی به جای خویش نیكوست» پیروی میكند .
تعدد زوجات و طلاق
انكار نمیتوان كرد كه اسلام حق چند همسری را برای مرد پذیرفته و اجازه طلاق را به او داده است . باید دانست كه نظر قرآن و روش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در موضوع تعدد زوجات، مبتنی بر علل و موجباتی بوده كه در جامعه ابتدایی صدر اسلام وجود داشته است . نظام چند همسری، ستم و اهانت و تحقیر زن در عرب جاهلی، سنتی پا برجا و غیر قابل انكار تلقی میشد . هدف قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله از همان ابتدا، متوجه رفع ستم از زن و بهبود شرایط زندگانی او بوده است ولی عملی ساختن این تصمیم، با یك دستور قاطع و بی سابقه، با توجه به فضای فكری حاكم بر جامعه آن روز، امكان عقلی نداشته است . درستبه همین علت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، با تدابیر ویژهای كوشیده است كه عادات ناپسند و غیر انسانی چند همسری را از جامعه اسلام زایل سازد و در راه رسیدن به این هدف، نخستین گام را كه محدود ساختن تعدد زوجات و تدوین ضوابطی برای زناشویی و طلاق باشد برداشته است . در مراحل بعد، اسلام با هرگونه تبعیض و ستم، نسبتبه انسانها اعم از مرد و زن، سیاه و سفید، برده و آزاد، مبارزه كرده است . در مورد تعدد زوجات، هدف اسلام مبارزه با ستمگری نسبتبه زنان و اجرای عدالتبوده و مخصوصا پافشاری قرآن بر اجرای عدالت، خود به خود مساله چند همسری را منتفی میسازد . اگر عدالت و احترام بر روابط زن و شوهر سایه نیفكند، یقینا تك همسری نیز تفاوتی با چند همسری ندارد و به هر حال آرامش خانواده به نابودی كشیده میشود . در باب طلاق هم اگر درستبنگریم، برای زن و شوهر هر دو حقوقی در نظر گرفته شده است . ازدواج در حقیقت نوعی قرارداد است كه زن و شوهر آن را امضا میكنند . این قرارداد در مواردی كه یكی از طرفین، به شرایط آن عمل نكند، قانونا نافذ نخواهد بود و اعتبار خود را از دست میدهد . قرآن، درست هنگامی كه عقد زناشویی به این مرحله از تزلزل برسد و تداوم زندگی مشترك ممكن نباشد، موضوع طلاق را (آن هم با شرایط عادلانه و در چند مرحله) مطرح میسازد .در طلاق اسلام، صلح و آشتی و بازگشتبه زندگی زناشویی پیشبینی شده و مخصوصا به زنان نیز، حق جدایی از شوهر، طبق شرایطی داده شده است .
مرد به دلخواه خود و بدون دلیل، هرگز نمیتواند همسر خود را طلاق دهد و در صورت طلاق شرعی، مرد مكلف است علاوه بر مهریه، ضرر و زیانی را كه همسر سابق او مطالبه میكند، تمام و كمال بپردازد و رضایتخاطر او را فراهم آورد . در قرآن كریم سوره مستقلی به طلاق اختصاص داده شده و تمامی ابعاد آن با دقت نظر و موشكافی تجزیه و تحلیل شده است . علاوه بر این سوره (كه حاوی دستورالعملهای كافی برای شناسایی، حفظ و تامین حقوق مادی و معنوی بانوان است) در سورههای دیگر، ضمن آیات متعددی در موضوع نكاح و طلاق گفتوگو كرده است . با این همه دین اسلام، طلاق را به جراحتی بر پیكر جامعه تعبیر نموده است . و بر پایه این تعبیر، مقررات شدیدی در راه تامین معیشت همسران مطلقه، وضع نموده تا به انحراف و فساد كشیده نشوند و جامعه را آلوده نسازند .ویژگی جهان شمولی اسلام
از ویژگیهای آیین اسلام این است كه احكام و دستوراتش به گونهای تدوین گردیده است كه قابلیت جهان شمول بودن آن را فراهم ساخته است . در تعالیم و احكام اسلامی قومیت، نژاد، اقلیم، جنسیت و مانند آن كه اسباب محدودیت قلمرو دین و مكتب میگردد، وجود ندارد . یكتاپرستی محور همه تعالیم و احكام اسلامی است، چنان كه انسانها از نظر حقوق انسانی برابر و یكسانند، و عرب برعجم، یا عجم بر عرب، فخر و برتری ندارد، و ملاك برتری انسانها تقوا و پرهیزگاری است . آقای مارسل بوازار در كتاب «اسلام و حقوق بشر» در این باره چنین گفته است: «در جهان غرب این پرسش غالبا مطرح است كه آیا دیانت اسلام، نوعی رسالت جهانی برای رهایی بشریت استیا راه و رسمی است فاقد خصلت جهان شمولی; تدابیر و چاره جوییهایی استبه منظور ایجاد نظم اخلاقی و اجتماعی در میان قوم عرب؟ در ارزیابی این دو نظر، ناگزیر باید پرسید چه دیانتی میتواند از نظر گاه جهانی برخوردار باشد؟ شك نیست كه دیانت و هر نظام اجتماعی دیگری را میتوان از دیدگاههای چهارگانه فلسفی، دینی، جامعهشناسی و سیاسی بررسی كرد . از مجموع پژوهشهایی كه از جهات مذكور، در ایدئولوژی اسلام به عمل آمده ما را در این باور راسختر ساخته كه این دیانت مبتنی بر تفكر جهانی است . از نظر دینی، اعتقاد به یگانگی خداوند و برابری انسانها، نظر گاه جهانی به ایدئولوژی اسلام بخشیده است . به شهادت تاریخ، همیشه دینهای یكتاپرستبه دنبال تشكیل نظام یگانهای در سراسر جهان بودهاند و تعالیم آنها به صورت قانون ابدی و عمومی تجلی كرده است . از دید فلسفی مزیت دین اسلام، نحوه برداشت و تلقی خاصی است كه از هویت انسان، در رابطه با نقش فردی و اجتماعی او به دست میدهد . همانگونه كه فرد انسان با به كاربستن تعالیم قرآن، به سوی سعادت ابدی و تكامل معنوی میرود، جامعه مسلمان نیز با پذیرش اصل برابری و برادری و تقویت روح تعاون به كمال مطلوب خود تواند رسید . در اخلاق مسیحیت، تنها به حسن رابطه فرد تاكید شده و از مسؤولیت اجتماعی او، حرفی به میان نیامده است، ولی اخلاق اسلام، به دنبال هم بستگی و تفاهم جهانی است و از این رو; بیشتر دستورالعملهای آن از كلیت و شمول بهرهمند است.از دلایلی كه نظرگاه جهانی اسلام را آشكار میسازد، اهتمامی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله در توسعه روابط مسلمین با اقوام غیر مسلمان و مخصوصا یهودیان، پس از هجرت به مدینه معمول داشته است . پذیرش دین اسلام از سوی یهودیان، نیز برخلاف ادعای بعضی، به خاطر فشار سیاسی یا نظامی نبوده است . در قرآن آمده است كه انسانها نخست نژاد واحدی بودند، سپس بنابر مشیت الهی، ملتها، اقوام و نژادهای گوناگون گردیدند . این تنوع، به خاطر همبستگی و تفاهم متقابل انسانها بوده است . قرآن نتیجه میگیرد كه برتری انسانها به فضیلت و تقوا است . این دستورالعمل كلی، میتواند رسالت جهانی اسلام را آشكار سازد . دلیل دیگر بر جهان شمولی اسلام، آسانگیری تعالیم قرآن است كه عمق بیشتری به این دیانتبخشیده است . از سوی دیگر هر انسانی در هر نقطه عالم، تنها با ادای شهادتین، به آسانی میتواند در زمزه مسلمانان قرار گیرد . نظرگاه جهانی اسلام، با دو امتیاز نیرومند، درخششی ویژه دارد، نخست: ایمان به خدا و دوم: انكار هرگونه برتری قومی و قبیلهای و تاكید بر برابری انسانها . با اعلام این اصول، پیامبر توانسته است عصبیت قومی و نژادی عرب جاهلی و اقوام یهود و مشركان مكه را، ریشه كن سازد . فرد مسلمان در حالی كه به سرزمین خود عشق میورزد، در آرزوی گسترش جهانی اسلام است . اعتقاد به یگانگی خدا و برابری انسانها با هرگونه نژادپرستی و ناسیونالیسم افراطی مبارزه كرده است .
پینوشتها:
۱) مائده (۸) : ۵۰ .
۲) مائده (۸) : ۴۸ .
۳) یادآور میشویم: كتاب «اسلام و حقوق بشر» نوشته مارسل بوازار، ترجمه آقای دكتر محسن مؤیدی در دی ماه ۱۳۵۸ از طرف «دفتر نشر فرهنگ اسلامی» چاپ شده است . مقاله حاضر، گزیدهای از این ترجمه است .
۴) DETRMINISME
۵) اسراء (۱۷) : ۸۵ .
۶) تین (۹۵) : ۴ .
۷) اسراء (۱۷) : ۷۰ .
۸) مائده (۵) : ۸ .
۹) IDEALISME EHRETIEN
۱۰) RATIONALISME INTELLECTUEL
۱۱) دهر (۷۶) : ۹ .
۱۲) نساء (۴) : ۵۹ .
۱۳) ذاریات (۵۱) : ۴۹ .
۱۴) تحریم (۶۶) : ۱۱- ۱۲ .
۱۵) بنابر احادیث دیگری، مقام فاطمه زهرا علیها السلام از همگی آنانبرتر است .
منبع:ماهنامه پیام حوزه، شماره ۳۲
نویسنده:علی ربانی گلپایگانی
منبع : خبرگزاری فارس

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست