سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
افسون تاریخ
در غبار اندوه خاکستری از دور
صدایی آشنایم می شود انگار
که می پرسم
از آیاتی که از بالا
برایم نقش خواهند زد، تا فردا
کدامین راز را با خود برم
تا گشته ام رسوا
شود شاهد
بر آن دستان غرق آلود من آیا؟
کدامین ظلم را باید
به نادانستن اندیشه ای محکوم
تاوان بر آوردنش را هم
لب چاهی
به حلق آویز گردانم
کدامین نفس ها را
شمارشگر شوم آخر
که بر چشمان وامانده
به کنجی منقلب
از سکوتی بر دارازای زمان
قصه افسون و فسون گر بخوانم من
که من افسون تاریخم
حجابی کهنه، وامانده
از آن دیباچه تاریک
به بی فرجامی خود
سخت می گرید.
هزاران وای بر من، وای
تا چه مدت انتظار رفته بر بادم
در نگاه سرد باران
بر دروغین آرزو ها
بر نویدی
دل خوش و آرام گردانم
صدای آشنایم کو؟
زنم لب بر لبش
جادوی خفته در سخن را
دیر هنگام
اما بسی نزدیک برخیزم
کنم افشا
این منم
تاریخ بدفرجامی انسان.
علی خیابانیان، کتاب سایه ها می رقصند.
منبع : میان گستره
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست