سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مرگ‌ زیبای‌ چخوف‌


مرگ‌ زیبای‌ چخوف‌
یكی‌ از روزهای‌ ماه‌ مارس‌ ۱۸۹۷ چخوف‌ با سوورین‌ كه‌ تازه‌ از مسكو آمده‌ بود در رستوران‌ آرمیتاژ مشغول‌ ناهار خوردن‌ بود كه‌ ناگهان‌ حالش‌ به‌ هم‌ خورد و به‌ خونریزی‌ افتاد. شكست‌ «مرغ‌ دریایی‌» اثر نامطلوبی‌ بر سلامت‌ نویسنده‌ بر جای‌ گذاشت‌. آن‌ طور كه‌ برادرش‌ میخاییل‌ چخوف‌ اظهار داشت‌: «از آن‌ زمان‌ بیماری‌اش‌ رو به‌ وخامت‌ گذاشت‌.» بی‌درنگ‌ او را به‌ هتلی‌ كه‌ محل‌ اقامت‌ سوورین‌ بود بردند و او در آنجا دو روز تمام‌ استراحت‌ كرد. برادر چخوف‌ یادآوری‌ می‌كند كه‌ خونریزی‌ از قسمت‌ راست‌ ریه‌اش‌ بود، یكی‌ از زنان‌ فامیل‌ ما دچار همین‌ بیماری‌ شده‌ و از بین‌ رفته‌ بود. طولی‌ نكشید كه‌ بار دیگر خونریزی‌ كرد.
آنتوان‌ چخوف‌ به‌ اجبار دو هفته‌ را در درمانگاه‌ پروفسور استروموف‌ گذراند. معلوم‌ شد كه‌ قسمت‌ فوقانی‌ ریه‌ چخوف‌ ملتهب‌ شده‌. پزشكان‌ توصیه‌ كردند كه‌ زندگی‌اش‌ به‌ كلی‌ دگرگون‌ شود، دست‌ از كار بكشد و به‌ ریویرا یا نیس‌ برود. چخوف‌ از پاییز ۱۸۹۷ تا بهار ۱۸۹۸ را در جنوب‌ فرانسه‌ گذراند.استانیسلاوسكی‌ نوشت‌: «پس‌ از سالها اجرای‌ آثار چخوف‌، زمانی‌ كه‌ باغ‌ آلبالو نخستین‌ بار روی‌ صحنه‌ ظاهر می‌شد، مصادف‌ بود با ورود چخوف‌ به‌ مسكو، به‌ افتخار ورود چخوف‌، نویسنده‌ محبوب‌، تصمیم‌ گرفتیم‌ مراسم‌ ویژه‌یی‌ برگزار كنیم‌. ولی‌ چخوف‌ سرسختانه‌ با این‌ پیشنهاد مخالفت‌ كرد. حتی‌ تهدید كرد اگر چنین‌ مراسمی‌ بخاطر او برپا شود، او در اقامتگاه‌ خود مانده‌ و از رفتن‌ به‌ تئاتر خودداری‌ خواهد كرد. ولی‌ ما با انگیزه‌یی‌ قوی‌ همچنان‌ پافشاری‌ می‌كردیم‌. بویژه‌ اینكه‌ شروع‌ اولین‌ اجرا مصادف‌ بود با (۱۷ ژانویه‌) سالروز تولد چخوف‌.
«... بهار ۱۹۰۴ فرا رسید. وضع‌ جسمانی‌ چخوف‌ روزبه‌روز بدتر می‌شد. علایم‌ خطرناك‌ معده‌ نشان‌ می‌داد كه‌ چخوف‌ به‌ بیماری‌ سل‌ روده‌ دچار شده‌ است‌. پزشكان‌ پس‌ از مشاوره‌ تصمیم‌ گرفتند چخوف‌ را به‌ بادن‌ ویلر بفرستند. مقدمات‌ سفر به‌ خارج‌ فراهم‌ شد. من‌ و همه‌ دوروبری‌ها مرتب‌ به‌ دیدن‌ او می‌رفتیم‌ تا در این‌ واپیسن‌ روزها بیشتر او را ببینیم‌. ولی‌ رنجوری‌ او اجازه‌ نمی‌داد تا ما هر چقدر دلمان‌ می‌خواهد نزد او برویم‌. در همان‌ حال‌ نزار هم‌ روحیه‌ شادابش‌ را حفظ‌ می‌كرد و خیال‌ نوشتن‌ نمایشنامه‌یی‌ تازه‌ را در سر می‌پروراند. در تابستان‌ ۱۹۰۴ خبر غم‌انگیز مرگ‌ چخوف‌ را در بارون‌ ویلر شنیدم‌، حتی‌ مرگ‌ او زیبا و آرام‌ بود.
یك‌ بار چخوف‌ در باغ‌ خانه‌اش‌ گردش‌ می‌كرد، تولستوی‌ بیمار روی‌ ایوان‌ بر صندلی‌ دسته‌داری‌ نشسته‌ بود، در حالی‌ كه‌ به‌ چخوف‌ چشم‌ دوخته‌ بود، زیر لب‌ گفت‌: «چه‌ جوان‌ نازنینی‌! نجابت‌ و شرم‌ دوشیزگان‌ را دارد. مانند دختركان‌ معصومانه‌ گام‌ بر می‌دارد، او انسان‌ والایی‌ است‌».
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید