سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


انسان زیبای «رادی»بر صحنه


انسان زیبای «رادی»بر صحنه
بهمن پسر اربابی فوت‌شده با مادرش خانم‌جان و خواهرش ماری در خانة اربابی در رشت به سر می‌برند. سیروس پسر رعیت پیر و ناتوان آنها (مسلم) با پدر و خواهرش گیلان در خانه‌ای کوچک که ارباب به آنها سپرده است زندگی می‌کنند.
یک سال از واقعة هیروشیما گذشته است. کلفت پیر و از پا‌افتاده، و برادر بهمن که از سوئیس برگشته است از دیگر اشخاص نمایش‌اند. گیلان معلم و همکار ماری است و دوست نزدیک او. سیروس بازیگر تئاتر شده است و این دو چون دوستان خانوادگی در خانة اربابی رفت و آمد دارند. بهمن عی‍ّاش است و پیر‌و نازیسم و هیتلر و سیروس هر چه درمی‌آورد خرج سر و وضعش می‌کند و خود را شبیه هنرپیشه‌های خارجی می‌آراید و هوادار حکومت شوروی است.
میان این دو، مجادلة همیشگی هست. خانم‌جان به فسیل فئودالیسم تبدیل شده. ماری بی‌طرف و بی‌نگرش است.
گیلان هم به دلیل پایگاه طبقه‌ای خود اهل عشق به مردم است. اما نه پیرو تئوریهای سیاسی رایج. کلفت پیر هم مدام از سختی کار با صدای بلند ش‍ِکوه می‌کند.
بهمن و مادرش قصد آوردن مسلم و دختر و پسرش به قسمت پایین حیاط خانة اربابی را دارند تا پسر تازه‌وارد و دانشمند خانواده را در خانة محل سکونت آنها‌ ـ که سندش به نام همین پسر هم هست‌ ـ‌ ‌‌جای دهند و بدین‌گونه گیلان کلفت جدید‌شان شود، کلفت پیر را اخراج کنند تا سیروس بادش بخوابد و همواره به یاد بیاورد که کیست.
اما پسر تازه‌وارد قصد بازگشت به سوئیس دارد و مایل هم نیست نیت مادر و برادرش برآورده شود. در طول ماجرا، این پسر با روحی‍ّات گیلان و عشق او به انسان و تلاش او برای دانش‌آموزان ابتدایی فقیرش آشنا می‌شود. روش و م‍َنشی نیالوده به تئوریها و جزمی‍ّتهای سیاسی را در او کشف می‌کند و نیز جانی شفاف و عشق و مهری حقیقی و روحی بزرگ را.
پس برای او از موقعیت علمی خود در سوئیس و امکانات علمی بسیار در آنجا می‌گذرد و در رشت کوچک بی‌‌امکانات می‌ماند تا با همدیگر به انسانها خدمت کنند.
چینش اشخاص نمایش ظریف، دقیق و معنایی است. گویی انواع آدمها و نگاهها و بینشهای سیاسی و منشهای فردی که در جهان و تاریخ هست و بوده، در این متن گرد آمده‌اند. زمان نمایش هم هر چند خاص‌ّ است اما به مصادیق و نمونه‌های خود از گذشته‌ها تا اکنون اشاره دارد. دیدگاه متن هم دقیق، انسانی، گویا و پویاست. این نقدی بر جزم‌گرایی در هر شکل و قالب آن است و توجه دادن به مخاطب که: هر گرایش فکری، طیفی، جناحی، حزبی، سیاسی و... هر چند هم فراگیر و حتی جهانگیر، اگر به درستی و پاکی و فضیلت و انسان بودن و سعادت آدمی منجر نشود، ورطه‌ای برای دور شدن از ماهیت حقیقی انسان و عشق است.
رادی‌ِ رئالیست (واقع‌گرا) با دقتی متعهدانه، زیبایی‌شناسانه، روانشناختی و جامعه‌شناختی اشخاص و فضا و رویدادها و موقعیتهای متن خود را نمادین نیز کرده است و چنان که گفتیم، آنها را از زمان فیزیکی نمایش، گذرانده و به نمونه‌های روشن هر زمانی‌شان پیوند داده است. آیا این متنی سیاسی است؟ بله، اما مثل دیگر آثار رادی، نه از آن دست که در تئاتر و هنر ما پس از مشروطه رایج شد و او جشن دهه‌های ۳۰ و ۴۰ بود و هنوز برخی آثار نمایشی‌مان گرفتار تک‌بعدی بودن و کج‌بینی آن است. پس اشارات سیاسی آن رویکردی انسانی و عمیق دارد و از شعارپردازی و متلک‌پرانی و پرخاشهای بی‌سمت و بی‌روش و بی‌شکل می‌پرهیزد و نگاهش متعادل و خردمندانه است.
از آزادی و حرمت انسان و فضیلتها جانانه دفاع می‌کند آن هم نه به شکلی واپسگرا یا ایستا بلکه هر‌روزی و همه‌جایی، و این همه‌جایی بودن خلاف برخی آثار تحت تأثیر تئوریهای خاص‌ّ، به هر جایی بودن تن نمی‌زند. به این دیالوگ متن دقت کنیم: (نقل به مضمون) «آزادی که مورد نظر بعضی کسان است کلمة بی‌در و پیکر و بی‌قواره‌ای است که اگر به فطرت و عدالت ما آمیخته نشود به فاشیسم و نازیسم و بمبهایی که سال گذشته به ناکازاکی و هیروشیما پرتاب شدند، تبدیل می‌شود.» بر پایة همین نگاه است که شخصیت اصلی نمایش که در بحبوحة جنگ دوم جهانی بهترین هفت سال زندگی‌اش را در سوئیس آرام و بی‌طرف و دارای امکانات پیشرفت گذرانده است و آنجا را مدینة فاضله می‌داند و خود را در شهر خود تبعیدی می‌بیند، برترین اندیشه و فضیلت، عمیق‌ترین عشق و مهر و خوشبخت‌ترین زندگی را در وجود دختر رعیت پدر خود که همة عشق و معنای بودن را در تهیة کفش برای دانش‌آموزان فقیرش که در سرمای سخت، کفش مناسب به پا ندارند جست‌وجو می‌کند، می‌یابد و گویی هر چه تعص‍ّب و جزم‌اندیشی را یک‌باره دور می‌اندازد و بهترین موقعیت علمی را که در سوئیس به دست آورده است برای بودن در کنار چنین انسان حقیقی، فرو می‌گذارد، و در مقابل این انسان زانو می‌زند. رادی با انتخاب زمان خاص‌ّ برای قصة متن خود به زمینه‌های تاریخی پیدایش کش و قوسهای طیفی و جناحی در سرزمینی که نیازمند همدلی و هم‌اندیشی مودمان خود دارد، اشاره می‌کند و با این اشارة هوشمندانه، وارداتی بودن این‌گونه کشمکشها را یادآور می‌شود. رادی در واقع سیاسی بودن تهی از شناخت و فارغ از مهر و عشق و حقیقت و به دور از درک ماهی‍ت و واقعیت جامعه را نقد می‌کند و انسان را فراتر و بسیار فراتر از آن قرار می‌دهد. او می‌خواهد بگوید انسان و عشق را دریابیم که نمونه‌هایشان در این سرزمین بسیارند... قدرت ادبی متن این اثر موضوعی است که ناگزیر به تأیید آن در یک کلمه‌ایم و بحث درباره‌اش را به مجالی فراخ‌تر وا می‌گذاریم.
و اما اجرا: هادی مرزبان مجر‌ّب بودن خود را نشان داده است. اجرای او جذ‌ّاب است، زمان و ضرب‌آهنگش مناسب‌اند، بازیها پذیرفتنی‌اند (و این البته برای این تیم بازیگری کم است) و بازی دانیال حکیمی چشمگیرتر از دیگر بازیها، طراحی صحنه مناسب و کارآمد است و به طور کلی این، نمایشی است که می‌توان دیدنش را به دیگران توصیه کرد. اما عمق و گستره و ابعاد مفاهیم درون‌متنی و زیر‌متنی، در این اجرا، جای نمایان‌تر شدن داشتند. به زبان دیگر، این اجرایی رئالیستی (واقع‌گرا) است و اصول این شیوه در آن مراعات شده‌اند، اما پاسخ نمادهای نهفته در شخصیتها و رویدادها و موقعیت را، آن‌گونه که باید، نداده است. همان گونه که انتخاب اصغر هم‍ّت به لحاظ سن و جنس بازی پاسخ نقش جوانی بیست و چند سالة سوئیس‌رفته را نمی‌دهد.
عبدالرضا فریدزاده
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید