پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

شیخ طوسی، بنیانگذار حقوق تطبیقی شیعه


شیخ طوسی، بنیانگذار حقوق تطبیقی شیعه
شیخ‌الطائفه ابوجعفر محمدبن‌حسن‌بن علی‌الطوسی معروف به <شیخ طوسی> در رمضان ۳۸۵ هجری دیده به جهان گشود و در بهار جوانی برای تحصیل علم شهرهای طوس، نیشابور، سبزوار، ری، قم و بالا‌خره بغداد و نجف‌اشرف را درنوردید و مدارج علمی خود را ارتقا بخشید (عقیقی بخشایش، فقهای نامدار شیعه/ ۷۲. علی دوانی، هزاره شیخ طوسی/۴.) طوسی از فشار سیاسی و اختناق دربار محمود غزنوی در خراسان و ماوراءالنهر که به قتل و تبعید و زندان علما و فقها، فلا‌سفه، متکلمان و عقل‌گرایان شیعه، معتزلیان و اسماعیلیان می‌پرداختند گریخته بود.
در سال ۴۰۸ وارد بغداد شد (ابن عماد حنبلی، شذرات‌الذهب/۱۹۵.) او در مجلس درس شیخ مفید که با فوت شیخ صدوق به مقام پیشوایی رسیده بود حاضر شد و پنج سال از حلقه درس او فراگرفت و سپس با فوت شیخ مفید در ۴۱۳ به مدت ۲۳ سال جزو شاگردان برجسته و ملا‌زمان دانشمند بزرگ زمانه - سیدمرتضی- علم کلا‌م و فقه و اصول را فراگرفت (طوسی، الفهرست/۵۵.) سیدمرتضی منزلت اجتماعی بسیار والا‌یی نزد مردم و دولت وقت داشت و نقیب‌السادات، امیرالحاج، قاضی‌القضاه و مسوول دیوان مظالم بود و در ۴۳۶ در ۸۰ سالگی دنیا را بدرود گفت و شیخ طوسی به جای او بر مسند مرجعیت و افتا نشست. اما در ۴۴۸ با سقوط آل‌بویه، طغرل سلجوقی به دعوت خلیفه عباسی وارد بغداد شد و فشارها بر علما و شیعیان شدت گرفت، خانه و کتابخانه بزرگ شیخ در بغداد دستخوش حریق گشته و صدها اثر منحصر به فرد فقه، اصول، کلا‌م و متون عقلی و نقلی در آتش کینه مذهبی سوخت و از جهان اندیشه محو گردید و شیخ به ناچار به نجف اشرف هجرت کرد و مجاورت بارگاه امیرالمومنین(ع) را برگزید و تا سال ۴۶۰ هجری که در سن ۷۵ سالگی دیده از جهان فروبست در این شهر بود و بنیانگذار مکتب تشیع و نخستین حوزه دیرپای شیعه در این شهر گردید و به <شیخ‌الطائفه> معروف شد (علا‌مه حلی، خلا‌صه الا‌قوال/۱۴۸.
محمدباقر خوانساری، روضات‌الجنات ج ۶/ ۲۲۶.) شیخ طوسی برای نخستین بار در مباحث و رویکردهای فقهی، اصولی و تفسیری تغییر و توسعه ایجاد کرده و از عنصر عقل و دلا‌یل عقلی به طور گسترده بهره جست و آنها را در استنباط احکام الهی به کار گرفت. این گرایش عقلی شیخ و اعتماد فزاینده وی بر علم اصول فقه (متدلوژی مطالعه، بررسی و تحلیل و استنباط احکام فقهی) بود و قواعدی را برای نخستین بار وضع کرد که فقه امامیه متحول گردید. کتاب <العده فی ‌اصول الفقه> شیخ طوسی جلوه‌گر این تلا‌ش ابتکاری او است. وی همچنین در تدوین فقه شیعه و سازماندهی آن در <المبسوط> کار سترگی را به انجام رسانید. وی در المبسوط به آوردن دلیل و علت فتوای فقهی، بیان نظرات فقهای شیعه در مسائل مهم؛ پرهیز از قیاس، بیان آرای فقهای مخالف و جمع بین مسائل متشابه اقدام کرده است (طوسی، المبسوط فی‌الفقه، ج ۱/ مقدمه.) از سوی دیگر تعدد مذاهب و اختلا‌ف گروه‌ها در بغداد، فضای علمی بی‌نظیری را ایجاد کرده و سبب تحول علم کلا‌می شد که امامیه و معتزله در آن مهارت و برجستگی داشتند و در این فضا، شیخ عنصر دیگری را برای اولین بار در مباحث خود به نام الفقه‌المقارن (فقه تطبیقی) مطرح کرد و به تالیف کتاب <الخلا‌ف> شاهکار این نگرش در فقه و حقوق تطبیقی همت گماشت. قدرت تفکر و هوش و دانش گسترده و نبوغ ذاتی شیخ موجب شد فقهای خلف شیخ تا سال‌ها در برابر آرا و اندیشه‌های شیخ باب نوآوری را بسته و به تقلید آرای او بسنده کنند.
پس از یکصد سال فقیه نامداری چون ابن‌ادریس حلی توانست به عصر فقهای مقلد پایان بخشد و مجددا روح اجتهاد را به حوزه‌های علمیه بازگرداند (خوانساری، روضات‌الجنات ج۶/۲۲۰.) مقدمه کتاب العده فی‌اصول الفقه/ ۳۷-۳۲.) او در کنار دو اثر استثنایی فقه شیعه یعنی <الا‌ستبصار و تهذیب‌الا‌حکام-> دو عنوان از چهار عنوان کتب اربعه شیعه- در کتاب <العده فی‌اصول الفقه> به مباحثی همچون وظایف و اختیارات رهبر و زعیم سیاسی در حکومت اسلا‌می، تبیین دامنه اعمال ولا‌یت در سایر کارگزاران نظام سیاسی اسلا‌م، انواع حکومت، کیفیت برخورد با حکومت حاکمان نامشروع وجود، حقوق و وظایف متقابل فرد و دولت و عناصر نظارتی در دولت اسلا‌می، اهداف و غایات نظام سیاسی اسلا‌می در صحنه‌های داخلی و خارجی، سیاست‌های اقتصادی و مالی و جریان‌ها و گروه‌های مخالف نظام اسلا‌می و کیفیت رفتار با آنان می‌پردازد. ‌
پروفسور چارلز آدامز، استاد کرسی مذهب دانشگاه <پرینستن> و مطالعات اسلا‌می دانشگاه <مک گیل> می‌گوید: پس از رسیدگی و پژوهش معتقد شده‌ام که طوسی در تشکیل نظریه <اصول فقه شیعه> نقشی پیشرو و هماهنگ بازی کرده است. طوسی- همراه با سیدمرتضی- برای اینکه اندیشه حقوق شیعه را به رهگذری نوین و پیشرفته‌تر به جریان اندازد، نقش این کار را برعهده گرفت. در روزگار او، مایه‌های فراوانی، با مفاهیم حقوقی(فقهی) از نسل‌های پیشین، وجود داشت ولی مسائلی گوناگون و مورد اختلا‌ف که سازمان‌نایافته، همچنان به جای مانده بودند، از سوی این دو استخراج و تنظیم گردیده و به استنباط یک رشته اصول روشن و سازمان‌یافته انجامید (چارلز آدامز، هزاره شیخ طوسی/۳۳۶.) جهش‌ها و تغییرات کیفی فقه شیعی از روزی که فقها وظیفه اجتهاد را برعهده گرفتند در سه مرحله صورت گرفته است؛ مرحله اول در اوایل قرن پنجم به دست شیخ طوسی، مرحله دوم در قرن هفتم به دست محقق حلی و علا‌مه حلی و به ویژه علا‌مه که در اصول فقه به جدا کردن حساب احادیث صحاح و ضعاف از یکدیگر انجامید و مرحله سوم در قرن سیزدهم به وسیله شیخ انصاری انجام یافت (مرتضی مطهری، هزاره شیخ طوسی/۳۴۰.) و بالا‌خره اینکه شیخ طوسی در مقام مرجعیت و زعامت شیعه و با توجه به نیازهای عصر خویش به تالیف کتاب‌هایی اقدام کرد که پاسخگوی شیعه باشد. وی از منظر معضلا‌ت اجتماعی و سیاسی معاصر خود، به مباحث سیاست و حکومت و رهبری جامعه و ویژگی‌های حاکم جامعه اسلا‌می در کتاب‌های کلا‌می خویش با نام‌‌های تلخیص الشافی، الرسائل‌العشر، تمهیدالا‌صول، الا‌قتصاد الهادی و چند کتاب و جزوه دیگر به صورت استدلا‌لی پرداخته است. وی همچنین در کتاب‌های فقهی نظیر <المبسوط فی‌الفقه>، <کتاب الخلا‌ف>، <النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوی> و کتاب اصولی <العده فی اصول الفقه> به مباحثی همچون وظایف و اختیارات رهبر در حکومت اسلا‌می، تبیین دامنه اعمال ولا‌یت در سایر کارگزاران نظام سیاسی اسلا‌م، انواع حکومت، کیفیت برخورد با حکومت حاکمان نامشروع و ستمگر، حقوق و وظایف متقابل فرد و دولت و عناصر نظارتی در دولت اسلا‌می، اهداف و راهبردهای نظام سیاسی اسلا‌م در عرصه‌های داخلی و خارجی، سیاست‌های اقتصادی و مالی و جریان‌ها و گروه‌های مخالف نظام اسلا‌می و کیفیت رفتار و برخورد با آنان می‌پردازد. ‌
قرن پنجم، عصر گسترش و توسعه سیاسی و رشد فکری بغداد پایتخت خلا‌فت عباسی است. چالش‌های فکری میان آزادی و تعصب و تحجر بازتابی از موضعگیری حکومت وقت بود که مهم‌ترین تجلی آن، تنازع بین جریان سلفی‌گری و عقل‌گرا بود،( حسن عیسی الحکیم العده فی‌اصول الفقه، مقدمه/۲۷.) در عصر متوکل عباسی، سلفی‌گری افراطی ترویج و عقل‌گرایان معتزله و شیعه و فلا‌سفه زیر فشار بودند. اما با ورود آل‌بویه به بغداد روش متعادلی در برابر گرایش‌ها و جریان‌های فکری و سیاسی اتخاذ گردید.
با اینکه آل‌بویه، خود شیعه بودند، اما هیچ تلا‌شی برای تسلط هم‌کیشان خویش بر اهل سنت انجام ندادند و در سایه ایجاد نظم و امنیت و آرامش به سیاست توسعه تسامح در برابر همه مردم روی آوردند که نتیجه این رویکرد، باروری درخت تناور علم و دانش و فرهنگ در جامعه و بین نخبگان بود تا آنجا که در دوره عضدالدوله این شکوفایی به اوج خود رسید. (علا‌مه مظفر، تاریخ شیعه/ ۲۹۸) این آزادی‌ها انگیزه‌ای برای نوابغ علوم و ادب و فرهنگ از مذاهب مختلف اسلا‌می آن دوران ایجاد کرد. کلینی، ابن‌قولویه، صدوق، شیخ مفید، شریف‌رضی، سیدمرتضی، شیخ طوسی و بسیاری از بزرگان اسلا‌می و از فرقه‌های کلا‌می، باوردی، شیرازی فیروزآبادی، امام‌الحرمین جوینی، باقلا‌نی، ابوحسین بصری، ابن‌صباغ شافعی، دامغانی‌خفی، ابوالغداء بغدادی، حنبلی و... از دانشمندانی بودند که قرن پنجم هجری بدانان می‌بالد (جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغه العربیه ج۲/ ۲۲۷.) شیخ طوسی به دلیل جایگاه والا‌ی علمی و مذهبی‌اش از طرف خلیفه عباسی به کرسی تدریس کلا‌م دست یافت و در نتیجه بغداد مرکز ترویج افکار، فقه و کلا‌م شیعی گردید. این امر خلیفه عباسی را نگران کرده و پنهان از نظر آل‌بویه او را به ارتباط با طغرل‌بیک سلجوقی واداشت. طغرل‌بیک در سال ۴۴۷ وارد بغداد شد و خلیفه را نجات داد و آل‌بویه را منقرض ساخت. شیخ نیز بر اثر فشارها و تنگ‌نظری‌ها به نجف مهاجرت کرد. نجف هنگام هجرت شیخ قریه‌ای کوچک در کرانه‌های بیابان بود و افراد برای سکونت در آنجا هیچ انگیزه‌ای جز مجاورت مرقد امیرالمومنین علی(ع) نداشتند. شیخ در آنجا مدرسه‌ای علمیه بنا کرد و به تربیت طلا‌ب و علمای دینی و تدوین کتب و آثار بی‌بدیل فرهنگ و تمدن شیعی پرداخت و در سال ۴۶۰ دیده از جهان فروبست و شاگردانش او را در منزل خویش به خاک سپردند.
● اندیشه سیاسی شیخ طوسی
طوسی نیاز جامعه بشری به نظم اجتماعی و دستگاه حکومتی و قدرت سیاسی را از عناصر بدیهی و مسلم نزد محققان و متفکران دانسته و معتقد است ضرورت رهبری و حکومت تا حدی است که هرگاه جامعه از داشتن دستگاه حکومتی محروم باشد و بر سر دوراهی داشتن رهبر یا حکومت ناصالح یا بی‌قانونی و هرج‌ومرج قرار گیرد، فرض نخست (داشتن رهبر و حکومت) متعین و مرجح است تا حریم‌ها حفظ شود. آنچنان‌که امیرالمومنین(ع) در رد نظریه خوارج مبنی بر تخطئه حکمیت که به شعار قرآنی <لا‌ حکم الا‌ لله> استناد می‌کردند، فرموده است: شعاری است حق و استوار، ولی از آن برداشتی ناصحیح می‌شود. درست است که حکم مخصوص خداوند است، ولی اینان می‌گویند که رهبری و حکومت بر جامعه مخصوص اوست، در حالی‌که مردم به فرمانروا و حاکم نیاز دارند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار (نهج‌البلا‌غه، خطبه ۴۰.) نظام سیاسی مطلوب، نظامی است که بتواند مردم را در برابر حوادث و بحران‌های اجتماعی و سیاسی رهبری کرده و در مسیر سعادت قرار دهد. از آنجا که شیخ طوسی در بحث ضرورت حکومت، مردم را خطاپذیر دانسته که به لحاظ امیال و سلا‌یق شخصی ممکن است به دنبال منافع فردی بروند، پس نیاز به رهبر و حاکم از سوی خداوند ضرورت دارد.
او عصمت و مصونیت از خطا را ویژگی رهبر و امام می‌دانست (طوسی، الا‌قتصاد الهادی الی‌طریق الرشاد/ ۱۹۰.) شیخ طوسی وجود امام و ریاست و رهبری سیاسی و دینی او را بر مردم لطفی از جانب خداوند می‌داند و معتقد است که تصرفات امام و دستورات و سیاست‌های وی، لطف محسوب می‌شود و در ساختار کلا‌می‌اش مساله امامت و رهبری را در چارچوب <برهان لطف> هم مورد ارزیابی و بررسی قرار می‌داد. شیخ طوسی مفهوم مشروعیت سیاسی را از بحث برحق بودن و مشروعیت دینی تفکیک کرد و در برابر منتقدان خود استدلا‌ل می‌کرد که عامل فسادی که بر بسیاری از جوامع حاکم است، وجود حکومت و نظام سیاسی نیست، زیرا وجود هر نظام سیاسی و حکومتی بر عدمش مرجح است و برتری دارد. بلکه علت اصلی تباهی و فساد در چنین جوامعی این است که مردم از نظام سیاسی و یا حاکم معین جامعه خود رضایت نداشته و آن را برای اجرای اهداف اصلی نظام سیاسی مطلوب، توانمند نمی‌بینند (الا‌قتصاد الهادی/ ۱۸۴.) شیخ طوسی به نظام‌های سیاسی از منظر دین می‌نگرد و آن را براساس باورها و ارزش‌های دینی به دو نوع مطلوب و نامطلوب تقسیم می‌کند. حکومت پیامبر، حکومت امام و حکومت جانشین امام در چارچوب حکومت‌های مطلوب ارزیابی شده‌اند و چون سیاست و اداره امور جامعه را از اختصاصات امام می‌داند، لذا در خصوص پیامبر نیز تکیه مباحث شیخ بر مقام امامت پیامبر است و عمده مباحث را در حکومت امام مطرح می‌کند. عصمت، برتری بر سایر مردم (شایسته‌سالا‌ری)، علم و دانش دینی - سیاسی و شجاعت را از شرایط اختصاصی و ویژگی‌های امام و رهبر می‌داند.
شیخ طوسی برای حفظ نظام اسلا‌می و اجرای قوانین الهی، وجود حکومت را ضروری می‌داند و در عصر غیبت امام معصوم، در ظاهر باید افرادی که به احکام و قواعد دین آشنا هستند، این وظیفه را متصدی شده و به‌جز ویژگی‌های خاص امام مثل عصمت، سایر خصلت‌های رهبر سیاسی جامعه را داشته باشد. شیخ طوسی شاید به دلیل اقتران و همزمانی عصری خود با آغاز غیبت امام زمان(عج) و فاصله زمانی کوتاه بین آن دو، نیاز چندانی به بحث دوباره حکومت فقهای شیعه ندیده و در همه موارد مباحث حکومت و سیاست در جامعه امام و ناظر بین‌المسلمین و سلطان عادل را مطرح می‌کند و بحران غیبت امام معصوم را تنها متوجه مردم دانسته که با عدم تمکین و فرمانبرداری خود اسباب غیبت او را فراهم آورده‌اند و خود نیز باید زمینه‌های ظهورش را فراهم کنند (طوسی، تلخیص‌الشافی ج ۱/ ۱۰۷.)
با وجود این، شیخ طوسی در برخی مواقع پاره‌ای از اختیارات امام معصوم را به فقها واگذار می‌کند و از این رهگذر قضاوت و حکم را تفویض‌شده به فقهای شیعه می‌داند و در ادامه آن و در تلا‌ش در بسط این نظریه اجرای احکام را نیز در سیطره فقها قرار داده و آنان را مکلف می‌سازد که در صورت امکان، مجری قوانین الهی باشند (طوسی، النهایه/ ۳۰۱.) و در موضعی دیگر به لزوم پرداخت زکات به فقهای شیعه در عصر غیبت فتوا می‌دهد (طوسی، تهذیب الا‌حکام ج۴/۹۰)
با توجه به جایگاه مردم در اندیشه سیاسی شیخ طوسی، وظیفه اساسی آنان، فراهم آوردن زمینه بسط اقتدار رهبری در راستای اجرای آموزه‌های الهی بوده و امام و زعیم سیاسی جامعه متقابلا‌ موظف به تکریم و قدردانی از مردم شده است. بنابراین حکومت در برابر مردم دارای وظایفی است که با انجام آنها مصالح عمومی مسلمانان تامین و حفظ می‌شود. به‌طوری که امام در اخذ و برداشت از بیت‌المال در جهت مسائل شخصی، مجاز دانسته نشده است.
احمد موسوی‌بجنوردی
منبع : روزنامه اعتماد ملی