سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

راه یابی به سرچشمه خورشید


راه یابی به سرچشمه خورشید
سخن از انسانی است که شخصیت والایش را قلم، به وصف نتواند آورد. انسانی که غیبتش، حضور بیش از پیش او را فزونتر می‏نماید و به رخ می‏کشد، چرا که او نماینده و نمودار کاملی از دریای غنی معارف و فرهنگ اسلامی بود. هم فیلسوف بود، هم فقیه و اصولی و حکیم و مدرس و مفسر و معلم و نویسنده و عارف و احیاگر و سالک و... و در یک کلام، به تعبیر امام علی (ع)، "عالم ربانی" (۱). او که نور علم بر قلبش تافته بود و عشق ربوبی بر جانش نشسته بود و اخلاص بر تمامی وجودش حاکم گشته بود و این همه، در سیمایش نمودار. یکسر، نظرش با اعتبار و سکوتش با فکر و کلامش با ذکر همراه و عجین بود: "المومن اذا نظر اعتبر و اذا سکت تفکر و اذا تکلم ذکر".
همو که اندیشه‏های تابناکش را مکان و زمان به انحصار نمی‏تواند در آورد. گوئی متعلق به آینده است و مراتبی از کمالات را طی نموده که سرچشمه‏های حکمت از قلب به زبان و قلم او جاری شده است و تاریخ را گذری باید تا در کنکاش اندیشه‏اش توانی بدست آورد. از چنان صلابت و عظمت شخصیت و استحکام و استقلال فکرتی برخوردار بود که هر انسان حق جو را بلافاصله جذب کشش علمی و معنوی خود می‏نمود و از این طریق، حقانیت اسلام را به او می‏نمایاند.
مومن فقیهی که به مصداق "من مات منکم علی فراشه و هو علی معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بیته مات شهیدا" (۲) شهید محسوب می‏شود و شاهد زنده و جاویدی بر تاثیر عظیم اندیشه و تفکرش در تحقق انقلاب فرهنگی جامعه اسلامی. فقدان چنین شخصیت هائی است که بزرگترین ثلمه‏ها را در اسلام ایجاد می‏کند، گو اینکه آثار و انوارش خود تسلائی است که غم فقدانشان را اندکی می‏کاهد. برای شناخت و ادامه راه چنین انسانهائی، زندگی سراسر برکتشان، بزرگترین درسها برای ماست که جز با ایثار و اخلاص و بریدن از هر چه غیر خداست نمی‏توان بر چنان راهی رفت و آن‏گونه شد.
● زیست نامه
عارف ربانی، فیلسوف عالیقدر و مفسر کبیر قرآن، مرحوم استاد علامه آیت الله سیدمحمدحسین طباطبائی در سال ۱۲۸۱ شمسی در خانواده‏ای عالم و متقی در تبریز به دنیا آمد. در همان اوان کودکی پدر و مادر خود را از دست داد. نه ساله بود که برای فراگیری تحصیلات ابتدائی به مدارس آن روز فرستاده شد. در سال ۱۲۹۷ به خاطر علاقه و عشق شدیدی که به کسب معارف اسلامی داشت سرگرم مطالعه متون درسی حوزه‏های علمیه شد و طی مدت هفت سال، دوره سطح را به پایان رسانید و سپس برای تکمیل تحصیلات خویش عازم نجف اشرف گردید. مدت ده سال در حوزه علمیه نجف به تحصیل و تالیف و تدریس اشتغال داشت و محضر اساتید بزرگ زمان خود را در رشته‏های مختلف درک نمود: یک دوره خارج اصول بمدت ۶ سال و یک دوره خارج فقه بمدت ۴ سال نزد مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی، یک دوره خارج فقه و اصول بمدت ۸ سال نزد مرحوم آیت الله نائینی، یک دوره خارج فقه آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی، کلیات علم رجال نزد آیت الله حجت کوه کمری، اخلاق و عرفان نزد آیت الله حاج میرزا علی قاضی، فلسفه و حکمت نزد مرحوم آیت الله سیدحسین بادکوبی، یک دوره حساب استدلالی و یک دوره هندسه مسطحه و فضائی و جبر استدلالی نزد مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری به امر مرحوم بادکوبی و.....
آثاری که در دوران نجف به رشته تحریر در آورده‏اند عبارتند از:
▪ رساله در برهان
▪ رساله در مغالطه
▪ رساله در تحلیل
▪ رساله در ترکیب
▪ رساله در اعتباریات (افکاری که ساخته خود انسان است)
▪ رساله در نبوات ومنامات.
در سال ۱۳۱۴ در اثر اختلال وضع معاش ناگزیر به زادگاه خود تبریز مراجعت نمود و مدت ده سال در آنجا اقامت گزید. خود استاد در این زمینه می‏گوید:"در مسیر زندگی با فراز و نشیب‏های گوناگون رو برو شده، در محیط‏های رنگارنگ قرار گرفته‏ام، ولی پیوسته حس می‏کردم که دست ناپیدائی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات می‏دهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده و بسوی مقصد هدایت می‏کند... در دوران تحصیل هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کرده و تلخ و شیرین حوادث را برابر می‏پنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را بکلی برچیدم. در خورد و خوراک و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه می‏پرداختم. بسیار می‏شد (بویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می‏گذراندم. و...." (۳).
از آنجا که در تبریز محیط دلخواه برای تدریس و تحقیق و همچنین زمینه برای تربیت شاگردان فراهم نبود، استاد از این مدت به "دوره خسارت روحی" تعبیر می‏کردند که با آن وجود، تالیفاتی ارزنده در مسائل و معارف اسلامی در همین مدت عرضه می‏کنند:
▪ رساله در اثبات ذات
▪ رساله در اسماء و صفات
▪ رساله در افعال
▪ رساله در وسائط میان خدا و انسان
▪ انسان قبل الدنیا
▪ انسان فی الدنیا
▪ انسان بعد الدنیا
▪ رساله در ولایت
▪ رساله در نبوت
بعد از آن، مشیت بالغه خداوندی او را به حوزه علمیه قم رهنمون می‏شود. استاد در بدو ورود بدون هیچگونه تظاهر و شهرت طلبی، جلسات درس و بحث خود را دایر می‏کند که خیلی زود این جلسات پررونق، بیشترین و بهترین شاگردان را به خود جذب می‏کند. طلاب فاضل و مجاهد به وجود چنین آتشفشان علم و تقوی، که در ظاهر آرام و خموش در کلبه‏ای محقر زندگی می‏کند پی می‏برند و چون پروانه شمع وجود او را احاطه می‏کنند. کم کم افکار و آثار شجره طیبه وجود استاد در جهان اسلام ریشه می‏دواند و به تعبیر استاد شهید مطهری "مانند مشعلی نورانی اطراف خود را روشن و به حیات فکری و معنوی بسیاری از علاقمندان، روح و جهت و معنی می‏بخشد".
● المیزان، معجزه تفسیر
بارزترین اثری که از علامه طباطبائی برجای مانده، تفسیر عظیم الشان و شریف "المیزان" است. استاد بعد از آن که روزگار وصل خویش را باز می‏یابند و به حوزه قم می‏آیند، "تفسیر قرآن" را برای "بهتر شناختن و بهتر شناساندن مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیم ترین امانت الهی" (۴) شدیدترین نیاز احساس می‏کنند و این درست زمانی است که دست زدن به چنین کاری "قربانی شدن و از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدن" قلمداد می‏شد. این احساس نیاز شدید، باعث گردید که استاد با آنکه ابتدا خارج فقه و اصول نیز تدریس می‏کردند و در این رشته‏ها مجتهدی مسلم بودند، بدون توجه به این مسائل، جلسه درس را تعطیل و درس تفسیر را شروع کنند. خود ایشان در این زمینه می‏گفتند: "در حوزه علمیه قم، بحمدالله افرادی هستند که فقه و اصول را تدریس می‏نمایند، ولی استاد فلسفه و تفسیر به مقدار کافی نیست و در این زمان حوزه علمیه قم و جامعه اسلامی نیاز شدیدی به تفسیر و فلسفه دارد. اشتغال من به این علوم برای اسلام نافع‏تر می‏باشد (۵)...... و با آنکه در جو آن زمان تفسیر قرآن، علمی که نیازمند به تحقیق و تدقیق باشد تلقی نمی‏شد و پرداختن به آن، شایسته کسانی که قدرت تحقیق در زمینه‏های فقه و اصول را داشته باشند به حساب نمی‏آمد، در عین حال اینها را برای خودم عذر مقبولی در برابر خدای متعال ندانستم و آنرا ادامه دادم تا به نوشتن تفسیر "المیزان" انجامید. (۶)
عظمت و اهمیت این تفسیر را باید در کلام آنانی جستجو کرد که خود مفسری مسلم هستند. استاد شهید مرتضی مطهری درباره این تفسیر فرموده‏اند: "تفسیر المیزان علامه طباطبائی را مردم ما ۶۰ و یا ۱۰۰ سال دیگر می‏فهمند که چیست؟ (۷)..... تفسیر المیزان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است. البته قرآن مجید مقامی دارد که نمی‏‏شود هیچ تفسیری را گفت و ادعا کرد که حق قرآن را ادا کرده است ولی مفسرین هر کدام از یک جنبه بالخصوص خدمتی به قرآن کرده‏اند، من می‏توانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبه‏های خاصی، بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است..... تفسیر المیزان را در بیروت همین جور بدون اطلاع چندین بار تجدید چاپ کرده‏اند و این خود نشان می‏دهد که افکار و کتاب‏های ایشان در دنیای اسلام چقدر برای خودش جا باز کرده است. نه تنها در دنیای اسلام، در دنیای غیراسلام هم (۸) ". " جنبه‏های خاصی" را که استاد شهید به آن اشاره کرده‏اند در دو مورد می‏توان در نظر گرفت:
۱) همانگونه که خود مرحوم علامه در کتاب پر ارج "قرآن در اسلام" می‏گویند:"تفسیر واقعی قرآن، تفسیری است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر، به دست می‏آید. به عبارت دیگر در تفسیر آیات قرآنی، یکی از سه راه را در پیش داریم:
الف: تفسیر آیه به تنهایی با مقدمات علمی و غیرعلمی که در نزد خود داریم. ب: تفسیر آیه به روایاتی که در ذیل آیه از معصوم رسیده. ج: تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه از مجموع آیات مربوطه و استفاده از روایت.
آنگاه استاد ضمن بحث مشروحی با استناد به آیات و روایات، این روش را که "قرآن با قرآن تفسیر می‏شود نه با رای تفسیرکننده" بهترین راه تفسیر می‏دانند.
استاد علامه به تاسی از مولایش علی (ع) که در مورد قرآن فرمود "ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض (۹)" و با توجه به کمبودی که نوعا در تفاسیر پیشینیان ـ مبنی بر اینکه هر مفسری صرفا از جنبه خاصی به قرآن نگریسته است ـ برایشان مشهود بود و با تسلط و احاطه کاملی که بر قرآن داشتند، دست به چنین مهمی زدند و بعد از بیست سال تلاش و کوشش، که شاید بیشترین وقت او را تحقیق و تدوین و تالیف همین تفسیر می‏گرفت، موفق به تفسیر تمامی آیات قرآن شدند و کاملترین و جامعترین تفسیر را در دنیای اسلام از خود به یادگار گذاشتند.
۲) جنبه دوم اینکه، بعد از پایان تفسیر یک یا چند آیه، بحثهای مستقل و مجزائی در باره محتوای آیات آمده است که هر کدام به نوبه خود عمیق‏ترین و کامل‏ترین بحث‏ها در زمینه‏های مربوط هستند:بحث‏های روانی، فلسفی، علمی، تاریخی، اجتماعی، اخلاقی و.....
استاد در جلد اول ص ۶۰، این چنین "قرآن" را معرفی می‏کند: "فالقرآن آیه للبلیغ فی بلاغته و فصاحته و للحکیم فی حکمته و للعالم فی علمه و للاجتماعی فی اجتماعه و للمتقنین فی تقنینهم و للسیانسین فی سیاستهم و للحکام فی حکومتهم و لجمیع العالمین فیما لا ینالونه جمیعا کالغیب و الاختلاف فی الحکم و العلم و البیان".قرآن مجید برای اهل ادب، بلاغت و فصاحت در کلام و برای فیلسوف در فلسفه و برای عالم در علم مربوطه‏اش و برای جامعه شناس در علم الاجتماع و برای قانون‏گذار در وضع قوانین و برای سیاستمدار در فن سیاست و برای حکام در تدبیر حکومت و بالاخره برای همه جهانیان در تمامی شئون حیات، اعجاز بلندمرتبه و شگفتی است.
عناوینی که استاد در طی بیست مجلد عربی (که ترجمه کامل آن به فارسی در ۴۰ و سپس ۲۰ جلد عرضه شده است) مطرح کرده‏اند، مشتمل بر صدها مبحث می‏باشد و این است که دانشمندان و علمای بزرگ اسلام از "المیزان" به عنوان "بزرگترین دایره المعارف اسلامی" یاد می‏کنند. نمونه مختصر و اجمالی این بحث‏ها بدین قرار است:
▪ اعجاز قرآن، شفاعت، امامت، اخلاق، مراتب اسلام و ایمان، تقلید
▪ دعا، مالکیت، جهاد، رجعت، نبوت، زن در اسلام، ماهیت انسان، ربا، قلب، انفاق
▪ عذاب، محکم و متشابه، تفسیر به رای، قصه عیسی و مادرش
▪ توکل، روابط اجتماعی در اسلام، تعداد زوجات، ارث، توبه
▪ مستعضف، عصمت، دین و شریعت، تاریخ تفکر اسلامی
▪ توحید، شهادت، عدالت، عبادت عفو و مجازات
▪ قصه ابراهیم، برکت، هدایت الهی
▪ سعادت و شقاوت، ابلیس و عملش، اسماء الحسنی، عرش
▪ عهد و اقسام آن، زکات، شهداء بدر وحنین، کنز
▪ قدرت انبیاء و اولیاء، قصه نوح و هود و صالح و بشری و شعیب، درباره بت‏پرستی
▪ قصه یوسف، تقوی، دروغ، اخلاص
▪ تحریف قرآن، انتقام
▪ حرمت زنا، قضاء، نزول قرآن، قصه اصحاب کهف، ذوالقرنین
▪ قصه زکریا و اسماعیل و ادریس و یحیی
▪ حقوق اجتماعی، تاثیر ایمان، ارتباط اشیاء به علم خدا، قصه سلیمان، نفی ظلم از خدا
▪ قصه موسی و هارون، قصه لقمان، فطری بودن دین
▪ ملائکه، قصه الیاس و داود و ایوب و یونس، معنای رضای خدا
▪ ایمان، برادری، رزق، علم امام
▪ شق القمر، سعادت و نحوست ایام، نفاق در صدر اسلام، قدر
▪ جن، روح، سوگندهای قرآن و...
● احیاء علوم عقلی
"فیلسوف الهی" صفتی ملازم و همراه "مفسر کبیر" است که علامه طباطبایی بحق شایسته آنست. آشنایی و تسلط استاد تنها در حد درک و فهم عقاید پیشینیان متوقف نبود، بلکه خود طراح و مبتکر مسائلی نو در فلسفه بودند. استاد شهید مطهری در این‏باره می‏گویند: علامه طباطبایی ما، چند تا نظر در فلسفه دارند، نظریاتی در سطح جهانی، که شاید ۵۰ یا ۶۰ سال دیگر ارزش این‏ها روشن بشود ولی خود ما قدر خودمان را نمی‏دانیم. (۱۰).... علامه طباطبائی مردی است که ۱۰۰ سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. (۱۱)
استاد رساله کوچکی به زبان عربی دارند به نام "قوه و فعل" که به عقیده علماء اسلام، در آن دهها نظریه جدید و بدیع فلسفی مندرج است. هم اکنون کتاب‏های "بدایه الحکمه" و "نهایه الحکمه" که استاد به سبک جدیدی به تدوین آن پرداخته‏اند، در سطح حوزه‏های علمیه، رایج و مورد استفاده طلاب می‏باشد. در سطوح بالاتر، تعلیقه‏ها و حاشیه‏های استاد بر کتاب "اسفار" صدرالمتالهین که به همت و زیر نظرایشان در نه مجلد به چاپ رسیده است مورد استفاده علما و فضلاست.
اما در این میان اثر ارزنده‏ای که استاد از خود به یادگار گذاشتند کتاب پر ارج "اصول فلسفه و روش رئالیسم" است. ورود استاد علامه به قم مصادف با اوج تبلیغات فرهنگ‏های بیگانه و بویژه مارکسیسم بود. ایشان در این زمینه می‏گویند: چون شبهات مادی رواج یافته بود نیاز شدیدی به بحث‏های عقلی و فلسفی وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید. از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال در رفع این دو نیاز ضروری (تفسیر و فلسفه) کوشش نمایم. (۱۲) این بود که شب‏های پنجشنبه و جمعه جمعی مرکب از طلاب و دانشمندان تشکیل می‏شد و شبهات ماتریالیسم دیالکتیک و نقد و رد آنها، بعد از آنکه از طرف استاد خوانده می‏شد و به مقدار کافی تدقیق و تحقیق می‏شد، از طرف جمع سئوالات و بحث‏هایی نیز مطرح می‏گردید که در نهایت منجر به تدوین کتاب "اصول فلسفه" شد که استاد علامه برای وضوح بیشتر مطالب، بر استاد شهید پیشنهاد و تکلیف نوشتن پاورقی‏هایی را بر آن نمودند.
این کتاب با ارزش با آنکه بیش از سی سال از انتشارش می‏گذرد اما از آنجا که هم مشتمل بر تحقیقات گرانمایه هزار ساله فلسفه اسلامی است و هم آراء و نظریات فلسفی جدید مورد توجه قرار گرفته و ارزش فلسفه الهی بخوبی روشن شده است (۱۳) هنوز در رد شبهات ماتریالیست‏ها و تبیین بی‏پایگی عقاید آنها و اینکه اصلا فلسفه مادی‏‏، فلسفه نیست (به تعبیر استاد شهید مطهری) تازه و مورد استفاده است و باز به تعبیر ایشان در نظر منافقین و ماتریالست‏ها "گناه بزرگ علامه طباطبایی تالیف این کتاب و نقد ماتریالیسم دیالکتیک بود" (۱۴)
● مجسمه تقوی و معنویت
استاد علامه، نه تنها مفسری کبیر در قرآن و مدرسی عالیقدر در حکمت الهی، که معلمی مهذب در اخلاق نیز بود. از همان زمان که برای تکمیل تحصیلات به نجف رفتند تحت تاثیر استاد خود، معلم اخلاق و عارف کامل مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی قرار گرفتند. خودشان در این باره می‏گویند: "ما هر چه در این مورد داریم از مرحوم قاضی داریم، چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفته‏ایم. (۱۵)
تواضع، سادگی، مهربانی، سکوت و صمت و وقار او از همان آغاز زبانزد عام و خاص بود. چشمان نافذ و سیمای نورانی او گوئی نشانی از ملکوت داشت. شخصیت او براستی مصداق محتوای این حدیث شریف بود که "دیدار او انسان را به یاد خدا می‏انداخت و صحبت او بر علم آدمی می‏افزود و عملش انسان را بر آخرت ترغیب می‏کرد. (۱۶)
استاد اهل ذکر و دعا و مناجات بود. در بین راه که او را می‏دیدی، غالبا ذکر خدا بر لب داشت. در جلسات، وقتی جلسه به سکوت می‏کشید، دیده می‏شد که لب‏های استاد به ذکر خدا حرکت می‏کرد. به نوافل مقید بود، حتی گاهی دیده می‏شد در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است. شب‏های ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بود. مقداری مطالعه می‏کرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز مشغول بود. (۱۷) ملکات عالی روحی ایشان همه را بی استثناء تحت تاثیر قرار می‏داد. همین جاذبه الهی و کشش قدسی بود که دانشمند برجسته‏ای چون پروفسور هانری کربن استاد دانشگاه سوربن را از پاریس به شوق خوشه‏چینی از این خرمن پربار تقوی و عرفان و علم و حکمت به ایران می‏کشاند. آنچه بیش از مباحثات ـ که حاصل آن به صورت کتاب‏های "شیعه" و "رسالت تشیع در دنیای امروز" گرد آمده است ـ پروفسور کربن و دیگران را تحت تاثیر قرار می‏داد، مراتب متعالی و عظمت مقام معنوی ایشان بود.
استاد شهید مطهری در این باره می‏گویند: "این فرد مجسمه تقوی و مجسمه معنویت است، در تهذیب نفس و تقوی، مقامات بسیار عالی را طی کرده است..... ایشان از نظر کمالات روحی به حد تجرد برزخی رسیده‏اند و می‏توانند صور غیبی را که دید افراد عادی از مشاهده آنها ناتوان است مشاهده کنند. (۱۹)
کتاب "محاکمات بین مکاتبات" نوشته‏ای از استاد در زمینه مسائل عرفانی و اخلاقی است. علاوه بر آن اشعار زیادی از او در جنبه‏های عرفانی و اخلاقی بجا مانده است. استاد در طول زندگانی پرفیض خویش در تربیت شاگردان بزرگی که هر کدام مقامی عالی در علم و تقوی دارند، سعی وافری مبذول داشتند. هم اکنون اکثریت قریب به اتفاق علما و دانشمندان در گوشه و کنار ایران از شاگردان او محسوب می‏شوند. اگر تنها اثر و نتیجه کار استاد علامه، تربیت گوهری چون استاد شهید مرتضی مطهری بود، همین خود بزرگ‏ترین خدمت به عالم اسلام به شمار می‏رود. استادی که همیشه از استاد خویش با عنوان "روحی فداه" یاد می‏کرد و این نمودار بالاترین احساس شیفتگی یک "مرید" به "مراد" خویش است.
● گذری بر اندیشه‏های استاد
از خصوصیات ویژه مرحوم علامه طباطبائی، احاطه کامل ایشان به ابعاد مختلف معارف اسلامی بود. درست است که او بنابر وظیفه و ضرورتی که احساس کرده بود، بیشتر وقت و تلاش خویش را در زمینه تفسیر قرآن و احیاء علوم عقلی صرف می‏نمود، اما هیچگاه از تبیین اندیشه اسلامی در جنبه‏های مختلف و رد شبهات منکرین معارف اسلامی غافل نبود.
در تمامی آثار استاد، استناد به آیات قرآن که او آن را "میزان" تحقیقات و تالیفات خویش قرار داده بود به چشم می‏خورد. به نظر او "قرآن در اسلام" سرچشمه جوشان و پایان ناپذیری است که مسلمین با تمسلک و عمل به آن باید دوران مجد و عظمت گذشته را باز یابند. "مسلمانان به دستور قرآن عمل نکردند و در نتیجه در کمترین فاصله زمانی، روش روشن صد در صد آزاد اسلامی تبدیل به یک امپراطوری تاریک قیصری و کسرائی گردیده و زنجیر استعداد و زورگوئی و ستمگری دست و زبان جامعه حقیقی اسلام را بست." (۲۰) علاوه بر آن به سفارش پیامبر اکرم، استاد سعی در شناساندن معارفی که از طریق "وحی یا شعور مرموز" به انسان می‏رسد داشتند. تجلی عینی این معارف عظیم در انسانها، الگوئی است که برای بشر به منزله علامتهای جاده (معالم الطریق) هستند این است که در نظر وی، درک شخصیت درخشان "محمد در آیینه اسلام" آن هنگام صورت می‏گیرد که گفتار و کردار او، "سنن النبی"، مورد توجه واقع شود. در ادامه همین طریق الهی است که "شیعه در اسلام" پا می‏گیرد. شیعه‏ای که معتقد است "انسانی که تحت ولایت و سرپرستی پروردگار پاک قرار می‏گیرد هر چه را بشناسد با خدا می‏شناسد و با هدایت و رهبری خدا، با اخلاقی پاک و اعمالی نیک متلبس می‏گردد. این است آخرین درجه کمال انسانی و مقام انسان کامل یعنی "امام" که به موهبت خدائی به این مقام رسیده و کسانی را که از راه اکتساب به این کمال نائل شوند، با اختلاف درجاتی که دارند، پیروان حقیقی امام می‏باشند، و از این جا روشن می‏شود که خداشناسی و امام‏شناسی هرگز از هم جدا نمی‏شوند، چنانکه خداشناسی و خودشناسی از هم جدا نمی‏شوند، زیرا کسی که هستی مجازی خود را بشناسد، هستی حقیقی خدای بی‏نیاز را شناخته است. (۲۱). "علی و فلسفه الهی" به عقیده او دو واژه جداناپذیر از هم هستند. در نظر استاد "معنویت تشیع" و یا "پیام معنوی شیعه" یک جمله بیش نیست و آن این است که خدا را بشناسید و به تعبیر دیگر راه خداشناسی را پیش گیرید تا سعادتمند و رستگار شوید. (۲۲). "نگاهی به تاریخ شیعه" مبین این امر است که امامان خود جلودارانی بودند که به این راه رفتند و "رابطه اعتقاد و اخلاق و عمل" را در ابعاد مختلف وجودی خویش برای راهیابی دیگران به نیکوترین وجه نشان دادند. در حقیقت باید گفت "ولایت و زعامت" در اسلام امری است فطری. "هر انسانی با نهاد خدادادی خود درک می‏کند که کار ضروری، که متصدی معینی ندارد باید برای آن سرپرستی گماشت. اسلام نیز که دینی است فطری و پایه احکام و قوانین آن براساس آفرینش گذاشته شده است، مسئله ولایت را که مسئله‏ای است فطری است الغاء و اهمال ننموده بلکه با اعتبار دادن به آن، یک حکم فطری انسانی را امضا کرده و به جریان انداخته است." (۲۳)
"مباحث اجتماعی اسلام" فصلی بود که استاد سخت به آن بها می‏داد چرا که بسیاری از سئوالات و شبهات که از جوانب مختلف مطرح می‏شد در همین باب بود. استاد به آنان که تردید داشتند "آیا اسلام هم امروز قابل اجرا است" و یا مسئله داشتند که "چرا باید دست دزد را قطع کرد" و "فلسفه تعداد زوجات در اسلام" و "همسران پیامبر اسلام" چیست یا متانت و مستدل جواب می‏دادند و جنبه‏های مختلف "روابط اجتماعی در اسلام" را با بیانی زیبا مطرح می‏کردند. "اسلام و آزادی" به عقیده او، واژه‏هایی است که باید دقیقا تعریف و شناخته شود تا معلوم گردد که "اسلام برخلاف تمدن جدید یک نوع حریت به انسان عطا کرده که دنیای وسیعی در برابر او گشوده است و آن آزادی از بندگی غیر خداست. این جمله خلاصه، معنی دامنه‏داری دارد که بسیاری از قید و بندهائی که در جهان متمدن کنونی وجود دارد از پای بشر باز می‏کند، یعنی هر ملتی را از قید هر نوع استعمار و استعباد و سیادت سایر ملل آزاد ساخته و هر طبقه‏ای از طبقات اجتماع را از بند رقیت و بندگی سایر طبقات رها می‏کند." (۲۴)
استاد "مقام و موقعیت زن در اسلام" و "شخصیت اجتماعی زن" را بسیار والا دانست و معتقد بوده که "اسلام زن را یک نفر و انسانی تشخیص داده و جزئی (به تمام معنی) از جامعه بشری شناخته و زنی را که یک نفر انسان بحسب اندازه تاثیر اراده و عمل خود می‏تواند در جامعه بشری پیدا کند بوی داده است...... و او را از اسارت بیرون آورده و آزادی اراده و عمل به او بخشیده است." (۲۵)
با آنکه استاد والاترین مراتب علمی را دارا بود و بالاترین سطوح حکومت و فلسفه را تدریس می‏کرد، اما در همان موقع از "آموزش دین" برای دانش‏آموزان نیز غافل نبود و به قدر عقولشان معارف اسلامی را برای آنها باز می‏گفت و.... (۲۶)
● قدرشناسی از شخصیتها
در پایان، تذکر نکته‏ای از زبان استاد شهید مطهری را باز می‏گوئیم. همانگونه که ایشان در بحث‏های "احیاء تفکر اسلامی" اشاره کردند "یکی از نشانه‏های جامعه مرده، مرده پرستی است". متاسفانه رگه‏های این طرز تفکر هنوز در اذهان ما وجود دارد که باید با شناخت بیشتر معارف اسلام آن را به کلی زدود. چنین نباشد که تا شخصیتهائی که چون ستاره در آسمان علم و تقوی و معارف اسلامیمان می‏درخشد وجود دارند، از شناخت و استفاده از آنها غافل باشیم و در مرگشان برناشناخته ماندنشان حسرت بخوریم"چرا ما از حالا به این فکر نیفتیم، این وظیفه حوزه قم و وظیفه همه است و شاید وظیفه ما هم باشد که از ایشان تجلیل کنیم. تجلیل از اینها تجلیل از علم است، تجلیل از اجتماع است، یعنی فایده‏ای که دارد این است که مردم صبر نمی‏کنند که صد سال بگذرد، بعد از فیض این مرد بهره‏مند شوند. (۲۷). این "ناشناخته ماندن در زمان حیات" را در مورد استاد علامه و خود استاد شهید مطهری بسیاری بزرگان دیگر را کمابیش مشاده کردیم. امید است که جامعه ما در شناختن و شناساندن شخصیتهای موثر خویش در زمان حیاتشان هر چه بیشتر کوشا باشد.
نویسنده: مسعود - بینش
ارسال کننده: مسعود بینش
پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه. صبحی الصالح. حکمت ۱۴۷.
۲. همان مدرک. خطبه ۱۹۰.
۳. زندگینامه علامه به قلم خودشان. مقدمه کتاب "بررسیهای اسلامی".
۴ تا ۷. یاد نامه علامه طباطبائی. به ترتیب صفحه ۴۰ و ۱۲۶ و ۱۴۱ و ۲۱۲.
۸. مرتضی مطهری. "احیای تفکر اسلامی". ص ۸۹.
۹. نهج البلاغه. صبحی الصالح. خطبه ۱۳۳.
۱۰. مرتضی مطهری. "شناخت در قران".
۱۱. احیای تفکر اسلامی. ص ۸۹.
۱۲. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۴۰.
۱۳. مقدمه جلد اول " اصول فلسفه و روش رئالیسم ".
۱۴. مرتضی مطهری. "علل گرایش به مادیگری".
۱۵. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۶۲.
۱۶. اصول کافی. ج ۱. ص ۳۹.
۱۷. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۱۳۱.
۱۸. احیای تفکر اسلامی. ص ۸۹.
۱۹. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۶۲.
۲۰. علامه طباطبائی. "بررسیهای اسلامی". ص ۲۹.
۲۱. علامه طباطبائی. "شیعه در اسلام". جملات آخر کتاب.
۲۲. علامه طباطبائی. "معنویت تشیع". ص ۳۱۴.
۲۳ تا ۲۵. بررسیهای اسلامی. ص ۱۷۲ و ۵۱ و ۱۰۶.
۲۶. عبارات داخل گیومه از اسامی کتاب ها و مقالات علامه طباطبائی برگرفته شسده است.
۲۷. احیای تفکر اسلامی. ص ۹۰.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید