جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

محله چینی‌ها - Chinatown


محله چینی‌ها - Chinatown
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت اوانز
کارگردان : رومن پولانسکی
فیلمنامه‌نویس : رابرت تاونی
فیلمبردار : جان آلونزو
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گُلداسمیت
هنرپیشگان : جک نیکلسن، فی داناوی، جان هیوستن، پری لوپز، جان هیلرمن، دارل زوئرلینگ، دایان لد، روی جنسن و پولانسکی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۱ دقیقه.


لس آنجلس، سال 1937. زنی به «ج.ج. گیتس» (نیکلس)، کارآگاه خصوصی مسائل خانوادگی، مراجعه و ادعا می‌کند همسرش، «هالیس مال‌ری» (زوئرلینگ)، رئیس منابع آب شهر، با دختری جوان رابطه دارد. وقتی این رابطه رسوا افشا می‌شود و «هالیس» به قتل می‌رسد، «گیتس» برای پی‌گیری ماجرا کنجکاوی بیشتری نشان می‌دهد؛ هر چند «ستوان اسکوبار» (لوپز) که زمانی با هم در محله چینی‌ها همکار بوده‌اند، او را از این پرونده برحذر می‌دارد. «گیتس» درمی‌یابد «اِولین مال‌ری» (داناوی)، همسر «هالیس»، دختر «نوآکراس» (هیوستن) - شریک سابق «هالیس» و طراح سد شهر - است. «گیتس» ارتباط صمیمانه‌تری با «اِولین» پیدا می‌کند و شبی پس از تعقیب او پی می‌برد که «اِولین»، دختری را که با همسرش رابطه داشته زندانی کرده است. «گیتس» است. «کراس» تأئید می‌کند که همه این جنایت‌ها - هتک حرمتِ دختر خودش؛ فرستادن زنی که ابتدا به «گیتس» مراجعه کرده و مدعی شده همسر «هالیس» است و کشتن «هالیس» زیر سر او بوده، و «گیتس» را تهدید و ناچار به نشان دادن مخفیگاه «اِولین» در محله چینی‌ها می‌کند...
* خروارها ستایش نثار یکی از باشکوه‌ترین ادای دین‌ها به رمان سیاه چندلی که ژانر نوآر را در سال‌های زمین‌گیر شدنش به عرش می‌برد. پولانسکی، هیستری ویرانگر مورد علاقه‌اش را با مایه رُمانتیک فیلم نوآر در هم می‌آمیزد و پازلی شخصی می‌آفریند که گشایش راز آن در پایان فیلم، دنیا را بر سر تماشاگر ویران می‌کند. فیلم‌نامه تاونی که با نگاه به رمان خواب ابدیِ چندلر نوشته شده مملو از جزئیات و ظرافت‌های داستان‌های کارآگاهی است. ریچارد سیلبرت، طراح صحنه، در بازآفرینی فضا و حال و هوای دهه 1930، حتی از صندلی‌های سَلمانی نیز نمی‌گذرد و موسیقی سحرآمیز گُلداسمیت به مایه عاشقانه فیلم نظر دارد. نیکلسن با آن لحن خراباتی‌اش گوئی خودِ «فیلیپ مارلو» است که بر پرده سینما ظاهر شده؛ اگرچه گشایش راز پایانیِ ویرانگر فیلم حتی او را هم در امان نمی‌گذارد و آشفته و از هم پاشیده می‌کند و اینجا نقطقه تمایز پولانسکی از قالب رمان سیاه است که در آن نکته‌های غافلگیرکننده تنها شاملِ حال خوانندگان می‌شد، نه قهرمانان کلبی مسلک‌شان که تمامی تجربه‌های روح پلید انسانی را، در درون خود از سر گذرانده‌اند. هیوستن در یکی از ماندگارترین بازی‌هایش، صورت مثالیِ «پدرسالاری» را از اعماق تاریخ بر پرده سینما زنده می‌کند. خود پولانسکی در نقشی کوتاه با چاقو به نیکلسن حمله می‌کند. نیکلسن در سال 1990 دنباله‌ای بر فیلم با نام دوجیک می‌سازد.