یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

امامان علیهم السلام و نزول وحی


امامان علیهم السلام و نزول وحی
سخن ما درباره تفسیر زیارت بلند جامعه كبیره می‏باشد كه ویژگی‏های برجسته امامان (ع) در آن تبیین شده است.
در این مقاله از «مهبط الوحی‏» بودن امامان سخن می‏گوییم. این مباحث ضمن آن كه در مورد تحكیم مبانی اعتقادی شیعی تاثیری به سزا دارد، پاسخی است‏به آنان كه می‏گویند:
«این روحانیت اند كه برای امامان معصوم مقام‏های لاهوتی درست كردند.»
در این مقاله و نیز در مقاله‏های گذشته دیدیم كه خداوند این مقام‏ها را به آن‏ها عنایت كرده و سخن فوق هم افترا به روحانیت و هم بی‏معرفتی به ساحت تقدس امامان است. اینك به تفسیر مهبط الوحی می‏پردازیم.
دیگر ویژگی كه در زیارت جامعه كبیره، امامان معصوم علیهم السلام را با آن می‏خوانیم، «مهبط الوحی‏» بودن این انوار تابناك است.
باید دید معنای این جمله چیست. ابتدا باید به توضیح دو واژه «هبوط‏» و «وحی‏» بپردازیم.
● واژه هبوط
واژه «مهبط‏» اسم مكان و از ماده هبوط به معنای نزول و فرود آمدن است. در برخی از كتاب‏های لغت آمده است:
«الهبوط نقیض الصعود; (۱) یعنی هبوط نقیض صعود است‏» . صعود به طرف بالا رفتن است و هبوط به طرف پایین آمدن.
«قال اهبطا منها جمیعا بعضكم لبعض عدو...; (۲) خداوند فرمود:
هر دو از آن بهشت فرود آیند; در حالی كه دشمن یك دیگر خواهید بود [برخی ضمیر اهبطا را به آدم و حواء برگردانده‏اند.» با این تحلیل كه در زندگی دنیا در معرض دشمنی هاست و بعضی دیگر ضمیر را به آدم و شیطان برگردانده‏اند تا «بعضكم لبعض عدو» را به معنای حقیقی گرفته باشند.]
به این ترتیب می‏توان «مهبط‏» را به معنای محل نزول و فرود معنا كرد.
‌● واژه وحی
واژه «وحی‏» در قرآن در معانی گوناگونی به كار رفته است:
۱) معنای متعارف وحی یعنی همان كه با آن خداوند با پیامبران سخن گفته است «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی‏» (۳) پیغمبر از روی هوس سخن نمی‏گوید، سخن او جز وحی الهی نیست.
«و ما كان لبشر ان یكلمه الله الا وحیا» (۴) ; و هیچ بشری را یارای سخن گفتن با خداوند نیست، مگر به صورت وحی.
این معنا یكی از مهم‏ترین موارد استعمال وحی است و مراد پیام‏های الهی مخصوص پیامبران است. «انا اوحینا الیك كما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده‏» (۵) ; ما به تو وحی فرستادیم، همان گونه كه به نوح و پیامبران بعد از تو وحی فرستادیم.
اما این كه حقیقت این معنا از وحی چیست؟
در علم كلام مباحثی فراوان مطرح شده است. خلاصه آن كه وحی عبارت است از تفهیم مطالبی از طرف خداوند به انسان از راه غیر عادی نه از راه «حس‏» ، عقل، حدس، غریزه و امثال آن .
۲) به معنای الهام از طریق غریزه، مانند: وحی به زنبور عسل «و اوحی ربك الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و مما یعرشون‏» (۶) ; پروردگارت به زنبور عسل وحی كرد كه از كوه‏ها و درختان و سقف‏های رفیع منزل تهیه كند.
«وحی‏» در این آیه شریفه همان فرمان غریزه و انگیزه‏های ناخود آگاهی است كه خداوند در جانداران مختلف از جمله زنبور عسل قرار داده است.
زنبور عسل آن چنان تمدن و زندگی شگفت انگیزی دارد كه از جهت‏های زیادی بر تمدن انسان و زندگی اجتماعی او پیشی گرفته است. تا به حال ۴۵۰۰ نوع زنبور عسل وحشی شناخته شده، ولی شگفتی در این است كه همه آن‏ها یك نوع مهاجرت و كندوسازی و مكیدن و خوردن از گل‏ها را دارند. (۷) همه این‏ها به تعبیر قرآن مصداق «اوحی‏» است.
شاه پرسیدش كه باری وحی چیست؟
یا چه حاصل دارد آن كس كو نبی است
گفت‏خود آن چیست كش حاصل نشد
یا چه دولت ماند كو واصل نشد
گیرم این وحی نبی گنجور نیست
هم كم از وحی دل زنبور نیست
چون كه «اوحی الرب الی النحل‏» آمده است
خانه وحیش پر از حلوا شده است
او به نور وحی حق عزوجل
كرد عالم را پر از شمع و عسل
این كه كرمناست و بالا می‏رود
وحیش از زنبور كمتر كی بود (۸)
۳) الهام غیر غریزی، مانند: آن كه در مورد مادر حضرت موسی (ع) بود؟
«و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لاتخافی و لاتحزنی انارادوه الیك و جاعلوه من المرسلین‏»; (۹) و به مادر موسی وحی كردیم كه طفلت را شیر ده و چون بر او ترسیدی، او را به دریا افكن و بر او مترس و محزون مباش كه ما او را به تو بازگردانده و او را از پیامبران قرار خواهیم داد؟
«وحی‏» در این آیه شریفه به معنای «الهام و القاء به قلب‏» است؟
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفكند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل كرد با حسرت نگاه
گفت كای فرزند خرد بی‏گناه
گر فراموشت كند لطف خدای
چون رهی زین كشتی بی ناخدای
وحی آمد كاین چه فكر باطل است
رهرو ما اینك اندر منزل است
ما گرفتیم آن چه را انداختی
دست‏حق را دیدی و نشناختی
سطح آب از گاهوارش خوش‏تر است
دایه‏اش سیلاب و موجش مادر است
رودها از خود نه طغیان می‏كنند
آن چه می‏گوییم ما آن می‏كنند
ما به دریا حكم طوفان می‏دهیم
ما به سیل و موج فرمان می‏دهیم
نقش هستی نقشی از ایوان ماست
خاك و باد و آب سر گردان ماست
به كه برگردی به ما بسپاریش
كی تو از ما دوست‏تر می‏داریش (۱۰)
۴) به معنای اشاره نیز آمده است:
«فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بكرهٔ و عشیا» (۱۱) ; پس زكریا از محراب عبادتش به سراغ مردم آمد و با اشاره به آن‏ها گفت صبح و شام تسبیح پروردگار را بگویید.
در این آیه سخن از هدیه خداوند به حضرت زكریا است كه بعد از مدت‏ها چشم انتظاری، خداوند وعده داد كه «یحیی‏» را به او عنایت كند پیامبری كه سمبل وارستگی و زهد در دنیا بود و از آن جا كه از این نعمت همه قوم زكریا بهره‏مند می‏شدند و در سرنوشت آینده همه آن‏ها تاثیر داشت; حضرت زكریا همه آنان را دعوت كرد كه به شكرانه این نعمت‏به تسبیح خداوند برخاسته مدح و ثنای او گویند.
در این آیه شریفه «فاوحی‏» به معنای اشارت است.
۵) به معنای امر تشریعی
«و اذا اوحیت الی الحواریین‏» (۱۲) ; زمانی كه به حواریون وحی كردیم.
از آن جا كه حواریون، پیامبر نبودند، قطعا وحی به معنای متعارف یا نازل شده بر انبیا نیست، لذا این جا وحی را به معنای امر گرفته‏اند و برخی احتمال داده‏اند مراد از وحی در آیه همان معنای متعارف باشد و منظور وحی هایی باشد كه به واسطه حضرت مسیح و با پشتوانه معجزه‏ها برای آن‏ها فرستاده می‏شد.
۶) به معنای امر تكوینی
«یومئذ تحدث اخبارها بان ربك اوحی لها» (۱۳) ; آن هنگام زمین اخبارش را بازگویی كند كه خدا به او چنین وحی كرده است.
این جا مراد «امر تكوینی‏» است كه به زمین گفته می‏شود: تمام حوادثی كه بر آن واقع شده بازگو كند.
در این آیه شریفه برخی از مفسران «اوحی لها» را به معنای فرمان الهی به زمین گرفته‏اند. در قیامت‏خداوند به زمین فرمان می‏دهد كه اعمال هر یك از بندگان خدا را اعم از زن و مرد كه روی زمین انجام داده‏اند، بازگوكند.
بر این اساس است كه در حدیثی از امام علی (ع) می‏خوانیم:
«صلوا المساجد فی بقاع مختلفهٔ فان كل بقعهٔ تشهد للمصلی علیها یوم القیامهٔ; در قسمت‏های مختلف مساجد نماز بخوانید، زیرا هر قطعه زمینی در قیامت‏برای كسی كه روی آن نماز خوانده گواهی می‏دهد.» (۱۴)
در این جا باید ببینم آن معنایی كه ائمه را به آن می‏ستاییم كدام معنا از وحی بوده است.
مقصود از جمله مهبط الوحی قطعا مراد آن نیست كه «امامان‏» دارای مقام نبوت بودند، زیرا این معنا خلاف واقع و «غلو» است كه به شدت امامان از آن نهی كرده و به ما دستور داده‏اند، این بزرگواران را در حدی ستایش كنیم كه خداوند ستوده است.
از دیدگاه فقها، (غلات) همانند نواصب نجس اند. آنان كه بگویند: امامان علیهم السلام خدایند. یا قایل به نبوت آن‏ها باشند. به تعبیر امام راحل عظیم الشان «فلا اشكال فی كفرهم; (۱۵) اشكالی در كفرشان نیست.»
(این جا بحث‏های مبسوط فقهی مطرح است، از جمله آن كه غلوی كه سبب كفر می‏شود آن است كه كسی فقط امامان را خدا بداند و الوهیت غیر آن‏ها را انكار كند، یا آن كه اگر كسی امامان را خدا بداند و الوهیت غیر آنها را انكار كند آیا باز هم محكوم به كفر است؟
این بحث فقهی است فی الجمله این كه قایل شدن به نبوت امامان غلو می‏باشد، مورد تردید نیست) حال باید دید كه «مهبط الوحی‏» بر چه معنای صحیحی قابل حمل است.
مجموعا چند احتمال در تفسیر این جمله ذكر شده است:
● وحی در خانه اهل بیت (ع)
آن كه امامان «مهبط وحی اند» از آن رو كه وحی بر رسول الله (ص) نازل شده و آنان اهل همان بیت اند ; یعنی محل نزول وحی خانه آنان بوده است.
در روایتی آمده است كه یحیی بن عبدالله بن الحسن گوید از امام صادق (ع) - در حالی كه جمعی از مردم كوفه نزد حضرت بودند - شنیدم كه فرمود:
«عجبا للناس انهم اخذوا علمهم كله عن رسول الله فعلموا به واهتدوا و یرون ان اهل بیته لم یاخذوا بعلمه; شگفت‏انگیز است كه مردم می‏پندارند كه تمام علمشان را از رسول الله (ص) گرفته به آن آگاه شده و هدایت‏شده‏اند و در عین حال بر این باورند كه اهل بیت آن حضرت از علم اهل بیت‏بهره نگرفته‏اند.»
«و نحن اهل بیته وذریته فی منازلنا نزل الوحی و من عندنا خرج العلم الیهم افیرون انهم علموا واهتدوا و جهلنا و ضللنا و ان هذا لمحال; (۱۶) در حالی كه ما اهل بیت و ذریه پیامبریم در منازل ما وحی نازل شده و علوم نبوی از طریق ما به مردم رسیده است، آیا آن‏ها بر این باورند كه آن‏ها عالم و هدایت‏یافته‏اند و ما به جهالت و ضلالت افتاده‏ایم؟ ! بی‏تردید این محال است.» (۱۷)
این تعبیر امام (ع) كه از منزل پیامبر گرامی اسلام (ص) به منزل ما یاد می‏كند، تعبیر مجازی نیست، بلكه تعبیری كاملا حقیقی است. در لسان محاوره و عرف منزل هر شخصی منزل اهل بیت او هم محسوب می‏شود، لذا آمده است كه فرزند به خانه پدر می‏گوید: خانه ما!
این واقعیتی بی‏تردید است كه كوثر علوم و معارف الهی امامان (ع) هستند، چرا كه به چشمه علوم الهی یعنی ذات تقدس ربوبی متصل بوده و از پیامبر اكرم (ص) گنجینه‏ها دارند، ولی افسوس كه پرده تاریك عناد و تعصب كور نگذاشت كه این خورشیدهای فروزان معارف الهی نورشان را گسترده كنند.
كسانی كه تنها اندك مدتی در محضر پیامبر بودند، هزاران روایت از پیامبر نقل كرده‏اند (راست و دروغ!) اما از امام علی (ع) كه تمام عمرش در محضر پیامبر بوده، روایاتی اندك نقل شده است. از حضرت صدیقه طاهره (ع) كه خود در روایت‏های فراوانی در فضلیت او نقل كرده و نیز از امام حسن و امام حسین (ع) - كه خود مناقب فراوانی از این دو سید جوانان اهل بهشت نقل كرده‏اند - روایت هایی اندك نقل كرده‏اند و این داغی سنگین است.
● وحی بر امامان در عرصه غیر تشریع
تفسیری دیگر برای این جمله آن است كه بگوییم امامان به طور مستقیم مورد وحی بودند; با این توضیح كه وحی به آنان در مسائلی غیر شرایع و احكام بوده است كه وحی در شرایع و احكام با رحلت نبی گرامی اسلام (ص) خاتمه یافت.
اما چه اشكال دارد كه بگوییم در مسائلی همانند علم به ارزاق و انفس، علم به سعادت و شقاوت برخی از انسان‏ها و... به آن‏ها وحی می‏شود؟
این كه بعد از پیامبر اكرم (ص) وحی به كلی منقطع نشده، حقیقتی است كه در روایات فراوانی بر آن تاكید شده است، از جمله:
۱) در روایتی آمده است كه زراره از امام صادق (ع) می‏پرسد:
«الامام ما منزلته; منزلت و جایگاه امام كجاست.؟» حضرت فرمود:
«یسمع الصوت و لا یری و لایعاین الملك (۱۸) ; صدای فرشته را می‏شنود، ولی او را ندیده و با او رو به رو نمی‏شود.»
۲) در روایت دیگر آمده است كه امام رضا (ع) فرمود:
«... و الامام هو الذی یسمع الكلام و لا یری الشخص; امام كسی است كه سخن فرشته را می‏شنود، لكن شخص او را نمی‏بیند.» (۱۹)
۳) در روایتی از حضرت امام موسی بن جعفر (ع) رسیده است:
«یبلغ علمنا علی ثلاثهٔ وجوه ماض و غابر و حادث اما الماضی فمفسر و اما الغابر فمزبور و اما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبی بعد نبینا; (۲۰) علم ما به سه جهت رسایی دارد به گذشته و آینده و پدید شونده، اما علم گذشته برای ما تفسیر شده است.
[یعنی اخبار گذشته را پیامبر برای ما توضیح داده است] و اما آینده [در جامعه و مصحفی كه نزد ماست] نوشته شده و اما پدید شونده از راه الهام به دل و تاثیر در گوش باشد [كه هر روز و هر ساعت مخصوصا شب‏های جمعه و قدر برای ما حاصل آید] و آن بهترین دانش ماست [زیرا مخصوص بما و از اسرار امامت است ولی با وجود همه این علوم كه ما داریم پیغمبر نیستیم] و پیغمبری بعد از پیغمبر ما نیست‏» .
در این روایت امام كاظم (ع) علمی را كه خداوند از راه الهام به قلب آنان - كه نوعی وحی است - افضل علم خود می‏نامند، زیرا این علم بی‏واسطه است و آن دو علم دیگر با واسطه; علاوه آن دو علم اختصاصی معصومین نیست، زیرا چه بسا برخی از خواص صحابه مثل سلمان و ابی‏ذر و... و... از طریق خود پیامبر مطلع شده باشند، یا حتی برخی از خواص اصحاب امامان مثل زراره از طریق خواندن برخی از مواضع كتاب امام علی (ع) مطلع شده باشند. بنابراین علم اختصاصی امامان همان است كه به آن‏ها الهام می‏شود و از دو نوع دیگر افضل است. (۲۱)
● وحی بر امامان در عرصه‏های گوناگون
سومین تفسیر «مهبط الوحی‏» آن است كه بگوییم به آنان حقیقتا در همه عرصه‏ها وحی می‏شود، لیكن با این توضیح كه در عرصه شریعت آن چه بر آن‏ها وحی می‏شود، تاكید بر همان است كه بر پیامبر اكرم (ص) نازل شده و عنوان تاسیس را ندارد، چون بعد از پیامبر دیگر چیزی به عنوان تاسیس دین به كسی وحی نمی‏شود. از آن رو كه پیامبر (ص) ما «خاتم الانبیاء» و دینش خاتم الادیان است لیكن در زمینه‏های دیگر، مثل: علم به ارزاق وانفس و علم به امور غیبی و...
آن چنان كه در تفسیر دوم گفتیم دیگر قید تاكید و توضیح نیست، بلكه در حقیقت تاسیس و القای علم است.
آن چنان كه ما این اعتقاد را در مورد نزول فرشتگان در شب قدر بر حضرت بقیهٔ‏الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء داریم.
● شب قدر و امام زمان (عج)
از ویژگی‏های شب قدر آن است كه:
«تنزل الملائكهٔ والروح فیها باذن ربهم من كل امر» ; فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای تقدیر هر كار نازل می‏شوند.
در این كه منظور از روح چیست؟ بعضی گفته‏اند:
جبرئیل امین است كه روح الامین نیز نامیده می‏شود.
بعضی روح را به معنای وحی تفسیر كرده‏اند به قرینه آیه:
«و كذلك اوحینا الیك روحا من امرنا» (۲۲) همان گونه كه بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم، بر تو نیز به فرمان خود وحی كردیم.
و برخی دیگر روح را مخلوق عظیمی، فوق فرشتگان تفسیر كرده‏اند كه به نظر می‏رسد این تفسیر اقرب به واقع است. در روایتی آمده است: شخصی از امام صادق (ع) پرسید:
آیا روح همان جبرئیل است؟ حضرت فرمود:
«جبرئیل من الملائكهٔ والروح اعظم من الملائكهٔ الیس ان الله عزوجل یقول تنزل الملائكهٔ; (۲۳) جبرئیل از ملائكهٔ است و روح اعظم از ملائكه است، مگر خداوند متعال نمی‏فرماید:
ملائكه و روح نازل می‏شوند سخن این است كه میزبان فرشتگان در زمین كیست؟ مگر نه این است كه باید بین مهمان و میزبان سنخیت‏باشد، اگر چنین است (كه هست) باید میزبان فرشتگان اشرف خلایق و برترین بندگان خداوند بر روی زمین یعنی امامان معصوم (ع) باشند. و این حقیقتی است كه در روایات فراوان آمده، از جمله:
حضرت امام جواد (ع)، از پدران خود از امیرالمؤمنین (ع) از پیامبراكرم (ص) نقل كرده است:
«آمنوا بلیلهٔ القدر فانه ینزل فیها امر السنهٔ و ان لذلك ولاهٔ من بعدی علی بن ابی طالب و احد عشر من ولده; (۲۴) شب قدر را باور بداری، در این شب تقدیر امور سال فرستاده می‏شود. این شب را، پس از من نیز صاحبانی است; صاحبان این شب پس از من علی (ع) و یازده فرزند اویند و از آن جا كه شب قدر تا قیامت هست، پس امامت هم تا قیامت هست و لحظه‏ای زمین بی امام معصوم نخواهد بود.
لذا در روایتی از امام جواد (ع) رسیده است:
«یا معشر الشیعهٔ خاصموا بسورهٔ «انا انزلناه‏» فی لیلهٔ القدر تفلحوا...; (۲۵) ای پیروان تشیع، با مخالفان امامت‏به سوره «انا انزلناه‏» استدلال كنید تا پیروز گردید.»
یعنی لزوم امامت در هر عصر و زمان را با این سوره ثابت كنید. بپرسید از آنان كه معنای این سوره چیست و نزول فرشتگان و عرضه مقدرات در شب قدر بر چه كسی است. و امروز میزبان فرشتگان جان جانان، بقیهٔ الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است.
به امید آن كه چشمان منتظر ما به جمالش منور شده و توفیق جهاد در ركاب حضرتش را داشته باشیم.
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است كه باز آئی
یا رب به كه شاید گفت این نكته كه در عالم
رخساره به كس ننمود آن شاهد هر جائی
ای درد توام درمان، در بستر ناكامی
وی یاد توام مونس، در گوشه تنهائی
اللهم عجل لولیك الفرج‏»
۱. لسان العرب، ج‏۷، ص‏۴۲۱.
۲. طه، آیه‏۱۲۳.
۳. نجم، آیه‏۸۴.
۴. شوری، آیه‏۵۱.
۵. نساء، آیه‏۱۶۳.
۶. نحل، آیه‏۶۸.
۷. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج‏۵، ص‏۵۵.
۸. مثنوی مولانا، ص‏۴۷۲.
۹. قصص، آیه‏۷.
۱۰. دیوان پروین اعتصامی.
۱۱. مریم، آیه‏۱۱.
۱۲. مائده، آیه‏۱۱۱.
۱۳. زلزال، آیه‏۴.
۱۴. لئالی الاخبار، ج‏۵، ص‏۷۹.
۱۵. الطهارهٔ، ج‏۳، ص‏۴۶۰، چاپ مؤسسه نشر آثار امام خمینی (ره) .
۱۶. اصول كافی، ج‏۱، ص‏۳۹; باب ان تستقی العلم من بیت آل محمد، ح‏۱.
۱۷. ر.ك: شرح ملا صالح، ج‏۶، ص‏۳۹۷. در این كتاب سخنی ارزشمند در باب افضلیت مولا علی (ع) آمده است.
۱۸. اصول كافی، ج‏۱، ص‏۱۷۶.
۱۹. همان.
۲۰. اصول كافی، ج‏۱، ص‏۲۶۴، باب جهات علوم الائمهٔ.
۲۱. شرح ملاصالح مازندرانی بر اصول كافی، ج‏۶، ص‏۴۴.
۲۲. شوری، آیه‏۵۲.
۲۳. تفسیر البرهان، ج‏۴، ۴۸۱.
۲۴. الارشاد، ص‏۳۴۸.
۲۵. اصول كافی، ج‏۱، ص‏۲۴۹، باب فی شان انا انزلناه فی لیلهٔ القدر و تفسیرها، ح‏۶، (در این باب نه روایت در این زمینه نقل شده است
حجهٔ الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام