چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
رقص با گرگها؛ نگاهی به پیامهای افسانههای امروزی کودکان
از دیرباز افسانهها و داستانهای کودکانه، فرصتی را برای انتقال تجارب زندگی اجتماعی و ارائه پیامهای اخلاقی به همراه داشته است. اما در چند قرن اخیر و در سایه بازنویسی قصههای کهن، کودکان ما با داستانهایی روبهرو شدهاند که علاوه بر تغییرات اساسی در طرح و شخصیتهای آن، دارای مفاهیمی نظیر سکس، برهنگی، آدمخواری، مصرف مشروبات الکلی، همخوابگی انسان و حیوان بوده و در یک کلام عاری از پیامهای اخلاقی و اجتماعی هستند. نویسنده این مقاله با نگاهی به چند بازنویسی افسانه معروف «دخترک کلاهقرمزی» در فرانسه، آلمان، انگلستان و چین، خاطرنشان میکند که نویسندگان امروزی در حالی قصههای خود را به داستانهایی زن محور تبدیل کردهاند که در گذشته اکثر زنان، راوی چنین قصههای به اصطلاح مردمحور بودهاند و آیا این قصهگویان از هوش کمتری به نسبت شخصیتهای داستانهایشان برخوردار بودهاند؟ این سؤالی است که هیچکس جواب آن را نمیداند.
«مایی وست» که یکی از بزرگان نگارش داستانهای افسانهای برای کودکان به شمار میرود، در جمله معروفی میگوید: «من عادت کردهام که بپذیریم برف سفید است، اما من هنوز هم در مورد درستی این جمله، سرگردانم.»
امروزه، حضور پیامهای مختلف اجتماعی و سکسی در میان افسانههای نوشته شده برای کودکان، یک راز مخفی شده نیست. به ویژه اینکه فمنیستها از دیرباز اعتقاد داشتهاند که این افسانهها، اجتماعی شدن پسران و به ویژه دختران را تسریع مینماید و به علاوه، درسهایی را به آنان میآموزد که آموختن آنها برای ورود به عرصه بزرگسالی، ضروری است.
اما در حقیقت این درسها چیستند؟ ما همواره علاقمندیم که تصور نماییم این قصههای کودکانه بدون زمان و جهان هستند، اما در واقع، این داستانهای رؤیایی، در هر زمان و هر مکانی میتوانند به عنوان آیینهای که باورها و عقاید ما را منعکس مینمایند، به شمار آیند.
به عنوان مثال، بیایید به داستان «دخترک کلاه قرمزی» داستانی که همه ما آن را شنیدهایم، و البته نه به آن خوبیای که در مورد آن فکر کردهایم، توجه نماییم.
در سالهای دور، این داستان یک افسانه مرتبط با موضوع اغواگری و فریبکاری بود. اولین ویرایش این داستان که در سال ۱۶۹۷ میلادی در شهر پاریس انتشار یافت، دختری نیمه عریان را نشان میداد که با یک گرگ همبستر شده است. براساس این داستان، او در اواخر قصه کاملاً برهنه میگردد و لحظاتی بعد هم با مرگ دخترک در زیر پنجههای خونین گرگ، این افسانه به پایان میرسد. بدین ترتیب کودکان مخاطب این افسانه در آن سالها شاهد نجات دخترک و یا رهایی وی از دست گرگ خونخوار نبودند. همه خوانندگان این افسانه هم به سرعت پیام این قصه را درمییافتند: در فرهنگ فرانسویها، هرگاه دختری بکارت خود را از دست دهد، باید گفت که نصیب گرگ شده است.
البته بعدها نیز نویسندگانی نظیر چارلز پراولت تلاش کردند که مفاهیم ازدواج، سلطنت و زنسالاری را به این افسانه، وارد کنند، چرا که در نظامهای حقوقی دولتهای غربی، در صورتی که یک زن و مرد مرتکب زنا میشدند، هر دوی آنها با هم تحت تعقیب قضایی و به مجازات حبس ابد محکوم میگردیدند. هرچند در فرهنگ عمومی، همواره دختران را از برقراری چنین روابطی باز میداشتند.
البته پراولت هم لباس دخترک قصهاش را به رنگ قرمز تصویر کرده بود، رنگی که همواره یادآور رسوایی و خون است. رنگی که گناهکاری دختران و آینده فرارویشان را نشان میدهد. همچنین انتخاب کلاه قرمز برای وی هم در راستای درسهای این قصه بوده است. چرا که از دیرباز در فرهنگهای انگلستان و فرانسه، این پوشش به عنوان یکی از عوامل حفظ عفاف و پاکدامنی دختران به شمار میرفته است. البته پراولت هم برای برای داستانش، درسهایی اخلاقی را در نظر گرفته بود که حفظ پاکدامنی دختران، از مهمترین بخشهای آن بود. به قسمتی از بخشهای پایانی داستان وی توجه کنید:
«دختران کوچکم پس ما یاد گرفتیم که در انتخاب راه زندگی خود، دقت کنیم. ما هرگز نباید به یک دوست قدرتمندتر از خود اعتماد نماییم. چرا که از سرانجام این دوستیها هیچکس اطلاعی ندارد. شما همانطور که جذاب و رؤیایی هستید، باید عاقل نیز باشید. گرگها ممکن است در پس هر قیافهای، در برابر شما ظاهر شوند: افرادی جذاب، گیرا و مهربان. اما به عنوان یک حقیقت ساده اما مهم به خاطر داشته باشید که در پس شیرینترین زبانها، دندانهایی تیز و برنده قرار گرفته است!»
اما بعدها اندیشههای اخلاقی پراولت تنها در حد همان افسانهها باقی ماند و تنها استعارههای به کار گرفته شده وی، همچنان مورد استفاده قرار میگیرند. امروزه هنوز هم ما از لغت «گرگ» بهره میبریم، که استعاره از مردی است که زنی را اغوا میکند.
اما در قرن نوزدهم میلادی، این افسانه، جنبههایی رمزآلود و پنهانی به خود گرفت و مردی برای محافظت از دخترک، به ماجراهای آن، راه یافت. همچنین در این داستان که در سال ۱۸۱۲ میلادی منتشر شد، این مرد با رفتاری پدرانه، علاوه بر نجات دخترک از چنگال گرگ زندگی دوبارهای را به وی میبخشد. این برداشت جدید برای اولین بار از سوی دو برادر آلمانی به نام ژاکوب و ویلهلم گریم انتشار یافت. البته این روایت، همان داستانی است که تقریباً همه ما با آن آشناییم. هرچند مفاهیم، عشقی و برانگیزاننده بیشتری در مقایسه با داستان پراولت به آن افزوده شده است. به علاوه، مخاطبان این داستان، بیش از خطرات سکسی، با مخاطرات روحی فراروی زندگی دخترک کلاهقرمزی آشنا میشوند. البته خوانندگان این افسانه، با مهمترین درس روزگار ما نیز آشنا میگردند: اطاعتپذیری. این درس را به سادگی میتوانیم در حوزه مسایل اجتماعی اروپای عصر ملکه ویکتوریا نیز پیدا کنیم.
بعدها در سال ۱۸۷۵ میلادی، روایتی معروف از این افسانه توسط والتر کراین به قیمت ۶ پنی و به صورت رنگی در انگلستان انتشار یافت که باعث معروفیت آن در سرزمینی گردید که از دیرباز به عنوان پایگاه داستانهای کودکان، شناخته میشده است.
البته در این بازنویسی هم میتوان ردپای ایدههای مربوط به زندگی مردم طبقه کارگر را یافت، چرا که زنان و بچهها به سادگی توسط گرگها و کسانی که پوست گوسفندان را به تن کردهاند، فریب میخورند. ( از این استعاره به عنوان معرفی شیطان نیز استفاده میگردد) البته امروزه هم این کتاب در فروشگاههای ما عرضه میشود، هرچند با بازنوشته شده فرانسوی آن، تفاوتهای مهمی را داراست. زیرا خوانندگان مدرن این افسانه، به صورتی واقعی و یا طنزآمیز، هیچ پیام اخلاقی قابل درکی را دریافت نمینمایند.
از دیگر سو، در سال ۱۹۹۰ میلادی عرضه این کتاب داستان در تعدادی از مدارس ایالت کالیفرنیا به دلیل اینکه در تصاویر آن یک شیشه شراب در سبد دخترک و البته در کنار نان تازه و کره وجود داشت، ممنوع گردید. البته نکته حائز توجه اینکه مدیران مدارس این منطقه از وجود صحنه همبستری دخترک و گرگ نگرانی قابل توجهی نداشتهاند، بلکه معتقد بودند وجود تصویر شیشه شراب ممکن است کودکان را به سوی مصرف الکل سوق دهد.
اما به واقع، در قرن بیستم، این افسانه تاریخی کاملاً زیر و رو شد و جامهای دیگر بر تن گرفت. بدین ترتیب قهرمان زن داستان با تغییراتی اساسی روبه رو شد و زنی که در گذشته به عنوان سمبل دوری از شهوات جنسی زنانه شناخته میگردید، به یک شخصیت تقریباً خنثی تبدیل شد. در یکی از تبلیغات گرافیکی مربوط به این کتاب که در سال ۱۹۵۳ میلادی در مجله Vogue انتشار یافت، طراحان آن در زیر این پوستر چنین نوشته بودند: «شاید رژلب دخترک کلاهقرمزی، گرگها را از وی دور کند.» همچنین در سال ۱۹۶۲ میلادی تبلیغات انجام شده در مجله نیویورک هم با به تصویر کشیدن تبلیغاتی که در آن رنگ قرمز، نقشی کلیدی داشت، از این داستان به عنوان اثری درخشان در حوزه احساسات مرگبار زنانه یاد شده بود.
از سوی دیگر، یکی از تبلیغاتچیهای فرانسوی در مورد استفاده از شخصیتهای این کتاب برای تبلیغ یک نوع ویسکی گفته بود که «بدون استفاده از رنگ قرمز، نمیتوان تبلیغ مؤثری را برای کالاهایی که از شخصیتهای این داستان برای معرفی آنها استفاده شده، انجام داد.» البته در تبلیغات وی، گرگی به تصویر کشیده بود که از کنار دخترکی سفیدپوش و دمغ، در حال عبور بود.
اما داستانسرایان وابسته به جنبشهای زنانه نیز تلاش میکنند که این قهرمان زن را از سایه ادبیات مردمحور خارج نمایند و با نشان دادن وی به عنوان یک مهاجم فیزیکی و یا سکسی، مردانگی مفرط گرگ داستان را زیر سؤال ببرند. در سال ۱۹۸۴ میلادی، فیلم «دوستان گرگها» که با فیلمنامه نگارش شده از سوی آنجلا کارتر ساخته شده بود، تصویرگر داستانی بود که در آن قهرمان زن فیلم، با دارا بودن شهوت جنسی زنانهای نظیر تعقیبکننده مزاحمش، در پایان خودش هم به یک گرگ تبدیل گردید. در داستان اینترنتی دیگری هم که بر مبنای این افسانه قدیمی انتشار یافته، خوانندگان ناگهان با صحنهای روبهرو میشوند که دخترک کلاهقرمزی، یک کلت ۹ میلیمتری برتا را به سوی گرگ نشانه میرود، پشمهای بدن گرگ به هم بافته میشوند و از دوستان خود تقاضای کمک میکند.
۱۲ سال بعد هم در فیلم «بزرگراه» با بازی «ریسه ویتراسپون»، بینندگان وی را در قالب زنی با ژاکت چرمی قرمزرنگ میبینند که به عنوان هدفی برای یک قاتل سریالی درآمده است.
نگاهی به افسانههای مدرن و نقشهای اول زنانه آنها
ما از سالهای دهه هفتاد میلادی، شاهد به وجود آمدن چنین داستانهایی بودهایم. در آن دوره و همزمان با دومین موج این جریان، افرادی نظیر «سیمون دوبوار»، «آندره ورکین» و «سوزان براون میلر» به این نکته اشاره میکردند که داستانهای کلاسیک پراولت و براران گریم با ویژگیهایی انفعالی و بدون یاور و همچنین وجود ملکه زیبایی محور قصه همراه هستند. آنها معتقد بودند که چنین افسانههایی باعث میشود که دختران کوچک در آینده به «قربانیانی دلربا و تحریککننده» تبدیل گردند.
از آن زمان تاکنون زنان و مردان نویسنده مختلفی با بازنویسی افسانههای کلاسیک، ایدههای مدرنتری را در مورد زنان مطرح نمودهاند. اما افرادی اندک خارج از حیطه فولکلور میدانند که تعدادی از رایجترین داستانهای ما، ریشههایی شفاهی و سینه به سینه داشتهاند که اصولاً با سنتهای ادبی و قهرمانان زن کنونی غیرمنفعل، کاملاً متفاوتند. همچنین در سالهای میانی قرن بیستم، گروهی از پژوهشگران با بررسی داستانهای عرضه شده به بازار کتابهای کودکان در فرانسه دریافتند که با وجود مشابهتهای فراوان در طرح و جزئیات، مواردی نظیر آدمخواری، اجابت مزاج، برهنه شدن و بستری که در آن حیوانی با یک انسان قرار دارند، به تعدادی زیاد مشاهده میشود. از سوی دیگر، ما در این داستانهای مدرن، تقریباً هیچ یک از پیامهای اخلاقی داستانهای پیشین را نمیبینیم. بلکه در اکثر آنها شاهد حضور یک قهرمان زن باهوش هستیم که با تواناییهای خود از بند مشکلات رهایی مییابد. و این نکته یکی از اختلافات اساسی موجود میان داستانهای مردمحور پیشین و داستانهای مدرن زنمحور کنونی خواهد بود.
البته یکی دیگر از تفاوتهای این دو دسته از افسانهها را باید در سرانجام آنها دانست؛ در داستانهای کهن با ازدواج و پایانی خوش، داستان پایان مییافت چرا که یک دختر بالغ هم بدون چنین پیوندی، وارد عرصه بزرگسالی نمیگردد. اما در مقابل، در پایان داستانهای مدرن، معمولاً قهرمان زن به دنبال شاهزادهای رؤیایی، در انتظار میماند. اما بسیاری از فمنیستها اصولاً به این نکته توجه نمیکنند که اکثر این افسانههای کهن توسط زنان روایت میگردید. اما آیا مورخان مرد، این داستانهای افسانهوار را به درستی برای آیندگان نگاشتهاند؟
و در پایان باید به این نکته اشاره نمود که اگر این داستانها تنها از یک شهر و یا کشور انتخاب شده بودند، میتوانستیم به دنبال دلایل مشخص این تفاوتها باشیم، اما ما شاهد حضور چنین رویکردهای زنمحوری در سراسر دنیای معاصر از فرانسه و انگلستان گرفته تا چین هستیم. بدین ترتیب ما در اکثر نقاط دنیا شاهد حضور داستانهایی بدون زمان و جهانی هستیم که درباره زنان بوده و قهرمانانی زن نیز دارند.
و همانطور که ماییوست هم میداند، میتوان قصهها و افسانههای کهن را بازآفرینی نمود. و البته قهرمانان زن را هم میتوان دوباره از نو ایجاد کرد. کاری که در سالهای اخیر، بارها شاهد آن بودهایم.
کاترین اورنستین
مترجم:محسن داوری
منبع: www.MSMagazine.com
Catherine Orenstein)) کاترین اورنستین :نویسنده و روزنامهنگار مستقل آمریکایی و نویسنده کتاب (رمزگشایی از افسانه دخترک کلاهقرمزی؛ سکس، اخلاق و ظهور افسانههای کودکان.)
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۵۵
مترجم:محسن داوری
منبع: www.MSMagazine.com
Catherine Orenstein)) کاترین اورنستین :نویسنده و روزنامهنگار مستقل آمریکایی و نویسنده کتاب (رمزگشایی از افسانه دخترک کلاهقرمزی؛ سکس، اخلاق و ظهور افسانههای کودکان.)
منبع:ماهنامه سیاحت غرب ،شماره ۵۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست