شنبه, ۲۴ آذر, ۱۴۰۳ / 14 December, 2024
مجله ویستا


سید برت به روایت دوستانش


سید برت به روایت دوستانش
● غریبه، نقاش، نی‌زن، زندانی...‏
«سید برت» ، بنیانگذار گروه «پینك‌فلوید» و یكی از موثرترین چهره‌های موسیقی راك در دهه‌ی ۶۰ میلادی ‏چندی پیش درگذشت. او كه بیش از هر چیز به‌عنوان آهنگساز و ترانه‌سرایی خلاق و نامتعارف (در زمان خودش) شناخته ‏شده بود، تاثیر بسزایی بر جریان موسیقی پاپ‌راك، بخصوص راك هوش‌ربا (‏Psychedelic Rock‏) گذاشت. مرگ برت برای ‏دوستداران پینك‌فلوید به‌مثابه‌ی آغازی بر پایان كار این افسانه است. افسانه‌ای نه‌چندان كم‌حاشیه كه همیشه با انواع ‏خبرهای ضد و نقیض و شایعه‌های رنگارنگ آمیخته بود.
یكی از اصلی‌ترین حاشیه‌های این افسانه خود سید بود و چه غم‌بار ‏كه ابتدایی‌ترین اصل یك جریان به‌این راحتی تبدیل به اصلی‌ترین حاشیه‌ی آن شد. چرا آمد؟ چرا رفت؟ چرا آنگونه كار می‌كرد؟ ‏چرا ویران شد؟ چرا كودك بود؟ چرا غریبه بود؟ چرا منزوی بود؟ تمام این سال‌ها كجا بود؟ و ... سوال‌هایی از این دست ‏همواره پیرامون زوایای تقریباَ پنهان شخصیت و كار او وجود داشته است. زوایای پنهانی كه پس از مرگش تحت‌تاثیر تمركز ‏خبری و تحلیلی رسانه‌ها بر او كم‌كم برای دوستدارانش آشكار می‌شود. طی یكی‌دو ماه گذشته رسانه‌های متعددی به او، ‏داستانش با پینك‌فلوید و راز و رمز زندگی‌اش پرداخته‌اند. در شماره‌ی ۱۳ مجله‌ی «فرهنگ‌و‌آهنگ» نیز نوشتار مفصلی ‏درباره‌ی سید برت به‌قلم «حسام گرشاسبی» آمده است. در زیر برخی از گفته‌های هواداران و دوستان سید درباره‌ی او ‏به‌نقل از آخرین شماره‌ی مجله‌ی «موجو» (‏MOJO‏ – سپتامبر ۲۰۰۶) آمده است:‏
● جان واتكینز
‏(دوست سید در دوران تحصیل در كمبریج)‏
او واقعًَ خیلی بامزه بود، خیلی پرهیجان و خیلی خورسند به این كه «سید» است... ما یك استاد تارخ هنر خیلی غیرعادی ‏داشتیم كه اسلایدهایی را در یك اتاق بزرگ تاریك نشانمان می‌داد، اسمش «جسپر رُز» بود. سید همه را ترغیب می‌كرد كه ‏از پنجره‌ی پشتی از آن اتاق خارج شوند و دوبراه از در ورودی جلویی وارد كلاس شوند! من فراگیری نوازندگی گیتار را هم ‏شروع كردم، چون سید بهم یك سری درس داد و قطعه‌هایی از «بیتلز» (‏The Beatles‏) و «بیچ‌بویز» (‏The Beach Boys‏) داد ‏تا بنوازم.
او واقعاً معلم خوبی بود. یادم می‌آید كه با هم در یك تابستان یك فیلم هم ساختیم. با یك دوربین بالا و پایین شهر ‏می‌رفتیم. كمبریج به‌نظرمان مركز عالم بود. والا و رفیع. او در كریسمس ۶۶ با پینك‌فلوید یك بار دیگر به كمبریج برگشت تا در ‏در مدرسه‌ی هنر كمبریج به مناسبت سال نو اجرا داشته باشد. آنها واقعاً عالی بودند. از آن به‌بعد تا سال‌ها دیگر از او خبر ‏نداشتم. من برای خودم در گروه‌های دیگر گیتار می‌نواختم و كنسرت‌هایی می‌دادم، تا اینكه در جریان یك فستیوال در لیورپول ‏‏«دیوید گیلمور» را دیدم و او شماره‌تلفن سید را به من داد. من به او زنگ زدم و پرسیدم كه آیا تمایل دارد به لیورپول بیاید تا ‏باهم موزیك بزنیم. اما واقعاً تنوانستم با او ارتباط برقرار كنم... او دیگر حقیقتاً سید نبود.‏
● میك رورك
‏(عكاس اختصاصی و دوست صمیمی سید)‏
من اولین بار او را در مهمانی سال نو (۱۹۶۶) در كالج هنر كمبریج دیدم. من در رشته‌ی زبان‌های مدرن تحصیل می‌كردم. ‏بعضی از دوستانم سراغم آمدند و مرا به كنسرت كوچك یكی از دوستانشان با نام سید برت بردند كه یك گروهی به‌اسم ‏پینك‌فلوید داشت. اسم این گروه می‌توانست گروه سید برت باشد، چرا كه من از آن هیچ‌كس دیگری را بر روی صحنه ‏نمی‌توانم به‌یاد بیاورم. همه‌اش سید بود.
او می‌خواند، می‌نواخت، كانون توجه بود و كاریماتیك‌ترین آدم بر روی صحنه. بعد از ‏آن هم به‌یك دورهمی در سوییت سید در زیرزمین خانه ی مادرش رفتیم. یك دستگاه گرامافون آنجا بود و موسیقی با صدایی ‏خیلی بلند پخش می‌شد. سید عاشق جاز (‏Jazz‏) بود و «استونز» و «باب دیلن». بعضی از نقاشی‌های آبستره‌اش نیز آنجا ‏بودند. تمام چیزی كه یادم می‌آید این است كه او خیلی می‌خندید، او خیلی شاد بود و خیلی معاشرتی. ما درمورد ‏داستان‌های علمی و رمز و راز شرقی صحبت كردیم. اینها موضوع‌های موردتوجه آن دوران بودند...
ما بچه‌های ۱۸-۱۹ ‏ساله‌ای بودیم اما احساس می‌كردیم كه بر اوج قرار داریم. احساس می‌كریدم خاص هستیم... آنها بعضی موقع در كلوپ ‏‏«یو.اف.او» اجرا می‌كردند. آنها سلطان‌های جریان موسیقی هوش‌زبای زیرزمینی بریتانیا بودند... شهرت سید واقعاً خیلی ‏سریع اتفاق افتاد. در كریسمس ۶۶ او زیزمینی بود، در حالی‌كه در تابستان ۶۷ در برنامه‌ی «۱۴ ساعت رویای تمام‌رنگی» با ‏حضور كلی آدم معروف (مثل جان لنون) شركت كرد... سید خیلی دوست داشت كه بداهه‌نوازی كند، او نمی‌خواست كه به ‏روی صحنه برود و هرشب همان آهنگ‌ها را اجرا كند و این برای بقیه‌ی اعضای گروه سخت بود... آن زمانی كه من اولین ‏عكس‌هایم را از او در سال ۶۹ گرفتم، او یك سالی می‌شد كه از گروه جدا شده بود.
كار كردن با او خیلی راحت بود... وقتی ‏كه در ۱۹۷۱ از او در باغ مادرش عكس می‌گرفتم به‌نظر خیلی آسوده‌خاطر می‌رسید. اگر او كاركردن با پینك‌فلوید را متوقف ‏نمی‌كرد، حتماً از بین می‌رفت. او خیلی شكننده بود اما به‌صورت خیلی غریزی داشت به شناختی در مورد خودش ‏می‌رسید... او بومی بود كه دیگران ایده‌هایشان را درباره‌ی اینكه او كیست بر رویش نقش می‌كردند. با بازگشت به كمبریج، ‏افسانه‌ی او بزرگ‌تر هم شد... برای من، سید یك دوست و یك الهام‌آور بود. من وقتی كه عكس گرفتن از او را آغاز كردم، ‏خیلی باتجربه نبودم و خیلی مرا راهنمایی كرد و كمك كرد تا جهت زندگی‌ام را پیدا كنم. او به من نشان داد كه برای چه ‏كاری ساخته شده‌ام. من به او مدیونم... او دوست اشت بخندد. من او را حالا هم اینگونه می‌بینم.‏
● جان فراسیانت
گیتاریست گروه ‏Red Hot Chili Peppers‏ و هواردار سرسخت سید‏
وقتی ۱۵ سالم بود سفری به نیوجرسی داشتم. در آن سفر چند روزی پیش یك آدم عجیب و غریب با نام جویی بودم. او نیز ‏بشدت به سید برت علاقه‌مند بود. ما بش از ۹۰ درصرد اوقاتی را كه من آنجا بودم به گوش كردن به سید برت می‌گذراندیم. ‏سید یكی از اصیل‌ترین آهنگسازهایی بود كه تا آن موقع كارهایشان را شنیده بودم.
من هر چیزی كه سید درش نقشی ‏داشت را می‌خریدم. اما وقتی ۲۱ سالم شد موسیقی‌اش برایم مفهمومی كاملاً متفاوت پیدا كرد. موسیقی او بخش‌های ‏نادیده‌ی واقعیت را برایم آشكار می‌كرد. من به دنیای او خیلی بیشتر از دنیایی كه آدم‌های اطرافم درش زندگی می‌كردند ‏اعتقاد داشتم. تحت‌تاثیر آلبوم‌های سولوی او (‏Madcap، ‏Barrett‏ و ‏Opel‏) به آهنگسازی با گیتار آكوستیك نیز علاقه‌مند ‏شدم. چیزی كه هیچ‌وقت به‌نظرم مناسب نمی رسید تا اینكه آن آلبوم‌ها را شنیدم. من همچنین به جدایی او از گروه و ‏بیزاری‌اش از موفقیت‌های ظاهری علاقه‌مندم.
مانند او (و خیلی‌های دیگر) من هم در ابتدا فكر می‌كردم موفقیت تجاری و ‏مشهور شدن چیزی است كه به‌دنبالش هستم، اما به‌سرعت به این نتیجه رسیدم كه روشنایی جای دیگری است.
نه‌اینكه ‏فهمیده باشم كه روشنایی دقیقاً كجاست، اما فهمیدم كه به‌دنبال موفقیت‌های ظاهری بودن برایم ارزش ندارد... كار برت با ‏پینك‌فلوید به‌مثابه‌ی یك معمار موسیقایی بشدت بر من تاثیرگذار بوده است و مشخص كردن راهم نیز موثر بوده است... نبوغ ‏او، خالص بودنش، و روح كودكانه‌اش كاری كرد كه او بیشتر از هركس دیگری بدرخشد. باشد كه سید الان در دنیایی به‌سر ‏ببرد كه بیشتر لیاقت او را دارد.‏
منبع : فرهنگ و آهنگ