یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

گامی به پیش تا بازگشت خاتمی


گامی به پیش تا بازگشت خاتمی
۱) مطمئنا تاریخ از خاتمی به عنوان فردی اندیشمند و شخصی با اندیشه‌های والا یاد خواهد کرد. خاتمی فردی بود که واژه‌ها و مفاهیمی مانند حقوق بشر، دموکراسی، حقوق شهروندی، جامعه مدنی، مطبوعات آزاد، آزادی عقیده، آزادی بیان و... را وارد فضای سیاسی ایران و حتی وارد گفتمان توده مردم کرد. به عبارت بهتر خاتمی، اتمسفر سیاسی ایران را از فضای تیره، غبار آلود و غیرشفاف به فضایی تقریبا شفاف و باز بدل کرد، دگراندیشان، مجالی برای نشر اندیشه‌های خویش یافتند، دولت بر خلاف گذشته رویه پاسخگویی در پیش گرفت و مطبوعات تقریبا آزاد آن زمان، نقش دیده‌بان و چشمان بیدار جامعه را داشتند.
۲) اما اگر خاتمی را بتوان یکی از اندیشمندان تاریخ معاصر ایران یاد کرد، بی‌شک در عرصه سیاست‌ورزی انتقاداتی به شیوه‌ای که در پیش گرفته بود وارد است. این درست که در زمان خاتمی مفاهیم ارزشمند بسیاری وارد فرهنگ جامعه ایرانی شد اما به همان میزان در نهادینه کردن این مفاهیم کوتاهی شد. اگر در دوره زمامداری خاتمی که به دوران «اصلاحات» معروف شد، مردم نسبتا از آزادی‌های اجتماعی و حقوق شهروندی برخوردار بودند، با پایان این دوران، این حق طبیعی مردم با توسل به قوای قهریه تحدید شد، جامعه مدنی‌ای که خاتمی بسیار بر آن تاکید می‌کرد، متولد نشده، سقط شد، هرچند بر تحزب و تشکل‌های غیردولتی به عنوان یکی از ارکان اساسی اصلاحات بسیار تاکید می‌شد لکن برای نهادینه کردن آنها که سنگ بنای جامعه مدنی به شمار می‌روند نه تنها عملی صورت نگرفت بلکه فردی بعد از خاتمی بر کرسی وی تکیه زد که یکی از مشخصه‌های بارزش در نزد مردم، مشی و مرام ضدحزبی و حزب‌گریزی‌‌اش است. دگر اندیشان بعد از دوران اصلاحات منزوی شدند و آزادی عقیده و بیان هم به محاق رفت. وضعیت آزادی مطبوعات و دموکراسی از این هم بدتر بود، چه اینکه در همان دوران، مطبوعات آزاد با توقیف مواجه شدند و دولتی که برای نهادینه کردن دموکراسی آمده بود، با برگزاری انتخابات مجلس هفتم که اصولا فاقد معیارهایی بود که بتوان نام انتخابات را به آن اطلاق کرد، عملا عمل کرد.
۳) اما با تمام این اوصاف این قلم بالذات با آمدن خاتمی و کاندیداتوری دوباره وی در انتخابات ریاست جمهوری دهم مخالف نیست، اما سوال اساسی اینجاست که هدف اصلاح‌طلبان از رجوع دوباره به خاتمی چیست؟ چه شده است اصلاح‌طلبانی که زمانی شعار «اصلاحات، گامی به پیش» را سر داده بودند، امروز با حالتی نوستالوژیک به گذشته می‌نگرند و با «نگاهی به عقب» رویای بازگشت خاتمی را در سر می‌پرورانند؟ همچنین نکته اساسی دیگر آنست که اگر قرار باشد که خاتمی دوباره «قبا»ی ریاست جمهوری را بر تن کند، ما با کدام خاتمی مواجه خواهیم بود؟ آیا وی باز هم با همان «حجب» و «حیا»ی ذاتی‌اش «مهر سکوت» بر لب خواهد داشت یا به مانند این اواخر که کمی محافظه‌کاری را به کناری نهاده و مواضع بالنسبه صریح‌تری اتخاذ می‌کند، در دوران ریاست جمهوری احتمالی آینده نیز همین شیوه را ادامه خواهد داد؟ آیا اگر خاتمی به همان سیاق سابق رفتار کند خواهد توانست این بار گامی در جهت نهادینه کردن تحزب، دموکراسی، جامعه مدنی، حقوق شهروندی، حقوق اقلیت‌ها، آزادی عقیده، آزادی بیان و...‌بردارد؟ اصولا بازگشت دوباره خاتمی حاوی چه نکته و پیام تازه‌ای برای نیروهای دموکراسی‌خواه و به‌طور اولی جامعه است؟
۴) واقعیت آن است که متاسفانه به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان «خاتمی» را تنها برای برون رفت از وضع موجود می‌خواهند تا با استفاده از برگ «خاتمی» بتوانند بعد از چندین دوره انتخابات که محافظه‌کاران با استفاده از اهرم‌های خاص مانع از ورود آنها به ساختار قدرت شدند، دوباره راهی به این ساختار بیابند، اما باز با کمال تاسف گویا این‌بار هم هیچ استراتژی مشخصی برای نحوه رویاروی با آنان و همچنین نهادینه کردن مفاهیم ارزشمند مورد نظر خود ندارند. شاید اگر بخواهیم با نگاهی «واقع گرایانه» به قضیه بنگریم و علقه و علاقه‌های عاطفی را کنار بگذاریم، باید گفت که باز هم با کمال تاسف، این محافظه‌کاران هستند که «دایره بازی» اصلاح‌طلبان را تعیین می‌کنند و باز هم مجموعه‌ای از عوامل بیرونی ـ نظیر احتمال ردصلاحیت کاندیداهای مطلوب اصلاح‌طلبان ـ و عوامل درونی ‌ـ لزوم اجماع اصلاح‌طلبان برای غلبه حریف ـ این طیف را «مجبور» به رسیدن به گزینه «خاتمی» کرده است. در واقع «خاتمی» برای اصلاح‌طلبان «دم دست»‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین گزینه موجود است تا شاید بتوانند با استفاده از محبوبیت وی و البته با توجه و تاکید بر ناکارآمدی و نارسایی‌های جریان حاکم، دوباره مردم را نه «ایجابی» بلکه به صورت «سلبی» مجاب کنند تا به آنها اعتماد کنند. گویی اصلاح‌طلبان فقط می‌خواهند از این وضعیت خارج شوند، برای بعد از آن «خدا بزرگ است» و می‌توان بعدا و در آینده برای «آینده» تصمیم گرفت. اما اصلاح‌طلبان فراموش کردند که اگر می‌خواهند به هدف برسند و جامعه را به سوی «اصلاحات» مورد نظرشان سوق دهند، باید «تعارف» را کنار بگذارند و بیشتر در پی آن باشند تا اولا دولتی تشکیل دهند که تکیه آن بر احزاب باشد، ثانیا اولویتش «نهادینه» کردن تحزب، تشکل‌های غیردولتی و مطبوعات آزاد به عنوان «سنگ بنا»ی دموکراسی و جامعه مدنی باشد. گذشته از این اصلاح‌طلبان در دولت آینده‌شان باید بیش از پیش به نقش مردم و تبدیل آنها به «شهروند قدرتمند» توجه داشته باشند؛ کاری که بخشی از اصلاح‌طلبان در دوره گذشته انتخابات ریاست جمهوری، با درک صحیح نیازهای واقعی جامعه و همچنین جنبش اصلاحات در پی تحقق آن بودند. حال اگر اصلاح‌طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری پیش‌رو سیاست «نگاه به خاتمی» را در پیش گرفته‌اند باید از هم اکنون برای حل این‌گونه مسائل نیز فکری‌بردارند، در غیر این صورت شاید مجبور باشند که در آینده‌ای نه چندان دور باز گرفتار وضعیتی مشابه گردند و مجبور به عقبگردی دوباره شوند، با این تفاوت که شاید آن زمان دیگر برگ برنده‌ای به نام «خاتمی» نداشته باشند.
۵) نکته آخر این که متاسفانه هنوز اصلاح‌طلبان از آنچه بر ایشان رفته، درس لازم را نگرفته‌اند و هنوز نگاهشان معطوف به قدرت است و هنوز بر سیاست کهنه شده سیاست‌ورزی «پارلمانتاریستی» سعی و ابرام می‌کنند لکن از سوی دیگر فراموش کرده‌اند که راه اصلی اصلاحات اساسی و بنیادین، از «درون» جامعه و از اصلاح «فرهنگ» مردم می‌گذرد. به همین دلیل است به‌رغم اینکه اصلاح‌طلبان تمام هم و غم و توان خویش را معطوف حضور در انتخابات می‌کنند اما چون نه دستی در قدرت دارند و نه «برد» چندانی در جامعه- همان‌گونه که خاتمی خود بدان اعتراف کرد که صدای اصلاح‌طلبان به یک پنجاهم جامعه هم نمی‌رسد- هیچگاه -مگر آن زمانی که به صورت جدی به جامعه و مردم توجه کردند- نتوانسته‌اند یک انتخابات دلخواه خود را حداقل در سطح استاندارد‌های ایران به مخالفان تحمیل کنند. از همین روی نه تنها به یک «واکنش‌دهنده» صرف و «منفعل» بدل گشته‌اند بلکه تن به همان مناسباتی داده‌اند که داعیه اصلاح آن را دارند و همان مناسبات نیز «دایره بازی» ایشان را مشخص می‌کند.
مصطفی رسته‌مقدم
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید