سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
آیا علمالنفس داخل در علوم بشری است؟
موقعیت علمالنفس در ردهبندی علوم چیست؟ زیرا اگر مشخص كنیم كهعلمالنفس و روانشناسی وابستگی به علمی دارد، میدانیم كهویژگیهای آن علم را هم دارا است. اصولا برخی از دانشمندان شككردهاند كه علمالنفس، علم بوده و معیار علمی را داشته و داخلدر ردهبندی علوم باشد. و لذا نمیتوان روانشناسی را جزء علومقرار داد. چنان كه یك دانشمند عربی به نام «هنری « .گارت» (Henry Gaurret) در كتاب روانشناسی عمومی تحت عنوان:آیا روانشناسی علم است؟ نظر خود را در این باره ابراز میدارد.
به عقیده وی به دو دلیل نمیتوان بهطور قاطع روانشناسی را جزءعلوم بشمار آورد:
اول این كه روانشناسی فاقد اصول كلی است روی این زمینهنمیتوان آن را در شمار علوم قرار داد زیرا علم عبارت ازمعلوماتی است كه به وسیله اصول و قوانین باهم مربوط شده ومعنی پیدا كرده استیا این كه از طریق روش علمی حاصل شده است،به نظر وی چون این دو جهت در روانشناسی و تحقیقات مربوط به آنبهطور كامل دیده نمیشود، بنابراین نباید روانشناسی را جزءعلوم قرار داد.
دوم این كه چون روانشناسی جزء علوم تجربی مثل فیزیك و شیمینیست، بنابراین نباید آن را در عداد علوم قرار داد و در نتیجهاین دانشمند معتقد است كه روانشناسی از لحاظ علمی فعلا درمراحل مقدماتی قرار دارد و روزی خواهد رسید كه تحقیقات روانینیز جنبه علمی پیدا كند» (۱) .
لكن ما ادعا داریم كه علمالنفس نه تنها علم بوده و جنبه علمیداشته، بلكه داخل در علوم بشری است و بلكه افضل علوم است زیراعلم عبارت است از دستهای از حقایق مسلم و مسائل عام و مرتبطبه هم كه تحت قواعد كلی در آیند، این حقایق مسلم در نتیجهمعرفت و فكر انسانها در ادوار مختلف تاریخی به دست آمده استپس علم روانشناسی مثل سایر علوم مشتمل بر فرضیههایی است كهدانشمندان ابراز داشتهاند و در صدد حل این فرضیهها و مشكلاتروانی هستند. و تحقیقات روانشناسان موجب پیدایش اصول و قضایایكلی در زمینه روانی شده است.
یك دانشمند غربی به نام «كارل ر. ر گرس» (Caurl RcRogrs) ضمنمقایسه روانشناسی با سایر رشتههای علمی معتقد است كه درروانشناسی مانند سایر علوم مطالعه علت و معلول مورد نظر استیعنی روانشناس نیز مانند سایر دانشمندان میخواهد علل و اسبابرفتار معین را درك كند تا بتواند پیشبینی كند كه در شرائطمعینی چه رفتاری از افراد سر میزند و برای اثبات ادعای خودشواهدی نیز میآورد (۲) .
از اینرو روانشناسی در عصر حاضر در بسیاری از موارد با رشتههاو حرفههای مختلف ارتباط مییابد، از نظر سوابق تاریخی، بستگیروانشناسی به علوم فلسفی و طبیعی انكار نكردنی است، از بسیاریجهات استفاده از روانشناسی همراه با سایر رشتهها قابل توجهمیباشد و روانشناسان از نزدیك با متخصصین دیگر همكاری نموده،دانش و تخصص خود را در خدمت آنان قرار میدهند (۳) .
پس روی این ملاحظات علوم گوناگون عبارتند از شعبههای مختلفی ازاین معرفتها كه واجد شرائط كلی مذكور میباشند، علم كلی و عام،مجموع علوم جزئی و حاصل فكر و معرفتبشر در طول تاریخ علوممیباشد.
پس علم، معنای وسیعی دارد كه تمام معلومات بشری را دربرمیگیرد و بهطور كلی میتوان ادعا كرد كه دانش بشری در هر مرحلهاز پیشرفت و ترقی كه باشد، خارج از سه وجه زیر نیست
● اقسام سهگانه علم
۱) شناسائی سطحی اطلاعاتی است كه حیوانات و یا مردم ابتدائی وكودكان، از عالم خارج دارند، مشخصه و ویژگی این شناسائی ایناست كه بین معلولها رابطه ایجاد نمیكند و قادر به ایجاد رابطهبین آنها نیست و صاحب این علم و شناسائی فقط میفهمد و دركمیكند مثلا حیوان لانه خود را میشناسد، بچه خود را تشخیص میدهد،غذایش را میداند اما آیا میتواند بگوید ظلم بد استیا خوب؟
آیا زنبور عسل میتواند توجیه كند كه چرا مثلا شیره گلها رامیمكد؟ مسلما خیر. او فقط میتواند جزئیاتی را درك كند.
عناصر اصلی این نوع شناسائی سطحی، درك صور جزئیه است، یقیناعلمالنفس داخل در این نوع از علم و شناسائی نیست.
۲) معرفت علمی اطلاعاتی است مربوط به كل حوادث و در حقیقت وجهاشتراك و جهت جامع بین عدهای از افكار مربوط به اوصاف عمومیپدیدهها است، اگر شناسائی سطحی تكامل یافته و افزایش پیداكند، در یك مرحله به جائی میرسد كه معلومات انسان لااقل درمورد یك موضوع باهم متحد و قابل تعمیم است و خصوصیت این مرحلهاز شناسائی درك صور كلی است.
ما از مطالعه جزئیات و مصادیق یك شی به كلیات میرسیم مثلا هرچیز سنگینی كه از بالا بیفتد، به زمین سقوط میكند اینجا است كهمساله علت و معلول و رابطه آن دو با یكدیگر مطرح میگردد ازاین رو علماء ادعا میكنند كه علم معرفتی است جمعی و جهانی درمورد امور كلی چنان كه سقراط علم را چنین توصیف میكند كه:
«علم فقط به كلیات تعلق دارد» مانند احكام ریاضیات.
مسلما علم روانشناسی در این قسم از شناسائی نیز نمیباشد.
۳) فلسفه عبارت است از نظریهای كلی متكی بر قواعد علمیدرباره ذهن و جهان و به عبارت دیگر فلسفه عبارت است از علم بهاحوال موجود از آن جهت كه موجود است (۴) (علمالوجود من حیثهوالموجود) در قرون بسیار قدیم همگی معارف و علوم بشری درمفهوم فلسفه مندرج میشد چنان كه نویسنده عرب مصری «جمیلصلیبا» در كتاب علمالنفس ص۲۷ چنین مینویسد:
«... مما لا شك فیه انالفلسفه كانت عندالقدماء مشتمله علیجمیعالعلوم و كانتالفلسفه لا تختلف عنالعلم فكانالعالم یدعیفیلسوفا».
یعنی «در این حقیقتشكی نیست كه نزد دانشمندان قدیم فلسفهشامل جمیع علوم بوده و فلسفه با علم اختلافی نداشتند پس عالم،فیلسوف خوانده میشد».
و از اینجا است كه افلاطون و ارسطو و ابن سینا فلسفه را بهگونهای معنی میكنند كه در آن زمانها شامل همه علوم بشری بود.
افلاطون در تعریف فلسفه میگوید:
«الفلسفه هیالعلم بالحقایقالمطلقهالمستتره تحت ظواهرالاشیاء) (۵) .
و ارسطو نیز چنین در توضیح معنای فلسفه از دیدگاه فلاسفه یونانقدیم میگوید: «هی العلم بالاسباب القصوی للاشیاء او علمالموجود بما هو موجود» «فلسفه علم به همه اشیاء از همه جهاتبوده با علم به احوال و آثار موجود از این جهت كه موجود است،میباشد» (۶) .
و همچنین شیخ الرئیس بوعلی سینا فلسفه را اینگونه بیان میكند:
«ان هذا العلم یبحث فی الموجود المطلق» «فلسفه علمی است كهاز موجود مطلق بحث میكند» (۷) .
چنان كه خوانندگان گرامی ملاحظه میكنند، فلسفه در زمانهای قدیممجموعه دانستنیهای بشر بوده كه سایر علوم از آنجا سرچشمهگرفته و آن افضل علوم بشر بود و مبدا شناسائی بشری بشمارمیرفته است و اینك سایر علوم گرچه از ابتدا داخل در فلسفهبودهاند و لكن با توجه به پیشرفت علوم بشری و توسعه دامنهمسائل و تحقیقات علمی از فلسفه جدا شدهاند ولی در عین حال دررابطه نزدیكی با علوم بشری قرار دارد. بخصوص علم روانشناسی ومنطق و اخلاق (۸) . حتی بالاتر این كه برخی از علماء مدعیاند كهروانشناسی اساس تمام علوم و وسیله برای برنامهریزیهای فردی واجتماعی و جهانبینی میباشد (۹) .
از اینرو یك تن فیلسوف در آن زمان دارای علوم و فنون عصر خودبود ولی كمكم در نتیجه ترقی فكر بشر و توسعه دائره علوم وپیدایش شعب مختلف، دیگر ممكن نبود حافظه یك دانشمند بر تمامآنها احاطه یابد از این جهت «تخصص علمی» به تدریجبه وجودآمد و در حقیقت علم از صورت یگانگی به شكل طبقه و دسته درآمدو از این هنگام دانشمندان جنبه تخصص پیدا گردند و مطالعات وافكار خود را اختصاص به یك رشته از علوم دادند (۱۰) .
● تقسیم تدریجی علوم
علوم گوناگون كمكم از فلسفه یا علمالعام و علمالكلی، علمالجامع در آن اصطلاح عصر قدیم، جدا شدند به این ترتیب كه اززمان یونان قدیم علوم ریاضی به وسیله «اقلیدس» و «علممكانیك» به توسط «ارشمیدس» از فلسفه جدا شدند و در قرن۱۶میلادی علم نجوم به وسیله «كپرنیك» اهل لهستان و در قرن ۱۸علم شیمی به وسیله «لاوازیه» دانشمند فرانسوی و در نیمه اولقرن۱۹ علم بیولوژی توسط دانشمند غربی به نام «كلودسرشارد»و در اواسط قرن۱۹ علمالاجتماع به وسیله «اگوست كنت» ازفلسفه جدا شدند (۱۱) .
نویسنده لبنانی به نام «سمیح عاظف الزین» در كتاب علمالنفس (۱۲) ص ۱۸ و۱۹ چنین مینویسد:
«علم النفس در ابتدای قرن نوزده كوشش كرد از فلسفه جدا شدهعلم مستقلی باشد و این كه روش خاصی برای خود داشته باشد پسمجلات فراوانی درباره علمالنفس پدید آمد كه به تدریج در كشورآلمان و فرانسه و امریكا رو به تزاید گذارد و تالیفات زیادیبا بحثهای مفصلی در این زمینه انجام گرفت و این وضع تا اواخرقرن نوزده ادامه پیدا كرد تا آنجا كه علمالنفس راه خود را مثلسایر علوم ادامه داد و از فلسفه كاملا جدا شده به صورت علمخاصی درآمد كه دارای روشها و قوانین و محورهای خاص خودبود...» و فلسفه نیز موضوع خاص خود را پیدا كرد كه عبارت ازروح انسان، حقیقت كنه عالم، عالم مجردات و لایتناهی و موجواتماوراء طبیعت و مباحث كلی مربوط به اصل و علل موجودات و بهطوركلی امروزه فلسفه را حیات درونی انسان و رابطه آن با جهانخارج تشكیل میدهد.
فلسفه از جهان نامرئی صحبت میكند از آلام،اراده، استدلال،خاطرهها و شهوات و...● اقسام سهگانه فلسفه
فلسفه از دیدگاه فلاسفه بهطور كلی به سه دسته اصلی تقسیممیگردد:
۱) حكمت نظری.
۲) حكمت عملی.
۳) حكمتشعری.
حكمت نظری نیز منشعب به اقسام ذیل میشود:
۱) پسیكولوژی یا علمالروح یا علمالنفس.
۲) منطق یا علم قواعد فكر.
۳) علم اخلاق یا علم تكالیف و وظائف.
۴) زیبائی شناسی یا علم الجمال.
۵) فلسفه اولی یا علم ماوراء الطبیعه (۱۳) .
در میان این اقسام پنجگانه تنها علمالنفس است كه جنبه تحققیبیشتری دارد زیرا علمالنفس مشاهده باطنی روی انسان دارد ومسلما مشاهده باطنی برای خود نفس، جنبه تحققی و عینیت داردمثل خود انسان گرسنگی یا تشنگی یا حالتی از حالات روانی خود رابیشتر از دیگران درك میكنند و این درك، نوعی درك تحققی است پسعلمالنفس داخل در فلسفه نظری است و از آثار نفس و روح واحكامو خصوصیات آن از قبیل تصمیم، اراده، استدلال، فكر و حافظه وسایر امیال و تمایلات و حالات روحی بحث میكند.
● طبقهبندی علوم
علوم گوناگون گرچه از یكدیگر جدا هستند، لكن تكامل و ترقیعلوم بشری، آنها را ارتباط بهم داد و در نتیجه طبقه علوم پیداشده است چون هر یك از علوم جزء داخل در عنوان كلی علم هستند وكم و بیش باهم ارتباط دارند از اینرو باید به وسیله یكطبقهبندی، درجه و مقام هر یك از علوم و كیفیت ارتباط آنها رابه یكدیگر به دست آوریم، از زمان قدیم فلاسفه یونان از قبیلارسطو، تا عصر حاضر به وسیله دانشمندان قرون مختلف طبقهبندیهائی از علوم انجام گرفته است ولی اغلب ناقص و ناتمام بودهاست و لكن یكی از دانشمندان فرانسه به نام «آمپر» (۱۴) علومرا از روی موضوعات آنها طبقهبندی كرده استبه این ترتیب:
ابتداء علوم را به دو قسمت كلی تقسیم كرده است:
اول علومی كه موضوعشان مربوط به اشیاء خارجی و موجودات عالممحسوس است و آنها را علوم مادی یا طبیعی نامیده است.
دوم علومی كه موضوعاتشان امور معنوی و مجردات میباشد و آنهارا علوم مجردات اسم گذارده است كه هر یك از این دو قسمت اصلینیز دارای چهار قسمت فرعی میباشد مثلا علوم فرعی علوم طبیعی یامادی عبارت اند از:
۱) علوم ریاضی.
۲) فیزیك و شیمی.
۳) علم طبیعی.
۴) علوم طبی.
و علوم فرعی رشته كلی علوم مجردات را نیز چنین ذكر كرده است:
۱) علوم فلسفی.
۲) علوم صنایع و زبان.
۳) علوم نژادشناسی از روی قواعد و آثار علمی.
۴) علوم سیاسی.
برای هر یك از این علوم فرعی نیز علوم دیگری به عنوان فرع ونتیجه آن ذكر كرده است و در نتیجه برای هركدام از دو رشته علممادی و رشته علم معنوی ۶۴ جزء علم قرار داده و در مجموع ۱۳۸علم فرعی برای علوم موجود ذكر كرده است.
جالب این است كه دانشمند غربی نامبرده نیز علوم فلسفی را جزءعلوم معنوی ذكر نموده، و علوم فلسفی را منشعب به اقسامی نمودهاست كه سابقا ذكر گردید.
روانشناسی نیز كه یكی از اقسام علوم فلسفی است، خود نیز ازجهاتی مورد بحث و مطالعه میباشد از اینرو دارای اقسامگوناگونی است از قبیل روانشناسی تاریخی كه بحث از كیفیات روحیاقوام گذشته كند پسیكولوژی نژادی كه خواص روحی نژادهای مختلفرا مورد بحث قرار میدهد. پسیكولوژی تطبیقی یا تشبیهی كه شباهتبرخی از انواع انسان را با بعضی از حیوانها معین میكند دیگرپسیكولوژی طبقاتی كه خواص روحی طبقات مختلف جامعه را بیانمیكند.
دیگر پسیكولوژی كه از نظر ارتباط روح و جسم كه از تاثیر قوایجسمانی در قواین روحی و بالعكس بحث میكند و قسم دیگرروانشناسی غیر عادی كه بحث از كیفیت روحی افراد غیر متعارف ازقبیل كمهوشها، نوابغ، جانیها و دزدها و امثال اینها بحثمیكند.
● روانشناسی علمی مستقل است
از مطالب سابق در مقالات گذشته روشن گردید كه روانشناسی ازلحاظ این كه بحث از حقایق كلی میكند، و در جستجوی حقیقت است،با دیگر علوم اشتراك دارد ولی از نظر این كه دارای موضوعجداگانه و اسلوب و روش خاصی است، از آنها جدا میشود.
برخی از دانشمندان روانشناسی را علمی مستقل ندانسته آن راشاخهای از تاریخ طبیعی انسان فرض كرده چنین میگویند:
«تاریخ طبیعی انسان یا انسانشناسی شامل علم تشریح و علموظائف الاعضاء است و روانشناسی داخل در قسم دوم است زیرا درعلم وظائفالاعضاء از اعمال مغز گفتگو میشود و اعمال مغز همانكیفیات و آثار روانشناسی است ولی حق این است كه روانشناسی خودعلمی مستقل است زیرا دارای موضوعی مستقل (یعنی نفس و كیفیات وآثار آن) میباشد و روش تحقیقی مخصوصی دارد و در عین حالروانشناسی نهایت ارتباط با علم وظائف الاعضاء دارد.
چنان كه «بیكن» فیلسوف معروف انگلیسی(۱۵۶۰-۱۶۲۶م) میگوید:
«فیلسوف باید مانند زنبور عسل باشد كه از گلی به روی گلیدیگر بنشیند و از همگی آنها شیره عسل را به دست آورد. یعنی هریك از علم روح و بدن نسبتبه دیگری كمك كننده است و هیچیك ازدیگری بینیاز نیست. همچنان كه علوم تربیتی و نفسی باروانشناسی ارتباط نزدیك به یكدیگر دارند زیرا هدف اصلی تعلیمو تربیتخوشبختساختن نوع انسان است از راه تربیتخوب و اصلاحو تكمیل قوای ظاهری و باطنی انسانها به وسیله مربیان وآموزگاران لایق و این اصلاح و تكمیل تنها از راه روانشناسیفراهم میگردد زیرا علم روانشناسی ما را به قوای مختلف روح وكیفیات نفسانی انسانها آشنا و روش تربیت كامل را نشان میدهد (۱۵) .
● علم چیست و كار علمی كدام است؟
حال این بحث اساسی زیربنائی مطرح است كه علم چیست؟ و كار علمیكدام است؟ آیا علم همان استفاده علمی از آن در زندگی روزمرهاست؟ مسلما این نظر نظر صحیح نیست زیرا به یك روش مجرد و یاابزار و یا محتوا اطلاق نمیشود، بلكه مجموعه طرقی است كه اشیاءو پدیدهها به كمك آنها به وجود میآیند و شكل میگیرند و مورداستفاده واقع میشوند. و میتوان ادعا كرد كه علم طریقی است جهتنگریستن به طبیعت كه متضمن اصول و روش باشد (۱۶) .
روی این ملاحظه روانشناسی در رده علوم داخل بوده، همانند سایررشتههای علمی دارای روشهای معینی است كه به كمك آنها میتوانحقایق مورد نظر را گردآوری كرد تا براساس آنها به فرضیهسازی وخلق تئوری اقدام نمود و یا هیچیك از علوم انسانی و طبیعی نهتنها تنافی و تضادی ندارد، بلكه هماهنگی نزدیكی با آنها داشتهو داخل در رده علوم میباشد و حتی با مبانی اخلاقی و مذهبی نیزهماهنگی وسیعی دارد. چنانكه توهم نابجای عدم هماهنگی آن دو دربرخی ازموارد ابراز شده است (۱۷) . بخصوص وابستگی و رابطه نزدیكروانشناسی با علوم انسانی و رشتههای وابسته به آن از قبیلجامعهشناسی و قومشناسی (اتنولوژی) واضح است چنانكه دانشمندفرانسوی به نام «ژان استولزل» استاد داشنگاه رنه و كارت دركتاب روانشناسی اجتماعی ترجمه علیمحمد كاردان ص۲۳ چنینمینویسد:
«.. ازمیان علوم انسانی سه علم یعنی روانشناسی و جامعهشناسیو قومشناسی(اتنولوژی) روابط بالاخص تنگاتنگ و دائم باروانشناسی اجتماعی دارند..» (۱۸) .
حسین حقانی زنجانی
پینوشتها:
۱ مقدمه روانشناسی، تالیف دكتر علی شریعتمداری، ناشرانتشارات مشعل، اصفهان، چاپ چهارم، تاریخ نشر۱۳۶۹، ص ۱۰،۱۱و۱۲.
۲ برای توصیح بیشتر به كتاب مقدمه روانشناسی، ص۱۳ و ۱۴مراجعه فرمائید.
۳ اصول روانشناسی عمومی، ص۱۳ - ناشر انتشارات صفار تاریخنشر ۱۳۷۰ نوشته دكتر سیروس عظیمی.
۴ برای توضیح بیشتر خوانندگان میتوانند به شرح بدایهالحكمهاز تالیفات نویسنده مقاله مراجعه نمایند.
۵ علم النفس تالیف جمیل صلیبا، چاپ سوم، ناشر دارالكتاباللبنانی، ترایخ نشر۱۴۰۴ه و ۱۹۸۴ م، ص ۱۸ و۱۹ -اصولروانشناسی تالیف دكتر سیدابوالقاسم حسینی، ج۱، ص ۳۱.
۶ علم النفس تالیف جمیل صلیبا، ص ۶۸ و۶۹.
۷ مدرك قبل.
۸ بررسی مقدماتی
۹ مدرك قبل.
۱۰ اصول روانشناسی، از نظر تعلیم و تربیت نویسنده: علی اكبرشهابی چاپ اول، ناشر كتابخانه و چاپخانه مركزی تهران، سال۱۳۱۷ش ص۶.
۱۱ مدرك بالا، ص۱۷.
۱۲ ناشر دارالكتاب اللبنانی بیروت، ج۱، تاریخ نشر ۱۴۱۱ه -۱۹۹۱م.
۱۳ اصول روانشناسی از نظر تعلیم و تربیت، ص۷.
۱۴ آمپر متولد در لیون(۱۷۷۵ تا۱۸۳۶م) از دانشمندان فرانسهنخستین مخترع تلگراف.
۱۵ اصول روانشناسی از نظر تعلیم و تربیت، ص۹ و ۱۰ و۱۳ و ۱۴و ۱۵، چاپ دهم، تاریخ۱۹۸۷م.
۱۶ مقدمهای بر روانشناسی عمومی، تالیف رضاشاپوریان، ناشرروزبهان. تاریخ نشر۱۳۶۹ش چاپ دوم.
۱۷ در این خصوص خوانندگان به كتاب تاریخ روانشناسی تالیف ف. ل. مولز به ج دوم ناشر مركز نشر دانشگاهی، تهران، ص ۲ و ۱۹۱مراجعه نمایند. و به كتاب روانشناسی و اخلاق تالیف ژ. آ.
هدفیلد ترجمه علی پریور ناشر شركت انتشارات علمی و فرهنگی چاپدوم، تاریخ نشر۱۳۶۶ش ص۱۳،۱۴ و ۱۵ مراجعه نمایند.
۱۸ كتاب اصول علم النفس تالیف دكتر احمد عزت راجح چاپ هفتم،تاریخ۱۹۷۳م ناشر المكتب المصری الحدیث تحت عنوان «صلهعلمالنفس بالعلوم الاخری، ص ۳۲ - و كتاب روانشناسی اجتماعیتالیف:
اتوكلاین برگ ترجمه دكتر علی محمد كاردان، ج۱، ص ۲۵ و۲۶ ناشرنشر اندیشه تاریخ نشر۱۳۶۹ چاپ دهم و كتاب علم النفس تالیفدكتر فاخر عاقل ناشر دارالعلم بیروت، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.
پینوشتها:
۱ مقدمه روانشناسی، تالیف دكتر علی شریعتمداری، ناشرانتشارات مشعل، اصفهان، چاپ چهارم، تاریخ نشر۱۳۶۹، ص ۱۰،۱۱و۱۲.
۲ برای توصیح بیشتر به كتاب مقدمه روانشناسی، ص۱۳ و ۱۴مراجعه فرمائید.
۳ اصول روانشناسی عمومی، ص۱۳ - ناشر انتشارات صفار تاریخنشر ۱۳۷۰ نوشته دكتر سیروس عظیمی.
۴ برای توضیح بیشتر خوانندگان میتوانند به شرح بدایهالحكمهاز تالیفات نویسنده مقاله مراجعه نمایند.
۵ علم النفس تالیف جمیل صلیبا، چاپ سوم، ناشر دارالكتاباللبنانی، ترایخ نشر۱۴۰۴ه و ۱۹۸۴ م، ص ۱۸ و۱۹ -اصولروانشناسی تالیف دكتر سیدابوالقاسم حسینی، ج۱، ص ۳۱.
۶ علم النفس تالیف جمیل صلیبا، ص ۶۸ و۶۹.
۷ مدرك قبل.
۸ بررسی مقدماتی
۹ مدرك قبل.
۱۰ اصول روانشناسی، از نظر تعلیم و تربیت نویسنده: علی اكبرشهابی چاپ اول، ناشر كتابخانه و چاپخانه مركزی تهران، سال۱۳۱۷ش ص۶.
۱۱ مدرك بالا، ص۱۷.
۱۲ ناشر دارالكتاب اللبنانی بیروت، ج۱، تاریخ نشر ۱۴۱۱ه -۱۹۹۱م.
۱۳ اصول روانشناسی از نظر تعلیم و تربیت، ص۷.
۱۴ آمپر متولد در لیون(۱۷۷۵ تا۱۸۳۶م) از دانشمندان فرانسهنخستین مخترع تلگراف.
۱۵ اصول روانشناسی از نظر تعلیم و تربیت، ص۹ و ۱۰ و۱۳ و ۱۴و ۱۵، چاپ دهم، تاریخ۱۹۸۷م.
۱۶ مقدمهای بر روانشناسی عمومی، تالیف رضاشاپوریان، ناشرروزبهان. تاریخ نشر۱۳۶۹ش چاپ دوم.
۱۷ در این خصوص خوانندگان به كتاب تاریخ روانشناسی تالیف ف. ل. مولز به ج دوم ناشر مركز نشر دانشگاهی، تهران، ص ۲ و ۱۹۱مراجعه نمایند. و به كتاب روانشناسی و اخلاق تالیف ژ. آ.
هدفیلد ترجمه علی پریور ناشر شركت انتشارات علمی و فرهنگی چاپدوم، تاریخ نشر۱۳۶۶ش ص۱۳،۱۴ و ۱۵ مراجعه نمایند.
۱۸ كتاب اصول علم النفس تالیف دكتر احمد عزت راجح چاپ هفتم،تاریخ۱۹۷۳م ناشر المكتب المصری الحدیث تحت عنوان «صلهعلمالنفس بالعلوم الاخری، ص ۳۲ - و كتاب روانشناسی اجتماعیتالیف:
اتوكلاین برگ ترجمه دكتر علی محمد كاردان، ج۱، ص ۲۵ و۲۶ ناشرنشر اندیشه تاریخ نشر۱۳۶۹ چاپ دهم و كتاب علم النفس تالیفدكتر فاخر عاقل ناشر دارالعلم بیروت، ص ۱۱۱ و ۱۱۲.
منبع : بلاغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست