دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

سخنی با وزیر آموزش و پرورش


سخنی با وزیر آموزش و پرورش
خاتمی در هر دو كابینه اش، علی رغم انتظاری كه از او به لحاظ وجاهت فرهنگی اش می رفت، در مورد آموزش و پرورش چه در انتخاب وزیر و چه در عملكرد مجموعه دولتش، حتی حداقل توقعات را برآورده نساخت. به زعم بسیاری حتی آموزش و پرورش در دوران خاتمی وجه المصالحه قرار گرفت و دوره ای از ركود و روزمرگی را تجربه كرد.انتخاب اول احمدی نژاد برای وزارت، با رأی منفی مجلس روبرو شد. حال با انتخاب وزیر جدید، بی صبرانه منتظریم تا ببینیم، احمدی نژاد در انتخاب گزینه بعدی اش با چه دقت و وسواسی عمل كرده است.صاحب این قلم، دهها مقاله درباره آموزش و پرورش نوشته كه بیشتر آنها در همین روزنامه به چاپ رسیده است. اینك نیز وظیفه خود می داند با عنایت به حافظه ضعیف آموزش و پرورش، نكاتی را برای یادآوری و جمع بندی به اطلاع وزیر محترم و همه دست اندركاران و صاحب نظران حوزه آموزش و پرورش برساند. آموزش و پرورش ما سالهاست كه گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن ندارد. شاید این بار كسی از جمله وزیر جدید بخواهد بشنود و ببیند.چگونگی ارزش دادن به امر آموزش و پرورش را از چگونگی پرداختن به امر تربیت معلم می توان دریافت.(۱) درباره این امر كه ما در روزگاری زندگی می كنیم كه تغییر و تحولات سریعی در جهان صورت می گیرد، چندان سخن گفته اند كه تكرار آن مبتذل به نظر می رسد، ولی باید دانست كه این مطلب درست است. شاید لازم باشد كه هر ده سال یك بار جزییات هدف ها و منظورهای خویش را درباره تعلیم و تربیت و دین و سیاست از نو تعریف كنیم. آیا ما به اندازه كافی از نیازمندی های معاصر و اوضاع و احوال حاضر جهان آگاهی داریم؟(۲) این مطلب از كتابی مربوط به سه دهه پیش است. به طور حتم و با شتاب غیرقابل تصور حال حاضر، همان زمان ده ساله به زمانی پنج ساله و شاید بسیار كوتاهتر تقلیل یافته است. البته كسی در آموزش و پرورش ایران نیست كه از ضرورت های تغییر و تحول سخن به میان نیاورد اما، ما چه چیزهایی را تغییر می دهیم و مهمتر از آن، آمادگی ها و پیش نیازهای نگرشی و علمی ما برای تغییرات چه قدر است؟اتفاقاً آموزش و پرورش ایران همیشه در كوران تغییرات قرار دارد، اما این تغییرات به جای پویایی و تحول، باعث ركود و آشفتگی بیشتر می شود. مبانی تغییرات در آموزش و پرورش ما، بیشتر سیاسی و اجرایی هستند. برای همین، تغییرات علمی بنیادی در این مجموعه، سطحی، ناهمگون با شرایط فرهنگی و متزلزل هستند. هر وزیری كه می آید مجموعه ای از تغییرات را در آموزش و پرورش آغاز كرده و علم اصلاحات را برمی افرازد. همه هم، در نیات اصلاحی خود جدی و مصمم بوده و اعتقاد دارند كه فلك را سقف شكافته و طرحی نو در خواهند انداخت.در حافظه فرهنگیان، خاطرات زیادی از این گونه اصلاح طلبی های عقیم ثبت شده است. متأسفانه مدیران سطوح بالای وزارتی هم آن قدر بی حوصله و شاید بعضی ها، آن قدر فرصت طلب هستند كه حافظه شان به قوت حافظه فرهنگیان عمل نمی كند. آنها تنها كاری كه می كنند این است كه در مجموعه تغییرات قدیم و جدید همراه می شوند و خود را با هرگونه شرایطی تطبیق می دهند. در هر حال، فرهنگیان از تندمزاجی ها و هیجانات گذران اصلاح طلبی زیاد دیده اند و كم بهره برده اند.اشار ه ای هرچند مختصر به نیازهای اصلاحی آموزش و پرورش، بدین معنا نخواهد بود كه احساسات ظریف عده ای برای تغییرات و اصلاحات تحریك شود. مقصود اصلی آن است كه كمك كنیم تا آموزش و پرورش در یك مسیر درست علمی قرار گیرد. آموزش و پرورش یك مجموعه فرهنگی است و عملكرد وزیر و كلیه افراد مؤثر در این مجموعه باید به گونه ای باشد كه نگرش های اجرایی و اداری رایج را به نگرش های استراتژیك فرهنگی تغییر دهند. ما تا زمانی كه نتوانیم ثابت كنیم فرهنگ به اندازه سیاست و اقتصاد مهم است هیچ اتفاق خاصی برای آموزش و پرورش نخواهد افتاد. در آموزش و پرورش ایران، چه تغییراتی ضرورت بیشتری دارند؟ این موضوع را در چهار مقوله بررسی می كنیم.
معلمان
مهمترین مسأله آموزش و پرورش ایران در حال حاضر، مسائل مربوط به «معلمان» است. ساده انگارانه خواهد بود كه مسائل معلمان را فقط در امور معیشتی و نیازهای رفاهی خلاصه كنیم. جایگاه معلمان در بدترین وضعیت ممكن قرار دارد و بررسی این وضعیت، نیازمند تحلیل چند عاملی است. از مهمترین مسائل معلمان می توان به این نكات اشاره كرد:
۱. ساماندهی منابع انسانی
- اولین ضرورت در ساماندهی منابع انسانی، معضل معلمان مازاد است. علی رغم گذشت چند سال از ظهور معضل معلمان مازاد در شكل جدی خود، هنوز به نظر می رسد اقدام خاصی صورت نگرفته است. در كنار این موضوع، مسائلی چون: كمبودها، استخدام حق التدریسی ها، بازنشسته ها، اعلام استخدام احتمالی نیروهای جدید و غیره هركدام در جای خود نیاز به ارزیابی و برنامه ریزی دارند.
- شناسایی تخصص ها و كارآمدی ها، ضعف همیشگی آموزش و پرورش بوده است. هنوز در آموزش و پرورش هیچ شناسنامه تخصصی جامع و قابل استنادی وجود ندارد.تخصص فقط در مدرك و سوابق خدمتی خلاصه نمی شود. در آموزش و پرورش فقط برای امتیاز دادن و ارتقای گروه، از فرهنگیان سند و مدرك خواسته می شود و غیر از آن، كسی كاری به كار نیروها ندارد. در طرح ارتقای شغلی فرهنگیان، درخواست مجموعه ای زیاد از مدارك، نشانه ای روشن از بی تدبیری در تدارك بانك اطلاعاتی تخصصی بود.
- ساختار تربیت معلم و آموزش های ضمن خدمت در آموزش و پرورش نیاز به بازنگری دارد. این كار باید به گروهی از متخصصان واقعی آموزش و پرورش و نه گروهی اجرایی، سپرده شود. در اصلاح ساختار بودجه ای آموزش و پرورش، زور همه به نظام تربیت معلم رسید. برنامه های فعلی آموزش و پرورش برای ارتقای مدرك تحصیلی و همچنین ارائه آموزش های ضمن خدمت، بسیار ناكارآمد، كلیشه ای و سهل انگارانه است. البته در وضعیت فعلی آموزش و پرورش، در مورد تربیت معلم و آموزش های ضمن خدمت، انتظاری بیش از این، انتظاری عبث و بی فایده است.
- نظام ارزشیابی از عملكرد معلمان نیز، فقط مصداقی از آب در هاون كوبیدن است. این نظام فقط اصرار بر مقایسه دارد و معلمان و مدیران را وارد میدانی می كند كه چارچوب آن برای كسی قابل قبول نیست. توقف نظام فعلی ارزشیابی تا جایگزینی نظامی بر مبنای پژوهش و درك واقعیت های موجود، ضرورتی حتمی است.۲. انگیزش معلمان
فرهنگیان ایرانی در وضعیت بسیار خطرناك انگیزشی قرار دارند. مشكلات انگیزشی معلمان به مراتب بیشتر و جدی تر از مشكلات دانش آموزان است. مجموعه مسائل پیش آمده و بی توجهی و كم لطفی های سال های اخیر، بر دامنه مشكلات انگیزشی معلمان به شدت افزوده است. وعده های عمل نشده، تزلزل روزافزون جایگاه فرهنگیان، درگیری های زندگی ناشی از كمبودهای معیشتی، چندشغله بودن، مسائل مدرسه و دانش آموزان و غیره، روز به روز معلمان را كم حوصله تر كرده و به نارضایتی آنها می افزاید.
۳. مسائل معیشتی
این هم نكته ای است كه دیگر جای گفتن ندارد و تكرار آن، همه و بیش از هر كس، معلمان را خسته كرده است. به نظر می رسد اقداماتی چون؛ به كارگیری یك تیم اقتصادی قوی، استفاده از معاونانی فعال و قدرتمند در امور مجلس و سازمان مدیریت و برنامه ریزی، اصلاح ساختار مدیریتی و عملكردی صندوق ذخیره و سایر مجموعه های اقتصادی وابسته، برنامه ریزی هدفمند و حمایتی برای مسائل مسكن و بهداشت و درمان، افزایش و تسهیل شرایط اعطای وام، جلوگیری از ریخت وپاش ها و كارهای غیرضرور و بسیاری موارد دیگر، می توانند به بهبود مسائل معیشتی یاری رسانند.
۴. اصلاح ساختار مدیریتی
ساختار مدیریتی در آموزش و پرورش پیش از آن كه مبنایی علمی و تخصصی داشته باشد مبتنی بر اصول سلیقه ای و رابطه ای است. ساختار مدیریتی آموزش و پرورش باید در همه سطوح اعم از مدیران مدارس، رؤسای مناطق آموزش و پرورش، مدیران كل استانها، مدیران و مسئولان سطوح ارشد وزارتی، مورد بازنگری و اصلاح قرار گیرد. متأسفانه در سالهای اخیر، این ضرورت در تغییر اساسی- مثلاً منطقه به مدیریت- خلاصه شد و در عمل چیزی تغییر نیافت.
نظام اداری
اگرچه بخشی از مسائل نظام اداری در نكات مربوط به وضعیت معلمان اشاره شد، ولی می توان به چند مورد قابل توجه دیگر هم اشاره كرد:
۱. خروج از انسداد مدیریتی می تواند هوای تازه ای را وارد آموزش و پرورش سازد. مجموعه حاضر مدیریتی سطوح بالا، سالهاست كه بر همه اركان آموزش و پرورش تسلط دارند و ضمن آن كه كسی را برتر و بهتر از خود نمی شناسند، به هیچ فكر جدیدی كه نپسندند اجازه ورود نمی دهند. این گروه در عمل ناكارآمدی خود را در پرداختن به مسائل بنیادی آموزش و پرورش نشان داده اند.
۲. كاهش حجم وزارتی و مهمتر از آن حركت به طرف حذف تمركزگرایی مسأله ای است كه به راحتی در آموزش و پرورش امكان پذیر نخواهد بود. كاستی های مدیریتی آموزش و پرورش باعث افزایش شاخ و برگ این مجموعه شده است. افزایش غیرمنسجم و بدون نظام كه تنها بر آشفته كاری افزوده است. حتی یك كار ساده اداری در داخل وزارت، مستلزم طی مراحل طولانی است تا چه رسد به یك اقدام علمی كه در پیچ و خم اداری آن قدر بلا بر سرش می آید تا از اصالت خود خارج شود.
۳. اصلاح ساختار اداری از اجرایی به علمی در همه سطوح ضروری است. كسی كه در آموزش و پرورش كار می كند باید بداند كه در یك مجموعه فرهنگی و نه صرفاً یك اداره، مشغول به كار است. متأسفانه گرایش به طرف امور اجرایی، نفوذ گسترده ای پیدا كرده است و حتی در یك مدرسه، فعالیت هایی چون ساخت و ساز، خرید امكانات، تنظیم دخل و خرج، تعمیرات و جذب كمك های بیرونی از نهادهایی چون شهرداری، بر امور علمی- آموزشی اولویت دارد.
دانش آموزان و علم
به نظر می آید كه همه فعالیت های آموزش و پرورش برای رشد و اعتلای دانش آموزان صورت می گیرد و آموزه های علمی ابزاری در این مسیر هستند، اما در این آموزش و پرورش، چه بر سر علم می رود و چه قدر به نیازهای دانش آموزان توجه می شود؟
۱. روزآمدی آموز ه های علمی ضرورتی است كه باید با اصلاح ساختار مدیریتی آموزش و پرورش آغاز شود. غلبه نگرش اجرایی بر علمی باعث شده است آموزه های جدید علمی آن قدر در پیچ و خم اداری گرفتار شوند و آن قدر دستخوش تغییرات سلیقه ای شوند كه تأثیر خود را از دست بدهند. بسیاری از مفاهیم و دیدگاه هایی كه وارد آموزش و پرورش ما می شوند نسخه ای ضعیف از آموزه های اصلی هستند و بیش از آن كه برای دانش آموزان و معلمان مؤثر باشند محملی برای درآمدزایی و سرگرمی عده ای هستند. طرح های گوناگون برای تغییر كتب درسی، اصلاح نظام ارزشیابی، ارائه الگوهای جدید تدریس و غیره هیچ گاه به انسجامی مطلوب نمی رسند چون اساس آنها معیوب است.علی رغم ادعای آموزش و پرورش درباره تلاش برای روزآمدی آموزه های علمی، در عمل اولاً كتابهای درسی و آنچه در كلاس ها اتفاق می افتد فاصله زیادی با علم روز دارد و ثانیاً در نظام تربیت معلم و آموزش های ضمن خدمت آمادگی های لازم برای این روزآمدی وجود ندارد.
۲.تغییرات كلی و جزیی در نظام آموزشی و برنامه های آن در بیشتر موارد، بدون تمهید شرایط مقدماتی صورت می گیرند و باعث آشفتگی و سردرگمی دانش آموزان، معلمان و مدارس می شوند. بسیار ضروری است كه توقف چندساله ای درباره هرگونه تغییرات، به خصوص تغییرات كلی اعلام شود تا بدین وسیله حداقل امكان مناسبی برای شناسایی و ارزیابی وضع موجود به دست آید. تغییرات گوناگون و غیرمنسجم، امكان بازبینی و ارزیابی و تحلیل وضع موجود را تضعیف می كند. اگر توقفی در این تغییرات صورت بگیرد، فرصتی هم برای هماهنگی و انسجام به وجود خواهد آمد.
۳. گسترش روزافزون مشكلات رفتاری دانش آموزان و ناكارآمدی آشكار آموزش و پرورش در این باره، مسأله ای حساس و تهدیدی جدی برای نظام تربیتی است. نظام مشاوره ای در ابتدایی و راهنمایی وجود ندارد و در متوسطه هم كه وجود دارد قوی عمل نمی كند. نگاه اداری به موضوعی علمی باعث شده است كه به واقعیت ها و شرایط فرهنگی- اجتماعی پرداخته نشود. نه نظام مشاوره ای مدارس متوسطه و نه انجمن اولیا و مربیان كه متولی آموزش های خانواده است، به توفیق قابل قبولی در كار خود دست نیافته اند.
مسائل بنیادی
در آشفتگی ناشی از تراكم برنامه ها و ناهماهنگی فعالیت ها، آموزش و پرورش كمتر فرصتی برای پرداختن به مسائل بنیادی پیدا می كند.
۱. با توجه به نظام اعتقادی حاكم بر نظام تربیتی كشورها، باید تاكنون دهها و شاید صدها جلد كتاب در زمینه مبانی و فلسفه آموزش و پرورش تألیف می شد در حالی كه تعداد این كتب به تعداد انگشتان دو دست هم نمی رسد. این كم تعدادی، یكی از چندین دلیل بی توجهی آموزش و پرورش به مسائل بنیادی است. در آموزش و پرورش برای مسائل بنیادی هم تصمیم های اداری گرفته می شود. وجود پژوهشكده های مختلف در آموزش و پرورش باز هم به دلایل زیادی، بیشتر جنبه تشریفاتی و تزیینی دارند. این پژوهشكده ها، فضایی بسته برای به اصطلاح مطالعه و پژوهش عده ای هستند كه معلوم نیست كارشان چه تأثیری بر مسائل آموزش و پرورش دارد. اساتید و صاحب نظران مبانی و فلسفه آموزش و پرورش، به وسیله آموزش و پرورش نادیده گرفته می شوند و البته گاهی هم برای استفاده های تشریفاتی از آنها دعوت به عمل می آید.
۲. نگاه اعتقادی- سیاسی به موضوع تربیت و امور تربیتی باعث شده كه برداشت های نادرست و در نتیجه انتظار كاركردهای غیرمعقول ادامه داشته باشد. نادیده گرفته شدن مسائل بنیادی و عدم توجه علمی و تخصصی به مباحث كلیدی شرایطی را فراهم آورده است كه اولاً هر كسی به خود اجازه ابراز نظر در همه مسائل را می دهد، ثانیاً اشتباهات فراوانی در فعالیت ها صورت می گیرد و ثالثاً هیاهو ها و هیجانات سیاسی و سطحی نگرانه جای نگرش های علمی را می گیرد. یك نمونه آشكار این شرایط در موضوع امور تربیتی، سردرگمی فعالیت ها و عدم تفكیك فوق برنامه از فعالیت هایی است كه تربیتی تصور می شوند. در هر حال، به موضوع امور تربیتی و سایر مسائل مشابه، باید در فرصت ها و شرایط علمی پرداخته شود و نباید اجازه داد كه این مسائل، محملی برای جنجال های سیاسی و برخوردهای غیرتخصصی باشد.
۳. زمان و هزینه زیادی باید صرف اثبات جایگاه استراتژیك آموزش و پرورش شود. اگر روزی آموزش و پرورش به مسائل بنیادی نگاهی جدی داشته باشد یكی از چند اولویت این نگرش، اصرار به جایگاه استراتژیك آموزش و پرورش خواهد بود.
۴. بسیاری از فعالیت ها و روش های مورد استفاده در مدارس، به دلیل بی توجهی به مبانی فلسفه آموزش و پرورش، دارای كاستی ها و معایب فراوانی هستند. تعریف نظم و انضباط، روش های ارزشیابی، روش های انگیزشی، نحوه ارائه تكالیف درسی، الگوهای تدریس و موارد دیگر، بیشتر مبنای سنتی و سلیقه ای دارند. جالب است كه همه ما در توافقی اعلام نشده، به قدری با همین شرایط نادرست سازگار شده ایم كه انگار مشكلی وجود ندارد!در ایران همه دوست دارند از مسائل فردا صحبت كنند؛ بانك فردا، اتومبیل فردا، شامپوی فردا، آشپزی فردا و البته مدارس فردا؛ اما ای كاش قسمتی از توجهی را كه صرف فردا می كنیم به مسائل امروز اختصاص دهیم. بدون تحلیل و شناخت مسائل امروز، فردا هم فرقی با امروز نخواهد داشت!
پی نوشت ها:
۱. فلسفه آموزش و پرورش- دكتر علی اكبر شعاری نژاد
۲. آموزش و پرورش زنده- تألیف تی. بی .شپرد- ترجمه احمد آرام (۱۳۵۷)
ابراهیم اصلانی
منبع : روزنامه همشهری