یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
شاخصهای قیمتی مصرفکننده
تعیین دقیق قیمتها و نرخ تغییر آنها تقریبا در تمامی مسائل اقتصادی، از اجرای سیاستهای پولی گرفته تا تعیین میزان بهبود اوضاع اقتصادی (به مدخل رشد اقتصادی مراجعه کنید) طی زمان و میان کشورهای مختلف و نیز ارزیابی هزینهها و مخارج دولتی و ساختار مالیاتها نقشی اساسی ایفا میکند.
ما اغلب با قیمت بسیاری از محصولاتی که میخریم، آشنا هستیم. میدانیم که این اواخر، برای یک کیلو گوشت چرخشده گوساله یا یک بطری شیر، چه مبلغی را پرداخت کردهایم. مستاجرها میدانند که چه مبلغی را بابت اجاره خانه میپردازند. بنابراین ممکن است به نظر آید که تعیین قیمتها، ساده و راحت است. اما این طور نیست.
هدف از تعیین شاخص قیمت، خلاصه کردن اطلاعات مربوط به قیمتهای کالاها و خدمات مختلف در طی زمان است. مخارج مصرفی، حدود دوسوم از تولید ناخالص داخلی (GDP) آمریکا را به خود اختصاص میدهد. شاخص قیمتی مصرفکننده (CPI) و تعدیلکننده مخارج مصرفی شخصی (PCE) بدین منظور طراحی شدهاند که اطلاعات مربوط به قیمت کالاهای خریداری شده توسط مصرفکنندهها در طول زمان را به صورت خلاصه نشان دهند. در یک جامعه بدوی فرضی که تنها یک نوع کالا، مثلا یک نوع غذا در آن وجود دارد، نیازی به شاخص قیمت نداریم، چراکه تنها قیمت یک کالای منفرد را بررسی و پیگیری مینماییم. اما در صورتی که کالاها و خدمات زیادی وجود داشته باشند، به روشی برای متوسط گرفتن از تغییرات قیمتها یا تجمیع اطلاعات مربوط به قیمتهایی که با یکدیگر بسیار تفاوت دارند، نیاز داریم. نرخ تغییر قیمتها (تورم) هم در اقتصاد خرد و هم در اقتصاد کلان حائز اهمیت بسیاری است. تخمین تورم و رشد واقعی به اندازهگیری تغییرات قیمتها نیاز دارد و در اقتصاد بازار مدرن که اقتصادی پویا و انعطافپذیر است، اندازه گیری دقیق این تغییرات، پیچیده است. یک فروشگاه بزرگ، به تنهایی حاوی بیش از ۵۰هزار قیمت متفاوت است. در همین فروشگاه منفرد، مرتبا کالاهای جدیدی به فروش میرسد و ارائه کالاهای قدیمی، قطع میگردد. کیفیت در بسیاری موارد به گونهای عینی بهبود مییابد که از این میان میتوان به افزایش کارآیی در مصرف انرژی، دوام بیشتر، کاهش هزینههای نگهداری و ... اشاره کرد. شایان ذکر است، در صورتی که کیفیت، افزایش یابد اما قیمت ثابت بماند قیمت واقعی کاهش یافته است. بنابراین حتی با وجود تکنولوژیهای جدید، باز هم خلاصهسازی تغییرات روی داده در قیمتها در یک مغازه و در یک بازه زمانی کوتاهمدت یک ماهه، امری پیچیده است. عجیب نیست که انجام چنین کاری در رابطه با کل اقتصاد به شدت پیچیدهتر باشد.
دستیابی به اطلاعات مربوط به قیمتهای مختلف، نه تنها به اندازهگیری قیمتها نیاز دارد بلکه تعیین وزن عناصر مختلف در درون شاخص را نیز میطلبد. دادن وزن مساوی به تمامی قیمتها، کاری ساده است. اما چندان ثمربخش نخواهد بود. به عنوان مثال اگر قیمت سیب سرخ، ۵درصد کاهش یافته و اجارهها، ۵درصد افزایش یابند شاخصی که به هر دو اینها وزن یکسان بدهد، حاکی از آن خواهد بود که هیچ تغییری در سطح کلی قیمتها روی نداده است. اما این احمقانه است. میبایست برای کالاهایی که مصرفکنندهها بخش بیشتری از درآمدشان را صرف آن میکنند، وزن بیشتری را در نظر بگیریم.
● CPI در آمریکا و هزینه زندگی
وقتی که اقتصاددانان تلاش میکنند نرخ «واقعی» تورم (نرخ تغییر قیمتها) را اندازهگیری کنند، در واقع باید به این سوال پاسخ دهند که «با قیمتهای جدید و برای آنکه مصرفکنندهها دقیقا به اندازه قبل ثروتمند باشند، درآمدشان چقدر باید افزایش یابد؟» لذا مفهوم هزینه زندگی در اندازهگیری سطح قیمتها و تغییرات آن از اهمیت زیادی برخوردار است. واضح است که «جانشینی» در این میان نقش مهمیدارد، به این معنا که این امر که مصرفکنندهها در مقابل تغییرات قیمت نسبی کالاهای مختلف چگونه واکنش نشان میدهند، بسیار مهم است. به علاوه ضروری است که قیمتها باید با توجه به تغییرات کیفیت تعدیل شوند. نباید بهبود عمدهای در کیفیت کالاها که افزایش اندکی در قیمت آنها منجر شده باشد را تورم به حساب آوریم.
در اغلب شاخصهای قیمتی مصرفکننده معمول، از قبیل CPI در آمریکا، قیمتها با سیستمی که در آن وزن کالاها ثابت است، اندازهگیری میشوند. این به آن معناست که وزن اختصاص داده شده به مخارج در این سیستمها از دوره پایه به بعد، ثابت در نظر گرفته میشود. در جدول ۱ آخرین وزنهای اختصاص یافته به دستههای بسیار گستردهای از کالاها از سال ۲۰۰۲ به این سو نشان داده شده است. مرکز آمار نیروی کار (BLS) این اوزان را از طریق بررسی مخارج استخراج میکند. این وزنها نشان میدهند که مصرفکنندهها چه سهمیرا در انواع مختلف کالاها و خدمات هزینه کردهاند.
به عنوان مثال این وزنها در حال حاضر در ایالات متحده عبارتند از ۶/۱۵درصد برای غذا، ۶درصد برای مراقبتهای پزشکی، ۹/۴۰درصد برای مسکن و ۳/۱۷درصد برای حملونقل. البته درون هر یک از این دستهها هزاران کالای مشخص وجود دارد. به عنوان مثال، سیب سرخ با اندازه و کیفیت مشخص، بخشی از زیرگروه سیبها است که آن نیز بخشی از میوهها است که خود جزئی از سبزیجات و میوههای تازه است.
توجه: به علت گردکردن، مجموع تکتک موارد، با ۱۰۰درصد برابر نیست.
با داشتن وزنهای مربوط به مخارج، بازهم ردیابی قیمتها، فرآیندی پرهزینه و مشکل است. همچنین این سوال مطرح است که چه قیمتهایی را باید مدنظر قرار دهیم. کالاهایی که در بررسی وارد میکنیم، از کجا و به چه شیوهای خریده میشوند؟ در آمریکا دو شاخص قیمتی مصرفکننده وجود دارد که ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. در یکی از آنها، تغییر متوسط وزنی قیمت کالاهای مصرفی برای یک خانواده متوسط شهری اندازهگیری میشود که وزن اختصاص یافته به کالاها، همان وزن مربوط به سال پایه است. این شاخص را CPI-U مینامند. معیار دیگر که با شاخص فوق، دقیقا برابر نمیباشد، CPI-W است که قیمتها را برای کارگران و کارمندان دفتری اندازهگیری میکند. در اینجا، بر CPI-U تمرکز میکنیم که به طور گستردهتری مورد استفاده قرار میگیرد. در هیچ یک از این دو شاخص وزنها تغییر پیدا نمیکنند و بنابراین فرآیند جانشینی در نظر گرفته نمیشود. منظور از جانشینی این است که مصرفکنندهها، کالاهایی که قیمت شان بیشتر افزایش مییابد را کنار گذاشته و به سمت کالاهایی متمایل میشوند که افزایش قیمت آنها کمتر است .
CPI، اهداف بسیاری را برآورده میکند. به عنوان نمونه، از این شاخص برای اندازهگیری تورم مصرفکننده ماهانه، انجام تعدیلات مربوط به هزینه زندگی در خدمات تامیناجتماعی، تعیین مالیات بر درآمد و دیگر طرحهای دولتی استفاده میشود. در محاسبات درآمد و تولید ملی نیز از این شاخص استفاده میشود. (البته وزارت بازرگانی، امروزه از اوزان و روشهای خاص خود PCE را محاسبه میکند).
در شکل ۱، آخرین دادههای مربوط به CPI-U آمریکا آورده شده است. در این شکل شاخص CPI-U برای سالهای ۱۹۸۴-۱۹۸۳، برابر صد در نظر گرفته شده است. همان طور که نشان داده شده است سرعت تورم مصرفی اندازهگیری شده نسبت به دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به میزان قابل ملاحظهای کاهش یافته و اخیرا به اعداد بسیار پایین تکرقمی رسیده و در مقایسه با دهه ۱۹۷۰ و اوایل ۱۹۸۰ که تورم زیادی را شاهد بودیم، تغییرات به شدت کمتری را به خود دیده است.
نکته مهمیکه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که افراد، الگوی مخارج خود را طی زمان، تغییر میدهند و این کار را به ویژه در پاسخ به تغییرات قیمتهای نسبی انجام میدهند. به عنوان مثال، افراد با افزایش قیمت مرغ، ماهی بیشتری میخرند و برعکس. از این رو، اوزان تغییر پیدا میکنند و شاخصهای قیمتی که نتوانند این امر را به حساب آورند تغییرات واقعی هزینه زندگی را بیش از مقدار واقعی آن، نشان میدهند(CPI، در صورتی که وزنها در آن ثابت باشند نیز همین مشکل را دارد).
دو روش مشخص برای تعیین وزن قیمت تولیدات مختلف وجود دارد. در روش اول، وزندهی در طول یک دوره ثابت است به این صورت که وزن مخارج، در سطوح دوره مبنا ثابت میمانند و با تغییر متوالی قیمتها، بررسی میکنیم که متوسط نسبی قیمتها چگونه تغییر میکند. روش دیگر آن است که در دوره دوم پس از در نظر گرفتن فرآیند جانشینی وزنها را تغییر دهیم. نظریه اقتصادی، به شدت از ایده متوسط گیری از این دو عدد پشتیبانی میکند.
این نکتهای است که اولین بار، توسط ایرونیگ فیشر (۱۹۲۲) اقتصاددان بزرگ آمریکایی مطرح گردید. BLS از سال ۲۰۰۲ به این سو، معیاری موسوم به CPI زنجیرهای را محاسبه کرده است که ارتباط نزدیکی با معیار فوق دارد. این شاخص نسبت به CPI-U معمولی، با سرعت بسیار کمتری افزایش یافته است که این امر نشاندهنده آن است که ناتوانی CPI رسمی در مدنظر قرار دادن جایگزینی توسط مصرفکنندهها، ضعفی جدی در آن به شمار میرود.
به همین نحو، مکانی که افراد خریدهایشان را از آنجا انجام میدهند، طی زمان تغییر مییابد. فروشگاههایی که قیمتهایی کمتر از مقادیر معمول را اعمال میکنند و همچنین فروش اینترنتی، از اهمیت بیشتری نسبت به خردهفروشیهای کوچک معمولی برخوردار شدهاند. از آنجا که دادههای مربوط به قیمتها از سطح کلیه فروشگاهها جمعآوری میشوند، این حقیقت که مصرفکنندهها امروزه بیشتر تمایل دارند که از فروشگاههایی خرید کنند که تخفیف اعمال میکنند، در شاخص قیمتی بازتاب داده نمیشود. در واقع علاوه بر تورش ناشی از در نظر نگرفتن فرآیند جانشینی، یک تورش نیز به علت در نظر گرفته نشدن تغییر تمایل مصرفکنندگان برای خرید از فروشگاههایی که تخفیف ارائه میدهند، به وجود میآید.
حتی زمانی که خریدها صورت میگیرند نیز میتواند حائز اهمیت باشد. معمولا قیمتها به صورت ماهانه و در طول یک هفته خاص اندازهگیری میشوند. اما مثلا اگر مصرفکنندهها بدانند که بعد از کریسمس میتوانند کالاها را با تخفیف بیشتری خریداری کنند، طبیعتا پس از کریسمس کالاهای بیشتری خریداری میکنند. بنابراین بررسیهایی که تنها قیمتهای هفته دوم دسامبر را مدنظر قرار میدهند، اطلاعات مربوط به این تغییرات را از دست خواهند داد.
یک مشکل دیگر این است که دادههای مربوط به قیمتها، در طول هفته جمعآوری میشوند. در آمریکا بخش فزایندهای از خریدها، در پایان هفته و تعطیلات انجام میشوند (شاید این واقعیت به دلیل افزایش زوجهایی است که هر دو، شاغل هستند)، اما تنها در حدود یکدرصد از قیمتها در تعطیلات آخر هفته جمعآوری میشوند. از آنجا که در برخی از فروشگاهها، به فروش آخر هفته تاکید زیادی میشود، لذا علاوه بر تورشهای مربوط به «مکان» خرید و «چیزی» که خریده میشود، تورش مربوط به «زمان» خرید نیز وجود دارد. این فرآیند تا حدودی میتواند توضیح دهد که چرا تحقیقات اخیر، حاکی از آن است که قیمتها، در دادههای جمعآوری شده در جریان مبادلات واقعی، در قیاس با آنچه که توسط کارمندان BLS جمعآوری میشود، با سرعت بسیار کمتری افزایش مییابند.
بالاخره، تورش دیگری نیز در زمینه مشکلات مربوط به تعدیل تغییرات کیفیت و معرفی محصولات جدید، به وجود میآید. مثلا VCRها، دستگاههای مایکروویو و کامپیوترهای شخصی زمانی در محاسبه CPR در آمریکا وارد شدند که یک دهه یا بیشتر، از ورود آنها به بازار میگذشت و قیمت آنها، در این زمان در حدود ۸۰درصد کاهش یافته بود. جالب است بدانید که تلفنهای همراه، تا سال ۱۹۹۸ در محاسبه CPI در آمریکا، مدنظر قرار نمیگرفتند.
در حال حاضر، CPI، تورم را ۹/۰-۸/۰ واحددرصد، بیشتر از مقدار واقعی آن بیان میکند که از این مقدار ۴/۰-۳/۰درصد به ناتوانی در محاسبه جانشینی میان کالاها مرتبط است. ۱/۰ به عدم امکان درنظر گرفتن فروشگاههایی که تخفیف خوبی میدهند، اختصاص دارد و ۴/۰، به ناتوانی در مدنظر قراردادن کالاهای جدید ارتباط دارد. از این رو، ۸/۰ یا ۹/۰ واحد درصد تورم محاسبه شده براساس CPI، در واقع اصلا تورم نیست. این میزان ممکن است کوچک به نظر آید، اما اگر این مقدار تورش تصحیح نشود، سبب خواهد شد که به عنوان مثال، بعد از ۲۰ سال تغییر استاندارد زندگی، ۲۲درصد بیش از مقدار واقع بیان شود.
CPI در آمریکا یکی از محدود آمارهای اقتصادی است که حتی اگر دادههای بعدی نشان دهند که آمارهای منتشر شده اشتباه هستند، هیچگاه مورد بازبینی قرار نخواهد گرفت. این امر، به این دلیل صورت میگیرد که بسیاری از قراردادها و بسیاری از برنامههای دولتی، به وضوح براساس CPI تعدیل شده یا فهرست میشوند و بازبینی در CPI سبب بروز پیچیدگیهای عملی و حقوقی زیادی خواهد شد.
شکل ۱: درصد تغییر در CPI-U در آمریکا
میدانیم که گروههای مختلف مصرف کنندهها، اوزان متفاوتی برای مخارج دارند، زیرا سهمیاز درآمدشان را که روی کالاهای گوناگون خرج میکنند، متفاوت است. مثلا میدانیم که مستاجران در مقابل صاحبخانهها و میانسالها در برابر افراد مسن سهمهای مختلفی از درآمدشان را صرف کالاهای گوناگون میکنند. اما جالب است که در اغلب تحقیقهای به عمل آمده، تنها تفاوتهای اندکی میان نرخ تورم در گروههایی که وزنهای متفاوتی را به مخارج خود نسبت میدهند، یافته شده است.
تفاوتهای مربوط به قیمتها و نرخ تغییر آنها در میان گروههای مختلف چگونه است؟ به عنوان مثال، آیا قیمتهای پرداخت شده توسط سالمندان، نسبت به آن چه که افراد عادی جامعه میپردازند، متفاوت است؟و در صورتی که این قیمتها با یکدیگر فرق دارند، آیا این تفاوتها در طول زمان تغییر کردهاند؟
تئوری اقتصادی، حاکی از آن است که قیمت اغلب کالاها برای گروههای مختلف چندان با هم متفاوت نیست، اما شواهد تجربی قاطعی دال بر درست بودن این نکته در دست نداریم.
بنابراین، تعیین دقیق تورم (نرخ تغییر قیمتها) سخت است. متخصصین آمارگیری در تمامی کشورها، به ویژه آنهایی که در مرکز آمار کار آمریکا، فعالیت میکنند، پیشرفتهای مهم و زیادی را طی سالها به وجود آوردهاند. با این حال، هر روزه محصولات جدیدی به بازار عرضه میشوند، محصولات موجود بهبود مییابند، تولیدات دیگری از بازار خارج میشوند، قیمت نسبی کالاها و خدمات گوناگون مرتبا تغییر یافته و این سبب میشود که مصرف کنندهها الگوی خریدشان را تغییر دهند. صدها هزار کالا و خدمت مختلف، در کشورهای صنعتی و ثروتمند در دسترس هستند. با افزایش ثروت این کشورها، تقاضا در آنها، از سوی کالاها به سمت خدمات و نیز به سوی ویژگیهای خاصی از کالاها و خدمات، همچون کیفیت بهبود یافته، تنوع بیشتر و راحتی زیادتر منتقل شده است؛ اما تمامی این عوامل، بدان معنا هستند که امروزه در قیاس با یک دهه پیش، اندازهگیری میزان محصولاتی که در اقتصاد تولید شده و مصرف میگردند، مشکلتر شده است. یک دهه پیش، بخش بزرگی از فعالیتهای اقتصادی، شامل کالاهایی از قبیل چندین تن فولاد یا بوشلهای گندم میشد که اندازهگیری آنها، آسان بود. اما امروزه شرایط به شدت تغییر کرده است و دستیابی به اطلاعات در این زمینه که چه کسی، کجا، کی، چرا و چگونه چه چیزی را خریداری کرده است و خلاصه کردن تمام این اطلاعات در یک یا چند شاخص قیمتی، مسائل تحلیلی و عملی پیچیده ای را به وجود میآورد.
در بررسی و اندازهگیری شاخص قیمت، که زمانی خستهکننده و کسالتآور به حساب میآمد، تغییرات عمیقی به وجود آمده است. تحقیق در رابطه با شاخصهای قیمتی در دانشگاهها، مراکز دولتی و مراکز تحقیقاتی در کنار بهبود عملی آمارهای دولتی امری بسیار پر اهمیت است و در سالیان آتی نتایج بسیار مهمیرا به جا خواهد گذاشت.
مایکل باسکین
مترجم: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
درباره نویسنده
مایکل باسکین، استاد اقتصاد و عضو ارشد موسسه هوور در دانشگاه استنفورد است. وی در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶، رییس کمیسیون مشورتی شاخص قیمت مصرفکننده بود و در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳، ریاست شورای مشاوران اقتصادی رییس جمهور را برعهده داشت.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Boskin, M. “Causes and Consequences of Bias in the Consumer Price Index as a Measure of the Cost of Living.” Atlantic Economic Journal ۳۳ (March ۲۰۰۵): ۱–۱۳.
Boskin, M., E. Dulberger, R. Gordon, Z. Griliches, and D. Jorgenson. “Consumer Prices, the Consumer Price Index and the Cost of Living.” Journal of Economic Perspectives ۱۲ (۱۹۹۸): ۳–۲۶.
Boskin, M., E. Dulberger, R. Gordon, Z. Griliches, and D. Jorgenson. “The CPI Commission: Findings and Recommendations.” American Economic Review ۸۷ (May ۱۹۹۷): ۷۸–۸۳.
Boskin, M., and D. Jorgenson. “Implications of Overstating Inflation for Indexing Government Programs and Understanding Economic Progress.” American Economic Review ۸۷ (May ۱۹۹۷): ۸۹–۹۳.
Fisher, I. The Making of Index Numbers: A Study of Their Varieties, Tests, and Reliability. Boston: Houghton Mifflin, ۱۹۲۲.
Lebow, D., and J. Rudd. “Measurement Error in the Consumer Price Index: Where Do We Stand?” Journal of Economic Literature ۴۱ (March ۲۰۰۳): ۱۵۹–۲۰۱.
Stewart, K., and S. Reed. “Consumer Price Index Research Series Using Current Methods, ۱۹۷۸–۱۹۹۸.” Monthly Labor Review ۱۲۲ (June ۱۹۹۹): ۲۹–۳۸. An update is available on the BLS Web site.
For more technical discussions of the economic theory of index numbers and the important case of new products, see the following:
Diewert, E. “Exact and Superlative Index Numbers.” Journal of Econometrics ۴, no. ۲ (۱۹۷۶): ۱۱۵–۱۴۵.
Hausman, J. A. “Valuation of New Goods Under Perfect and Imperfect Competition.” In T. F. Bresnahan and R. J. Gordon, eds., The Economics of New Goods. Chicago: University of Chicago Press, ۱۹۹۷. P. ۲۰۹.
Shapiro, M., and D. Wilcox. “Alternative Strategies for Aggregating Prices in the CPI.” Federal Reserve Bank of St. Louis Review ۷۹ (May/June ۱۹۹۷): ۱۱۳–۱۲۵.
مترجم: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
درباره نویسنده
مایکل باسکین، استاد اقتصاد و عضو ارشد موسسه هوور در دانشگاه استنفورد است. وی در سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶، رییس کمیسیون مشورتی شاخص قیمت مصرفکننده بود و در سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳، ریاست شورای مشاوران اقتصادی رییس جمهور را برعهده داشت.
منابعی برای مطالعه بیشتر
Boskin, M. “Causes and Consequences of Bias in the Consumer Price Index as a Measure of the Cost of Living.” Atlantic Economic Journal ۳۳ (March ۲۰۰۵): ۱–۱۳.
Boskin, M., E. Dulberger, R. Gordon, Z. Griliches, and D. Jorgenson. “Consumer Prices, the Consumer Price Index and the Cost of Living.” Journal of Economic Perspectives ۱۲ (۱۹۹۸): ۳–۲۶.
Boskin, M., E. Dulberger, R. Gordon, Z. Griliches, and D. Jorgenson. “The CPI Commission: Findings and Recommendations.” American Economic Review ۸۷ (May ۱۹۹۷): ۷۸–۸۳.
Boskin, M., and D. Jorgenson. “Implications of Overstating Inflation for Indexing Government Programs and Understanding Economic Progress.” American Economic Review ۸۷ (May ۱۹۹۷): ۸۹–۹۳.
Fisher, I. The Making of Index Numbers: A Study of Their Varieties, Tests, and Reliability. Boston: Houghton Mifflin, ۱۹۲۲.
Lebow, D., and J. Rudd. “Measurement Error in the Consumer Price Index: Where Do We Stand?” Journal of Economic Literature ۴۱ (March ۲۰۰۳): ۱۵۹–۲۰۱.
Stewart, K., and S. Reed. “Consumer Price Index Research Series Using Current Methods, ۱۹۷۸–۱۹۹۸.” Monthly Labor Review ۱۲۲ (June ۱۹۹۹): ۲۹–۳۸. An update is available on the BLS Web site.
For more technical discussions of the economic theory of index numbers and the important case of new products, see the following:
Diewert, E. “Exact and Superlative Index Numbers.” Journal of Econometrics ۴, no. ۲ (۱۹۷۶): ۱۱۵–۱۴۵.
Hausman, J. A. “Valuation of New Goods Under Perfect and Imperfect Competition.” In T. F. Bresnahan and R. J. Gordon, eds., The Economics of New Goods. Chicago: University of Chicago Press, ۱۹۹۷. P. ۲۰۹.
Shapiro, M., and D. Wilcox. “Alternative Strategies for Aggregating Prices in the CPI.” Federal Reserve Bank of St. Louis Review ۷۹ (May/June ۱۹۹۷): ۱۱۳–۱۲۵.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست