پنجشنبه, ۲۲ آذر, ۱۴۰۳ / 12 December, 2024
مجله ویستا


عاشق فیلم نوآر هستم


عاشق فیلم نوآر هستم
آتوم اگویان فیلمساز ارمنی تبار کانادایی برای سینما دوستان نام شناخته ای است. اما آخرین فیلم او جایی که حقیقت دروغ می گوید در کارنامه اش جایگاهی دیگر دارد، یک فیلم متکی به ژانر و نشانه ارادت او به گونه فیلم نوآر که سال گذشته نامزد دریافت نخل طلای جشنواره کن بود. فیلمی به شدت استیلیزه و از نظر تماتیک غنی که در بعضی لحظات یادآور آثار پیشین اوست. با وی درباره این فیلم و کارهای قبلی اش گفتگویی تلفنی کرده ایم.
● وقتی به فیلم های قبلی کارنامه تان نگاه می کنیم اکثریت آنها را به عنوان نمونه هایی از یک سینمای شخصی می بینیم. اما فیلم آخرتان جایی که حقیقت دروغ می گوید فیلمی متکی به ژانر است، یک تریلر با طعم نوآر. آیا این کار برای شما نوعی زور آزمایی است؟
▪ راستش وقتی شروع به ساختن آن کردم فکر می کردم چیز متفاوتی به میدان خواهد آمد. حالا که تمامش کردم و با فاصله به جایی که حقیقت دروغ می گوید نگاه می کنم، می بینم که هر چقدر از نظر تماتیک با فیلم های قبلی ام نزدیک باشد، فیلمی بیش از اندازه به ژانر وابسته است. در واقع اگر جایی که حقیقت دروغ می گوید را یک نئو نوآر بنامیم، اشتباه نکرده ایم.
انگار که روح دهه هفتاد را احضار کرده باشیم. اگر فیلم نوآر را متعلق به دهه پنجاه بدانیم، نئو نوآر محصول دهه هفتاد است و داریم از یک دورانی که سی سال از روی آن گذشته صحبت می کنیم. من یک عاشق واقعی فیلم نوآر هستم و به خاطر این که موج نئو نوآرهای دهه هفتادی هم امتداد این ژانر بود از آنها هم خیلی خوشم آمد و همیشه برایم جذاب بودند. اما می خواستم جایی که حقیقت دروغ می گوید بیش از آن که پارودی یا تکرار این گونه فیلم ها باشد، صاحب ویژگی های خاص خودش باشد. اگر دقت کنید قسمت عمده فیلم از دید لنی موریس، شخصیتی که کوین بیکن نقش او را بازی می کند، روایت می شود.
این شخصیت یک شومن محبوب است و من موقع ساختن فیلم به فکر کردم " اگر لنی موریس می خواست دنیای خودش را به فیلم برگرداند، چطور کارگردانی را ترجیح می داد". حتماً اولین انتخاب او من نبودم، اما یقین دارم از بین استنلی دانن یا وینسنت میلی یکی را انتخاب می کرد. به همین خاطر موقع ساختن صحنه های مربوط به او سعی کردم در جلد کارگردان دیگری فرو بروم، مثل کاری که موقع ساختن آرارات انجام دادم. موقع ساختن صحنه های تاریخی آرارات هم مثل یک کارگردان دیگر فکر کردم، لازم بود تا در قالب کارگردان دیگری فرو بروم.
● از صدای راوی در فیلم صحبت کردید. در جایی که حقیقت دروغ می گوید اکثر شخصیت های اصلی این نقش راوی را بر عهده دارند. آیا در رمان روپرت هولمز هم چنین نقش روایی وجود دارد؟
▪ راستش نه. بین رمان و فیلم اصلی ترین تمایز، نبود گذشته ای مشترک میان کارن و این دو نفر است. یعنی شرکت کارن نوجوان در برنامه لنی و وینس یک موقعیت ویژه است. در واقع موقع اقتباس از رمان به فکرم رسید انگیزه اصلی این دختر در حل معمای جنایت می تواند در واقع سعی در بازگشتن به آن لحظه ای باشد که زندگی کرده. البته به خاطر تفاوت مدیوم، هولمز خاطرات لنی را می توانست به عنوان فصل هایی که خوانده می شود ارائه کند. این فصل ها در رمان از زبان اول شخص مفرد نوشته شده بود. در واقع نحوه شکل گیری شخصیت کارن و کشیده شدن او به ماجرا به شکلی جدی با هم فرق دارد. در رمان شخصیت کارن از آغاز یک زن مرگبار[femme fatale] و جا افتاده است. ولی من خواستم که کارن به عنوان یک دختر جوان در روند حوادث جا بیفتد. به همین خاطر به صدای کارن هم سهمی در روایت دادم. البته آلیسون لومان هم بازیگر بسیار مناسبی برای این نقش بود. آلیسون ۲۶ سال دارد اما کوچک تر دیده می شود و به همین خاطر تا امروز نقش نوجوان ها را بازی کرده است. می خواستم از این ویژگی فیزیکی او هم استفاده کنم.
● از آلیسون لومان و شخصیت کارن که در کودکی در برنامه لنی و وینس شرکت کرده ، صحبت کردید... در بازگشت به گذشته آلیسون لومان نقش کارن را در ۱۵ سال قبل هم بازی می کند. نتیجه ای که حاصل می شود راستش خیلی غریب، مضحک[absurd] و معذب کننده است. خود شما چطور برداشتی را هدف گرفته بودید؟
▪ بله، مخصوصاً می خواستم این صحنه یک حال و هوای پر تنش داشته باشد. روش های روایی تئاتری همیشه مرا تحت تاثیر قرار داده. البته در یک فیلم دیگر و در چنین صحنه ای، حتماً نقش کودکی شخصیت ها را یک بازیگر دیگر و کم سن و سال تر بازی می کرد، اما من می خواستم تماشاگر در این صحنه با فیلم بیگانه شده و از فیلم فاصله بگیرد. از طرف دیگر می خواستم تماشاگر بداند که این خاطره در ذهن کارن تدوین شده. می خواستم بگویم او می خواهد ما به واقعی بودن چیزهایی که می بینیم و همین طور خاطره ای که در ذهن او شکل گرفته، ایمان بیاوریم. شیفتگی یا وسواس فکری به یک خاطره ضبط شده و بت کردن آن[فتیش] خیلی مرا تحت تاثیر قرار می دهد. چون که یک لحظه خاطره ضبط شده تبدیل به یک هدف می شود و خود تجربه از میان می رود.
● در فیلم های قبلی شما هم تصاویر ضبط شده، خاطرات و جایگاه مشترک آنها در ذهن نمود خاصی داشتند، مثلاً قطعات مکالمه ای و یا ملاقات خانوادگی ...
▪ از این که این فیلم ها را هنوز به یاد دارید واقعاً خوشحالم. مخصوصاً ملاقات خانوادگی که خیلی دوستش دارم، اما افسوس که تماشاگر زیادی پیدا نکرد. بین این فیلم ها و جایی که حقیقت دروغ می گوید یک نقطه مشترک دیگر وجود دارد و آن دنیای سرگرمی و نمایش است. خلق آدم هایی در دنیای نمایش که تصاویر خاصی را بازتاب می دهند و این که وضعیت واقعی آنها با آن چه که روی صحنه دیده می شود بسیار متفاوت است، برایم همیشه جالب توجه بوده. ما به عنوان یک تماشاگر با این شخصیت های خلق شده می توانیم ارتباط برقرار کنیم و این وضعیت را امتداد ببخشیم.
● غیر قبل کنترل بودن و نامشخص بودن حقیقت یکی دیگر از تم های ثابت آثار شماست. آیا در رمانی که جایی که حقیقت دروغ می گوید را از آن اقتباس کرده اید هم این تم وجود داشت یا شما این تعبیر را به آن اضافه کردید؟
● حال و هوای رمان به نسبت فیلم خیلی متفاوت تر است. می توانم بگویم که در فیلم یک عنصر ابهام وجود دارد. در مقایسه رمان راحت تر درک می شود. مثلاً در مقایسه با آخرت خوشایند یا سفر فلیسیا- یعنی فیلم هایی که درباره گذشته نزدیک ساخته ام -به عنوان یک منبع اقتباس کتاب سنگینی نیست. می توانم بگویم به نوعی پالپ[Pulp] است. از طرف دیگر خود روپرت هولمز هم در دهه پنجاه در دنیای نمایش بود. به همین خاطر اطلاعات زیادی در اختیارم گذاشت که در فیلم بتوانم استفاده کنم. اگر کمک او نبود اصلاً نمی توانستم به شکلی موفقیت آمیز وارد این حوزه بشوم. موقع اقتباس با توجه به موضوعات مورد علاقه خودم شروع به شکل دادن آن کردم و در نهایت جدی تر، و سیاه تر از آنی شد که بود. اما موقعی که شخصیت های اصلی ما به دنیای نمایش تعلق دارند، باید حال و هوای دنیای نمایش را هم به چنگ بیاورید، هولمز در این زمینه خیلی به من کمک کرد.
● کاربرد پرده عریض در فیلم بسیار موفقیت آمیز بود. مخصوصاً در میزانسن صحنه هایی که در خانه وینس می گذرد و به نوعی قاب در قاب خلق کرده اید. آیا می شود گفت که این روش با آن روایت تئاتری که قبلاً گفتید یا موضوع ارتباط فیلم با واقعیت برمی گردد؟
▪ راستش این صحنه ها را در خانه ای در لس آنجلس فیلمبرداری کردیم که مکان بسیار جالبی بود. یک مکان شناخته شده و قدیمی که پی یر کونیگ آن را طراحی کرده و اسمش “Case Study No.۲۲” است. کار کردن در این مکان برای من خیلی هیجان بخش بود. وینس شخصیتی است که برای رهایی از گذشته تلاش می کند و قرار دادن او در خانه ای که از طرف باز است، پنجره های شیشه ای بزرگ در هر طرف آن وجود دارد و همه چیز او را به نمایش می گذارد فکر بسیار جالبی بود. در مورد قاب در قاب هم خواستم به تماشاگر عنصر دیگری را هم منتقل کنم و آن حس هر لحظه تماشا شدن بود.
● بیایید درباره آشکار نشدن راز در فیلم صحبت کنیم. در پایان فیلم کارن بعد از گفتگو با مادر دختر مقتول تصمیم به افشای نکردن حقیقت می گیرد. به نظر شما از نظر روزنامه نگاری این یک انتخاب درست اخلاقی است؟ یا می خواستید یک حال و هوای احساسی خلق کنید؟
▪ به نظر من در قصه موارد بسیار زیادی از بی اخلاقی وجود دارد. تمام شخصیت ها از نظر جنسی و حتی روانی از دیگران سو استفاده می کنند.به همین خاطر تصمیم کارن مبنی بر مخفی نگهداشتن واقعیت ماجرا از مادر مقتول یک کار خیلی بزرگوارانه است. با این تصمیم از حرص شغلی خودش هم رهایی پیدا می کند. البته موقعی هم که داریم شرح ماجرای گشوده شدن راز توسط کارن را در فیلم تماشا می کنیم نباید فراموش کنیم که این یک روایت از دید اوست. می تواند احتمالاً حقیقت داشته باشد، اما مدرک قاطعی هم در میان نیست. اگر کارن می خواست برداشت های خودش از این ماجرا را در روزنامه منتشر کند احتمالاً خیلی جنجالی و موفقیت آمیز می شد ، اما به خاطر این که دلیل قاطعی در دست نیست، تصمیم او در مخفی نگه داشتن واقعیت از مادر مقتول به نظر من کار عاقلانه ای است. این طوری نسبت به یک انسان احساس مسئولیت در خود حس می کند و من هم این پایان احساساتی را درست می دانم. البته این را هم نباید فراموش کنید که این قصه در حیاط پشتی استودیو های یونیورسال می گذرد و در سال های گذشته وقایع مشابه بسیاری رخ داده.
● به ارتباط جایی که حقیقت دروغ می گوید با فیلم های قبلی تان برگردیم... در صحنه ای از فیلم کارن با سه ناشر نشسته و گفتگو می کند که نقش این سه نفر را دان مک کلر، گابریله رز و آرسینه خانجیان[همسر اگویان و یکی از بازیگران ثابت فیلم های او] بازی می کنند. این یک شوخی با خودتان بود؟
▪ [می خندد] بله. راستش حالا یک کمی پشیمانم، چون تماشاگری که با این آدم ها و نقش شان در کارنامه من آشنا هستند با دیدن این صحنه احساس می کنند که خیلی به این فیلم تعلق ندارد. ولی دروغ چرا، خیلی این موضوع را جدی نمی گیرم. البته فراموش نکنید که این صحنه بعد از صحنه ای که دیوید همبلن در هتل دیده می شود، قرار دارد. دیوید در فیلم های ملاقات خانوادگی، قطعات مکالمه ای و آخرت خوشایند هم نقش های مهمی بازی کرده بود. واقعیت اش این است که از صحنه هایی که به فیلم ها یا آدم های دیگر ارجاع می دهند خیلی خوشم نمی آید اما این دفعه خیلی مقاومت نکردم.
● به عنوان آخرین سوال جایی که حقیقت دروغ می گوید در آمریکا گرفتار سانسور شد، نظر شما در این مورد چی است؟
▪ این ماجرا هنوز برای خود من هم غیر قابل درک است و گمان نمی کنم بعد ها هم آن بتوانم را درک کنم. موقع ساختن فیلم اصلاً فکر نمی کردم که از خط قرمز عبور کرده باشم، اما این طور که پیداست کسانی که درباره فیلم ها تصمیم می گیرند خیلی هم با نظر ما موافق نبوده اند. تصمیم داشتیم که فیلم را به شکلی گسترده در آمریکا پخش کنیم اما دادن درجه NC-۱۷[تماشای زیر هفده سال ممنوع] مانع از این کار شد. صحنه هایی که از نظر هئیت ارزیابی باعث دادن این درجه به فیلم شده بود، از نظر روایی اهمیت کلیدی در فیلم داشت، به همین خاطر امکان حذف آنها را هم نداشتیم. در نهایت فیلم بدون حذف یا محدودیت سنی به نمایش در آمد، اما این اتفاق با گرفتن NC-۱۷ هم هیچ فرقی نداشت، چون خیلی از سینماها فیلم هایی که درجه ارزیابی سنی نداشته باشند را نمایش نمی دهند. واضح بگویم این تصمیم ها موقعیت تجاری فیلم را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
مصاحبه با آتوم اگویان
کارگردان جایی که حقیقت دروغ می گوید
منبع : موج نو