پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقش ها را به چشم اکتشاف می بینم


نقش ها را به چشم اکتشاف می بینم
اولین بار در سال ۷۰ با نمایش «ساحره سوزان» به کارگردانی اکبر زنجانپور روی صحنه رفت.اولین کار تلویزیونی خود را با مجموعه تلویزیونی «همسران» به کارگردانی بیژن بیرنگ و مسعود رسام در سال ۷۴ تجربه کرد و با بازی در این مجموعه به شهرت رسید.
«مدرسه مادربزرگ‌ها»، «تصویر یک رویا»، «گارد ساحلی»، «توی گوش سالمم زمزمه کن»، «نیمکت» و «بیداری» از جمله مجموعه‌های تلویزیونی است که طی این سال‌ها با حضور الهام پاوه‌نژاد به نمایش درآمده است. مسابقه «۹ بر یک» نیز نشان از توانایی او در اجرا داشت اما ایفای نقش «سارا غفاری» در سریال «بیداری» بهانه‌ای شد برای گفت‌وگو با بازیگر این نقش درونگرا؛ بازیگر گزیده‌کاری که معتقد است کم‌کار نیست.او نمایش «مرغابی وحشی» را که در حال حاضر با حضور او در سالن چهارسوی تئاتر شهر اجرا می‌شود و «رودکی» را که به‌زودی در تالار وحدت روی صحنه خواهد رفت، شاهدی بر این مدعا می‌گیرد.
▪ قبل از اینکه از سریال «بیداری» صحبت کنیم، می‌خواهم از انگیزه اجرای مسابقه «۹ بر یک» بپرسم و اینکه آیا باز هم در آینده این تجربه را تکرار خواهید کرد؟
ـ فکر نمی‌کنم، البته نمی‌شود مطلق حرف زد. اجرای مسابقه «۹ بر یک» وقتی پیشنهاد شد، از سوی سازندگان این نظر اعمال شد که مجری مثل یک مدیر منضبط است، پس برای من در حکم بازیگری بود! نه مجریگری ولی تجربه خوبی بود. در هر کار حتما درسی هست، اگر طالب کشف باشید.
▪ بهرام عظیم‌پور در این مجموعه از حضور بازیگران تئاتری چون هومن برق‌نورد، امیر دلاوری و بهناز جعفری بهره برده است. از دعوت به‌کار و همکاری‌تان با عظیم‌پور بگویید.
ـ آشنایی با آقای عظیم‌پور مربوط به دهه ۷۰ می‌شود، یعنی دوره دانشجویی‌ام در دانشگاه تهران و تئاترهای دانشجویی. آقای عظیم‌پور با دانش و تعلق‌خاطری که به حوزه تئاتر دارند، همواره پیگیر اجراها هستند، طبیعتا طی این سال‌ها شاهد اکثر اجراهای من هم بوده‌اند و این شناخت، زمینه‌ساز دعوت به همکاری با مجموعه «بیداری» شد.
در پاسخ به این سوال باید آقای عظیم‌پور را از دو نظر مورد بررسی قرار داد. به‌عنوان فیلمنامه‌نویس و کارگردان که در هر دو زمینه بسیار موفق و آگاه هستند. از نکات چشمگیر کارنامه کاری ایشان، جسارت‌شان در انتخاب‌های تازه و تکیه و اعتماد به توانایی بازیگران است. شناخت آقای عظیم‌پور از خانواده تئاتر و تسلط او به کار سبب شده که برخلاف برخی از کارگردانان، پیرو و تابع کلیشه‌های رایج نباشند و از سوی دیگر دانش و معلوماتشان در این حوزه حس اعتماد و آرامش را در بازیگر ایجاد می‌کند. در بخشی از سناریو راجع به کاراکترهایی صحبت می‌کردیم که شاید دو سکانس در مجموعه حضور دارند اما تاثیرگذاری‌شان در روند قصه خیلی مهم است و این نگارش هوشمندانه عامل پذیرش نقش از سوی بازیگرانی شد که هرکدامشان در بازیگری و کار صحنه جایگاهی دارند.
▪ از ابتدا برای ایفای همین نقش انتخاب شدید؟
ـ خیر، برای نقش دیگری به کار دعوت شدم، با تغییر گروه بازیگران و موقعیت سنی «سارا» و «وحید» ایفای این نقش به من سپرده شد.
▪ چه ویژگی و جذابیتی شما را مجاب به پذیرش نقش و تداوم همکاری کرد؟
ـ سارا تصویری متفاوت از نقش‌هایی است که تاکنون اجرا کرده‌ام. در کارهای صحنه فرصت تجربه نقش‌های متفاوت وجود دارد اما در آثار تصویری باید به تفاوت موقعیت‌ها بسنده کرد چراکه تفاوت نقش کمتری می‌بینیم. فیلمنامه محکم و حسابگرانه آقای عظیم پور هم جایی برای شک و تردید باقی نمی‌گذاشت.
تنها نکته‌ای که تا آن زمان مانع پیشنهاد نقش شده بود، مساله نازایی سارا بود، چراکه تجربه حس مادری من در دنیای واقعی ایشان را دچار شک کرده بود که این حس حسرت به‌خوبی درنیاید.
در مجموع، سارا وجوه بسیار جذابی دارد. طی این مدت با واکنش‌ها و غافلگیری‌های بسیاری از سوی مخاطبان مواجه شده‌ام. بدون اغراق همه نقش‌ها جذاب است و طی داستان لحظات و حس‌های مختلفی را در کنار همه آدم‌های قصه تجربه خواهیم کرد.
لحظاتی همذات‌پنداری کرده، حتی برخی مواقع دلسوزی می‌کنیم و در جای دیگر از او بیزار خواهیم شد. به مرور تصویر نقش‌ها واضح‌تر شده و خواهیم دید که در این مجموعه نقش منفی وجود ندارد بلکه همه خاکستری هستند.
▪ میزان رگه‌های منفی و خاکستری نقش در روند داستان دچار تغییر نشد؟
ـ سناریو آنقدر دقیق و کامل بود که در نقش‌ها تغییری صورت نگرفت و فقط با حضور بازیگران رنگ و جان گرفت. راجع به نقش‌ها گپ و گفت‌وگو داشتیم و به عنوان مثال اگر جمله‌ای را تند می‌دیدیم تعدیل‌اش می‌کردیم البته این تغییرات محدود به واژه و جمله می‌شد. شاخصه جذاب سناریو غافلگیری‌هایی است که به صورت مداوم در مخاطب ایجاد می‌کند.
پیش‌بینی اغلب بینندگان طبق کلیشه‌های رایج تلویزیون است اما «بیداری» پایان غافلگیرکننده‌ای دارد. توضیح بیشتر راجع به نقش «سارا» داستان را لو می‌دهد اما همین‌قدر بگویم که به مرور در تک‌تک آدم‌های داستان وجوهی را خواهیم دید که اصلاً منتظرش نبوده‌ایم. این وجوه رنگ انسان‌ها در زندگی است که در لحظات مختلف تغییر می‌کند مثل صیقل یافتن توسط سنگ‌های دیگر و تبدیل شدن به برلیان.
▪ همان‌طور که گفتید شخصیت‌های مجموعه خارج از خط‌کشی‌های کلیشه‌ای و رایج تلویزیون است. در «بیداری» عظیم‌پور نگاهی متفاوت به آدم‌ها داشته و به نوعی انسان‌های مدرن در جامعه‌ای مدرن را تصویر کرده است با شخصیت‌هایی خاکستری و درون‌گرا. پرهیز از واکنش‌های بیرونی در نوع بازی شما محدودیت ایجاد نمی‌کرد؟
ـ من و دیگر همکاران خیلی سریع زبان‌ آقای عظیم‌پور را درک کردیم و فهمیدیم که جنس کار و روایت متفاوت است. مهم‌ترین موضوعی که سلیقه شخصی من هم هست ولی متاسفانه اغلب کارگردانان نمی‌خواهند «بازی نکردن» است.
خیلی‌ها عمدا دوست دارند بیرونی بازی کنند و حسی عریان به نمایش بگذارند اما وقتی اثری عمیق و درونی باشد نیازی به شعار دادن، تصنع و تکلف نیست البته شاید به نوعی سلیقه مخاطب عام و پسندیدن کاراکتر بیرونی و رو دلیل گرایش به این جنس از بازی شده است اما به عینه می‌بینیم که بینندگان با تمام کاراکترهای درون‌گرای «بیداری» ارتباط برقرار کرده‌اند کم پیش می‌آید که لحظات اشک و آه از آدم‌های قصه ببینیم.
آدم‌ها در خلوت خودشان گریه‌هایشان را داشته و شما تاثیر آن غم و اشک را می‌بینید. آن لحظه و اتفاق آن‌قدر مهم نیست که فرآیند و تاثیرش مهم است به عنوان مثال حتی در واقعه مرگ سینا هم در قصه مکث کوتاهی داریم و اگر لزوم ورود شادی و طرح معما برای ترنگ وجود نداشت شاید شاهد مراسم ختم هم نبودیم.
همه چیز در خدمت قصه اصلی است شاید بارها قصه دختر فقیر، شوهر پولدار و خواهرشوهر نامهربان را شنیده‌ایم اما نگاه متفاوت کارگردان آن را تازه کرده است، نمی‌خواهد یک ملودرام خانوادگی بسازد، پشت این قصه ساده حرف‌های بزرگ‌تری است و همین‌طور که می‌بینید از یک قصه ساده و کوچک خانوادگی شروع شد و به مرور وارد معضلات و مسائل بزرگ‌تر شد.
▪ پیش از شروع کار، جلسات تمرین و روخوانی داشتید؟
ـ جلسات تمرین را با خانواده غفاری شروع کردیم. برخی مواقع خانم جعفری هم به مجموعه اضافه می‌شد البته چون اغلب بازیگران از خانواده تئاتر بودند و از جنس کار هم شناخت داشتیم تقریباً ۳۰ الی ۴۰ درصد مسیر طی شده بود و این تمرینات برای یکدست شدن و وارد شدن خانم نوروزی به عنوان کم‌تجربه‌ترین فرد گروه به این فضا و آشنایی با آدم‌ها و روابط بود.
▪ زمان پذیرش نقش فیلمنامه کامل بود؟
ـ ۳ قسمت پایانی پس از تکمیل انتخاب گروه بازیگران و جلسات تحلیل کاراکترها نوشته شد؛ پایانی غافلگیرکننده که تمام گروه را تحت‌تاثیر قرار داد.
▪ امکان طرح پیشنهاد برای پخته‌تر شدن نقش وجود داشت؟
ـ تسلط کامل روی قصه، آدم‌ها و مهم‌تر از همه نوع نگاهی که می‌خواهد بیان شود دست ما را خیلی باز نمی‌گذاشت. ماجرا آن‌قدر مشخص و طراحی شده بود که امکان طرح پیشنهاد لحظه‌ای که تحولی در شخصیت و داستان ایجاد کند وجود نداشت. به قول شما این پیشنهادها در حد پخته‌تر شدن لحظه بود اما روتوش نهایی با آقای عظیم‌پور بود. من به عنوان بازیگر فقط به نقش خودم می‌اندیشم اما کارگردان به عنوان چشم ناظر باید همه را ببیند تا بازی‌ها را یکدست کند و جان بخشد.
▪ در ادامه از تجربه‌های مشترک با محمد رحمانیان در تله‌تئاترهای «توی گوش سالمم زمزمه کن» و «نیمکت» و شانس تجربه نقش‌های مختلف با لهجه و گریم متفاوت بگویید.
ـ در این ۲ مجموعه با یک کاراکتر واحد روبه‌رو نبودیم و طی یک روز باید دو نقش با گریم‌های متفاوت را بازی می‌کردیم البته تنوع نقش مردها بیش از زنان بود اما تلاش کردیم با تمام محدودیت‌ها، تنوع مورد نظر را ایجاد کنیم. نقش‌های درونی هم داشتیم؛ نقش‌هایی که بازی‌های لطیف‌تر و رئالیستی‌تری می‌طلبید ولی در این کار بیشتر به فضای تیپ نزدیک بودیم تا شخصیت‌سازی.
▪ همان‌طور که گفتید کمبود نقش‌های ویژه در آثار تلویزیونی سبب شده به تجربه موقعیت ویژه بسنده کنید. این شاخصه، امکان انتخاب و حضور مداوم در این عرصه را سخت‌ نمی‌کند؟
ـ همواره گزیده‌کاری، تصور کم‌کاری از بازیگر ایجاد می‌کند؛ اما با یک بازنگری دقیق در پرونده کاری‌ام متوجه حضور مستمر هم خواهید شد. صادقانه بگویم گروه کاری برایم خیلی مهم است و جزو اولین شاخصه‌های من برای پذیرش نقش قرار می‌گیرد. در این میان شاید نقش کلیدی در قصه هم پیشنهاد نشود اما با کارگردان و گروه خوب می‌توان به آن نقش کوچک هم جان داد و بالعکس اگر گروه ناموفق و کارگردان دگم و بسته باشد بهترین نقش هم مجال دیده شدن پیدا نمی‌کند.
همچنان به این سیاست اکتفا می‌کنم و ترجیح می‌دهم با افرادی کار کنم که از آنها چیزی بیاموزم و یا فضای خوبی با آنها تجربه کنم.
▪ به‌نظر می‌رسد این حساسیت در عرصه سینما پررنگ‌تر است. شاهد این مدعا حضور در یک سکانس از «دیشب باباتو دیدم آیدا» است.
ـ کارنامه موفق آقای صدرعاملی و شناحت از ایشان سبب شد حضور در این سکانس را بپذیرم. هیچ شتابی برای این سینمای پرزرق و برق ندارم و پرونده آن را بسته‌ام تا زمانی که موقعیت دلخواهم فراهم شود. اصلاً مهم نیست که دیر اتفاق بیفتد مهم این است که درست اتفاق بیفتد مگر در خیل آثار سینمایی چند کار برجسته داریم؟ ضمن اینکه در همین تعداد معدود چند درصد بازیگران خوب انتخاب می‌شوند یا حق انتخاب دارند؟!
نرگس عاشوری
منبع : روزنامه تهران امروز