چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
راه یابی به سرچشمه خورشید
![راه یابی به سرچشمه خورشید](/mag/i/2/ixs6e.jpg)
همو که اندیشههای تابناکش را مکان و زمان به انحصار نمیتواند در آورد. گوئی متعلق به آینده است و مراتبی از کمالات را طی نموده که سرچشمههای حکمت از قلب به زبان و قلم او جاری شده است و تاریخ را گذری باید تا در کنکاش اندیشهاش توانی بدست آورد. از چنان صلابت و عظمت شخصیت و استحکام و استقلال فکرتی برخوردار بود که هر انسان حق جو را بلافاصله جذب کشش علمی و معنوی خود مینمود و از این طریق، حقانیت اسلام را به او مینمایاند.
مومن فقیهی که به مصداق "من مات منکم علی فراشه و هو علی معرفه حق ربه و حق رسوله و اهل بیته مات شهیدا" (۲) شهید محسوب میشود و شاهد زنده و جاویدی بر تاثیر عظیم اندیشه و تفکرش در تحقق انقلاب فرهنگی جامعه اسلامی. فقدان چنین شخصیت هائی است که بزرگترین ثلمهها را در اسلام ایجاد میکند، گو اینکه آثار و انوارش خود تسلائی است که غم فقدانشان را اندکی میکاهد. برای شناخت و ادامه راه چنین انسانهائی، زندگی سراسر برکتشان، بزرگترین درسها برای ماست که جز با ایثار و اخلاص و بریدن از هر چه غیر خداست نمیتوان بر چنان راهی رفت و آنگونه شد.
● زیست نامه
عارف ربانی، فیلسوف عالیقدر و مفسر کبیر قرآن، مرحوم استاد علامه آیت الله سیدمحمدحسین طباطبائی در سال ۱۲۸۱ شمسی در خانوادهای عالم و متقی در تبریز به دنیا آمد. در همان اوان کودکی پدر و مادر خود را از دست داد. نه ساله بود که برای فراگیری تحصیلات ابتدائی به مدارس آن روز فرستاده شد. در سال ۱۲۹۷ به خاطر علاقه و عشق شدیدی که به کسب معارف اسلامی داشت سرگرم مطالعه متون درسی حوزههای علمیه شد و طی مدت هفت سال، دوره سطح را به پایان رسانید و سپس برای تکمیل تحصیلات خویش عازم نجف اشرف گردید. مدت ده سال در حوزه علمیه نجف به تحصیل و تالیف و تدریس اشتغال داشت و محضر اساتید بزرگ زمان خود را در رشتههای مختلف درک نمود: یک دوره خارج اصول بمدت ۶ سال و یک دوره خارج فقه بمدت ۴ سال نزد مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی، یک دوره خارج فقه و اصول بمدت ۸ سال نزد مرحوم آیت الله نائینی، یک دوره خارج فقه آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی، کلیات علم رجال نزد آیت الله حجت کوه کمری، اخلاق و عرفان نزد آیت الله حاج میرزا علی قاضی، فلسفه و حکمت نزد مرحوم آیت الله سیدحسین بادکوبی، یک دوره حساب استدلالی و یک دوره هندسه مسطحه و فضائی و جبر استدلالی نزد مرحوم آقا سید ابوالقاسم خوانساری به امر مرحوم بادکوبی و.....
آثاری که در دوران نجف به رشته تحریر در آوردهاند عبارتند از:
▪ رساله در برهان
▪ رساله در مغالطه
▪ رساله در تحلیل
▪ رساله در ترکیب
▪ رساله در اعتباریات (افکاری که ساخته خود انسان است)
▪ رساله در نبوات ومنامات.
در سال ۱۳۱۴ در اثر اختلال وضع معاش ناگزیر به زادگاه خود تبریز مراجعت نمود و مدت ده سال در آنجا اقامت گزید. خود استاد در این زمینه میگوید:"در مسیر زندگی با فراز و نشیبهای گوناگون رو برو شده، در محیطهای رنگارنگ قرار گرفتهام، ولی پیوسته حس میکردم که دست ناپیدائی مرا از هر پرتگاه خطرناک نجات میدهد و جاذبه مرموزی از میان هزارها مانع بیرون کشیده و بسوی مقصد هدایت میکند... در دوران تحصیل هرگز نسبت به تعلیم و تفکر، درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کرده و تلخ و شیرین حوادث را برابر میپنداشتم. بساط معاشرت غیر اهل علم را بکلی برچیدم. در خورد و خوراک و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده، باقی را به مطالعه میپرداختم. بسیار میشد (بویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذراندم. و...." (۳).
از آنجا که در تبریز محیط دلخواه برای تدریس و تحقیق و همچنین زمینه برای تربیت شاگردان فراهم نبود، استاد از این مدت به "دوره خسارت روحی" تعبیر میکردند که با آن وجود، تالیفاتی ارزنده در مسائل و معارف اسلامی در همین مدت عرضه میکنند:
▪ رساله در اثبات ذات
▪ رساله در اسماء و صفات
▪ رساله در افعال
▪ رساله در وسائط میان خدا و انسان
▪ انسان قبل الدنیا
▪ انسان فی الدنیا
▪ انسان بعد الدنیا
▪ رساله در ولایت
▪ رساله در نبوت
بعد از آن، مشیت بالغه خداوندی او را به حوزه علمیه قم رهنمون میشود. استاد در بدو ورود بدون هیچگونه تظاهر و شهرت طلبی، جلسات درس و بحث خود را دایر میکند که خیلی زود این جلسات پررونق، بیشترین و بهترین شاگردان را به خود جذب میکند. طلاب فاضل و مجاهد به وجود چنین آتشفشان علم و تقوی، که در ظاهر آرام و خموش در کلبهای محقر زندگی میکند پی میبرند و چون پروانه شمع وجود او را احاطه میکنند. کم کم افکار و آثار شجره طیبه وجود استاد در جهان اسلام ریشه میدواند و به تعبیر استاد شهید مطهری "مانند مشعلی نورانی اطراف خود را روشن و به حیات فکری و معنوی بسیاری از علاقمندان، روح و جهت و معنی میبخشد".
● المیزان، معجزه تفسیر
بارزترین اثری که از علامه طباطبائی برجای مانده، تفسیر عظیم الشان و شریف "المیزان" است. استاد بعد از آن که روزگار وصل خویش را باز مییابند و به حوزه قم میآیند، "تفسیر قرآن" را برای "بهتر شناختن و بهتر شناساندن مفاهیم والای اصیل ترین متن اسلامی و عظیم ترین امانت الهی" (۴) شدیدترین نیاز احساس میکنند و این درست زمانی است که دست زدن به چنین کاری "قربانی شدن و از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدن" قلمداد میشد. این احساس نیاز شدید، باعث گردید که استاد با آنکه ابتدا خارج فقه و اصول نیز تدریس میکردند و در این رشتهها مجتهدی مسلم بودند، بدون توجه به این مسائل، جلسه درس را تعطیل و درس تفسیر را شروع کنند. خود ایشان در این زمینه میگفتند: "در حوزه علمیه قم، بحمدالله افرادی هستند که فقه و اصول را تدریس مینمایند، ولی استاد فلسفه و تفسیر به مقدار کافی نیست و در این زمان حوزه علمیه قم و جامعه اسلامی نیاز شدیدی به تفسیر و فلسفه دارد. اشتغال من به این علوم برای اسلام نافعتر میباشد (۵)...... و با آنکه در جو آن زمان تفسیر قرآن، علمی که نیازمند به تحقیق و تدقیق باشد تلقی نمیشد و پرداختن به آن، شایسته کسانی که قدرت تحقیق در زمینههای فقه و اصول را داشته باشند به حساب نمیآمد، در عین حال اینها را برای خودم عذر مقبولی در برابر خدای متعال ندانستم و آنرا ادامه دادم تا به نوشتن تفسیر "المیزان" انجامید. (۶)
عظمت و اهمیت این تفسیر را باید در کلام آنانی جستجو کرد که خود مفسری مسلم هستند. استاد شهید مرتضی مطهری درباره این تفسیر فرمودهاند: "تفسیر المیزان علامه طباطبائی را مردم ما ۶۰ و یا ۱۰۰ سال دیگر میفهمند که چیست؟ (۷)..... تفسیر المیزان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است. البته قرآن مجید مقامی دارد که نمیشود هیچ تفسیری را گفت و ادعا کرد که حق قرآن را ادا کرده است ولی مفسرین هر کدام از یک جنبه بالخصوص خدمتی به قرآن کردهاند، من میتوانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبههای خاصی، بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است..... تفسیر المیزان را در بیروت همین جور بدون اطلاع چندین بار تجدید چاپ کردهاند و این خود نشان میدهد که افکار و کتابهای ایشان در دنیای اسلام چقدر برای خودش جا باز کرده است. نه تنها در دنیای اسلام، در دنیای غیراسلام هم (۸) ". " جنبههای خاصی" را که استاد شهید به آن اشاره کردهاند در دو مورد میتوان در نظر گرفت:
۱) همانگونه که خود مرحوم علامه در کتاب پر ارج "قرآن در اسلام" میگویند:"تفسیر واقعی قرآن، تفسیری است که از تدبر در آیات و استمداد در آیه به آیات مربوطه دیگر، به دست میآید. به عبارت دیگر در تفسیر آیات قرآنی، یکی از سه راه را در پیش داریم:
الف: تفسیر آیه به تنهایی با مقدمات علمی و غیرعلمی که در نزد خود داریم. ب: تفسیر آیه به روایاتی که در ذیل آیه از معصوم رسیده. ج: تفسیر آیه با استمداد از تدبر و استنطاق معنی آیه از مجموع آیات مربوطه و استفاده از روایت.
آنگاه استاد ضمن بحث مشروحی با استناد به آیات و روایات، این روش را که "قرآن با قرآن تفسیر میشود نه با رای تفسیرکننده" بهترین راه تفسیر میدانند.
استاد علامه به تاسی از مولایش علی (ع) که در مورد قرآن فرمود "ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض (۹)" و با توجه به کمبودی که نوعا در تفاسیر پیشینیان ـ مبنی بر اینکه هر مفسری صرفا از جنبه خاصی به قرآن نگریسته است ـ برایشان مشهود بود و با تسلط و احاطه کاملی که بر قرآن داشتند، دست به چنین مهمی زدند و بعد از بیست سال تلاش و کوشش، که شاید بیشترین وقت او را تحقیق و تدوین و تالیف همین تفسیر میگرفت، موفق به تفسیر تمامی آیات قرآن شدند و کاملترین و جامعترین تفسیر را در دنیای اسلام از خود به یادگار گذاشتند.
۲) جنبه دوم اینکه، بعد از پایان تفسیر یک یا چند آیه، بحثهای مستقل و مجزائی در باره محتوای آیات آمده است که هر کدام به نوبه خود عمیقترین و کاملترین بحثها در زمینههای مربوط هستند:بحثهای روانی، فلسفی، علمی، تاریخی، اجتماعی، اخلاقی و.....
استاد در جلد اول ص ۶۰، این چنین "قرآن" را معرفی میکند: "فالقرآن آیه للبلیغ فی بلاغته و فصاحته و للحکیم فی حکمته و للعالم فی علمه و للاجتماعی فی اجتماعه و للمتقنین فی تقنینهم و للسیانسین فی سیاستهم و للحکام فی حکومتهم و لجمیع العالمین فیما لا ینالونه جمیعا کالغیب و الاختلاف فی الحکم و العلم و البیان".قرآن مجید برای اهل ادب، بلاغت و فصاحت در کلام و برای فیلسوف در فلسفه و برای عالم در علم مربوطهاش و برای جامعه شناس در علم الاجتماع و برای قانونگذار در وضع قوانین و برای سیاستمدار در فن سیاست و برای حکام در تدبیر حکومت و بالاخره برای همه جهانیان در تمامی شئون حیات، اعجاز بلندمرتبه و شگفتی است.
عناوینی که استاد در طی بیست مجلد عربی (که ترجمه کامل آن به فارسی در ۴۰ و سپس ۲۰ جلد عرضه شده است) مطرح کردهاند، مشتمل بر صدها مبحث میباشد و این است که دانشمندان و علمای بزرگ اسلام از "المیزان" به عنوان "بزرگترین دایره المعارف اسلامی" یاد میکنند. نمونه مختصر و اجمالی این بحثها بدین قرار است:
▪ اعجاز قرآن، شفاعت، امامت، اخلاق، مراتب اسلام و ایمان، تقلید
▪ دعا، مالکیت، جهاد، رجعت، نبوت، زن در اسلام، ماهیت انسان، ربا، قلب، انفاق
▪ عذاب، محکم و متشابه، تفسیر به رای، قصه عیسی و مادرش
▪ توکل، روابط اجتماعی در اسلام، تعداد زوجات، ارث، توبه
▪ مستعضف، عصمت، دین و شریعت، تاریخ تفکر اسلامی
▪ توحید، شهادت، عدالت، عبادت عفو و مجازات
▪ قصه ابراهیم، برکت، هدایت الهی
▪ سعادت و شقاوت، ابلیس و عملش، اسماء الحسنی، عرش
▪ عهد و اقسام آن، زکات، شهداء بدر وحنین، کنز
▪ قدرت انبیاء و اولیاء، قصه نوح و هود و صالح و بشری و شعیب، درباره بتپرستی
▪ قصه یوسف، تقوی، دروغ، اخلاص
▪ تحریف قرآن، انتقام
▪ حرمت زنا، قضاء، نزول قرآن، قصه اصحاب کهف، ذوالقرنین
▪ قصه زکریا و اسماعیل و ادریس و یحیی
▪ حقوق اجتماعی، تاثیر ایمان، ارتباط اشیاء به علم خدا، قصه سلیمان، نفی ظلم از خدا
▪ قصه موسی و هارون، قصه لقمان، فطری بودن دین
▪ ملائکه، قصه الیاس و داود و ایوب و یونس، معنای رضای خدا
▪ ایمان، برادری، رزق، علم امام
▪ شق القمر، سعادت و نحوست ایام، نفاق در صدر اسلام، قدر
▪ جن، روح، سوگندهای قرآن و...
● احیاء علوم عقلی
"فیلسوف الهی" صفتی ملازم و همراه "مفسر کبیر" است که علامه طباطبایی بحق شایسته آنست. آشنایی و تسلط استاد تنها در حد درک و فهم عقاید پیشینیان متوقف نبود، بلکه خود طراح و مبتکر مسائلی نو در فلسفه بودند. استاد شهید مطهری در اینباره میگویند: علامه طباطبایی ما، چند تا نظر در فلسفه دارند، نظریاتی در سطح جهانی، که شاید ۵۰ یا ۶۰ سال دیگر ارزش اینها روشن بشود ولی خود ما قدر خودمان را نمیدانیم. (۱۰).... علامه طباطبائی مردی است که ۱۰۰ سال دیگر باید بنشینند و آثار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند. (۱۱)
استاد رساله کوچکی به زبان عربی دارند به نام "قوه و فعل" که به عقیده علماء اسلام، در آن دهها نظریه جدید و بدیع فلسفی مندرج است. هم اکنون کتابهای "بدایه الحکمه" و "نهایه الحکمه" که استاد به سبک جدیدی به تدوین آن پرداختهاند، در سطح حوزههای علمیه، رایج و مورد استفاده طلاب میباشد. در سطوح بالاتر، تعلیقهها و حاشیههای استاد بر کتاب "اسفار" صدرالمتالهین که به همت و زیر نظرایشان در نه مجلد به چاپ رسیده است مورد استفاده علما و فضلاست.
اما در این میان اثر ارزندهای که استاد از خود به یادگار گذاشتند کتاب پر ارج "اصول فلسفه و روش رئالیسم" است. ورود استاد علامه به قم مصادف با اوج تبلیغات فرهنگهای بیگانه و بویژه مارکسیسم بود. ایشان در این زمینه میگویند: چون شبهات مادی رواج یافته بود نیاز شدیدی به بحثهای عقلی و فلسفی وجود داشت تا حوزه بتواند مبانی فکری و عقیدتی اسلام را با براهین عقلی اثبات و از موضع حق خود، دفاع نماید. از این رو وظیفه شرعی خود دانستم که به یاری خدای متعال در رفع این دو نیاز ضروری (تفسیر و فلسفه) کوشش نمایم. (۱۲) این بود که شبهای پنجشنبه و جمعه جمعی مرکب از طلاب و دانشمندان تشکیل میشد و شبهات ماتریالیسم دیالکتیک و نقد و رد آنها، بعد از آنکه از طرف استاد خوانده میشد و به مقدار کافی تدقیق و تحقیق میشد، از طرف جمع سئوالات و بحثهایی نیز مطرح میگردید که در نهایت منجر به تدوین کتاب "اصول فلسفه" شد که استاد علامه برای وضوح بیشتر مطالب، بر استاد شهید پیشنهاد و تکلیف نوشتن پاورقیهایی را بر آن نمودند.
این کتاب با ارزش با آنکه بیش از سی سال از انتشارش میگذرد اما از آنجا که هم مشتمل بر تحقیقات گرانمایه هزار ساله فلسفه اسلامی است و هم آراء و نظریات فلسفی جدید مورد توجه قرار گرفته و ارزش فلسفه الهی بخوبی روشن شده است (۱۳) هنوز در رد شبهات ماتریالیستها و تبیین بیپایگی عقاید آنها و اینکه اصلا فلسفه مادی، فلسفه نیست (به تعبیر استاد شهید مطهری) تازه و مورد استفاده است و باز به تعبیر ایشان در نظر منافقین و ماتریالستها "گناه بزرگ علامه طباطبایی تالیف این کتاب و نقد ماتریالیسم دیالکتیک بود" (۱۴)
● مجسمه تقوی و معنویت
استاد علامه، نه تنها مفسری کبیر در قرآن و مدرسی عالیقدر در حکمت الهی، که معلمی مهذب در اخلاق نیز بود. از همان زمان که برای تکمیل تحصیلات به نجف رفتند تحت تاثیر استاد خود، معلم اخلاق و عارف کامل مرحوم آیت الله سیدعلی قاضی قرار گرفتند. خودشان در این باره میگویند: "ما هر چه در این مورد داریم از مرحوم قاضی داریم، چه آنچه را که در حیاتش از او تعلیم گرفتیم و از محضرش استفاده کردیم و چه طریقی که خودمان داریم، از مرحوم قاضی گرفتهایم. (۱۵)
تواضع، سادگی، مهربانی، سکوت و صمت و وقار او از همان آغاز زبانزد عام و خاص بود. چشمان نافذ و سیمای نورانی او گوئی نشانی از ملکوت داشت. شخصیت او براستی مصداق محتوای این حدیث شریف بود که "دیدار او انسان را به یاد خدا میانداخت و صحبت او بر علم آدمی میافزود و عملش انسان را بر آخرت ترغیب میکرد. (۱۶)
استاد اهل ذکر و دعا و مناجات بود. در بین راه که او را میدیدی، غالبا ذکر خدا بر لب داشت. در جلسات، وقتی جلسه به سکوت میکشید، دیده میشد که لبهای استاد به ذکر خدا حرکت میکرد. به نوافل مقید بود، حتی گاهی دیده میشد در بین راه مشغول خواندن نمازهای نافله است. شبهای ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بود. مقداری مطالعه میکرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز مشغول بود. (۱۷) ملکات عالی روحی ایشان همه را بی استثناء تحت تاثیر قرار میداد. همین جاذبه الهی و کشش قدسی بود که دانشمند برجستهای چون پروفسور هانری کربن استاد دانشگاه سوربن را از پاریس به شوق خوشهچینی از این خرمن پربار تقوی و عرفان و علم و حکمت به ایران میکشاند. آنچه بیش از مباحثات ـ که حاصل آن به صورت کتابهای "شیعه" و "رسالت تشیع در دنیای امروز" گرد آمده است ـ پروفسور کربن و دیگران را تحت تاثیر قرار میداد، مراتب متعالی و عظمت مقام معنوی ایشان بود.
استاد شهید مطهری در این باره میگویند: "این فرد مجسمه تقوی و مجسمه معنویت است، در تهذیب نفس و تقوی، مقامات بسیار عالی را طی کرده است..... ایشان از نظر کمالات روحی به حد تجرد برزخی رسیدهاند و میتوانند صور غیبی را که دید افراد عادی از مشاهده آنها ناتوان است مشاهده کنند. (۱۹)
کتاب "محاکمات بین مکاتبات" نوشتهای از استاد در زمینه مسائل عرفانی و اخلاقی است. علاوه بر آن اشعار زیادی از او در جنبههای عرفانی و اخلاقی بجا مانده است. استاد در طول زندگانی پرفیض خویش در تربیت شاگردان بزرگی که هر کدام مقامی عالی در علم و تقوی دارند، سعی وافری مبذول داشتند. هم اکنون اکثریت قریب به اتفاق علما و دانشمندان در گوشه و کنار ایران از شاگردان او محسوب میشوند. اگر تنها اثر و نتیجه کار استاد علامه، تربیت گوهری چون استاد شهید مرتضی مطهری بود، همین خود بزرگترین خدمت به عالم اسلام به شمار میرود. استادی که همیشه از استاد خویش با عنوان "روحی فداه" یاد میکرد و این نمودار بالاترین احساس شیفتگی یک "مرید" به "مراد" خویش است.
● گذری بر اندیشههای استاد
از خصوصیات ویژه مرحوم علامه طباطبائی، احاطه کامل ایشان به ابعاد مختلف معارف اسلامی بود. درست است که او بنابر وظیفه و ضرورتی که احساس کرده بود، بیشتر وقت و تلاش خویش را در زمینه تفسیر قرآن و احیاء علوم عقلی صرف مینمود، اما هیچگاه از تبیین اندیشه اسلامی در جنبههای مختلف و رد شبهات منکرین معارف اسلامی غافل نبود.
در تمامی آثار استاد، استناد به آیات قرآن که او آن را "میزان" تحقیقات و تالیفات خویش قرار داده بود به چشم میخورد. به نظر او "قرآن در اسلام" سرچشمه جوشان و پایان ناپذیری است که مسلمین با تمسلک و عمل به آن باید دوران مجد و عظمت گذشته را باز یابند. "مسلمانان به دستور قرآن عمل نکردند و در نتیجه در کمترین فاصله زمانی، روش روشن صد در صد آزاد اسلامی تبدیل به یک امپراطوری تاریک قیصری و کسرائی گردیده و زنجیر استعداد و زورگوئی و ستمگری دست و زبان جامعه حقیقی اسلام را بست." (۲۰) علاوه بر آن به سفارش پیامبر اکرم، استاد سعی در شناساندن معارفی که از طریق "وحی یا شعور مرموز" به انسان میرسد داشتند. تجلی عینی این معارف عظیم در انسانها، الگوئی است که برای بشر به منزله علامتهای جاده (معالم الطریق) هستند این است که در نظر وی، درک شخصیت درخشان "محمد در آیینه اسلام" آن هنگام صورت میگیرد که گفتار و کردار او، "سنن النبی"، مورد توجه واقع شود. در ادامه همین طریق الهی است که "شیعه در اسلام" پا میگیرد. شیعهای که معتقد است "انسانی که تحت ولایت و سرپرستی پروردگار پاک قرار میگیرد هر چه را بشناسد با خدا میشناسد و با هدایت و رهبری خدا، با اخلاقی پاک و اعمالی نیک متلبس میگردد. این است آخرین درجه کمال انسانی و مقام انسان کامل یعنی "امام" که به موهبت خدائی به این مقام رسیده و کسانی را که از راه اکتساب به این کمال نائل شوند، با اختلاف درجاتی که دارند، پیروان حقیقی امام میباشند، و از این جا روشن میشود که خداشناسی و امامشناسی هرگز از هم جدا نمیشوند، چنانکه خداشناسی و خودشناسی از هم جدا نمیشوند، زیرا کسی که هستی مجازی خود را بشناسد، هستی حقیقی خدای بینیاز را شناخته است. (۲۱). "علی و فلسفه الهی" به عقیده او دو واژه جداناپذیر از هم هستند. در نظر استاد "معنویت تشیع" و یا "پیام معنوی شیعه" یک جمله بیش نیست و آن این است که خدا را بشناسید و به تعبیر دیگر راه خداشناسی را پیش گیرید تا سعادتمند و رستگار شوید. (۲۲). "نگاهی به تاریخ شیعه" مبین این امر است که امامان خود جلودارانی بودند که به این راه رفتند و "رابطه اعتقاد و اخلاق و عمل" را در ابعاد مختلف وجودی خویش برای راهیابی دیگران به نیکوترین وجه نشان دادند. در حقیقت باید گفت "ولایت و زعامت" در اسلام امری است فطری. "هر انسانی با نهاد خدادادی خود درک میکند که کار ضروری، که متصدی معینی ندارد باید برای آن سرپرستی گماشت. اسلام نیز که دینی است فطری و پایه احکام و قوانین آن براساس آفرینش گذاشته شده است، مسئله ولایت را که مسئلهای است فطری است الغاء و اهمال ننموده بلکه با اعتبار دادن به آن، یک حکم فطری انسانی را امضا کرده و به جریان انداخته است." (۲۳)
"مباحث اجتماعی اسلام" فصلی بود که استاد سخت به آن بها میداد چرا که بسیاری از سئوالات و شبهات که از جوانب مختلف مطرح میشد در همین باب بود. استاد به آنان که تردید داشتند "آیا اسلام هم امروز قابل اجرا است" و یا مسئله داشتند که "چرا باید دست دزد را قطع کرد" و "فلسفه تعداد زوجات در اسلام" و "همسران پیامبر اسلام" چیست یا متانت و مستدل جواب میدادند و جنبههای مختلف "روابط اجتماعی در اسلام" را با بیانی زیبا مطرح میکردند. "اسلام و آزادی" به عقیده او، واژههایی است که باید دقیقا تعریف و شناخته شود تا معلوم گردد که "اسلام برخلاف تمدن جدید یک نوع حریت به انسان عطا کرده که دنیای وسیعی در برابر او گشوده است و آن آزادی از بندگی غیر خداست. این جمله خلاصه، معنی دامنهداری دارد که بسیاری از قید و بندهائی که در جهان متمدن کنونی وجود دارد از پای بشر باز میکند، یعنی هر ملتی را از قید هر نوع استعمار و استعباد و سیادت سایر ملل آزاد ساخته و هر طبقهای از طبقات اجتماع را از بند رقیت و بندگی سایر طبقات رها میکند." (۲۴)
استاد "مقام و موقعیت زن در اسلام" و "شخصیت اجتماعی زن" را بسیار والا دانست و معتقد بوده که "اسلام زن را یک نفر و انسانی تشخیص داده و جزئی (به تمام معنی) از جامعه بشری شناخته و زنی را که یک نفر انسان بحسب اندازه تاثیر اراده و عمل خود میتواند در جامعه بشری پیدا کند بوی داده است...... و او را از اسارت بیرون آورده و آزادی اراده و عمل به او بخشیده است." (۲۵)
با آنکه استاد والاترین مراتب علمی را دارا بود و بالاترین سطوح حکومت و فلسفه را تدریس میکرد، اما در همان موقع از "آموزش دین" برای دانشآموزان نیز غافل نبود و به قدر عقولشان معارف اسلامی را برای آنها باز میگفت و.... (۲۶)
● قدرشناسی از شخصیتها
در پایان، تذکر نکتهای از زبان استاد شهید مطهری را باز میگوئیم. همانگونه که ایشان در بحثهای "احیاء تفکر اسلامی" اشاره کردند "یکی از نشانههای جامعه مرده، مرده پرستی است". متاسفانه رگههای این طرز تفکر هنوز در اذهان ما وجود دارد که باید با شناخت بیشتر معارف اسلام آن را به کلی زدود. چنین نباشد که تا شخصیتهائی که چون ستاره در آسمان علم و تقوی و معارف اسلامیمان میدرخشد وجود دارند، از شناخت و استفاده از آنها غافل باشیم و در مرگشان برناشناخته ماندنشان حسرت بخوریم"چرا ما از حالا به این فکر نیفتیم، این وظیفه حوزه قم و وظیفه همه است و شاید وظیفه ما هم باشد که از ایشان تجلیل کنیم. تجلیل از اینها تجلیل از علم است، تجلیل از اجتماع است، یعنی فایدهای که دارد این است که مردم صبر نمیکنند که صد سال بگذرد، بعد از فیض این مرد بهرهمند شوند. (۲۷). این "ناشناخته ماندن در زمان حیات" را در مورد استاد علامه و خود استاد شهید مطهری بسیاری بزرگان دیگر را کمابیش مشاده کردیم. امید است که جامعه ما در شناختن و شناساندن شخصیتهای موثر خویش در زمان حیاتشان هر چه بیشتر کوشا باشد.
نویسنده: مسعود - بینش
ارسال کننده: مسعود بینش
پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه. صبحی الصالح. حکمت ۱۴۷.
۲. همان مدرک. خطبه ۱۹۰.
۳. زندگینامه علامه به قلم خودشان. مقدمه کتاب "بررسیهای اسلامی".
۴ تا ۷. یاد نامه علامه طباطبائی. به ترتیب صفحه ۴۰ و ۱۲۶ و ۱۴۱ و ۲۱۲.
۸. مرتضی مطهری. "احیای تفکر اسلامی". ص ۸۹.
۹. نهج البلاغه. صبحی الصالح. خطبه ۱۳۳.
۱۰. مرتضی مطهری. "شناخت در قران".
۱۱. احیای تفکر اسلامی. ص ۸۹.
۱۲. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۴۰.
۱۳. مقدمه جلد اول " اصول فلسفه و روش رئالیسم ".
۱۴. مرتضی مطهری. "علل گرایش به مادیگری".
۱۵. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۶۲.
۱۶. اصول کافی. ج ۱. ص ۳۹.
۱۷. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۱۳۱.
۱۸. احیای تفکر اسلامی. ص ۸۹.
۱۹. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۶۲.
۲۰. علامه طباطبائی. "بررسیهای اسلامی". ص ۲۹.
۲۱. علامه طباطبائی. "شیعه در اسلام". جملات آخر کتاب.
۲۲. علامه طباطبائی. "معنویت تشیع". ص ۳۱۴.
۲۳ تا ۲۵. بررسیهای اسلامی. ص ۱۷۲ و ۵۱ و ۱۰۶.
۲۶. عبارات داخل گیومه از اسامی کتاب ها و مقالات علامه طباطبائی برگرفته شسده است.
۲۷. احیای تفکر اسلامی. ص ۹۰.
ارسال کننده: مسعود بینش
پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه. صبحی الصالح. حکمت ۱۴۷.
۲. همان مدرک. خطبه ۱۹۰.
۳. زندگینامه علامه به قلم خودشان. مقدمه کتاب "بررسیهای اسلامی".
۴ تا ۷. یاد نامه علامه طباطبائی. به ترتیب صفحه ۴۰ و ۱۲۶ و ۱۴۱ و ۲۱۲.
۸. مرتضی مطهری. "احیای تفکر اسلامی". ص ۸۹.
۹. نهج البلاغه. صبحی الصالح. خطبه ۱۳۳.
۱۰. مرتضی مطهری. "شناخت در قران".
۱۱. احیای تفکر اسلامی. ص ۸۹.
۱۲. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۴۰.
۱۳. مقدمه جلد اول " اصول فلسفه و روش رئالیسم ".
۱۴. مرتضی مطهری. "علل گرایش به مادیگری".
۱۵. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۶۲.
۱۶. اصول کافی. ج ۱. ص ۳۹.
۱۷. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۱۳۱.
۱۸. احیای تفکر اسلامی. ص ۸۹.
۱۹. یاد نامه علامه طباطبائی. ص ۶۲.
۲۰. علامه طباطبائی. "بررسیهای اسلامی". ص ۲۹.
۲۱. علامه طباطبائی. "شیعه در اسلام". جملات آخر کتاب.
۲۲. علامه طباطبائی. "معنویت تشیع". ص ۳۱۴.
۲۳ تا ۲۵. بررسیهای اسلامی. ص ۱۷۲ و ۵۱ و ۱۰۶.
۲۶. عبارات داخل گیومه از اسامی کتاب ها و مقالات علامه طباطبائی برگرفته شسده است.
۲۷. احیای تفکر اسلامی. ص ۹۰.
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست