جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقد و بررسی بازی های Bad Day LA


نقد و بررسی بازی های Bad Day LA
▪ سازنده Enlight Software
▪ ناشر Aspyr
▪ سبک بازی Modern Action Adventure
▪ تاریخ انتشار Sep ۶, ۲۰۰۶
▪ پلتفورم PC
▪ نقاط قوت:
کنترل خوب
▪ نقاط ضعف:
موسیقی ضعیف، صدا گزاری نا مناسب، گرافیک سطح پایین، روند خسته کننده
بازی قبلی آقای American McGee که بر اساس کارتون آلیس در سرزمین عجایب ساخته شده بود و یک بازی با تمی ترسناک و بسیار خوش ساخت بود و جوایز فراوانی برای خودش بر ارمغان آورد ( همچنین قرار است فیلمی بر اساس آن با بازی سارا میشل گلار ساخته شود) اما بازی جدید این آقا با عنوان Bad Day LA که خیلی سر و صدا کرده بود و دلیل آن هم نه ارزش های بازی بلکه بزرگنمایی های بیش از حد ایشان در مصاحبه هایشان و اطلاعات دل آب کنی بود که در مورد بازی چپ و راست می دادند . Bad Day LA را می توان کلیشه ای ترین بازی مضخرفی نامید که سعی کرده بود تا دیگران را به تمسخر بگیرد اما سازندگان حتی لحظه ای به این مورد فکر نکرده بودند که بازی ای که قصد انتقاد یا بهتر بگوییم تخریب دیگران را دارد خود باید لااقل در سطح خوب قرار داشته باشد اما Bad Day LA فاقد هر گونه ارزش ساختاریست . گیم پلی بازی هر چیزی که دارد در همان دو مرحله ی اول رو می کند ، عمق فاجعه ی صدا گزاری بازی تقریبا برابر است فجایعی که در بازی شاهد آن ها هستیم ، گرافیک بازی از نوع Cell-Shaded است اما دلیل استفاده از این روش به عنوان رابط گرافیکی اصلا ربطی به موضوع کمیک بازی ندارد بلکه دلیل آن نا توانی سازندگان در ساخت یک گرافیک امروزیست . در همین سیستم گرافیک بازی هم اشکالات فراوان تر از آن چیزیست که به آن ها اشکالاتی کوچک بگوییم و از همه مهمتر اینکه بازی تقریبا مخالف جمله ی تبلیغاتیش "آیا آماده اید؟" است چرا که در هیچ جای بازی شما به مشکلی بر نمی خرید که نیاز به آمادگی آنطور که بازی آن را بزرگ کرده است ، داشته باشید.
داستان بازی در بدترین روزی اتفاق می افتد که شهر لس آنجلس به خود دیده است (البته ندیده است اما این بازی این رویا را به واقعیت تبدیل کرده است) . نقش اول بازی فردی بی خانمان به نام آنتونی است که در طول داستان به اطلاعاتی بیشتری از او و زندگیش قبل از بی خانمان شدن دست می یابیم . در این روز او سعی دارد تا به هر قیمتی که شده از شهر فرار کند اما در طول راه ناخواسته به دیگران کمک می کند (البته از روش های احمقانه) و همچنین همراهانی پیدا می کند که در طول راه به او کمک می کنند . فجایع بازی با سقوط هواپیمایی (توسط تروریست ها) که حامل موادی شیمیاییست در وسط یکی از بزرگراه های شهر و تبدیل مردم به زامبی به واسطه ی مواد موجود در هواپیما شروع می شود و با فجایع دیگری مثل حمله ی تروریست ها ، زلزله ، بارش شهاب سنگ ، سونامی و ... ادامه می یابد . سوژه ی بازی بسیار زیبا و جذاب است و نظر هر کسی را به خود جلب می کند اما این سوژه با حالت مسخره ای که بازی در پیش می گیرد کاملا رنگ و لعابش را از دست می دهد . در هر لحظه ای که شما احساس آرامش می کنید یک اتفاق ناگهانی باعث می شود که آرامش شما بهم بخورد اما این اتفاق های ناگهانی آنقدر تکرار می شوند که شما در پایان هر مرحله انتظار یک بلای جدید را دارید . اگر برای معرفی بلایایی که قرار بود به سر شما بیاید راه دیگری انتخاب شده اصلا بازی تا این حد خسته کننده و با ریتمی تکراری به نظر نمی رسید .سبک بازی یک اکشن سوم شخص سطح پایین با کنترلی خوب و مواردی اضافیست . در سمت چپ و بالای تصویر میزان سلامتی شما و همراهتان نمایش داده و در سمت راست و بالای تصویر درجه ای وجود دارد که وضعیت رفتار شما را نشان می دهد . هر چه میزان این درجه (که چهار رتبه دارد) پایین تر باشد شما با خیال راحت تری می توانید بازی را ادامه دهید چرا که اگر این میزان بالا برود شما توسط مردم و پلیس مورد حمله قرار می گیرد . این درجه بستگی به کار های شما دارد اگر کار خوب انجام دهید (مثل کمک کردن به مصدومان یا کشتن تروریست ها) این درجه بالا باقی می ماند اما اگر کار بد انجام دهید (مثل کشتن انسان های بی گناه ) این درجه پایین می رود (با انجام هر دو کار بد این درجه بالا می رود و شما باید با انجام دو کار خوب این درجه را مجددا پایین بیاروید) . در زیر این درجه وسایل شما نمایش داده می شود این وسایل شامل ابزار کمک به دیگران (کپسول آتش نشانی و بانداژ) ، اسلحه های سرد (ناخن گیر و آچار چرخ) ، اسلحه های آتش افروز (کوکتل مولوتف و اسپری ای به همراه یک فندک) و اسلحه های گرم (شاتگان ، کلاشینکف ، تفنگ دوربین دار و راکت زن) می شود . در وسط و بالای صفحه هم هدف شما در هر مرحله نمایش داده می شود که شما دارای یک هدف فرعی و یک هدف اصلی هستید و تا زمانی که هدف فرعی (که معمولا کشتن تعداد خاصی تروریست ، نجات دادن تعداد خاصی از آدم ها و ... است) را انجام نداده اید هدف اصلی نمایش داده نمی شود . در طول بازی شما به وسیله ی کپسول آتش نشانی می توانید انسان های آتش گرفته را نجات دهید یا به وسیله همین کپسول جادویی حال مردمی را که به زامبی تبدیل شده اند خوب کنید یا می توانید به وسیله ی بانداژ مصدومان را درمان کنید البته یک سری هدف های خاص برای نجات دادن وجود دارند که در موقعیت های خاصی این کمک ها را انجام می دهید که قرار است خنده دار به نظر برسند مثلا در یکی از این کمک ها شما به نجات نوزادی می روید و زمانی که به او می رسید ، او را به سمت مادرش شوت می کنید (!!!) و این صحنه قرار است خنده دار باشد.
در طول بازی با چهار شخصیت که در کنار شما مبارزه می کنند روبرو می شوید که در زیر به بررسی گذرایی بر آنها می پردازیم (البته چیز زیادی از آنها نمی فهمیم که بخواهیم بررسی دقیق از آن ها داشته باشیم):
▪ The Sick Kid: اولین کسی که با شما همراه می شود او دچار ویروسی شده که مردم را به زامبی تبدیل می کند اما تا پایان بازی این ویروس روی او تاثیر نمی گذارد و او به زامبی تبدیل نمی شود . اسلحه ی او در مبارزه استفراغ است.
▪ Juan: باغبانیست که در زمان زلزله که شما در حال فرار هستید با او تصادف می کنید و از این پس او با شما همراه می شود . اسلحه ی او در مبارزه یک اره برقیست . در پایان بازی اطلاعات مهمی در مورد بدست می آوریم.
▪ Beverly: طبق گفته ی سازندگان او بر اساس خانم پاریس هیلتون ساخته شده است . در یکی از مراحل او جلوی شما را می گیرد و از شما می خواهد که بچه اش را از ساختمانی که در حال سوختن است نجات دهید اما زمانی که شما به درون خانه می روید با سگ او روبرو می شوید . اسلحه او در مبارزه کشیده زدن به گوش دشمنان است.
▪ The Sergeant: او یکی از مسئولان نجات مردم است . او یک دستش را از دست داده و بسیار شجاع است همچنین جملاتی از جورج بوش نقل می کند . در مبارزات او نارنجک پرتاپ می کند که تعداد زیادی از دشمنان را به یکباره نابود می کند.
نا گفته نماند که شما در هر لحظه فقط اجازه ی استفاده از یکی از این افراد را دارید . هوش مصنوعی همرزمان شما بسیار ضعیف است ، تقریبا زمانی که شما مبارزه با دشمنان را به پایان رسانده اید وارد مبارزه می شوند . هوش دشمنان هم در همین سطح است اصولا تا پایان بازی شما نباید به مشکل خاصی بر بخورید چرا که میزان سلامتی شما خود به خود شروع به پر شدن می کند . کمی دقت در انجام بازی باعث می شود که بازی را در کمتر از ۳ ساعت به پایان برسانید . کنترل بازی تنها نقطه ی قوت بازیست هدفگیری دشمنان آنقدر آسان است که حتی اگر اهل بازی های اکشن نباشید هم در کمتر از نیم ساعت می توانید به کنترل بازی عادت کنید . در طول بازی شما با هیچ حادثه ی عاقلانه ای روبرو نمی شوید مثلا زمانی که برای نجات افراد به داخل ساختمان های آتش گرفته می روید با گنگسترهایی روبرو می شوید که در میان شعله های آتش ایستاده اند و منتظرند که با دیدن شما ، شما را از میان بردارند . به نظر می رسد که سازندگان حتی لحظه ای به این فکر نکرده اند که هر چند بازی موضوعی کمدی دارد اما نباید هر اتفاقی احمقانه ای را موجب خنده دانست . روند پیشروی بازی خیلی خسته کننده است در هشت مرحله از ده مرحله ی بازی شما در حال یک پیشروی ساده و کشتن هستید و در دو مرحله ی دیگر شما سوار بر یک وسیله ی نقلیه در حال شلیک به دشمنان هستید . این دو مرحله بازی هم آنچنان یکنواخت انجام می شوند که اصلا نمی توانند خستگی شما را در اثر انجام هشت مرحله ی یکسان در محیط های متفاوت در آورند . در بازی شما در جهت یابی به مشکلی بر نمی خورید زیرا همواره می توانید با زدن کلیک راست در کنار انسان عادی فلشی را بالای صفحه ظاهر کنید که مقصد را نمایش می دهد.
گرافیک بازی در سطح بسیار پایینی قرار دارد . بازی کاملا دو بعدیست . کوچکترین چیزی باعث نمی شود که شما احساس کنید که در حال انجام یک بازی سه بعدی هستید نه افکت های بازی نه اثر پذیری محیط هیچ کدام در سطحی نیستند که بتوانند یک گرافیک سه بعدی را تشکیل دهند . اثر پذیری بازی کاملا لحظه ایست شما نمی توانید روی هیچ جای محیط غیر از جاهایی که بازی مشخص کرده است اثر بگذارید . افکت های بازی هم در چند قدمی فاجعه قرار دارند مثلا در جاهایی از بازی شما آتشی می بینید که تک لایه است و خیلی موارد عجیب دیگر که گیمر در طول بازی می بیند . متحرک سازی بازی هم خیلی ضعیف است بدلیل اینکه شخصیت های بازی نیمه سه بعدی هستند نوع گام بر داشتن آن ها خیلی غیر عادیست و هیچ گونه شباهتی به قدم زدنی که ما در واقعیت سراغ داریم ندارد . سطح پایین گرافیک بازی به ما یادآوری می کند که دلیل استفاده ی سازندگان از سبک گرافیک Cell-Shaded به خاطر نا توانی آن ها در امر گرافیک بوده نه کمدی تر کردن بازی!
صدا گذاری بازی واقعا افتضاح است به طوری که به نظر می رسد کلا سه یا چهار نفر جای همه ی شخصیت ها حرف زده اند ، در برخی از موارد بازی هم جملاتی ادا می شود اما صدایی خارج نمی شود و نکته ی آخر در مورد صدا گزاری اینکه در هیچ زمانی صدا و تصویر و حرکات شخصیت با جملاتی که ادا می شود تناسب ندارد . بازی در کل چیزی به نام موسیقی متن ندارد در کل دو یا سه تکه موسیقی در طول بازی پخش می شود یا اصلا چیزی پخش نمی شود . افکت صوتی آنچنانی هم در بازی وجود ندارد غیر از تعدادی از انفجار ها ، صدای اره برقی Juan و صدای استفراغ کردن Sick Kid که همه در سطح ضعیفی هستند مثلا صدای اره برقی Juan یک صدای یک ثانیه ایست که بارها تکرار می شود.
در کل می توان گفت Bad Day LA ضعیف ترین بازی بوده که در این چند سال اخیر عرضه شده است و با وجود سوژه ی جالبی که دارد به دلیل روایت و ساخت ضعیفش دارای کیفیت بسیار پایینیست . اینکه آیا سازندگان تستی برای یافتن ضعف های بازی انجام داده اند یا نه را ما نمی دانیم اما به شما اطمینان می دهیم سازندگان حتی لحظه ای به فکر کیفیت بازی نبوده اند و فقط قصد انتشار آن را داشته اند . به اعتقاد من با بازی نکردن این بازی چیزی را از دست نداده اید.
▪ سیستم مورد نیاز:
ـ System: Intel Pentium ۴ ۱.۶ GHz or AMD Sempron ۲۸۰۰+ or equivalent
ـ RAM: ۵۱۲ MB
ـ Video Memory: ۶۴ MB
نویسنده sina_unl
منبع : بازیکده