چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
دین در عرصه اجتماع
برخی از ادیان ـ بویژه اسلام ـ به علت ماهیت خود، نمیتوانند تنها در ساحت خصوصی فرد باقی بمانند و ایمان دینی فقط در قلوب اشخاص جای داشته و انسان را در چارچوب عبادات و مساجد و معابد محدود نمایند. چون ركن اساسی آن توحید است و لازمه آن در افتادن با خدایان دیگر است؛ حال این خدایان میخواهد بتهای سنگی و چوبی بوده یا انسانهایی نظیر خود و یا مكتبهای مختلف باشد كه با جزماندیشی بهصورت بتی برای انسان درآمده و جلوی آزادی اندیشه و رشد فكری را بگیرد. این امر اختصاص به زمان خاصی ندارد تا بگوییم این واقعیت قابل تغییر است، بنابراین نمیتواند جزو ایمان دینی قرار نگیرد، چرا كه ایمان دینی امری پایدار و دائمی است.
آیه ۳۶ سوره نحل بهروشنی تأییدكننده این نظر است كه لازمه توحید درافتادن با طاغوتها و نشاندهنده این است كه توحید علاوه بر یك اعتقاد قلبی یك عمل اجتماعی نیز میباشد. "وُ لَقد بعثنا فی كل امه رسولاً ان اعبدواالله و اجتنبواالطاغوت" (و بهراستی كه در میان هر امتی پیامبری برانگیختیم تا [بگویند] كه خداوند را بپرستید و از پرستش طاغوتها [و زمامداران خودكامه] خودداری كنید.) در آیه دیگری هدف برانگیختگی پیامبران را قیام همه مردم برای برپایی قسط و عدالت میداند. "لَقَد اَرسُلنا رسلنا بِالبیِنات وُ اَنزَلنا مُعُهم الكِتاب وُالمیزان لِیُقوم الناس بِالقِسط" (حدید:۲۵) این آیه دو موضوع را برای ما به روشنی و شفاف بیان میكند: ۱ـ بهوجودآمدن شرایطی كه خود مردم باید قیام برای برپایی قسط و دادگری نمایند، نه اینكه انبیا یا دیگران برای مردم قسط و عدل بیاورند. ۲ـ قیام مردم حاكی از این است كه دین تنها امری درونی و قلبی نیست، بلكه یك عمل اجتماعی است كه باید در عرصه اجتماع تحقق پیدا كند.
آیات دیگری در قرآن، نشانگر آن است كه عرصه دین محدود به ساحت خصوصی نیست، بلكه باید در ساحت اجتماعی و سیاسی نیز حضور داشته باشد، ازجمله:
۱ـ "یا ایهاالذین امنوا كونوا قوامین لله شهداء بالقسط"(مائده:۸)
۲ـ "یا ایهاالذین امنوا كونوا قوامین بالقسط شهداء لله"(نسا:۱۳۵)
۳ـ "تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان"(مائده:۲)
۴ـ "و امرهم شوری بینهم"(شوری:۳۸)
این خلاصهای از دیدگاه قرآنی و اسلامی است از چگونگی حضور دین در عرصه اجتماع.
هابرماس در سخنرانی ایرادشده در ۷ آذر۱۳۸۴ كه به صورت مقالهای به نقد توجیهات سكولارها در این زمینه پرداخته كه دیدگاه آنها با اعتراضات فراوانی روبهرو گردیده است و مهمترین آن اعتراضات از نظر هابرماس عبارت است از اینكه: "جدیترین اعتراض آن است كه بسیاری از شهروندان مذهبی دلایل مناسبی برای مرزبندی مصنوعی میان مسائل سكولار و مسائل مذهبی در ذهن خود ندارند، زیرا نمیتوانند این كار را بدون برهمزدن ثبات شیوه زندگی خود بهعنوان افراد زاهد انجام دهند. این اعتراض مبتنی بر نقش یكپارچهای است كه مذهب در زندگی افراد باایمان ایفا مینماید و به عبارت دیگر، ناظر است بر جایگاه مذهب در زندگی روزمره، یك فرد معتقد به این اعمال روزانه خود را با مراجعه به اعتقاداتش انجام میدهد. اعتقاد حقیقی نهتنها یك نظریه و مجموعهای از اصول باور شده است. بلكه منبعی نیروبخش بهشمار میرود كه فرد با ایمان در كارهای عملی و زندگی خود از آن بهره میجوید. ایمان منبع تغذیه تمامی زندگی است."
هابرماس پس از بیان این مطالب استناد به سخنان "نیكولاس والتر اشتورف" میكند كه میگوید:
"براساس باورهای مذهبی، بسیاری از مذهبیها، در جامعه ما موظفاند تصمیمات خود را در مورد مسائل بنیادین مرتبط با عدالت را برپایه اعتقادات مذهبی بنا نمایند."
همانطور كه ملاحظه میشود، این تفكر ریشه در مبانی اسلامی ما داشته و گذشته از آیاتی كه بیان شد، سالها جلوتر از این اندیشمندان، مرحوم آیتالله طالقانی نظیر سخنان هابرماس را در مورد حضور و نقش دین در جامعه با توجه به تفكر و اندیشه دینی خود چنین بیان میكند.
"اولین دعوت پیمبران خداشناسی و یگانهپرستی است... آیا مقصود از این دعوت... تنها عقیده قلبی و عبادت بوده؟... پس چرا زورمندان و مستبدان با پیمبران به ستیزه و جنگ برمیخاستند و تا میتوانستند با هر نیرویی میخواستند دعوت آنان را خاموش كنند؟
اگر چنین بوده راه آشتی باز بود، مرزی برای مردم معین میكردند كه در هنگام عبادت و دعا به خدا روی آرند و در اطاعت و فرمانبری از آنها پیروی كنند!!
با معین نمودن این حدومرز در سرزمین پهناور بر مال و جان و افكار مردم بیمانع حكومت مینمودند و پیمبران در میان دیوار كنائس و مساجد به مومنینی كه به حسب اختیار و اراده گرویدهاند نماز خواندن و نیكی نمودن یا یك نوع احكام و وظایف فردی را میآموختند!
با این قرارداد و مرز، نه نمرود، ابراهیم را به آتش میافكند و نه فرعون با موسی به كشمكش برمیخاست و نه پادشاه رم برای كشتن عیسی اقدام مینمود و نه نرون، مسیحیان را با آتش میسوزاند و نه كسری و قیصر با دعوت اسلام به جنگ برمیخاستند."(۱)
هابرماس در اردیبهشت ۱۳۸۱ به تهران میآید و در دانشگاه تهران به ایراد سخنرانیای باعنوان "رابطه بین دین و سكولاریسم" نظیر سخنرانی ۷ آذر ۱۳۸۴ میپردازد. در این سخنرانی صریحاً در مورد حضور دین در عرصه اجتماع چنین اظهارنظر مینماید:
"دین بهعنوان یك نیروی شكلدهنده به زندگی، بههیچوجه از عرصه اجتماع محو نشده و در هر حال در طرز تلقی شهروندان از حدود و ساحت اخلاقی ـ سیاسی خودشان، اهمیت خودش را حفظ كرده است.(۲)... دین همچنان در چارچوب متمایز مدرنیته برای بخش عظیمی از ملت نیرویی موثر در شكلدهی به شخصیت آنها بهشمار میآید و از طریق اظهارنظر كلیساها و همچنین جمعیتها و مجامع دینی همچنان در عرصه افكارعمومی سیاسی تأثیر بسزایی دارد."(۳)
هابرماس پس از ایراد این مطالب به طرح سه نكته میپردازد كه دین در چارچوب مدرنیته تنها زمانی میتواند پابرجا بماند كه بتواند در سه جهت وضعیت خودش را روشن نماید:
"یكی اینكه آگاهی دینی بتواند در رویارویی با دیگر ادیان كه با هم به لحاظ معرفتی تفاوت دارد به گونه معقولی مواجهه آن را سامان دهد. دوم اینكه در عرصه مرجعیت علوم خودش را با مرجعیت علومی كه انحصار اجتماعی دانش دنیایی را در اختیار دارند، وفق دهد و سوم اینكه از منظر دینی در پی پیوند دادن خودش با حاكمیت مردم و حقوقبشر باشد كه مشروعیت حكومت هم از آنجا نشأت گرفته است."(۴)
هابرماس این سه نكتهای را كه در سال۱۳۸۱ در دانشگاه تهران بیان نمود، در سخنرانی جدیدش بهعنوان سه چالش توصیف نموده كه دین در چارچوب مدرنیته باید وضعیت خود را با آن روشن كند. "جوامع دینی سنتی باید ناهماهنگیهای ادراكی خاصی را مورد پردازش قرار دهند كه برای شهروندان سكولار مطرح نیست. جامعهشناسان این مدرنیزاسیون آگاهی مذهبی را بهعنوان واكنشی در برابر سه چالش توصیف نمودهاند كه عبارتند از: حقیقت پلورالیسم، ظهور علم جدید و دست آخر گسترش حقوق پوزیتیویستی و اخلاق غیردینی."
حال با چگونگی برخورد اسلام با این سه چالش توصیفشده میتوانیم دریابیم كه آیا دین میتواند در صحنه اجتماع با وجود چالشها و موانع پیش رو، بیش از گذشته حضور داشته باشد و بهعنوان یك نیروی حیاتبخش و شكلدهنده به زندگی پابرجا مانده و تأثیر خود را نهتنها در حوزه خصوصی، بلكه این ظرفیت و پتانسیل را داشته باشد كه همچنان تأثیر خود را در حوزه عمومی، اجتماعی و سیاسی بگذارد و وضعیت خود را كاملاً روشن و شفاف مشخص نماید؟
▪چالش اول: شهروندان مذهبی باید در برابر دیگر مذاهب و جهانبینیهایی كه با آن روبهرو میشوند و درچارچوب گفتمانیكه تاكنون فقط تحت اشغال مذهب خود آنها بوده است یك رویكرد معرفتشناسانه بهوجود آورند. آنها تا درجهای موفق به انجام این كار میشوند كه با تدبر در وضعیت خود، باورهای مذهبی خویش را به نحوی برای نظریههای رقیب شرح دهند كه ادعاهای انحصاری آنها نسبت به حقیقت قابل مرمتكردن باشد."
اما قرآن و اسلام باورهای مذهبی و رویكرد معرفتشناسانه خود را خطاب به همه ادیان و صاحبان كتاب و دیگر روشنفكران و اندیشمندان در جهت تعالیبخشیدن به خود چنین بیان میكند: "قل یا اهل الكتابِ تَعالوا اِلی كَلِمُه سواء بُیننا وُ بُینَكم اِلا نَعبد اِلاالله وُلانُشرك بِهِ شَیئاً وُلایُتَخِذ بُعضنا بُعضاً اَرباباً من دونالله فَاِن تَوُلوا فَقولوا شَهِدوا بِاَنا مسلِمون" (آلعمران:۶۴)
این آیه همان آگاهی دینی و رویكرد معرفتشناسانهای است كه هابرماس میگوید هر مذهبی باید بتواند رویارویی معرفتی ناهمخوان با دیگر ادیان را بهگونهای معقول انجام دهد.
▪چالش دوم: هابرماس چالش دوم را چنین بیان میكند: "در وهله دوم، شهروندان مذهبی باید نسبت به استقلال معرفت سكولار از معرفت مقدس دینی و انحصار نهادین علم جدید در عرصه آنچه كه ما از دولتها و وقایع در جهان میدانیم، یك موضع معرفتشناسانه بهوجود آورند. آنها در این زمینه نیز تا اندازهای به موفقیت نائل میشوند كه رابطه میان باورهای جزمی و علمی را به نحوی درك نمایند كه پیشرفت خودمختارانه در عرصه معرفت سكولار با اعتقاد آنها تعارض پیدا نكند."
خلاصه حرف هابرماس این است كه پایداری دین به این است كه خود را با مرجعیت علومی كه انحصار اجتماعی دانش دنیایی را در اختیار دارند وفق بدهد. در اینجا آیات زیادی در این رابطه وجود دارد كه فقط به یك مورد اشاره میشود. ازجمله در چگونگی "آفرینش" بهجای اینكه تحتتأثیر دانش زمان خودش قرار بگیرد یا آنچه كه در بعضی از كتب مذهبی درباره خلقت دفعی انسان وجود دارد و آن را توجیه كند. قرآن از مردم دعوت میكند كه خود بروند و مطالعه كنند تا ببینند "آفرینش" از كجا آغاز شده است. ازجمله در سوره عنكبوت آیه ۱۸ و ۱۹ میگوید: "اَوُلَم یُرُوا كَیفُ یبدِیالله الخَلق ثُم یعیده، اِنُ ذلِكُ عُلَی الله یُسیر، قُل سیروا فِیالارض فَانظُروا كَیفُ بُدُأ الخَلقُ ثُم الله ینشیء النَشاه الاخرهِ اِنُ الله عُلی كُلِ شیءٍ قَدیر." آیا توجه نكردید كه چگونه خدا آفرینش را آغاز میكند و سپس بازمیآورد؟ مسلماً این كار بر خدا آسان است. بگو! در زمین سیر كنید و ببینید كه چگونه آفرینش را آغاز كرده است و سپس نشئه آخرت را پدید میآورد. بیگمان خداوند بر هر كاری تواناست."
آیا از این صریحتر و شفافتر میشود بیان كرد كه قرآن میخواهد پیشرفت خودمختارانه در عرصه معرفت با اعتقاد آنها تعارض پیدا نكند؟
▪چالش سوم: نظر هابرماس در مورد چالش سوم چنین است: "و سرانجام شهروندان مذهبی باید نسبت به اولویتی كه دلایل سكولار در عرصههای سیاسی و اجتماعی از آن برخوردارند، یك موضع معرفتشناختی بهوجود آورند. در این عرصه موفقیت آنها تا اندازهای پیش خواهد رفت كه موفق شوند ارتباطی شفاف میان خردگرایی مبتنی بر برابری انسانها و كلگرایی حقوق و اخلاق جدید از یكسو و مبانی نظریههای جامع دینی خود از سوی دیگر برقرار سازند." و به عبارت دیگر كه در سخنرانی دانشگاه تهران گفته "از منظر دینی در پی پیوند دادن خودش با حاكمیت مردم و حقوق بشر باشد كه مشروعیت حكومت هم از آنجا نشأت گرفته است."
در این زمینه هم آیات قرآنی و هم عملكرد پیامبر(ص) و علی(ع) گویای این مسئله است كه توجه و رویكرد آنها به طرف مردم و دفاع از حقوق انسانی آنها میباشد كه به چند نمونه اشاره میشود:
۱ـ "انالله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" (رعد:۱۱)
۲ـ "یا ایهاالناس انا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقیكم" (حجرات:۱۳)
۳ـ پیامبر اسلام وقتی پس از آن همه مخالفتها كه مخالفان با وی انجام دادند و انواع و اقسام آزارها و شكنجهها را درباره وی و یارانش روا داشتند وقتی فاتحانه وارد مكه میشود سخن از حقوقبشر میگوید كه: "همه مردم، از روزگار گذشته و حال، مانند دندانههای شانه مساوی و برابرند، عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برتری ندارد."
۴ـ علی(ع) در نامه معروفش خطاب به مالك اشتر میگوید كه مردم بر دو دستهاند "فانهم صنفان: اما اخ لك فیالدین، او نظیر لك فیالخلق" (مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش میباشند.)
سخن آخر اینكه هابرماس در دانشگاه تهران سخنان پایانی خود را چنین بیان كرد:
"در جوامع پسا سكولار مدتهاست كه از این توهم عصر روشنگری كه دین از عرصه حیات عمومی رخت بر خواهد بست، دست برداشتهاند." (روزنامه صدای عدالت، یكشنبه ۲۹ اردیبهشت۱۳۸۱، ص ۵)
ارزیابی از دین در عرصه عمومی اثر یورگن هابرماس
به کوشش: محمد بستهنگار
پینوشت:
۱ـ مقدمه بر تنبیهالامه و تنزیهالمله مرحوم نائینی، ص ۶و۷، چاپ هفتم، خرداد ۱۳۶۰، انتشارات شركت سهامی انتشار.
۲ـ روزنامه صدای عدالت، شماره ۱۷۹، یكشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۱، ص ۵.
۳ـ همان.
۴ـ همان.
به کوشش: محمد بستهنگار
پینوشت:
۱ـ مقدمه بر تنبیهالامه و تنزیهالمله مرحوم نائینی، ص ۶و۷، چاپ هفتم، خرداد ۱۳۶۰، انتشارات شركت سهامی انتشار.
۲ـ روزنامه صدای عدالت، شماره ۱۷۹، یكشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۱، ص ۵.
۳ـ همان.
۴ـ همان.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست