دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا
به بهانه اکران فیلم <کلاور فیلد>داستان یک هیولای عظیم الجثه
خارج از تب و تاب اسکار که تکلیفش ماه پیش معین شد، از فیلم های دیگری هم می شود اسم برد. تا چند هفته پیش، شبکه های ماهواره و روزنامه های جهان در معرفی فیلم های خود، از فیلم های جدیدی نام می بردند که کلاور فیلد یــکــــی از آنـــهــــا بـــود، فــیــلــمـــی در مـــایــه هــای فـیـلــمهــای گودزیلایی.حدود اواخر قرن بیستم و در سال ۱۹۹۹ بود که منتقدین سینمایی پیش بینی کردند موفقیت فیلمی همچون پروژه بلیر ویچ، هالیوود را برای همیشه دگرگون خواهد کرد.
ساخت فیلم هوشمندانه، ترسناک و در عین حال سطحی پروژه بلیرویچ باعث شده بود بسیاری از افراد، صحنه های تخیلی فیلم را واقعی فرض کنند.
در واقع، پروژه بلیرویچ فیلمی بود که باعث شکلگیری موجی از سینمای پوپولیستی شد که در آن، فــیــلــمـسازان فیلمهای گودزیلایی میتوانستند با دوربینهای غلط انداز خود، میلیون ها دلار به جیب بزنند. ذی نفوذان صنعت سینما در هالیوود گمان می بردند که در فیلم های جدید خود نیازی به هنرپیشگان، جلوه های ویژه، بودجه گذاری سنگین و یا فیلمنامه چندانی نخواهند داشت اما بعد از آنکه فیلم هایی مثل گلادیاتور، سه گانه ماتریکس، سه گانه ارباب حلقه ها و مرد عنکبوتی ساخته شد، آنها دریافتند که باید از تعداد زیادی از ستارگان سینما با بودجه های عظیم و سرمایه گذاران فراوان استفاده کنند و دیگر هیچ کس، اسمی از فیلمی چون پروژه بلیر ویچ نمی برد.
کلاور فیلد، که جی جی آبرامز (کارگردان سریال تلویزیونی مشهور "گمشده)" آن را ساخته تا حدودی به پروژه بلیر ویچ شبیه است. داستان فیلم، ماجرای جوانی است که با یک دوربین ویدئویی در مراسم مهمانی خداحافظی دوستش راب که قصد دارد نیویورک را به مقصد ژاپن ترک کند با مهمان ها مصاحبه می کند. تا ۱۰ دقیقه اول، اتفاق خاصی نمی افتد و سپس معلوم نیست از کجا، یک هیولای عظیم الجثه نشان داده می شود که در حال نابودی مـنـهتن است.
با این وجود، مرد جوان فیلم، کماکان به فیلمبرداری ادامه میدهد و از هیولا نیز فیلمبرداری می کند. این در حالی است که همه مردم شهر، با ترس و لرز در حال فرار از شهر هستند. انگیزه های تجاری در ساخت فیلم هایی مثل کلاور فیلد کاملاً قابل تشخیص است، اما تماشای آن برای ۸۴ دقیقه برای هرکسی قابل تحمل نیست.
از طرف دیگر، ساخت فیلم، هوشمندانه و در عین حال جذاب نیز است که تعداد زیادی از هنرپیشگان نا آشنا را به سینما معرفی می کند. همچنین امید می رود که بسیاری از این هنرپیشگان جوان، بازی های متفاوتی را در فیلم های آتی خود به نمایش بگذارند.
تاریخچه سینما (و هالیوود) نیز نشان می دهد که خیلی از فیلم های کم ستاره، توانسته باعث محبوبیت و اقبال عمومی شود که از آن جمله می توان به فیلم های کودکان، زندگی زیباست یا کارمندان اشاره کرد. در زمینه فیلم های تخیلی، انیمیشن و تصاویر متحرک نیز، فیلم های کم ستاره (و یا حتی بی ستاره) کم نبودند.
فیلم ۳۰۰ (فارغ از فحوای فیلم) که زمستان سال گذشته پخش شد، هیچ ستاره ای نداشت و تنها بر پایه تصاویر گرافیکی کامپیوتری و فنون مختلف انیمیشن سازی سـاخـتـه شـده بـود. چـنـیـن وضـعـیـتـی بـرای فـیـلـم بـوولـف (که موفقیت تجاری کمتری از ۳۰۰ داشت) نیز صادق است.
جز این، به عنوان مثال در فیلمی مثل مصائب مسیح نیز تنها شاهد چند ستاره مثل جیم کاوازیل و مونیکا بلوچی بودیم و مل گیبسون بعد از آن به سراغ فیلم آپوکالیپتو رفت که هیچ ستاره ای نداشت و حتی خیلی از بینندگان نمی توانستند زبان اصلی فیلم را بفهمند.
از طرفی، تمایل به عدم استفاده از هنرپیشگان مطرح و روی آوردن به ستاره های درجه۳ و ۴ در اینگونه فیلمها، تا حدودی به هزینه های بالای دستمزدها و تأثیر آن بر بودجه فیلم ها نیز مربوط می شود. موضوعی که در دوره ای که شبکه ای از فیلم های نسل کامپیوتری در حال ظهور هستند، بسیاری از هنرپیشگان درجه اول و سوپر استارهای سینما می توانند از فیلم ها حذف شوند، اما مسأله ای که مطرح می شود نیز این است که بسیاری از مردم تمایل دارند ستاره های سینما را در فیلم ها تماشا کنند. با این حال، تأثیر جریانات اخیر فیلمسازی به گونه ای بوده که ستاره های سینما که هیچ گاه حاضر نمی شدند در تلویزیون ظاهر شوند، امروزه در هر جایی قابل مشاهده هستند و در برنامه های مختلف سیاسی، اقتصادی، محیط زیست و غیره حضور پیدا می کنند.
علی رغم تمام مسائل فوق، ستاره های مشهور سینما به این زودی ها کنار گذاشته نخواهند شد و دلیل آن تنها به علاقه بینندگان به مشاهده بازیگران محبوبشان در فیلم ها بر نمی گردد، بلکه یک علت مهم نیز به این بر می گردد که این هنرپیشه ها نقش مهمی، حتی در ساخت همین فیلم های تصاویر متحرک بر عهده دارند.
در فیلم کلاور فیلد، نقش این ستاره به نوعی بر عهده هیولای فیلم است. در طول ده دقیقه ابتدایی فیلم، وقتی که دوربین، مدام از یک چهره نا آشنا به چهره ای دیگر می رود، خبری از چهره شاخصی نیست. در عین حال، صحنه ای در این فیلم وجود دارد که به طور استعاری از رابطه عاشقانه بین راب و بث (هنرپیشه زن اصلی فیلم) به صحنه های فرار از هیولا وصل می شود و سپس به جدا شدن سر مجسمه آزادی ختم می گردد.
منبع : روزنامه آفتاب یزد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست